تحلیل اقدامات امام علی(ع) برای بهبود روابط فرادست و فرودست در محیطهای کاری با تأکید بر«فاصله قدرت»

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
پژوهشگران در تحلیل متناظر جوامع کاری و سازمانها، شاخصههایی را بهعنوان معیار مشترک در نظر گرفتهاند تا شباهت و تفاوت فرهنگهای سازمانی را به نمایش بگذارند.
یکی از شناختهشدهترین و پر استنادترین نظریات در این دست تحلیلها، نظریة «ابعاد فرهنگی» است که توسط جرارد هافستد (2020م) مطرح شد. نظریة او بر این اصل استوار بود که تفاوت فرهنگهای سازمانی را باید در شاخصههای اطمینان/ عدم اطمینان به همکاران، مردسالاری ـ زنسالاری، فردگرایی ـ جمعگرایی، کوتاهمدت یا بلندمدت بودن جهتگیری، سهلگیری ـ سختگیری و فاصلة قدرت جست (ر.ک: رابینز، 1386، ص 458-460).
بر این پایه، هر سازمان و یا جامعهای که جمعگراتر و سهلگیرتر باشد، رهبرش به همکاران با دیدة اطمینان بنگرد، بر جنسیتی خاص اصرار نکند، در برنامهریزیها جهتگیری بلندمدت داشته باشد و فاصلة قدرت بین عوامل انسانی فرودست و فرادست آن کمتر باشد، از فرهنگ کار متعالی و مترقیتری برخوردار است (ر.ک: هافستد و مینکوف، 2020، ص 116).
بيان مسئله
به باور هافستد، فاصلة قدرت به این موضوع اشاره دارد که تا چه میزان سازمان کاری میپذیرد كه قدرت و مناصب به شکل نابرابر توزيع شود (کیم و لیونگ، 2007، ص 86) و تنها در اختیار اشخاص معدودی قرار گیرد (هافستد، 1991، ص 34ـ37). بنابراین فاصلة قدرت نوعی محک پذیرش توزیع نابرابر قدرت و امکانات توسط اعضای سازمان کاری است (خیرالله، 2013، ص 1ـ12). بر این اساس، سازمانهای کاری در دو الگوی کمفاصله و پرفاصله جای میگیرند.
ذکر این نکته ضروری است که در سازمانهای با فاصلة زیاد، چون ریاست و کسب مناصب دربردارندة منافع متعددی است، آن سازمان جلوهگاه هیمنة قدرت و خودکامگی خواهد شد (بیتس و پلاگ، 1387، ص 322ـ323). در این جوامع و سازمانها، از میان هوسهای بیپایان انسان، هوس قدرت و شکوه از همه نیرومندتر است (ر.ک: برل، 1361، ص 11). ازاینرو رهبران احساس بزرگی میکنند؛ زیرا رهبری و فرماندهی بهمثابه قله کوه است. هوایی که آنجا استنشاق میشود فرق میکند و چشماندازهایش متفاوت با مناظری است که دیگران در وادی فرمانبری میبینند (ر.ک: جوونل، 1949، ص 116).
در نقطة مقابل، در سازمانهای کاری با فاصلة کم، برابریگرایی وجود دارد و مظاهر بیشتری از مردمسالاری بهچشم میخورد؛ زیرا فاصلة قدرت با عدالت توزیعی و رویهای در مناسبات سازمانی رابطه مستقیم دارد (ر.ک: لی و پیلوتا، 2000، ص 685ـ704).
مقصود از «عدالت توزيعی» همان توزيع منافع و وظايف ميان افراد (ر.ک: هوفه، 1987، ص 222ـ228) و مراد از «عدالت رویهای» میزانی است که نشان میدهد مقررات و رویههای مشخصشده توسط افراد و خط مشیها در همة موارد کاربردشان، بهصورت یکسان پیروی میشوند (شرمرهرون و دیگران، 2002، ص 13).
«فاصلة قدرت» از سنجههای مهمی است که برخی از سازمانهای جهانی بر اساس آن، کشورها را با هم مقایسه میکنند تا بستری برای تطبیق فرهنگ ملل باشد. نکته اینجاست که تاکنون از این معیار، در زمینة مقایسة فرهنگ ملل در جوامع معاصر بهره گرفته شده و از آن در زمینة مطالعه ابعاد گوناگون فرهنگ (از جمله فرهنگ کار در جوامع تاریخی) استفاده نشده است. این درحالیکه بررسی عمیق این دست مفاهیم نیازمند مطالعات همزمانی است؛ مطالعاتی که تاریخ را بهمثابه زنجیرهای پیوسته و گسترشیافته در طیف زمان در نظر میگیرد و سبب میشود بازخوانی دقیقتر مفاهیم پدیدار یافته در دل تاریخ ممکن گردد.
مقاله حاضر پژوهشی تاریخمند است که دغدغه پیجویی فاصلة قدرت در حیات نخستین پیشوای شیعیان حضرت علی دارد. سؤال اصلی دربارة «نگرش امیرالمؤمنین به فاصلة قدرت» است. امام دربارة فاصلة قدرت چه دیدگاهی داشتند؟ و برای تقویت یا تضعیف فاصلة قدرت در فرهنگ کار و روابط عوامل انسانی (کارفرما ـ کارگر/ امیر ـ مأمور) چه اقداماتی کردند؟
پيشينه
با بررسی بهعملآمده مشخص شد روابط عوامل انسانی در هندسة فرهنگ سازمانی و کار بر اساس کلام امام علی از برخی جنبهها بررسی شده که موارد ذیل از این دسته است:
ـ «تحلیل رفتار مدیریتی امام علی بر پایة فاصلة قدرت»، نوشتة طباطبائی ندوشن و همکاران، (1401).
