اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، سال اول، شماره اول، پیاپی 1، تابستان 1390، صفحات 51-68

    آینده‌پژوهی؛ ضرورت آینده‌ی مطالعات فرهنگی و علمی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    محسن منطقی / دانش آموخته حوزه علمیه و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) / manteghi@qabas.net
    چکیده: 
    سرعت و دگرگونی ها در پدیده های علمی، اجتماعی و فرهنگی به گونه ای است که سازمان ها را با مشکل جدید روبه رو کرده است. مدیران سازمان ها، در گذشته با برنامه ریزی سنتی و برنامه ریزی راهبردی، می کوشیدند دگرگونی ها را به نفع سازمان مهار کنند؛ اما اکنون محیط پرتلاطم و نامطمئن، ناکامی برنامه ها را رقم می زند. یکی از دانش های جدید، و مفید برای هدایت سازمان ها، «آینده پژوهی» است. در آینده پژوهی، مدیران اندیشور با تحلیل رویدادها و به کارگیری خلاقیت و نبوغ، از آینده آگاهی می یابند. این آگاهی به صورت آینده‌ی محتمل، آینده‌ی ممکن، و آینده‌ی مطلوب می تواند دریچه ای از آینده، پیش روی مدیران بگشاید تا آنان با شکل دادن سناریوها و طرح های متعدد، حرکت سازمان را بهتر مدیریت کنند. این مقال، با رویکرد تحلیلی ـ توصیفی به تبیین مفاهیم اولیه آینده پژوهی، مراحل رشد این دانش، و تمایز آن از مفاهیم مشابه پرداخته است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Future Study; the Future Necessity of Cultural and Scientific Studies
    Abstract: 
    The changes of scientific, social, and cultural phenomena are so rapid that they have brought about new challenges to the organizations. In the past, the managers of organizations tried to control the changes to reap the benefits through traditional and strategic planning. However, the turbulent environment led to the failure of their plans. "Future studies" is one of the new disciplines which can help the organizations to take the right decisions. Through Future Study, intellectual managers acquire knowledge about the future by analyzing the events and making use of creativity and genius. This kind of knowledge enables the managers to have a clear view of the future in the form of probable future, possible future, and ideal future and be able to better manage the organization by constructing several scenarios. Using an analytical-descriptive approach, the present paper expounds the elementary concepts of Future Study to point out to the development of this discipline and its difference from similar concepts.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    هنگامي كه واژة «آينده پژوهي»  مطرح مي‌شود، افراد با تجزية آن، به درك معناي آن مي‌پردازند و بر اساس برداشت ذهني خود از اين عبارت، دربارة آينده، در موضوع مورد مطالعه قضاوت مي‌كنند. آينده‌پژوهي كه يكي از اصطلاحات نو پيداست، كم‌كم در رشته‌ها و دانش‌هاي مختلف در حال جا بازكردن و عادي شدن است.
    هنگامي كه فردي خواهان خريد منزل جديد است، پيش‌بيني مي‌كند كه آن خانه از نظر موقعيت و قيمت در آستانة چه تحولاتي خواهد بود. نيز دوست دارد بداند با همسايگان جديد چطور مي‌تواند زندگي كند و در دگرگوني‌هاي اقتصادي و حرفه‌اي محل سكونت جديد او چه تأثيري بر شغل و محل كسب درآمد وي دارد.
    يك طلبه يا دانشجو هنگام تعيين رشته و گرايش، خواهان پيش‌بيني اين موضوع است كه رشتة تحصيلي وي در آينده آيا مي‌تواند خلأ‌هاي موجود را رفع كند. آيا مي‌تواند بعد از تحصيل شغل مناسب بيابد و درآمد كسب كند؛ چنان‌كه متصديان يك مؤسسة آموزشي، هنگام توسعة بناي ساختمان دوست دارند پيش‌بيني كنند كه يك فضاي آموزشي در عصر جديد، به چه امكانات فيزيكي نيازمند است و سرعت تحول در شيوه‌ها و تكنيك‌هاي آموزشي، چه زير ساخت‌هايي را ايجاب مي‌نمايد.
    دولت‌ها نيز نيازمند پيش‌بيني‌اند. آنها در زمينه تصويب مقررات و ضوابط بايد پيش‌بيني كنند كه در محيط رقابتي و بسيار متغير، چه تحولاتي در پيش رو دارند كه متناسب با آن به تصويب مقررات و ضوابط بپردازند. در گذشته چيزي به نام «قانون مالكيت معنوي» وجود نداشت؛ اما امروزه يكي از ضروريات فضاهاي علمي است. آيا اين قانون توان پاسخ‌گويي به نياز مخترعان و محققان را دارد؟
    چنان‌كه ملاحظه مي‌شود، سازماندهي امور جامعه نمي‌تواند از تفكر دربارة آينده فارغ باشد. بايد با تفكر در مورد آينده به كشف آن بپردازيم، به گونه‌اي كه بتوانيم آن را آن‌گونه كه مايليم بسازيم. امروزه «دانش» ابزار مهم قدرت به شمار مي‌رود؛ چنان‌كه دانشمندان نيز افسران بزرگ اين عامل قدرت‌اند. آنان بايد اين توانايي را داشته باشند كه با چشم تيزبين خود دور دست را ببينند و بتوانند حيطه و قلمرو حركت دانش را شناسايي كنند.
    واژه‌شناسي آينده‌پژوهي
    براي شناخت هرچه بيشتر مفهوم آينده‌پژوهي بايد آن را از مفاهيم نزديك به آن بازشناخت. بازشناسي آينده‌شناسي از آينده‌پژوهي مي‌تواند در اين زمينه مفيد باشد.
