اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، سال ششم، شماره اول، پیاپی 12، بهار و تابستان 1395، صفحات 5-22

    مدیریت اسلامی و رویکرد تطبیقی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ محمدرضا صادقی / کارشناس ارشد مدیریت دولتی مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره / MRSADEQI@GMAIL.COM
    محمدتقی نوروزی فرانی / استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی  ره / mtnorozi@yahoo.com
    چکیده: 
    این مقاله استفاده از ابزار مطالعه‌ی تطبیقی در مدیریت و سازمان برای مطالعه و تدوین علم مدیریت اسلامی را بررسی و با استفاده از روش مطالعه‌ی کتاب خانه ای و روش تجزیه و تحلیل قیاسی، ابتدا رویکرد تطبیقی را با تأکید بر فرهنگ و ارزش ها در حوزه‌ی مطالعاتی مدیریت و سازمان و جایگاه آن در سیر تکاملی نظریات سازمانی و مدیریتی معرفی نموده است. سپس رویکردها به علم مدیریت اسلامی را با تأکید بر رویکرد ارزش گرایانه موضوع قرار داده است. در نهایت، رویکرد تطبیقی به مدیریت اسلامی را معرفی و نقاط قوت و ضعف آن را بررسی کرده است. نتیجه آنکه رویکرد تطبیقی به سبب آنکه نقطه‌ی تلاقی دیدگاه های صاحب نظران در دو حوزه‌ی «اسلام شناسی» و دانش « سازمان و مدیریت » را شکل می دهد می تواند نقطه‌ی شروع مناسبی برای حرکت در جهت تدوین علم مدیریت اسلامی باشد. البته این رویکرد باید به عنوان قطعه ای از جورچین کلان نقشه‌ی راه به سوی علم مدیریت اسلامی مطمح نظر قرار گیرد. تزریق ارزش های ناب اسلامی به بدنه جامعه و تلاش برای غنی سازی و اجرایی کردن رویکردهای تأسیسی را می توان از جمله قطعات مهم دیگر این جورچین معرفی کرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Islamic Management and the Comparative Approach
    Abstract: 
    The present paper uses the techniques of comparative study in management and organization to study and offer an Islamic management Science. Using a library method and deductive analysis, first it offers a comparative approach by emphasizing the culture and values in the study of management and organization and on its role in the development process of managerial and organizational theories. Then, it expounds the approaches to the Islamic management by emphasizing the value-oriented approach. Finally, it offers a comparative approach to Islamic management and reviews its strengths and weaknesses. The research findings show that the comparative approach can be a good starting point to establish an Islamic management because it represents a point of agreement among scholars in the two fields of "the study on Islam" and "knowledge of the organization and management". No doubt, this approach should be considered as a piece of macro-puzzle of the road map leading to the science of Islamic management. The injection of pure Islamic values into society and the attempts to enrich and enforce the established approaches can be defined as other important pieces of this puzzle.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    در‌بارة علم «‌مديريت اسلامي» سؤالات بسياري مطرح است؛ سؤالاتي مانند: «علم مديريت اسلامي چيست؟» آيا تعبير «علم مديريت اسلامي» تعبير معناداري است؟ براي ايجاد علم مديريت اسلامي، از چه رويکردها و راه‌کارهايي مي‌توان استفاده کرد؟
    انديشمندان مسلمان از حوزه‌هاي درون‌رشته‌اي و برون‌رشته‌اي مي‌كوشند براي چنين سؤالاتي پاسخ مناسب بيابند. اين مقاله در پي آن است که به اختصار، رويکرد تطبيقي به مديريت اسلامي را موضوع مطالعه قرار دهد. براي دست‌يابي به اين هدف، ابتدا رويکرد تطبيقي در مطالعة سازمان و مديريت معرفي مي‌شود. سپس ديدگاه‌ها در موضوع مديريت اسلامي بررسي مي‌گردد. در نهايت، رويکرد تطبيقي به مديريت اسلامي مطالعه خواهد شد.
    پيش از ورود به بحث، نکته‌اي را در خصوص کاربرد همزمان «سازمان» و «مديريت» با يكديگر يادآور مي‌شويم: با وجود آنکه عنوان اين مقاله «رويکرد تطبيقي به مديريت اسلامي» است، کاربرد همزمان «سازمان» و «مديريت» به سبب همبستگي تنگاتنگ مطالعات در اين دو حوزه است. «سازمان» موضوع مديريت و از نظر رتبه، مقدم بر آن است. مطالعات مربوط به سازمان در حقيقت، مطالعة بنيادهاي مديريت را شکل مي‌دهد؛ چنان که مديريت نيز فني است که بر نظريات مربوط به سازمان بنا مي‌شود.
    رويکرد تطبيقي در مطالعات سازمان و مديريت
    مطالعات مربوط به حوزة سازمان و مديريت، با تأثيرپذيري از پارادايم‌ها و سير تحول در حوزه‌هاي فرارشته‌اي علوم و علوم اجتماعي تحولات شتابناکي را آزموده و زمينة ظهور پارادايم‌هاي گوناگوني را در اين حوزة مطالعاتي فراهم کرده است.
    به موازات ظهور الگوهاي تفسيري و انتقادي در برابر الگوهاي اثبات‌گرايانه در علوم اجتماعي (في، 1383- ب ليتل، 1373)، توجه به درون انسان و معناي رفتار او در اين علوم اهميت بيشتري يافت. از گرايش به انگاره‌هاي جهان‌شمول و مطلق‌گرا كاسته شد و از نسبيت‌گرايي و فلسفة «چندفرهنگي» (في، 1383- الف) بيشتر استقبال شد، تا آنجا كه از علوم اجتماعي و انساني با عنوان «علوم فرهنگي» ياد شد. اين در حالي است كه نظريه‌هاي كلاسيك مديريت و سازمان در پي ايده‌هاي قطعي و جهان‌شمول بودند و نهضت روابط انساني با تأكيد بر توجه به دنياي دروني انسان‌ها، چشم‌انداز مديريتي به انسان را تلطيف و نقش تكميل‌كنندگي براي مديريت كلاسيك را ايفا كرد (هيكس، 1368).
    گام بعدي در تكامل نظريات مديريت، ظهور نظرية «اقتضا» بود. نظريه «اقتضا» عموماً به دنبال تبيين رابطه‌اي دو‌جانبه بين سيستم و محيط است و در نهايت، اقدامات مديريتي مناسب با موقعيت‌هاي خاصي را توصيه مي‌كند» (اعرابي، 1376، ص37) كه ضمن حفظ تأكيد بر ملاحظات انساني، ساير عوامل، مانند فناوري و سيستم اقتصادي را در ديدگاه خود وارد كرده است. تحليل تاريخي نظريات مديريت از ديدگاه سيستمي، نشان مي‌دهد نظريه‌‌هاي كلاسيك، نئو‌كلاسيك (روابط انساني) و «اقتضا» - به ترتيب - به سازمان‌ها، از منظر سيستم عقلايي، طبيعي و باز، نگاه مي‌كنند (اسكات، 1374).
