اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، سال سیزدهم، شماره دوم، پیاپی 27، پاییز و زمستان 1402، صفحات 7-19

    بررسی منابع قدرت رهبریِ حضرت یوسف از نگاه قرآن

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ احمد ترک / کارشناس‌ارشد مدیریت مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / ahmadtork.7474@gmail.com
    محسن منطقی / دانشیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی / manteghi@qabas.net
    doi 10.22034/modiriyati.2024.5000748
    چکیده: 
    هدف این نوشتار بررسی منابع قدرت رهبریِ حضرت یوسف(ع) از نگاه قرآن است. مطالب به صورت کتابخانه‌ای جمع‌آوری و به روش «توصیفی ـ تحلیلی» و با مراجعه با متون مدیریتی و تفسیری، تجزیه و تحلیل شده است. ابتدا با توجه به آثار مدیریتی، منابع قدرت تبیین گردید. این منابع عبارت‌اند ‌‌‌از: قدرت قانونی، قدرت پاداش، قدرت مهارت و تخصص، قدرت اطلاعات، قدرت صلاحیت و رابطه. سپس وجود آنها در دوران پیامبری حضرت یوسف(ع) و کیفیت آنها اثبات گردید. در ادامه، علاوه بر منابع رایج قدرت رهبری که در آثار پژوهشی و کتب مدیریتی ذکر شده است، با توجه به بیان قرآن از زندگی، سیره و مدیریت حضرت یوسف(ع) در جامعة آن روز، منابع دیگری یافت شد که عبارت‌اند از: توفیق الهی، معجزه و وحی. در نهایت، به توان الگوگیری انسان‌های عادی از منابع قدرت پیامبران اشاره گردیده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Examining the Sources of Leadership Power of Prophet Yusuf from the Perspective of the Quran
    Abstract: 
    This article seeks to investigate the Prophet Yusuf’s sources of the leadership power from the perspective of the Qur'an. The materials were collected using the library method. They were analyzed through the "descriptive-analytical" method and referring to management and interpretive texts. First, according to management works, sources of power were explained. These sources are: legal power, reward power, skill and expertise power, information power, competence power and relationship. Then, their existence and quality during the prophethood of Prophet Yusuf was proved. Next, according to the Qur'an's statement about the life and management of prophet Yusuf, in addition to the common sources of leadership power mentioned in research works and management books, other sources were found, including: divine success, miracle and revelation. Finally, it has been pointed out that ordinary people can learn from the sources of power of prophets.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    رهبری به سبب نقشی که در اثربخشی فردی و گروهی ایفا می‌کند و همچنین انسان‌های گوناگونی را طی اعصار گذشته مفتون خود ساخته و توانسته است در دیگران نفوذ کند و با همین قوة نفوذ دیگران را مطیع خود سازد، مطمح نظر بسیاری قرار گرفته، به‌گونه‌ای که دانشمندان متعددی درصدد به‌دست آوردن عوامل و مؤلفه‌های آن برآمده‌اند و از جهات گوناگون به آن پرداخته‌اند. یکی از ابعاد مد نظر در رهبری، «منابع قدرت» است؛ زیرا قدرت یکی از ابزارهایی است که رهبر به کمک آن بر رفتار کارکنان اثر می‌گذارد (رضائیان، 1399، ص94)، تا جایی که برخی عقیده دارند: کلیة روابط بین اشخاص تحت تأثیر قدرت قرار می‌گیرد. برخی دیگر اثر آن را تنها محدود به موقعیت‌های خاص می‌دانند (مورهد و گریفین، 1375، ص305). علاوه بر این، وقتی بحث از قدرت رهبری مطرح می‌شود، برخی منشأ آن را سازمان و قانون می‌دانند و برخی دیگر قدرت را ناشی از توان فردی و شخصی رهبر برمی‌شمارند.
    پیامبران الهی نمونه‌ای از رهبران جامعه هستند که اغلب آنان، حتی بدون داشتن مسئولیت حاکمیتی، مردم مجذوب معارف الهی و نفوذ کلامشان می‌شوند. حضرت یوسف‌ نمونه‌ای از پیامبران الهی است که بر مردم و پادشاه و اطرافیان او در مصر نفوذ داشت، و حال آنکه در برهه‌ای از زمان اصلاً جایگاه حاکمیتی نداشت؛ اما دیگران از حضور او بهره‌مند شدند و از مشاوره و تدبیر ایشان استفاده ‌کردند. 
    قرآن کریم در سورة یوسف به داستان زندگی این پیامبر خدا اشاره کرده و ایشان را رهبری محبوب و اثرگذار و صاحب مکنت و جایگاه معرفی نموده است: «وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ» (یوسف: 54). 
    قرآن می‌فرماید: ما در آن سرزمین به یوسف مکانت دادیم: «كَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ» (یوسف: 21). یعنی: همان‌گونه که یوسف را از چاه نجات دادیم، دل عزیز مصر را هم نسبت به او مهربان کردیم و وی را مقتدر و نافذالکلمه قرار دادیم (طبرسی، 1412ق، ج12، ص187). 
    مطابق روایتی جبرئیل امین خطاب به حضرت یوسف می‌فرماید: «حق‌تعالی تو را پادشاه مصر و اهل مصر خواهد کرد تا اشراف مصر همه به تو خدمت کنند» (مجلسی، 1395، ص406).
    توجه به نقش رهبری یوسفِ پیامبر که قرآن کریم نیز داستان زندگی ایشان را «احسن القصص» معرفی کرده: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ» (یوسف: 3) و مایة عبرت و درس‌آموزی و هدایت دانسته است: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأُولِي الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَ لَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (یوسف: 111)، راه‌های زیادی را می‌گشاید و می‌تواند در زمینه‌های گوناگون، از جمله مسئلة رهبری که به وضوح در دوران نبوت یوسف پیامبر نمایان است و خداوند نیز در این سوره به ابعاد گوناگون آن توجه داده، الگو باشد. 
