تکامل مدیریت اسلامی در بستر انقلاب اسلامی ایران
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
پس از کشف ماشين بخار و رشد صنايع و کارخانههاي بزرگ، دانش مديريت در عصر صنعتي توانست جاي خود را در بين علوم بشري پيدا کند. اين دانش بهمرور زمان در کشورهاي توسعهيافته فراگير شد و به يکي از ابزارهاي مهم توسعه و پيشرفت در کشورها بدل گشت. البته دغدغة مديريت، هميشه براي کارگزاران و انديشمندان مطرح بوده است؛ اما بعد از انقلاب صنعتي اين دانش توانست بهعنوان يک دانش مستقل در بين علوم انساني شناخته شود. امروزه نيز اين دانش بهنحو چشمگيري توسعه يافته و در کشورهاي مختلف زمينهساز رشد و توسعه شده است. امروزه مديران در سازمانها کساني هستند که طرحريزي، سازماندهي، هدايت و کنترل را بر عهده دارند؛ بهگونهايکه ميتوانند سازمان را به هدف برسانند (واگنر و هولنبک، 2010، ص 18). ديدگاههاي مديريتي حاکم بر فضاي علمي و صنعتي، در صنايع کوچک کشورهاي رشديافتة پساصنعتي، همچون آمريکا، فرانسه، و انگلستان در سدة بيستم آغاز شد و آهستهآهسته به ديگر نقاط جهان راه برد و فراگير شد (گريزري، 1389، ص 107).
1. مباني نظري و پيشينة پژوهش
دانش مديريتي که در بستر انقلاب صنعتي بروز يافت، بهطور طبيعي متأثر از فضاي فلسفي و فکري آن دوران بود. اين دانش، هرچند بهنوبةخود خدمات شايستهاي براي پيشرفت جوامع انجام داد، در معرض انتقادات فراواني از ناحیة متفکران غربي قرار گرفت؛ انتقاداتی که زمينة رشد و باروري اين دانش را فراهم کرد. بهمرور زمان، دانش مديريت از شکل بيروح و خشک مکانيکي، به شکلهاي ارگانيک و پويا نزديک شد و تحولات اساسي در هستة اصلي اين دانش، يعني نگرش به انسان، صورت گرفت. مري پارکر فالت و چستر بارنارد از اولين طرفداران ديدگاه انسانگرايي به مديريت بودند که بر اهميت درک رفتارها، نيازها و نگرشهاي انسان در محل کار و تعاملهاي اجتماعي تأکيد ميکردند (دفت، 1387، ج 1، ص 73). اين تحولات منجر به شکلگيري اين باور شد که انسانها موجوداتي اجتماعي و خودشکوفا هستند و فرد تحت تأثير عوامل محيطي ممکن است رفتارهايي از خود بروز دهد که پيشبينيشده نیست؛ و درنهايت، در اين مرحله نظريههاي روابط انساني در دانش مديريت شکل گرفت (رضاييان، 1392، ص 50)؛ اما اصلاحات صورتگرفته، بهدليل اتکا بر مباني فلسفي و فکري برخاسته از مباني ماترياليستي مسلط بر فضاي حاکم در جوامع غربي، هنوز نتوانسته است تأمينکنندة خواستههاي حقيقي انسان باشد (گريزري، 1389، ص 45). دورکيم تأکيد داشت که سازمانها، خواه در جوامع سنتي و خواه در جوامع صنعتي، متأثر از هنجارها، باورها، و ارزشهاي انساني هستند؛ بهگونهايکه نميتوان نظریه يا ايدهای مديريتي يافت که مبتني بر ارزشها و باورهاي انساني آن جامعه نباشد (بوريل و مورگان، 1383، ص 63).
از هنگامي که انسان کانون توجه نظریههاي مديريت قرار گرفت، «فرهنگ» عامل تأثيرگذار در موفقيت مديريت و سازمان شد (رضاييان، 1395، ص 4). ازاينرو انديشمندان مديريت توجه بيشتري به شناخت لايههاي دروني فرهنگ معطوف کردند. اساساً بُعد اصلي پديدة سازمانها «فرهنگ» شمرده شد (رابينز، 1390، ص 383). در اين مرحله بود که دانش مديريت رابطة وثيقي با دانش جامعهشناسي پيدا کرد. ساخت ايدههاي مديريتي در بستر تفکرات جامعهشناسي بود که سازمان را بهعنوان يک شخصيت حقوقي پذيرفت و بر اين باور بودند که سازمان اجتماعي، بهتر انسانها را بر ديگر حيوانات برتري ميبخشد و آنها را به بهرهبرداري از محيط و زندگي در سطح بالايی از کاميابي قادر ميسازد (سوکاس و نودسن، 1395، ص 24).
از چالشهاي مهم دانش مديريت ساختهشده در غرب براي اجرا در ديگر کشورها، ناسازگاري آن با فرهنگهاي کشورهاي مختلف دنيا بود. بهرغم ادعاي جهانشمولي براي آموزههاي مديريتي (رضاييان، 1392، ص 43)، اين موضوع بهمرور اثبات شد که مديريت پرورشيافته در فرهنگ غرب نميتواند کارکردهاي مفيدي در ديگر جوامع بهدست آورد (گريزري، 1389، ص 37). ازاينروی بود که مديريت ژاپني، که در مقام مقايسه با مديريت غربي قرار گرفته بود، توانست امتيازات خود را بهخوبي بهرخ بکشد (ساندرس و همکاران، 2010، ص 58). مديريت ژاپني متناسب با شرايط فرهنگي کشورهاي شرق آسيا توانست باعث موفقيتهاي چشمگير شود و مورد توجه قرار گيرد. چالش مهم ديگر، مسائل اخلاقي در سازمانها بود. در گذشته، مسائل اخلاقي براي سازمانها مطرح نبود يا در معرض اهميت قرار نداشت (اسکام و همکاران، 2003، ص 25)؛ اما امروزه ترکيب محيط متلاطم بومي، جهانيشدن کسبوکار، و افزايش ارزيابيهاي عمومي، سازمانها را متقاعد کرده است که به نظام اخلاقي و مسئوليتهاي اجتماعي در محيط کسبوکار خود متعهد باشند (دفت، 1387، ج 1، ص 221). رعايت اصول اخلاقي حاکم بر جامعه شرط ماندگاري سازمانها در جامعه است. ازاينرو سازمانها تدابيري را بهمنظور تشويق کارکنان به رعايت اصول اخلاقي در پيش ميگيرند (کريتنر و کينيکي، 1384، ص 72).