    بسياري از نويسندگان نظريه‌هاي سازمان، اين نظريه‌ها را بر اساس ترتيب پيدايش زماني آنها موضوع بحث قرار داده‌اند. برخي از كتاب‌ها و صاحب‌نظران نيز با محور قرار دادن موضوع، طبقه‌بندي موضوعي از نظريه‌ها ارائه كرده‌اند. بوريل و مورگان نظريه‌هاي سازمان را با توجه به دو بعد «نظم‌دهي» و «تغيير بنيادي» از يك سوي، و «عيني» و «ذهني» بودن از سوي ديگر، در چهار پارادايم اصلي طبقه‌بندي كرده اند (بوريل و مورگان، 1383).
    گروهي از صاحب‌نظران نيز تلفيقي از رهيافت تاريخي و موضوعي را انتخاب كرده‌اند و بدين سان، با ارائة طبقه‌بندي از نظريات سازمان، سير تكاملي اين نظريات را نيز پي‌گيري كرده‌اند.
    همان گونه كه اسكات نشان مي‌دهد (اسكات، 1374) و ديگر نويسندگان نظريه‌هاي سازمان- براي نمونه، هچ (هچ، 1385) و هال (هال، 1376)، نيز اذعان دارند- پس از دهة 1970 ميلادي، رويكرد غالب در نظريه‌هاي سازمان رويكرد «سيستم طبيعي باز» و با سطح تجزيه و تحليل اكولوژيكي به سازمان بوده است. هچ اين‌ نظريه‌ها را ذيل عنوان نظريه‌هاي روابط سازمان- محيط موضوع بحث قرار مي‌دهد (هچ، 1385، ص127).
    نقش محيط
    نکتة مشترک نظريه‌هاي معاصر سازمان، رويکرد آنها به محيط و عوامل محيطي به عنوان عامل اساسي و تعيين‌کننده براي شکل‌گيري، بقا و ريخت‌شناسي سازمان‌هاست. رويکرد اصلي، رويکرد محيط به سازمان است؛ به اين معنا که سازمان را از چشم‌انداز کلان‌تر عوامل محيطي شناسايي مي‌كند. محيط و عوامل محيطي به عنوان متغيري مستقل انگاشته مي‌شود و سازمان به عنوان متغيري وابسته و تابعي براي اين عوامل لحاظ مي‌گردد.
    رويکرد تطبيقي به مديريت و سازمان
    توجه به سازمان با رويكرد «سيستم باز» و توجه به محيط، ضمن زمينه‌سازي براي پيدايش حوزه‌هاي مطالعاتي جديد، نظير «مديريت تطبيقي»، موجب ظهور نظريات سازماني محيط‌گرا شد. جرقه‌هاي نخستين مديريت تطبيقي در دهة پنجاه ميلادي زده شد و در دهة شصت ميلادي به عنوان يک رشته پذيرفته شد (چن، 2001، ص128). رويكرد «مديريت تطبيقي» مديريت و سازمان را تابعي از شرايط محيطي و متأثر از آن و متناسب با سيستم‌هاي ديگر محيطي‌، مانند سيستم فرهنگي، اقتصادي، سياسي، حقوقي، و فنّي مي‌داند. (فرهنگي، 1380، ص33). بدين روي، نظرية «مديريت تطبيقي» به عنوان ابزاري سودمند براي تجزيه و تحليل سازمان و مديريت مطرح مي‌شود (وارنر، 20012، ص145).
    در علوم اجتماعي، تجربه- به معناي درست و دقيق آن - نادر است؛ زيرا در بيشتر جاها نمي‌توان به سادگي شرايط حاکم بر پديده‌ها را تغيير داد و همانند علوم طبيعي، از مشاهده و تجربه کمک گرفت. براي مثال، نمي‌توان شرايط جنگ، انقلاب، رونق و يا رکود اقتصادي و را به طور مصنوعي بر جامعه حاکم کرد و تغييرات را مشاهده و مطالعه نمود. ازاين‌رو، بايد رويدادهاي عيني را در بستر واقعي آنها ملاحظه كرد و با مشاهده و مقايسة تفاوت‌ها، شباهت‌ها، سنجش نسبت‌ها و بررسي روابط دروني و بيروني به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي پرداخت. در اين روش، محقق با مقايسه و تطبيق دو يا چند پديدة نظري يا عيني، وضعيت آنها را بررسي مي كند و ضمن تحليل شباهت‌ها و تفاوت‌ها، به جمع‌بندي و نتيجه‌گيري مي‌پردازد» (اعرابي، 1376، ص16).
    نويسندگان مديريت تطبيقي ديدگاه‌هاي عمده در آن را به ترتيب سير تاريخي ظهور آنها، به پنج دسته کلي تقسيم کرده‌اند. اين ديدگاه‌ها عبارتند از: نگرش توسعه اقتصادي، نگرش محيطي، نگرش رفتاري، ديدگاه سيستم باز، و نگرش مبتني بر فرهنگ (نات، 1371، ص19؛ اعرابي، 1376، ص11؛ چن، 2001، ص128). همگام با توجه به نقش فرهنگ به عنوان بخش نرم و تأثيرگذار عوامل محيطي، در مديريت تطبيقي نيز اين عامل نيز از اهميت بيشتري برخوردار شده است.

    نمودار (1): محيط عمومي سازمان (هچ، 1385، ص117)
    نقش فرهنگ
    همان گونه که نمودار (1) نشان مي‌دهد، عوامل فرهنگي يکي از بخش‌هاي مهم محيط عمومي سازمان را شکل مي‌دهند (هچ، 1385، ص117). نقش فرهنگ در نظريات متأخر سازمان و مديريت، از جمله نظرية نهادي با تأکيد بيشتري مطمح نظر قرار گرفته است (هچ، 1385، ص141).
    در مديريت تطبيقي نيز اين توجه مؤکد به فرهنگ و ديگر بخش‌هاي نرم محيط سازماني خود را در ظهور نگرش مبتني بر فرهنگ نشان داده است.