    حال با توجه به اهمیت رهبری در پیشبرد جامعه به سمت اهداف آن و همچنین نقش و جایگاه رهبری حضرت یوسف در جامعة مصر که موفقیت‌های چشمگیری به دنبال داشت، ضروری می‌نماید برای پیشبرد جامعة اسلامی، به آنچه در سیرة اولیای الهی بوده و آنان در این مسیر از آن استفاده نموده‌اند، مراجعه شود تا بتوان با الگوگیری از آنها ـ البته در مسائلی که برای ما امکان دارد و خارج از توان انسان‌های عادی نیست ـ قدم در مسیر کمال جامعة اسلامی نهیم.
    ازاین‌‌رو همان‌گونه که اصل نقش رهبری پیامبران ـ از جمله حضرت یوسف ـ مد نظر است، منابع قدرت رهبری ایشان نیز برای به‌دست آوردن الگو و سبک صحیح زندگی، ضروری است تا بتوان منابع قدرت عمیق‌تری نسبت به منابع معرفی‌شده در نوشته‌های مدیریتی به‌دست آورد و نگاه را از منابع مادی و بشری عبور داد و به فراتر از آن اندیشید. بدین‌روی در این نوشته به بررسی منابع قدرت رهبری یوسف پیامبر اشاره می‌شود.
    پيشينه
    دربارة سیرة مدیریتی حضرت یوسف پیامبر کمتر نوشته شده و بیشتر مقالات موجود به‌طور کلی مدیریت ایشان را موضوع بحث قرار داده‌اند؛ از جمله: 
    ـ «شیوة مدیریتی حضرت یوسف از منظر قرآن»، نوشتة معصومه تیری خطیر که به جنبه‌های گوناگون جهادی و اقتصادی پرداخته است.
    ـ «اصول مدیریت فرهنگی با تکیه بر سیرة مدیریتی یوسف از منظر قرآن کریم»، نوشتة زهراسادات موسوی و سیدعلی میرآفتاب؛ این مقاله به جنبة مدیریت فرهنگی توجه کرده است. 
    ـ «برنامه‌ریزی تولیدی از منظر قرآن با تأکید بر الگوی مدیریتی حضرت یوسف»، نوشتة محمد امیری؛ در این مقاله نیز به جنبة برنامه‌ریزی و تولید توجه شده است. 
    ـ «مدیریت اقتصادی عدالت اجتماعی با تأکید بر حکومت حضرت یوسف»، نوشتة زهرا سلیمانی و اصغر منتظرالقائم؛ این مقاله هم به بعد اقتصادی مدیریت حضرت یوسف توجه نموده است. 
    نوشته‌های دیگر نیز به موضوعاتی مشابه پرداخته‌اند. اما آنچه این نوشته را از دیگر نوشته‌ها متمایز می‌کند، توجه به رهبری حضرت یوسف و منابع قدرت رهبری ایشان است که فراتر از مدیریت بوده و تاکنون موضوع بحث و بررسی قرار نگرفته و در این زمینه چیزی نوشته نشده است. ازاین‌رو در این مقاله به منابع قدرت رهبری حضرت یوسف اشاره شده است. 
    1. بررسی مفاهيم
    قبل از ورود به بحث، لازم است توضیحی دربارة برخی واژه‌های کلیدی داده شود تا مفاهیم آنها روشن شود و از ابتدا مشخص باشد که مباحث بر چه اساسی پیش می‌رود.
    1ـ1. رهبری
    برای «رهبری» تعاریف متعددی شده که هرکس به جنبه‌ای از آن توجه بیشتری داشته است. به چند تعریف از این واژه اشاره می‌شود:
    ـ «رهبری» فراگرد نفوذ اجتماعی است که در آن رهبر مشارکت داوطلبانة کارکنان را در تلاش برای کسب هدف‌های سازمانی طلب می‌کند. «داوطلبانه بودن» یک واژة عملیاتی است؛ یعنی رهبران برای ترغیب مشارکت داوطلبانه، هرگونه اختیار و قدرتی را دارند و با ویژگی‌های شخصی خود و مهارت‌های اجتماعی خود آن را تکمیل می‌کنند (رضائیان، 1382، ص375).
    ـ «رهبری» فراگردی است برای برانگیختن و یاری دادن به دیگران برای کار کردن شوق‌انگیز به‌منظور دستیابی به هدف‌ها (دیوس و نیواستورم، 1375، ص246). 
    ـ «رهبری» به‌مثابة یک فرایند، به معنای استفاده از نفوذ بدون زور برای هدایت و هماهنگی فعالیت‌های اعضای یک گروه در جهت تحقق هدف، و به‌مثابة یک صفت به معنای مجموعه‌ای از ویژگی‌هاست که به کسانی که چنین نفوذی را به‌کار می‌برند، نسبت داده می‌شود (مورهد و گریفین، 1375، ص285).
    ـ «رهبری» یعنی: نفوذ در دیگران برای نیل به هدف (رضائیان، 1399، ص466).
    دو کلیدواژه تقریباً در همة تعاریف ارائه‌شده از «رهبری» آمده است: «نفوذ» و «شوق». از یک‌سو رهبر باید نفوذ داشته باشد و از سوی دیگر باید در افرد شوق ایجاد شود. این دو کلیدواژه است که رهبری را در مدیریت از دیگران متمایز می‌کند. بنابراین می‌توان گفت: رهبری نفوذ در دیگران است، به‌گونه‌ای که شوق انجام کار را در آنها بر‌انگیزد. 
