اسلام و پژوهش های مدیریتی، سال چهاردهم، شماره دوم، پیاپی 29، پاییز و زمستان 1403، صفحات 101-116

    سازمان های اسلامی پس از بعثت پیامبر اسلام تا پایان دوره امامت امام سجاد علیه السلام

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ مجتبی درودی / استادیار گروه مدیریت، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ص)، قم، ایران / doroudi@iki.ac.ir
    dor 20.1001.1.22516522.1403.14.2.6.7
    doi 10.22034/modiriyati.2025.5002328
    چکیده: 
    مدیران باید در جامعة اسلامی سازمان‌ها را بر اساس مبانی، ارزش‌ها و اهداف اسلامی اداره کنند. بدیهی است الگوپذیری از سازمان‌ها و تشکیلاتی که در طول تاریخ از نظر شرایط و اقتضائات و موقعیت با مبانی، ارزش‌ها و اهداف اسلامی هماهنگی و مطابقت داشته و به‌ویژه توسط معصومان(ع) مدیریت و رهبری شده‌اند، می‌تواند مدیران سازمان‌های اسلامی را با سهولت و سرعت بیشتری در دستیابی به اهدافشان یاری دهد. ازاین‌رو نگارنده در این مقاله بر آن است که با روش توصیفی ـ تحلیلی به شناسایی و تبیین مهم‌ترین سازمان‌ها و تشکیلات صدر اسلام بپردازد. از یافته‌های این پژوهش می‌توان به تبیین رویکرد تحولی و مدیریت قبایل و عشایر توسط پیامبر اکرم(ع) و رویکرد امضایی پیمان حلف‌الفضول و پایه‌گذاری دولت اسلامی و نظام اداری نبوی و برخی نهادهای اداری اسلامی، سازمان امامت در زمان امیرالمؤمنین(ع)، تشکیلات امام حسن مجتبی و امام حسین(ع) و بازمهندسی و حفظ سازمان امامت توسط امام سجاد(ع) اشاره کرد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Islamic Organizations After the Appointment of the Prophet of God(PBUH&HH) Until the End of Imam Sajjad's (PBUH) Imamate
    Abstract: 
    Managers in the Islamic society must manage organizations based on Islamic principles, values, and goals. Obviously, modeling organizations and formations that have been in harmony with Islamic principles, values, and goals throughout history in terms of conditions, requirements, and situations, and have been managed and led, especially by the Infallibles(PBUT), can help managers of Islamic organizations achieve their goals more easily and quickly. Using a descriptive-analytical method, the author of this article aims to identify and explain the most important organizations and formations of early Islam. Among the findings of this research, we can mention the explanation of the transformational approach and management of tribes and nomads by the Holy Prophet(PBUH&HH), the approach of signing the Hilf al-Fudul Pact, the establishment of the Islamic state and the prophetic administrative system and some Islamic administrative institutions, the organization of the Imamate during the time of the Commander of the Faithful(PBUH), the organization of Imam Hassan Mujtaba and Imam Hussein(PBUH), and the reengineering and preservation of the organization of the Imamate by Imam Sajjad(PBUH).
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    سازمان‌هاي اسلامي پس از بعثت پيامبر اسلام تا پايان امامت امام سجاد
    مجتبي درودي         / استاديار گروه مديريت، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، ايران    doroudi@iki.ac.ir
    دريافت: 08/03/1404 ـ پذيرش: 07/07/1404
    چکيده
    مديران بايد در جامعة اسلامي سازمان‌ها را بر اساس مباني، ارزش‌ها و اهداف اسلامي اداره کنند. بديهي است الگوپذيري از سازمان‌ها و تشکيلاتي که در طول تاريخ از نظر شرايط و اقتضائات و موقعيت با مباني، ارزش‌ها و اهداف اسلامي هماهنگي و مطابقت داشته و به‌ويژه توسط معصومان مديريت و رهبري شده‌اند، مي‌تواند مديران سازمان‌هاي اسلامي را با سهولت و سرعت بيشتري در دستيابي به اهدافشان ياري دهد. ازاين‌رو نگارنده در اين مقاله بر آن است که با روش توصيفي ـ تحليلي به شناسايي و تبيين مهم‌ترين سازمان‌ها و تشکيلات صدر اسلام بپردازد. از يافته‌هاي اين پژوهش مي‌توان به تبيين رويکرد تحولي و مديريت قبايل و عشاير توسط پيامبر اکرم و رويکرد امضايي پيمان حلف‌الفضول و پايه‌گذاري دولت اسلامي و نظام اداري نبوي و برخي نهادهاي اداري اسلامي، سازمان امامت در زمان اميرالمؤمنين، تشکيلات امام حسن مجتبي و امام حسين و بازمهندسي و حفظ سازمان امامت توسط امام سجاد اشاره کرد.
    کليدواژه‌ها: تشکيلات، ولايت، قبيله، عشيره، نظام اداري نبوي، شيعه.

    مقدمه
    ازيک‌سوسازمان‌ها از ويژگي‌هاي بارز تمدن بشري‌اند؛ زيرا اين تمدن مسير حرکت خود را در بستر سازمان‌ها ديده است. انسان در سازماني مانند بيمارستان به‌دنيا مي‌آيد و در طول زندگي خود، در سازمان‌هايي مثل مهد کودک تا دانشگاه يا حوزه آموزش داده مي‌شود و براي امرار معاش در سازمان کار مي‌کند و گاهي نيز دوران کهنسالي خود را در سازمان‌هاي سالمندان سپري مي‌کند و در نهايت نيز در سازمان از دنيا مي‌رود؛ ازاين‌رو مفاهيم «سازمان» و «سازمان‌يافتگي» جزئي جدايي‌ناپذير از اجزاي زندگي روزمرة همة انسان‌ها محسوب مي‌شوند. اين پديده چنان با زندگي انسان‌ها تنيده شده که شناخت آن نه‌فقط به‌منزلة يک ضرورت علمي، بلکه به‌مثابة پديده‌اي اجتماعي اجتناب‌ناپذير است (مشبکي، ۱۳۸۷، ص۱).
    ازسوي‌ديگر، در منابع ديني جايگاهي ويژه براي «هويت جمعي» بيان شده است؛ تا جايي که مؤمنين ضمن برحذر داشته شدن از تک‌روي و جدايي از جمع، به سازمان‌دهي و زندگي سازماني و تشکيلاتي فراخوانده مي‌شوند؛ چنان‌که اميرالمؤمنين علي مي‌فرمايد: «فإن يد الله مع الجماعة و اياکم و الفرقة فإنّ الشاذ من الناس للشيطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب (نهج‌البلاغه، خطبة 127)؛ دست خدا با جماعت است. از تفرقه و جدايي بپرهيزيد؛ زيرا افراد جدا نصيب شيطان‌اند؛ همان‌گونه‌که گوسفند تک‌رو طعمة گرگ است». رسول خدا نيز مي‌فرمايند: «اذا کان ثلاثة في سفر فليؤمروا احدهم (ابن‌شعبه حراني، 1409ق، ص717)؛ هرگاه سه نفر هم‌سفر شدند، يکي را از ميان خود به‌عنوان امير و سرپرست انتخاب کنند». در همين راستا، خداوند خطاب به پيامبر اسلام مي‌فرمايد که تنها موعظه‌اش به آحاد مؤمنين قيام براي خدا باشد: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَفُرادى» (سبأ: 46)؛ يعني تمامي فعاليت‌هاي فردي و اجتماعي انسان بايد «لِلّه» باشد؛ ازاين‌رو هويت جمعي مؤمنين در جامعة اسلامي، در سازمان و تشکيلات توحيدي نمايان مي‌شود (رزمي و جعفري، 1402، ص25 و 26).