    آينده‌شناسي:  به معناي پيش‌گويي و غيب‌گويي آمده است. در آينده‌شناسي درصدد شناخت آينده‌اند. اين شناخت به كمك ابزارهاي متفاوتي ممكن است صورت گيرد. گاهي ابزار وحي و الهام است، كه پيش‌گويي‌هاي پيامبران و اوصياي الاهي را شامل مي‌شود، و گاهي از ابزار علوم فراطبيعي استفاده مي‌شود، مانند علم اسطرلاب، كف‌بيني، و خواب نمايي كه افرادي با استفاده از مهارت و رياضت به آن دست مي‌يابند. در اين شيوه‌ها از روش‌هاي شهودي، بهره مي‌برند. 
    آينده‌پژوهي:  به «مطالعات آينده» معني شده است. آينده‌پژوهي كه اكنون يك رشته علمي شناخته مي‌شود و در دنيا. مراكز علمي متعددي براي آن تأسيس شده است، مي‌كوشد با استفاده از جمع‌‌آوري اطلاعات و تجزيه و تحليل آنها و به كارگيري روش‌هاي علمي دريچه‌اي به سوي آينده بگشايد. بنابراين، آينده‌پژوه مي‌كوشد با استفاده از روش‌هاي علمي، شهودي، و تجربي، رويدادهاي آينده را شناسايي و كشف كند و سپس با استفاده از روش‌هاي علمي و متناسب با فرهنگ جامعه، در آفرينش آينده‌هاي مطلوب نقش بيافريند. تصويرهايي كه آينده‌پژوهي دراختيار مي‌گذارد در سه مقوله طبقه‌بندي مي‌شوند:  آينده‌هاي ممكن، آينده‌هاي محتمل و آيندة مطلوب. 
    تفاوت عمدة آينده‌پژوهي و آينده‌شناسي در نوع نگرش اين دو به ساحت آينده است. آينده‌شناس با قاطعيت از آينده‌اي جزمي و تغييرناپذير سخن مي‌گويد، اما آينده‌پژوه با استناد به اطلاعات موجود، از چند آيندة قطعي، محتمل و ممكن سخن مي‌گويد.
    بنابراين، آينده‌نگري  با پيشگويي آينده و آينده‌شناسي تفاوت اساسي دارد. پيشگويي بر اساس باور عمومي، ناشي از بنيان دانشي و تجربي نيست. در حالي كه آينده‌نگري با بهره‌گيري از مباني علمي پذيرفته شده شيوه‌هاي بهينة دستيابي به واقعيت‌هاي تجربه‌پذير در آينده را معرفي مي‌كند.
    همچنين مناسب است بدانيم كه بين دو عبارت «آينده‌نگري» و «آينده‌نگاري»  تفاوت وجود دارد. آينده‌نگري به اين معناست كه بتوانيم وضعيت آينده را پيش‌بيني كنيم و بدانيم كه در آينده چه اتفاقاتي رخ مي‌دهد، اما «آينده‌نگاري» به اين معناست كه مشخص كنيم از نظر ما چه اتفاقاتي بايد در آينده رخ دهد. ضرب المثل معروف فارسي كه مي‌گويد «ديگران كاشتن و ما خورديم و ما بكاريم تا ديگران بخورند» از مصاديق آينده‌نگاري است.
    پيشينة تاريخي آينده‌پژوهي
    مطالعات تاريخي و تحليل حوادث پيش‌رو، سابقة 2500 ساله دارد. آن‌گونه كه اسناد تاريخي نشان مي‌دهد، اين‌گونه مطالعات ابتدا در خاورميانه و چين صورت گرفته است.  البته تحليل رويدادها براي كسب آمادگي، براي پذيرش فردا، در گذشتة دور با مطالعات آينده‌پژوهي در اين روزگار با تحولات عميق و گسترده‌اي روبه‌رو بوده است. در گذشته به مدد علم نجوم و رابطة ستارگان و حركت افلاك حوادث پيش‌رو را ترسيم مي‌كردند؛ اما امروزه با تحليل علمي اوضاع و حوادث، در صدد ساختن آينده به گونه‌اي مناسب‌اند.
    بخشي از آثار فلاسفه و دانشمندان عهد باستان نيز گوياي دغدغة دربارة آينده است؛ از اين‌رو، به طراحي الگوي «جامعة مطلوب آينده» مي‌پرداختند. آنان بر اساس چارچوب فلسفي خويش و متأثر از اوضاع سياسي، فرهنگي، اقتصادي، و اجتماعي زمان خود به طراحي «آرمان شهر» يا «مدينة فاضله» مي‌پرداختند.
    اديان الاهي نيز مخاطبان خود را به آينده توجه مي‌دادند. نمونه‌هاي فراواني از اين دست در منابع ديني يافت مي‌شود. خواب آشفتة عزيز مصر نمونه‌اي از اين دست است كه همة دانشمندان زمان خود را فراخواند تا آن را تعبير كنند. در نهايت با ترسيم آينده به وسيلة حضرت يوسف ـ علي نبينا و آله و عليه السلام ـ سرنوشت مصريان به گونه‌اي مطلوب رقم خورد. 
    در اعصار مختلف تاريخ، مردان بزرگي بوده‌اند كه با بهره‌مندي از علم الاهي (وحي و الهام) يا ابزارهاي معمولي توانايي ترسيم آينده را داشته‌اند. آينده‌نگري‌هايي كه از نبي گرامي اسلام  و حضرت خضر  و حضرت علي  و امثال ايشان نقل شده است، با استفاده از منبع علم الاهي بوده است.
