اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، سال دوم، شماره اول، پیاپی 4، بهار 1391، صفحات 81-104

    تکبّر و بررسی آثار آن در وظایف اساسی مدیریت

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    حسن زارعی متین / استاد دانشگاه تهران، پردیس قم / matin@ut.ac.ir
    ظاهر اکبری / دانش پژوه کارشناس ارشد مدیریت و دانش آموخته حوزه علمیه قم / zahir.akbari@yahoo.com
    چکیده: 
    «تکبّر»، یکی از رذایل نفسانی انسان و عاملی مخرّب در زندگی فردی و سازمانی وی محسوب می شود. عواملی مانند مال، موقعیت و دانش در پیدایش تکبّر دخالت دارند، اما مهم ترین عامل تکبّر، جهل و عدم توجه به قوای نفسانی است. تکبّر موجب کاهش روابط و همکاری صمیمانه میان افراد می گردد و به بهره وری، وجهه و اعتبار سازمان ها آسیب می رساند. افراد متکبّر در سازمان، نه تنها از اعتماد، مشارکت، دانش و اطلاعات دیگران استقبال نمی کنند، بلکه به دلیل موقعیت و امکانات ویژه‌ی سازمان، با رفتارهای آمرانه و تحقیرآمیز، اعضای سازمان را دل سرد و مأیوس می کنند. در نتیجه، میان اعضای سازمان در سطوح گوناگون، فاصله ایجاد می شود و وظایف مدیریتی مانند برنامه ریزی، سازمان دهی، نظارت و رهبری با مشکل مواجه می گردد. در این تحقیق، «تکبّر» به عنوان یک مسئله، با روش «توصیفی ـ تحلیلی» بررسی شده و آثار آن در مقایسه با وظایف مدیریت، تحلیل گردیده و برای جلوگیری از تکبّر، توجه به سه حوزه‌ی معرفتی (معرفت نسبت به خداوند متعال، معرفت به ضعف های جسمی و روحی انسان، معرفت به نیازهای خود نسبت به دیگران) ضروری تلقّی گردیده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Inquiry into the Effects of Vanity on the Main Founctions of Management
    Abstract: 
    Vanity is one of man's sensual vices and destructive factors of man’s personal and professional life. Such factors as wealth, position and knowledge contribute to the development of vanity. However, the most important factors of vanity are ignorance and inattention to the spiritual powers which man has. Vanity leads to the decrease of intimate ties and cooperation among people and has harmful effects on the productivity, prestige and reputation of organizations. Haughty people in an organization not only disregard other people’s confidence, cooperation, knowledge and information, but due to their imperious and contemptuous behavior and rank they have in the organization and of the organization, they make people feel especial facilities discouraged. This situation causes the members of organization in their different levels to be separated from one other and it brings problems to all managerial Functions such as planning, organizing, control, and management. Using a descriptive-analytical method, the present paper studies "vanity" as a problem, and analyzes and compares its effects on management Functions. It is also believed that one has to give special attention to three domains (knowledge of the Most High God, knowledge of man’s mental and physical weakness, and knowledge of one's needs in relation to others) as a means of avoiding vanity.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدّمه
    مهم‌ترين و اصلي‌ترين سرماية هر جامعه به طور عام، و سازمان به طور خاص، سرماية انساني آن است. ساير امكانات و منابع همگي تحت‌‌الشعاع سرماية انساني قرار مي‌گيرند. سرماية انساني از اين نظر اهميت دارد كه رفتارهاي مثبت انسان موجب هماهنگي ساير منابع در تحقق اهداف سازمان مي‌گردد و به روابط دوستانه ميان اعضاي سازمان كمك مي‌كند، و بعكس رفتارهاي مخرّب و منفي او امكانات و منابع سازمان را هدر مي‌دهد و تحقق اهداف سازمان‌ها را با مشكل مواجه مي‌سازد و به همكاري و روابط صميمانه اعضاي سازمان آسيب مي‌رساند.
    دربارة مذمّت تكبّر و حوزه‌هاي فردي آن مباحث پراكنده‌اي ارائه شده و بيش از همه عالمان اخلاق و برخي از محدثان به اين موضوع پرداخته‌اند.  اين مسئله به صورت
    عام، تحت عناويني مانند رفتارهاي مخرّب نيز طرح گرديده،  اما آثار مخرّب آن
    در حوزهاي سازمان و مديريت به صورت جزئي و مستقل كمتر مورد توجه قرار گرفته است. فرضية اساسي پژوهش حاضر اين است كه ارزش‌ها و فضايل اخلاقي موجب رشد و كمال انسان مي‌گردد و به رشد و توسعة سازمان‌ها نيز كمك مي‌كند، و بعكس رذايل اخلاقي به زندگي فردي و سازماني انسان آسيب مي‌رساند و سازمان‌ها را با شكست و سقوط مواجه مي‌سازد. بدين‌روي، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به اين سؤال اساسي است كه تكبّر به عنوان يكي از رذايل اخلاقي، در سازمان‌ها و نهادهاي اجتماعي چه تأثيري دارد؟ بحث تكبّر در سازمان و مديريت از اين نظر اهميت مضاعف پيدا مي‌كند كه مديران سازمان به دليل برخورداري از منابع مالي، موقعيت و اطلاعاتِ موجود در سازمان، بيشتر در معرض اين آفت مهلك قرار دارند و دامنة آن كل پيكرة سازمان را تهديد مي‌كند. اين نبشتار در پي پاسخ به سؤالات ذيل است: عوامل و زمينه‌هاي پيدايش تكبّر چيست؟ تكبّر به عنوان يك آفت، در وظايف مهم مديريتي مانند برنامه‌ريزي، سازمان‌دهي، تصميم‌گيري، نظارت، هدايت و رهبري چه تأثيري دارد؟ و سرانجام، براي جلوگيري از تكبّر، چه راه‌كارهايي مي‌توان ارائه داد؟
    با توجه به سؤالات مزبور، در اين پژوهش تلاش مي‌شود در آغاز، تكبّر تعريف و جايگاه اين بحث در ميان اقسام برشمرده شده تعيين گردد و زمينه‌هاي پيدايش تكبّر و نيز آثار آن در مقايسه با هر يك از وظايف مديريت، جداگانه تحليل شود و در نهايت، راه‌كارهاي اجتناب از تكبّر ارائه گردد.
    چيستي تكبّر
    «تكبّر»، يك حالت نفساني است كه انسان احساس خود برتربيني داشته باشد؛ خود را صاحب كمال و ديگران را فاقد آن بپندارد.  امام خميني مي‌فرمايد: تكبّر از جمله اوصاف مخرّبي است كه هم في‌نفسه مفسده دارد و هم منشأ مفاسد ديگر به حساب مي‌آيد.  دلايل عقلي و نقلي فراواني در مذمّت تكبّر ارائه گرديده كه مجال ذكر همة آنها نيست و تنها به چند نمونه اكتفا مي‌گردد:
     قرآن كريم در موارد متعددي، تكبّر را تقبيح كرده و آن را يكي از اوصاف شيطان معرفي نموده است. در توضيح ماجراي تكبّر ابليس مي‌فرمايد: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبي‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين»(بقره:34)؛ و چون فرشتگان را فرمان داديم كه بر آدم سجده كنيد، همه سجده كردند، مگر شيطان كه امتناع كرد و تكبّر ورزيد و از فرقة كافران گرديد. خداوند دليل سجده نكردن شيطان بر آدم را سؤال كرد، شيطان در جواب گفت: «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» (اعراف: 12)؛ من از آدم برترم؛ زيرا مرا از آتش آفريدي و آدم را از گِل.
    در روايات نيز آثار و پيامدهاي دنيوي و اخروي متكبّران بيان گرديده است. حضرت علي مي‌فرمايد: متكبّر در دنيا دوست و همكاري ندارد: «لَيْسَ لِلمُتَكَبِّرٍ صَدِيقٌ.»  در جاي ديگر، حضرت تكبّر را بدترين عيب‌ها معرفي كرده است: «الْكِبْرُ شَرُّ الْعُيُوبِ.»  همچنين مي‌فرمايد: ابليس شش هزار سال خداوند را عبادت كرد، اما همه را با تكبّر نابود ساخت و سرانجام، نام «إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِين» به او اختصاص يافت. ‏ 
    بر اساس آموزه‌هاي ديني، دنيا و آخرت با هم در ارتباطند؛ هرچه انسان در اين دنيا انجام دهد از پيامدها و آثار مثبت و منفي آن در عالم آخرت نيز بهره‌مند مي‌گردد.  بدين روي، تكبّر علاوه بر آفات و تخريب امور دنيوي، عقاب اخروي نيز به دنبال دارد. رسول اكرم در بارة عقوبت اخروي متكبّران مي‌فرمايد: متكبّران در قيامت به صورت مورچه‌هاي كوچك محشور مي‌شوند كه به سبب بي‌قدري نزد خداوند، پايمال همة مردم خواهند شد.  در كلام ديگري، حضرت مي‌فرمايد: كسي كه به اندازة‏ دانة خردلي كبر در دلش باشد وارد بهشت نمي‌شود. 