ـ «رهنمودهای حاصل از عهدنامۀ مالک اشتر برای تنظیم خطمشی ارتباطی حکومتها با شهروندان»، نوشتة جبارلوی شبستری و افخمی، (1384).
ـ «شناسایی عوامل و مؤلفههای مؤثر بر همسویی اهداف فردی کارکنان و سازمان در نهجالبلاغه»، نوشتة فروزنده دهکردی و همکاران، (1394).
با توجه به پیشینة ذکرشده و بررسیهای صورتگرفته، میتوان گفت: تاکنون پژوهشی که مشخصاً اقدامات امام علی برای بهبود روابط کاری را بر اساس فاصلة قدرت کاویده باشد، منتشر نشده است. ازاینرو مقالة حاضر از نوآوری برخوردار است.
ضرورت پژوهش
کاستن از فاصلة قدرت در سازمان، میتواند به تقویت الفت و روحیة همکاری در سازمان و موفقیت رهبران و مدیران در تملک اندیشه و احساس عوامل انسانی فرودست بینجامد. ازاینرو شناخت راههای تقلیل فاصلة قدرت، ضرورتی انکارناپذیر برای مدیران است. تجربة زیستة مولا علی از منابع اطمینانبخشی است که این فرصت را فراروی پژوهشگران قرار میدهد تا راههای رفته در زمینة کاهش فاصلة قدرت در قالب حکومتی سر به تاریخ نهاده را بکاوند و در اختیار مدیران و رهبران سازمانهای کاری بگذارند.
روش پژوهش
اگرچه در مطالعات مربوط به فرهنگ سازمانی و مدیریت جوامع کاری معاصر، مفهوم «فاصلة قدرت» مد نظر پژوهشگران قرار گرفته، اما دربارة جوامع گذشته که دسترسی میدانی بدان میسّر نیست، کار چندانی صورت نگرفته؛ زیرا چنین مفهومی در همين بافت تاريخی قابل درک است. ازاینرو استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی میتواند در این زمینه راهگشا باشد. این روش در حـقیقت کاوشی منظم است در منابع کتابخانهای که در زمینة مرتبط با پرسش پژوهشگر، حقایقی را دربر دارد. بنابراین پژوهشگر در این زمینه با وقایعی سروکار دارد که قـبل از تـصمیم به مطالعه آنها، به وقوع پیوسته است.
در مرحلة بعدی، پژوهشگر از طریق توجه به کلمات و مفاهیم کلیدی نظیر «امانت»، «مدح و ثنا»، «شایستگی» و «مقدم داشتن افراد»، همچنین تحلیل رابطهها از طریق تفسیر روایات و در بخشی از پژوهش، همسنجی حکومت امام علی با حکومت عثمان، نتیجة پژوهش را پیش روی خوانندگان قرار داده است.
1. فاصلة قدرت
همانگونه که ذکر شد، «فاصلة قدرت» از شاخصههای مقایسه سازمانهای کاری است، اعم از سازمانهای کاری خصوصی و آنجا که دولت در هیبت کارفرما ظاهر میشود. در گذر از این بحث نظری و پیش از ورود به بحث اصلی، باید به این نکته اشاره کرد که امام علی در شرایطی عهدهدار خلافت شد که جامعة اسلامی در مقولة «عامل انسانی فرادست»، از «رحمة للعالمین» بودن پیامبر (انبیا: 107) به مقطعی عزیمت کرد که خلافت با خشونت همعرض شد.
امام علی در این باره میفرمایند: «فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَيَخْشُنُ مَسُّهَا» (نهجالبلاغه، خطبة 3)؛ ابوبکر امر حکومت را به روحیة خشنی سپرد که سخنش درشت و همراهی با او دشوار بود.
همچنین جامعة اسلامی از نقطة رجحان شایستگی بر مسائلی نظیر شیخوخیت (ر.ک: مجلسی، 1403ق، ج 21، ص 123) با چرخش فرادستان جامعه به سمت ذات مراودات قبیلهای و قومینگری، به نقطهای رسید که خلیفه خویشاوندان خود را بر غیرخویشان و عرب را بر غیرعرب ترجیح میداد؛ زیرا در شبهجزیره تعهدهای اخلاقی نسبت به گروههای خویشاوندی ـ و نه نسبت به کل جامعه ـ معنا پیدا میکرد (هارمن، 1386، ص 161).
در این رابطه، گمارده شدن بسیاری از افراد دودمان اموی در مناصب حکومتی در روزگار خلیفة سوم و رفتارها و سیاستهای تبعیضآمیز او با تازیان و حتی افراد قبایل کمبنیه، نمایهای دیگر از حاکمیت فاصلة قدرت در روابط فرادستان و فرودستان در عصر خلفاست (ر.ک: حلبی، 1404ق، ص 229ـ233).
1ـ1. اقدامات امام علی برای کاستن از فاصلة قدرت
امام علی پس از پذیرش خلافت، برای کاستن از فاصلة قدرت، تلاش گستردهای از خود نشان داد؛ اقداماتی که در سه محور خواهد آمد:
1ـ1ـ1. پندارهشکنی دربارة فاصلة قدرت
یکی از اقدامات مؤثر در زمینة فرهنگ کاری در دوران حکومت حضرت امیر مؤمنان علی، پندارهشکنی و کاستن از ارج فاصلة قدرت در اذهان افرادی بود که امکان داشت در یکی از دو موقعیت «مأمور/کارگر» یا «امیر/کارفرما» نقشآفرین باشند.
در منظومة فکری امام، بین کارفرما و کارگر و بین رئیس و کارکنان دولت، باید تناسب رفتاری وجود داشته باشد. کارفرمایان آنچنانکه قدرتگرایان به بزرگنمایی و فرهمندی علاقه دارند (ر.ک: مهربان، 1397، ص 54ـ55) نباید از در فرهمند نمایی وارد شوند؛ همان خصیصهای که هافستد برای رؤسای سازمانهای با فاصلة قدرت زیاد برمیشمرد (هافستد، 1991، ص 40).