     مطالعات گيرت هافستد را شايد بتوان نقطة عطفي در توجه به عامل فرهنگ در مديريت دانست (نات، 1371، ص23). هافستد تأثير زياد ابعاد فرهنگ ملي بر سازمان و مديريت را نشان مي‌دهد. او نشان داده است كه چگونه ابعاد فرهنگ ملّي، حتي نظريات نظريه‌پردازان مديريت و سازمان را تحت تأثير قرار داده است. فراتر از اين، او اذعان مي‌كند كه احتمالاً علت عدم دست‌يابي خود وي به بعد پنجم فرهنگ ملي، که بعدها آن را بر چهار بعد فرهنگ ملي حاصل از مطالعات خود افزوده‌، ارزش‌هاي فرهنگ ملّي مربوط به خود وي بوده است (هافستد، 1991).
    پس از مطالعات گسترده و پيش‌گام هافستد نقش فرهنگ به عنوان يک عامل مؤثر بر سازمان، مديريت و کسب و کار به صورت گسترده‌اي از سوي پژوهشگران مطالعه و تأييد شد.

    نمودار (2): جلوه‌هاي فرهنگ با سطوح متفاوت از عمق (هافستد، 1991).
    فرهنگ و ارزش‌ها
    از ميان اصطلاحات بسياري كه براي توصيف نمودهاي فرهنگ به كار رفته است، چهار اصطلاح در كنار يکديگر، مفهومي كلي را پوشش مي‌دهند که تا حدي دقيق هستند: نمادها، اساطير، آداب و رسوم، و ارزش‌ها. در نمودار (2)، كه اين مفاهيم به عنوان لايه‌هاي يك پياز ترسيم شده است، نشان مي‌دهد نمادها نمايانگر سطحي‌ترين، و ارزش‌ها نمايانگر عميق‌ترين جلوه‌هاي فرهنگ هستند، و اساطير و آداب و رسوم بين اين دو قرار مي‌گيرند (هافستد1991، ص7). چنان‌ که نمودار (1) نشان مي‌دهد، ارزش‌ها هستة فرهنگ را شكل مي‌دهند. ارزش‌ها عبارتند از: تمايلات وسيع در جهت ترجيح وضعيت‌هاي خاصي از امور در مقايسه با وضعيت‌هاي ديگر.
    تأثير دين بر فرهنگ
    هر تعريف يا طبقه‌بندي، كه از فرهنگ ارائه شود، مذهب را نيز شامل مي‌شود. «مذهب» نيز مجموعه‌اي گسترده از ارزش‌ها، هنجارها، نمادها و آداب و رسوم است. مذهب با پاسخي كه به سؤال‌هاي اساسي مربوط به خدا، معنويت، زندگي اخلاقي، و سرنوشت نهايي انسان و جهان ارائه مي‌كند، جايگاهي مهم در ميان عوامل مؤثر بر فرهنگ ملي به خود اختصاص مي‌دهد. صاحب‌نظران عامل «مذهب» را از عوامل مهم مؤثر بر فرهنگ و متغيرهاي مهم آن قلمداد مي‌كنند (والترز، 1385، ص514).
    در اين باره آيا مذهب يك عامل زيربنايي است يا روبنايي، در محافل علمي يك جدل تاريخي وجود دارد. در دوران معاصر، ديدگاه كارل ماركس دربارة زيربنا بودن اقتصاد و روبنا بودن ديگر امور، از جمله فرهنگ و مذهب معروف است. در پاسخ به ماركس، ماكس وبر با نوشتن كتاب اخلاق پروتستاني و روح سرمايه‌داري (وبر، 1373) بر نقش زيربنايي مذهب در پيشرفت اقتصادي تأكيد كرد. اين جدل ميان صاحب‌نظران حوزه فرهنگ نيز وجود دارد. هافستد ضمن بر شمردن مذهب و دين در شمار عوامل مؤثر بر تفاوت‌هاي فرهنگي، آن را در شمار نتايج فرهنگ و نه مباني آن طبقه‌بندي كرده است (هافستد، 2001، ص12). او با تخطئة تصور زيربنا بودن مذهب در ميان عوامل مؤثر بر فرهنگ، آن را يك عامل روبنايي و نتيجة تأثيرپذيري از عوامل ديگر مي‌داند.
    تعلق ديني - به خودي خود کمتر از آنچه غالباً تصور مي‌شود با فرهنگ در ارتباط است. اگر تاريخ ديني کشورها را پي‌گيري کنيم، به نظر مي‌رسد دين و گرايشي از آن، که يک کشور به آن اعتقاد دارد، نتيجة الگوهاي ارزشي فرهنگي، قبلاً موجود بوده است، به همان اندازه که علتي براي تفاوت‌هاي فرهنگي (هافستد، 1989، ص16).
    در مقابل، برخي ديگر از صاحب‌نظران «مذهب» را در شمار عوامل بنيادي فرهنگ قلمداد مي‌كنند. برا‌ي نمونه، لِسِم و نويباوئر با تشبيه فرهنگ به يك درخت، مذهب را در شمار ريشه‌هاي درخت فرهنگ تصوير كرده‌اند (دارلينگتون، 1385، ص63). نمودار (3) با استفاده از استعارة درخت براي فرهنگ، برگ‌ها، تنه و ريشه‌هاي درخت فرهنگ را معرفي کرده است. ملاحظه مي‌شود که مطابق اين ديدگاه، «مذهب» و «هنر»، به عنوان «منابع الهام فرهنگي» و نيز شيوه‌هاي ابراز نارضايتي از وضع موجود» نقش ريشه را براي درخت فرهنگ ايفا مي‌کنند.

    نمودار (3): درخت فرهنگ (دارلينگتون، 1385، ص63)
    به نظر مي‌رسد يك جمع‌بندي مناسب از اين ديدگاه‌ها آن باشد كه ضمن پذيرش تأثير و تأثر و روابط متقابل فرهنگ و مذهب، بر نقش مهم مذهب تأكيد گردد. همان گونه كه ممكن است مذهب در جامعه‌اي با تأثيرپذيري از ديگر عوامل فرهنگي، صورت مذهب بومي‌شده به خود بگيرد، از سوي ديگر، ممكن است مذهب با تأثيرگذاري قوي‌تر بر فرهنگ، آن را به سود خود تغيير دهد و به صورت فرهنگي مذهبي درآورد. بنا‌بر‌اين، شايد مناسب‌تر آن باشد كه با فراتر رفتن از سطح كليات، نقش مذهب، همچون نقش ديگر عوامل مؤثر بر فرهنگ، در فرهنگ‌هاي خاص بررسي شود. ممكن است در جامعه‌اي مذهب نسبت به عوامل ديگر، نقش كم‌رنگ‌تري ايفا نمايد، اما اين نقش در جامعة ديگري پررنگ‌تر باشد. در جهان معاصر، مي‌توان به جوامعي اشاره كرد كه پس از چندين دهه مبارزه با مذهب و ناديده گرفتن آن، مذهب به صورت يك موج قوي در حال بازگشتن به آنها است. حضور پنهان فرهنگ (شنايدر و بارسو، 1379، ص3) مي‌تواند چنين پديده‌اي را توجيه کند. ملموس نبودن ارزش‌ها و مفروضات بنيادين موجب مي‌شود که اهميت و نقش تعيين‌کننده فرهنگ ناديده انگاشته شود. از آن‌رو، که دين يکي از عوامل و عناصر اساسي در تفاوت‌هاي فرهنگي است، ناديده انگاشتن و يا مبارزه با آن زمينة بازگشت آن با موج انعکاسي قوي‌تر را فراهم مي‌کند.