    اقسام تكبّر و تعيين جايگاه بحث
    در يك تقسيم‌بندي، تكبّر به ظاهر و باطن تقسيم گرديده و مراد از «تكبّر باطني»، خُلق مذموم نفساني و دروني است. اما «تكبّر ظاهري» اعمالي است كه از طريق اعضا و جوارح انسان صادر مي‌شود و در خارج به وقوع مي‌پيوندد. 
    در تقسيم ديگر، تكبّر بر سه قسم ذكر شده است: تكبّر بر خدا، تكبّر بر پيامبران، تكبّر بر ساير افراد.  اما مي‌توان گفت: «تكبّر» يك مفهوم انتزاعي است كه همانند مفاهيم انتزاعي ديگر، با مقايسه به دست مي‌آيد؛ به اين معنا كه مفهوم تكبّر از حالت نفساني فرد و رفتار وي در ارتباط و مقايسه با ديگران به دست مي‌آيد. بدين‌روي، تكبّر (به اعتبار متكبّرٌ عليه) بر سه قسم است: 
    الف. تكبّر بر خدا
    شهيد مطهّري مي‌فرمايد: مراد از «تكبّر بر خدا» تكبّر بر حقيقت است؛ يعني اگر حقيقتي به افراد عرضه شود كسر شأن خود بدانند كه آن را قبول كنند.  منشأ اصلي تكبّر بر خدا جهل و طغيان، و مصاديق بارز آن ابليس، نمرود و فرعون است كه خداوند سزاي اعمالشان را ورود ذليلانه در دوزخ بيان كرده است: «إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي‏ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ» (غافر:60)؛ كساني كه از پرستش من كبر مي‌ورزند به زودي با خواري به دوزخ وارد شوند.
    ب. تكبّر بر پيامبران الهي
    «تكبّر بر پيامبران الهي» به اين معناست كه متكبّران انبياي الهي را از نوع بشر مي‌دانستند و از اين منظر، انقياد و اطاعتشان را انكار نموده، از دستورات آنها سرپيچي مي‌كردند: «إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا» (ابراهيم:10) كافران مي‌گفتند: ما شما (پيغمبران) را مثل خود بشري بيش نمي‏دانيم‏. «وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ»‌ (مؤمنون:32). كافران بر اين باور بودند كه اگر ما بشري مانند خود را اطاعت كنيم، زيان‌كار خواهيم شد.
    ج. تكبّر بر ديگران
    «تكبّر بر ديگران»، به اين معناست كه متكبّر، خود را نسبت به ديگر انسان‌ها بالاتر ببيند و آنها را پست‌تر و حقيرتر شمارد. 
    با توجه به انواعي كه براي تكبّر ذكر شد، تكبّر بر خداوند فاحش‌ترين و بالاترين نوع تكبر است. تكبّر بر پيامبران الهي در رتبة دوم و تكبّر بر ديگران، در مرتبه سوم قرار مي‌گيرد. از اين اقسام سه‌گانه، در اين پژوهش تلاش مي‌شود آثار و پيامد منفي قسم سوم (تكبّر بر ديگران) بررسي گردد، هرچند اين نوع، از منظر ارزشي و نظام اخلاقي نسبت به دو قسم اول در مرتبة پايين‌تري قرار دارد، اما در نظام اداري و سازماني اين قسم (تكبّر بر ديگران) از اهميت زيادي برخوردار است؛ زيرا در سازمان‌ها، مديران با افراد انساني و همنوع خود با اصول سلسله‌مراتبي مشخص و نظام‌مند سروكار دارند و با استفاده از منابع و امكانات سازمان، در كنار يكديگر، براي تحقق اهداف سازمان تلاش مي‌كنند. اما تكبّر موجب مي‌شود از يك‌سو، به اعتماد، ارتباط و همكاري صميمانة افراد آسيب وارد شود، و از سوي ديگر، كارايي سازمان‌ها كاهش يابد و به وجهه و اعتبارشان لطمه وارد شود. 
    زمينه‌هاي پيدايش تكبّر
    از جست‌وجو در متون ديني و تاريخي به دست مي‌آيد كه عوامل زيادي در پيدايش تكبّر نقش دارد. زمينه‌هاي پيدايش تكبّر ممكن است مالي، موقعيتي، علمي، جسمي، نَسبي و يا غير اين‌ها از اموري مانند حسد و عُجب باشد. پس گسترة عوامل اثرگذار در پيدايش تكبّر محدود نيست و نمي‌توان براي آن عامل مشخصي ذكر كرد و يا زياد و كم بودن وجودِ تكبّر را در افراد، با ارقام و اعداد برشمرد. براي نمونه، از قول لقمان در قرآن كريم آمده است: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ» (لقمان: 18)؛ خود را در برابر مردم زبون و پست منما و در روي زمين با نخوت و غرور راه مرو؛ زيرا خداوند هيچ متكبّر خودپسندي را دوست ندارد.
    از اين آيه به دست مي‌آيد كه «راه رفتن از روي نخوت و غرور»، يكي از مصاديق تكبّر است. با توجه به اين آيه و نتايج مطالعات دانشمندان رفتارگرا (مبني بر پيچيدگي و غيرقابل پيش‌بيني بودن رفتار انسان)، بايد اذعان كرد كه تعيين عامل خاص و يا چند عامل محدود به عنوان عوامل مؤثر در پيدايش تكبّر دشوار است و نمي‌توان به عنوان منشأ تكبّر، از عامل خاصي نام برد.
    با وجود آنچه بيان شد، منابع ديني، كه نقش هدايتگر دارند، برخي از مصاديق متكبران را به طور مشخص براي عبرت ديگران معرفي نموده و منشأ تكبّر آنان را نيز ذكر كرده‌اند. همين مي‌تواند ما را در شناسايي عوامل و زمينه‌هاي پيدايش تكبّر تا حدّي كمك كند. در ذيل، ويژگي‌ها و مصاديق برخي از اين افراد و گروه‌ها ذكر مي‌شود:
    در متون ديني، ابليس الگوي تكبّر در خلقت و عبادت و حسادت معرفي شده است. به فرمودة اميرالمؤمنين، ابليس پس از عبادت شش هزار ساله، تمامي آنها را با تكبّر و نافرماني از دستور خداوند، نابود كرد و مورد لعن و نفرين ابدي خداوند قرار گرفت.  
    يكي ديگر از كساني كه در منابع اسلامي به عنوان مصداق متكبّر از او نام برده شده فرعون است كه قومش را ذليل و سبك شمرد و به جايي رسيد كه به آنها گفت: عالي‌ترين پروردگار شما منم: «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي» (نازعات:24) و قومش هم از وي اطاعت كردند. 
    قارون نيز يكي از كساني است كه به دليل برخورداري از ثروت، تكبّر ورزيد. قرآن كريم داستان تكبّر قارون را اين‌گونه بيان نموده است: «إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسي‏ فَبَغي‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ» (قصص: 76) قارون يكي از ثروتمندان قوم موسي بود كه بر آنها ظلم و طغيان كرد و ما آن‌قدر گنج و مال به او داديم كه حمل كليدهاي آنها، براي مردان زورمند مشكل و خسته كننده بود. زماني كه قوم قارون به وي گفتند: اين‌قدر مغرور و شادمان (به ثروت خود) مباش كه خداوند هرگز مردم پر غرور را دوست ندارد.