    اما افراد عادي نيز بوده‌اند كه با در اختيار داشتن دانش و قدرت تحليل حوادث، آينده را پيش‌بيني مي‌كرده‌اند. مورد توجه قرار گرفتن اين پيش‌بيني‌ها مي‌تواند امكانات جامعه را به سوي رسيدن به مطلوب گسيل دارد. راجر بيكن، از دانشمندان قرن دوازدهم، با اجراي تحقيقاتي ادعا مي‌كند رشد دانش بشري به گونه‌اي است كه او را قادر مي‌سازد به زودي همانند مرغان در آسمان پرواز كند و اقيانوس‌ها را درنوردند و انسان‌ها به زودي قادر خواهند بود از راه دور با يكديگر مكالمه كنند و ... . 
    امروزه نيز شخصيت برجسته و اثرگذار قرن حاضر، حضرت امام خميني نيز با داشتن قدرت علمي و معنوي بالا، در نامة تاريخي خود به آقاي گورباچف در سال 1367 چنين پيش‌بيني كردند: «از اين پس كمونيسم را بايد در موزه‌هاي تاريخ سياسي جهان جست‌وجو كرد». امام خميني در همين نامه، ژرفترين تحليل‌ها را از تحولات جاري شوروي ارائه و از آن به «صداي شكستن استخوان‌هاي كمونيسم» تعبير كردند. اين در حالي بود كه اتحاد جماهير شوروي يكي از دو ابر قدرت مسلط جهاني بود و برخي از سران كشورهاي جهان، به اتكاي حمايت شوروي به حيات سياسي خود ادامه مي‌دادند.
    به هر حال، با ذكر اين شواهد مي‌توان دريافت توانايي شناسايي آينده براي انسان ممكن است. انسان‌هاي تيزبين، با استفاده از اين موهبت الهي، مي‌توانند تأثيرات شگرفي در تحولات اجتماعي داشته باشند؛ چنان‌كه جوامع با پرورش چنين افرادي مي‌تواند تحولات آينده را به نحو مطلوب رقم بزنند.
    رشد علمي مطالعات آينده‌پژوهي
    حدس زدن و پيش‌گويي آينده امروزه به يك دانش تبديل شده است؛  دانشي كه با استفاده از ابزارهاي علمي و به كارگيري خلاقيت، مي‌تواند فناوري‌هاي جديد را توليد كند، جامعة فرهنگي و علمي شايسته را خلق نمايد، و آيندة ايده‌آل را در پيش‌رو قرار دهد.
    دانش آينده‌پژوهي يكي از ابزارهاي مهم و اثرگذار در اين عرصه است. اگر انديشوران فرهنگي و علمي جامعه بتوانند آينده را پيش‌بيني نمايند، مي‌توانند جامعه را از گزند حملات دشمن و ناتوي فرهنگي دور كنند؛ چنان‌كه مي‌توانند جامعه را بهبود بخشند و تعالي فرهنگي را براي جامعه به ارمغان بياورند.
    مطالعات آينده‌پژوهي به شكل علمي و پذيرفته شده در مجامع دانشگاهي، در دهة هفتاد ميلادي در كشورهاي غربي در كانون توجه قرار گرفت و حتي در سال 1966 نخستين انجمن جهاني آينده‌پژوهي تأسيس شد. اين مطالعات كم‌كم به صورت يك رشته علمي، در مراكز آموزشي و پژوهشي پذيرش يافت.
    از اوايل دهة هفتاد ميلادي علم آينده‌پژوهي به عنوان ابزار سياستگذاري به طور رسمي در چند كشور محدود به خصوص ژاپن به كار گرفته شد. ولي از اوايل دهة نود ميلادي بود كه به طور گسترده در كانون توجه بيشتر كشورها قرار گرفت. امروزه نيز با برنامه‌ريزي، در اكثر كشورهاي پيشرفته سامان يافته است. 
    در ايران سابقة آينده‌پژوهي به برنامه‌هاي پنج ساله كشور بر مي‌گردد و سند چشم‌انداز توسعة كشور در افق 1404 كه دو دهة آينده را نشانه گرفته، نخستين سند تفكر راهبردي و آينده‌نگارانة ايران است كه بر اساس آن، محورهاي توسعة كشور در بخش‌هاي مختلف طراحي و تدوين شده است.
    دانش آينده‌پژوهي در ادامة سير تكامل برنامه‌ريزي كه از دهة چهل ميلادي آغاز شده بود متولد گرديد. مديران در برنامه‌ريزي، با استفاده از اطلاعات موجود و تجزيه و تحليل آنها، اهدافي را براي سازمان ترسيم مي‌كردند و سپس راه دستيابي و ابزارهاي رسيدن به اهداف را ارائه مي‌كردند.
    اين شيوة حركت براي سازمان‌ها، در محيط‌هاي پويا و نامطمئن مشكل جديدي پديد آورد. محيط سازمان آن‌گونه كه انتظار مي‌رفت براي برنامه‌ها و حركت سازمان مهيا نبود. اصولاً پويايي و دگرگوني لازمة محيط است. به همين دليل محيط سازمان‌ها براي مديران قابل مديريت نبود. از اين‌رو، مديران سازمان‌ها با اقتباس از آموزه‌هاي نظامي در جنگ جهاني دوم، به خلق مديريت راهبردي و برنامه‌ريزي راهبردي پرداختند تا بتوانند بر محيط و تغييرات محيطي فائق آيند. 