    رويکردها به علم مديريت اسلامي
    در اثر گفت‌ وگوها و انديشه‌ورزي‌هاي صاحب‌نظران در حوزه‌هاي فلسفة علم، اسلام‌شناسي‌ و مديريت، ادبياتي از رويکردها به مديريت اسلامي پديد آمده است. بخش عمدة اين رويکردها عبارت است از: تطبيق رويکردي که پيش‌تر و در سطح کلان‌تر فلسفة دين و فلسفة علم در باب علم ديني اتخاذ شده است. بر اين اساس، ادبيات موجود در مديريت اسلامي را مي‌توان ذيل اين رويکردها طبقه‌بندي کرد که در نتيجة رويکردهايي همچون رويکردهاي استنباطي، هدف‌گرا، تهذيبي، انگيزه‌گرا، متافزيک‌گرا، و عقلانيت‌گرا به مديريت اسلامي مطرح مي‌شود.
    علامه مصباح يزدي برداشت‌هاي مختلف از «مديريت اسلامي» را به صورت ذيل خلاصه کرده است:
    1. ديدگاه قايل به صحيح نبودن کاربرد ترکيب اضافي «مديريت اسلامي»؛
    2. ديدگاهي که قايل است مديريت اسلامي به معناي ادارة جامعة اسلامي در جهت رسيدن به اهداف آن و دست‌يابي به عزت جامعة اسلامي است. از ديدگاه ايشان، روح اين ديدگاه در پي سلب ديدگاه اول است که در لفافه بيان مي‌شود.
    3. ديدگاهي که مديريت اسلامي را ارائة نظريات خاص و روش‌هاي عملي ويژة اسلام مي‌داند.
    4. ديدگاهي که مديريت اسلامي را به معناي «مديريت مديران مسلمان» مي‌داند.
    5. ديدگاهي که معتقد به مديريت اسلامي به معناي تأثير نظام ارزشي اسلام بر مديريت است (مصباح يزدي، 1386، ص286-283).
    رويکرد ارزش‌گرايانه به علم مديريت اسلامي
    دربارة اينکه چه برداشتي از ترکيب اضافي «مديريت اسلامي» صحيح است، طبق نظر علامه مصباح يزدي، از ميان سه برداشت اثبات کنندة مديريت اسلامي، اين ديدگاه که مديريت اسلامي ارائة نظريات خاص و روش‌هاي عملي ويژة اسلام است، برداشت و ديدگاهي سطحي‌نگرانه است. تلقي «مديريت مديران مسلمان» از مديريت اسلامي اگرچه صحيح، ولي ناکامل است. بنا‌بر‌اين، صحيح‌ترين برداشت از مديريت اسلامي برداشتي است که مديريت اسلامي را به معناي «تأثير نظام ارزشي اسلام بر مديريت» مي‌داند:
    ما معتقديم که اسلام داراي نظام ارزشي عميق، گسترده و منسجمي است که مديريت مديران مسلمان را تحت تأثير قرار مي‌دهد در روش‌هاي عملي آنها اثر مي‌گذارد و به حرکت آنها جهت مي‌دهد. … معناي صحيح «مديريت اسلامي» نيز همين است (مصباح يزدي، 1379، ص286).
    اين برداشت از مديريت اسلامي، که از سوي يک اسلام‌شناس ارائه شده است، از آن نظر اهميت دارد که اولاً، از فضاي کلي مبحث علم ديني گذر کرده و در خصوص مديريت اسلامي ارائه شده است، ثانياً در فضاي بين الاذهاني عالمان و صاحب‌نظران سازمان و مديريت نيز با اقبال مواجه شده است. براي نمونه، برداشت دکتر رضائيان، از صاحب‌نظران برجستة مديريت در ايران، با برداشت فوق يکسان است: «آموزه‌هاي مديريت و سازمان دستاوردهاي علمي برخاسته از صحنة عمل است و مديريت اسلامي به معناي تأثير نظام ارزشي اسلام است» (رضائيان، 1378).
    روش مطالعه ارزش‌هاي اسلامي در مديريت
    با تقويت اين برداشت که مديريت اسلامي به معناي تأثير ارزش‌هاي اسلامي بر مديريت است، اين سؤال مطرح مي‌شود که ارزش‌هاي اسلامي در مديريت چگونه و با چه روشي قابل مطالعه است. پاسخ اين سؤال آن است که ارزش‌هاي اسلامي را به دو روش مي‌توان بررسي كرد كه نتايج به‌ دست آمده از هر يك از دو روش، كاربردها و استلزمات خاصي دارد. اين دو روش، ابزار مطالعة ارزش‌ها و فرهنگ اسلامي را در سه سطح فراهم مي‌کند. اين سه سطح عبارت است از:
    1. مطالعة اسلام و آموزه‌هاي اسلامي، آن‌‌گونه که هست.
    2. مطالعة اسلام و آموزه‌هاي اسلامي، آن‌‌گونه که در ديدگاه مجتهدان، مکاتب، فرق و مذاهب اسلامي انعکاس يافته است.
    3. مطالعة اسلام و آموزه‌هاي اسلامي، آن‌‌گونه که در يک جامعه خاص انعکاس يافته و بومي شده است.
    مطالعة آموزه‌هاي اسلامي در سطح اول، يعني: سطحي که در آن ارزش‌هاي فرهنگي مرتبط مستقيماً از آموزه‌هاي ديني و مذهبي استخراج مي‌گردد؛ و همچنين مطالعه اين آموزه‌ها در سطح دوم، يعني سطح مطالعة مکاتب کلامي، مذاهب فقهي، مشرب‌هاي عرفاني، ديدگاه‌هاي فلسفي و ديگر قالب‌هاي اجتهادي، با استفاده از روش اجتهادي امكان‌پذير است. محقق با تسلط بر دانش‌هايي خاصي و با مراجعه به منابع اوليه و اصيل (براي سطح اول) و يا با مراجعه به منابع معتبر مرتبط به مکتب اجتهادي خاص (براي سطح دوم)، آموزه‌هاي ديني در هر يک از اين دو سطح را به دست مي‌آورد. نتايج به دست آمده از اين روش و در اين دو سطح، مي‌تواند كاركرد توصيه‌اي/ تجويزي فراملّي داشته باشد. 