    نکتة قابل توجه این است که در رهبری سلسله مراتب مطرح نیست؛ یعنی رهبر کسی است که موفق به اعمال نفوذ می‌شود (رضائیان، 1399، ص466)، خواه مدیر و مسئول عالی جامعه باشد و خواه در ردة میانی یا پایین‌تر؛ یعنی لازم نیست حتماً در رأس جایگاه مدیریتی باشد تا بتواند اعمال رهبری کند. همان‌گونه که در داستان حضرت یوسف نیز با اینکه ایشان در بالاترین منصب نبود، ولی در عین حال بر پادشاه مصر نیز نفوذ داشت و او امور گوناگون جامعه و حکومت را به آن حضرت سپرده بود: «وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ» (یوسف: 54). همان‌گونه که در کلام الهی هویداست، مصر پادشاهی داشت و با این حال، یوسف پیامبر را متولی امور ساخت و خود را نیز تابع تدابیر آن حضرت ‌دانست.
    2ـ1. منابع قدرت
    «قدرت» رابطه‌ا‌ی میان‌فردی است که کسی سعی می‌کند دیگری را به انجام کاری وادارد (میچل، 1376، ص451).
    «منابع قدرت» به اموری می‌گویند که قدرت را به‌وجود می‌آورند یا آن را افزایش می‌دهند. بحث از منابع قدرت رهبری فراوان در نوشته‌های مدیریتی مطرح شده، به‌گونه‌ای که در نظریه‌های مختلف، عوامل متعددی را از منابع قدرت برشمرده‌اند؛ از جمله: قدرت شخصی، مشروع، قانونی، سیاسی و کارشناسی (دیوس و نیواستورم، 1375، ص259)، مرجعیت، پاداش، تخصص و اجبار (مورهد و گریفین، 1375، ص307). همچنین قدرت را به اقسامی تقسیم کرده‌اند: قدرت پاداش، اجبار، مشروع، ارجاع و تخصص (هرسی و بلانچارد، 1369، ص154). 
    در مجموع، با توجه به اختلاف در نظریه‌های رهبری، در منابع قدرت رهبری نیز اختلاف شده که گاه برخی منابع بیشتری را معرفی کرده‌اند و برخی کمتر، و گاه برخی چند موضوع را ذیل یک منبع آورده‌اند و برخی دیگر به تقسیم ریزتر اشاره کرده‌اند. اما آنچه اهمیت بیشتری دارد این است که همة صاحب‌نظران برای نفوذ و قدرت رهبری، منابعی را ذکر کرده‌اند که بیشتر آنها نیز به یک نحو بوده و مشترک است.
    بنابراین در رهبری، نفوذ در افراد برای پیشبرد اهداف رکن است. برای نفوذ نیز لازم است قدرت باشد؛ زیرا یکی از راه‌های نفوذ قدرت است. مفهوم «قدرت» با مفهوم «رهبری» ارتباط نزدیکی دارد، بلکه قدرت یکی از ابزارهایی است که رهبر به کمک آن بر رفتار افراد اثر می‌گذارد. 
    با در نظر گرفتن رابطة جدایی‌ناپذیر رهبری و قدرت، رهبران باید با منابع قدرت و انواع آن آشنایی پیدا کنند تا چگونگی به‌کارگیری آن را بدانند (رضائیان، 1399، ص403)؛ یعنی قدرت نفوذ باید باشد تا نفوذ تحقق یابد. به همین علت است که مدیر برای به‌دست آوردن نقش رهبری در جامعة سازمان، باید منابع قدرت را در خود ارتقا دهد تا بتواند در فرایند نفوذ و رهبری موفق‌تر عمل کند.
    همان‌گونه که بیان شد، در این عرصه نظرات مختلفی بیان شده و منابعی را برای تحقق قدرت نفوذ رهبری برشمرده‌اند، ولی آنچه ما بدان نیاز داریم و باید مد نظر قرار گیرد، قرآن کریم است. رهبران موفقی که در این عرصه قرآن معرفی می‌نماید، پیامبرانی هستند مانند حضرت یوسف که در حیطة عمل، از این منابع نفوذ و قدرت برخوردار بوده‌اند، بلکه حتی بیش از آنچه محققان به آن توجه داشته‌اند؛ زیرا در سیره و نقش رهبری اولیای الهی، منابعی وجود دارد که صرفاً در دایرة امور مادی و تجربی نمی‌گنجد و امور معنوی را نیز دربر می‌گیرد. 
    3ـ1. حضرت يوسف‌ 
    حضرت يوسف فرزند يعقوب و نوادة اسحاق و فرزند سوم حضرت ابراهيم بود. نام مباركش 27 بار در قرآن ذكر شده است (قرشی، بی‌تا، ص82). ایشان ضمن برخورداری از مقام نبوت، سالیان درازی امور مصر را در دست داشت و محبوب و مطاع پادشاه و مردم بود (مجلسی، 1395، ص410). قرآن کریم سوره‌ای به نام ایشان دارد که به وقایع زندگی ایشان پرداخته است (سورة یوسف). 
    هدف این مقاله پرداختن به منابع قدرت رهبری یوسف پیامبر است که در مقام رهبری قرار داشت و از این منابع نیز بهره‌مند بود، خواه منابع مادی که مد نظر بسیاری از دانشمندان رشتة مدیریت است و خواه منابع معنوی که کمتر به آن پرداخته شده و بهره‌گیری از آن نیز کمتر بوده است. 