    بلعم باعورا از جمله متكبّران عالم است. علي بن ابراهيم قمي در تفسير خود، در ذيل آية «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا» (اعراف: 176) مي‏گويد: پدرم از حسين بن خالد از امام رضا برايم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: بلعم باعورا داراي اسم اعظم بود و با اسم اعظم دعا مي‏كرد و خداوند دعايش را اجابت مي‏نمود. در نهايت، به‌طرف فرعون رفت و از درباريان او شد، تا آن روزي كه فرعون براي دستگير كردن موسي و يارانش در طلب ايشان مي‏گشت؛ عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسي و اصحابش را به دام ما بيندازد. بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نيز به جست‌وجوي موسي برود. اما الاغش از راه رفتن امتناع كرد. بلعم شروع به زدن آن حيوان كرد. خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: واي بر تو، براي چه مرا مي‏زني؟ آيا مي‏خواهي با تو بيايم تا بر پيغمبر خدا و مردم با ايمان نفرين كني؟ بلعم كه اين را شنيد، آن‌قدر آن حيوان را زد تا كشت، و همان‌جا اسم اعظم از زبانش برداشته شد. قرآن درباره‏اش مي‌فرمايد: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْب.» 
    عمرو بن عبدود الگوي تكبّر در توان جسمي و ميدان جنگ و از قهرمانان عرب جاهلي است. او در جنگ «خندق»، با تكبّر و غرور بر لشكر اسلام تاخت. هر قدر او به اسلام دعوت شد، اسلام نياورد و سرانجام، به دست اميرالمؤمنين كشته شد. 
    با توجه به آنچه ذكر شد، تكبّر يك حالت نفساني است و هر چه موجب شود انسان در خود، كمالي احساس كند و در مواجهه با ديگران، خود را داراي كمال و ديگران را فاقد كمال بپندارد و آنها را تحقير كند، عامل تكبّر محسوب مي‌شود، اعم از اينكه مالي، موقعيتي و يا مانند اينها باشد. در نتيجه، مي‌توان گفت: جهل به قواي نفساني، عامل اصلي تكبّر محسوب مي‌شود. امام خميني نيز موارد زيادي را در تكبّر مؤثر دانسته و «جهل» را به عنوان منشأ اصلي تكبّر ذكر نموده، فرموده است: هركس جهلش بيشتر باشد و عقلش ناقص‌تر، تكبّرش نيز بيشتر خواهد بود. 
    ممكن است توهّم شود كه چگونه مي‌توان، هم دانش و اطلاعات را منشأ تكبّر دانست و هم جهل را ريشة تكبّر؟ اين در حالي است كه اين دو (علم و جهل) از لحاظ منطقي، در تقابل با يكديگر قرار دارند؛ يعني هرجا جهل باشد علم نيست، و هرجا علم باشد جهل وجود ندارد. در پاسخ، مي‌توان گفت: علمِ تكبّرآفرين علم نيست؛ علمِ مطابق با واقع نه تنها موجب تكبّر نمي‌شود، بلكه باعث تواضع مي‌گردد و انسان را به عمل و رفتار درست راهنمايي مي‌كند. تعابيري كه در متون ديني وجود دارد علم را نور خدا معرفي كرده است كه در وجود انسان تجلّي پيدا مي‌كند. علما نيز به خاطر عمل كردن به علمشان، چراغ زمين معرفي شده‌اند.  اما كساني كه با اطلاعاتِ اندك، خود را عالم و دانشمند مي‌شمارند و يا از علم خود سوء استفاده مي‌كنند، از علم نامحدود الهي غفلت كرده، جهان پيرامون خود را ناديده گرفته‌اند و حقيقتاً عالم نيستند. سرگذشت بلعم باعورا به خوبي گوياي اين واقعيت است كه قبلاً به آن اشاره شد.
    نشانه‌هاي تكبّر و آثار آن در وظايف اساسي مديريت
    هرچند نشانه‌هاي تكبّر چندان زياد است كه قابل شمارش نيست، اما دانشمندان اخلاق برخي علايم افراد براي متكبّر را ذكر كرده‌اند: 
    ـ به خطاها و اشتباهات خود ـ علي‌رغم آنكه تذكر داده شود ـ اعتنا نمي‌كنند.
    ـ تاب تحمّل ديگران را در صدر محافل و مجالس ندارند. 
    ـ تقدّم ديگران در راه رفتن برايشان سخت است.
    ـ خودشان ابتدا سلام نمي‌كنند و دوست دارند ديگران به آنان سلام كنند.
    ـ دعوت فقرا و بيچارگان را اجابت نمي‌كنند.
    ـ مايحتاج خانه را با دست خود نمي‌آورند. 
    ـ در پوشيدن لباس‌هاي فاخر، حريصند و آن را شرف و بزرگي خود مي‌دانند.
    ـ با خادمان و زيردستان، در يك سفره غذا نمي‌خورد. 
    با توجه به نشانه‌هاي تكبّر، مي‌توان گفت: اين رذيلة اخلاقي مي‌تواند زندگي انسان را در بخش فردي و سازماني تحت تأثير قرار دهد و او و سازمان را به سوي سقوط بكشاند. از امام صادق در حديثي مي‌فرمايد: «أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ: الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَد»؛  اساس كفر سه چيز است: حرص، تكبّر و حسد. بنابراين، اگرچه هر يك از رذايل اخلاقي مي‌تواند آثار تخريبي و خاص خود را ـ خواه به صورت جداگانه و يا در ارتباط با ديگري ـ داشته باشد، اما به نظر مي‌رسد اثرات تخريبي تكبّر در بخش سازماني به مراتب، بيش از ساير رذايل اخلاقي است؛ زيرا ـ همان‌گونه كه اشاره شد ـ سازمان‌ها از امكانات و منابع مادي و انساني تشكيل شده است كه در اين ميان، نقش اساسي را انسان به عنوان مدير به عهده مي‌گيرد؛ يعني مدير سازمان ميان هر يك از واحدهاي جدا از يكديگر سازمان هماهنگي ايجاد مي‌كند و آنها را مديريت مي‌كند همين اداره كردن و خود را در رأس هرم سازمان ديدن مي‌تواند يكي از مهم‌ترين زمينه‌ها و منشأ پيدايش تكبّر به شمار آيد. بدين‌روي، رذيلة تكبّر در مقايسه با ساير رذايل اخلاقي همچون حسد، طمع و عُجب در سازمان‌ها بروز و نمود بيشتري پيدا مي‌كند. 
    براي نمونه، هرچند حسد يكي از صفات منفي و رذايل اخلاقي به شمار مي‌آيد، اما حسد فقط تمنّاي زوال نعمت از برادر مسلمان است  و در مقايسه با تكبّر، اثر تخريبي كمتري دارد و از همين‌روي، امام خميني حسد را يكي از زمينه‌ها و منشأ تكبّر معرفي كرده است.  زيرا حسود فقط به اين فكر است كه ديگران از برخي منابع و نعمت‌هاي الهي محروم باشند، اما در تكبّر، مسئله بالاتر و جدّي‌تر است؛ متكبّر علاوه بر اينكه نمي‌خواهد ديگران داشته باشد، خود به دنبال زياده‌خواهي است و دوست دارد در مقايسه با ديگران، منابع و امكانات بيشتري داشته باشد؛ مثلاً پست سازماني او بالاتر از ديگران باشد و قلمرو اوامر و نواهي وي گسترده‌تر و فراگيرتر از ديگران باشد. علاوه بر اين، متكبّر به دنبال تحقير ديگران است. همچنين عُجب هرچند يك صفت رذيله محسوب مي‌شود كه اثرات نامطلوبي بر زندگي انسان دارد، اما عُجب هم قلمرو محدودي دارد؛ زيرا عُجب اين است كه انسان خود را بالا مي‌داند، ولي با ديگري مقايسه نمي‌كند. اما هرگاه پاي غير و مقايسه با ديگري و همچنين تحقير ديگران در ميان باشد تكبّر است.  