    انديشة آينده‌پژوهي نيز به منظور تكميل حلقة برنامه‌ريزي طرح شد. در اين انديشه و باور، برنامه‌ريزان خواهان طراحي آينده‌اند تا بتوانند اهداف سازمان را در محيط پيش‌بيني شده مديريت كنند.  هر اندازه انديشة آينده‌گرا در ذهن برنامه‌ريزان پر و بال بيشتري بگيرد، گسترة بيشتري از آسمان آينده را در خواهد نورديد و رويدادها و احتمال‌هاي پيش‌بيني نشدة بيشتري را در قلمرو شناسايي خود در خواهد آورد؛ همانند عقابي كه هر چه بيشتر به افق‌هاي دور دست پرواز كند، چشم‌انداز گسترده‌تري را از آنچه روي زمين وجود دارد، خواهد ديد.
    تعريف آينده‌پژوهي
    آينده‌پژوهان از برنامه‌ريزان انتظار دارند به جاي آنكه تنها به تغييرات حال يا گذشته توجه كنند، بر احتمالات آينده متمركز شوند. آينده‌پژوهان براي مطالعة اين احتمالات متغيرهاي گوناگوني را در نظر مي‌گيرند كه مي‌توانند بر آيندة سازمان‌ها تأثير داشته باشند. تغييرات احتمالي ممكن است از نوع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، فناوري، جمعيتي، و يا زيست محيطي باشند. آينده‌پژوهان مي‌توانند با استفاده از دانش خود نرم افزارهاي پيشرفت جامعه را توسعه بدهند و با پيش‌بيني شرايط تحولي پيش‌رو، زمينه را براي بهبود ويژگي‌هاي فردي فراهم سازند. 
    آينده‌پژوهي ابزاري است براي حساس ساختن مديران سازمان‌ها دربارة موضوعات خارج از سازمان و در حال پيدايش، پيش از آنكه سازمان‌ها مغلوب آن حوادث شوند. در واقع اين ابزار، مديران سازمان‌ها را قادر مي‌سازد كه متناسب با نسل‌هاي متفاوت بشري، مسائل مشترك را شناسايي و برنامه‌سازمان و جامعه را براي رويارويي با آنها آماده كنند. 
    آينده‌پژوهي دانشي عمل‌گراست؛ يعني درصدد است كه زمينه را براي رفتارهاي آتي شناسايي كرده، راهكار ارائه دهد. از اين‌رو، در ميانة دهة نود ميلادي، رويكرد انتقادي مطالعات آينده‌پژوهي (CFS)  نضج گرفت. در اين دوران مطالعات آينده‌پژوهي با سرعت به سمت نظريه‌پردازي‌هاي ذهني و فارغ از دنياي عمل پيش مي‌رفت. اما رويكرد انتقادي تحولي جديد در نظريه‌هاي آينده‌پژوهي را به دنبال داشت. اين انتقاد گوياي اين بود كه اقدامات و رفتارهاي آينده‌پژوهي از مطالعات آينده‌پژوهي فاصله گرفته است. اين موضوع باعث شد كه دگرگوني اساسي در دانش آينده‌پژوهي رخ بدهد و اين دانش به صحنة عمل بيشتر نزديك گردد و از فضاي كاملاً نظري فاصله بگيرد. 
    آينده‌پژوهي در عرصه‌هاي متعدد زندگي بشر اثرگذار خواهد بود. به بيان ديگر، آينده‌پژوهي بر لايه‌هاي مختلف زندگي بشر مانند فنآوري، جمعيت، اقتصاد، سياست، جامعه، فرهنگ، و زيست محيطي تأثير مستقيم يا غير مستقيم مي‌گذارد.
    بنابراين، آينده‌پژوهي شيوه‌اي است كه مي‌تواند توانايي مديران سازمان‌ها را در اثرگذاري بر آينده تخمين بزند؛ چنان‌كه مي‌تواند زمينه‌اي فراهم آورد كه مديران با پيش‌بيني وقايع، توانايي خود را در واكنش نشان دادن به فرصت‌هاي در حال پيدايش افزايش دهد. 
    آينده‌پژوهي انسان با سه پرسش اساسي روبه‌روست:
    وقوع كدام آينده‌ها ممكن است؟
    وقوع كدام آينده‌ها محتمل است؟
    وقوع كدام آينده‌ها مطلوب است؟ (ناظمي, 1385)
    به سخن ديگر، چنان‌كه بيان شد، مطالعات آينده‌پژوهي به مثابة پيشگويي و غيب‌گويي نيست؛ بلكه نوعي راهنمايي است، يعني همان‌گونه كه در اصطلاح رايج بين طلاب حوزه‌هاي علميه بيان مي‌شود، «هر گاه مقتضي موجود و موانع مفقود باشد، تحقق شيء قطعي است». آينده‌پژوهي نيز درصدد شناسايي مقتضيات در پيش‌رو و شناسايي ميزان قطعيت موانع است.
    از اين‌روست كه مي‌گوييم گاهي چيزي به سبب «مقتضي» به وجود مي‌آيد، ولي مقتضي وقتي عمل مي‌كند كه «شرايط موجود» و «موانع مفقود» باشد. در اين صورت مي‌توان گفت با آيندة قطعي و ممكن روبه‌رو هستيم و پيش‌بيني انجام شده ممكن است.
    هرگاه بيان شد كه «مقتضي قطعي» است ولي «شرايط مشكوك يا موانع هم مشكوك» است قطعاً با آيندة محتمل و پيش‌بيني احتمالي مواجهيم. همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود هريك از اين احتمالات يك نوع راهنمايي است كه سازمان را وا مي‌دارد متناسب با هريك از احتمالات برنامة مجزايي را پيش‌بيني نمايد تا راهنماي عمل باشد.