    2. روش تحقيق
    گردآوری مطالب و داده‌های تحقیق به صورت کتابخانه‌ای و تجزیه و تحلیل آن به صورت توصیفی ـ تحلیلی انجام شده که ابتدا با مراجعه به منابع تخصصی مدیریت و آثار موجود در این زمینه، مفهوم «رهبری»، «قدرت رهبری» و «منابع قدرت رهبری» تبیین گردید تا قبل از ورود به موضوع تحقیق، چارچوبی از مباحث در دست باشد و مشخص شود موضوع در چه زمینه‌ای و با چه تعاریفی بررسی می‌گردد.
    با توجه به اینکه محور اصلی تحقیق قرآن کریم است، با مراجعه به این کتاب آسمانی و مطالعة آیات مربوط به حضرت یوسف که صرفاً در سورة یوسف ذکر شده، آیاتی که ذیل موضوع تحقیق بود، انتخاب شد و برای فهم بهتر آیات و نکات موجود در آن، تفاسیری از جمله المیزان، مجمع البیان، التبیان و الصافی و منابع دیگری که می‌توانست به‌کار آید، مطالعه گردید‌ و مطالب به‌دست آمده از آنها نیز ذیل آیات ذی‌ربط قرار گرفت. در نهایت، به کمک تفسیر آیات، منابع قدرت رهبری برشمرده‌شدة حضرت یوسف در نُه دسته جای گرفت. در این دسته‌بندی ابتدا مواردی ذکر شده که در متون رایج مدیریت آمده، سپس منابع قدرت که مد نظر قرآن کریم قرار گرفته، ذکر شده است. 
    3. تجزيه و تحليل داده‌ها
    در بررسی منابع قدرت حضرت یوسف، ابتدا به منابع قدرت رایج که در کتب مدیریتی آمده است، اشاره می‌کنیم و هریک را در دوران رهبری آن حضرت بررسی می‌نماییم.
    1ـ3. قدرت قانونی
    «قدرت قانونی» (Legitimate Power) به اتکای مقام سازمانی به شخص اعطا می‌شود (مورهد و گریفین، 1375، ص306)؛ یعنی به فرد اجازه داده می‌شود در چارچوب قانونی فعالیت‌های دیگران را هدایت کند. این‌گونه قدرت‌ها در قالب پست و مقام صورت می‌پذیرد و به مدیر یا رهبر اعطا می‌شود تا بتواند از طریق آن افراد را ملزم به انجام کارهایی نماید و افراد نیز با توجه به مرتبه و جایگاه سازمانی از او تبعیت می‌کنند. 
    حضرت یوسف نیز از این منبع قدرت برخوردار بود. وقتی پادشاه مصر از توان تعبیر خواب و حکمت یوسف نبی آگاه شد، ایشان را نزد خود خواند تا او را مشاور و نمایندة مخصوص (مکارم شیرازی، 1353، ج10، ص4) و امین خود در همة امور قرار دهد (فیض کاشانی، 1415ق، ج3، ص26) و در کارهای مملکتی و تدبیر امور از ایشان استفاده کند (طبرسی، 1412ق، ج5، ص370). بدین‌روی ایشان در مقام ریاست امور مصر قرار گرفت.
    خداوند می‌فرماید: «و پادشاه گفت: او را نزد من آوريد تا وى را خاصان خود گردانم. پس چون با او سخن به میان آورد، گفت: تو امروز نزد ما صاحب منزلت و امين هستى» (یوسف: 54). همان‌گونه که از آیات برمی‌آید، پادشاه مصر مقام و جایگاه رسمی به آن حضرت بخشید و ایشان را وزیر خود در امور مصر کرد تا به درستی تدبیر امور کند و مصر را از قحطی حفظ نماید (حلیسی، 1411ق، ص156). بدین‌سان او قدرت رسمی یافت تا بتواند از مبادی رسمی مصر، دیگران را هدایت و ملزم به انجام امور سازد. 
    2ـ3. پاداش
    یکی دیگر از منابع قدرت «پاداش» (Reward Power) است؛ یعنی: توان فراهم آوردن چیزهایی که افراد دوست دارند داشته باشند (رضائیان، 1382، ص405). حال ممکن است این چیزها از نیازهای ضروری زندگی افراد باشد و یا اینکه آنان صرفاً تمایل درونی به آنها داشته باشند و وجودشان ضرورتی هم نداشته باشد. این قدرت برحسب درجة تسلط یک شخص بر پاداش‌هایی که برای دیگران باارزش هستند، سنجیده می‌شود (مورهد و گریفین، 1375، ص306)؛ یعنی از پاداش‌های مثبت که به نظر مردم رهبر می‌تواند گرد آورد، نشئت می‌گیرد (هرسی و بلانچارد، 1369، ص154). 
    اما این مدیر و رهبر چقدر می‌تواند پاداش دهد؟ آیا اصلاً چنین توانی دارد؟ و اگر دارد، آیا آن پاداش مطلوب افراد نیز هست و برایشان انگیزه ایجاد می‌کند یا خیر؟ البته این پاداش صرفاً محدود به امور مادی و مالی نیست، بلکه پادش‌های معنوی و غیرمادی را نیز شامل می‌شود که تأثیر بسزایی بر افراد دارد (مورهد و گریفین، 1375، ص306).
    یوسف پیامبر نیز در دوران تصدی امور مملکتی، از قدرت پاداش برخوردار بود که در موارد متعددی به چشم می‌خورد؛ از جمله گندم که مهم‌ترین نیاز مردم مصر و حتی غیرمصر بود و همة مردم برای تهیة آذوقة خود و تأمین گندم ضروری‌شان، به مصر مراجعه می‌کردند (مکارم شیرازی، 1353، ج10، ص26). گندم به محصولی راهبردی تبدیل شده و ابزار مهمی در دستان حضرت یوسف بود تا به وسیلة آن بتواند تغییراتی در نظام اجتماعی مصر ایجاد کند؛ یعنی از آن نظر که مورد نیاز مردم بود، به‌عنوان قدرت پاداشی در دستان ایشان قرار گرفت. 