کلگ و دانکرلي (1981) معتقدند: مهمترين جنبة آموزش مديريت، بهطورکلي عبارت است از نقش آن در بازتوليد ايدئولوژي. اين نگاه، اگر صادقانه باشد، در همة نظریههاي مديريت جاري است (دانکرلی و کلاگ، 1981، ص 391). بنابراين هيچیک از نظریههای سازمان، از کمند ايدئولوژي در امان نيست. اساساً همة انواع دانش، توسط فرايندهاي اجتماعي و فرهنگي شکل ميگيرند. بنابراين، نظریههاي مديريتي داراي بار فرهنگياند.
تحقيقات ميداني دانشمندان غربي نيز به اين نتيجه رسيد که تقريباً هيچيک از نظریههاي اساسي مديريت و رهبري، کاربرد نتيجهبخشي در کشورهاي ديگر ندارند (زگورست و همکاران، 2004، ص 27). زگورست (2004) معتقد است که دليل اين ناکارآمدي، تفاوتهاي بنيادي بين ديدگاه مديريت غربي (بهويژه آمريکايي) و ديدگاههاي ديگر است. در مديريت آمريکايي بهجاي تأکيد بر اعتقادات مذهبي، بر عقلانيت (بهمعناي سودآوري) تأکيد ميشود؛ چنانکه بهجاي تأکيد بر تعهد، تأکيد بر اصل لذتجويي است (همان). نظرية امروزين مديريت، که از سوي آمريکاييها بر همة دنيا تحميل ميشود، تقريباً بهطور انحصاري به سازمانهاي موجود در غرب توجه دارد و ساير فرهنگها را در نظر نميگيرد (گريزري، 1389، ص 107). اين امر، از ناکارآمدي و عدم جهانشمولي دانش مديريت و ناديده گرفتن عنصر فرهنگ حکايت ميکند؛ بهويژه آنکه ميدانيم جداسازي رسمي کليسا و دولت از يکديگر در جوامع غربي، که بعد از رنسانس اتفاق افتاد، اغلب بهعنوان نقطة آغاز نظرية سکولاريسم مطرح ميشود. اين موضوع عامل مهمي براي دور کردن آموزههاي ديني از فرهنگ و سازمان در غرب بود. اين در حالي بود که جوامع شرقي اهميت بيشتري به فرهنگ و آموزههاي ديني ميدادند. ازاينرو گزارههاي مديريتيِ عاري از فرهنگ ديني، در جوامع شرقي با ناکارآمدي همراه شدند. البته موضوع بیتوجهی به آموزههاي ديني، در سازمانهاي غربي هم بهمرور به يک چالش تبديل شد؛ بهگونهايکه در گزارشهاي نيمقرن اخير مشاهده ميشود که درواقع دين از دولت و کسبوکار جدا شد؛ اما بهعنوان بخشي از حقيقت عيني بشريت، فرهنگ ديني در فعاليتهاي سازمانها و بنگاههاي خصوصي پابرجاست (ترسي و همکاران، 2014).
اوچي در اواخر دهة 1970م از فرهنگ بهعنوان بديلي مطلوب بهجاي سازوکارهاي بازار و همينطور بهجاي سيستمهاي کنترل بوروکراتيک دفاع کرد (هچ و کاتليف، 1390، ص 336). مورگان نيز به تبيين استعارة فرهنگ سازماني پرداخت و براي آن جايگاه مناسبي در نظریههاي سازمان يافت. منظور وي از فرهنگ، مجموعهاي از ارزشها، سنتها، آداب و رسوم مشترك بود که الگوهاي رفتاري خاصي را ايجاب ميکند. هر سازمان داراي يک فرهنگ خاص است که هرچند از جامعه گرفته شده، خصوصيات سازمان را داراست. بنابراين براي شناخت سازمان و رفتارها و عملکرد کارکنان، بايد فرهنگ سازمان را شناخت (مورگان، 2006، ص 117). در استعارة فرهنگ، مدير نماد يک سازمان است و حامل سنتي است که بهطرق متعددي قابل تفسير توسط اعضاي سازمان است. فرهنگها واقعيتي هستند که بهصورت اجتماعي ساخته ميشوند. واقعيت ساختهشدة اجتماعي اشاره به اين ايده دارد که براي گروهها، سازمانها و جوامع، واقعيت از طريق شرايط موجود در جهان طبيعي يا فيزيکي شکل داده نميشوند؛ بلکه بيشتر، از طريق توافق و معاشرتِ بينفردي تعريف ميشوند (کريتنر و کينيکي، 1384، ص 57). نظریههاي مديريت دربرگيرندة دامنة زيادي از ارزشها هستند. اساساً بدون ارزش و فرهنگ نميتوان نظریة مديريت و سازمان را درک کرد (تاسي، 1388، ص 9). اينگونه نيست که علم تنها شامل گزارههايي باشد که از راه تجربة حسي بهدست آمده و با آموزههاي ديني متفاوت باشد. علم مديريت و ـ در مرتبة بالاتر ـ نظام مديريت، متأثر از اخلاق و فرهنگ است؛ يعني مبتني بر باورها و ارزشهاست و ازهمينروست كه بسياري از کشورها، با اینکه بيديناند، بهدلیل برخي فرهنگهاي ملي خود، نظام مديريتي خاص خود را دارند (مصباح يزدي، 1394).