    بنابراين، تكبّر خسارت‌هاي جبران‌ناپذيري بر زندگي فردي و سازماني بر جاي مي‌گذارد، به‌گونه‌اي كه درك مفاسد و آثار تخريبي آن در سازمان‌ها و امور اجتماعي به راحتي ممكن نيست. براي درك مفاسد و اثرات تخريبي تكبّر در سازمان، بايد هريك از وظايف مدير به طور جداگانه مطرح گردد و با توجه به اجزا و مؤلّفه‌هاي هر يك، آثار‌ تكبّر در هر بخش بررسي و تحليل شود؛ زيرا انجام وظايف مديريت تجلّي اراده‌ها، فكرها، و نگرش‌هاي مديران است. افكار و رفتار تكبّرآميز مديران وقتي قابل درك و فهم است كه هريك از وظايف آنها شناخته شود و رفتار تكبّرآميز آنها در مقايسه با وظيفة ‌كاريشان ارزيابي شود. هر يك از مديران سازمان داراي اختيار و اراده، تمايل و گرايشي خاص است. در اين ميان، چه بسا مديراني كه در پست‌هاي عالي سازمان قرار گيرند و در دسترس بودن منابع و امكانات، آنها را به طغيان بكشاند. قرآن كريم در اين‌باره مي‌فرمايد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغي‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْني»‏ (علق: 6و7)؛ انسان وقتي خود را بي‌نياز بيابد، سر به طغيان برمي‏دارد. بنابراين، به همان ميزاني كه شكست سازمان‌ها به برخورداري مديرانشان از رذايل اخلاقي و از جمله تكبّر و طغيان و بي‌كفايتي آنها نسبت داده مي‌شود، پيشرفت‌ها و تحقق اهداف سازمان‌ها نيز در گرو برخورداري از مديران لايق و با كفايت آنهاست؛ كساني كه از فضايل اخلاقي مانند مشورت، همكاري و اعتماد ديگران غافل نبوده، با انجام درستِ وظايف مديريتي، به اثربخشي و كارايي سازمان كمك مي‌كنند.
    بنابر آنچه بيان شد، تكبّر در سازمان موجب مي‌شود اعتماد افراد به يكديگر كاهش يابد، تحقير و بي‌احترامي در ميان افراد ترويج گردد، تبادل اطلاعات به درستي صورت نگيرد و در نتيجه، تمامي وظايف مديريت با اختلال مواجه گردد. در ذيل، با توجه به نشانه‌هاي افراد متكبّر، آثار تكبّر نسبت به هريك از اجزا و مؤلّفه‌هاي وظايف مديريت بررسي مي‌شود:
    1. تكبّر در تصميم‌گيري
    در تعريف «تصميم‌گيري» آمده است: «تصميم‌گيري طريقة عمل يا حركت در مسير خاصي است كه آگاهانه و با تأمّل از ميان روش‌هاي مختلف، براي نيل به يك هدف مطلوب انتخاب مي‌شود.»  
    در اهميت تصميم‌‌گيري نيز تعبيرهاي گوناگوني ذكر شده است. برخي اساساً «مديريت» را مرادف با «تصميم‌گيري» تعريف دانسته‌اند.  نيز در تعبيري ديگر، «تصميم‌گيري» «جوهر تمام فعاليت‌هاي مديريت» معرفي شده است.  
    با توجه به تعريف و اهميت «تصميم‌گيري»، مي‌توان گفت: دانش و اطلاعات و آگاهانه حركت كردن نقش اساسي در تصميم‌گيري دارد و به همين دليل گفته‌اند: تصميمي كه بر مبناي نود درصد اطلاعات اتخاذ شود، يك تصميم‌گيري خوب به شمار مي‌رود،  و بعكس، به هر ميزان اطلاعات كمتر و ميزان دقت و درستي آن پايين باشد، تصميم‌ها نيز از اعتبار كمتري برخوردارند.
    حضرت علي يكي از نشانه‌هاي افراد متكبّر را پيگير نبودن در امر يادگيري مي‌داند و مي‌فرمايد: «لَايَتَعَلَّمُ مَنْ يَتَكَبَّر»؛  متكبّر در پي يادگيري نيست. دليل ياد نگرفتن متكبّر اين است كه او خود را بالاتر و داناتر از ديگران مي‌داند. روشن است كه با چنين پنداري، هيچ‌گاه به دنبال يادگيري و كسب دانش نخواهد بود. اين در حالي است كه يادگيري با تواضع و افتادگي به دست مي‌آيد، نه با خودمحوري و برتربيني. در سازماني كه دانش و اطلاعات وجود نداشته باشد، موقعيت‌هاي «اطمينان»، «مخاطره»، «وضعيت موجود» و «وضعيت مطلوب» به درستي درك نمي‌گردد و تصميم‌گيران سازمان در ابهام و تحير گرفتار مي‌شوند. تحير و ابهام وقتي از سازمان رفع مي‌شود كه با تصميم مناسب، فرايند مديريت دانش به درستي طي گردد؛ يعني هم توليد دانش و هم استفاده از دانش توليد شده به راحتي براي اعضاي سازمان ميسّر باشد. به عبارت ديگر، زماني سازمان از ابهام و سردرگمي خارج مي‌شود كه اطلاعات در اختيار تصميم‌گيران سازمان قرار گيرد و مبادلة اطلاعات در لايه‌هاي گوناگون سازمان جريان داشته باشد. اما زماني افراد متكبّر تصميم‌گيرندگان سازمان باشند، نه خود از دانش و اطلاعات ديگران بهره مي‌گيرند و نه به ديگران اطلاعات مي‌دهند.
    اضافه بر دانش و اطلاعات، در تصميم‌گيري، انتخاب بهترين گزينه يا دست‌كم گزينة رضايت‌بخش يكي از مؤلّفه‌هاي اساسي در تصميم‌گيري است.  گزينه‌ها و راه‌حل‌هاي رضايت‌بخش وقتي به دست مي‌آيد كه تمام اعضاي تصميم‌گيرندة سازمان در تصميم‌گيري مشاركت فعّال داشته باشند و افكار، نظرات و پشنهادات خود را آزادانه ابراز نمايند و مدير، كه تصميم‌گيرندة واقعي در سازمان است، از ميان گزينه‌هاي موجود، بهترين گزينة يا گزينه رضايت‌بخش را برگزيند. اين در حالي است كه مديرِ متكبّر به مشاركت اعضاي تصميم‌گيرنده بهايي نمي‌دهد؛ زيرا ويژگي ذاتي او اقتضا مي‌كند كه حرف اول و آخر را خودش بگويد و تصميم نهايي هم تصميمي باشد كه خودش مطرح نموده است. از اين‌رو، براي متكبّر بهترين گزينه يا گزينة رضايت‌بخش وجود ندارد. گزينة مطلوب براي او گزينه‌اي است كه مورد پذيرش و رضايت شخصي او باشد. از ديدگاه مديرانِ متكبّر، راه‌حل‌هاي فكري، مشاركت و حضور فيزيكي ديگر افراد، حالت نمايشي و تشريفاتي دارد در عمل، هرگز به آنها اعتنايي نخواهد شد.
    بدين سان، مدير متكبّر به سبب بي‌اعتنايي به مشاركت افراد و دانش و اطلاعاتشان، ضربة مهلكي بر پيكرة سازمان‌ وارد مي‌كند و سازمان را از اطلاعات تهي نموده، تصميمات غيرعقلاني و مورد پسند خود را بر آن تحميل مي‌نمايد و سرانجام، سازمان را به خاطر تصميم‌هاي نادرست در سراشيبي سقوط و شكست قرار مي‌دهد.
    2. تكبّر در برنامه‌ريزي
    در تعريف «برنامه‌ريزي» آمده است: برنامه‌ريزي عبارت است از: تعيين هدف و يافتن يا پيش‌بيني كردن راه تحقق آن. در تعبيري ديگر آمده است: برنامه‌ريزي عبارت است از: تصور و طرّاحي وضعيت مطلوب، و يافتن و راه‌ها و وسايلي كه نيل به آن را ميسّر سازد. 
    برنامه‌ريزي يكي از وظايف مهم مديريت است كه جايگاه آن در مقايسه با وظايف ديگر، در رأس هرم وظايف مديريتي قرار مي‌گيرد. برنامه‌ريزي از اين نظر اهميت دارد كه عمدتاً تحقق اهداف سازمان‌ها به آن وابسته است؛ از يك‌سو، بايد منابع محدود و نيازهاي متعدد سازمان در نظر گرفته شود؛ و از سوي ديگر، به محيط متلاطم و در حال تغيير سازمان‌ها توجه شود. 
    سازمان‌ها در واكنش به معضل مزبور، در صورتي موفق خواهند شد كه هم اهداف سازمان را براي افراد دقيقاً مشخص كنند و هم راه رسيدن به اهداف را به طور واضح نشان دهند تا افراد در جهت اهداف اصلي حركت نموده، از آن منحرف نگردند. علاوه بر توضيح اهداف و راه‌نمايي مسير رسيدن به اهداف، آنچه در تحقق اهداف مؤثر است اين است كه اعضاي سازمان از دانش، اطلاعات، تجربه و همكاري با يكديگر كوتاهي نورزند و از تمامي امكانات و منابع به خوبي استفاده كنند. سازمان‌هايي كه تكبّر و غرور بر آنها حاكم باشد به هر ميزان كه از منابع مادي و معنوي، اطلاعات و تجارب نيروهاي دانشي خود در برنامه‌ريزي استفاده نكنند به همان ميزان، از رسيدن به اهداف سازماني فاصله مي‌گيرند و به سراشيبي سقوط نزديك گرديده، به مرور زمان، چرخة حياتشان مختل مي‌شود و سرانجام، نابود خواهند شد. 