امام علی بهعنوان الگوی جامعه، هرگز بهدنبال فرهمندی و مهم جلوه دادن خود نبود. او درسآموختة ممتاز مکتبی بود که پیامبرش نسبت به فرهمندی بیرغبت بود و همواره خود را با دیگران برابر میشمرد (ر.ک: ابنعساکر، 1415ق، ج 3، ص 350؛ فیض کاشانی، 1417ق، ج 4، ص 161؛ طبرسی، 1365، ج 1، ص 30). برای نمونه، از تکیه دادن هنگام تناول غذا که منش شاهان است، پرهیز میکرد؛ همانگونه که پیامبر اکرم چنین میکردند: «مَا أَكَلَ نَبِيُّ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَهُوَ مُتَّكِئٌ مُنْذُ بَعَثَهُ اللهُ، وَكَانَ يَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالْمُلُوك» (ابولحیه، 1441ق، ج 1، ص 223).
چنین رفتاری در سیرة امام علی نیز دیده میشود. برای نمونه، در بازگشت از صفین، حضرت سواره بر تیرهای از قبیلهای میگذشتند که شُرَحبیل شَبامی پیاده در رکاب ایشان راه میرفت. امام که چنین رفتاری را خوش نمیداشتند، فرمودند: «بازگرد كه چنين راهسپردنى براى حكمران، فتنهانگيز و براى مؤمنان، حقارتآميز است» (ابنمزاحم، 1370، ص 736).
نمونة دیگر این مطلب در گفتوگو میان امیر مؤمنان و عدهای از مردم شهر انبار آمده است که امام در برابر چنین رفتاری، جویای علت شدند؛ پاسخ دادند: رسمی است که با آن، امیرانمان را گرامی میداریم (ابنشهر آشوب، 1379، ج 1، ص 148). امام نیز درستی این کار را زیر سؤال بردند (ر.ک: نهجالبلاغه، حکمت 37).
نمونة دیگری از مؤیدات بیعلاقگی امام به فاصلة قدرت و استفاده از جایگاهش برای فرهمندنمایی را باید در ماجرای خرید امام از بازار مسلمانان دید. صاحب كتاب الصفوه از ابومطرف روایت كرده است كه حضرت علی را دیدم که مانند یك اعرابی بدوی در بازار كرباسفروشان به بزّازی فرمودند: «آیا پیراهن داری تا از تو خریداری كنم؟» عرض كرد: «بله، یا امیرالمؤمنین!» آن حضرت از او نخریدند و به نزد دیگری رفتند. او نیز آن حضرت را شناخت. ایشان از او هم نخریدند. سپس به نزد جوانی رفتند كه آن حضرت را نمیشناخت. پیراهنی از او به سه درهم خریدند. وقتی پدر جوان آمد. جوان به او خبر داد. او دانست كه خریدارش امیرالمؤمنین بوده است. یك درهم برداشت و خدمت حضرت آمد و عرض كرد: «یا امیرالمؤمنین، بهای پیراهن دو درهم است». حضرت فرمود: «پسرت پیراهن را با رضایت خودم به من فروخت» (قندوزی، 1416ق، ج 2، ص 196).
یکی از مهمترین فقرههای نهجالبلاغه که دوری امام از خودبزرگنمایی بهمثابه یکی از شاخصههای فاصلة قدرت را نشان میدهد، جملة «ولا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي» است (نهجالبلاغه، خطبة 216). از اینرو امام از مردم میخواستند ایشان را مدح نکنند: «فَلا تُثَّنُوا عَلَیَّ بِجَمیلِ ثَناءٍ» (همان) و به سبکی که با شاهان ظالم سخن میگویند، با ایشان سخن نگویند: «فَلا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَة» (همان). شارحان مراد امیر مؤمنان از سبک شاهپسندی را که از آن سخن گفته شده، تعریف و تمجید دانستهاند (نواب لاهیجی، بیتا، ص 194؛ مغنیه، 1979، ج 3، ص 276).
بههمین مناسبت، پرهیز دادن امام از «غلو» و مذمت افراطیان (ر.ک: نهجالبلاغه، حکمتهای 117 و 469) و پرداختن به مقولة «حُبّ الإطراء» (همان، نامة 53) به معنای لذت مدح زیاد (ر.ک: صبحی صالح، 1390، ص 205؛ هاشمی خویی، 1400، ج 14، ص 154) از دیدگاه فاصلة قدرت قابل تحلیل است.
این رفتار حضرت نیز برگرفته از سنت نبوی بود؛ آنجا که پیامبر از ثنا گفتن نهی کردند و به خاک پاشیدن بر صورت مدحکنندگان امر فرمودند (صدوق، 1413ق، ج 4، ص 11؛ ورّام، 1410ق، ج 2، ص 259). گرچه برخی شارحان، خاکپاشی را مجاز دانستهاند (مکارم شیرازی، 1390، ج 12، ص 499)، اما دستکم برخی افراد در صدر اول، برداشتی کاملاً حقیقی از آن داشتند. برای نمونه، مقداد مشتی خاک به صورت مدحکنندة خلیفة سوم پاشید. وقتی علت را جویا شدند، در پاسخ به حدیث فوق اشاره نمود (ابناثیر، 1367، ج 1، ص 184).
در منظومة فکری امام، رابطة میان رئیس دولت با آنان که بهعنوان فرودست در بدنة دولت اشتغال دارند باید همچون رابطة پدر با فرزندش باشد. ایشان توصیه میکردند: رفتار رئیس با کارکنان خود، همچون تفقد پدر از فرزندش باشد: «تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُهُ الْوَالِدُ مِنْ وُلْدِه» (قاضی نعمان، 1385، ج 1، ص 358).