2. مديريت اسلامي در کشورهاي اسلامي
با شکلگيري ساختارهاي جديد حکومتي و همچنين توسعة دنياي صنعتي، کمکم کشورهاي اسلامي نيز ناگزير از پذيرش تحولات مديريتي بودند. پس از آنکه دانش مديريت در کشورهاي اسلامي مطرح شد، شواهد نشان ميدهند که در ابتدا انديشمندان آن را يک پديدة نوظهور يافتند و بدون حساسيت دربارة عوارض فرهنگي آن، درصدد يادگيري و بهکارگيري آن در کشورهاي خود برآمدند. مهمترين شاهد بر اين موضوع، حجم وسيع کتب ترجمهشدة دانش مديريت در کشورهاي اسلامي است؛ درحاليکه تأليفات دانشمندان مسلمان در زمینة مديريت بومي يا مديريت اسلامي بسيار اندک است.
در ابتدای ورود دانش مديريت به کشورهاي اسلامي، اندیشمندان مسلمان آن را بدون زيربناها و پيوستهاي فرهنگي تصور کردند و از بوميسازي و اسلاميسازي آن غفلت نمودند. ساختار سازمانهاي دولتي و سازماندهي صنعتي که در کشورهاي غرب شکل گرفته بود، بهمرور در کشورهاي اسلامي جاي خود را باز کرد. در گذر زمان، اين ساختارها و ايدههاي مديريتي با چالشهاي فرهنگي مواجه شدند؛ زيرا سازمانها به جايگزين کردن ارزشهاي غالب خود با ارزشهايي که براي انطباق با محيط متحول مناسبتر است، نياز دارند (رضاييان، 1395، ص 8). چنين تحولي سازمانها را با چالش مواجه ميسازد.
ناکارآمدي دانش مديريت در کشورهاي اسلامي و تقابل مباني فکري و توصيههاي مديريتي با آموزههاي اسلامي، انديشمندان را واداشت که درصدد تأسيس دانش مديريت اسلامي يا اصلاح و سازگاري اين دانش در کشورهاي اسلامي برآيند. همسازي با فرهنگ جامعه يکي از اولويتها بود که دورنمايي دشوار را نشان ميداد. در نيمقرن گذشته اين تلاش در کشورهاي مختلف اسلامی، از شرق آسيا تا غرب آفريقا و در پهناي کشورهاي اسلامي صورت گرفته است.
با بررسي آثار منتشرشده در کشورهاي اسلامي (بجز ايران) با موضوع مديريت اسلامي، ميتوان اولين تلاشها را در شرق آسيا شناسايي کرد. بهعبارتديگر، پيش از کشورهاي عربي، اين کشورهاي اسلامي شرق آسيا بودند که آثاري در زمينة مديريت اسلامي به عرصة تفکر بشر ارائه کردند. نکتة ارزشمند در اين موضوع اين است که اين آثار مربوط به اواخر دهة 1970م است؛ يعني بعد از انقلاب اسلامي ايران. پس از انقلاب اسلامي ايران و کسب موفقيت بهوسيلة سازمانها و نهادهاي مبتني بر آموزههاي اسلامي، اين جرقه در ذهن انديشمندان کشورهاي اسلامي زده شد که ميتوان سازمانها را براساس آموزههاي اسلامي ساخت. تحولات رخداده در ادارة کشور و سازماندهي جنگ تحميلي، انقلاب اسلامي ايران را در کانون توجه مطالعات سياسي و مديريتي قرار داد. انقلاب اسلامي ايران موضوع نظریههاي معمول و متداول سازماني و سياسي را در جهان دچار چالش جدي کرد. بهترين دليل بر اين موضوع، انتشار اولين مقالات و کتابهاي مديريت اسلامي در اين برهة زماني است. اين مقالات و کتب، عمدتاً در کشورهاي اسلامي منتشر شد؛ هرچند کموبيش چنين موضوعاتي در کشورهاي غربي نيز مشاهده ميشود. عنوان نمونه میتوان به مقاله پیتر رایت (1981) در این زمینه مراجعه کرد. این در حالي است که تا پيش از انقلاب اسلامي ايران، به موضوع مديريت اسلامي پرداخته نشده و هيچ کتاب يا مقالهاي در اين زمينه انتشار نیافته است.
بعد از انقلاب اسلامي ايران، علاوه بر کشور جمهوري اسلامي ايران که به موضوع مديريت اسلامي پرداخت و مراکز آموزشي و پژوهشي در اين زمينه در حوزه و دانشگاه تأسيس کرد، کشورهاي اسلامي نيز درصدد تحقيق و مطالعه در زمینة مديريت اسلامي برآمدند. شناسايي اين موضوع در مجلات و کتب منتشرشده در شرق آسيا و در کشورهاي عربي قابل توجه است. البته نکتة قابل توجه در اين مطالعه اين است که رويکرد مطالعات مديريت اسلامي در کشورهاي اسلامي شرق آسيا با رويکرد مطالعات در کشورهاي عربي نيز متفاوت است.
در شرق آسيا سيدمحمدنقيب العطّاس از مشهورترين انديشمندان برنامة اسلاميسازي دانش و علم ديني است. وي از دهة هشتاد ميلادي وارد اين عرصه شد و بعدها در سال 1991م، «مؤسسة بينالمللي انديشه و تمدن اسلامي» ISTAC)). را در کوالالامپور، پايتخت مالزي، تأسيس کرد. يکي از اهداف اساسي تأسيس آن، بسط و گسترش بحث اسلاميسازي دانش بود. ايدههاي عطاس تأثير فراواني بر متفکران مالزيايي و اندونزيايي گذاشت. ازاينرو از دهة هشتاد ميلادي به بعد، ميتوان کتابها و مقالات فراواني در حوزة علوم انساني اسلامي و بهطور خاص در حوزة مديريت اسلامي در اين کشورها يافت.