    در اين زمينه، يكي از دانشمندان معروف، جيم كالينز، تحقيقاتي انجام داده و به اين نتيجه رسيده كه يكي از مهم‌ترين دلايل سقوط شركت‌هاي بزرگ، «تكبّر» است؛ يعني تكبّر نه تنها موجب مي‌شود مديران متكبّر بدون مشورت با افراد آگاه و خبره برنامه‌ريزي نكنند، بلكه كار به جايي مي‌رسد كه اين‌گونه مديران بدون برنامه اقدام مي‌نمايند و شركت‌هاي بزرگ ملّي و بين‌المللي را تا مرز ورشكستگي و سقوط پيش مي‌برند. 
    در صورت وجود افراد متكبّر در پست عالي سازمان، برنامه‌ريزي از جهات متعددي با مشكل مواجه مي‌شود: از اطلاعات و مشورت افراد آگاه استفاده نمي‌شود، همكاري ميان اعضا صورت نمي‌گيرد و سرانجام، ضعف‌ها و قوّت‌هاي داخلي سازمان و همچنين فرصت‌ها و تهديدهاي خارجي ناشناخته مي‌ماند، اهداف اصلي و فرعي سازمان با هم خلط مي‌گردد و سرانجام، هم راه رسيدن به اهداف تاريك و غبارآلود نگه داشته مي‌شود و هم هدف اصلي گم مي‌شود.
     افراد متكبّر در هر سطحي كه باشند، فقط خود را قبول دارند و نسبت به افراد سطوح ديگر بي اعتنايند؛ نه خود در جلسات آنها شركت مي‌كنند و نه از مشاركت افراد ديگر براي تبادل اطلاعات و برنامه‌ريزي‌ها استقبال مي‌نمايند. متكبّر مشاركت افراد ديگر و كمك گرفتن از اطلاعات آنان را باعث پايين آمدن موقعيت و لطمه به وجهه و اعتبار خود تفسير مي‌كند. استفاده نكردن از آرا و افكار انسان‌هاي خبره در سازمان موجب نوميدي و افسردگي آنها مي‌گردد كه به نوبة خود، هم خسارت جبران‌ناپذيري در سرماية انساني سازمان و همچنين به تبع آن، امكانات مادي، وسايل و تجهيزات سازمان خواهد بود. 
    در برنامه‌ريزي مي‌گويند: برنامه‌اي اثربخش است كه واجد شرايط ذيل باشد: 1. تقدّم زماني فعاليت‌ها؛ 2. هماهنگي و ارتباط؛ 3. تشريك مساعي؛ 4. آماده‌سازي شرايط براي اجراي برنامه. 
    با توجه به اوصاف مزبور، تكبّر موجب مي‌شود در برنامه‌ريزي، مديرانِ متكبّر نه تقدّم زماني فعاليت‌ها را لحاظ كنند، نه با افراد ديگر ارتباط داشته و با آنها هماهنگ ‌شوند و آنها را در جريان اطلاعات قرار دهند و نه خودشان افكار و اطلاعات دقيق را دنبال مي‌كنند. مدير متكبّر خود را «عقل كل» مي‌داند و هرچه را خود مي‌خواهد به عنوان برنامة سازمان، طرح و اجرا مي‌كند. 
    در نتيجه، تكبّر به عنوان يك عامل مخرّب در برنامه‌ريزي، موجب مي‌شود اولاً، اهداف سازمان به خوبي تعريف نگردد و اهداف اصلي و فرعي باهم خلط شود. ثانياً، راه‌هاي رسيدن به اهداف، درست انتخاب نگردد و سرانجام، تمام فرصت‌ها، نيروها، منابع و امكانات سازمان بيهوده تلف شود. 
    3. تكبّر در سازمان‌دهي
    در تعريف «سازمان‌دهي» گفته‌اند: «سازمان‌دهي» فرايندي است كه طي آن ميان افراد و گروه‌هاي كاري به منظور كسب اهداف، تقسيم كار و هماهنگي صورت مي‌گيرد.  
    همان‌گونه كه از تعريف مزبور به‌دست مي‌آيد، در سازمان‌دهي بايد دو كار مهم صورت گيرد: يكي تقسيم كار و ديگري هماهنگي. در «تقسيم كار»، فعاليت‌ها به بخش‌ها و افراد خاص واگذار مي‌گردد، و در «هماهنگي» ميان اجزاي پاره پاره و تقسيم شده، ارتباط و هماهنگي برقرار مي‌گردد.
    نقش تكبّر در سازمان‌دهي اين‌گونه است كه متكبّر مي‌‌خواهد هم در تقسيم ‌كار و هم هماهنگي كارها، خواسته‌ها و تمايلات خودش مقدّم باشد؛ زيرا او در همه جا به دنبال شهرت و اعتبار خودش است و تلاش مي‌ورزد نام خود را در صدر ببيند و همة افتخارات به نام وي ثبت گردد. بدين‌روي، اگر برخلافِ تمايلات و ترجيحات وي تقسيم‌ كار و يا هماهنگي انجام گيرد به هيچ‌وجه، آن را نمي‌پذيرد و در هر مرحله (تقسيم ‌كار و هماهنگي) اخلال ايجاد مي‌كند تا افكار و رفتار خودش پذيرفته شود.
    يكي از آثار زيان‌بار تكبّر در سازمان‌دهي، مربوط به واحدهاي صفي و ستادي است. دانشمندان مديريت معتقدند: سازمان‌ها براي اينكه كارها سريع‌تر و دقيق‌تر انجام دهند بايد نيروهاي خود را در اين دو بخش تقسيم كنند؛ يعني «نيروهاي صفي» كه به طور مستقيم با اهداف سازمان سروكار دارند، در خط مقدّم فعاليت كنند و «نيروهايي ستادي» كه به طور مستقيم با اهداف سازمان سروكار ندارند و حالت تخصصي و پشتيباني دارند، از نيروهايي صفي حمايت نمايند. بنابراين، نيروهايي صفي و ستادي وقتي وظايفشان را بهتر انجام مي‌دهند كه علاوه بر كار در حيطة خاص خود، با واحدهاي ديگر نيز كاملاً هماهنگ باشند. اما اگر در سازماني تكبّر حاكم باشد ميان نيروهايي صفي و ستادي شكاف ايجاد مي‌گردد؛ تبادل اطلاعات جريان ندارد، هماهنگي و حمايت از واحدهاي ديگر ديده نمي‌شود، تلاش مي‌شود پيشرفت‌ها و موفقيت‌ها به نام فرد و گروه خاصي ثبت گردد، و شكست‌ها و كاستي‌ها به ديگران نسبت داده شود.
    يكي ديگر از آثار تكبّر در سازمان‌دهي، افزايش سازمان‌هاي غيررسمي است؛ زيرا ارتباطات ميان اعضاي سازمان كاهش پيدا مي‌كند و همكاري در آنها يا اصلاً وجود ندارد و خيلي ضعيف است. در سازماني كه تكبّر حاكم باشد از افكار و انديشه‌هاي ديگران استفاده نمي‌شود، افراد در تصميم‌گيري‌ها مشاركت داده نمي‌شوند و زمينة پيشرفت و ارتقاي افراد وجود ندارد. بدين‌‌روي، افراد براي جبران كمبودهاي ناشي از اين وضع، به سازمان‌ها و تشكيلات غيررسمي روي مي‌آورند و حلقه‌هايي دوستي تشكيل مي‌دهند تا مشكلات روحي و رواني‌شان التيام يابد و از فشارهاي روحي و رواني‌شان كاسته شود. بنابراين، افزايش گروه‌هاي غيررسمي و مغايرت اهداف آنها با اهداف سازمان رسمي، به نوبة خود، سازمان رسمي را با مشكلات عديده‌اي مواجه خواهد كرد.
    علاوه بر آنچه بيان شد، يكي ديگر از آثار تكبّر در سازمان‌دهي، استقبال از سلسله‌مراتب سازماني است؛ زيرا مديران متكبّر به واحدها و پست‌هاي زيادتري علاقه دارند. آنان هر قدر پست‌ها و افراد بيشتري تحت فرمان خود داشته باشند اوامر و نواهي‌شان بيشتر مي‌گردد و احساس غرور و لذت بيشتري مي‌كنند. اين در حالي است كه امروزه بيشتر نظريه‌هاي سازمان و مديريت، ساختارسازماني «تخت/ كوتاه» را توصيه مي‌كنند؛ به سرعت در آنها تصميم‌گيري و نظارت در آنها نيز با سهولت صورت مي‌گيرد. 
