اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، سال سوم، شماره اول، پیاپی 6، بهار و تابستان 1392، صفحات 91-115

    سبک رهبری رابطه‌گرایانه‌ی امام خمینی(ره)

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    مجتبی درودی / استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / doroudi@iki.ac.ir
    چکیده: 
    مدیران مسلمان با ویژگی های رفتاری «رابطه گرایانه» خویش در سازمان می توانند با رعایت حال کارکنان و اهمیت دادن به آرا، باورها و احساسات آنان، به هدایت و رهبری شان پرداخته و از این طریق، بین خود و نیروی انسانی اعتماد و احترام متقابل به وجود آورده، و زمینه‌ی تأمین نیازهای مادی و معنوی آنها را فراهم نمایند، بدین سان می توانند نقش بسزایی در مدیریت بهینه نیروی انسانی و رشد و تعالی آنان ایفا کنند. ازاین رو، این مقاله برآن است تا بر اساس روش توصیفی و تحلیلی به شناسایی و تبیین ویژگی های رفتاری مبتنی بر سبک رهبری رابطه گرایی در سیره امام خمینی(ره) به عنوان الگویی برای مدیران نظام اسلامی بپردازد. از یافته های این پژوهش، می توان به هشت ویژگی اساسی «بصیرت بخشی»، «ایجاد تحول روحی و معنوی»، «خدمت گذاری»، «مشارکت جو»، «وحدت بخشی»، «اعتماد به نفس بخشیدن»، «سخنگوی پیروان» و «امیدبخشی» اشاره نمود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Imam's Khomeini's Relation-oriented Leadership Style
    Abstract: 
    Muslim managers with their "relations-oriented" behavioral characteristics in an organization can guide and lead the staff through observing their physical and mental conditions and giving importance to their views, beliefs and emotions. As a result, they can build confidence and mutual respect between them and their man power and provide the ground for meeting their spiritual and material needs. Thus, they can play an important role in better management of man power and their perfection and transcendence. Therefore, the present paper in which a descriptive-analytical method is used seeks to recognize and elaborate on behavioral characteristics based on relationship-oriented leadership style in Imam Khomeini's way of life as a model for managers of Islamic system. Among the research findings are following characteristics: "giving insight", "bringing about mental and spiritual change", "providing service"," seeking contribution", "bringing about unity", "giving self-confidence", speaking on behalf of followers" and "raising hope".
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    در ادبيات معاصر دربارة سبك و ويژگي‌هاي رفتاري رهبري، پژوهش‌هاي بسياري انجام شده است. براي نمونه، مي‌توان به تحقيقات دانشگاه ايالت اوهايو و تحقيقات دانشگاه ميشيگان و نظريه‌هاي رهبري اقتضايي و نظريه رهبري وضعيتي اشاره نمود. صاحب‌نظران مي‌گويند: انتخاب هر سبك رفتاري توسط رهبر، به چگونگي طرز تفكر و مفروضات وي دربارة منشأ قدرت رهبري طبيعت و فطرت انسان‌ها بستگي دارد؛ يعني اگر رهبري قدرت خود را ناشي از حمايت پيروانش بداند و انسان را موجودي مسئوليت‌پذير و قابل اعتماد تصور كند، رفتاري مشاركت‌جويانه و انسان‌گرا (رابطه‌گرا) خواهد داشت (رضائيان، 1388، ص 428)؛ به‌عبارت ديگر، مي‌توان گفت؛ انتخاب سبك‌رفتاري توسط رهبر، متأثر از فرهنگ و ارزش‌هاي حاكم بر وي و سازمان است. ازاين‌رو، براي مديران در نظام اسلامي اين پرسش مطرح مي‌شود كه سبك رفتاري رابطه‌گرا در سازمان، با توجه به فرهنگ و ارزش‌هاي اسلامي داراي چه ويژگي‌هايي است؟ شاخص‌هاي اصلي و فرعي آن كدامند؟ اين مقاله، براي پاسخ به اين پرسش‌ها، به پژوهش در سيرة امام خميني پرداخته است؛ زيرا يكي از مهم‌ترين منابع پس از قرآن، كتب روايي و سيره معصومان، سيرة امام خميني است كه در بعد نظري، از نظريه‌پردازان بر‌جستة اسلامي است و در بعد رفتاري، از آغاز انقلاب و پس از پيروزي، با سيره مديريتي و رهبري الهي خويش، نظام جمهوري اسلامي ايران را به بهترين وجه اداره نمود. ازاين‌رو، در اين مقاله به تبيين ويژگي‌هاي مبتني بر سبك رابطة‌گرايانه امام راحل و شاخص‌هاي مرتبط به آن، در مجموعه 22 جلدي صحيفه امام پرداخته مي‌شود.
    مفاهيم و اصطلاحات
    1. رهبري: هرچند تفاوت آرا و نظريه‌ها در مورد مفهوم «رهبري» بسيار است، اما در اين تحقيق، تعريف زير موردنظر است: «نفوذ در ديگران براي نيل به هدف» (رضاييان، 1388، ص423).
    2.ويژگي: واژة «ويژگي»‌ به خصوصيات فردي متعددي ربط پيدا مي‌كند، از آن جمله، جنبه‌هاي شخصيتي، سرشت، نيازها و انگيزه‌ها و ارزش‌ها را مي‌توان ذكر كرد (اُزگلي، 1374، ص 36).
    3. رفتار: رفتار عبارت است از يك رشته فعاليت در انسان (رضاييان، 1387الف، ص 92).
    4. شاخص: شاخص متغير رفتاري قابل مشاهده است (خاكي، 1387، ص 179) كه از «ويژگي» حكايت مي‌كند. به‌عبارت ديگر، هر شاخص، يكي از نمادهاي ويژگي رهبري است. براي نمونه، مي‌توان به مفهوم «توجه به محرومان» به‌عنوان شاخصي كه حكايت از ويژگي «خدمت‌گزاري» رهبر مي‌كند، اشاره كرد.
    5. سبك: در تعريف «سبك» تعابير گوناگوني به كار رفته است كه تعريف زير به لحاظ جامعيت مفهومي، موردنظر است: «سبك، همان رفتارهاي تثبيت‌شده‌اي است كه به‌صورت ويژگي‌هاي شخصيتي رهبر شكل گرفته و پيروان، رهبر را با آن ويژگي‌ها مي‌شناسند» (ازگلي، 1374).
    6. رابطه‌گرايي (رعايت حال كاركنان): حدي است كه رهبر اعتماد طرفيني با كاركنان برقرار مي‌كند، به فكر‌هاي آنان احترام مي‌گذارد و براي احساسات آنان علاقه نشان مي‌دهد (رضاييان، 1387الف، ص 385).
    7. وظيفه‌گرايي (ضابطه‌مندي): حدي است كه رهبر نقش خود و نقش‌هاي كاركنان را بر حسب دست‌يابي به هدف‌هاي هر واحد تعريف مي‌كند. اين نقش‌ها، شامل بسياري از وظايف مديريتي مانند برنامه‌ريزي، سازماندهي، هدايت و رهبري و تمركز عمده بر مسايل كاري مي‌شود (همان).
    روش تحقيق
    اين تحقيق با توجه به ماهيت و هدف آن، تحقيقي توصيفي و تحليلي است كه با استفاده از روش  اسنادي و كتابخانه‌اي، به شناسايي و جمع‌آوري اطلاعات در‌بارة ويژگي‌ها و شاخص‌هاي رفتار مبتني بر سبك رابطه‌گرايانه از ديدگاه امام خميني پرداخته و با روش تحليل محتواي كمي و كيفي، به تحليل يافته‌هاي پژوهشي مي‌پردازد.
    فرايند تحقيق 
    در اين تحقيق، مضامين در تحليل محتواي كمي به‌عنوان واحد‌هاي ثبت انتخاب شدند. اين واحد، در انواع پژوهش‌ها و مطالعات علوم انساني به كار رفته، مي‌تواند در تحليل نظريات ارزش‌ها مورد استفاده قرار گيرد. «مضامين» به‌صورت عبارات و جملات و پاراگراف‌ها در نظر گرفته مي‌شوند. مضامين استخراج‌شده در اين تحقيق، در تنظيم فيش‌ها به‌گونه‌اي تنظيم شده است كه حتي‌المقدور هر عبارت، داراي يك مضمون باشد. ولي اگر بر مضامين ديگري هم اشاره داشت، آنها هم استخراج شده‌اند. پس از طراحي ساخت مفهومي و جمع‌آوري اطلاعات از طريق فيش‌برداري، با توجه به پرسش‌هاي پژوهش، داده‌ها مورد تحليل قرار مي‌گيرد. به اين ترتيب، بر اساس هريك از پرسش‌هاي پژوهش، فيش‌ها به مفاهيم مديريتي سبك رابطه‌گرايي سازماندهي مي‌شوند. سپس، ويژگي‌ها و شاخص‌هاي مربوط به آن، از محتواي فيش‌ها استخراج و طبقه‌بندي گرديده و فراواني آنها محاسبه مي‌شود درحالي‌كه تأكيد بيشتر بر تحليل محتواي كيفي شده است؛ زيرا آنچه سند (صحيفة 22جلدي امام) پژوهش قرار گرفته، متني مديريتي نيست كه به‌راحتي بتوان اصطلاحات و مفاهيم موردنظر را شمارش نمود؛ چه‌بسا موضوعات به‌گونه‌اي تحت الفاظ عام و يا مشابه بيان شده‌اند كه از نظر شمارش عددي، به آساني قابل طبقه‌بندي نبوده و يا موضوعاتي كه از نظر كمي چندان تكرار نشده‌اند، ولي اين عدم تكرار، از اهميت آن در ديدگاه امام راحل نمي‌كاهد. ازاين‌رو، تحليل محتواي كيفي، اين نقيصه را جبران مي‌كند و مي‌تواند با نفوذ در عمق، مقاصد و مفاهيم موردنظر را كشف و استخراج نمايد.
    مباني نظري امام خميني
    نوع نگاه مديران به انسان در حوزه باورها و نوع انگيزه آنان در انجام عمل در حوزه گرايش‌ها، موجب بروز رفتار آنها مي‌شود؛ ازاين‌رو، لازم است در سيرة امام خميني به اين دو نكتة زير اشاره شود:
    1. انسان‌شناسي: در آغاز تعريف كلي از «انسان» در غرب و نيز در اسلام ارائه گرديده، سپس به فرازي از كلام امام در اين زمينه اشاره مي‌شود:
    الف. انسان در غرب: در جوامع غربي به علت «بافت مادي صرف» غالباً ارزش‌گذاري‌ها بر پديده‌هاي «حيات انساني» مبتني بر يك سلسله مفاهيم و معاني «اومانيستي» است. انسان‌شناسان اومانيست در نظريه‌هاي خود، به دليل بي‌بهر‌گي از مكتب وحي «تصويرگر انسان»هايي هستند كه هاله‌اي از توهمات بشري پيرامون او را گرفته است؛ گاه او را موجودي بد ذات و گاه او را خوش ذات و... معرفي مي‌كنند (رضاييان، 1387ب، ص 300).
    ب. انسان در اسلام: از نظر قرآن، «انسان» موجودي است برگزيده از سوي خداوند، خليفه و جانشين او در زمين، نيمه‌ملكوتي و نيمه‌مادي، داراي فطرتي خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خويشتن و جهان، مسلط بر طبيعت و زمين و آسمان، ملهم به خير و شر، وجودش از ضعف و ناتواني آغاز مي‌شود و به سوي قوت و كمال سير مي‌كند و بالا مي‌رود، اما جز در بارگاه الهي و جز با ياد او آرام نمي‌گيرد. ظرفيت علمي و عملي‌اش نامحدود است. از شرافت و كرامتي ذاتي برخوردار است. احياناً انگيزه‌هايش هيچ‌گونه رنگ مادي و طبيعي ندارد. حق بهره‌گيري مشروع از نعمت‌هاي خدا به او داده شده است، ولي در برابر خداي خودش وظيفه‌دار است (مطهري، 1374، ص 272).
    امام راحل با رويكرد اسلامي به انسان، در نقد مبناي انسان‌شناسي در غرب مي‌فرمايد: «شما يك موجود مادي نيستيد [به قول] آنهايي كه انسان را يك موجود مادي مي‌دانند ـ انسان را مثل ساير حيوانات مي‌دانند ـ شما يك موجودي هستيد كه هم جهات ماديت داريد و بالاتر، جهات معنويت» (خميني، ج 6، ص 310).
    2. انگيزه رفتار: امام راحل با نگاه اسلامي به انسان، انگيزه فعاليت‌هاي آدمي را بالاتر از دو سطح پاسخ‌گويي به نيازهاي طبيعي و تأمين نيازهاي انساني، يعني انجام وظيفه الهي يا «تكليف‌گرايي» مي‌دانند: «همه در نظر بگيريد خدا به ما وظيفه داده، وظيفه معين كرده، وظيفه خدايي را داريم عمل مي‌كنيم.» (همان، ج19، ص459)
    در جايي ديگر مي‌فرمايد: «ما بنا داريم به تكليف عمل كنيم» (همان، ج 12، ص 322).
     بنابراين، امام در روابط فردي و اجتماعي در عرصه‌هاي گوناگون زندگي خويش، بر اساس انگيزة الهي «تكليف‌گرايي» عمل مي‌كرد و در سيرة عملي ايشان، «تكليف‌گرايي» مبناي بروز دو سبك وظيفه‌گرايي و رابطه‌گرايي بود. در اين راستا، آن دسته از رفتارهاي امام راحل، كه بر رعايت قوانين، دستورات و انجام امور مرتبط با ساختار و تشكيلات رسمي اداري نظام دلالت مي‌كند، «سبك وظيفه‌گرايانه» امام را شكل مي‌دهد و آن دسته از رفتارهاي ايشان، كه محور آنها، مردم و خدمت‌گزاري به مردم است، ‌«سبك رابطه‌گرايانه» امام را بيان مي‌كند.
    يادآور مي‌شود اين مقاله، تنها به تبيين ويژگي‌ها و شاخص‌هاي مبتني بر سبك رابطه‌گرايانه امام خميني مي‌پردازد.
    3. فرايند طراحي ساختار مفهومي: در طراحي ساختار مفهومي مراحل زير سپري شد: 1.مطالعة متن صحيفه و استخراج عناوين مرتبط با موضوع تحقيق؛
    2. تعيين عناوين مترادف و نزديك به يك معنا و انتخاب و جايگزين عناوين اصلي براي آنها؛
    3. طبقه‌بندي عناوين اصلي مبتني بر سبك رهبري رابطه‌گرا؛
    4. تفكيك ويژگي‌ها از شاخص‌ها؛
    5. سازماندهي ويژگي‌ها و شاخص‌ها و كد‌گذاري آنها.
    سرانجام، ساختار مفهومي به شكل زير نهايي و تدوين گرديد.
    كد    موضوع عام (ويژگي)    كد    موضوع خاص (شاخص)    كد    موضوع اخص
    1    بصيرت‌بخشي    1