    نامعين بودن شرايط و دگرگوني‌هاي مداوم محيط، آينده‌پژوهان را واداشته است كه آينده‌هاي متعدد را در برنامه‌ريزي در مد نظر داشته باشند. بر اين اساس، آينده‌پژوهان سه گام مي‌پيمانيد:
    در گام اول هر آينده‌اي را كه «ممكن» است در انتظار يك سازمان باشد شناسايي و فهرست مي‌كنند.
    در گام دوم، از ميان «آينده‌هاي ممكن»، «محتمل»‌ترين آنها را مشخص مي‌نمايند.
    در گام نهايي «مطلوب»ترين آينده را كه با ارزش‌ها و آرمان‌ها سازگاري بيشتري دارد شناسايي مي‌كنند.
    سپس آيندة مطلوب براي تصميم‌گيري در اختيار مديران ارشد سازمان قرار مي‌گيرد تا برنامه‌ريزي‌ها براي تحقق آن صورت گيرد. بدين گونه، آينده ممكن، آينده محتمل، و آيندة مطلوب شكل مي‌گيرد. رابطه اين سه نوع آينده در شكل شماره يك نمايش داده شده است.

    شکل شماره 1. رابطة انواع آينده در آينده‌پژوهي
    ضرورت آينده‌پژوهي
    تحول و تغيير، يكي از پديده‌هاي عادي در جامعه شده است و روندي پيوسته و طولاني دارد. دگرگوني در همة زمينه‌ها، از گذشته تا حال و آينده امتداد داشته و خواهد داشت. آينده‌نگري در حقيقت پاسخي خردمندانه و حكيمانه به چالش‌هاي پديد آمده درپي دگرگوني‌هاست؛ چنان‌كه تمايل به حس كنجكاوي و نگراني انسان دربارة سرنوشت خود در آينده، از مهم‌ترين دليل‌هاي ضرورت آينده‌پژوهي است.
    هنگامي كه فناوري ارتباطات به وجود آمد، چالشي عظيم در روند اجراي امور اداري پديد آورد. اينجا بود كه نياز به تعريف جديدي از «سند اداري» به وجود آمد. تا پيش از اين، سند اداري مندرج در كاغذ بود، اما شكل‌گيري اتوماسيون‌هاي اداري، سند ديجيتالي را به وجود آورد.
    اين تحولات و دگرگوني‌ها همچنان ادامه دارد؛ چنانكه پيش‌بيني شده است كه در سال 2050 نوشتار از دور خارج مي‌شود. رشد جست‌وجوي اينترنتي، ويدئو اينترنتي، متن‌پردازي رايانه‌اي به كاهش چشم‌گير جهانيِ سوادِ متني خواهد انجاميد. روند متروك شدن خواندن، فكر كردن و مهارت‌هاي پژوهشي مرسوم، مي‌تواند در دهة آينده باعث گرايش بيشتر به سوي رسانه‌هاي ديداري شود. نسل جديد كاركنان، هم‌زمان با توسعة رسانه‌هاي تازه، به شكل روز افزوني به كنار گذاشتن فناوري‌هاي كهن‌تر اطلاعات مانند نوشتار، گرايش مي‌يابند.
    همة اين‌ وقايع چالش‌هايي را براي سازمان‌ها به دنبال خواهند داشت، چالش‌هايي كه نشانه‌هاي پيدايش آنها در زمان حال مشهود است. چالش‌هاي پيش‌روي جامعه در محورهاي متعددي قابل توجه است: 
    ـ چالش‌هاي اجتماعي (گسترش فقر نا امني بي اعتبار شدن ارزش‌ها و سنت‌ها در نظام شهري و ...)؛
    ـ چالش‌هاي فرهنگي (شكل‌گيري بنيان‌هاي جديد فرهنگي بر اساس اختلاط فرهنگ‌ها، دگرگوني در روابط خانوادگي، شكل‌گيري ارزش‌هاي اخلاقي نوين و...)؛
    ـ چالش‌هاي سياسي (گسترش گرايش‌هاي مذهبي، قومي، و مليتي در بين جوامع و...)؛
    ـ چالش‌هاي اقتصادي ( ورشكستگي اقتصادهاي بزرگ جهاني، افزايش درخواست انرژي، تنوع توليدات، كاهش درآمد مردم و ...)؛
    ـ چالش‌هاي علمي (رشد صنايع فكري، رشد نقش دانايي در ارزش افزايي سرمايه، غلبة نرم‌افزار بر سخت‌افزار در امور اجتماعي و...)؛
    ـ چالش‌هاي نظامي (اختراعات نو در صنايع نظامي، پيچيده شدن شيوه‌هاي دفاعي، شكل‌گيري شيوه‌هاي جديد جنگ و دفاع و...).
    چالش‌هاي پيش‌رو، همة عرصه‌هاي علوم را دچار دگرگوني خواهد كرد. بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني، به عنوان يك آينده‌نگر برجسته، چنين ضرورتي را براي حوزه‌هاي علميه تشخيص داده و گوشزد نموده‌اند:
    حوزه‏ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آيندۀ جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس‌العمل مناسب باشند. چه بسا شيوه‏هاي رايج ادارۀ امور مردم، در سال‌هاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام، نياز پيدا كند. علماي بزرگوار اسلام از هم‏اكنون بايد براي اين موضوع فكري كنند. 
    يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي انديشوران حوزة علميه اين است كه گرايش‌هاي علمي در علوم حوزوي بايد به چه سمت و سويي حركت كند. تحولاتي كه در مسائل مختلف فرهنگي و علمي پديد مي‌آيد، نيازمند واكنش مناسب حوزة علميه است. براي نمونه، ابداعات و اختراعات در سلول‌هاي بنيادي، كه ممكن است به شكل‌گيري ژن‌هاي جديد بينجامد، چه مسائل فقهي يا كلامي را به دنبال خواهد داشت.