اقدامات امام علی برای پندارهشکنی دربارة فاصلة قدرت، بُعد دیگری هم داشت. ایشان در نقطة مقابل جریانی که حکومت را ابزار رسیدن به اهداف و مطامح خود میپنداشت و به اموال عمومی ـ همچون شتری که گیاه بهاری را میخورد ـ دستدرازی میکرد (ر.ک: نهجالبلاغه، خطبة 3)، تعریفی از حکومت ارائه نمودند تا از یکسو مردم با معنای حقیقی «مسؤلیت» آشنا شوند و پاکدستی مسؤلان را مطالبه کنند و از سوی دیگر، امر بر صاحبمنصبان مشتبه نشود و مالکانه به اموال عمومی و افراد زیرمجموعه ننگرند.
تعریف امام از «حکومت» مبتنیبر اخلاق است. ایشان در نامهای به یکی از کارگزاران خود، حكومت را امانت میدانند و میفرمايند: «فَإِنِّي كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِي أَمَانَتِي» (همان، نامة 41)؛ من تو را در امانت خود (حكومت) شريك كردم. در نامهای هم به عمربن ابيسلمه پس از تشكر و قدرداني از زحماتش در مدت استانداری بحرین، مرقوم داشتند: «نَزَعْتُ يَدَكَ بِلا ذَمٍّ لَكَ وَلا تَثْرِيبٍ عَلَيْكَ؛ فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ الْوِلايَةَ وَأَدَّيْتَ الأَمَانَةَ» (همان، نامة 42)؛ تو را بیآنكه نكوهش و سرزنشی برايت باشد، فراخواندم. تو خوب حكومت و ادای امانت كردی.
همچنین خطاب به اشعثبنقيس، استاندار آذربایجان نوشتند: «وَإِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَلَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَة» (همان، نامة 5)؛ حكمرانی برای تو طعمه نيست، بلكه اين حكومت بر دوش تو امانت است.
گزارههای پیشگفته میتواند بهمثابه مبادی اخلاق حرفهای برای رهبران سازمانها درسآموز باشد. مراد از «سازمان» در اینجا، اتحاد تعدادی شخص یا گروه برای هدف یا کاری خاص (گالبرایت، 1366، ص 52) است که میتواند در هیبت یک حزب سیاسی، شرکت سهامی بزرگ و یا حکومت بروز یابد (ر.ک: همان، ص 54).
برای جمعبندی این بخش از مقاله، مهمترین اقدامات امیر مؤمنان در زمینة پندارهشکنی دربارة فاصلة قدرت، در جدول ذیل آمده است:
جدول 1: مهمترین اقدامات امیر مؤمنان در زمینة پندارهشکنی از فاصلة قدرت
راهبرد اقدام
ارائة الگوی عملی دوری از فرهمندنمایی
ارائة نقشه راه مخاطب عموم مردم و عوامل انسانی فرودست پرهیز دادن از غلو و مدح مسؤلان
عوامل انسانی فرادست نگاه مشفقانه و پدر ـ فرزندی به نیروهای زیرمجموعه
عوامل انسانی فرادست و فرودست ارائة تعریف جدیدی از حکومت
2ـ1ـ1. توجه به شايستگیهای کاری
ضابطهمند نبودن فرایند استخدام از مهمترین عوامل ایجاد فاصلة قدرت زیاد در محیطهای کاری است؛ زیرا افرادی که اینچنین در یک موقعیت شغلی قرار میگیرند خیال ترفیع بر اساس روابط را در سر میپرورانند. هافستد معتقد است: پدیداری کانون قدرت حول گروههای دوستی و خانوادگی، نشانة فاصلة زیاد قدرت است (هافستد، 1991، ص 40). این در حالی است که در جوامع با فاصلة کم، بنیان قدرت بر شایستگیهای کاری استواری مییابد.
امام علی در گام اول در نخستین روزهای پذیرش خلافت، موضع خود را دربارة واسپاری مسئولیتها و توجه به توانایی و تخصص افراد اعلام کردند. آن حضرت شایستهگزینی را در جهت بازگشت به سنت نبوی دانستند و فرمودند:
أَلا وَإِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِيَّهُ. وَالَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَ بَلْبَلَةً وَلَتُغَرْبَلُنَ غَرْبَلَةً وَلَتُسَاطُنَ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلاكُمْ وَأَعْلاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَلَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَلَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا (نهجالبلاغه، خطبة 16)؛
بدانيد! آزمايش شما به همان شکل که هنگام بعثت پيامبر صورت گرفت، تکرار شده است. سوگند به خدايی که پيامبرش را به حق برانگيخت، شما در هم آميخته شده، غربال میگرديد و مانند حبوباتی که در ديگ جوشان است، بالا و پايين میشويد، تا آنجا که فرودستان بالا آيند و فرادستان به زير کشيده شوند و عقبافتادهها که کوتاهی کرده بودند جلو افتند و کسانیکه قبلاً جلو افتاده بودند، عقب بمانند.
اشارة این سخن امام به نحوة انتصاب افراد در دوران خلفای پیشین، بهویژه عثمان بود؛ زیرا خلیفة سوم روشی را در پیش گرفته بود که میتوانست نتیجة آن تحقق آرزوی ابوسفیان باشد. ابوسفیان در آغاز خلافت عثمان آرزو کرده بود که حکومت پیوسته برای بنیامیه و میراث فرزندان آنان باشد: «مَا زِلت أرجُوهَا لَكُم وَلَتَصيرَنَّ إِلَى صِبيَانِكُم وَراثَةً» (مسعودی، 1409ق، ج 2، ص 343). این خطر را خلیفة دوم نیز پیشبینی کرد و عثمان را چنین پند داد: «فَإِن ولّيتَ هَذَا الأَمرَ فَاتَّقَ الله وَلا تَحمَلُ آلَ أَبيمُعَيط عَلَى رِقَابِ النَّاس» (بلاذری، 1959، ج 5، ص 501)؛ ای عثمان، اگر به خلافت رسیدی، از خدا بترس و خاندان ابیمعیط را بر گردة مردم سوار نکن!