    2
    3
    4
    5
    6    توجه دادن به باورها و ارزش‌هاي ديني

    تبديل تهديد به فرصت
    ارتقاي سطح دانش عمومي پيروان
    اطلاع‌رساني

    رعايت اولويت

    عدم اكتفا به وضع موجود    1
    2
    3
    4
    5
    6
    7
    1
    2
    1    اتكال به خدا
    تمسك به قرآن
    تقوا و اخلاص در عمل
    صداقت و امانت 
    ساده‌زيستي
    پاسدار ارزش‌هاي ملي و مردمي
    ظلم‌ستيزي
    دشمن‌شناسي و هشدار نسبت به توطئه‌ها
    عبرت‌پذيري از تجارب و تاريخ
    گزارش عملكرد به پيروان
    2

    3    ايجاد تحول روحي و معنوي در پيروان

    خدمت‌گزاري    1
    2
    3

    1
    2

    3

    4

    5    تعهد
    فداكاري و شجاعت
    شهادت‌طلبي

    توجه به محرومان
    ايجاد رفاه و امنيت براي همه اقشار
    حمايت از پيروان

    احترام و تجليل از پيروان

    ايجاد تفاهم و همدلي    1

    1
    2
    3
    4

    5

    1
    2

    3    عدم بيان مكرر كاستي‌ها و نارسايي‌ها

    احترام به آراي پيروان
    تجليل از پيروان
    قدرداني از پيروان
    نصيحت‌پذيري و تحمل انتقادها
    تواضع