    بايد توجه داشت كه در گذشته به دليل محدوديت ارتباطات، برنامه‌ريزي سازمان‌ها، در سطح محلي صورت مي‌گرفت؛ اما با توسعة امكانات ارتباطي و سست شدن مرزهاي سازماني، برنامه‌ريزي در سطح جهاني شكل گرفت، يعني توسعة فيزيكي و مكاني در برنامه‌ريزي‌ها صورت پذيرفت.
    همان‌گونه كه از نظر فيزيكي و مكاني مطالعات توسعه يافت و مرزهاي جديدي را گشود، امروزه اين مرزها از نظر زماني نيز بايد توسعه يابد؛ يعني برنامه‌ها نبايد به بستر زمان حال محدود شود؛ بلكه بايد گذشته، حال، و آينده به عنوان يك واقعيت ديده شود تا بتوان برنامه‌ريزي جامع طراحي نمود. اين توسعة زماني برنامه‌ريزي را، آينده‌پژوهي مي‌نامند. آينده‌پژوهان با ارائة طرح‌ها و سناريوهاي متعدد زمان را درمي‌نوردند.
    برنامه‌ريزي و آينده‌پژوهي
    يكي از الزامات سازمان‌ها، برخورداري از برنامه است. برنامه‌ريزان، در سازمان‌ها با مطالعات گسترده در سطوح عالي و مياني برنامه‌ريزي‌هاي اساسي را براي سازمان انجام مي‌دهند. اما نكته‌اي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه در برنامه‌ريزي، مديران از زمان حال شروع و به سوي آينده حركت مي‌كنند. به عبارت ديگر، حركت رو به بيرون است و مي‌كوشند در شرايط مختلف كشف كنند كه كدام آينده رخ مي‌دهد.  بنابراين، نقطة شروع اين آينده غالباً در زمان حال است.
    اما در آينده‌پژوهي برنامه‌ريزي روبه درون است، يعني با انتخاب يك يا چند هدف يا موقعيت خاص در زمان آينده برنامه‌ريزي شروع مي‌شود. پس از تعيين نقطه شروع در آينده، با رويكرد برنامه‌ريزي سنتي، از آينده به سوي امروز برنامه‌ريزي شروع مي‌شود. از اين‌روست كه اين رويكرد را «اكتشافي» مي‌نامند؛ يعني برنامه‌ريزان، ابتدا به افق آينده مي‌روند و با حضور در افق آينده و ديده‌باني حال و گذشته مسيرهاي مشخص را براي معماري توسعه از آينده به حال تعيين و مشخص مي‌سازند.
    در اينجا تذكر اين نكته نيز لازم است كه برنامه‌ريزي راهبردي  با آينده‌پژوهي  تفاوت دارد. اين دو، هر چند در سطوحي با يكديگر همپوشاني دارند، اما نبايد به جاي يكديگر به كار گرفته شود. تفاوت‌هاي اساسي بين اين دو عبارت‌اند از:
    در آينده‌پژوهي افزون بر شناسايي روندها و چالش‌هاي آينده، معمولاً سه حالت متفاوت براي آيندة بلند مدت در نظر مي‌گيرند (آيندة ممكن، آيندة محتمل، آيندة مطلوب). حال آنكه در برنامه‌ريزي راهبردي به كمك دانش مديريت و با استفاده از شيوه‌شناسايي محيطي، براي رسيدن به يك آينده (آيندة مطلوب) برنامه‌ريزي مي‌كنند.
    آينده‌پژوه به برنامه‌ريزي كمك مي‌كند، اما خود در مقام برنامه‌ريزي نيست. آينده‌پژوه، آينده را ترسيم مي‌كند، در حالي كه برنامه‌ريزان راهبردي با توجه به موقعيت، راه رسيدن به آن را طراحي مي‌كنند.
    در برنامه‌ريزي راهبردي با مطالعة نقاط قوت و ضعف دروني و عوامل تهديد و فرصت بيروني، شرايط ثابت و پيش‌بيني شده‌اي را براي توانايي‌هاي سازماني و دگرگوني‌هاي محيطي فرض مي‌نمايند. اما در آينده‌پژوهي، با استفاده از اطلاعات موجود و قدرت خلاقيت، موقعيت آينده تصوير مي‌شود، تا بر اساس آن، نوع حركت و برنامه تدوين شود. به بيان ديگر، در آينده‌پژوهي شمايي از آينده را تصوير مي‌كنند تا برنامه‌ريزان بتوانند راه رسيدن به آن را طراحي نمايند.
    در آينده‌پژوهي به چند سناريو (طرح) دست مي‌يابند و هر سناريو ممكن است نيازمند چند راهبرد باشد. پس، اين دو با هم تعامل نزديكي دارند. اين موضوع در جدول ذيل نشان داده شده است.
    سناريو «ب»    سناريو «ج»    سناريو «الف»    
                راهبرد نيروي انساني
                راهبرد فرهنگي
                راهبرد منابع 
    ماهيت آينده‌پژوهي
    دانشمندان با تحليل حوادث گذشته چارچوب‌ها و الگوهايي براي آنها تهيه مي‌كنند و بر اساس آن الگوها و چارچوب‌ها مي‌توانند آينده را پيش‌بيني كنند. البته بايد توجه داشت كه تدوين الگوي گذشته ممكن است به سادگي صورت گيرد؛ اما اين بدان معنا نيست كه شناسايي آينده نيز به همين سادگي رخ دهد. اين دو نوع تحليل، با يكديگر تفاوت‌هاي اساسي دارند. مديران گذشته‌اي را در اختيار دارند كه حوادث آن اتفاق افتاده است. اكنون با تحليل‌هاي گوناگون آن را ساختار مي‌دهند؛ اما در مقابل، آينده به گونه‌اي است كه بايد با طراحي ساختار مورد نظر و كشف آن، حوادث و رويدادها را در آن قرار داد و مطابق آن عمل كرد.