    همان‌گونه که پيداست، از نظر خلوص و واقع‌نمايي، سطح دوم سطحي ميانه است؛ نه خلوص سطح اول را دارد و نه واقع‌نمايي سطح سوم را. از نظر نتايج و کاربرد نيز در سطحي ميانه قرار دارد؛ هم از نظر تجويزي براي سياست‌گذاري‌ها و جهت‌گيري‌هاي کلان قابل استفاده است و هم با نشان‌ دادن وضعيت جامعه، امکان پيش‌بيني فراهم مي‌آورد.
    براي مطالعة آموزه‌هاي اسلامي در سطح سوم، يعني عينيت جامعه خاص، استفاده از روش‌هاي مطالعة جامعه‌شناختي و ميداني مناسب به نظر مي‌رسد. چنين مطالعه‌اي مي‌تواند فرهنگ مذهبي جامعه تحقيق را در تعامل با ديگر عوامل فرهنگي نشان دهد. روشن است كه نتيجة تحقيق با اين روش را نمي‌توان به عنوان آموزه‌هاي مستقيم دين و مذهب حاكم بر جامعه تحقيق تلقي كرد. نتيجة تحقيق با اين روش بيشتر كاربردي غير تجويزي دارد و نشان‌دهندة جهت‌گيري‌هاي جامعة تحقيق است و به محقق و دست‌اندرکاران ذي‌ربط امکان و قدرت پيش‌بيني مي‌دهد (صادقي، 1386، ص57).
    تحليل و بررسي
    با مرور ادبيات رويکرد تطبيقي، اين نتيجه به دست آمد که نظريه‌هاي سازمان و مديريت در سير تکاملي خود، در طول زمان و متأثر و متعامل با رويکردهاي کلان و پارادايم‌هاي حاکم بر علوم تجربي و به‌ويژه علوم تجربي انساني/ اجتماعي مراحلي را پيموده است. پي‌گيري اين خط سير با بهره‌گيري از استعارة «سيستم» براي سازمان به مثابة موضوع مديريت، نشان مي‌دهد که تلقي از سازمان‌ها به‌ مثابة سيستم‌هاي عقلايي بسته، به سيستم‌هاي طبيعي باز، تغيير کرده است.
    همان‌گونه که نمودار (4) نشان مي‌دهد، حرکت از انگارة سازمان به مثابة سيستم عقلايي بسته، به انگارة سازمان به مثابة سيستم طبيعي باز، با دو طيف انگاره‌اي «ناديده انگاشتن تأثير محيط» به «قطعي انگاشتن تأثير محيط» و راه‌کارهاي مديريتي جهان‌شمول به راه‌کارهاي مديريتي بومي همراه و داراي تقارن مفهومي است.

    نمودار (4): رابطة متقابل تلقي سيستمي از سازمان با تأثير محيط و راه‌کارهاي مديريتي
    رويکرد تطبيقي به مديريت محصول چنين تغيير رويکردهايي به سازمان، محيط سازماني و مديريت است و ابزار مناسبي براي حرکت در جهت بومي‌سازي دانش سازمان و مديريت محسوب مي‌شود. اگر مؤلفه‌هاي تشکيل‌دهندة محيط به مؤلفه‌هاي سخت‌تر (فنّي- اقتصادي) و نرم‌تر (فرهنگي- اجتماعي) تقسيم شوند، نظريه‌هاي جديدتر سازمان و مديريت، همچون نظرية «نهادي نوين»، به مولفه‌هاي نرم‌تر، يعني مؤلفه‌هاي فرهنگي- اجتماعي، به مثابه بخش اعظم و ناپيداي کوه يخ مؤلفه‌هاي محيطي سازمان اهميت بيشتري مي‌دهند. بدين‌روي، عامل «فرهنگ» در نظريه‌هاي جديد سازمان و مديريت اهميت فزاينده‌اي يافته، و چون عامل «دين و مذهب» در ميان عوامل تأثير‌گذار بر تفاوت فرهنگي، از نقشي مهم و برجسته برخوردار است، مطالعات جديد نشان‌دهندة حضور پررنگ ريشه‌هاي ديني در مديريت غربي و مديريت ژاپني به عنوان دو الگوي مديريتي مطرح در جهان معاصر است. (سازگار، 1387) متناسب با تغيير و تکامل رويکردهاي محيطي به سازمان، در مديريت تطبيقي نيز نگرش مبتني بر فرهنگ به نگرش غالب و مطرح تبديل شده است.
    نتيجه‌اي که از مرور ديدگاه‌ها و رويکردها به «علم مديريت اسلامي» به دست مي‌آيد آن است که با گذر از ديدگاه‌هاي نفي کنندة علم مديريت اسلامي، اين رويکردها را با استفاده از ديدگاه سيستمي به دو گروه عمده مي‌توان تقسيم کرد:
    1. گروهي از ديدگاه‌ها در سطح فراسيستم قرار دارند. از جملة اين رويکردها، مي‌توان به‌ رويکردهاي «مديريت قرآني» (نقي‌پورفر، 1376)، «مديريت اسلامي مبتني بر سيره معصومين» (دلشاد تهراني، 1372)، و «مديريت اسلامي مبتني بر نظرية عقلانيت اسلامي» (خسروپناه، 1378) مي‌توان اشاره کرد. اين گروه از ديدگاه‌ها بيشتر منعکس کنندة ديدگاه اسلام‌شناسان و فيلسوفان علم دين است.
    2. گروهي از ديدگاه‌ها در سطح سيستمي قرار دارند و در سطح تجزيه و تحليل سازماني و از منظر پژوهشگر سازمان و مديريت و همچنين مديريت اجرايي سازمان، علم مديريت اسلامي را تحت بررسي قرار مي‌دهند. از جملة اين رويکردها مي‌توان به ديدگاهي اشاره كرد که مديريت اسلامي را به معناي «مديريت مديران مسلمان» و ديدگاهي که مديريت اسلامي را به معناي «تأثير نظام ارزشي اسلام بر مديريت» مي‌دانند. رويکرد تطبيقي به مديريت اسلامي در ذيل اين گروه از رويکردها به علم مديريت اسلامي قابل طبقه‌بندي است. جدول (1) سطوح تجزيه و تحليل رويکردها به علم مديريت اسلامي را طبقه‌بندي مي‌کند.