    بدين‌روي، سازماني كه در آن تكبّر حاكم باشد، تقسيم و هماهنگي، و در نتيجه، تمامي فرايندهاي سازمان‌دهي با مشكل مواجه مي‌گردد.
    4. تكبّر در نظارت 
    «نظارت» فعاليتي است كه در آن عمليات پيش‌بيني شده با عمليات انجام شده (وضع مطلوب ـ وضع موجود) مقايسه صورت مي‌شود و در صورت وجود اختلاف و انحراف بين آنچه «بايد باشد» و آنچه «هست»، به رفع و اصلاح آن اقدام مي‌شود.  نظارت همانند بسياري از فعاليت‌هاي مديريتي، طي فرايندي انجام مي‌گيرد؛ مانند تعيين معيار، سنجش عملكرد، تشخيص انحراف، اقدامات اصلاحي. 
     در نظارت، مانند ساير وظايف مديريت، اطلاعات از اهميت زيادي برخوردار است. وجود اطلاعات از اين نظر ضرورت پيدا مي‌كند كه در مقايسة «وضع موجود» و «وضع مطلوب»، موفقيت و انحراف برنامه‌هاي سازمان سنجيده مي‌شود تا در صورت موفقيت، برنامه استمرار پيدا كند و در صورت انحراف، اصلاح صورت گيرد. 
    فرايندي و نظام‌مند بودن نظارت به اين معناست كه نظارت مي‌تواند هم در آغاز فعاليت و در بخش داده‌ها وجود داشته باشد و هم در فرايند تبديل داده به ستاده و هم در خروجي و پايان فعاليت. روشن است كه تكبّر مي‌تواند در هر مرحله و فرايند نظارت، ظهور و نمود پيدا كند و نظارت فعاليت‌ها را در هر مرحله با اخلال مواجه نمايد. براي مثال، اگر مديرِ متكبّري از دادن اطلاعات به يك بخش خاص، خودداري كند و يا اطلاعات غلط به ناظر ارائه دهد يقيناً ناظر با همان اطلاعات، نتايج كل نظام را بررسي مي‌كند و سرانجام، همان يافته‌هاي ناقص و غلط را به تصميم‌گيران سازمان اعلام مي‌كند. در صورت وجود اين‌گونه اطلاعات ناقص يا غلط، مدير سازمان چگونه برنامه‌ريزي كند و تصميم بگيرد؟ آيا فعاليت سازمان براي تحقق اهداف، استمرار داده شود يا متوقف گردد؟!
    در نظارت، نه تنها اطلاعات اهميت دارد، بلكه علاوه بر آن، از جمله ويژگي‌هاي نظارت مؤثر اين است كه در آن اطلاعات دقيق، به‌موقع و كامل ارائه گردد.  بدين‌روي، در سازماني كه فضاي تكبّر حاكم باشد، چه بسا مديراني كه از نظارت بر فعاليت‌هاي سازمانشان طفره روند و بدون نظارت به فعاليت‌هاي خود ادامه دهند. معلوم است كه در صورت فقدان نظارت و يا وجود هرگونه اختلال و نقص در نظارت، ممكن است انواع سوءاستفاده‌هايي نظام‌مند در سازمان اتفاق بيفتد. در نتيجه، وقتي وظايف نظارت سازمان‌ها با مشكل مواجه شود، تمام وظايف مديريت مانند برنامه‌ريزي، سازمان‌دهي و تصميم‌گيري، كه همگي با هم در ارتباط و تعاملند، به تحقق اهداف سازمان منجر نمي‌گردد.
    5. تكبّر در هدايت و رهبري
    رهبري فراگرد نفوذ اجتماعي است و رهبر مشاركت داوطلبانة كاركنان را در تلاش براي كسب هدف‌هاي سازماني طلب مي‌كند.  در نظريه‌هاي رفتار رهبري، چهار سبك (دستوري، حمايتي، توفيق‌طلبي و مشاركتي) پيشنهاد گرديده  كه بر اساس آن، هر شرايط، سبك متناسب خود را مي‌طلبد. به طور كلي، نظرية سبك‌هاي رهبري مي‌خواهد اين نظر را تبيين كند كه هر قدر سبك‌هاي رهبري از حالت دستوري فاصله بگيرد و به سمت مشاركتي تمايل پيدا نمايد به همان ميزان، عملكرد كاري كاركنان افزايش مي‌يابد؛ زيرا كاركنان در اين حالت (مشاركتي) اطمينان و اعتماد بيشتري از ناحية مقامات بالاتر احساس مي‌كنند و رابطة صميمانه‌شان افزايش يافته، باعث مشاركت بيشترشان مي‌گردد.  
    رهيافت مشاركتي با همة مزيتي كه دارد، براي مديران و رهبران خودمحور، كه
    روحية خود برتربيني (تكبّر) دارند، قابل پذيرش نيست؛ زيرا مشاركت دادن ديگران
    و مشاركت مدير و رهبرِ متكبّر در جلسات و برنامه‌هاي سازمان، با خصلت متكبّرانة
    آنها سازگاري ندارد. ويژگي رفتاري رهبران متكبّر اقتضا مي‌كند كه به ديگران با ديده
    تحقير بنگرند و به مشاركت و اظهارنظر يا همكاري و جانشين‌پروري، بهايي ندهند. بدين‌روي، در تحقيقات ميداني صورت‌گرفته، يكي از دلايل ورشكستگي و سقوط شركت‌هاي غول‌پيكر تكبّر رهبران آنها بيان داشته و رهبران متكبّر فاقد توانايي جانشين‌پروري معرفي گرديده است. 
    در مديريت اسلامي، ترفيع درجه و سلسله‌مراتب سازماني قابل نفي و انكار نيست، بلكه همچنين اطاعت از هرگونه افراد صالح مورد تشويق قرار گرفته است و اين‌گونه
    افراد بايد در صدر پُست‌هاي سازماني قرار گيرند. بدين‌روي، حضرت علي در
    فرمان خود به مالك اشتر نوشتند: كارگزاران دولتي را از ميان مردمي با تجربه و با حيا،
    از خاندان‏هاي پاكيزه و با تقوا، كه در مسلماني سابقة درخشاني دارند، انتخاب كن؛
    زيرا اخلاق آنان گرامي‏تر، و آبرويشان محفوظ‌تر، و طمع و روزي‏شان كمتر، و آينده‌نگري‌شان بيشتر است. 
    بنابراين، بايد توجه داشت كه سلسله‌مراتب سازماني و قدرت و اختيار ناشي از آن، امري اعتباري و گذراست. به همين دليل آموزه‌هاي اسلام مديران را با پرهيز از غرور و تكبّر، به تواضع ترغيب مي‌كند. حضرت علي مي‌فرمايد: «التَّكَبُّرُ يَضَعُ الرَّفِيع»؛  تكبّر موجب سقوط انسان والا مرتبه مي‌گردد و او را به زير مي‌كشد. امام سجّاد در دعايي مي‌فرمايد: خدايا، در ميان مردم درجه‌ام را بالا نبر، مگر اينكه به همان مقدار تواضعم نيز بيشتر شود.  بدين‌روي، از منظر اسلام، هر قدر مديران سازمان به موقعيت بالاتري دست يابند مسئوليتشان افزون‌تر مي‌گردد. بنابراين بايد بيشتر به فضايل اخلاقي و كرامت‌هايي انساني خود و همكاران خود توجه داشته باشند و مسئوليت و پاسخ‌گويي خود را در برابر خدا و خلق خدا فراموش نكنند. مديراني كه در پست رهبري سازمان‌ها قرار مي‌گيرند علاوه بر اينكه خودشان بايد از شايستگي‌هاي لازم برخوردار باشند، همچنين بايد شايسته‌پرور و شايسته‌سالار نيز باشند. شايسته‌پروري و شايسته‌سالاري وقتي تحقق پيدا مي‌كند كه مديران از تكبّر دوري جسته، تجربيات و اندوخته‌هاي خود را به دور از هرگونه منّت، بدون تحقير و تكبّر به همكاران و زيردستان خود انتقال دهند و خود نيز در صورت نياز، از اطلاعات و اندوخته‌هاي آنان كمك بگيرند. 