    بنابراين مديران در جامعة اسلامي بايد سازمان‌ها را بر اساس مباني، ارزش‌ها و اهداف اسلامي اداره کنند. بديهي است الگوپذيري از سازمان‌ها و تشکيلاتي که در طول تاريخ از نظر شرايط و اقتضائات و موقعيت با مباني، ارزش‌ها و اهداف اسلامي هماهنگي و مطابقت داشته و به‌ويژه توسط معصومان مديريت و رهبري شده‌اند، مي‌تواند آنها را به‌آساني و با سرعت بيشتري در دستيابي به اهدافشان ياري دهد. ازاين‌رو نگارنده در اين مقاله بر آن است که با پاسخ‌گويي به اين پرسش که سازمان‌ها و تشکيلات اسلامي در صدر اسلام کدام‌اند، به شناسايي و تبيين آنها بپردازد.
    1. ادبيات تحقيق
    1ـ1. مفاهيم 
    سازمان (تشکيلات): يکي از واجبات هر گروه مردمي است که هدف مشترکي را دنبال مي‌کنند و به‌معناي نظم، تقسيم وظايف، ارتباط و اتصال، و زنجيره‌اي کار کردن است (رزمي و جعفري، ۱۴۰۲، ص۷۴ و ۷۵).
    ‏‎سازمان (تشکيلات) اسلامي: بدون يک تشکيلات که محور آن «ولي» باشد، چه پيامبر، چه امام و چه فقيه، نمي‌توان ولايت را برقرار کرد (رزمي و جعفري، 1402، ص۷۸). ولايت در قرآن به به‌هم‌پيوستگي و اتصال شديد افرادي اطلاق مي‌شود که هم‌فکر و هم‌عقيده و جوياي هدف واحدند و در يک جبهه براي دستيابي به آن به‌گونه‌اي تلاش و حرکت مي‌کنند که از جبهه‌هاي ديگر (بيگانه) پرهيز کنند تا در آنها هضم نشوند و از بين نروند.
    ابعاد ولايت: ولايت داراي چند بعد به شرح زير است:
    بعد اول، عدم وابستگي مسلمانان به بيگانگان (کفار)؛
    بعد دوم، حفظ انسجام و ارتباط بسيار شديد داخلي ميان مسلمان؛ چنان‌که پيامبر اسلام مي‌فرمايد: «مثل المؤمن في توادهم و تراحمهم کمثل الجسد... (مجلسي، 1403ق، ج58، ص150)؛ مثل مؤمن در دوستي و شفقت به يکديگر، مانند يک پيکر است». مسلمانان بايد در مقابل تعارض‌ها و دشمني‌هايي که پيش خواهد آمد، پيوسته بوده و همچون دست واحدي باشند؛
    بعد سوم، پيوستگي فکري و عملي با امام: اين بعد از همه مهم‌تر و ضامن بقاي ابعاد اول و دوم ولايت است؛ يعني جامعة اسلامي به يک مرکز اداره‌کننده با شرايطي خاص نيازمند است که بايد بسيار آگاه، مصمم و داراي چشمي با ديد متفاوتي باشد و از هيچ چيزي در راه خدا نهراسد و وقتي لازم شد، خودش را هم فدا کند. ما اسم چنين موجودي را «امام» مي‌گذاريم. انسان ولايت‌مدار بايد با شناخت «ولي»، با وي هم‌فکر، هم‌عمل و همراه شود و از او پيروي کند (رزمي و جعفري، ۱۴۰۲، ص۷۸ـ۸۱).
    2ـ1. روش تحقيق
    اين تحقيق با توجه به ماهيت و هدف آن، توصيفي ـ تحليلي است که با استفاده از روش اسنادي و کتابخانه‌اي به شناسايي و جمع‌آوري اطلاعات از کتب تاريخي و مديريتي و دسته‌بندي، پردازش و تحليل يافته‌ها مي‌پردازد.
    3ـ1. پيشينة تحقيق
    نگارنده در پيشينه‌پژوهي موضوع با کتاب‌هايي به شرح زير روبه‌رو شد:
    1. کتاب تشکيلات توحيدي: ساز‌وکار امتداد توحيد در فعاليت‌هاي تشکيلاتي از منظر مقام معظم رهبري (مدظله‌العالي)، به‌تحقيق آقايان حسن رزمي و سيدمهدي جعفري: اين کتاب داراي هشت بخش است که بخش اول به «مبادي تشکيلات» اختصاص يافته و در ذيل آن به تبيين چيستي و چرايي تشکيلات، مفهوم‌شناسي آن و تشکيلات در سيرة عملي امامان معصوم پرداخته شده است (رزمي و جعفري، 1402، ص74ـ99).
    2. کتاب تشکيلات اسلامي، به‌قلم محمدانور رفاعي و ترجمة سيدجمال موسوي: نويسنده در اين کتاب به تعريف و تشريح تشکيلات پرداخته و بر اين باور است که تشکيلات اسلامي همان تشکيلاتي است که مسلمانان در حکومت‌هاي مختلف و جوامع گوناگون اسلامي، خواه بر اساس نص و خواه به اقتباس يا مبتني بر رأي و اجتهاد، آن را پي گرفته‌اند. ساختار‌هاي حکومتي در اسلام، خلافت اسلامي، وزارت، ديوان‌ها، امور قضايي، حجابت و تشکيلات نظامي، نيروي دريايي و مالي، نظام اقتصادي و حسبه، عنوان‌هاي بخش‌هاي مختلفي هستند که در اين کتاب بررسي شده‌اند (رفاعي، 1393).
    3. کتاب تشکيلات انقلابي (بستري براي رويش امت واحده)، به‌قلم سعيد سعادتي: محتواي کتاب دربارة چيستي، ضرورت، اهداف و... تشکيلات است (سعادتي، 1396). 
    4. کتاب نظام اداري در سيره و سنت نبوي، تأليف حميد زارع: اين کتاب به تبيين نظام اداري در سيره و سنت نبوي پرداخته است؛ درحالي‌که در مقالة پيش رو به تبيين سازمان‌ها در سيرة پيامبر اسلام، اميرالمؤمنين، امام حسن، امام حسين و امام سجاد پرداخته شده است.
    2. سازمان‌هاي صدر اسلام
    در اين قسمت به شرح سازمان‌هايي پرداخته مي‌شود که يا از پيش از اسلام بوده و با ظهور اسلام تأييد شده يا تحول يافته‌اند يا آنکه از زمان پيامبر اسلام تا پايان دورة امامت امام سجاد تأسيس شده‌اند.
    1ـ2. شکل‌گيري جامعة نوين اسلامي (رويکرد تحولي اسلام در جامعة قبيله‌اي)
    اسلام در جامعه‌اي قبيله‌اي که بر اساس معيار «برتري‌هاي خوني مشترک، نژادي و نسبي» شکل گرفته بود، ظهور کرد و با ترويج فرهنگ و ارزش‌هاي اسلامي به مخالفت با معيار قبيله‌گرايي پرداخت و جامعة جديدي را بر پاية «وحدت عقيده، ايمان مشترک و اخوت اسلامي» بنا کرد. در اين راستا، هرچقدر که زندگي قبيله‌اي تربيت افراد را در چهارچوبه‌اي محدود شکل مي‌داد، اسلام با بي‌اعتنايي به ارزش‌هاي قبيله‌اي و نا‌روا دانستن نگرش طبقاتي، افراد را مستقل از قبيله و با تفکري فراگير و آزاد از محدوديت‌هاي قومي و طايفه‌اي تربيت مي‌کرد و ‌‌در طي اين مدت، موفق شد بسياري از افراد وابسته به قبايل و عشاير را به‌سوي خود جذب کند.