پژوهشگران مالزيايي تلاش ارزندهاي براي تلفيق آموزههاي اسلامي با دانش مديريت انجام دادهاند. آنان با تأليف مقالاتي درصدد برآمدند تا مفهوم رهبري و مديريت را در زندگي نبي گرامي اسلام شناسايي و معرفي کنند. همچنين بهمرور، آثار متعددي درخصوص وظايف مديريت از نظر قرآن کريم تأليف شد. رويکرد پژوهشگران شرق آسيا به مديريت اسلامي برخاسته از نگاه تطبيقي است.
اسلاميسازي دانش در نظر عطّاس بهمعناي تنزيه و تهذيب علوم انساني موجود است که به مرامهاي دنيوي و خردگرايي فلسفي و انديشههاي غيرديني آلوده شدهاند. تنزيه و تهذيب به اين معناست که گزارهها و مباني بنياديني که علم غرب بر آنها استوار است، بررسي شده، قسمتهايي که با مفاهيم اسلامي در تضادند، حذف شوند و بهجاي آنها از مفاهيم و گزارههاي اسلامي استفاده شود (ايمان و کلاتهساداتي، 1392، ص 135).
ايدههاي دکتر عطاس زمينة شکلگيري رويکرد نويني در تفکر انديشمندان مالزي و اندونزي بهوجود آورد. آنان تحت تأثير اين ايدهها، با نگاهي نوآورانه به علوم انساني نگريستند. آثاري که از انديشمندان مديريتي شرق آسيا در دست است، بيانکنندة اين موضوع است که ایشان در بررسي مديريت اسلامي درصدد يافتن شواهدي از مستندات ديني بودهاند که بتوانند علوم انساني را براساس آن تبيين کنند؛ چنانکه تلاش کردهاند آموزههاي مديريت اسلامي را برتر و کاملتر از آموزههاي مديريت رايج در غرب نشان دهند. ازاينرو با تکيه بر برخي آيات قرآني و نقل رواياتي از نبي گرامي اسلام و خلفاي راشدين، شواهدي در حوزة مديريت و رهبري ارائه دادهاند. در این زمینه نمونههای فراوانی را میتوان متذکر شد مانند مقالات عزتی (1982)، مظفر (1988)، مادادور (1999)، محمد صادق (1996)، اظهرکاظمی (2005)، و موحادین (2012). همچنين در برخي از مقالات تلاش کردهاند که از آموزههاي فقه اسلامي نيز در زمینة مديريت بهره ببرند. چنانکه در دانشکدههای مدیریت اسلامی يکي از دروسي اصلی که دانشجويان مديريت ملزم به خواندن آن هستند دروس فقه است. در این زمینه میتوان به ویکیی (2003) و معروف علماء (2015) مراجعه کرد.
با بررسي مقالات و کتب مديريت اسلامي در اين کشورها به اين نتيجه خواهيم رسيد که در اکثر آثار توليدشده و در دسترس شرق آسيا در حوزة مديريت اسلامي، رويکرد فلسفي و بنيادي از سطح نازلي برخوردار است؛ هرچند مطالعات در حوزة روبنايي قابل توجه و در حال رشد است. شايد يکي از عوامل اين موضوع اين است که مباحث فلسفي و بنيادي هنوز به بلوغ لازم در اين کشورها نرسيده است. اگر مسير تفکري نقيب العطاس ادامه مييافت، ميتوانست به رشد قابل قبولي در اين زمينه دست يابد. متأسفانه به دلیل اختلافات سیاسی وی به انزوا کشیده شده و از هرگونه فعالیت علمی بازداشته شد. يکي از ضعفهاي اساسي مطالعات انجامشده در حوزة علوم انساني در کشورهاي شرق آسيا، فقدان مبانی فکری و فلسفی است؛ زيرا همانگونهکه بيان شد، نميتوان آموزههاي اسلامي را بر مبناي مؤلفههاي فکري و بنيادي فلسفة غيراسلامي، بنا کرد. ساخت مديريت اسلامي براساس شالودههاي تفکر ماترياليستي و اومانيستي، نهتنها راهگشا نخواهد بود، بلکه بهمرور زمان ماهيت روبنايي را نيز تغيير خواهد داد.
همچنين در برخي از کشورهاي عربي نيز تلاشهايي در زمينة مديريت اسلامي انجام شده است. بیشتر اين تلاشها از دهة 1980م صورت گرفته است. يکي از چهرههاي برجسته در جهان عرب که به موضوع علم ديني و علوم انساني اسلامي علاقهمند بود، اسماعيل راجا الفاروقي (1921ـ1986م) است. وي که فلسطينيالاصل و مقيم آمريکاست، از بنيانگذاران مؤثر «مؤسسة جهاني انديشة اسلامي» است. فاروقي بنيانگذار «نظرية اسلاميسازي دانش» است و در اين مؤسسه تلاش کرد که براساس ايدة «تهذيب»، علم مدرن غرب را مبتنی بر مفاهيم و گزارههاي اسلامي بازسازي کند. برخي از شاگردان وي آثاري در زمینة مديريت اسلامي نيز تدوين کردهاند و تلاش دارند که به توليد منابع مديريت اسلامي بپردازند. یکی از آثار این مؤسسه تحت عنوان مدیریت و رهبری در تشکلهای اسلامی، به قلم دکتر هشام الطالب تدوین شده که به وسیله سیدعلیمحمد رفیعی به فارسی ترجمه و در نشر قطره در سال 1380 در ایران منتشر شده است. بيشترين آثار در حوزة مديريت اسلامي در جهان عرب را ميتوان در کشورهاي مصر، عربستان و عراق مشاهده کرد.