    راه‌كارهاي نجات از تكبّر 
    مهم‌ترين راه نجات و درمان يك معضل، شناسايي عوامل و يافتن ريشه‌هاي آن است. در اين ميان، براي جلوگيري از تكبّر و درمان آن، بايد از اين اصل عقلايي كمك گرفت. در مباحث مقدّماتي، عوامل اثرگذار و زمينه‌هاي پيدايش تكبّر، و نيز اقسام تكبّر ذكر شد. در اين بخش، راه‌كارهاي جلوگيري از تكبّر، بحث و بررسي مي‌شود. همان‌گونه كه بيان شد، عوامل زيادي در پيدايش تكبّر دخالت دارند؛ مانند موقعيت، ثروت، علم و وراثت كه در همگي آنها جهل دخالت دارد. بدين‌روي، مي‌توان «جهل» را منشأ اصلي تكبّر معرفي نمود. 
    با توجه به مقدّمات ذكرشده، مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه مهم‌ترين نسخة تجويزي در اجتناب از تكبّر، جهل‌زدايي و آگاهي‌بخشي است. وقتي افراد از ضعف‌هاي خود آگاهي پيدا كنند و خود را در مقايسه با علم و قدرت خداوند، هيچ ببينند و همچنين نيازمندي‌هاي خود نسبت به افراد ديگر را درك كنند، اثري از تكبّر در ايشان يافت نخواهد شد، بلكه به جاي آن، صفت «تواضع» در وجودشان تقويت خواهد شد. درمان ريشه‌اي تكبّر به ميزان معرفت انسان برمي‌گردد؛ يعني به هر ميزان كه معرفت انسان افزايش يابد، به همان ميزان، تكبّر او كاهش مي‌يابد.
    دانشمندان رفتار سازماني نيز با مطالعات خود، دريافته‌اند كه براي تغيير و بهبود رفتار افراد، ابتدا بايد به دانش افراد و پس از آن، به نگرش و سرانجام، به كنش و رفتار افراد توجه كرد.  بنابراين، در تغيير رفتار افراد متكبّر هم بايد از اين فرايند استفاده شود؛ به اين معنا كه ابتدا دانش آنها افزايش داده شود تا خود بداند كه تكبّر رفتاري زشت و ناپسند است كه بايد از آن اجتناب كنند و پس از آن اوصاف مثبت مانند تواضع، همكاري و احترام نسبت به ديگران در آنها تقويت گردد.
    پس براي جلوگيري از تكبّر، بايد به سه حوزة معرفتي توجه شود كه در ذيل، هر يك از موارد مزبور به صورت گذرا تبيين مي‌شود:
    الف. درك حضور همه‌جانبة خداوند
    انسان موجودي است كه خداوند متعال او را خلق كرده. اگر انسان به همين رابطة خلق و خالق توجه كند ضعف و زبوني خود را در برابر ذات اقدس الهي درك مي‌كند. اميرالمؤمنين در نامه به مالك اشتر مي‌نويسند: «اگر از رهگذر جايگاه و پُست و مقام خويش، كبر و عُجب و غرور تو را گرفت، به عظمت ملكوت پروردگار، كه مافوق توست، و نيز قدرت و برتري وي نسبت به آنچه تو بر آن قادر نيستي، نظر كن كه اين توجه، تو را از آن سركشي پايين مي‌آورد و شدّت و حدّت را از تو بازمي‌ستاند و آنچه از نيروي عقل و انديشه‌ات، كه به دليل خودپسندي و غرور از دست رفته است، به تو بازمي‌گرداند.» 
    اوصاف خالق، قادر، قهّار، متكبّر، جبّار مخصوص ذات اقدس الهي است و هيچ كس شايستة آنها نيست.  بنابراين، اگر به انساني نسبت داده محدودة خاصي دارد؛ مثلاً، قدرت خوب است، اعتماد به نفس شايسته است، بايد عزّت نفس داشت، اما اينها هيچ‌گاه با اوصاف خداوند قابل مقايسه نيست و انسان به هيچ وجه، از خداوند متعال بي‌نياز نمي‌شود. قدرت ناچيزي كه انسان دارد نيز منشأ الهي دارد و بايد در جهت ارادة خداوند به كار گرفته شود، نه برخلاف خواست او. حضرت علي مي‌فرمايد: تكبّر از جمله اوصافي است كه خداوند آن را براي هيچ‌يك از بندگانش اجازه نداده است. اگر خداي سبحان تكبّر را براي بندگانش تجويز مي‌كرد حتماً آن را براي پيامبران خود رخصت مي‌داد، اما تكبّر را براي آنان نپسنديد، بلكه در مقابل، براي آنها تواضع را برگزيد. 
    با مطالعة سيرة انبيا و اولياي الهي به دست مي‌آيد كه پيامبر اكرم با وجود آنكه در اوج عظمت و كمال قرار داشت، كارهايي را كه به زعم برخي براي مردان موجب تحقير بود، خود انجام مي‌داد و ديگران را نيز به آنها تشويق مي‌كرد. مي‌فرمايد: «به‌راستي، خوش دارم كه افراد با خوش‌حالي و افتخار، چيزي را با دست خود براي خانواده‌شان ببرند و بدين وسيله، تكبّر را از خود دور كنند.»  حضرت علي نيز مي‌فرمايد: «خداوند بندگان مؤمن خود را به وسيلة نماز و زكات و جدّيت در روزه‌داري در روزهاي واجب، نگهباني مي‌كند؛ زيرا اين امور موجب آرام شدن اعضا و جوارح و خشوع ديدگان و فروتني جان‌ها و خضوع دل‌ها و بيرون راندن كبر و نخوت از وجودشان مي‌شود. بنگريد كه اين اعمال چگونه نمودهاي فخرفروشي را در هم مي‌شكند و آثار تكبّر را مي‌زدايد.» 
    بدين‌سان، اعتقاد و درك حضور همه‌جانبة خداوند متعال نه تنها باعث دوري از تكبّر مي‌گردد، بلكه ثمرات و بركاتي نيز به دنبال دارد. درك حضور خداوند سبب مي‌شود افراد با توكل و اميد، برنامه‌ريزي‌هاي درستي داشته باشند و اهداف عالي را كه ترسيم نموده‌اند با قاطعيت و جدّيت بيشتر دنبال كنند و در مسير انحرافي قدم نگذارند.
    ب. معرفت بر ضعف‌هاي جسمي و روحي خود
    انسان وقتي به نفس خود مراجعه كند، درمي‌يابد كه با ضعف‌ها و كاستي‌هاي زيادي مواجه است. حضرت علي مي‌فرمايد: بيچاره فرزند آدم! اجلش پنهان، بيماري‏هايش پوشيده، اعمالش همه نوشته‌شده، پشه‏اي او را مي‌آزارد، جرعه‏اي گلوگيرش كرده او را از پاي درمي‌آورد، و عرق كردني او را بدبو مي‌سازد.  در جاي ديگر مي‌فرمايد: «در شگفتم از متكبّر كه ديروز نطفه‌اي بود و فردا لاشه‌اي است.» 
    ضعف‌هاي انسان به ابعاد جسمي وي محدود نمي‌گردد، بلكه انسان علاوه بر ضعف‌هاي جسمي، از نظر رواني، دانش و اطلاعات نيز با محدوديت‌هايي مواجه است. در زندگي فردي و سازماني، افرادي موفقيت بيشتري خواهند داشت كه هم سلامت جسمي داشته و هم از نظر روحي و رواني در حد مطلوبي بوده و هم از دانش و اطلاعات
    كافي برخوردار باشند. نيازمندي انسان به دانش و اطلاعات، نشان‌دهندة نقص اوست.
    در نتيجه، او بايد با ديگران ارتباط داشته باشد و از طريق كسب دانش و تحصيل
    اطلاعات، برنامه‌ريزي كند و براي رسيدن به هدف، تصميم بگيرد. معلوم است كه دانش با تكبّر به دست نمي‌آيد. كسب دانش نيازمند تواضع و افتادگي است، نه تكبّر و خودمحوري. به فرمودة امام خميني، اين ضعف‌هاي افراد است كه «حفظ صحّت نتواني، قدرت و حيات خود را نگه‌داري نتواني، جمال و جواني خود را نگه‌داري نتواني، تاب تشنگي و گرسنگي نداري.» 