امام مقدمداشتن دونپایگان بر نخبگان را از عوامل چهارگانة تباهی حکومتها میدانستند (ر.ک: تمیمی آمدی، 1366، ص 342). ازاینرو در گام دوم، اقدام به پاکسازی بدنة دولت و عزل افراد ناشایست کردند (یعقوبی، 1379، ج 2، ص 77).
در مرحلة بعدی، حضرت علی در نهایت دقت و به دور از مسائل حاشیهای، مناصب را به افراد معتمد و توانمند سپردند. بهبیان دقیقتر، مسئولیتسپاری در حکومت علوی، فراگردی بود که هرگز تابعی از روابط حلقهوار نشد و از ملاحظات سیاسی، مناسبات قومی و سفارش بزرگان اثر نمیپذیرفت. برای نمونه، امام در مواجهه با درخواست طلحه و زبیر مبنیبر مشارکت در حکومت، دست رد به سینة آنان زدند (ر.ک: نهجالبلاغه، حکمت 202؛ خطبة 205). ایشان از نقش آن دو در شورشهای مدینه خبر داشتند و از رویکرد زبیر در ماجرای شورای ششنفره مطلع بودند و یقین داشتند که در صورت کمتوجهی به درخواست ایشان، مشکلاتی به وجود خواهد آمد (ر.ک: مفید، 1372، ص 15؛ همو، 1413ق، ص 437)، اما بیاعتنا به خویشاوندی زبیر، ثروت و پایگاه اجتماعی این دو و فارغ از مصلحتاندیشی، آنان را شایستة کاری ندانستند که برای آن گردن کشیدند (نهجالبلاغه، خطبة 219) و موضع خود را شفاف اعلام فرمودند: «من در امانت خود، از يارانم، کسی را شريك نمیکنم، مگر اينكه دين و امانت او را بپسندم» (مجلسی، 1403ق، ج 32، ص 6).
در این زمینه، توجه به سخنان زبیر در جمع قریشیان خالی از لطف نیست؛ جایی که میگوید: این پاداش ماست از سوى على! ما در کار عثمان به نفع او قیام کردیم و گناهکارى او (عثمان) را ثابت نمودیم و اسباب قتل او را فراهم ساختیم، درحالىکه على در خانة خود نشسته بود. ما مشکل را حل کردیم، اما هنگامى که بهوسیلة ما به مقصودش رسید، دیگران را بر ما مقدم داشت (ابنقتیبه، 1990، ج 1، ص 71).
این جملات بر این حقیقت صحه میگذارد که امام در انتصاب افراد، مقهور روابط و مناسبات نمیشدند.
نمونة دیگر واکنش ایشان به پیشنهاد مغیره و ابنعباس مبنیبر ابقای موقت معاویه با توجه به نفوذ سیاسی وی در شام و عموزادگی با عثمان است که نشان میدهد امام در انتصاب و ابقای افراد اهل مماشات نبودند و حضور افراد فاقد صلاحیت در مناصب را عرصة مصلحتاندیشی و محاسبات سیاسی قرار نمیدادند (ر.ک: طبری، بیتا، ص 459ـ461).
از نظر امام علی، قبل از سپردن هرگونه مسؤلیتی، باید از شایستگی افراد برای انتصاب، اطمینان حاصل کرد. ایشان همواره برای گماردن افراد در مناصب مهم، حساسیت به خرج میدادند و بر رعایت ملاکهای شایستگی در مسئولیتسپاری (از جمله: حیا، سابقة دینداری و تجربة کاری) تأکید میکردند (ر.ک: نهجالبلاغه، نامة 53).
علیبنابیطالب همچنانکه قرآن کریم حکومت را «امانت» توصیف کرده (نساء: 58)، منصب را ودیعهای بزرگ میدانستند که باید پاس داشته شود و بهدست کسانی سپرده شود که در منظومة فکری ایشان، از واژة «اهل» برای بیان شایستگیشان استفاده میشد (برای نمونه، ر.ک: نهجالبلاغه، خطبة 173).
از نظر امام علی، کسی شایسته قرار گرفتن در هرم قدرت است که توانایی حفظ این امانت را داشته باشد، خواه این انسان متعهد شایسته و دارای توانایی، از خویشان و حلقة نخست یاران و خواه از قبیلهای کمترشناختهشده از جنوب شبهجزیره باشد.
بنابراین آنچه امروزه به عنوان «تعهد» و «تخصص» در واسپاری مسئولیتها بدان توجه میشود، مورد التفات حضرت علی بود. اشاره همزمان به «تعهد» و «تخصص» در واگذاری مسئولیت، در این جمله حضرت نمایان است: «در استفاده از كارگزاران، واسطه و شفاعتى جز كفايت و امانت را پذیرا نباش» (ابنابیالحدید، 1404ق، ج 20، ص 276). این نکته قابل ذکر است که در این جمله «کفایت» را باید معادل «تخصص» و «امانت» را هممفهوم «تعهد» در نظر گرفت.