    با مسلمان شدن اين افراد، پيوند آنان با قبايلشان گسسته شد و روابطشان با افراد عشيرة خود به‌هم خورد؛ ضمن آنکه تعداد زيادي از تازه‌مسلمانان بردگاني بودند که با اسلام آوردن و مقاومت بر سر آن، با اربابان خود درگير مي‌شدند و از دستورهاي آنان سرپيچي مي‌کردند. ازاين‌رو به‌تدريج ميان افراد مسلمان‌شده نوعي همدلي و «روحية اخوت اسلامي» پديد آمد؛ به‌گونه‌اي‌که زمينة تشکيل گروه جديد و غيرقبيله‌اي را فراهم کرد. بدين ترتيب، اسلام يکپارچگي جامعة جاهلي را که ضامن بقاي نظام کهن بود، به‌گونه‌اي دچار آشفتگي کرد که پيروي از آبا و اجداد را گمراهي خواند و کوشيد تا حلقة پيوند افراد قبيله را که همان «بستگي به آبا و اجداد و دفاع از آرا و افکار آنها بود»، از بين ببرد و از آنها بخواهد که شخصيت خويش را مستقل از خاندان و طايفة خود شکل دهند و تنها خود را در برابر خدايي که برتر از تمامي بستگان و خويشان آنها‌ست، مسئول بدانند (جعفريان، 1387، ص۲۷ـ۲۸) و در مقابل در پي دستور قرآني «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: 10) رسول خدا ميان مهاجران و انصار عقد مؤاخات منعقد کرد و مفهوم جديدي از روابط اجتماعي را در کنار روابط خويشاوندي و قبيله‌اي مطرح ساخت (جعفريان، 1387، ص۴۳) و اين‌گونه جامعة نوين اسلامي (که شامل همة طوايف، قبايل و اقوام مي‌شد)، بر پاية «اخوت ديني» بنا شد. بدين ترتيب مي‌توان گفت: 
    آموزه‌هاي اسلامي و قرآني در عين اينکه گرايش طبيعي را تأييد و بر آن تأکيد کرده‌اند (انفال: 75)، رابطة بين مؤمنان در جامعة اسلامي و ايماني را نيز بر اساس اين مفهومِ ملموس ساختار داده‌اند. قرآن مؤمنان را برادر يکديگر خوانده (حجرات: 10) و رسول خدا عملاً اين ساحتار را در جامعة نبوي ايجاد کرده‌اند (درودي و صادقي، 1402، ص46).
    2ـ2. عشيره
    نظام عشيره‌اي همان نظام قبيله‌اي است که دسته‌ها، گروه‌ها و عشيره‌ها بر پاية تمايزها يا عوامل جداکنندة شخصي و بر اساس درجة اعتباري و شأن اجتماعي که در جامعه داشتند، با وجودِ داشتن استقلال از نظر اداري، تابع فرمان پيامبر شدند (عبدالعزيزبن‌ادريس، 1388، ص۱۲۵).
    1ـ2ـ2. نظام اجتماعي مردم يثرب هنگام هجرت
    ساختار مردمي يثرب به هنگام هجرت رسول خدا به آنجا، به‌شکل عشيره‌اي بود و هر عشيره‌اي در حکم واحدي به‌شمار مي‌آمد و تابعي از نظام قبيله‌اي و داراي ويژگي‌هاي معروف و خاص خود بوده است. برخي از افراد در عشيرة خود جايگاه ويژه‌اي داشتند که اين منزلت بر اثر دارا بودن موهبت‌هايي خاص يا کارها و خدمات ارائه‌شده از سوي آنان به‌وجود مي‌آمد و در نتيجة آن، افراد يادشده از سوي ساير افراد عشيره به‌عنوان آقا و بزرگ پذيرفته مي‌شدند (احمد العلي، 1385، ص83ـ84).
    2ـ2ـ2. مديريت قبايل و عشاير توسط پيامبر
    از مهم‌ترين برنامه‌هايي که پيامبر در مدينه به‌وجود آورد، نظام سياسي اجتماعي و اقتصادي مبتني بر قبيله بود که به‌منزلة عامل اصلي وحدت به‌طور عام و به‌ويژه در امور سياسي و جنگي محسوب مي‌شد (عبدالعزيزبن‌ادريس، 1388، ص۱۲۴). پيامبر با تقسيم سرپرستي قبيله، آن را به عشيره‌ها داد و با اين کار، مسئوليت‌ها را مشخص کرد و آنان را در گروه‌هاي کوچک محدود نمود تا رسيدگي به احوال قبيله‌ها و ساير امور زندگي آنان آسان‌تر شود. آن حضرت همچنين با زياد کردن تعداد رهبران، روح رقابت و سبقت را در عرصة ديني ميان عشيره‌ها به‌وجود آورد تا اعمال شايسته و نيک در جامعه باقي بماند. اين طراحي حکيمانه نتيجه داد؛ به‌طوري‌که شاعر جهني در سال فتح مکه، افتخارات قبيلة خود را در ميان ساير قبايل ـ البته در چهارچوب اسلامي ـ بيان مي‌کرد و به پيشگامي جهنيه در ياري اسلام و جهاد در راه آن افتخار مي‌کرد (عبدالعزيزبن‌ادريس، 1388، ص۱۲۸).
    3ـ2. حلف‌الفضول و رويکرد امضايي اسلام به آن
    در روابط بين قبايل با مفهوم «حلف» برخورد مي‌کنيم. اين کلمه در اصطلاح به پيمان‌هاي سياسي بين قبايل اطلاق مي‌شود. از نظر لغت، «حلف» به‌معناي «قسم» است. ازآنجاکه اين پيمان‌ها نوعاً همراه با قسم منعقد مي‌شوند، کلمة «حلف» به اصل «پيمان» نيز اطلاق شده است. اين پيمان‌ها ميان قبايل کوچک امضا مي‌شد تا بتوانند با اتحاد خود، در برابر قبيله‌هاي بزرگ‌تر ايستادگي کنند؛ ازاين‌رو آنان خارج از ضوابط و مقررات قبيله ـ بر پاية اشتراک منافع، نه ارتباط نسبي ـ تن به «اتحاد بر اساس پيمان» مي‌دادند. البته منظور از منافع، فقط منفعت خاص قبايل متحد بود که شامل «دفاع از حق» نمي‌شد، مگر پيمان «حلف‌الفضول» که برخي از خانواده‌هاي قريش آن را براي احقاق حق و دفاع از مظلوم پايه‌گذاري کردند (جعفريان، 1387، ص۱۸ـ۱۹).
    حضرت محمد در کنار بزرگان قريش در اين پيمان شرکت کرد و پس از بعثت، از شرکت خود در آن به نيکي ياد مي‌کرد و مي‌فرمود: «در خانة عبدالله‌بن‌جدعان شرکت کردم که اگر به‌جاي آن، شتران سرخ‌مو به من مي‌دادند، آن‌چنان شاد نمي‌شدم و اگر در عصر اسلام نيز مرا به چنان پيماني دعوت کنند، مي‌پذيرم». 