    با توجه به برخی آیات، این شدت نیاز مردم به گندم مشخص است: «وَ جَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَ هُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ وَ لَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أ لاتَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَ أَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ فَإِنْ لَمْ‌تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَ لاتَقْرَبُونِ» (یوسف: 58ـ60). این آیات نیاز برادران یوسف به گندم را بیان می‌نماید و می‌فرماید: آنان از دیار خود به مصر آمدند تا بتوانند گندم تهیه کنند (طباطبائی، 1363، ج11، ص284). این یعنی: قحطی به آنان هم رسیده و موجب شده بود آنها برای تأمین گندم مورد نیاز خود به مصر بیایند (طوسی، بی‌تا، ج6، ص147) و دست نیاز به سوی یوسف پیامبر دراز کنند. این شدت نیاز به گندم در مردم و حتی برادران یوسف که در دیار دیگری غیر از مصر زندگی می‌کردند، گندم را به‌مثابة پاداشی در دستان یوسف پیامبر قرار داده بود تا قدرت رهبری ایشان فزونی یابد. به همین وسیله، او بردارانش را تشویق کرد و گفت: «أَ لاتَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ» (یوسف: 59)، آنها را تهدید هم کرد و گفت: «فَإِنْ لَمْ ‌تَأْتُونِي بِهِ فَلا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي» (یوسف: 60)؛ او گفت: اگر در سفر بعدی برادر دیگرتان را هم نزد من بیاورید، پیمانه را کامل خواهم داد و اگر نیاورید گندمی در کار نخواهد بود. 
    3ـ3. مهارت
    «تخصص» (Expert Power) یعنی اینکه شخص از دانش و مهارت و توان بالایی در کار برخودار باشد، به‌گونه‌ای که دیگران او را به‌عنوان کاردان توانمند بشناسند. همین مهارت او موجب تبعیت دیگران خواهد شد. به‌عبارت‌دیگر «تخصص» یعنی اینکه شخص بتواند رفتار دیگران را از طریق دانش و تجربه مهار کند (رضائیان، 1399، ص404).
    بنابراین قدرت مهارت، نتیجة دانش و توان رهبر است تا به وسیلة آن در دیگران نفوذ داشته باشد (هرسی و بلانچارد، 1369، ص154).
    این مهارت در حضرت یوسف به وضوح قابل مشاهده است؛ زیرا قرآن کریم از زبان خود ایشان به مهارت در مدیریت مسائل اقتصادی و خزانه‌داری تصریح می‌نماید. وقتی پادشاه مصر خواب دید و حضرت خواب پادشاه را به هفت سال فراوانی و سپس هفت سال قحطی تعبیر نمود: «يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ قَالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلاّ قَلِيلاً مِمَّا تَأْكُلُونَ ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاّ قَلِيلاّ مِمَّا تُحْصِنُونَ» (یوسف: 46-48). پادشاه مصر خواستار کمک و همراهی حضرت شد و حضرت نیز مهارت و توان خود را برای مهار قحطی بیان نمود و گفت: مرا بر خزانه‌داری و امور اقتصادی منصوب نما که من نگهدار و دانا هستم (یوسف: 55). ایشان به توان خود در این امور اشاره می‌نماید که مهارت دارد اموال را جمع و حفظ کند و از دست‌درازی غیرمستحقان جلوگیری نماید و آن را در جایی که صلاحیت و استحقاق دارد صرف کند (طوسی، بی‌تا، ج6، ص144).
    قابل توجه است که واژة «حفیظ» که در این آیه به مهارت یوسف پیامبر اشاره دارد، محدود به نگهبانی که عرف از آن برداشت می‌کند، نیست، بلکه حفیظ بودن در مرتبة مدیریت کار است که نیازمند برنامه و اجرا و نظارت و بازخورد است. مهارت آن حضرت در عمل و بازدهی موفقیت، خود را نشان داد که حکایت از مهارت بالای ایشان داشت، به‌گونه‌ای که پس پایان قحطی، جامعه از حالت طبقاتی خارج شد و بردگان آزاد و ثروت متمولان کاهش یافت، تا جایی که بسیاری از زمین‌ها و اموال و مسکوکات در اختیار آن حضرت قرار گرفت (فیض کاشانی، 1415ق، ج3، ص28) و قحطی نیز در مصر و اطراف آن به خوبی مهار شد و در ضمن مهار قحطی، نفوذ ایشان میان مردم بسیار افزایش یافت و مردم به رهبری و هدایتگری ایشان توجه ویژه کردند و اهداف رسالت هم به‌خوبی محقق شد.
    4ـ3. اطلاعات
    مقصود داشتن اطلاعات (Information Power) مفید و یا دسترسی به چنین اطلاعاتی است (رضائیان، 1382، ص405)؛ یعنی رهبر دایرة گسترده‌ای از اطلاعات فراتر از اطلاعات دیگران و حتی نیازهای آنها داشته باشد. به‌عبارت‌دیگر، اطلاعات رهبر محدود به موارد خاص و ناقص نباشد، بلکه حتی بیش از آنچه در زمینة کار لازم است، بداند تا برای دیگران به‌مثابة منبع اطلاعات جلوه کند. 
    البته توجه به این نکته لازم است که قدرت اطلاعات غیر از قدرت مهارت است؛ زیرا ممکن است کسی اطلاعات زیادی داشته باشد، ولی به‌عنوان مهارت در میدان عمل نتواند آن را به‌کار گیرد. آگاهی و اطلاعات از مهم‌ترین منابع قدرت است که انبیای الهی برای هدایت مردم به کار می‌بستند. ازاین‌رو علاوه بر اینکه خود ایشان دارای مرتبة اعلای این علوم بودند، به دیگران نیز مکرر علم‌آموزی را توصیه می‌کردند. 