    ارتباط چهره به چهره
    ارتباط روحي و عاطفي با پيروان
    جلب رضايت پيروان
    4    مشاركت‌جو    1
    2
    3
    4
    5
    6
    7    باوركردن پيروان
    مشورت‌پذيري
    تعميم مسئوليت‌پذيري
    حفظ پيروان در صحنه
    توصيه به همكاري و تعاون در بين پيروان
    قدرت‌بخشي
    تأكيد بر ايجاد گروه‌هاي كاري توانا        
    5    وحدت‌بخش    1
    2
    3    وحدت در هدف
    وحدت در نيروها
    وحدت در روش        
    6    اعتماد به نفس     1
    2
    3
    4
    5    استقلال فكري
    پرهيز از غرب‌زدگي
    عزت‌طلبي
    استقامت و تحمل مشكلات
    نهراسيدن از دشمن        
    7    سخنگوي پيروان    1
    2
    3
    4
    5
    6    اسلام گرايي
    تأمين استقلال
    تأمين آزادي
    استقرار حكومت اسلامي
    اجراي عدالت
    حق نظارت و ارزيابي براي پيروان        
    8    اميدبخشي    1
    2    نويد پيروزي و عظمت
    نويد رفاه        
    تحليل‌يافته‌ها
    با توجه به ساختار مفهومي يادشده، به تشريح و تحليل ويژگي‌هاي رفتاري مديران مبتني بر سبك رابطه‌گرايي پرداخته و متناسب يا هر ويژگي، «شاخص» آن بيان گرديده و به سيرة نظري و عملي امام خميني در صحيفه مستند مي‌شود.
    سبك رابطه‌گرايي
    ويژگي‌هاي رفتاري كه براي رعايت حال مردم و خدمت به آنان از صحيفه امام استخراج شده بيانگر «سبك رابطه‌گرايانه» ايشان است؛ اين ويژگي‌ها شامل هشت ويژگي «بصيرت‌بخشي»، «ايجاد تحول روحي و معنوي در پيروان»، «خدمت‌گزاري»، «مشاركت‌جو»، «وحدت‌بخشي»، «اعتماد به نفس بخشيدن»، «سخنگوي پيروان» و «اميدبخشي» است:
    1. بصيرت بخشي
    اولين ويژگي در حوزة رابطه‌گرايي، بصيرت‌بخشي است؛ درپيش از ورود به بحث، لازم است واژة «بصيرت» و «بصيرت‌بخشي» را تعريف نموده، تا كاربرد اين لفظ در اين تحقيق مشخص گردد. «بصيرت» يعني روشن‌نگري، روشن‌بيني، و انديشه عميق كه دارندة آن از هوشياري، حُسن تشخيص، ديد صائب و درك صحيح بهره‌مند است (راغب اصفهاني، 1416ق، ص 127) و با به‌كارگيري درست آن، مي‌تواند تصميم و اقدام شايسته را در زمان مناسب از خود نشان دهد. «بصيرت‌بخشي» عبارت است از: توانمند كردن پيروان از طريق انتقال بصيرت (ازگلي، 1374، ص 36)
    ويژگي‌ بصيرت‌بخشي داراي هفت شاخص به شرح زير است:
    ـ توجه دادن به باورها و ارزش‌هاي ديني: ازآنجاكه سيرة نظري و عملي امام خميني برخاسته از نگرش الهي ايشان به پديده‌ها و رخدادهاست، باورها و ارزش‌هاي ديني، نقش كليدي در سخنان، پيام‌ها، رفتارها و عملكردهاي ايشان دارد. گسترة توجه به باورها و ارزش‌هاي ديني، نه‌تنها اخلاقيات، بلكه اعتقادات و احكام را نيز شامل مي‌شود و اين مجموعه، منظومة معرفتي انسان موحد است كه تأكيدي بر «معنويت‌گرايي»‌ است. در اعتقاد حضرت امام، شالودة اصلي ايجاد نهضت اسلامي، حفظ، تثبيت و استمرار نظام كه از يك‌سو، مستلزم كشورداري صحيح و از سوي ديگر، صيانت آن از آسيب‌هاي داخلي و دشمن‌هاي خارجي است، در گرو توسعة معنويت در ميان ملت است. «اكنون كه پيشرفت آثار تمدن غرب و همچنين نفوذ تبليغات كمونيستي، بسياري از مردم ايران و جوانان ما را به سوي فساد كشانيده، براي جلوگيري از اين خطر بزرگ، چاره‌اي جز تقويت امور معنوي در مردم نيست» (خميني، 1386، ج1، ص77).
    ـ تبديل تهديد به فرصت: آنچه به‌عنوان مانع مسير حركت يك پديده يا در مسير فرايند يك سيستم اتفاق مي‌افتد و يا قرار است اتفاق بيفتد، به‌گونه‌اي كه موجب كُند كردن شتاب حركت، توقف، عقب‌نشيني و يا انحراف و تغيير مسير سيستم گردد، «تهديد» شمرده مي‌شود. در مقابل، دفع و رفع تهديدها و خنثي‌سازي تلاش‌هاي رقبا و مخالفان در واكنش مناسب، به‌گونه‌اي كه علاوه بر زدودن مانع و ايجاد مصونيت در برابر آن، حصول هدف ممكن شود، به «فرصت»‌ تعبير مي‌شود.
    تهديد در نگاه امام خميني، امري بديهي و مورد انتظار است كه بيگانگان و دشمنان براي دست‌يازي به اهداف خود، با توجه به تعارض بنياديني كه با مباني، اصول و هدف‌هاي اسلام ناب محمدي دارند، به دشمني و توطئه عليه مسلمانان مي‌پردازند كه «اختلاف‌افكني» ميان آنان، از جملة اين موارد است.
    آمريكا بايد به‌حسب آن تزي كه دارد و آنكه اختلاف بين مسلمين بيندازد و بهره‌برداي كند و همه حيثيت مسلمين را و دارايي مسلمين را و ذخاير مسلمين را بچاپد و مسلمين را به حال مصرف‌گرا نگه دارد. آنها البته روي مقاصد پليد خودشان اين مسائل را پيش مي‌آورند و ما هم از آنها توقع اينكه اينطور نباشند، نداريم (همان، ج15، ص 438).
    همچنين با تحليل پديده‌هاي تاريخي و عبرت‌پذيري از آنها، مي‌توان راه نفوذ دشمن را شناسايي و به خنثي‌سازي ترفندها و توطئه‌هاي آنان برآمد. چنان‌كه امام خميني مي‌فرمايد:
    ما بايد از تاريخ عبرت ببريم... در زمان مشروطه آنهايي كه مي‌خواستند ايران را نگذارند به يك ساماني برسد و چماق استبداد تا آخر باقي بماند بين افراد، دستجات، احزاب اختلاف انداختند... اين اختلاف موجب شد كه نتوانست مشروطه آن‌طوري كه علماي اسلام مي‌خواستند تحقق پيدا بكند. بعد هم اين اختلاف موجب شد كه يك دسته از آن غربزده‌ها بريزند و به اسم مشروطه بگيرند مقامات را و استبداد به‌صورت مشروطه بر اين ملت تحميل كنند و ديديد كه چه شد. امروز همان‌ روز است. اگر ملت ايران بيدار نشود. اگر علماي اسلام بيدار نباشند... الان... مي‌خواهند وضعي را كار كنند كه زمان مشروطه كردند و بدانيد گناهش به گردن همه ماست (همان، ج18، ص411).
    ـ ارتقاي سطح دانش عمومي پيروان: نيروي انساني كارآمد گران‌بهاترين منبع سازماني براي شكوفاسازي استعدادها و دستيابي مستمر به عملكرد محسوب مي‌شود. هر سازماني براي رسيدن به اهداف خود، به نيروي انساني توانمند و متعهد نياز دارد. ارتقاي سطح دانش پيروان، يكي از راهكارهاي توانمند‌سازي است كه امروزه در مديريت منابع انساني مطرح است. دانش عمومي، عنصري مركب از علم و آگاهي است كه افزون بر ابعاد فردي، داراي ابعاد اجتماعي است. امام خميني در هر موقعيتي بر آموزش و ارتقاي سطح دانش پيروان خود تأكيد كرده و آن را به‌عنوان يكي از حقوقي كه پيروان بر عهدة رهبر خود دارند، بازگو مي‌كرد:
    علم يك حقيقت غيرمتناهي است، انسان اگر در تمام عمر هم تحصيل علم بكند با به آخر نرسانده است. و لهذا سزاوار است كه انسان در تمام مراحل عمر مشغول تحصيل علم باشد؛ يعني همه محتاجيم به اينكه از يكديگر چيز ياد بگيريم. همه محتاج به تعليم و تربيت علمي هستيم... تربيت علمي كنيم و سطح معلومات مردم را بالا ببريم و در يك كشوري كه در اين جهت كامياب نبوده است. حالا كه ما و شما و آقايان متصدي اين امر هستيم، بايد هم نهضت سوادآموزي توسعه داشته باشد و همه شركت كنند (همان، ج16، ص 496)/
    ـ اطلاع‌رساني: اطلاع‌رساني فرعِ اطلاع‌يابي است. در يك تقسيم‌بندي، اطلاع‌يابي از طريق منابع رسمي و يا غيررسمي و يا از طريق توليد اطلاعات به دست مي‌آيد. مانند اجتهاد كه مستلزم موضوع‌شناسي و حكم‌شناسي است. 
    اطلاعات وسيله‌اي براي دريافت بينش و اطلاع‌رساني ابزاري است، براي اعطاي بينش و بصيرت‌بخشي، به‌عبارت ديگر، اطلاعات، وسيله‌اي است كه بين قضاوت‌كننده و واقعيات محيط، پيوند و ارتباط برقرار مي‌كند تا چگونگي برخورد او با آن پديده‌ها مشخص گردد. ازاين‌رو، با اطلاعات بيشتر، دقيق‌تر و به روز، ضريب خطاي يك تحليل يا تصميم كاهش مي‌يابد. چنان‌كه اطلاعات نادرست، كم‌اطلاعي و بي‌اطلاعي بر قضاوت و تصميم‌گيري افراد، مؤثر و ضريب خطا را افزايش مي‌دهد.
    در اين زمينه، امام راحل در بيانات خود بر اطلاع‌رساني به مردم تأكيد مي‌كرد تا با افزايش آگاهي آنان، تبليغات سوء دشمنان، خنثي شود و دشمن نتواند با سوءاستفاده از بي‌اطلاعي مردم، وقايع را جعل كرده و اذهان مردم را مشوش سازد؛ زيرا ذهن، عاطفه و در نهايت، رفتار از ناحيه اطلاعات تغذيه مي‌شود. ايشان خطاب به كارگزاران و مسئولان مي‌فرمايد:
    و عمده نظر به اين است كه در اين سال به اين آوارگان، زياد رسيدگي بشود. و به اين مستمندان، به اين روستاها زياد رسيدگي شود. رسيدگي‌ها هم به ملت گفته بشود. مثل اينكه گاهي آقايان، مقدس‌مآبي مي‌كنند و خيال مي‌كنند كه اين «ريا»ست. مثلاً، و حال آنكه گاهي لازم است اين... لازم است هرچيزي كه براي حفظ حيثيت جمهوري اسلامي لازم است، ما بگوييم به مردم كه ما چه كرده‌ايم (همان، ج17، ص386).
    - رعايت اولويت: تعيين و اولويت‌بندي موضوعات و مسايل مهم و كليدي در قانون‌گذاري، هدف‌گذاري، سياست‌گذاري و ادارة امور فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي نظام، بايد مورد توجه مسئولان، مديران و كارگزاران قرار گيرد. چنان‌كه امام خميني با بصيرت‌بخشي، نمايندگان مجلس را به رعايت اولويت در طرح قوانين و لوايح فرامي‌خواند تا موجب حل مشكلات اساسي و تدوين سياست‌هاي بنياني در جهت محروميت‌زدايي از جامعة اسلامي شود:
    نمايندگان محترم مجلس قبل از پرداختن به لوايح و تبصره‌ها و مواد غيرضروري، به فكر مسائل اصلي و كليدي كشور باشند و بر اساس اسلام غريزه در كميسيون‌ها با طرح قوانين و لوايح به سمتي حركت كنند كه مشكلات اساسي كشور مرتفع و سياست‌هاي زيربنايي كشور در امور فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي در راستاي كمك به محرومين و رفع استضعاف، مدون و به مورد اجرا درآيد (همان، ج21، ص50).
    - اكتفا نكردن به وضع موجود: فطرت نامحدود و كمال‌جوي آدمي هميشه انسان را از خشنود بودن و بسنده كردن به وضع كنوني خويش بازمي‌دارد و او را در مسير رشد و رويش به حركت در مي‌آورد:
    در فطرت انسان اين است كه هيچ وقت بس ندارد. فطرت اين‌طوري است. شما اگر فرض بكنيد كه تمام علوم مادي و معنوي را بدانيد و بشنويد، يك وقتي در يك جايي... يك علم ديگر هم هست، فطرت شما آن را هم مي‌خواهد. غيرمتناهي است فطرت در همه امور (همان، ج 16، ص 497).
    2. ايجاد تحول روحي و معنوي در پيروان
    يكي از ويژگي‌هاي مهم سبك رابطه‌‌مداري مدير از ديدگاه حضرت امام، ايجاد تحول روحي و معنوي در نيروها و كاركنان اداري است. ايشان از ويژگي مذكور در حد عالي برخوردار بود. به‌حق مي‌توان ادعا كرد پس از پيام‌آوران الهي و امامان معصوم، هيچ شخصيت ديگري در طول تاريخ همانند امام راحل نتوانسته تغيير و تحول روحي و معنوي در افراد به‌وجود آورد. ايشان ميليون‌ها انسان ضعيف، ستم‌پذير را به انسان‌هاي شجاع، فداكار، مقاوم، قهرمان و خدايي تبديل كرد و شيوة اسلام را راه زندگي آنان قرار داد. ازاين‌رو، همة مديران بايد با الگوپذيري از حضرت امام، ايجاد تحول روحي و معنوي را در كاركنان سازمان‌ها، سرلوحه كارهاي خود قرار دهند. بدين‌ترتيب، عشق، علاقه و محبت خويش را به حضرت امام در ايجاد روحية مزبور و حفظ و تداوم ارزش‌هاي الهي به منصه ظهور برسانند. چنان‌كه ايشان در مورد تحول روحي ملت ايران مي‌فرمايد: 
    و يك جنبه مثبت [اين] كه تحولي در ايران پيدا شد كه نمي‌توانيد شما در تاريخ نظري اين تحول را پيدا بكنيد؛ تحولي كه تمام قشرها را از وضعي كه داشتند، از آن گرفتاري‌هايي كه داشتند، چه گرفتاري‌هاي مادي و چه گرفتاري‌هاي معنوي، متحول كرد به يك انسان‌هايي كه براي خدا، براي اسلام، براي استقلال و آزادي، همه با هم كوشش مي‌كنند... (همان، ج17، ص 118).
    - تعهد: تعهد به‌معناي پايبندي به اصول و مقررات سازمان و جامعه است. فرد متعهد، فرد وظيفه‌شناسي است كه پي‌گيري بي‌وقفه‌اي در نيل به هدف‌ها دارد. از رهيافت‌هاي تعهدِ سازمانيِ افراد، مي‌توان تمايل قوي آنان به ماندن در سازمان، وجدان‌كاري، تلاش فوق‌العاده براي سازمان، نظم و انضباط اجتماعي، خودكنترلي و همواره خود را در محضر خدا و مأموران الهي ديدن برشمرد. منشأ اين‌همه آثار را بايد در اعتقاد افراد به غيب و ايمان به آخرت جست‌وجو كرد؛ ازاين‌رو، زمينة گسترده‌اي براي ايجاد تعهد سازماني وجود دارد. البته همان‌گونه كه حضرت امام نيز بدان تصريح دارد، تحول در سازمان و نظام بدون ايجاد تحول در افراد فايده‌اي نخواهد داشت:
    كشور مترقي اين است كه افرادش مترقي باشند. فرد مترقي آن است كه وظيفه‌شناس باشد، وظايف اداري‌اش، وظايف الهي‌اش. اگر انسان وظيفه‌شناس شد، يك انسان مترقي است. يك انسان عادل است. يك مملكتي اگر ان‌شاءالله موفق بشويم، موفق بشويد، به اينكه [در] اين مملكت همه وظيفه‌شناس بشوند و جمهوري اسلامي بشود، جمهوري اسلامي اين است كه اداره ماليه‌اش هم اسلامي باشد. اداره عدليه‌اش هم اسلامي باشد. تحول بايد پيدا بشود. تحول در نظام و تحول در افراد كه اين نظام را مي‌خواهند پيش ببرند، به مجرد اينكه تحول در نظام باشد و تحول در افراد نباشد. فايده ندارد. براي اينكه وقتي تحول در افراد نباشد، اگر حالا هم يك كسي يك تحولي در نظام درست كند، فردا همين افرادند كه اين نظام را مي‌خواهند پيش ببرند. همين افراد نظام را مُعوَج مي‌كنند، برخلاف مي‌كنند (همان، ج9، ص 17).
    - فداكاري و شجاعت: تحول روحي و معنوي در افراد، بستر مناسبي براي ايجاد فداكاري، ايثار، جهاد و شجاعت است كه در جهت پيشرفت، توسعه و تحقق هدف‌هاي سازماني و اجتماعي نقش بسزايي دارند. اگر مديران بتوانند با الگوگيري از حضرت امام، در كاركنان و پيروان خويش تحول روحي و معنوي را ايجاد نمايند، در حقيقت موفق شده‌اند آنان را از بحران‌هاي اخلاقي و اجتماعي نجات دهند و به ارزش‌ها و فضايل اخلاقي همچون فداكاري و شجاعت آراسته نموده و سازمان خود را به پيشرفت‌هاي همه‌جانبة مادي و معنوي برسانند. حضرت امام در اين‌باره مي‌فرمايد:
    يكي از بركات اين نهضت قضيه «تحول روحي» در جامعه ما هست... اين تحولات روحي به اين زودي براي يك شخص هم حاصل نمي‌شود تا برسد به گروه‌ها؛ تا برسد به سرتاسر يك كشور.
    شما هم ملاحظه مي‌كنيد كه چند جور تحول، تحول‌هاي روحي پيدا شد در اين جمعيت‌ها؛ يكي كه من كراراً گفتم و با هم تكرار مي‌كنم، اين تحولي [است] كه از خوف و ترس به شجاعت متحول شدند (همان، ج 8، ص 424)
    - شهادت‌طلبي: پيدايش تحول دروني و معنوي در افراد موجب مي‌شود كه انسان سخت‌ترين و سنگين‌ترين اعمال را با عشق و علاقة وافري انجام دهد و حتي جان خود را به خطر اندازد؛ زيرا مي‌داند شهادت و نيل به لقاي الهي بالاترين مرتبه تعالي و تكامل انسان است. چنين روحيه‌اي مي‌تواند پشتوانه نيرومندي براي برانگيختن افراد جهت انجام وظيفه الهي، سازماني و اجتماعي باشد. هنر حضرت امام اين بود كه توانست در آحاد ملت چنين تحول عظيم و شگرفي را به وجود آورد:
    من اميدوارم كه اين روحيه در اين ملت باقي باشد. با اين روحيه كه سربازهاي ما دارند و پاسدارهاي ما دارند و آنهايي كه حفاظت اين كشور را مي‌كنند، اين روحيه بسيار ارزشمندي است. شهادت‌طلبي است و خود را به حلقوم مرگ انداختن براي نجات اسلام و نجات كشور، خداوند اين روحيه را به همه عنايت كند. مادامي كه اين روحيه هست... مطمئن باشيد كه اين كشور بيمه است، هرگز نخواهد آسيب ديد (همان، ج16، ص 25).
    3. خدمت‌گزاري
    سومين ويژگي براي رهبر رابطه‌گرا، «خدمت‌گزاري» است. چنين رهبري به قدرت و مقام نمي‌انديشد. اين مسئوليت را «امانتي» از سوي مردم و پيروان خويش مي‌داند كه جهت رشد و تعالي جامعه و پاسداري ازباورها و ارزش‌هاي ديني بر عهده وي گذاشته شده است. از اين‌رو، منصب بالاتر، مسئوليت را سنگين‌تر مي‌كند.
    حضرت امام با الهام از تعاليم ديني با برقراري ارتباط مناسب با پيروان، خود را خدمتگزار اين ملت مي‌دانست «من خدمتگزار ملت ايران هستم» (همان، ج6، ص 364).
    -توجه به محرومان: امام خميني تأكيد فراوان در خدمت به محرومان، كوخ‌نشينان و شهيددادگان و به‌طور كلي، «مستضعفان» داشته است و آن را خدمتي بزرگ و عبادتي والا به‌شمار مي‌آورد.
    گمان نمي‌كنم عبادتي بالاتر از خدمت به محرومين وجود داشته باشد. راستي وقتي كه پابرهنه‌ها و گودنشينان و طبقات كم‌درآمد جامعه ما امتحان و تقيد خود را به احكام اسلامي تاسر حد قرباني نمودن، چندين عزيز و جوان و بذل همه هستي خود داده‌اند و در همه صحنه‌ها بوده‌اند ـ و ان‌شاء الله خواهند بود ـ و سر جان را در راه خدا مي‌دهند؛ چرا ما از خدمت به اين بندگان خالص حق و اين رادمردان شجاع تاريخ بشريت افتخار نكنيم!» (همان، ج 20، ص 342).
    - ايجاد رفاه و امنيت براي همه اقشار: يكي از فعاليت‌هايي كه رهبران خدمتگزار درصدد تحقق آن در جامعه هستند، برقراري «امنيت، آرامش» و «رفاه» است. رهبر كبير انقلاب اسلامي از اين مهم به‌عنوان بزرگ‌ترين رحمت و تكليف ياد مي‌كند: «بزرگ‌ترين رحمت براي ما و تكليف براي ما ايجاد آرامش است و ايجاد رفاه است» (همان، ج14، ص 149).
    - حمايت از پيروان: مردم ايران در دوران پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس با خون خود، نهال نورس انقلاب اسلامي را آبياري نموده و خدمات شاياني را ارائه كردند. همچنين دانشوران و انديشمندان كشور، كه به واسطة توانايي‌هاي علمي و تخصصي خود زمينة رشد و شكوفايي جامعه را فراهم آوردند، همواره مورد حمايت حضرت امام قرار مي‌گرفتند و ايشان در اين‌باره به دولت وقت مي‌فرمايد:
    همه ما بايد براي خدمت به توده‌هايي كه در طول تاريخ هميشه محروم بوده‌اند، كوشش كنيم و دولت بايد آنها را مقدم بدارد و مغزهايي را كه مشغول به كارند تشويق بكند. دولت بايد اين فرصت را، كه در اين كشور افرادي پيدا مي‌شوند كه خودشان مي‌توانند كارها را انجام بدهند، غنيمت به‌شمارد و به‌تدريج، ان‌شاء‌الله، به آنجايي برسند كه ما ديگر به خارج احتياجي نداشته باشيم و مسلماً اينها تشويق مي‌خواهند» (همان، ج16، ص 493).
    - احترام و تجليل از پيروان: احترام به ديدگاه‌ها و آراي پيروان و تجليل و قدرداني از تلاش كارآفريني نيروي انساني در مديريت و رهبري، در سايه اظهار تواضع به پيروان و تحمل انتقادها و به جان پذيرفتن نصايح و رهنمودهاي راهگشاي آنان ميسر مي‌شود. اينها هريك، نماد خدمت‌گزاري براي كارگزاران و مديران به‌شمار مي‌رود. بر تفاهم و همدلي بين رهبر و پيرو مي‌افزايد. از جمله حقوقي كه اسلام در چارچوب موازين شرعي و احكام مقدس اسلامي براي انسان قايل شده، «حق انتخاب» است. امام خميني با الهام از اين مباني و احترام به آراي ملت شريف ايران، تعيين سرنوشت جامعه را بر عهده خودشان قرار داده است: «مردم سرنوشت خودشان دست خودشان است» (همان، ج18، ص 367).