نکتة شایان ذکر دیگر تفطن به واژة «امانت» در اشاره به حکومت است که بسامد فراوانی دارد (ر.ک: نهجالبلاغه، نامههای 5، 41 ، 42؛ حسینی جلالی، 1393، ص 88). این مهم تأکیدی است بر این اندیشه که قدرت باید در دستان شایستگان باشد و در این میان، تعلق داشتن به یک دودمان اهمیتی ندارد؛ چنان که عملاً در دوران حکومت امام علی چنین شد. ایشان پس از انتخاب کوفه بهعنوان مرکز خلافت، ترکیب هفتگانة قبیلهای موجود در این شهر را بهگونهای تغییر دادند که در مقابله با معاویه، بهجای دوقطبی عراق ـ شام، تقابل اسلام اصیل و نفاق مطرح شود. ازاینرو گروههای یمنی جایگزین اعراب شمالی یا نزاری شدند و در نتیجه «رهبری اسلامی» بهجای «رهبری قبیلهای» که در زمان حکومت عثمان تبلور داشت، مستقر شد (جفری، 1979، ص 117ـ123).
در منظومة فکری امام، تودة مردم «ستون دین» و «مایة قدرت مسلمانان» هستند. ازاینرو توجه مسئول دولت اسلامی باید به عموم مسلمانان معطوف باشد و از برگزیدن خشنودی خانواده، آشنایان و خواص، بدون در نظر گرفتن منافع و مصالح تودة مردم برحذر باشد (ر.ک: نهجالبلاغه، نامة 53).
اندیشة امام دقیقاً بازتاب افکار پیامبر است. در روایتی از رسول خدا آمده است: «هرکس از میان گروهی، مردی را به کار گمارد که در میان آن گروه، خداپسندتر از او وجود داشته باشد، به خدا و پیامبرش و مؤمنان خیانت کرده است» (حاکم نیشابوری، 1342ق، ج 4، ص 92؛ نیز ر.ک: کراجکی، 1421ق، ج 2، ص 283).
به همین منوال، امام از «استئثار» کارگزاران و قرار دادن بی دلیل امکاناتی همچون زمین در اختیار نزدیکان و خواص نهی میکردند: «وَلا تُقْطِعَنَ لأَحَدٍ مِنْ حَاشِیتِكَ وَحَامَّتِكَ قَطِیعَة» (نهجالبلاغه، نامة 53). و از این رهگذر در حکومت ایشان فاصلة قدرت از روابط عوامل حکومتی و مردم و نیز از مناسبات میان عوامل فرودست و فرادست رخت بربست.
مجموعه اقدامات امیر مؤمنان در این زمینه در شکل ذیل آمده است:
شکل 1: اقدامات امیرالمؤمنین در زمینة کاستن از فاصلة قدرت
در بازگشت به چهارچوب کلی مقاله، توجه به این نکته ضروری است که امام علی با شایستهگزینی و معرفی شاخصههای نیروی انسانی کارآمد، دست مدیران میانی در استخدامهای بیضابطه را بستند. از این رهگذر، آن حضرت عملاً فاصلة قدرت در روابط کاری را که منجر به استخدامهای بیقاعده و نادیدهانگاری عدالت رویهای میشد، به رسمیت نشناختند.
3ـ1ـ1. حذف حاشية امن در مناسبات کاری
از دیگر اقدامات امام علی که در کاستن از فاصلة قدرت اثر داشت، حذف حاشیة امن در مناسبات اداری بود. مراد از «حاشیة امن» (Comfort Zone) وضعیتی است که در آن، انسان میکوشد تا شرایط ثابت خود را حفظ کند (ر.ک: باردویک، 1995، ص 12)؛ وضعیتی که ممکن است به منصوبان دولتی، در خصوص مصونیت در برابر پیامدهای تعقیبی، اطمینان خاطر دهد و سبب شود تا آنان به اقداماتی تبعیضآمیز، منفعتطلبانه و مغایر با قوانین دست بزنند.
امام علی با حذف حاشیة امن در مناسبات کاری، حجت را بر همگان تمام کردند که در هندسة مدیریت علوی، هیچکس، حتی اگر از نزدیکان و خویشاوندان ایشان باشد، از عواقب کارش دور نیست و نمیتواند خود را از تعقیب و جزا مصون بداند. جملة امام که فرمودند: «أَلا، مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَلَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِه» (نهجالبلاغه، خطبة 127) اگرچه دربارة موضعگیری افراد در خصوص وحدت و دوری از تفرقه است، اما ـ دستکم ـ تصدیق میکند که امام برای هیچکس، حاشیة امن قائل نبودند.
ماجرای عاریة مضمونه (ر.ک: حکیمی،1380، ج 2، ص 412) اگرچه روایتی در خصوص یکی از دختران امام علی است، اما نشاندهندة این حقیقت است که امیر مؤمنان دربارة فرزندان خود، حاشیة امن تصور نمیکردند و بنا نداشتند برای افراد زیرمجموعه حکومت خود، چنین امکانی را در نظر بگیرند.
نکتة مرتبط با بحث این است که امام حاشیة امن را از صاحبمنصبان عالیرتبه تا فرودستترین عوامل انسانی سلب میکردند و در این زمینه هیچ استثنایی را نمیپذیرفتند؛ موضوعی که میتواند شاخصهای برای عدالت رویهای بهشمار آید.
مراد از «عدالت رویهای» میزانی است که نشان میدهد مقررات و رویههای مشخصشده، توسط خطمشیها در همة موارد کاربردشان، بهصورت یکسان پیروی میشوند (شرمرهورن و دیگران، 2002، ص 13).
جلوه دیگری از عدالت رویهای امام علی را که سبب فروکاستن از فاصلة قدرت میشد، میتوان در واکنش ایشان به اختلاس یکی از کارگزاران خویش که از اقوام امام نیز بود، یافت. امام خطاب به آن کارگزار مرقوم داشتند:
فَاتَّقِ الله وَارْدُدْ اِلی هؤُلاءِ الْقَوْمِ اَمْوالَهُمْ؛ فَاِنَّک اِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ اَمْکنَنی اللهُ مِنْک لاَعْذِرَنَّ اِلَی اللهِ فیک، وَلاَضْرِبَنَّک بِسَیفِی الَّذی ما ضَرَبْتُ بِهِ اَحَداً اِلاّ دَخَلَ النّارَ!» (نهجالبلاغه، نامة 41)؛
از خدا بترس و اموال ملت را به خودشان بازگردان و اگر چنين نکنی و خداوند مرا ياری رساند و به تو دست يابم، با همان شمشيری که به هرکس زدهام راه جهنم را پيش گرفته است، ضربتی بر تو خواهم نواخت.