با بررسي انجامشده دربارة مقالات و کتب منتشرشده در کشورهاي عربي، اين موضوع آشکار شد که بيشتر توجه اين انديشمندان، به حوزههاي منابع انساني از ديدگاه اسلام منعطف است. البته در سالهاي اخير موضوع مديريت راهبردی و برنامهريزي راهبردی نيز بسيار مورد توجه دانشمندان کشورهاي عربي قرار گرفته است. درخصوص مديريت راهبردی نيز مجلات و کتب مختلفي توليد شده که کموبيش به آموزههاي اسلامي نيز توجه کردهاند. آثار توليدشده در حوزة مديريت اسلامي توسط نويسندگان عرب، به دو زبان عربي و انگليسي در دسترس قرار دارد. نمونههایی از کتب منتشرشده اندیشمندان عرب زبان مسلمان که به زبان انگلیسی منتشر شده است را میتوان در در آثار ابوزند (2006)، ملاهی (2006)، و برانین (2010) مشاهده کرد. محققان عربزبان بهدليل بهرهمندي از زبان عربي و در اختيار داشتن منابع اصيل اسلامي توانستهاند کارهاي قابل قبولي در موضوع مديريت اسلامي ارائه دهند. نمونه این آثار را در عربستان به وسیله ابوعراد (1423ق)، در مصر ناصر المعیلی (1426ق)، ابوالعینین (2002) در عراق، بامخرمه (2013) در امارات متحده عربی، و عبیدات (2001) در عمان میتوان مشاهده کرد.
البته مقايسة تحقيقات انجامشده در شرق آسيا و در کشورهاي عربي نشان ميدهد که آثار توليدشده در شرق آسيا از نوآوري بيشتري برخوردار بوده و توانستهاند به آخرين دستاوردهاي دانش مديريت بپردازند و در اين زمينه تحقيقات ابتکاري نيز ارائه کنند. اين در حالي است که در آثار توليدشده در زمينة مديريت اسلامي توسط دانشمندان کشورهاي عربزبان، تلاش شده است بر مدار نظریهها و الگوهاي ارائهشده، شواهدي مبتني بر منابع اصيل اسلامي استخراج کنند و کمتر ايدهپردازي جديد دیده ميشود. البته در آثار مديريتي عربزبانها استناد به منابع اصيل اسلامي، مانند قرآن و سنت، بيشتر يافت ميشود. چنانکه بيان شد، پيشينة ورود دانشمندان کشورهاي عربي به حوزة مديريت اسلامي، کمتر از دانشمندان کشورهاي شرق آسياست.
بههرحال تلاشهايي که در جهت احياي آموزههاي اسلامي در زندگي اجتماعي صورت ميگيرد، قابل تقدير و ارزشمند است. همة اين کاوشهاي علمي ميتوانند نويدبخش شکلگيري دانش مديريت اسلامي در آيندة نزديک باشند. تدوين دانش مديريت اسلامي بهوسيلة انديشمندان اسلامي که در گوشهوکنار جهان به اين فعاليت علمي پرداختهاند، گوياي اين است که ساخت اين دانش با شالودة اسلامي و متناسب با فرهنگ بومي جوامع اسلامي ميتواند يک مديريت اسلامي جامع را براي بشر بهارمغان بياورد. توليد چنين دانشي ميتواند رقيب قابلتوجهي براي آموزههاي ناسازگار با فرهنگ اسلامي باشد. اين مهم نيز بهبرکت انقلاب اسلامي ايران رخ داده است.
البته همانگونهکه تحقيقات مديريت اسلامي در کشورهاي شرق آسيا و کشورهاي عربي داراي کاستيهايي است، ميتوان اين شرايط را بخشي از مراحل تکامل و رشد مديريت اسلامي بهبرکت انقلاب اسلامي دانست؛ زيرا شکلگيري انقلاب اسلامي در ايران ذهنيت انديشمندان جهان اسلام را بهکارگيري آموزههاي اسلامي در زندگي اجتماعي و سازماني اميدوار ساخت؛ چنانکه پژوهشگران غربي از اواخر قرن بيستم به اين نتيجه رسيدند که نظريههاي سازمان و نظرية مديريت، نيازمند توجه بيشتري به موضوع کارکردهاي دين و توجه به مطالعة بيشتر دين دارند (ترسي و همکاران، 2014).
3. مديريت بومي در جمهوري اسلامي ايران
مديريت، همانند ديگر علوم انساني که جنبة انتزاعي و فرهنگي دارند، براي موفقيت و اثربخشي خود نيازمند سازگاري با فرهنگ زمينه است. سازگاري با فرهنگ و زيرساختهاي فکري جامعه پشتوانة اصلي براي يک دانش تلقي ميشود. اين سازگاري ميتواند مسائل يک دانش را نشان دهد و در حل آنها تشريک مساعي کند؛ ازاينرو چنين سازگاري و انسجامي بستر موفقيت يک دانش است؛ چنانکه تأمين شرايط و امکانات سختافزاري براي عملياتي شدن دانش مديريت نيز از جنبههاي مهم اثربخشي است. اساساً دانش بهخوديخود باري از اصالت فرهنگي جامعة خود را بهدوش ميکشد (گريزري، 1389، ص 106). آموزههاي فرهنگي در هر جامعه، ميتواند نقش ارزندهاي در باروري دانش علوم انساني داشته باشد؛ چنانکه دستاوردهاي علوم انساني توليدشده در هر جامعهاي زمينة مناسبتري را براي پيشرفت آن جامعه بهوجود ميآورد. اساساً دين نقش برجستهاي را در جامعه و اقتصاد بازي ميکند؛ ولي نظريهپردازان سازمان و مديريت، بهطور اساسی آن را ناديده گرفتهاند (ترسي و همکاران، 2014) و مناسب است که انديشمندان، آموزههاي ديني را در گزارههاي مديريتي بهکار گيرند.