    - ايجاد تفاهم و همدلي: انديشة رهبر خدمتگزار، جهت‌دهي حركت كلي جامعه به‌سوي همدلي و تفاهم است. در اين عرصه، زمينة انجام فعاليت‌هاي مهم و اساسي به سهولت فراهم گرديده و گام‌هاي بلند در مدت كوتاهي برداشته مي‌شود. امروزه، پويايي و بالندگي مديريت و رهبري در نظام‌هاي بشري در گرو تفاهم، همدلي و هماهنگي با مردم ميسر مي‌شود. چنان‌كه در جوامع غربي از اين اهرم، در جهت دستيابي به سوداوري اقتصادي، استفادة بهينه مي‌شود. همدلي و همكاري در جوامع اسلامي، بر اساس رهنمودهاي الهي با رويكرد ارزشي به انسان و ارج نهادن به كرامت نفساني او، صبغة خدايي به خود مي‌گيرد. ازاين‌رو، امام خميني همدلي و هماهنگي ميان دولت و ملت را موجب حفظ و پايداري نظام جمهوري اسلامي مي‌داند: «همه ملت از دولت‌اند و دولت هم از ملت است. دولت و هرچه متعلق به دولت است خدمتگزار ملت است و ملت هم پشتيبان دولت، و تا اين هماهنگي ميان همه قشرها هست، آسيب نخواهد ديد اين جمهوري اسلامي» (همان، ج16، ص388).
    4. مشاركت‌جو
    مديران و مسئولان سازمان‌ها و نهادهاي اجتماعي، بايد كاركنان و افرادي كه در تأمين و تحقق هدف‌هاي سازماني نقش دارند، در تعيين هدف‌ها، برنامه‌ريزي و تصميم‌گيري‌هايشان مشاركت دهند. در اين رابطه، حضرت امام با تكيه بر آموز‌ه‌هاي ديني، به ترويج و توسعه فرهنگ مشاركت همت گمارد و قيام‌هاي پراكندة مردم را به انقلابي خروشان مبدل ساخت و پس از استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي، اين مشاركت را به سمت تحقق خودكفايي، استقلال همه‌جانبه و مبارزه و مقابله با قدرت‌هاي استكباري سوق داد. امروزه نيز همه مشاركت جدي و تمام‌عيار در آن دارند:
    مردم را در همه امور شركت بدهيم. دولت به‌تنهايي نمي‌تواند كه اين بار بزرگي كه الان به دوش اين ملت هست بردارد. همان‌طوري كه ملاحظه مي‌كنيد، چنانچه اين شور و شعف ملت و جوان‌هاي عزيز نبود، هيچ دولتي نمي‌توانست مقابله كند با اين قدرت‌هايي كه همه قدرتشان را، قوه‌شان را پهلوي هم گذاشتند و به ما حمله كردند. بدون اينكه اين ملت همراهي كند ما نمي‌توانستيم كاري بكنيم (همان، ج20، ص55).
    ويژگي «مشاركت‌جو» داراي شاخص‌هاي «باور كردن پيروان»، «مشورت‌پذيري»، «تعميم مسؤليت‌پذيري»، «حفظ پيروان در صحنه»، «توصيه به همكاري و تعاون در بين پيروان»، «قدرت‌بخشي» و «تأكيد بر ايجاد گروه‌هاي كاري توانا» به شرح زير است:
    - باور كردن پيروان: از ديدگاه حضرت امام، هر حركت سازنده و موفقي بدون باور كردن توان و قدرت پيروان و بدن ايجاد اعتماد به نفس در آنان ممكن نيست. ايشان با تكيه بر ظرفيت و توان پيروان خويش، توانست نظام مقدس جمهوري اسلامي را در ايران بنيان نهد و از مشاركت فراگير و همه‌جانبة مردم در حل بحران‌هاي گوناگون و دفع تهديدهاي محيطي و استكباري استفاده كند. چنان‌كه مي‌فرمايد:
    ما از اول هم اميدمان به ملت و جوان‌هاي برومند ملت بود. ما هميشه توجه‌مان به خود ملت، به نيروي انساني – الهي ملت بوده است و با استعداد از همين طبقه كارگر، طبقه تحصيل‌كرده جوان، بازاري‌ها از همين طبقات به قول آنها «طبقات پايين»، و به قول طبقات بالا، استفاده كرديم. اينها بودند كه نهضت را به اينجا رساندند و اينها هستند كه مي‌توانند به پيش ببرند (همان، ج10، ص 398).
    ـ مشورت‌پذيري: مشاركت با شور و رايزني تحقق مي‌يابد. اصل شورا درواقع از عميق‌ترين و ريشه‌دارترين اصل عقلاني است كه در ابعاد زندگي فردي و اجتماعي مورد تأييد و تأكيد دين مقدس اسلام نيز قرار گرفته است. مديران بايد همواره در جهت رفع مشكلات، مصون ماندن از لغزش‌ها و خطرات و بيرون رفتن از بن‌بست‌ها، از انديشمندان، صاحب‌نظران و افراد مجرب، نظرخواهي و مشورت نمايند. ازاين‌رو، حضرت امام به وكلاي مردم در مجلس مي‌فرمايد:
    مجلسيان در تصويب لوايحي كه از ارگان‌ها به آنها مي‌رسد با تحقيق و تدقيق و مراعات موازين اسلامي تسريع نمايند و مواردي كه احتياج به تشخيص متخصصين دارد از آنان دعوت و مشورت و نظرخواهي نمايند (همان، ج15، ص 387).
    - تعميم مسئوليت‌پذيري: يكي از راهكارهاي مشاركت‌جويي در سيرة مديريتي امام، كه مُلهَم از سيرة نبوي و علوي است، تعميم و مسئوليت‌پذيري در ميان پيروان است. ايشان با توجه به معرفت و رويكردِ عاشقانة پيروان خويش به مكتب ناب محمدي، آنان را مسئول حفظ و بقاي اسلام مي‌دانست و از پيروان خويش مي‌خواست با آينده‌نگري و از خودگذشتگي به كشور اسلامي خدمت كنند:
    بايد ما خودمان اين كشور خودمان را نگه داريم. همه ملت، همه افراد مسئول هستند، خصوصاً، دانشگاه مسئوليت دارد در اين امور، بايد دانشگاه خودش را مجهز كند براي اينكه جوان‌ها را بسازد. آتيه اين كشور را بايد از حالا شما پي‌ريزي كنيد. ما فقط به فكر خودمان و زمان حال نبايد باشيم. ما بايد به فكر آينده كشور باشيم، براي اينكه اسلام است. آينده اسلام بايد محفوظ بماند. آينده كشور بايد محفوظ بماند. نسل‌هاي آينده بايد اين معنا را بفهمند كه از اينجا شروع شده است. براي حفظ اين كيان اسلام و كيان كشور (همان، ج15، ص 434).
    - حفظ پيروان در صحنه: موفقيت، كارآيي و اثربخشي مديران وابسته به حضور گستردة پيروان در صحنه است. ازآنجاكه حضرت امام اعتقاد راسخ به نقش كليدي مردم در پيروزي انقلاب و حفظ آن داشت، خطاب به دولت‌مردان بر لزوم و اهميت حفظ مردم در صحنه تأكيد مي‌نمود: «... همه اطلاع داريد كه آن چيزي كه براي همه ما لازم است، اين است كه ما در فكر اين باشيم كه مردم را در صحنه نگاه داريم» (همان، ج19، ص 407).
    - توصيه به همكاري و تعاون در بين پيروان: حضرت امام در ديدار عده‌اي از كاركنان، ضمن تقدير از روحية همكاري و تعاون ملت مي‌فرمايد:
    من بايد تشكر كنم از اين ملت كه همچه حس امانت درشان پيدا شده است، حس تعاون پيدا شده است، كه خودشان بايد انتظار از اينكه قوه‌هاي ديگري به آنها كمك كند، خودشان قيام كردند، و در همة مسائل با قدرت پيش رفتند (همان، ج12، ص84).
    - قدرت‌بخشي: مديران و رهبران با ايجاد خودباوري و القاي توانمندي انجام امور در پيروان، موجب مي‌شوند تا آنان به قدرتي فزاينده دست يافته و در انجام فعاليت‌ها به‌صورت كارا و اثربخش مشاركت نمايند. چنان‌كه حضرت امام اين‌گونه عمل مي‌كرد:
    امروز احساس اين است كه مي‌توانيم، اين احساس، توانايي مي‌آورد. اين احساس افكار را متوجه و متمركز مي‌كند كه هر كسي در هر جايي هست كار بكند. در هر جايي هست خدمت بكند تا با اين احساس مادامي كه هست، شما به پيش مي‌رويد. من اميدوارم كه اين احساس هميشه باشد و هميشه كشور شما به پيش برود، و يك روزي باشد كه هر چيزي كه هر جا درست مي‌كردند، خود شما هم درست بكنيد (همان، ج18، ص 161).
    - تأكيد بر ايجاد گروه‌هاي كاري توانا: يكي از امور لازم در كشور براي مديران و رهبران، ايجاد گروه‌هاي كاري توانمند است تا بتوانند پديدة هم‌افزايي و بهبود عملكرد را محقق گردانند. اصولاً گروه‌هاي كاري توانا، راهكاري مؤثر هستند كه افراد را گردهم مي‌آورند تا با همفكري و تبادل اطلاعات، مسايل و مشكلات را حل نمايند. ازاين‌رو، حضرت امام خطاب به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي مي‌فرمايد:
    چنين مجلسي در كميسيون‌هاي مختلفش، كارشناسان و متخصصان متعهد و زبردست لازم دارد. هرچند براي مشورت در هر رشته خصوصاً در سياست خارجي و نيز سياست اقتصادي كه امروز از اهم امور است، از اشخاص كاردان دعوت كنند و چون مقصد همه ان‌شاء‌الله پيشرفت احكام اسلام و خدمت به بندگان خداي متعال است، بايد از اينكه از خارج مجلس استمداد مي‌كنند خوشوقت باشند (همان، ج18، ص 463)
    5. وحدت‌بخشي
    حضرت امام در دوران معاصر يكي از مناديان بزرگ وحدت اسلامي به‌شمار مي‌آمد كه در طول انقلاب به وحدت مي‌انديشيد و در همه عرصه‌هاي حيات اجتماعي، به‌ويژه در مديريت و رهبري نظام به آن تأكيد بسزايي مي‌كرد. يكي از ويژگي‌هاي رابطه‌گرايي مديران با توجه به سيرة مديريتي امام «وحدت‌بخشي» است. اين مفهوم داراي سه شاخص «وحدت در هدف»، «وحدت در نيروها» و «وحدت در روش» به شرح زير است:
    ـ وحدت در هدف: اساسي‌ترين هدف مقدس و ارزشي امام خميني در دوران انقلاب اسلامي، معرفي تعاليم و رهنمودهاي حيات‌بخش اسلام، احيا، اجرا و پيشرفت جهاني آن بود. ازآنجايي‌كه اين مهم بدون برپايي حكومت اسلامي ميسر نمي‌شود، ايشان پيش از پيروزي انقلاب، پيروان خود را جهت برپايي چنين حكومتي به وحدت فرامي‌خواند. ازاين‌رو، امام در ضمن تحليل عوامل پيروزي انقلاب اسلامي، به عامل وحدت در هدف و اتكاي به قرآن مجيد به‌عنوان رمز پيروزي ياد مي‌كند: «بايد اين رمز پيروزي را كه وحدت كلمه و اتكا به قرآن مجيد است حفظ كنيم و همه با هم پيش برويم و حكومت جمهوري اسلامي را در ايران مستقر كنيم» (همان، ج 6، ص 406).