    برای نمونه، پیامبر گرامی می‌فرمایند: «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ» (مجلسی، بی‌تا، ج1، ص138). علوم انبیا و اولیا، یا علم لدنّی بوده که به صورت خدادای و لازمة هدایت است و یا اکتسابی بوده که پیامبران الهی همانند دیگر مردم آن را تجربه می‌کنند. 
    یوسف پیامبر نیز از این قاعده مستثنا نبود و از قدرت علم و اطلاعات برخوردار بود. ایشان در زمینه‌های گوناگون مورد عنایت الهی قرار گرفت و خداوند علم را به‌عنوان امتیازی به ایشان عنایت نمود: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا» (یوسف: 22). این علم از ناحیة خداوند است (طباطبائی، 1363، ج11، ص157). در موقعیت دیگری که خود حضرت از علمش استفاده می‌نماید و تعبیر حقیقی خواب آن دو زندانی را بیان می‌کند، به این نکته تصریح می‌نماید که همة اینها از علومی است که پروردگارم به من آموخته است: «قَالَ لايَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لايُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ هُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ» (یوسف: 37). علاوه بر آن، حضرت یوسف خود را برای پذیرش مسئولیت با عنوان «حفیظ علیم» معرفی نمود؛ یعنی علم و اطلاعاتی دارد که پایة مهارت حفیظ بودن ایشان است: «قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ» (یوسف: 55). 
    همة این آیات نشان‌دهندة علم یوسف پیامبر است که ایشان از قدرت اطلاعات بهره‌مند بود؛ اطلاعاتی که مورد نیاز جامعه و حل مشکل جامعه در گرو آنها بود. 
    5ـ3. صلاحيت
    ادراک آدم‌ها از جاذب بودن تعامل با فرد خاصی را قدرت «صلاحیت» (Referent Power) آن فرد گویند (رضائیان، 1382، ص404)؛ یعنی ویژگی‌ها و صلاحیت‌هایی در رهبر باشد که دیگران احساس کنند ارتباط با چنین فردی جذاب خواهد بود. وجود این صلاحیت‌ها موجب نفوذ رهبر در افراد می‌شود و زمینة هدایت را بیشتر فراهم می‌کند؛ مثلاً وقتی افراد ویژگی‌های خوبی مانند صداقت، امانت‌داری و رازداری را به رئیس خود نسبت می‌دهند، گفته می‌شود: او قدرت صلاحیت دارد (رضائیان، 1382، ص404).
    درخصوص حضرت یوسف، قرآن کریم چند جا به صلاحیت‌ها و ویژگی‌های ایشان اشاره کرده است:
    الف) حکمت: خداوند می‌فرماید: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا» (یوسف: 22). مقصود از «حکیم» کسی است که بر اساس علم و دانش عمل می‌کند (طوسی، بی‌تا، ج6، ص104). به بیان دیگر، عمل او پشتوانة علمی دارد؛
    ب) صداقت: «هُوَ مِنَ الصَّادِقِين» (یوسف: 27)؛
    ج) اخلاص: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ» (یوسف: 24)؛
    د) احسان: «وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَ عِلْمًا وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» (یوسف:22). 
    قرآن کریم ایشان را «محسن» معرفی می‌نماید و به قدرت صلاحیت آن حضرت اشاره می‌کند. همچنین می‌فرماید: «قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ» (یوسف: 78). محسن بودن آن حضرت در نگاه دیگران نیز ظهور یافته بود و مردم هم ایشان را به‌عنوان «محسن» می‌شناختند. 
    6ـ3. رابطه
    قدرت «رابطه» (Connection Power) عبارت است از: وجود یا تصور وجود ارتباط میان مدیر با مراکز قدرت (رضائیان، 1382، ص404). حال ممکن است گاهی چنین رابطه‌ای واقعاً وجود داشته باشد، مثل اینکه مدیر یک شرکت علاوه بر مسئولیت و قدرت قانونی، ارتباط وثیقی با مالک آن شرکت داشته و از این راه نفوذ بیشتری نیز داشته باشد؛ و گاه ممکن است اصلاً رابطه‌ای نباشد و صرفاً در اثر اموری (مانند تشابه اسمی) چنین تصوری به وجود آمده باشد.
    این منبع نیز دربارة حضرت یوسف صدق می‌کند؛ ارتباط با پادشاه مصر که پس از تعبیر خواب، پادشاه ایشان را گرامی داشت و از او حمایت کرد و به وی پست مدیریتی داد: «وَ قَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ» (یوسف: 54). اینکه در آیه فرمود: «أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي» به این معناست که او را خاص و خالص برای خودم قرار می‌دهم (طباطبائی، 1363، ج11، ص271) و ازاین‌رو بود که بین او و پادشاه رابطه‌ای فراتر از روابط عادی برقرار شد و پادشاه نیز از تمام برنامه‌های حضرت یوسف حمایت می‌کرد و مطیع او بود.
    آنچه از منابع قدرت تا اینجا ارائه شد، مواردی بود که به صورت رایج در آثار مدیریتی و غالب تحلیل‌ها آمده است. اما از نظر اسلام، منابع قدرت محدود به موارد یاد شده نیست، بلکه منابع دیگری نیز وجود دارد که به‌ویژه در مدیریت و رهبری پیامبران مؤثر بوده و ایجاد قدرت کرده است. البته هرچند همة منابع قدرتِ پیامبران و اولیای الهی برای انسان‌های عادی قابل تحقق نیست، اما می‌تواند الگویی باشد که هر فرد از انسان‌های عادی به اندازة ظرفیت خود می‌تواند آنها را دریافت و از آنها استفاده کند. در ذیل، به آنها اشاره خواهیم کرد.