    4ـ2. دولت اسلامي
    رسول خدا ارکان اولية دولت اسلامي را پايه‌گذاري کرد. اين ارکان در سه زمينة مهم (امور جنگ، امور قضايي و امور مالي) کاملاً در اختيار رسول خدا قرار گرفت. از نظر اجرايي، يک تشکيلات سادة اداري نيز به‌وجود آمد که بخش اصلي آن، مکاتبات و نامه‌نگاري بود؛ ازاين‌رو کساني به‌عنوان کاتب در خدمت رسول خدا به کار کتابت نامه‌ها مي‌پرداختند و به نوشتن معاهدات و صدقات نيز اشتغال داشتند. آن حضرت به‌دليل دوري از ديگر مراکز جمعيت، اميري براي آنان تعيين مي‌کرد؛ چنان‌که عتاب‌بن‌اسيد را به اميري مکه منصوب کرد (جعفريان، 1387، ص۵۳ـ۵۴).
    در اين راستا بايد گفت: پيامبر در عرصة امور و شئون ديني، سياسي و اداري نيز وزرا، دبيران و محرران رسمي داشت که نامه‌هاي او را به حکام خارجي مي‌نگاشتند. کارکنان عمومي تحت مديريت حضرت رسول اکرم در مدينه سه نوع بودند:
    الف) والي (حاکم): عربستان در اين زمان به ولايات مدينه، تيمه، خباد، منطقة بني‌کنده، مکه، نجران، يمن، حضرالموت، امان و بحرين تقسيم مي‌شد. در هر يک از اين ايالات، حضرت رسول براي آموزش مردم و آموختن مسائل جديد به آنها، ايجاد نظم و قانون، کسب آمادگي براي ادارة مربوط به استقرار عدالت و خدمت به حکومت، و اعمال مديريت در ساده‌ترين شکل ممکن، والي‌هايي را مي‌گماشت. ويژگي اين والي‌ها عبارت بود از زهد و تقوا، عدالت، داشتن دانش و آگاهي در مورد دين مبين اسلام، و صداقت و درست‌کاري (زارع، 1395، ص۱۱۸)؛ چنان‌که عتاب‌بن‌اسيد از سوي رسول خدا امير مکه بود؛ همچنين زماني که خبر اسلام آوردن بازان، حاکم يمن، به رسول خدا رسيد، حضرت ضمن نامه‌اي او را به امارت يمن برگزيد. 
    ب) عامل (گردآورندة ماليات): حضرت رسول معمولاً فردي را به‌عنوان عامل يا گردآورندة ماليات منصوب مي‌کردند که در کنار حاکم کار کند. اين امر حاکي از دانش و آگاهي نبي اکرم از اصل تقسيم کار بود. از جمله وظايف عامل، گردآوري زکات و صدقه از مسلمانان قلمرو خود بود. عامل همچنين جزيه را از غيرمسلماناني که تحت لواي اسلام زندگي مي‌کردند، گردآوري مي‌کرد.
    ج) قاضي: حضرت رسول اکرم براي هر ولايت در کنار حاکم يا گردآورندة ماليات، قاضي‌اي را منصوب مي‌کرد. البته گاهي اوقات نيز آن بزرگوار اين اختيار را به حاکم آن منطقه واگذار مي‌فرمود. وظيفة قاضي گسترش عدالت بود. او از حاکم استقلال داشت و به‌طور مستقيم به شخص پيامبر که ارشد عادل حکومت اسلامي بود (و مقر حکومتش در شهر مدينه قرار داشت)، گزارش مي‌داد. ويژگي‌هاي احراز مسند قضاوت بسيار سخت بود و فرد قاضي بايد شخصي آينده‌نگر، جستارگري بزرگ و مسلط به حقوق و درعين‌حال متقي، درست‌کار، نيکوکار، خداترس و هوشيار و داراي توان بالا در زمينة قضاوت مي‌بود. علي‌بن‌ابي‌طالب و معاذبن‌جبل در زمرة قضاتي بودند که به دست حضرت رسول اکرم براي ولايات مختلف منصوب شدند (زارع، 1395، ص۱۱۸ـ۱۱۹).
    5ـ2. نظام اداري نبوي
    تشکيلات اداري پيامبر در برخي نوشته‌ها شامل موارد زير است: 
    1. رؤساي مناطق و قبايل و نمايندگان پيامبر در ميان آنها؛ 
    2. مأموران جمع‌آوري زکات و نگهداري و تقسيم آن؛
    3. نويسندگان وحي و نامه‌هايي که رسول خدا براي پادشاهان و فرمانروايان کشورها مي‌نوشتند؛ 
    4. سفيراني که پيامبر براي رساندن نامه‌هاي خود به سران دول اعزام مي‌کردند.
    البته خود پيامبر در رأس اين تشکيلات قرار داشت و داراي بالاترين قدرت سياسي بود و بر تمام مسلمانان ولايتي عام و فراگير داشت؛ زيرا افزون بر مقام نبوت، مسئوليت امامت و فرمانروايي مسلمانان نيز بر عهدة ايشان بود.
    يکي از منابع تأمين مالي دولت اسلامي پيامبر جمع‌آوري زکات بود و پس از تشريع زکات به‌عنوان يک الزام فقهي، نظام مالي دولت اسلامي تحول چشمگيري يافت. براي ادارة امور زکوات، از سه گروه استفاده مي‌شد: عاملان زکات (جبات)؛ حسابگران زکات (الخارصون) و دفترداران زکات (الکُتّاب).
    الف) عاملان زکات: پيامبر افراد معيني را براي جمع‌آوري زکات به‌کار گرفت تا پشتيباني‌هاي مردمي را از همة مناطق حکومت اسلامي جمع‌آوري کنند. بيشتر اين عاملان صدقات، از افراد قبايل و رؤساي آن بودند که پيامبر آنها را براي ادارة قبيلة خود، جمع صدقات و ارسال آن به دولت مرکزي منصوب کرده بود. گاهي نيز حضرت عده‌اي از مهاجرين و انصار را همراه آنان مي‌فرستاد. بنابراين به‌نظر مي‌رسد که پيامبر در دوران حکومت اسلامي مدينه ادارة مرکزي زکات را ـ که در تمدن اسلامي به «مستوفي» معروف شد ـ تشکيل داد. وظيفة عامل مستوفي آن بود که اموال زکوي را جمع‌آوري کند و به پيامبر تحويل دهد.
    ب) حسابگران زکات: گروه دوم از کارمندان جمع‌آوري زکات، حسابگران (خارصون) بودند. ايشان افراد خبره‌اي بودند که مأمور بررسي اموال زکوي مي‌شدند. آنان پيش از وقت جمع‌آوري زکات حساب مي‌کردند که آيا اموال زکوي به حد نصاب رسيده است يا نه (زارع، 1395، ص۱۲۳ـ۱۲۴).
    ج) دفترداران زکات (الکُتّاب): آنان موظف به تعيين نوع مال زکوي و مقدار آن و همچنين تعيين وسايل کيل و وزن آن بودند. در منابع تاريخي و سيرة پيامبر، نام دو نفر از صحابه ذکر شده است که عهده‌دار نوشتن مسائل زکات بودند: يکي زبيربن‌عوام و ديگري جهيم‌بن‌صلت (زارع، 1395، ص۱۲۴).