    ـ وحدت در نيروها: وحدت پيروان در جامعه اسلامي، مسير دستيابي به هدف‌هاي يادشده را هموار كرده، نيروهاي اسلامي را از تفرقه، جناح‌بازي و گروه‌انديشي حفظ مي‌كند. ازاين‌رو، امام با همسو كردن هدف‌ها، هم به وحدت داخلي (درون‌مرزي) و هم به وحدت خارجي (برون‌مرزي) بين مسلمانان مي‌انديشيد. آنان را به وحدت فرامي‌خواند. ايشان دعوت خويش را گاهي به آيات قرآن و كلام نوراني اهل‌بيت نيز نسبت مي‌داد:
    خداي تبارك و تعالي امر فرموده است: «و اعتصموا بحبل الله اجتماع» لكن اجتماعي با تثبيت به حبل‌الله هر اجتماعي مطلوب نيست. «و اعتصموا بحبل الله» مطلوب است. همان است كه «اقرا باسم ربك» «اسم رب» همان ريسماني است كه همه به آن بايد اعتصام كنند. مردم را دعوت كنيد به وحدت. دعوت كنيد به اينكه گروه‌ گروه نشوند (همان، ج8، ص334).
    - وحدت در روش: ثبات نظام اسلامي و دستيابي به هدف‌هاي بلند اسلامي، در ابعاد گوناگون فرهنگي، سياسي، اقتصادي، و ...، علاوه بر وحدت در هدف و وحدت در نيروها، به «وحدت در روش» نيز نيازمند است؛ يعني مديران و كارگزاران جامعه اسلامي بايد با روش برگرفته از مباني و اصول اسلامي، مجموعه‌هاي اداري خود را مديريت كنند. امام در اين‌باره مي‌فرمايد:
    قوام نظام اسلامي ايران بر اتحاد در روش و حركت در كليت سياست مورد قبول اسلام است. همگي بايد سعي كنيم هر حركتي، اعم از سياسي، نظامي، اقتصادي و اجتماعي، كه انجام مي‌دهيم به آن كليت صدمه نزند. ترسيم كليت متخذ از اصول اساسي قوانين اسلامي است كه هدايت فرد و جامعه را برعهده دارد (همان، ج21، ص64، 22/3/1367).
    6 اعتماد به نفس بخشيدن
    آدمي با شناخت استعدادها و سرمايه‌هاي وجودي خويش، شخصيت حقيقي خود را باور و احساس مي‌كند و در عرصه‌هاي گوناگون زندگي، با خوداتكايي و اعتماد به نفس، بدون وابستگي به ساير قدرت‌ها فعاليت مي‌كند. ازاين‌رو، امام همواره به پيروان خويش بر خودشناسي، خودباوري و احساس شخصيت، به‌عنوان يكي از عوامل مهم رويكرد به استقلال، تأكيد مي‌كرد: «تا ما خودمان را پيدا نكنيم... نمي‌توانيم مستقل بشويم» (همان، ج11، ص 227).
    اعتماد به نفس، يكي از ويژگي‌هاي رابطه‌گرايانة مديران است كه داراي پنج شاخص «استقلال فكري»، «پرهيز از غرب‌زدگي»، «عزت‌طلبي»، «استقامت و تحمل مشكلات» و «نهراسيدن از دشمن» به شرح زير است:
    - استقلال فكري: آزادانديشي و استقلال فكري پيروان بدون تأثيرپذيري از فرهنگ بيگانه، مبناي بنياديني براي خوداتكايي و استقلال نظام اسلامي است: «تا فكر شما مستقل نباشد، كشور شما مستقل نمي‌شود. برويد دنبال اينكه فكرتان را مستقل كنيد» (همان، ج10، ص392).
    ـ پرهيز از غرب‌زدگي: منطق خوداتكايي با الهام از رهنمودهاي الهي، در حوزة سياست خارجي و برقراري روابط با ساير كشورها «سلطه‌ناپذيري از بيگانه» است: «ما منطقمان، منطق اسلام، اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد» (همان، ج4، ص91).
    ـ عزّت‌طلبي: مفهوم «عزت» و «سرافرازي» در سيرة‌ نظري امام، در برابر ذلت و زبوني، نمادي از خوداتكايي است. ايشان با الهام از رهنمودهاي وحياني و ارزش‌هاي اسلامي، معتقد است كه عزت و سرافرازي مديران و پيروان در انجام تكاليف الهي و پيروي از يگانه آفريدگار جهان و خدمت‌گزاري به انسان‌هاست، نه در اطاعت از قدرت‌هاي شيطاني و تن دادن به اوامر و نواهي آنان؛ چنان‌كه مي‌فرمايد:
    اكنون وظيفه همه مسلمين، خصوصاً جناح روحاني و سياسي و بزرگان قوم، خطير است. ملت ما بر سر دوراهي است: پيروزي و توفيق دست يافتن به بيرون كردن شاه، و يا تا آخر در زير چكمة دژخيمان خُرد شدن؛ با عزت و سرافرازي در مقابل خالق و خلق، و يا خداي ناخواسته ذلت و زبوني هميشگي. و هرگز ملت مسلمان ايران تن به ذلت نخواهد داد» (همان، ج3، ص 454).
    ـ استقامت و تحمل مشكلات: امام خميني با توجه به آيات الهي (هود: 12؛ شوري: 15)، استقامت و پايداري پيروان را براي دستيابي به استقرار اسلام، اجراي عدالت و كوتاه كردن دست ستمكاران، تكليف الهي به‌شمار آورده، بر اين باور است ازآنجايي‌كه انقلاب اسلامي، به خلاف ساير انقلاب‌هاي وابسته به شرق و غرب، متكي به مردم است، مردم علاوه بر اينكه نبايد از پيامدهاي انقلاب گلايه‌مند باشند، بلكه بايد خود را پذيراي مشكلات، توطئه‌ها و كاستي‌هاي آن نمايند. در اين راستا، با اشاره به زندگي پرفرازونشيب صدر اسلام و محاصره اقتصادي مسلمانان در آن زمان، بر الگو قرار دادن پيام‌آور گرامي اسلام در پايداري و تحمل مشكلات تأكيد مي‌كند:
    مهم... انقلابي است كه به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب كرده‌اند و مردم بايد آن را به آخر برسانند... پس مردم بايد از پيامدهاي انقلابشان گله نداشته باشند. امروز كشور ايران روي پاي خودش ايستاده است... ما هم تا آخر، زحمت‌ها و رنج‌هاي توطئه ابرقدرت‌ها را بايد تحمل كنيم. ما موظف هستيم تا امر الهي را انجام دهيم. پس، از سختي‌ها نبايد هراس داشته باشيم (همان، ج19، ص 54).
    ـ نهراسيدن از دشمن: هراس از دشمن براي هر كس و يا ملتي، يك ضعف بزرگ به‌شمار مي‌رود، به‌ويژه اگر آن فرد داراي جايگاه و مسئوليت تأثيرگذاري در جامعه باشد. اين هراس، مي‌تواند شخص مدير يا رهبر را در انجام امور مديريتي‌ خود ناتوان و ناموفق سازد. از آنجاكه به‌طور طبيعي، نزديكي به مركز قدرت، نقش مؤثري در هراس‌زدايي دارد. اما پيروان خود را به اتصال به قدرت حقيقي، كه همان قدرت الهي است، دعوت مي‌نمايد تا با چنين پشتوانه‌اي هرگونه هراس از دشمن را از دل‌ها بزدايد و در اين ارتباط مي‌فرمايد: «اين همه دعوت شده است كه به كس ديگري غير از خدا متشبت نشويد، براي اينكه به شما تزريق كنند قوت را، كه شما يك پشتوانه عظيم داريد و او خداست. كسي كه خدا را دارد، از چه بايد بترسد» (همان، ج18، ص 426).
    7. سخنگوي پيروان
    ازآنجاكه، رهبر رابطه‌گر خود را خدمتگزار پيروان مي‌داند، درصدد است تا به آگاهي از خواسته‌ها و گرايش‌هاي نيروي انساني، زبان‌گوياي آنان در بين مديران و كارگزاران نظام بوده، همه امكانات و مقدورات را براي تأمين هدف‌هاي نيروي انساني بسيج كند. حضرت امام دربارة اين مطلب و در پاسخ به پرسش خبرنگار راديو ـ تلويزيون فرانسه، [چگونه است كه به دنبال فراخوان شما، مردم ايران چنان انبوه به كوچه‌ها مي‌ريزند؟]، چنين اظهار مي‌دارد: «چون ملت، ما را خدمتگزار به اسلام و كشور مي‌داند و ما مسائلي را طرح مي‌كنيم كه سال‌هاست در نهاد ملت است. بدين جهت است كه ما بيان‌كنندة خواسته‌هاي ملت هستيم» (همان، ج3، ص 468).
    ازآنجايي‌كه خواسته‌هاي مردم در چارچوب موازين اسلامي، از گستردگي زيادي برخوردار است، به برخي از آنها از زبان امام اشاره مي‌شود:
    ـ اسلام‌گرايي: اولين شاخص براي ويژگي سخنگوي پيروان، «اسلام‌گرايي» است. در دوران ستم‌شاهي، مردم ايران از ظلم‌هايي كه به آنها روا مي‌شد، به ستوه آمده بودند و زمينه تزلزل پايه‌هاي ديني و اسلامي نيز در خانواده‌هاي ايراني رو به رشد بود. تا اينكه به رهبري حضرت امام، انقلاب به پيروزي رسيد و يكي از هدف‌ها و خواسته‌هاي مردم يعني «اسلام» تحقق يافت:
    ملت اسلام را مي‌خواهد، ملت كشور خودش را هم كه مي‌خواهد براي اسلام است. از بچه‌هاي كوچك تا پيرمرد‌ها همه فرياد اسلام مي‌زدند. اين نهضت براي همين صبغة اسلامي‌اش و براي همين كه مقصد اسلام بود و قيام برضد طاغوت، قيام برضد كساني كه اسلام را مي‌خواستند به فراموشي بسپارند، يك قيامي بود كه خداي تبارك و تعالي مدد فرمود (همان، ج8، ص76).
    ـ تأمين استقلال: وابستگي رژيم پهلوي در نيازهاي فرهنگي، اقتصادي و صنعتي مردم به بيگانگان شرق و غرب تا حدي بود كه استقلال كشور از آنان دور از ذهن بود، اما هدايت و رهبري روحانيت و در رأس آن رهبر كبير انقلاب اسلامي، اين باور را در مردم زنده كرد كه «ما مي‌توانيم» و اين امر سبب شد تا به ياري حق‌تعالي و فداكاري مردم ايران دست بيگانگان از مملكت كوتاه شود و با بهره‌گيري از توانايي‌هاي علمي ـ تخصصي، مبتكران و متخصصان ايراني «استقلال» را، كه از آرزوهاي ديرين مردم اين مرز و بوم به‌شمار مي‌آمد، براي جامعة اسلامي ايران به ارمغان آورد. ازاين‌رو، حضرت امام به استقلال و خودكفايي به‌عنوان يكي از خواسته‌هاي مردم اشاره مي‌كند: «ما مي‌خواهيم مملكتمان از خودمان باشد مستقل باشد و تحت رهبري ديگران نباشد. ما مي‌خواهيم مخازن مملكت ما از خودش باشد. ما مي‌خواهيم در اين مملكت خودمان كار بكنيم و خودمان نتيجة ‌كار را ببريم» (همان، ج13، ص58).
    ـ تأمين آزادي: سرنوشت كشور و ملت پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، به دست شاه و ايادي خارجي او بود؛ به اين معنا كه هرگونه تغيير يا اصلاح در امور جامعه، بدون خواست آنان ممكن نبود. ازاين‌رو، بي‌بندوباري و فساد در جامعه، به اسم آزادي رشد فزاينده‌اي يافته، به‌گونه‌اي كه به كمرنگ شدن ارزش‌هاي ديني و معنوي و از بين رفتن باورهاي مردم و انحراف آنان از مسير رشد و رويش منجر گرديد. حضرت امام در انتقاد و اعتراض به اين وضعيت و اعطاي آزادي چنين مي‌فرمايد:
    اين چه وضعي است كه در ايران هست؟ اين چه آزادي است كه اعطا فرموده‌اند آزادي را؟! مگر آزادي اعطا شدني است؟! خود اين كلمه جرم است. كلمه اينكه «اعطا كرديم آزادي را» اين جرم است. آزادي مال مردم هست، قانون آزادي داده، خدا آزادي داده به مردم، اسلام آزادي داده، قانون اساسي آزادي داده به مردم. «اعطا كرديم» چه غلطي است؟ به توچه كه اعطا بكني؟ تو چه‌كاره هستي اصلش؟ «اعطا كرديم آزادي را بر مردم»! آزادي اين است كه مي‌بينيد. آزادي اعطايي كه آزادي – حقيقاً- نيست، اين است كه مي‌بينيد. براي اين است كه مردم را اغفال كنند (همان، ج3، ص406).
    ـ استقرار حكومت اسلامي: ملت بزرگ ايران كه در طول تاريخ از رژيم منحط شاهنشاهي رنج برده و در پنجاه و چند سال سلطنت غيرقانوني سلسله پهلوي همه منبع و ثروت كشور از بين رفته است، به خواست خداوند متعال به پاخاسته و در سراسر كشور با اراده‌اي مصمم، خواستار نابودي رژيم شاهنشاهي و استقرار حكومت اسلامي شدند. خواست آنان، آزادي، استقلال و برقراري حكومت عدل است كه سرلوحة حقوق بشر، مورد تأييد جوامع انساني و بالاتر از آن، مورد رضاي خداي بزرگ است (همان، ج5، ص73). از جمله وظايف اساسي جمهوري اسلامي، تأمين استقلال، آزادي ملت، مبارزه با فساد و فحشا و تنظيم و تدوين قوانيني است كه در همه زمينه‌هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي با توجه به معيارهاي اسلامي اصلاحات لازم را به عمل آورد (همان، ج 5، ص 155). ازاين‌رو، معمار انقلاب اسلامي ايران همراه و هماهنگ با پيروان خود، به جز استقرار حكومت اسلامي به هدف ديگري نمي‌انديشيد:
    من در اول فرصتي كه پيدا كنم به خواست خدا مي‌روم ايران و اول قدمي كه برمي‌دارم تأسيس‌ مي‌كنم يك دولت اسلامي مبتني بر احكام اسلامي، مبتني بر رأي مردم، پيشنهاد مي‌كنيم به مردم و رأي از آنها مي‌گيريم و يك حكومت اسلامي تأسيس مي‌كنيم (همان، ج5، ص 548).
    ـ اجراي عدالت: عدم اجراي عدالت در جامعه، از جمله مواردي بود كه ملت ايران در زمان طاغوت از آن رنج مي‌بردند. تبعيض و بي‌عدالتي گسترده شده بود. به دست تواناي حضرت امام و پشتيباني خيل عظيم مردم ايران اين رژيم برچيده شد. در اين برهه، مردم خواستار رفع نابرابري‌ها و اجراي عدالت بودند: «آنكه دست ظلم را از شما كوتاه كرده است و عدالت را مي‌خواهد اجرا كند همين ملت است. همين جوان‌هايي هستند كه الان در راه اسلام فداكاري مي‌كنند» (همان، ج20، ص 251).
    - حق نظارت و ارزيابي براي پيروان: ازآنجايي‌كه در حكومت اسلامي سرنوشت مردم در دست خودشان است (همان، ج 18، ص 367)، نظارت و ارزيابي امور جاري در جامعه «حق» قانوني آنان است. امام خميني در پاسخ به پرسش خبرگزاري رويتر انگليسي، اين حق را براي ملت شريف ايران قايل شده است: «اين حكومت در همه مراتب خود، متكي به آراي مردم و تحت نظارت و ارزيابي و انتقاد عمومي خواهد بود» (همان، ج4، ص 160).
    8. اميدبخشي
    يكي از ويژگي‌هاي رابطه‌گرايي مديران در ايجاد انگيزش، حفظ قدرت روحي، كارآيي و اثربخشي نيروي انساني در ادارة امور، «اميدبخشي» است. چنان‌كه امام خميني، اين‌گونه پيروان خود را نسبت به آينده اميدوار مي‌كرد: «برادران عزيز، مأيوس نباشيد: «لا تيأسوا من روح‌الله» از آن چيزهايي كه خدا عنايت به شما مي‌كند و از آن عنايات الهي مأيوس نباشيد...» (همان، ج17، ص60).
    - نويد پيروزي و عظمت: با ژرف‌نگري در سيرة نظري و عملي امام معلوم مي‌شود كه مديران و رهبران اسلامي، با الهام از رهنمودهاي الهي بر اين باورند كه در حيات فردي و اجتماعي بشر چيزي به نام «شكست» وجود ندارد. آنچه به‌دست مي‌آيد، فقط نتيجه است و بس. اگرچه نتيجه به دست آمده، مطلوب آنان نباشد، ولي نتيجه‌اي به بار آمده است. زيرا آنان به تكليف قايل‌اند نه نتيجه. روشن است تكاليف، نتايجي را در پي خواهد داشت. نتايج مثبت از صحت تكاليف انجام‌يافته حكايت دارند. نتايج منفي نيز ما را به آزمودن شيوه‌هاي معقول و درست فرامي‌خوانند، نه به افسوس و دريغ خوردن بر گذشته و نتايج ازدست‌رفته. آدمي تا زنده است شكست نخورده است و اين باور افراد موفق است. افراد همواره موفق مي‌شوند نوعي نتيجه به‌دست آورند، خواه مثبت و يا منفي؛ آنان تتيجه را تجربه به‌شمار مي‌آورند كه بر ميزان شناخت آنها افزوده است (رضاييان، 1387الف، ص350ـ351)، چنان‌كه امام خميني مي‌فرمود: «كسي كه رابطه با خدا دارد شكست ندارد» (خميني، 1386، ج 1، ص 119).
    ـ نويد رفاه: امام خميني به پيروان خود اطمينان مي‌دهد كه در سايه پيروي از اسلام به تندرستي، آرامش و سعادت در زندگي دست مي‌يابند: «من به شما اطمينان مي‌دهم كه شما در جوار اسلام با طمأنينه، ‌با سلامت، با سعادت زندگي خواهيد كرد» (همان، ج6، ص 527).
    ايشان ضمن بشارت به پيروزي و عظمت، به رفاه و معنويت (ناشي از روح پاك و مهذب) پيروان، در پرتو وحدت نيروها و وحدت در هدف (اسلام و نظام اسلامي) نويد مي‌دهد:
    من اميدم به شما جوان‌هاي برومند عزيز و ساير طبقات ملت است. من نويد پيروزي به شما مي‌دهم: من نويد استقلال، من نويد عظمت، من نويد رفاه، من نويد معنويت، من يك روح پاك، يك روح آزادمنش، يك روح مهذب به شما مي‌دهم به شرط آنكه همه با هم به سوي جمهوري اسلامي و به سوي اسلام. از خداوند تعالي عظمت، سلامت، عزت همه ملت اسلامي را مي‌خواهم (همان، ج6، ص 354).
    نتيجه‌گيري
    سبك رابطه‌گرايي با فراواني 1586 فيش استخراج‌شده، داراي هشت ويژگي مي‌باشد كه ويژگي «خدمت‌گزاري» با فراواني 468 و ويژگي «بصيرت‌بخشي» با فراواني 409 بالاترين مرتبه قرار گرفته‌اند. ولي ويژگي‌هاي ديگر با 6 پراكندگي عبارتند از: «وحدت‌بخشي» با فراواني 189 و «اعتماد به نفس» با فراواني 144 و «ايجاد تحول روحي معنوي در پيروان» با فراواني 133 و «مشاركت‌جو» با فراواني 119 و «سخنگوي پيروان» با فراواني 94 و «اميد‌بخشي» با فراواني 30 به ترتيب در الويت سوم تا هفتم قرار گرفته‌اند. چنانكه در جدول زير نمايان است:
    جدول 1. توزيع فراواني، درصد و درصد تراكمي ويژگي‌هاي رهبري رابطه‌گرا
    ريف    ويژگي    فراواني    درصد    درصد تراكمي
    1    خدمت‌گزاري    468    5/29    5/29
    2    بصيرت‌بخشي     409    8/25    3/55
    3    وحدت‌بخشي    189    9/11    2/67
    4    اعتماد به نفس    144    1/9    3/76
    5    ايجاد تحول روحي و معنوي در پيروان    133    4/8    7/84
    6    مشاركت‌جو    119    5/7    2/92
    7    سخنگوي پيروان    94    9/5    1/98
    8    اميد‌بخشي    30    9/1    100
    جمع    1586    100    *
    1. ويژگي خدمت‌گزاري: داراي پنج شاخص احترام و تجليل از پيروان، ايجاد تفاهم و همدلي، توجه به محرومان، حمايت از پيروان و ايجاد رفاه امنيت براي همه اقشار، به ترتيب با فراواني 224 و 109 و 70 و 42 و 23 است.
    ـ شاخص احترام و تجليل از پيروان: داراي پنج شاخص فرعي تجليل از پيروان، و قدرداني از پيروان، احترام به آراي پيروان، تواضع و نصيحت‌پذيري و تحمل انتقاد‌ها به ترتيب با فراواني 102 و 64 و 22 و 21 و 8 است.
    ـ شاخص ايجاد تفاهم و همدلي: داراي سه شاخص فرعي ارتباط روحي و عاطفي با پيروان وجلب رضايت پيروان و ارتباط چهره به چهره، به ترتيب با فراواني 67 و 27 و 12 است. 
    2. ويژگي بصيرت‌بخشي: داراي شش شاخص توجه دادن به ارزش‌ها و باور‌هاي ديني، تبديل تهديد به فرصت، اطلاع‌رساني، رعايت اولويت، اكتفا نكردن به وضع موجود، ارتقاي سطح دانش عمومي، پيروان به ترتيب با فراواني 214و 107 و 41 و24 و 18 و 5 است.
    ـ شاخص توجه دادن به ارزش و باورهاي ديني: داراي هفت شاخص فرعي تقوا و اخلاص در عمل، اتكال به خدا، ظلم‌‌‌ستيزي، ساده‌زيستي، پاسدار ارزش‌هاي ملي و مردمي، صداقت و امانت، تمسك به قرآن، به ترتيب با فراواني 64 و 63 و 31 و 26 و 20 و 7 و 2 است. 
    ـ شاخص تبديل تهديد به فرصت: داراي دو شاخص فرعي دشمن‌شناسي و هشدار نسبت به تؤطئه‌ها، و عبرت‌پذيري از تجارب و تاريخ، به ترتيب با فراواني 98 و 9 است.
    3. ويژگي وحدت‌بخشي: داراي سه شاخص وحدت در نيروها، وحدت در هدف، و وحدت در روش، به ترتيب با فراواني 153 و33 و 3 است.
    4. ويژگي اعتماد به نفس: داراي پنج شاخص استقامت و تحمل مشكلات، نهراسيدن از دشمن، استقلال فكري، پرهيز از غرب‌زدگي و عزت‌طلبي، با فراواني 51 و34 و 25 و 20 و14 است.
    5. ويژگي ايجاد تحول روحي و معنوي در پيروان: داراي سه شاخص شهادت‌طلبي، فداكاري و شجاعت، و تعهد به ترتيب با فراواني 54 و 50 و 29 است. 
    6. ويژگي مشاركت‌جو: داراي هفت شاخص حفظ پيروان در صحنه، توجه به همكاري و تعاون در بين پيروان، تعميم مسئوليت‌پذيري، تأكيد بر ايجاد گروه‌هاي كاري توانا، مشورت‌پذيري، و قدرت‌بخشي، به ترتيب با فراواني 36 و 35 و 14 و 13 و 8 و 7 و 6 است.
    7. ويژگي سخنگوي پيروان: داراي شش شاخص تأمين استقلال، تأمين آزادي، اسقرار حكومت اسلامي، اسلام‌گرايي، اجراي عدالت، و حق نظارت و ارزيابي براي پيروان، به ترتيب با فراواني 25 و 22 و 20 و 11 و 10 و 6 است.
    8. ويژگي اميدبخشي: داراي دو شاخص نويد پيروزي و عظمت و نويد رفاه، به ترتيب با فراواني 28 و 2 است.*