    جدول (1): طبقه‌بندي سطح تجزيه و تحليل رويکردها به علم مديريت اسلامي

    سطح سيستم    سطح تجزيه و تحليل    رويکرد به علم مديريت اسلامي
    فراسيستم    محيط    از منظر اسلام‌شناسان و فيلسوفان علم و دين
    سيستم    سازمان    از منظر عالمان سازمان و مديريت و مديران اجرايي
    رويکرد تطبيقي به مديريت اسلامي
    رويکرد تطبيقي به علم مديريت اسلامي از پيشرفت‌ها و دستاوردهاي علمي در حوزة مطالعاتي سازمان و مديريت براي دست‌يابي به شاخصه‌هاي مديريت اسلامي بهره‌برداري مي‌كند. ترکيب اضافي «رويکرد تطبيقي» يا «مديريت تطبيقي» اگرچه در نگاه نخست، توجه را به «مقايسه» و «دوگانگي» جلب مي‌کند اما در اينجا، مبناي چنين رويکردي مطالعة سازمان و مديريت است. بنا‌بر‌اين، «رويکرد تطبيقي به مديريت اسلامي» به «استفاده از ابزار مديريت تطبيقي به عنوان ابزار سودمند تجزيه و تحليل سازمان و مديريت با تمرکز بر ارزش‌ها و نظام ارزشي اسلام» تعريف مي‌شود.
    همان‌گونه که از مرور ديدگاه‌ها و رويکردها به علم مديريت اسلامي به دست آمد، يکي از ديدگاه‌هاي مهم، که از سوي هر دو گروه اسلام‌شناسان و عالمان مديريت بر‌ آن تأکيد شده‌، رويکرد ارزش‌گرايانه به مديريت اسلامي است. از‌آن‌رو، که ارزش‌ها در هستة مرکزي پديدة چندلايه فرهنگ قرار دارند (هافستد، 1991، ص9). مطالعة ارزش‌هاي برگرفته از دين اسلام، که بر سازمان و مديريت تأثير مي‌گذارند، مي‌تواند روش مناسبي براي مطالعه و دست‌يابي به شاخصه‌هاي علم مديريت اسلامي به معناي تأثير ارزش‌هاي اسلامي بر سازمان و مديريت باشد.
    همان‌گونه که تحت عنوان «روش مطالعه ارزش‌هاي اسلامي در مديريت» ذكر شد، ارزش‌هاي اسلامي در سازمان به دو روش و در سه سطح کلي قابل مطالعه است که هر يک مزايا و محدوديت‌هاي خاص خود را دارد. اين مزايا و محدوديت‌ها را در دو عنوان کلي «ايده‌آل‌گرايي» و «واقع‌گرايي» مي‌توان خلاصه کرد. در حقيقت، آنچه براي يک سطح مزيت است براي سطح ديگر محدوديت به شمار مي‌آيد، و البته از ديدگاه کلي، اين دو مکمل يکديگرند. جدول (2) رابطة روش‌ها و سطوح مطالعة ارزش‌هاي اسلامي با پيوستار واقع‌گرايي‌ـ ايده‌آل‌گرايي و درجة خلوص دستاوردهاي مطالعه را خلاصه مي‌کند:
    جدول (2): رابطة روش مطالعة ارزش‌هاي اسلامي با درجة خلوص و واقع‌گرايي/ ايده‌آل‌گرايي
    سطح مطالعه    روش مطالعه    درجه خلوص    واقع‌گرايي/ ايده‌آل‌گرايي
    مراجعه به منابع دست اول    اجتهادي    بالا    ايده‌آل‌گرايي بالا
    مکاتب اسلامي و آراء انديشمندان مسلمان    اجتهادي    متوسط    ايده‌آل‌گرايي متوسط
    واقع‌گرايي متوسط
    تأثير ارزش‌هاي اسلامي بر واقعيت‌هاي اجتماعي    ميداني    پايين    واقع‌گرايي بالا
    استفاده از ابزار و روش مطالعة تطبيقي در مطالعات مديريت اسلامي به معناي مطالعه تأثير ارزش‌هاي اسلامي نهادينه شده در عينيت جامعة اسلامي بر مؤلفه‌هاي مربوط به ابعاد گوناگون سازمان و مديريت است.
    ارزيابي رويکرد تطبيقي به علم مديريت اسلامي
    اکنون جاي طرح اين سؤال است که جايگاه رويکرد تطبيقي به علم مديريت اسلامي در کجا قرار دارد؛ نقاط قوت آن کدام و نقاط ضعف آن در چيست؟ براي پاسخ به اين سؤال و ارائة ارزيابي از اين رويکرد، نقاط قوت و ضعف آن، و به تعبير ديگر، مزيت‌ها و محدوديت‌هاي آن بررسي مي‌شود:
    الف. نقاط قوت
    به نظر مي‌رسد رويکرد تطبيقي داراي مزيت‌ها و نقاط قوت مهمي است که مي‌توان از آنها براي حرکت در جهت تأسيس و توسعة علم مديريت اسلامي استفاده کرد. به برخي از اين نقاط قوت در ذيل اشاره شده است:
    1. همزباني و فضاي مشترك: مهم‌ترين مزيت‌ رويکرد تطبيقي را شايد بتوان وجود فضاي فكري مشترك در آن دانست. براي حرکت در مسير علم مديريت اسلامي، حرکت در جهت پديد آوردن يک فضاي معرفتي و گفت وگوي مشترک بين عالمان اسلام‌شناس و صاحب‌نظران سازمان و مديريت ضروري است. در حقيقت، «جامعة اهل نظر» در علم مديريت اسلامي را صاحب‌نظران هر دو حوزة مطالعاتي «اسلام‌شناسي» و «سازمان و مديريت» تشکيل مي‌دهد. فقدان هر يک از اين دو گروه صاحب‌نظر در مسير اين حرکت تأسيسي چالش‌ساز است. مطالعة تأثير ارزش‌هاي اسلامي در سازمان و مديريت به پديد آوردن اين همگرايي و فضاي فكري مشترك کمک مي‌کند.