نکته اینکه مخاطب این عبارات علاوه بر آنکه از اقوام امام بود، موقعیت علمی هم داشت؛ زیرا امام برایش نوشتند: ما تو را از خردمندان میشمردیم: «أیُّهَا المَعدُودُ کانَ عِندَنا مِن أُولِی الأَلبابِ» (همان). امام چنین تهدیدش کردند و هرگز در نادیده انگاشتن فاصلة قدرت میان او و دیگر کارگزاران، در معذوریت جایگاه اجتماعی و یا رابطة نسبی قرار نگرفتند.
ماجرای عزل ابوالاسود دئلی از منصب قضاوت گواه دیگری از حذف حاشیة امن در دوران حکومت امام علی است. دربارة این ماجرا در برخی از منابع آمده است: ابوالاسود بیآنکه جنایت و خیانتی مرتکب شده باشد، در مدت کوتاهی پس از انتصاب، از مقام خود برکنار شد. وقتی وی علت عزل را جویا شد، چنین شنید: براى آنكه ديدم بلندتر از طرف دعوا سخن مىگويى: «إِنِّي رَأَيتُ كَلامُكَ يَعلُو كَلامَ خَصمَكَ» (ر.ک: ابنابیجمهور، 1405ق، ج 2، ص 343؛ نوری، 1408ق، ج 17، ص 361).
دقت در ماجرای پیشگفته این حقیقت را برملا میکند که تعیین مدت برای انجام مسؤلیت در هندسة رفتار مدیریتی امام علی جایگاهی نداشت. اگر غیر از این بود، در متن احکام انتصاب کارگزاران علوی ردّی از زمانبندی مناصب یافت میشد.
بر اساس آنچه ذکر شد، حضرت علی با حذف حاشیة امن در محیطهای کاری، عوامل حکومت را از رفتارهایی که متأثر از فاصلة قدرت، رنگی از ظلم و بیعدالتی داشت و آمیخته با خودسریِ ناشی از دور شدن از ضوابط بود، پرهیز میدادند. بر پایة این اقدام، هرکس ضوابط مقرر را مراعات نمیکرد با مجموعه گستردهای از واکنشها ـ از توبیخ و عزل گرفته تا حبس و تعزیر ـ روبهرو میشد.
نتيجهگيری
در علم مدیریت، از نوع رابطة کارفرمایان و سطح فرودست جامعة کاری ـ بهویژه آنکه مناسبات و تعامل آن دو با یکدیگر در چه سطحی قرار دارد ـ به «فاصلة قدرت» یاد میشود. همین مؤلفه یکی از ابعادی است که میتوان بر پایة آن، جایگاه فرهنگ کار در دولت علوی را مطالعه و بررسی کرد.
به بیان دقیقتر از زاویة دید فاصلة قدرت، میتوان از یکسو بسیاری از رفتارهای حضرت علی را تحلیل کرد و از دیگرسو، تعداد پرشماری از حوادث آن دوران را با همین سنجه واکاوی نمود.
مروری بر نهجالبلاغه نشان میدهد که امیرالمؤمنین باوری به فاصلة قدرت نداشتند و در گفتمان مدیریتی ایشان، اثری از فاصلة زیاد بین رئیس دولت و کارکنان مشاهده نمیشود. از همین رهگذر، کارفرمایان مجاز به نمایش قدرت و فرهمندنمایی نبودند.
از سوی دیگر و بر همین پایه، «تعهد» و «توانایی» دو ملاک اصلی جایگیری افراد در محیط کار بودند و در این زمینه، قرار گرفتن در حلقة خویشاوندان و دوستان فایدهبخش نبود.
امام همچنین اقدام به حذف حاشیههای امن در مناسبات سیاسی کردند تا با کاستن از فاصلة قدرت، پیشگیرانه عوامل انسانی دولت علوی را از فساد دور سازند.
- نهجالبلاغه.
- ابنأبیجمهور، محمد بن زینالدین (1405ق). عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیه. تحقیق: مجتبی عراقی. قم: دار سیدالشهداء.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید (1404ق). شرح نهجالبلاغه. تصحیح: محمدابوالفضل ابراهیم. قم: مکتبة آیةالله مرعشی نجفی.
- ابناثیر، محمد بن مبارک (1367). النهایة فی غریب الحدیث و الأثر. قم: اسماعیلیان.
- ابنحیون، قاضی نعمان (1385). دعائم الاسلام. قم: مؤسسة آل البیت(ع).
- ابنشهر آشوب، محمد بن علی (1379ق). مناقب آل أبی طالب. قم: مؤسسۀ انتشارات علامه.
- ابنعساکر، ابوالقاسم علی بن حسن (1415ق). تاریخ مدینۀ دمشق. تحقیق: علی شیری. بیروت: دارالفکر.
- ابنقتیبه (1990). الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء. تحقیق: علی شیری. بیروت: دارالأضواء.
- ابنمزاحم، نصر بن مزاحم منقرى (1370). پیکار صفین. ترجمة پرویز اتابکى. تهران: آموزش انقلاب اسلامى.
- ابولحیه، نورالدین (1441ق). شمائل النبوة و مکارمها. دمشق: دارالانوار للنشر و التوزیع.
- برل، آدولف (1361). قدرت. ترجمة نجف دریابندری. تهران: خوارزمی.
- بلاذری، احمد بن یحیی (1959). انساب الأشراف. تحقیق: محمد حمیدالله. قاهره: دارالمعارف.