     

    References: 
    • اُزگلي، محمد (1374)، معرفي نظريه رهبري بصير از ديدگاه چند تن از صاحب نظران رهبري نوين، پايان نامه كارشناسي ارشد مديريت دولتي، دانشگاه امام حسين.
    • توفيق آگاه، فيروزان (1360)، مجموعه مقالات، تهران، بعثت.
    • خاكي، غلامرضا (1388)، روش تحقيق در مديريت، چ چهارم، تهران، بازتاب.
    • راغب اصفهاني، حسين‌بن محمد (1416‌ق)، مفردات الفاظ القران، بيروت ، دارالقلم.
    • رضاييان، علي (1387الف)، مباني رفتار سازماني، چ نهم، تهران، سمت.
    • ـــــ (1387ب)، اصول مديريت، چ بيستم، تهران، سمت.
    • ـــــ (1388)، مباني سازمان و مديريت، چ سيزدهم، تهران، سمت.
    • مطهري، مرتضي (1374)، مجموعه آثار، چ چهارم، تهران، صدرا ج2،.
    • موسوي خميني، سيد روح الله (1386)، صحيفه امام، چ چهارم، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره).
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    درودی، مجتبی.(1392) سبک رهبری رابطه‌گرایانه‌ی امام خمینی(ره). دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 3(1)، 91-115

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مجتبی درودی."سبک رهبری رابطه‌گرایانه‌ی امام خمینی(ره)". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 3، 1، 1392، 91-115

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    درودی، مجتبی.(1392) 'سبک رهبری رابطه‌گرایانه‌ی امام خمینی(ره)'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 3(1), pp. 91-115

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    درودی، مجتبی. سبک رهبری رابطه‌گرایانه‌ی امام خمینی(ره). اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 3, 1392؛ 3(1): 91-115