    مطالعات گذشته و مطالعات آينده، شباهت‌هايي نيز با يكديگر دارند. يكي از شباهت‌هاي اين دو، اشتراك آنها در «نبود اطمينان» است. به عبارت ديگر همان‌طور كه دربارة عوامل مؤثر در رويدادهاي آينده، نگراني هست و اطمينان نيست، در مطالعات گذشته نيز نگراني هست و اطمينان وجود ندارد؛ زيرا هنگامي كه به بررسي تاريخي يك حادثه پرداخته مي‌شود، عامل شكل‌گيري يك رويداد را پديدة «الف» مي‌يابند. اين در حالي است كه اين نيز، خود يك حدس است، كه ممكن است صحيح نباشد. بنابراين، هم در آينده‌نگري و هم در تحليل گذشته، با گام‌هاي ترديد و حدس حركت صورت مي‌گيرد.
    بنابراين، در مطالعات آينده، در صدد يافتن تصاويري از آينده در اختيار هستيم، تا در زمان حال، بر اساس اين تصاوير بتوانيم به شكل كارآمدتري تصميم‌گيري نماييم. (شكل شمارة دو). اين تصاوير در سه مقولة اساسي طبقه‌بندي مي‌شوند كه عبارت‌اند از: آيندة ممكن، آيندة محتمل، و آيندة مطلوب. از اين روست كه دانش آينده‌پژوهي به طور مستقيم، در خدمت دانش مديريت و برنامه‌ريزي راهبردي قرار مي‌گيرد و مي‌تواند نقش تعيين‌كننده‌اي در تصميم‌سازي و سياست‌گذاري سازمان‌ها ايفا نمايد.
    محدوده و بازه زماني در آينده‌پژوهي قابل توافق بين مديران ارشد سازمان و آينده‌پژوهان است. گاهي اين بازه زماني ده، بيست، يا پنجاه سال است و گاهي كمتر يا بيشتر. اما به سبب هزينه‌بر بودن اين گونه مطالعات آنها را به گونه‌اي در نظر مي‌گيرند كه نسل جديد را در بر بگيرد. (شكل شمارة سه)

    شکل شماره 2- رابطه زمان‌ها با يگديگر

    شكل شماره 3 ـ افق زماني آينده‌پژوهي
    سناريو
    آينده‌پژوهان با بررسي و تحليل‌هاي گوناگون، آينده را پيش‌بيني مي‌كنند. اين پيش‌بيني‌ها به صورت «سناريو يا داستان» طرح مي‌شود.  در يك تعريف ساده مي‌توان گفت سناريو يك داستان يا يك صحنه است. اين صحنه يا داستان به توصيف يك وضعيت به شكل عمومي مي‌پردازد كه ممكن است در آينده رخ دهد.
    بايد توجه داشت سناريو پيش‌بيني نيست؛ بلكه روشي براي كنار هم قرار دادن و گردآوري ايده‌ها و احتمالات بسيار است به گونه‌اي كه ميان آنها رابطه‌اي منطقي و معنادار وجود داشته باشد. سناريو به مديران امكان مي‌دهد كه درك بهتري از رويدادهاي احتمالي و ناشناختة آينده داشته باشند. اگر مديران برنامه و انديشة خود را دربارة آينده از ميان پيچيدگي‌هاي موجود در يك سناريو عبور دهند، مي‌توانند رويدادهاي پيش‌بيني نشده را در ذهن خود ترسيم كنند و براي آنها تدبير بينديشند. 
    آينده‌پژوهان با گردآوري تمام روندهاي محتمل و متفاوت و موضوع‌هاي مرتبط با آنها يك داستان مي‌آفرينند. اين داستان يا همان سناريو بايد روايتي منطقي داشته باشد و محتمل و باور كردني به نظر برسد، نه اينكه صرفاً خيال پردازي باشد. هنگامي كه آينده‌پژوه چند سناريو و داستان براي آينده بيان نمايد كه با يكديگر بسيار متفاوت باشند، و خواننده پس از مطالعة، آنها را به محتمل و ممكن دسته‌بندي كند، توانسته است مرحلة موفقيت‌آميزي از تدوين سناريو را بپيمايد. به بيان دقيق‌تر سناريونگاري فرآيندي است كه در چند مرحله صورت مي‌گيرد. ابتدا تصميم‌هاي راهبردي و كليدي بلند مدت يك سازمان، واقع‌بينانه شناسايي مي‌شوند، سپس اين پرسش طرح مي‌شود كه «چه عواملي مي‌توانند درتصميم‌هاي راهبردي و كليدي تغيير ايجاد كنند؟». پس از جمع‌آوري فهرست گسترده‌اي از اين عوامل، به اين موضوع پرداخته مي‌شود كه كدام‌يك از اين عوامل كلان يا خرد، سازگار و اجتناب ناپذير و كدام‌يك غير قطعي‌اند. 