    بنابراين، يكي از راه‌كارهاي جلوگيري از تكبّر اين است كه افراد به ضعف‌هاي خود توجه كنند و بدانند كه به تنهايي قادر به حل آنها نيستند. توجه و درك خويشتنِ خويش نه تنها موجب دوري از تكبّر مي‌شود، بلكه در زندگي انسان آثار مثبت دارد. درك خويشتنِ خويش، موجب تواضع و احترام به ديگران، عزّت نفس و اعتماد به نفس، خودكنترلي و وجدان‌كاري مي‌گردد.
    ج. معرفت به نياز خود نسبت به ديگران
    زندگي انسان به گونه‌‌اي است كه به تنهايي قادر به انجام بسياري از كارها نيست، بلكه بايد با افراد ديگر در تعامل باشد و از طريق تعامل با محيطِ پيراموني و افراد ديگر، نيازهاي خود را در بخش‌هاي دانش، بهداشت، روان، اجتماع و اقتصاد، تأمين كند. از همين‌رو، يكي از مهم‌ترين دلايل تشكيل سازمان‌ها اين است كه افراد با كمك به يكديگر، نيازهاي خود را تأمين نمايند. اما افراد متكبّر به تنهايي قادر به تأمين بيشتر نيازهايشان نخواهند بود؛ زيرا زندگي اجتماعي داد و ستدهاي مشخصي را اقتضا دارد كه افراد را ناچار مي‌سازد تا به آن متعهد بوده، بر اساس آن رفتار نمايد. زندگي اجتماعي بر اساس داد و ستدهاي دوطرفه شكل مي‌گيرد كه افراد مجبورند آنها را در نظر گرفته، رعايت نمايند. سرانجام، اين احساسِ نياز به ديگران موجب مي‌شود روحية تكبّرورزي و خودمحوري انسان كاهش يابد و نياز خود را به ديگران درك نمايد. 
    بنابراين، وقتي افراد به نيازهاي گوناگون خود نسبت به ديگران توجه كند و نظارت آنها را در گفتار و رفتارش لحاظ كند و اين حقيقت را دريابد كه سرانجام روزي فراخواهد رسيد كه در صورت تكبّر و اتخاذ تصميم‌هاي نادرست، مورد مذمّت وجدان خود و يا توبيخ ديگران قرار گيرد و از تكبّر اجتناب ورزد. دوري از تكبّر و توجه به ديگران نه تنها موجب مي‌شود افراد، خودكنترل گردند، بلكه مي‌تواند اين نظر را به ذهن وي القا كند كه در موقع نياز، مي‌تواند از مساعدت و همكاري ديگران نيز بهره‌مند گردد و تحقق اهداف ترسيم كردة خود را با كمك ديگران سرعت ببخشد.
    نتيجه‌گيري
    تكبّر يكي از رذايل نفس انسان محسوب مي‌شود كه رفتارهاي مخرّب فردي و سازماني را به دنبال دارد. وجود تكبّر در نهادهاي اجتماعي و سازماني مخرّب‌تر از وضعيت فردي آن است؛ زيرا در سازمان‌ها افراد در سلسله پُست‌هاي عالي قرار مي‌گيرند كه هم به منابع مالي و امكانات سازمان دست‌رسي دارند و هم دانش و موقعيت آنها را دچار غرور و تكبّر مي‌نمايد. در سازمان‌ها، تمامي وظايف مديريتي بر اساس اطلاعات، مشاركت و همكاري انجام مي‌گيرد. در سازماني كه تكبّر حاكم باشد اطلاعات، ارتباطات و همكاري ميان اعضا وجود ندارد. بنابراين، تكبّر موجب مي‌شود افراد در وظايف گوناگون مديريت مانند برنامه‌ريزي، سازمان‌دهي، نظارت و رهبري، از دادن اطلاعات، مشورت و همكاري با ديگران، سرباز زنند و به خاطر احساس خود برتربيني، افكار و انديشه‌هاي خود را بهتر از ديگران پندارد و نظرات خود را بر ديگران تحميل نمايند و سرانجام، سازمان‌ها را در معرض سقوط و شكست قرار دهند. در جدول ذيل، تأثير تكبّر در وظايف مديريت به طور خلاصه بيان گرديده است:
    جدول1: آثار تكبّر بر وظايف مديريت

    وظايف مديريت     آثار تكبّر بر وظايف مديريت
    تصميم‌گيري    عدم استفاده از اطلاعات، عدم مشاركت در تصميم‌گيري، اتخاذ تصميم نامناسب
    برنامه‌ريزي            شفاف نبودن اهداف، عدم انتخاب مسير درست، خلط اهداف اصلي و فرعي، تقسيم نامناسب و عدم هماهنگي كارها، افزايش فاصلة نيروهاي صفي و ستادي
    سازمان‌دهي    شكل‌گيري سازمان‌هاي غيررسمي، استقبال از ساختار سازماني با سلسله‌مراتب بالا
    هدايت و رهبري    استفاده از سبك دستوري به جاي مشاركتي، مأيوس و دلسردي افراد آگاه و خبره، اختلال در امر جانشين‌پروري
    كنترل    عدم اطلاعات كافي، دقيق و به موقع، نداشتن ترسيم درست از وضع موجود و وضعيت مطلوب، اختلال در فرايندهاي كنترل
    بر اساس آموزه‌هاي اسلام، زندگي دنيا و آخرت با هم در ارتباط است. بنابراين، تكبّر نه تنها آثار مخرّب دنيوي را در پي دارد، بلكه عقوبت اخروي را نيز به دنبال دارد.

     
     

    References: 
    • نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم‏، انتشارات تحقیقاتی امیر المؤمنین 1379.
    • امام خمینی، شرح چهل حدیث، چ چهل و چهارم، قم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1386.
    • تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، تهران، بی نا، 1377
    • جیم کالینز، شرکت‌های بزرگ چگونه سقوط می‌کنند، ترجمه مسعود سعادتمند و فاطمه تابعی، بي‌جا، فرا، 1383.
    • ديلمى، حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، ترجمه رضایی، قم، شريف رضى، 1412 ق.
    • رضاییان، علی، مبانی سازمان و مدیریت، چ هشتم، تهران، سمت، 1385.
    • رضاییان، علی، مبانی مدیریت رفتار سازمانی، چ هفتم، سمت، 1385
    • زركلى‏، خیرالدین، الأعلام‏، چ هشتم، بيروت، دار العلم للملايين، 1989.
    • صحیفه سجادیه، ترجمه فیض الاسلام، چ دوم، تهران، فقیه، 1376.
    • غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، تصحیح محمد ابن مسعود احمدی، لبنان، بیروت، موسسه الریان، 1426ق.
    • قلی‌پور، رحمت الله، تصمیم گیری سازمانی و خط مشی گذاری عمومی، تهران، سمت، 1387.
    • قلي‌پور، آرين؛ پورعزت، علي اصغر؛ سعيدي‌نژاد، مجيد، «عوامل موجد رفتارهاي ضد شهروندي در سازما‌نها»، علوم مديريت ايران، سال دوم، ش 8، 1386.
    • قمی، علی، تفسير، چ چهارم‏، قم، دار الکتاب، 1367.
    • كلينى، محمدبن يعقوب، الكافي، ترجمه سيدجواد مصطفوى‏، تهران‏، اسلاميه‏، 1369.
    • مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، بي‌نا، بی‌تا.
    • محمدبن مكرم‏، ابن‌منظور، لسان العرب‏، تصحیح جمال‌الدين مير دامادى، چ سوم‏، بيروت‏، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، 1414 ق‏.
    • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1388
    • نراقی، احمد، معراج السعادة، چ دوم، قم، هجرت، 1374.
    • نهج الفصاحه، ترجمه، غلامحسین مجیدی‌خوانساری، قم، انصاریان، 1385.
    • الوانی، سیدمهدی، مدیریت عمومی، چ بیست و هفتم، تهران، نی، 1385
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زارعی متین، حسن، اکبری، ظاهر.(1391) تکبّر و بررسی آثار آن در وظایف اساسی مدیریت. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 2(1)، 81-104

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن زارعی متین؛ ظاهر اکبری."تکبّر و بررسی آثار آن در وظایف اساسی مدیریت". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 2، 1، 1391، 81-104

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زارعی متین، حسن، اکبری، ظاهر.(1391) 'تکبّر و بررسی آثار آن در وظایف اساسی مدیریت'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 2(1), pp. 81-104

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    زارعی متین، حسن، اکبری، ظاهر. تکبّر و بررسی آثار آن در وظایف اساسی مدیریت. اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 2, 1391؛ 2(1): 81-104