    6ـ2. نهاد‌هاي اداري اسلامي
    نهادهاي «حسبه» و «ديوان» نمونه‌هايي از سازوکارهاي اداري در انديشة اسلامي هستند که در زمان خود کارکرد خوبي داشتند:
    نهاد حسبه: «حسبه» اداره‌اي است که رئيس آن را محتسب (بازرس يا سرپرست بازار) مي‌نامند و وظيفة آن ارتقا و ترويج معروف و جلوگيري از منکر است. محتسب، متولي حفظ و نگهداري معيارها و معنويات عمومي در عرصة شهر، به‌ويژه در بازار بوده است. وظيفة او اعمال تنبيه در هر گونه فساد، همچون استفاده از معيار و اوزان دروغين، جعل و تزوير در فروش کالا، و قانون‌شکني‌هاي مشابه و به‌طور کلي جاري ساختن قوانين اسلامي مرتبط با صداقت و درست‌کاري، تناسب و بهداشت بوده است (زارع، 1395، ص124).
    ديوان: برخي واژة «ديوان» را داراي ريشة فارسي مي‌دانند که به‌معناي ادارة حساب‌ها و حسابداري است يا براي توصيف کار افراد به‌کار مي‌رود. برخي ديگر اصرار دارند که «ديوان» واژة عربي است و از ريشة «دوانا» به‌معناي گردآوري، ثبت يا نوشتن بر روي برگه‌هاست و ازاين‌رو در معناي گردآوري مدارک، صورت‌حساب‌ها يا شاعري و بيان نثر به‌کار مي‌رود. بعدها محل ادارة ثبت که چنين مدارکي در آنجا نگهداري مي‌شدند، به‌عنوان ديوان يا الديوان شناخته شد. همچنين ديوان به‌عنوان دفتري که اسامي گيرندگان عطايا و لشکريان بر حسب قبايل در آن نوشته مي‌شد، نيز به‌کار رفته است (زارع، 1395، ص۱۲۶).
    دربارة رسمي‌سازي (تدوين) ديوان دو نظر وجود دارد:
    الف) تدوين ديوان توسط پيامبر: طبق اين ديدگاه، پيامبر براي استواري کار خود و تثبيت نظام مورد نظرش، قوانين و ضوابطي را وضع کرد. تمام احکام و مقررات مورد نياز امت، يا به‌تفصيل در کتاب آسماني قرآن تبيين شده است يا ضوابط و اصول کلي آن معين گشته و توضيح و تشريح آن به نبي اکرم واگذار شده است. آن حضرت حتي بخشي از مطالبات خارج از شبه‌جزيره را طي نامه‌هاي جداگانه به سمع متوليان مربوط مي‌رساند، که برخي از اين نامه‌ها در تاريخ ثبت و ضبط شده است. اين بخش چنان اهميتي داشت که نهادي ويژه براي آن تأسيس شد و از آن به «ديوان» تعبير شده است. از باب نمونه مي‌توان از ديوان «رسائل» (بخش مراسلات) ياد کرد که عهده‌دار نگارش نامه براي حکام و صاحب‌منصبان حکومت و پادشاهان و امپراتوران خارجي بود. در شکل ساده، فعاليت اين ديوان تحت نظر حضرت رسول اکرم و خلفاي بعد از آن حضرت قرار داشت (زارع، 1395، ص۱۲۶ـ۱۲۷)؛ چنان‌که صاحب کتاب التراتيب الاداريه در تأييد اين نظر گفته است: برخي رسول خدا را در تدوين ديوان آغازگر دانسته‌اند (جعفريان، 1387، ص۱۱۱).
    ب) تدوين ديوان توسط خليفة دوم: يکي از کار‌هايي که در جهت ايجاد دولت نقش مهمي داشت، تشکيل ديوان توسط خليفة دوم بود. طبق اين ديدگاه ـ که ديدگاه صحيح شناخته مي‌شود ـ خليفة دوم دستور داد نام صحابه را در دفتري ثبت کنند و آنان را بر اساس ترتيب قبيله‌اي و نيز سوابق ديني طبقه‌بندي کرد؛ سپس به تقسيم غنايم فراوان ناشي از فتوحات پرداخت. ايجاد يک تاريخ منظم نيز که ضرورت کار اداري بود، در همين عهد انجام شد. او طي مشورت با صحابه، به رأي اميرالمؤمنين مبني بر انتخاب هجرت رسول خدا به‌عنوان مبدأ تاريخ مسلمانان عمل کرد. اين امر گام مهمي در ايجاد انضباط اداري بود (جعفريان، 1387، ص۱۱۰ـ۱۱۱).
    7ـ2. سازمان در سيرة امامان
    در اين قسمت به تبيين سازمان‌ها از زمان اميرالمؤمنين تا پايان زندگي امام سجاد پرداخته مي‌شود.
    1ـ7ـ2. سازمان امامت در زمان اميرالمؤمنين
    واژة «شيعه» از ديرباز به‌عنوان نامي اصيل و شناخته‌شده براي پيروان مکتب اهل‌بيت کاربرد يافته است (منتظري مقدم، 1393،ص95-115). نام «شيعه» در فرهنگ تشيع به کسي که فقط به خاندان پيامبر محبت داشت يا فقط به حقانيت آنان و درستي دعوتشان معتقد بود، گفته نمي‌شد؛ بلکه شيعه بودن يک شرط اساسي و حتمي داشت و آن عبارت بود از پيوستگي فکري و عملي با امام و شرکت در فعاليتي که به ابتکار و رهبري امام در جهت بازيافتن حق غصب‌شده و تشکيل نظام اسلامي در سطوح مختلف فکري، سياسي و احياناً نظامي انجام مي‌گرفت. اين پيوستگي، در فرهنگ شيعه «ولايت» ناميده مي‌شود. در واقع، «شيعه» نامي بود براي سازمان «امامت». 
    شيعه در زمان علي به اصحاب خاصي گفته مي‌شد که حکومت را حق اميرالمؤمنين مي‌دانستند و تصريح پيامبر به جانشيني ايشان را از ياد نبرده بودند و در نخستين روزهاي پس از سقيفه نيز نظر مخالف خود را دربارة برندگان خلافت و نيز وفاداري خود را به امام با صراحت اعلام کردند و همواره از علي پيروي مي‌کردند؛ ازاين‌رو چهره‌هايي مانند سلمان، ابوذر، ابي‌بن‌کعب، مقداد، عمار، حذيفه، مالک اشتر، حجربن‌عدي، سهل‌بن‌حنيف و قيس‌بن‌سعد به‌حق به «شيعة علي» معروف شدند و «انديشة شيعي»، يعني باور به لزوم پيروي از امام به‌عنوان رهبري فکري و سياسي را همواره به شيوه‌هاي مصلحت‌آميز و حکمت‌آميز ميان مردم ترويج مي‌کردند و به‌تدريج بر جمع خود مي‌‌افزودند و پس از آنکه اميرالمؤمنين به حکومت رسيد، تنها کساني بودند که به معيارهاي شيعي در زمينة حکومت و امامت اقرار داشتند و امام را بر اساس آن معيارها با ايمان راسخ پذيرفته بودند. البته (اکثر) مردم، هرچند در جهت تفکر شيعي گام برمي‌داشتند، از آن شرط «پيوستگي فکري و عملي» که آنان را در جمع تشکيلات شيعي درآورَد، برخوردار نبودند و شيعة واقعي به‌شمار نمي‌آمدند؛ مانند ابوموسي اشعري، زيادبن‌ابيه و سعدبن‌ابي‌وقاص (رزمي و جعفري، 1402، ص۸۳ـ۸۴). 