    با آنكه سناريوها با يكديگر متفاوت‌‌اند، ولي سه هدف اصلي را پي‌مي‌گيرند:
    ـ تركيب اطلاعات نشان مي‌دهد كه چه چيزي براي سازمان مهم است و چه كاركردها و وظايفي در آينده مورد توجه سازمان است؛
    ـ توسعة مجموعه‌اي از توصيفات سازگار و باوركردني دربارة آيندة ممكن يا سناريوها، و مجموعه‌اي از روش‌شناسي‌هاي ساختاريافته كه كاملاً كاربردي‌اند؛
    ـ ارزيابي كاربردهاي اين سناريوها در حال حاضر براي سازمان. 
    سناريونگاري در سازمان‌ها به عهدة آينده‌پژوهان است. آينده‌پژوهان در سازمان‌ها افرادي كاردان، روشن ضمير، وآگاه‌اند. اينان تعهد بنيادي و پايدار در برابر سازمان دارند. وظيفة آينده‌پژوهان آفرينش فضاي فكري مناسب براي آينده‌نگري است. آنان بايد بتوانند فضايي را ايجاد كنند كه سناريوسازي در سازمان به سهولت و متكي بر فضاي فكري سازمان شكل بگيرد. در زمينة نحوة تهيه و تدوين سناريو و اطلاعات مورد نياز كتب و مقالات مناسبي تدوين شده است كه بايد در مقاله‌اي جداگانه به آن پرداخت.
    نتيجه‌گيري
    در دنياي پر تلاطم امروز كه با دگرگوني‌هاي متعدد در حوزه‌هاي مختلف، به ويژه در حوزة علمي و فرهنگي، مواجهيم مديران ارشد مراكز و نهادهاي علمي و فرهنگي بايد با به كارگيري شيوه‌هاي مناسب، آينده را درنوردند و از هم اكنون زير ساخت‌هاي لازم را براي تحولات آينده مهيا سازند. خوشبختانه ظرفيت‌هاي فراواني در جامعه اسلامي ايران براي اين دگرگوني‌ها وجود دارد.
    پيش از آنكه ديگران باورها و سنت‌هاي ارزشمند جامعة اسلامي ما را دگرگون كنند، فرهنگ غني اسلامي بايد با ارائة مستدل و هنرمندانة خود، ديگران را در معرض يك چالش عظيم قرار دهد. اين امر با مساعدت متفكران جامعة اسلامي ما در حوزه و دانشگاه در مسير تحقق قرار گرفته است. مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه‌اي به عنوان معمار بزرگ تمدن ايران اسلامي، در مورخ 18/8/1385 چنين فرمودند:
    شما كاري كنيد كه در پنجاه سال آينده، نياز به زبان فارسي شما باشد. اين، يك آرزوست؛ يك قله است؛ مثل قله‏ي دماوند، مثل قله‏ي توچال، كه نگاه كردن به آن، هيجان‏انگيز است؛ شوق رسيدن به آن، در دل همه به وجود مي‏آيد؛ اما چه كساني مي‏رسند؟ بايد كفش و كلاهش را آماده كنيد؛ بيشتر از آن، بايد همتش را آماده كنيد و راه بيفتيد.
    من در نسل جوان كشورمان، اين استعداد را مي‏بينم. من نمي‏خواهم گزافه بگويم، شعار هم نيست؛ هيچ كس از ما توقع نكرده كه بياييم اين حرف‌ها را بزنيم؛ اينها واقعيت است. جوان ايراني در استعدادهاي گوناگون، يك ظرفيت سطح بالا را داراست. 

     
     

    References: 
    • ماهنامه الكترونيكي انجمن آينده‌نگري ايران، ارديبهشت 1389، تهران، s.n., .
    • خبرنامه الكترونيكي كشف آينده،. s.l. : شماره اول، 1387.
    • ابن‌هشام، عبدالملك بن هشام، سيرة الرسول (سيره ابن هشام)، ج 2، دارالهلال، بيروت، 1997.
    • مرتضي، مطهري، نقدي بر ماركسيسم، قم، صدرا، 1378.
    • ناظمي، امير، آينده نگاري از مفهوم تا اجراء، تهران، مركز صنايع نوين وزارت صنايع و معادن، 1385.
    • Bryson, John, Strategic planning for public and nonprofit organizations. United States of America: Jossey-Bass, 2004.
    • Cohen, Joel E. 2001. What the Future Holds. U.S.A. : Library of Congress Cataloging-in-Publication Data, 2001.
    • Hicks, David. Lessons for the Future, London : the Taylor & Francis Group, 2003.
    • Hideg, eva. Theory and practice in the field of foresight. s.l. : foresight,V.9, N.6, 2007.
    • www.imam-khomeini
    • www.jfs.tku.edu.yw
    • www.leader.ir
    • Ruth, Kelly, "Futures thinking to achieve sustainable development at local level in Ireland. s.l. : Foresight : the Journal of Futures Studies", Strategic Thinking and Policy 6,2, 2004.
    • Zakaria, Alyati binti &, Futures studies in contemporary islamic and western thought. s.l. : The University of Birmingham, 2010.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منطقی، محسن.(1390) آینده‌پژوهی؛ ضرورت آینده‌ی مطالعات فرهنگی و علمی. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 1(1)، 51-68

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محسن منطقی."آینده‌پژوهی؛ ضرورت آینده‌ی مطالعات فرهنگی و علمی". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 1، 1، 1390، 51-68

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منطقی، محسن.(1390) 'آینده‌پژوهی؛ ضرورت آینده‌ی مطالعات فرهنگی و علمی'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 1(1), pp. 51-68

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    منطقی، محسن. آینده‌پژوهی؛ ضرورت آینده‌ی مطالعات فرهنگی و علمی. اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 1, 1390؛ 1(1): 51-68