صدافسوس که در کشور ايران اين موضوع در زمان حکومت پهلوي مورد بيتوجهي قرار گرفته بود. دانش مديريت از ابتداي ورودش به ايران، فارغ از شرايط بومي و فرهنگي، زمينهساز ساخت سازمانهاي کشور شد. اين در حالي بود که مراکز علمي نيز با ترجمة آثار توليدشده در غرب، بهجاي انجام پژوهشهاي بومي و فرهنگي، بستري براي ناکارآمدي اين دانش را رقم زدند. ترجمة اين آثار نيز بهصورت جامع صورت نگرفت؛ زيرا عمدتاً آثار دانشمندان آمريکايي و انگليسي به ايران منتقل شده است. اين در حالي است که کارفرمايان، اساتيد و دانشجويان کشور، از آثار دانشمندان آلماني، فرانسوي، ژاپني، چيني و...، که از صنعت و نظام اداري پيشرفته برخوردارند، عموماً بياطلاعاند (منطقي، 1400، ص 215).
تا پيش از انقلاب اسلامي ايران، علماي حوزههاي علميه نيز به حوزة دانش مديريت ورود پيدا نکرده بودند. اولين و تنها اثري که در زمينة مديريت اسلامي از سوي انديشمندان اسلامي در ايران مطرح شده، مقالة «مديريت و رهبري» است که توسط استاد شهيد مرتضي مطهري در پيش از انقلاب اسلامي تدوين شده است. ايشان در اين مقاله با بررسي دو مفهوم «رشد» و «امامت» کوشیده است که معناي قابل قبولي از رهبري ارائه کند (مطهري، 1382، ج 3، ص 311). شايد يکي از مهمترين دلايل فقدان نظريهپردازي در حوزة مديريت اسلامي از سوي علماي حوزه، فقدان انتظار جامعه از حوزههاي علميه بود. بهعبارتديگر، در پيش از انقلاب اسلامي مردم انتظار نداشتند که براي ادارة سازمانهاي کشور ديدگاههاي اسلامي بهکار گرفته شود؛ اما بعد از انقلاب اسلامي ايران، با شکلگيري نهادهاي انقلابي ادارة آنها بر عهدة نيرويهاي مذهبي افتاد و آنان نيازمند بهکارگيري تفکرات اسلامي در ادارة نهادها بودند. ازسويديگر با کارآمدي ارزشمند نهادهاي انقلابي، موضوع تحول نظام اداري نيز در کشور مطرح شد. اين تحول نيز متأثر از تفکر مذهبي و انقلابي بود که در برنامة توسعة اول جمهوري اسلامي ايران (ذیل موضوع خدمات بند 6-6-6) مورد توجه قرار گرفت.
بنابراين ميتوان گفت که بعد از انقلاب اسلامي ايران و تکميل نظاميافتگي بنيادهاي نظام جمهوري اسلامي، توجه به بنيادها، مؤلفهها، موانع و... مديريت اسلامي بيشتر شد. انقلاب اسلامي ايران توجه انديشمندان اسلامي را به موضوع مديريت اسلامي دوچندان کرد. در اين مرحله، نياز به تلاش گسترده در جنبة نظری و عملي دانش مديريت بيشتر احساس شد. ازاينرو تلاشهاي گستردهاي در جامعة مذهبي دانشگاه و حوزههاي علميه شکل گرفت. خوشبختانه در چهار دهة گذشته شاهديم که انديشمندان حوزة علميه بهطور نسبتاً جدي در حوزة مديريت اسلامي وارد شدهاند و با کمک اساتيد دانشگاهيِ معتقد به آموزههاي اسلامي، تلاش دارند که دانش مديريت را متناسب با شرايط جامعة اسلامي ارائه کنند. امروزه شاهد هستيم که مجلات متعددي با عناوين مرتبط با مديريت اسلامي منتشر ميشوند: نشريات مدیریت اسلامی (دانشگاه امام حسین)، اندیشه مدیریت راهبردی (دانشگاه امام صادق)، اسلام و پژوهشهای مدیریتی (مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی)، و مدیریت در دانشگاه اسلامی (نهاد رهبری در دانشگاهها)، بخشی از آنها هستند. چنانکه مجلات متعددي در رشتة مديريت، که در عنوان خود مفهوم «مديريت اسلامي» را ذکر نکردهاند يا وابستگي سازماني به نهادها و مراکز اسلامي ندارند، نيز سابقة چاپ مقالات مديريت اسلامي را در کارنامة خود دارند. در این زمینه میتوان به فصلنامههای مدیریت دولتی (دانشگاه تهران)، چشمانداز مدیریت دولتی (دانشگاه شهید بهشتی)، مدیریت سرمایه اجتماعی (پردیس فارابی) و... اشاره کرد. همچنين تعداد قابلتوجهي از دانشجويان اقدام به تدوين پاياننامه و رساله با موضوعات مديريت اسلامي ميکنند. در حال حاضر در حوزة علمية قم مراکز متعددي به طور رسمي به فعاليت علمي در حوزه علوم انساني مشغول ميباشند. از آن جمله ميتوان مراکز ذيل را نام برد: مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، جامعة المصطفي العالميه، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، و... . بيشتر اين مراکز در دو حوزه آموزش و پژوهش فعال هستند و توانستهاند بخشي از مؤلفههای مديريت اسلامي را به صورت پایاننامه و رساله و کتاب، تدوين کنند. در مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، حدود يکصد پایاننامه و رساله در حوزه مديريت اسلامي تدوين شده است. کتب زيادي نيز در موضوع مديريت اسلامي به بازارِ نشر عرضه شده است. با بررسی اجمالی صورتگرفته بالغ بر سیصد عنوان کتاب در حوزه مدیریت اسلامی، تاکنون منتشر شده است. حجم آثار توليدشده در مديريت اسلامي بهگونهاي است که ميتوان براساس آمار، اين موضوع را اثبات کرد که تحقيقات مديريت اسلامي در جمهوري اسلامي ايران، بهمراتب بيشتر از تحقيقات منتشرشدة همة کشورهاي اسلامي است و اين مهم بهبرکت انقلاب اسلامي ايران رخ داده است.