    اميرالمؤمنين براي حفظ «حزب شيعه» پس از خودش، در سخني خطاب به ياران نزديکش، آنان را به کار تشکيلاتي پنهاني ترغيب مي‌کرد؛ چنان‌که مي‌فرمود: 
    آن‌گاه که مرا از دست دهيد، چيزهاي بسياري [مانند بي‌عدالتي، دشمني، انحصارطلبي، سبک شمردن حق خدا و بيمناکي بر جان] خواهيد ديد که تمناي مرگ مي‌کنيد. در اين هنگام بايد خويشتن را به‌طور جمعي به‌وسيلة پيوندي خدايي محافظت کنيد و به پراکندگي دچار نشويد. مقاومت و نماز (ياد خدا) و تقيه (پنهان‌کاري) را پيشه سازيد و بدانيد که خداوند هر لحظه به رنگي درآمدن را از بندگانش مبغوض مي‌دارد. از حق‌ و اهل حق مگذريد؛ زيرا هر آن کس که ديگري را به‌جاي ما انتخاب کند، دنيا را از دست خواهد داد و گناهکار از اين جهان رخت برخواهد بست. 
    در اين بيان، امام علي در يک جملة کوتاه و معنادار به ياران نزديکش دستور داد: بعد از آنکه من بروم و طاغوت بر شما تسلط يابد، شما بايد با کتمان و پنهان‌کاري، يا به‌تعبير ائمه با تقيه عمل کنيد (رزمي و جعفري، 1402، ص۸۶).
    2ـ7ـ2. تشکيلات امام حسن مجتبي
    مسلمانان در زمان صلح امام حسن از شرايط و اقتضائات حاکم بر حکومت و جامعة اسلامي درک درست و فهم عميقي نداشتند تا با پيروي از امام براي تحقق آرمان‌ها و اهداف والاي اسلامي نقش بسزايي ايفا کنند؛ بلکه اسير آمال و آرزوهاي خويش بودند؛ ازاين‌رو امام حسن به‌منظور آماده‌سازي افکار عمومي براي قيام برضد حکومت اموي، با بصيرت‌بخشي دربارة ستمگري‌ها و جنايات حکومت اموي و زير پا گذاشتن احکام اسلام از سوي آنها، به مردم فرصت داد تا بينديشند و به حقايق اوضاع و ماهيت حکومت اموي پي ببرند و بدين ترتيب افکار مردم را کاملاً بيدار کرد (پيشوايي، 1388، ص۱۲۳ـ۱۲۴). 
    به‌تعبيرديگر، امام حسن سنگر مبارزه را فقط تغيير جا داد، نه تغيير جهت (پيشوايي، 1388، ص۱۳۲) و جبهة جنگ را از روي زمين به زير زمين انتقال داد؛ يعني پس از صلح، اقدام بسيار مهمي که انجام گرفت، گسترش انديشة شيعي و سر و سامان دادن به اين جمع پيوسته و خويشاوند بود که اکنون با وجود سلطة ظالمانة سلطان اموي و فشاري که بر آنان وارد مي‌آمد، مي‌توانست از فعاليت بيشتري برخوردار باشد. در اين راستا، امام حسن با جمع‌آوري نيروهاي اصيل و مطمئن شيعي، حراست آنان از گزند توطئه‌هاي بي‌امان ضدشيعي دستگاه اموي، گستردن تفکر اصيل اسلامي در دايره‌اي محدود، ولي پرعمق، و جذب نيروهاي بالقوه و افزودن آنان به جمع شيعيان، در انتظار فرصتي مناسب و سرانجام قيام و اقدامي بجا و بموقع بود که نظام جاهلي بني‌اميه را از بين ببرد و دوباره نظام اسلامي را جايگزين آن کند. 
    اين بود «راهبرد» امام حسن و آخرين علتي که پذيرش صلح را براي آن حضرت اجتناب‌ناپذير مي‌ساخت. بر همين اساس بود که پس از جريان صلح، وقتي جمعي از شيعيان به‌سرکردگي مصيب‌بن‌نجبه و سليمان‌بن‌صرد خزاعي به مدينه نزد آن حضرت ـ که به‌تازگي از کوفه بدان‌جا بازگشته و آن شهر را مجدداً پايگاه فکري و سياسي خود قرار داده بود ـ رفتند و پيشنهاد بازسازي قواي نظامي و تصرف کوفه و حمله به سپاه شام را مطرح کردند، امام آن دو‌ را از ميان جمع برگزيد و نزد خود به خلوت فراخواند و با بياناتي که به‌هيچ‌روي از کم و کيف آن اطلاعي در دست نيست، آنان را به نادرستي اين نقشه قانع ساخت و آنان هنگامي که نزد ياران و همسفران خود بازگشتند، با سخني کوتاه و سربسته فهماندند که موضوع قيام نظامي منتفي است و بايد به کوفه برگردند و به کار خود مشغول شوند. بدين ترتيب، نخستين سنگ بناي تشکيلات سياسي شيعه در همان روز نهاده شد و در کوفه، مدينه، يمن، خراسان و حتي در مناطق دوردست هم نشانه‌هاي آن ديده مي‌شد (رزمي و جعفري، 1402، ص۸۵ـ8۶).
    3ـ7ـ2. تشکيلات امام حسين
    جنبشي که پس از صلح امام حسن مجتبي برضد حکومت اموي آغاز شده بود، روزبه‌روز در حال گسترش بود؛ چراکه معاويه بيش‌ازپيش عرصه را بر شيعيان تنگ گرفت و از هيچ گونه ستم (مانند نقض پيمان صلح و بيعت گرفتن براي وليعهدي يزيد و بالاخره شهيد کردن امام حسن مجتبي) فروگذاري نکرد. اين امر چهرة کريه و واقعي حکومت بني‌اميه را براي عموم مردم آشکار و موقعيت آن را تضعيف کرد و به انسجام، همدلي و تقويت هرچه بيشتر شيعيان در برابر جبهة اموي منجر شد و به‌تدريج زمينة قيام حسيني را فراهم ساخت (رزمي و جعفري، 1402، ص۱۲۹ـ۱۳۰)؛ به‌گونه‌اي‌که با روشن شدن افکار عموم مسلمانان و بسيج شدن آنان در برابر حکومت اموي، تحول عظيمي در جامعة اسلامي پديد آمد و به انقلاب‌هاي پي‌درپي و بزرگي مانند قيام توابين، نهضت اهل مدينه، قيام مختار ثقفي و نهضت زيدبن‌علي‌بن‌حسين و... منجر شد (رزمي و جعفري، 1402، ص۱۳۱).
    4ـ7ـ2. بازمهندسي و حفظ سازمان امامت توسط امام سجاد 
    حادثة عاشورا ضربة شديدي بر تشکيلات شيعه وارد کرد و با بازتاب خبر اين حادثه در سراسر سرزمين‌هاي اسلامي، به‌ويژه در عراق و حجاز، ترس و وحشت شديدي بر شيعيان حاکم شد؛ زيرا روشن شد که يزيد در راه تحکيم و تثبيت پايه‌هاي حکومت خويش از هيچ جرم و جنايتي دريغ نمي‌کند. اين ترس و وحشت با بروز «فاجعة حره» توسط نيروهاي يزيد شدت يافت و اختناق شديدي در منطقة نفوذ خاندان پيامبر، به‌ويژه در مدينه و کوفه حاکم شد و شيعيان دچار ضعف و سستي شدند و تشکل و انسجامشان از هم پاشيد؛ به‌گونه‌اي‌که امام سجاد دربارة چنين وضع ناگواري مي‌فرمود: «در تمام مکه و مدينه بيست نفر نيستند که ما را دوست بدارند». 