    2. مناسب بودن براي شروع: علم مديريت اسلامي در آغاز حرکت خود قرار دارد و آن را مي‌توان همانند طفلي نوپا دانست. نوپا بودن علم مديريت اسلامي موجب مي‌شود حرکت در مسير‌هاي سهل‌تر ضرورت يابد. همان گونه که کودک تا هنگام رسيدن به بلوغ و جواني به حمايت والدين نياز دارد و تنها در ساية حمايت آنها مي‌تواند به استقلال و خودکفايي دست يابد، علم مديريت اسلامي نيز در آغاز راه خود، به حمايت دوجانبة علوم اسلامي و دانش سازمان و مديريت نياز دارد تا بتواند به درجة استقلال و خودکفايي دست يابد. رويکرد تطبيقي از آن‌‌رو، که در نقطة توافق عالمان اسلام‌شناس و صاحب‌نظران سازمان و مديريت قرار دارد و نظريات مربوط به سازمان از آن پشتيباني مي‌کند، با واکنش‌هاي کمتري مواجه است و فرصت رشد علم مديريت اسلامي از اين نقطة شروع فراهم مي‌كند.
    3. فراهم‌سازي مجال براي نظريه‌پردازي: دربارة اينکه نظريه و «علم تجربي» چيست و چه شاخص‌هايي دارد، در فلسفة محل بحث شده است و اين موضوع ادبيات و پيشينة نظري خاص خود را دارد. متأثر از فضاي عمومي بحث در فلسفة علم در‌بارة چيستي نظريه و علم، اين موضوع مطرح مي‌شود که نظريه‌ها ادعاهايي بيش نيستند. نظريه‌ها در مظان ابطال‌پذيري‌اند و حقيقت را نشان نمي‌دهند و چنين ادعايي هم ندارند. «تئوري يک يا چند گزارة فرضيه‌اي است که موقتاً رفتار يک پديده را تبيين و توصيف مي‌کند. تئوري هميشه فرضيه باقي مي‌ماند» (دانايي فرد، 1387).
    بر اساس اين ديدگاه، اين دغدغه به وجود مي‌آيد که توصيف گزاره‌ها و آموزه‌هاي اسلامي فروکاستن حقيقت‌ها به فرضيه‌ها و انگاره‌هاست باشد که نتيجة آن در مثل، کور کردن چشم به اميد درست کردن ابروست.
    رويکرد تطبيقي به علم مديريت اسلامي اين مزيت را دارد که در آن، عملاً دغدغة فروکاستن حقايق به فرضيات برطرف مي‌شود. در اين رويکرد، رفتار اجتماعي مؤمنان مطالعه مي‌شود، نه آموزه‌هاي اسلامي. بنابر‌اين، مسئلة «ابطال‌پذيري» مشکلي به وجود نمي‌آورد. رفتار مسلمان مؤمن از عوامل متعددي متأثر است که يکي از آنها ارزش‌هاي اسلامي است که از صافي ذهن او گذشته است. نقد اين رفتار نمي‌تواند نقد ارزش‌هاي نقدناپذير باشد.
    ب. محدوديت‌ها
    در کنار نقاط قوت رويکرد تطبيقي به علم مديريت اسلامي، نقاط ضعف يا محدوديت‌هايي نيز وجود دارد. جالب آنکه برخي از آنچه مي‌تواند به عنوان نقاط قوت اين رويکرد تلقي شود از زاويه‌اي ديگر، نقاط ضعف مي‌نمايد. در ذيل به برخي از آنچه محدوديت رويکرد تطبيقي به مديريت اسلامي به نظر مي‌رسد، اشاره مي‌شود:
    1. مسئلة خلوص: نتايج مطالعة ارزش‌هاي اسلامي مؤثر بر سازمان مديريت با استفاده از ابزارهاي علوم انساني تجربي را تا چه حد مي‌توان به «علم مديريت اسلامي» مربوط دانست؟ با توجه به اينکه رفتارهاي مديريتي موضوع مطالعه در چنين مطالعاتي از عوامل و متغيرهاي بسياري مي‌توانند متأثر باشد که يکي از آن عوامل ارزش‌هاي اسلامي است که از مباني متعددي گذشته است، نسبت دادن نتايج به دست آمده به اسلام با مسئلة روايي مواجه خواهد شد.
    2. مسئله نسبيت و جهان‌شمولي: رويکرد مطالعة تطبيقي در حوزة سازمان و مديريت بر پذيرش نسبيت فرهنگي و جزيره‌اي بودن نظريه‌هاي علوم انساني مبتني است. سؤالي که در اينجا مطرح مي‌شود آن است که از منظر آموزه‌ها و مدّعيات دين اسلام، نسبيت فرهنگي تا چه صد قابل قبول است؛ مرور آموزه‌هاي اسلامي به دست مي‌دهد که اسلام آموزه‌ها و ادعاهايي جهان‌شمول دارد. بر اين اساس ‌ـ ‌دست‌کم‌- در بادي امر، رويکرد تطبيقي به علم مديريت اسلامي متضمن نوعي پارادوکس خواهد خواهد بود.
    نتيجه‌گيري
    در اين مقاله، ابتدا با مرور ادبيات مربوط، رويکرد تطبيقي به مديريت معرفي شد. سپس از مفهوم «علم مديريت اسلامي» بحث شد. در بخش سوم، «مديريت اسلامي با رويکرد تطبيقي» بررسي گرديد. نتيجه‌اي که از اين مرور به دست آمد آن بود که براي توليد علم مديريت اسلامي، به يک حرکت گازانبري نياز است؛ از يک سو، بايد در سطح کلان و فراسيستم، فرهنگ عمومي جامعه در سطح ملي و فراملي با ارزش‌هاي اسلامي ناب، منطبق شود، و از سوي ديگر، در سطح سازمان و مديريت و با اتکا بر داشته‌ها و موجوديت‌هاي كنوني جامعه، آثار و نتايج ارزش‌هاي اسلامي در سازمان و مديريت مطالعه شود و در اين زمينه، از دستاوردهاي انديشمندان حوزة مطالعاتي سازمان و مديريت استفاده گردد. استفاده از رويکرد تطبيقي به عنوان ابزاري براي مطالعه تأثير ارزش‌ها و نظام ارزشي اسلام بر سازمان و مديريت، در چنين مطالعاتي مي‌تواند راهگشا باشد.
    توجه به مزيت‌ها و محدوديت‌هاي رويکرد تطبيقي به مديريت اسلامي، روشن مي‌سازد که استفاده از اين رويکرد براي تدوين علم مديريت اسلامي در عين آنکه ضروري است، نبايد موجب غفلت از ديگر رويکردها شود. رويکرد تطبيقي اگر چه با واقعيت‌هاي علم مديريت و سازمان سازگارتر است، اما با ايده‌آل‌ها فاصله دارد.