    7ـ3. توفيق و عنايت الهی
    «توفیق» به معنای هماهنگی میان دو چیز است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص877)؛ یعنی میان کار و انجام آن هماهنگی پیش آید و شرایط انجام فراهم و سهل‌الوصول باشد. «توفیق» از جمله عواملی است که پیامبران الهی در آن توجه خاص خداوند نسبت به خود را به دنبال دارند و ولی خدا با کسب توفیقات و توجهات الهی، به هدایت بهتر مردم و نگه داشتن آنان در مسیر الهی همت می‌گمارد؛ یعنی آنجا که لازم باشد، خداوند برای تحقق کار ولی خود، زمینه و شرایط را فراهم می‌کند تا به بهترین صورت انجام شود. 
    در سورة یوسف به چند موضع که توجه و توفیق الهی شامل حال یوسف پیامبر بوده، اشاره شده است. این توفیقات نتایجی را به وجود آورده و موجب نفوذ ایشان شده است؛ از جمله اینکه وقتی از خیانت همسر عزیز مصر نجات ‌یافت، این نجات را توفیق و عنایت الهی ‌دانست: «وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ» (یوسف: 53)؛ یا در مسئلة جایگاه و مقام یافتن ایشان در مصر، قرآن آن را توفیق و عنایتی می‌شمارد که از سوی خداوند است و به هرکه خدا بخواهد چنین عنایتی می‌شود: «وَ كَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَ لانُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» (یوسف: 56).
    8ـ3. معجزه
    «معجزه» كاری خارق‌العاده است كه با عنایت ویژة خداوند، به ‌دست مدعی نبوت، برای اثبات صدق مدعای خویش انجام می‌گیرد و همراه با تحدی و مطابق با مدعای مدعی نبوت است (مصباح یزدی، 1395، ص171). معجزه از جمله مواردی است که در موقعیت‌های لازم و به اذن خداوند و برای بیدار کردن مردم به‌کار گرفته می‌شود. البته معجزه هرجایی و به هر درخواستی انجام نمی‌شود، بلکه در مواردی است که شرایط و زمینة آن فراهم باشد. معجزه به سبب خارق‌العاده بودن و پشتوانة الهی داشتن، موجب نفود بیشتر نبی در دل‌های مردم می‌شود و رهبری ایشان قوّت می‌یابد. مردم نیز با قوّت و اطمینان خاطر بیشتری گرد انبیای الهی جمع می‌شوند و از ایشان الهام می‌گیرند. 
    یوسف پیامبر نیز از این نقطة قوّت برخوردار بود و در موقعیت‌های گوناگون، برای اثبات ادعای نبوت خویش از معجزه استفاده می‌کرد؛ از جمله زمانی که آن حضرت خواست خواب دو جوان زندانی را تأویل کند، ابتدا معجزه‌ای آورد تا آنها به او اعتقاد پیدا کنند و سپس خواب را تأویل کرد. آن معجزه خبر دادن از غذایی بود که تا آن وقت برای زندانیان نیاورده بودند و حتی تصورش را هم نمی‌کردند چنین غذای خوبی به آنها بدهد: «قَالَ لايَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُمَا» (یوسف: 37). یوسف با این خبر خواست معجزه‌ای برای نبوت خود بیاورد (طباطبائی، 1363، ج11، ص232). همین معجزه موجب جلب بیشتر زندانیان و نفود ایشان در آنان شد و همچنین مقدمه‌ای برای توجه پادشاه مصر و آزادی ایشان از زندان گردید.
    نمونة دیگر بینا شدن چشمان حضرت یعقوب به‌واسطة پیراهن حضرت یوسف است. چشمان او نابینا بود و از طریق عادی درمان وجود نداشت و معجزة الهی سبب بینایی ایشان شد: «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَ لَمْ‌أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللهِ مَا لاتَعْلَمُونَ» (یوسف: 93 و 96).
    نمونه‌های دیگری نیز از معجزات در زندگی حضرت یوسف قابل مشاهده است که هریک افزایش اعتماد دیگران و نفوذ ایشان را نسبت به او به دنبال داشت. 
    9ـ3. وحی
    مقصود از «وحی» نبوی گونه‌ای رابطة تفهیمی ویژه بین خدا و پیامبران است كه از راه‌های عادی (مانند حس، عقل، تجربه و شهود متعارف) حاصل نمی‌شود (مصباح یزدی، 1395، ص75). حال وقتی کسی چنین ارتباطی با خداوند دارد که فراتر از راه‌های عادی است و دریافت‌هایی نیز دارد که عمیق‌تر و فراتر از دریافت‌های عادی است و با ابزار معمولی قابل درک نیست، نفوذ بیشتری می‌یابد و به کلام و پیام او بیشتر توجه می‌شود؛ زیرا به منبع نامحدودی وصل است و خبر از اموری می‌دهد که در حالت عادی برای هرکسی قابل درک نیست. منبع وحی غیر از منبع رابطه است؛ زیرا در رابطه، صرف ارتباط یا تصور ارتباط مد نظر است، ولی در وحی، فراتراز ارتباط مد نظر بوده و فراعادی بودن و داشتن پیام و هدایتگری وحیانی دخیل است؛ یعنی ارتباط فقط بخشی از وحی است، نه تمام آن. 
    منبع وحی غیر از علم است؛ زیرا علم لدنی گاهی به صورت وحی و گاهی به صورت الهام و گاهی به شکل تحدیث به‌دست می‌‌‌آید (دانشنامة امامت و ولایت، بی‌تا). اما چون منبع وحی نقش مهمی در دعوت پیامبران دارد و از جهات متعددی مورد توجه قرار گرفته، به‌صورت جداگانه ذکر شده است. 