بنابراين بهبرکت انقلاب اسلامي، توجه به ضرورت مطالعه درخصوص مباني فکري و فرهنگي مديريت و سازمان روزافزون شد. ازاينرو ضرورت توجه به ساختار نظام اداري جمهوري اسلامي، دلسوزان دانشگاهي و انديشمندان حوزهاي را واداشت که دانش مديريت را متناسب با شرايط بومي و فرهنگي کشور تدوين کنند. اين تلاش ارزشمند که اکنون چهار دهه از شکلگیری و رشد آن ميگذرد، هنوز در برابر خود موانع و کاستيهاي فراواني را ميبيند و راه اميدبخشي در پيشرو دارد.
عزم و ارادة جامعة انديشمند ايران نشان از آن دارد که در آيندة نهچندان دور، سند مديريت اسلامي ـ ايراني تدوين خواهد شد؛ چنانکه جامعة اسلامي ايران در صحنههاي مختلف نيز نشان داده است که ميتواند کارهاي بزرگي انجام دهد. البته اين موضوع نيز واضح است که شکلگيري يک علم نيازمند تلاشهاي مستمر و بلندمدت جامعة علمي است و کاري ساده نيست که بهسرعت بتوان به آن دست يافت؛ چنانکه از يک مرکز يا گروهي خاص نميتوان انتظار داشت که دست به توليد يک علم بزند و آن علم نيز مورد قبول جامعة علمي قرار گيرد.
4. زمينهسازي مديريت اسلامي
طراحي مديريت اسلامي نيازمند تلاش گستردة علمي از سوي دانشمندان است. تلاش در زمينة استنباط زيرساختها و مباني فلسفي و فکري از منظر اسلامي در حوزة دانش مديريت، کاری شايسته است؛ اما ازآنجاکه دانش مديريت ازجمله دانشهاي کاربردي است و محصول تعامل فکر و عمل، نيازمند همکاري و مشارکت دو گروه است؛ يعني علاوه بر تلاش انديشمندان اسلامي براي تدوين چارچوب نظري مديريت، کارگزاران جامعة اسلامي نيز بايد در شکلگيري دانش مديريت اسلامي مشارکت گستردهاي داشته باشند. ازاينرو منابع طراحي مديريت اسلامي، علاوه بر کتب علمي و ديني، شامل عملکردها و خاطرات مديران جامعة اسلامي و فرماندهان دفاع مقدس و جبهة مقاومت نيز است.
در حوزة زيرساخت علمي، بهمنظور تدوين بنياد فکري و نظري مديريت اسلامي، حوزههاي علميه و دانشگاهها مشارکت ارزندهاي دارند تا بتوانند شالودة بنيادي اين دانش را تکميل کنند. اکنون در مراکز حوزوی که در زمینة علوم انساني فعاليت دارند و مراکز دانشگاهي که در حوزة علوم انساني اسلامي فعاليت دارند، تلاشهاي علمي ارزشمندي در قالب مقالات، کتب و پاياننامهها انجام شده است که ميتواند مبناي فکري اين حرکت عظيم را فراهم سازد. اين دو نهاد ميتوانند با مشارکت يکديگر همافزايي داشته باشند و زمينة پديد آمدن مديريت اسلامي را فراهم کنند. مديريت اسلامي نيازمند همفکري و مشارکت حوزه و دانشگاه است.
از اقدامات ارزشمندي که بهمنظور تحول در علوم انساني بهبرکت انقلاب اسلامي ايران، در دهة گذشته انجام شده، تشکيل «کارگروه بنيادي تحول و ارتقاي رشتة مديريت از منظر اسلام» است. اين کارگروه که با حضور جمع کثيري از صاحبنظران حوزهاي و دانشگاهي تشکيل شد، توانست با ايجاد وفاق بين صاحبنظران مديريت اسلامي از سراسر کشور، به تدوين نقشة جامع مديريت اسلامي اقدام کند. این تلاش علمی نزدیک به یک دهه به طول انجامید. محصول اين کارگروه که به صورت کتاب با عنوان «نقشة جامع مديريت اسلامي» (نجما) منتشر شده است، ناظر به طراحي نقشة جامع محتوايي مديريت اسلامي و تبيين ساختارها و الزامات تدوين نقشة جامع (نقشة راه) است. این کتاب تاکنون شش بار مورد بازنگری قرار گرفته است. اين نقشه تلاش دارد که در حوزههاي «تدوين محتوا»، «آموزش» و «اجرا»، زمينة شکلگيري و رشد اين دانش را فراهم کند. بههرحال بنيادهاي فکري مديريت اسلامي روزبهروز در حال رشد و تکامل است. چنين کار ارزشمندي در زير ساية انقلاب اسلامي ايران رخ داده است.