    رويکرد تطبيقي به علم مديريت اسلامي با رويکردهاي بنيادي‌تر مانند رويکرد قرآني، رويکرد مبتني بر سيرة معصومان‌، «رويکرد عقلانيت اسلامي» و ديگر رويکردهايي که در فضاي اسلام‌شناسي (رابطة علم و دين) مطرح مي‌شوند، رابطة تکميل کننده دارد. محققان و فعالان مديريت اسلامي در صورتي موفق‌تر عمل خواهند کرد که از چشم‌اندازي کلان و جامع نسبت به رويکردها برخوردار باشند و با توجه به چنين چشم‌اندازي به پيشبرد ابعاد خاصي از کار کمک کنند. ضمن آنکه در رويکرد مديريت تطبيقي، مديريت اسلامي با اسلامي شدن جامعه در سطح کلان محقق مي‌شود. با توجه به تأثير محيط بر سازمان و مديريت، به هر اندازه که محيط کلان و فرهنگ عمومي از آموزه‌هاي اسلام متأثر باشد، مديريت و سازمان غير مستقيم و ناخودآگاه اسلامي خواهد شد. بر اين اساس، مديريت اسلامي و در نتيجه، علم مديريت اسلامي تافته‌اي جدابافته و جزيره‌اي جدا‌افتاده از ديگر عناصر جامعة اسلامي نخواهد بود. سازمان و مديريت اسلامي فرع و نتيجه‌اي است از شجرة طيبة جامعه اسلامي.

    References: 
    • اسكات، ريچارد، 1374، سازمان‌ها: سيستم‌هاي عقلايي، طبيعي و باز تئوري‌هاي سازماني، ترجمة دكتر حسن ميرزايي اهرنجاني و فلورا سلطاني تيراني، تهران، دانشكدة مديريت دانشگاه تهران.
    • اعرابي، سيد‌محمد، 1376، روش تجزيه و تحليل تطبيقي در مديريت، تهران، پژوهش‌هاي فرهنگي.
    • بوريل، گيبسون و مورگان، گارت، 1383، نظريه‌هاي کلان جامعه‌شناختي و تجزيه و تحليل سازمان، ترجمة محمدتقي نوروزي، تهران، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه‌ها، سمت، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • خسروپناه، عبدالحسين، 1385، علم و دين، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، گروه دين‌شناسي.
    • ـــــ، 1387، علم ديني و مديريت، دانشگاه امام صادق‌، دورة آموزشي و پژوهشي مديريت اسلامي.
    • دارلينگتون، گري، 1385، فرهنگ: مرور نظري، مديريت در عرصة فرهنگ‌ها: مباحث و ديدگاه‌ها، ويراسته پت جوينت و ملکم وارنر، ترجمة محمدتقي نوروزي، ص50- 77، تهران، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه‌ها، سمت، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • دانايي‌فرد، حسن، 1387، تحليلي فراتئوريک بر تئوري‌هاي سازمان و مديريت، دانشگاه امام صادق‌، دورة آموزشي و پژوهشي مديريت اسلامي.
    • دلشاد تهراني، مصطفي، 1372، سيرة نبوي (منطق عملي)، دفتر سوم، سيرة مديريتي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
    • رضائيان، علي، 1378، ميزگرد طبقه‌بندي و نقد رويکردها، تهران، دانشگاه امام صادق‌، دورة آموزشي و پژوهشي مديريت اسلامي.
    • سازگار، عباسعلي، 1387، ريشه‌هاي ديني مديريت غربي و مديريت ژاپني، تهران، دانشگاه امام صادق‌، دورة آموزشي و پژوهشي مديريت اسلامي.
    • شنايدر، سوزان. سي و بارسو، ژان لوئي، 1379، مديريت در پهنه فرهنگ‌ها، ترجمة سيد‌محمد اعرابي و داود ايزدي، تهران، پژوهش‌هاي فرهنگي.
    • صادقي، محمدرضا 1386، «الگوي کلي و نقش عمومي مناسب براي سازمان‌ها در افغانستان، پايان‌نامه کارشناسي ارشد مديريت دولتي، به راهنمايي سيدعلي حسيني تاش، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • فرهنگي، علي‌اکبر، 1380، «مديريت دولتي و فرهنگ اجتماعي»، دانش مديريت، ش 55، ص29-49.
    • فِي، برايان، 1383- الف، پارادايم‌شناسي علوم انساني، ترجمة مرتضي مرديها، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردي.
    • ـــــ، 1383- ب، نظرية اجتماعي و عمل سياسي، ترجمة محمد زارع، تهران، روزنامه ايران.
    • ليتل، دانيل، 1373، تبيين در علوم اجتماعي: درآمدي به فلسفه علم الاجتماع، ترجمة عبد‌الکريم سروش، تهران، مؤسسة فرهنگي صراط.
    • مصباح يزدي، 1379، پيش‌نيازهاي مديريت اسلامي، تحقيق و نگارش غلامرضا متقي‌فر، چ دوم، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • نات، راگو، 1371، مديريت تطبيقي، ترجمة عباس منوريان، تهران، مرکز انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي.
    • نقي‌پورفر، ولي‌ا‌لله، 1376، اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آن، تهران، مركز آموزش مديريت دولتي.
    • هال، ريچارد اچ، 1376، سازمان؛ ساختار، فرآيند و ره‌آورده، ترجمة علي پارسائيان و سيد‌محمد اعرابي، تهران، دفتر پژوهش‌هاي فرهنگي.
    • هچ، ماري‌جو، 1385، تئوري سازمان، ترجمة حسن دانايي فرد، تهران، نشر افكار.
    • هيکس، هربرت جي و همكاران، 1368، تئوري‌هاي سازمان و مديريت، ترجمه و نگارش مهندس گوئل کهن، تهران، اطلاعات.
    • Chen, M (2001). "Major comparative management models". Comparative Management. Edited by Malcolm Warner. Vol. 1, p 128-140.
    • Hofstede, Geert (1991); Cultures and Organizations; London: McGraw-Hill
    • Warner, Malcolm (2001). Comparative Management. Vol. 1, p xiv-xxi.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صادقی، محمدرضا، نوروزی فرانی، محمدتقی.(1395) مدیریت اسلامی و رویکرد تطبیقی. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 6(1)، 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدرضا صادقی؛ محمدتقی نوروزی فرانی."مدیریت اسلامی و رویکرد تطبیقی". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 6، 1، 1395، 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صادقی، محمدرضا، نوروزی فرانی، محمدتقی.(1395) 'مدیریت اسلامی و رویکرد تطبیقی'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 6(1), pp. 5-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    صادقی، محمدرضا، نوروزی فرانی، محمدتقی. مدیریت اسلامی و رویکرد تطبیقی. اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 6, 1395؛ 6(1): 5-22