    منبع وحی برای پیامبران به‌مثابة یک منبع اصلی به‌شمار می‌رود و دیگر منابع قدرت در مواضع متعددی ریشه در وحی دارد.
    حضرت یوسف نیز وحی دریافت می‌کرد و از این منبع قدرت الهی استفاده می‌نمود؛ همان‌گونه که در ماجرای به چاه انداختن او توسط برادرانش، خداوند می‌فرماید: ما به او وحی کردیم: «فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَ أَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَ هُمْ لايَشْعُرُونَ» (یوسف: 15)؛ و چون او را بردند و با یکدیگر هم‌سخن شدند که در قعر چاه قرارش دهند، به او وحی کردیم که آنان را از این کارشان خبردار خواهی کرد، ولی آنها درک نمی‌کنند. مقصود از «أوْحَيْنَا» در اینجا همان وحی نبوت است (طباطبائی، 1363، ج11، ص132). 
    نتيجه‌گيری
    یکی از مباحث مهم در مدیریت، «رهبری» است که فراتر از مدیریت بوده و از راه نفوذ در افراد کار را پیش می‌برد، به‌گونه‌ای که افراد داوطلبانه کار را انجام می‌دهند. رهبری قدرت نفوذ دارد که این قدرت نفود از منابعی برخوردار است. بیشتر پژوهشگران قدرت قانونی، مهارت، صلاحیت، رابطه، پاداش و اطلاعات را به‌مثابة منبع قدرت رهبری برشمرده‌اند که هریک به نوعی در قدرت رهبری مؤثر است. اما با توجه به سیرة رهبری پیامبران الهی با محوریت حضرت یوسف مشخص شد که علاوه بر موارد مذکور، منابع‌ دیگری در قدرت رهبری پیامبران دخالت داشته‌ که عبارت‌اند از: توفیق و عنایت الهی، معجزه، وحی. این منابع در رهبری یوسف پیامبر دخالت داشت و موجب نفوذ و رهبری قدرتمند ایشان شد. هرچند منبع وحی و معجزه برای انسان‌های عادی امکان ندارد، ولی با شناخت این دو منبع قدرت می‌توان از ثمرات وحی و معجزه استفاده نموده و قدرت رهبری را افزایش داد. 
    یکی از نمونه‌های روشن و راهگشا از وحی و معجزه که می‌توان امروز از آن استفاده نمود و قدرت رهبری را افزایش داد، قرآن کریم است که مهم‌ترین منبع وحیانی و اعجازی است.

     

    References: 
    • قرآن کریم.
    • حلیسی، نواف بن صالح (1411ق). المنهج الإقتصادی فی التخطیط لنبی الله یوسف. مصر: مطابع الأهرام بکورنیش النیل.
    • دیوس، کیت و نیواستورم، جان (1375). رفتار انسانی در کار. ترجمة محمدعلی طوسی. تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی ریاست جمهوری.
    • راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). المفردات فی غریب القرآن. دمشق ـ بیروت: دارالشامیه ـ دارالقلم.
    • رضائیان، علی (1382). مدیریت رفتار سازمانی. تهران: سمت.
    • رضائیان، علی (1399). مبانی مدیریت و سازمان. تهران: سمت.
    • طباطبائی، سیدمحمدحسین (1363). المیزان فی تفسیر القرآن. سقز: محمدی.
    • طبرسی، فضل بن حسن (1412ق). مجمع البیان فی تفسیرالقرآن. قم: دارالمعرفه.
    • طوسی، محمد بن حسن (بی‌تا). التبیان. بیروت: دارالاحیاء التراث.
    • فیض کاشانی، مولی‌محسن (1415ق). تفسیر الصافی. تهران: مکتبة الصدر.
    • قرشی، علی‌اکبر (1363). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    • مجلسی، محمدباقر (1395). تاریخ انبیاء. تهران: آدینة سبز.
    • مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحارالانوار. بیروت: داراحیاء التراث.
    • مصباح یزدی، محمدتقی (1395). راه و راهنماشناسی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
    • مکارم شیرازی، ناصر (1353ق). تفسیر نمونه. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
    • مورهد، جی و گریفین، آر. دبلیو (1375). رفتار سازمانی. ترجمة سیدمهدی الوانی و غلامرضا معمارزاده. تهران: مروارید.
    • میچل، ترنس (1376). مدیریت در سازمان‌ها. ترجمة محمدحسین نظری‌نژاد. مشهد: آستان قدس.
    • هرسی، پل و بلانچارد، کنت اچ. (1369). مدیریت رفتار سازمانی. ترجمة قاسم کبیری. تهران: جهاد دانشگاهی.
    • دانشنامة امامت و ولایت (بی‌تا). از https://fa.imamatpedia.com/wiki.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ترک ، احمد، منطقی، محسن.(1402) بررسی منابع قدرت رهبریِ حضرت یوسف از نگاه قرآن. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 13(2)، 7-19 https://doi.org/10.22034/modiriyati.2024.5000748

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    احمد ترک ؛ محسن منطقی."بررسی منابع قدرت رهبریِ حضرت یوسف از نگاه قرآن". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 13، 2، 1402، 7-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ترک ، احمد، منطقی، محسن.(1402) 'بررسی منابع قدرت رهبریِ حضرت یوسف از نگاه قرآن'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 13(2), pp. 7-19

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    ترک ، احمد، منطقی، محسن. بررسی منابع قدرت رهبریِ حضرت یوسف از نگاه قرآن. اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 13, 1402؛ 13(2): 7-19