    در اين خصوص، مسعودي، نگارندة معروف تاريخ مسعودي، مي‌نويسد: «علي‌بن‌الحسين امامت را به‌صورت مخفي و با تقية شديد و در زماني دشوار عهده‌دار گرديد»؛ چنان‌که امام صادق در ترسيم اين وضع تلخ و اندوه‌بار مي‌فرمود: «مردم پس از شهادت حسين‌بن‌علي جز سه نفر، ابوخالد کابلي، يحيي‌بن‌ام‌الطويل و جبيربن‌مطعم [از اطراف خاندان پيامبر پراکنده شدند و] برگشتند؛ سپس افرادي به آنان پيوستند و تعدادشان افزون گشت» (رزمي و جعفري، 1402، ص۲۳۹ـ۲۴۰). همچنين فضل‌بن‌شاذان، يکي از شاگردان ائمه، مي‌گويد: «در آغاز امامت علي‌بن‌الحسين جز پنج نفر، سعيدبن‌جبير، سعيدبن‌مسيب، محمدبن‌جبيربن‌مطعم، يحيي‌بن‌ام‌الطويل و ابوخالد کابلي پيرو او نبودند» (رزمي و جعفري، 1402، ص۲۴۱). بنابراين در ميان چندين هزار شيعه در زمان امام سجاد، فقط سه يا پنج نفر در راه ماندند که وفاداري خود را به راه امامان حفظ کردند و با همان عزم پولادين اين راه را ادامه دادند. 
    در اين راستا، بر اثر کوشش و مجاهدت مستمر امام و ياران معدودش، عناصر صالح و شايسته به‌تدريج به امام و شيعيان پيوستند و جمع شيعه انبوه گشت. بدين ترتيب، امام سجاد در چنين جامعه‌اي بايد تشکيلات شيعي را که در ماجراي عاشورا و واقعة حره و قيام‌هاي مختار و توابين تقريباً زمينه‌هايش متلاشي شده بود، بازسازي و نوسازي مي‌کرد تا بتواند محور اصلي حرکت‌هاي سياسي آينده شود (رزمي و جعفري، 1402، ص۸۹). بدين منظور، امام سجاد براي ايجاد تشکيلات اسلامي سه کار اساسي انجام دادند که در ادامه بيان مي‌شود. 
    الف) بصيرت‌بخشي عمومي 
    امام سجاد با توجه به شرايط و اقتضائات حاکم بر جامعه و ظلم و جور دستگاه اموي نمي‌توانست به‌طور مستقيم، آشکار و صريح با مسلمانان ارتباط برقرار کند؛ ازاين‌رو با استفاده از شيوة موعظه، به تبيين مفاهيم و معارف بلند اسلامي و انتقال آنها به جامعة اسلامي مي‌پرداخت و به‌طور ضمني حقيقت مسئلة «امامت»، يعني حکومت و رهبري جامعة اسلامي توسط امام معصوم را تبيين مي‌کرد و مردم را دربارة چگونگي حاکميت حاکمان ظلم و جور آگاه مي‌ساخت و به آنان تفهيم مي‌کرد که حکومت آنان حکومت مطلوب الهي نيست. در اين راستا، امام به‌تصريح محدثان، هر روز جمعه در مسجد پيامبر سخناني را ايراد مي‌کرد که در اينجا به بخشي از آن اشاره مي‌شود:
    اي مردم! پرهيزگار باشيد و بدانيد که به‌سوي خدا بازخواهيد گشت. آن روز، هر کس آنچه از نيک و بد انجام داده است، نزد خود حاضر خواهد يافت و آرزو خواهد کرد که بين او و اعمال بدش فاصله باشد. نخستين اموري که در قبر، دو فرشتة منکر و نکير دربارة آن سؤال خواهند کرد، «خداي» تو که او را عبادت مي‌کني، «کتاب» (آسماني) که آن را تلاوت مي‌کني و «امام تو» که ولايتش را پذيرفته‌اي، خواهد بود. 
    اين سخن حاوي پيام‌هايي بدين شرح است:
    _ تکرار اين سخنان در هر روز جمعه نشانگر اهميت آن و ميزان عنايت امام به طرح اين مسائل است؛
    _ از اينکه گفتار امام با جملة «‌اي مردم» (ايها الناس) آغاز مي‌گردد، معلوم مي‌شود که در اينجا مخاطبان امام فقط شيعيان يا پيروان خاص ايشان نبود؛ بلکه گسترة مخاطبان آن حضرت عموم مردم بود؛ 
    _ امام طي سخنان خود به آيات متعدد قرآن استناد و استدلال کرده است؛ زيرا جامعة هدف در اينجا عامة مردم بوده است و آنان به امام سجاد به‌عنوان يک امام نگاه نمي‌کردند؛ ازاين‌رو امام براي تثبيت مطلب به آيات قرآن استشهاد مي‌کردند؛ ولي در مواردي که مخاطب حضرت فقط شيعيان و ياران خاص امام بودند، حضرت ضرورتي براي استناد به آيات قرآن نمي‌ديد (پيشوايي، 1388، ص۲۶۱، ۲۶۲ و ۲۶۳).
    ب) دعوت از شيعيان و پيروان خاص
    امام پيروان خويش را تقريباً به‌طور صريح به داشتن يک تشکيلات ويژه فرامي‌خواند؛ چنان‌که در کتاب تحف العقول از ايشان نقل شده است: «إنّ علامت الزاهدين في الدنيا الراغبين في الاخرة ترکهم کل خليط وخليل ورفضهم کل صاحب لا يريد ما يريدون (ابن‌شعبه حراني، 1404ق، ص272)؛ نشانة زاهدان در دنيا ـ که از دنيا چشم پوشيده و به آن بي‌رغبت‌اند ـ اين است که هر دوست و ياري را که با آنان هم‌عقيده و هم‌فکر و همدل و هم‌خواست نيست، ترک مي‌کنند». اين سخن آشکارا دعوت به يک «تشکيلات شيعي» است (رزمي و جعفري، 1402، ص۹۱).
    در فرازي ديگر به‌نقل از ابوحمزة ثمالي، امام در جمع شيعيان و پيروان خاص خويش فرموده‌اند: 
    خداوند ما و شما را از مکر ستمگران و ظلم حسودان و زورگويي جباران حفظ کند. ‌اي مؤمنان! ما را طاغوت‌ها و طاغوتيان دنيا‌طلب که دل به دنيا سپرده و شيفتة آن شده‌اند و به‌دنبال نعمت‌هاي بي‌ارزش و لذت‌هاي زودگذر آن هستند، نفريبند... . به جانم سوگند، در ايام گذشته حوادثي را پشت سر گذاشتيد و از انبوه فتنه‌ها به‌سلامت گذشتيد؛ درحالي‌که پيوسته از گمراهان و بدعت‌گذاران و تبهکاران در زمين دوري و تبري مي‌جستيد. پس اکنون نيز از خدا ياري بخواهيد و به‌سوي فرمان‌بري از خدا و اطاعت از «ولي خدا» که از حاکمان کنوني شايسته‌تر است، برگرديد.