- بیتس، دانیل و پلاگ، فرد (1387). انسانشناسی فرهنگی. ترجمة محسن ثلاثی. تهران: علمی.
- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد (1366). تصنیف غررالحکم و دررالکلم. تحقیق: مصطفی درایتی. قم: دفتر تبلیغات.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله (1342ق). من المستدرک علیالصحیحین فیالحدیث. تلخیص: محمد بن احمد الذهبی. حیدرآباد: مجلس دائرة المعارف النظامیه.
- حسینی جلالی، سیدمحمدرضا (1393). کتاب سیدالوصیین و امیرالمؤمنین الی قاضی الاهواز. قم: دانشگاه مفید.
- حکیمى، محمدرضا، محمد و على (1380). الحیاة. ترجمة احمد آرام. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
- حلبی، تقی بن نجم (1404ق). تقریب المعارف. تحقیق: فارس تبریزیان و الحسون. قم: الهادی.
- رابینز، استیفن (1386). مبانی رفتار سازمانی. ترجمة علی پارسائیان و محمد اعرابی. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- صالح، صبحی (1390). فرهنگ لغات نهجالبلاغه. ترجمة مصطفی رحیمینیا. تهران: اندیشة اسلامی.
- صدوق، محمد بن علی (1413ق). من لایحضره الفقیه. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- طباطبائی ندوشن، سیدروحاله و همکاران (1401). تحلیل رفتار مدیریتی امام علی(ع) بر پایة فاصلة قدرت. پژوهشنامة نهجالبلاغه، 10، 47ـ71.
- طبرسی، حسن بن فضل (1365). مکارم الاخلاق. ترجمۀ ابراهیم میرباقری. تهران: فراهانی.
- طبری، محمد بن جریر (بیتا). تاریخ الطبری. تحقیق: محمدابوالفضل ابراهیم. قاهره: دارالمعارف.
- فیض کاشانی، ملامحسن (1417ق). محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء. تحقیق: علیاکبر غفاری. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- قندوزی، سلیمان (1416ق). ینابیع المودة لذوی القربی. تحقیق: سیدعلی جمال اشرف. قم: اسوه.
- کراجکی، محمد بن علی (1421ق). التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة. تحقیق: کریم فارس حسون. قم: دارالغدیر.
- گالبرایت، جان کنت (1366). کالبدشناسی قدرت. ترجمة احمد شهسا. تهران: شهسا.
- مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمّة الاطهار. بیروت: مؤسسة الوفاء.
- مسعودی، على (1409ق). مروج الذهب و معادن الجوهر. تحقیق: اسعد داغر. قم: دارالهجرة.
- مکارم شیرازی، ناصر (1390). پیام امام امیرالمؤمنین(ع): شرح تازه و جامعی بر نهجالبلاغه. قم: امام علیبنابیطالب(ع).
- مغنیه، محمدجواد (1979). فی ظلال نهجالبلاغه. بیروت: دارالعلم للملایین.
- مفید، محمد بن محمد (1372). الکافئة فی إبطال توبة الخاطئة. تحقیق: علیاکبر زمانینژاد. قم: کنگرة جهانی هزارة شیخ مفید.
- مفید، محمد بن محمد (1413ق). الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة. تحقیق: سیدعلی میرشریفی. قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
- مهربان، مجتبی (1397). روانشناسی انسان قدرتگرا. تهران: جوانة رشد.
- نواب لاهیجی، محمدباقر (بیتا). شرح نهجالبلاغه. تهران: اخوان کتابچی.
- نوری، میرزاحسین (۱۴۰۸ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. بیروت: مؤسسة آلالبیت لاحیاء التراث.
- ورام، مسعود بن عیسی (1410ق). مجموعة ورّام. قم: مکتبة فقیه.
- هارمن، کریس (1386). تاریخ جهان. ترجمة پرویز بابایی و جمشید نوایی. تهران: نگاه.
- هاشمی خویی، میرزاحبیبالله (1400ق). منهاج البراعة فی شرح نهجالبلاغه. تحقیق: ابراهیم میانجی. تهران: مکتبة الاسلامیة.
- یعقوبی، احمد (1379). تاریخ یعقوبی. قم: مؤسسة نشر فرهنگ اهلبیت(ع).
- Bardwick, Judith M (1995). Danger in the Comfort Zone: From Boardroom to Mailroom--how to Break the Entitlement Habit That's Killing American Business .New York :Amacom, American Management Association.
- Jouvenel, Bertrand (1949). On Power: The Natural History of Its Growth. New York: Viking Press.
- Lee ,Cynthia, Madan Pillutla, Kenneth S Law (2000). "Power-distance, gender and organizational justice", Journal of Management,Volume 26, Issue 4,pp 685-704.
- Höffe, Otfried (1987). Politische Gerechtigkeit: Grundlegung einer kritischen Philosophie von Recht und Staat, Frankfurt am Mein: Suhrkamp.
- Hofstede, G. (1991). Cultures and Organizations: Software of the Mind. London: McGraw-Hill Book Company.
- Hofstede, G., Hofstede, G. J., Minkov, M. (2010). Cultures and Organizations: Software of the Mind. 3rd Edition. USA: McGraw-Hill.
- Jafri,S.Husain.M (1979).Origins and Early Development Of Shia Islam. London.Oxford.
- Khairullah, D. H. Z., Khairullah, Z. Y. (2013). "Cultural Values and Decision-Making in China" , International Journal of Business, Humanities and Technology, Vol 3 (2).pp40-35
- Kim, T. Y., & Leung, K., (2007) “Forming and Reacting to Overall Fairness: A Cross Cultural Comparison”, Organizational Behavior and Human Decision Processes, Vol. 104: 83-95.
- Schermerhorn, Jr. John & Others (2002). Organizational Behavior. John Wiley & Sons, Inc, Seventh Edition.