    ...امر خدا و اطاعت از کسي را که خدا اطاعت او را واجب کرده است، بر همه چيز مقدم بداريد و هرگز در امور جاري اطاعت از طاغوت‌ها را که شيفتگي به فريبندگي‌هاي دنيا را به‌دنبال دارد، بر اطاعت از خدا و اطاعت از رهبران الهي مقدم نداريد...؛ از معاشرت با گنهکاران و آلودگانِ همکاري با ستمگران و نزديکي و تماس با فاسقان بپرهيزيد و از فتنة آنان برحذر باشيد و از آنان دوري بجوييد و بدانيد که هر کس با اولياي خدا مخالفت ورزد و از ديني غير از دين خدا پيروي کند و در برابر امر رهبري الهي خودسرانه عمل کند، در دوزخ گرفتار آتشي شعله‌ور خواهد شد... (پيشوايي، 1388، ص۲۶۳ـ۲۶۴).
    ج) توانمندسازي نيروي انساني
    امام سجاد پس از بازگشت از اسارت، براي بازسازي و نوسازي تشکيلات شيعه به برنامه‌ريزي راهبردي و جذب نيروي انساني (از ميان بردگان) پرداختند. بدين منظور آنان را به‌مدت يک سال تحت آموزش و تربيت قرار مي‌داد و با ايجاد تحول در باورها و ارزش‌هاي غلامان و کنيزان، افکار و رفتار آنان را متناسب با فرهنگ دقيق و عميق شيعي اصلاح مي‌کرد و تعالي مي‌بخشيد؛ سپس آنها را آزاد مي‌کرد و آنان در قالب انسان‌هاي فرهيخته و سرمشق براي جامعة اسلامي به فعاليت فرهنگي و تربيتي مي‌پرداختند. آنها پس از آزادي نيز پيوند معنوي خود را با امام حفظ مي‌کردند و به‌سهم خود، ديگران را تحت پوشش تربيتي قرار مي‌دادند. اين روند تا آخر عمر امام همچنان ادامه داشت؛ تا آنجا که در شهر مدينه گروه عظيمي از بردگان (غلامان و کنيزان) آزادشده توسط حضرت تشکيل شده بود (پيشوايي، 1388، ص۳۰۱ و ۳۰۲). در اين راستا، امام سجاد در مدت امامت خويش افراد بسياري مانند ابوحمزة ثمالي، سعيدبن‌جبير و ابوخالد کابلي را تربيت کردند؛ که هر کدام نقش مهمي در تحقق اهداف اصلي امامت و رهبري اصيل اسلام ايفا نمودند (رحيمي، 1397، ص180 و 181).
    نتيجه‌گيري
    در اين مقاله با رويکرد تاريخي، سازمان‌هاي اسلامي صدر اسلام به شرح زير شناسايي و بيان شد:
    1. سازمان‌هايي که پيش از اسلام بوده و با ظهور اسلام تأييد يا متحول شده‌اند، عبارت‌اند از:
    الف) عشيره: نظام عشيره‌اي همان نظام قبيله‌اي است که در آن، دسته‌ها، گروه‌ها و عشيره‌ها بر پاية تمايزها يا عوامل جداکنندة شخصي و بر اساس درجة اعتبار و شأن اجتماعي‌شان در جامعه و با وجودِ داشتن استقلال از نظر اداري، تابع فرمان پيامبر شدند؛
    ب) حلف‌الفضول: اين پيمان يک حرکت جوانمردانه و نوعي حمايت از حقوق بشر و ارزش‌هاي انساني، مانند حمايت از مظلوم، پاک‌سازي جامعه و اجراي عدالت در آن جامعة جاهلي بود که پيامبر اسلام نيز در کنار بزرگان قريش در آن شرکت کرد. آن حضرت پس از بعثت همواره از شرکت خود در اين پيمان به نيکي ياد مي‌کرد.
    2. سازمان‌هايي که پس از بعثت پيامبر تا پايان دورة امامت امام سجاد تأسيس شدند، عبارت‌اند از:
    الف) سازمان اخوت: شکل‌گيري جامعة نوين اسلامي بر اساس آية «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: ۱۰) که شامل تمامي طوايف، قبايل و اقوام بر پاية «مفهوم اخوت» مي‌شده است؛
    ب) دولت اسلامي، شامل:
    _ سازمان‌هاي نبوي: سازمان‌هاي امور ديني، امور سياسي، امور اداري (ديوان)، امور مالياتي، امور قضايي و امور حسبه؛
    _ سازمان امامت در زمان اميرالمؤمنين؛
    _ بازمهندسي و استمرار سازمان امامت در زمان امام حسن مجتبي، امام حسين و امام سجاد.

    References: 
    • قرآن کریم.
    • نهج‌البلاغه.
    • ابن‌شعبه حرانی، حسن‌بن‌علی (1409ق). تحف العقول. مصحح: علی‌اکبر غفاری. بیروت، مؤسسة الرسالة..
    • احمد العلی، صالح (۱۳۸۵). دولت رسول خدا(ص). ترجمة هادی انصاری. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • پیشوایی، مهدی (۱۳۸۸). سیرة پیشوایان. قم: مؤسسة امام صادق(ص).
    • جعفریان، رسول (۱۳۸۷). تاریخ تحول دولت و خلافت (از برآمدن اسلام تا برافتادن سفیانیان). قم: مؤسسة بوستان کتاب.
    • درودی، مجتبی و صادقی، محمدرضا (1402). اثر مواسات اسلامی بر محتوای ارتباطات سازمانی. اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 13(2)، 37ـ50.
    • رحیمی، محمدرضا (1397). برنامه‌ریزی منابع انسانی با رویکرد اسلامی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
    • رزمی، حسن و جعفری، سیدمهدی (۱۴۰۲). تشکیلات توحیدی. قم: راه فطرت.
    • رفاعی، محمد انور (1393). تشکیلات اسلامی. ترجمة سیدجمال موسوی. مشهد: نشر وابسته به آستان قدس رضوی.
    • زارع، حمید (۱۳۹۵). نظام اداری در سیره و سنت نبوی. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • سعادتی، سعید (1396). تشکیلات انقلابی. تهران: انتشارات بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع). 
    • عبدالعزیزبن‌ادریس، عبدالله (۱۳۸۸). جامعة مدنی در عصر نبوی. ترجمة شهلا بختیاری. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
    • مجلسی، محمدباقربن‌محمدتقى ‏(1403ق). بحار الأنوار. بیروت: دار إحیاء التراث العربی‏.
    • مشبکی، اصغر (۱۳۸۷). سیمای سازمان. تهران: دانشکدة مدیریت دانشگاه تهران.
    • منتظری مقدم، حامد (1393). بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه». تاریخ اسلام در آیینة پژوهش، 11(1)، 95ـ115.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    درودی، مجتبی.(1403) سازمان های اسلامی پس از بعثت پیامبر اسلام تا پایان دوره امامت امام سجاد علیه السلام. دو فصلنامه اسلام و پژوهش های مدیریتی، 14(2)، 101-116 https://doi.org/10.22034/modiriyati.2025.5002328

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    مجتبی درودی."سازمان های اسلامی پس از بعثت پیامبر اسلام تا پایان دوره امامت امام سجاد علیه السلام". دو فصلنامه اسلام و پژوهش های مدیریتی، 14، 2، 1403، 101-116

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    درودی، مجتبی.(1403) 'سازمان های اسلامی پس از بعثت پیامبر اسلام تا پایان دوره امامت امام سجاد علیه السلام'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش های مدیریتی، 14(2), pp. 101-116

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    درودی، مجتبی. سازمان های اسلامی پس از بعثت پیامبر اسلام تا پایان دوره امامت امام سجاد علیه السلام. اسلام و پژوهش های مدیریتی، 14, 1403؛ 14(2): 101-116