ازسويديگر در حوزة عملي دانش مديريت، نيازمند مشارکت همة کارگزاران و مديران در زمينههاي مختلف و سطوح متعدد سازمانها و نهادهاست. خوشبختانه در صحنة عمل، مديران شايسته و متعهد به آرمانهاي انقلاب اسلامي در سازمانهاي اداري، صنعتي، بازرگاني و... توانستهاند تجارب خوبي متناسب با شرايط بومي و فرهنگي جامعة اسلامي ايران در ساليان اخير کسب کنند. البته مستندسازي اين تجارب به وسيلة مديران و اهل قلم ميتواند سرعت ساخت مديريت بومي را افزون کند. خوشبختانه فرماندهان دفاع مقدس و جبهة مقاومت نيز در تلاشاند که با تدوين علمي خاطرات خود، بستري را براي نشان دادن کارايي آموزههاي اسلامي در صحنة عمل فراهم کنند؛ چنانکه مديران نهادهاي انقلابي نيز با چاپ مقاله و کتاب يا برگزاري همايشهاي مختلف، بهويژه تحت عنوان «مديريت جهادي»، توانستهاند بخشي از اين مستندسازي را انجام دهند. توان حاصل از اين دو نيروي علمي و عملي ميتواند اميدبخش ساخت مديريت اسلامي در آيندة نزديک باشد.
تفاوت بنيادین تلاشهاي علمي در ايران با تلاشهای علمی کشورهاي شرق آسيا و کشورهاي عربي در حوزة مديريت اسلامي اين است که تلاشهاي علمي در ایران بهشکل بنيادي صورت ميگيرد. بهعبارتديگر، اولاً به بنيادهاي فلسفي و عقلي دانش مديريت توجه عميق صورت ميگيرد؛ ازاينرو مباني هستيشناختي، معرفتشناختي، الهياتي، انسانشناختي و ارزششناختي مورد توجه جدي است. مهمترین اثری که در این زمینه تولید شده است کتاب پیشنیازهای مدیریت اسلامی از علامه مصباح یزدی است. ثانياً دانش روز و دستاوردهاي جديد مديريت نيز مورد توجه جدي محققان ايراني قرار دارد. در این زمینه کتاب درآمدی بر مدیریت اسلامی (مبانی و مسائل)، میتواند نمونهای در این زمینه باشد. ثالثاً از منابع اصيل اسلامي در قرآن کريم و سنت اهلبيت نيز بيشترين استفاده صورت ميگيرد. در این زمینه کتاب اصول مدیریت اسلامی و الگوهای آن و مدیریت در قرآن و کتاب مدیریت اسلامی براساس تفسیر نور، را میتوان نام برد. رابعاً در ساية منابع وحياني، استفادة گستردهاي از تحليلهاي عقلي انجام میشود. اين ترکيب موجب شده است که دانش مديريت اسلامي متناسب با فرهنگ بومي رشد کند و قابليت کاربرد در جامعة اسلامي را داشته باشد. بیشتر کتب نامبردهشده در اینجا توانستهاند علاوه بر استفاده از منابع اصیل اسلامی، از تحلیلهای عقلی به صورت گسترده بهره ببرند.
بنابراين مشاهده ميشود که انقلاب اسلامي ايران توانسته است خدمت شايستهاي به دانش مديريت انجام دهد. اين تلاش، هرچند در گامهاي ابتدايي خود است، ظرفیت عظيمي را در درون خود براي يک حرکت گسترده و بزرگ دارد. بیشترِ پيشرفتهاي فناوري کشور در سالهاي اخير مديون حرکتهايی است که با اعتماد به آموزههاي اسلامي صورت گرفته است. امروزه اگر از دفاع مقدس بهعنوان برگ زرين موفقيت ياد ميشود، همه ميدانند که اين نبرد نابرابر بهبرکت مديريت جهادي به سرانجام رسيد؛ چنانکه موفقيتهاي ارزشمند در فناوري سلولهاي بنيادي، انرژي هستهاي، موشکهاي دوربرد، صنايع نظامي، ساخت واکسن کرونا و...، بهوسيلة مديران ارزشي صورت گرفته است. ازاينرو تدوين اين تجارب عملي براساس مباني ارزشي اسلام ميتواند تحولي شگرف در دانش مديريت براي جهانِ در پيش رو رقم بزند.
نتيجهگيري
امروزه سازمانها اداره جوامع بشری را بر عهده گرفتهاند. مفهوم سازمان، با مفهوم فرهنگ درهمآمیختگی پیدا کرده است. به عبارت دیگر، هنگامی که تئوریهای مدیریت و سازمان، متناسب با فرهنگ جوامع طراحی گردد؛ موفقیت سازمانها در اداره جوامع بهبود خواهد یافت. محققان مدیریت در کشورهای مختلف، بهویژه در کشورهای اسلامی تلاش کردهاند که دانش مدیریت و سازمان را متناسب با فرهنگ جامعه خود شکل داده و رشد دهند. در کشورهای اسلامی شاهد شکلگیری دانش مدیریت اسلامی هستیم. تلاشهای صورتگرفته در این زمینه در سه دسته مورد مطالعه قرار گرفت. دسته اول تلاشهایی که در کشورهای مسلماننشین شرق آسیا مانند اندونزی و مالزی صورت گرفته است؛ دسته دوم، تلاشهایی که در کشورهای عربی انجام شده است؛ و در دسته سوم، شاهد رشد تصاعدی دانش مدیریت اسلامی در جمهوری اسلامی ایران هستیم. انقلاب اسلامی بستر مناسبی برای تعالی و رشد این دانش را شکل داد بهگونهایکه با بررسی انجامشده، نشان دادیم که رشد محصولات علمی تولیدشده در مجامع علمی جمهوری اسلامی از نظر کمّی و کیفی، در چهار دهه گذشته به مراتب بیشتر از دو دسته پیشین، است. این تلاشها چه در زمینه علمی و چه در زمینه عملی توانسته است جایگاه مناسبی در جوامع علمی پیدا کند. هرچند راه طولانی در پیشرو قرار دارد. امید است این مسیر با ارزشمند با قوت ادامه یافته و به زودی شاهد تبلور دانش مدیریت اسلامی به طور کامل و جامع باشیم.
- ابوالعينين، جميل جودت، 2002، اصول الاداره من القرآن و السنه، عراق، دار و المکتبة الهلال.
- ابوعراد، صالحبن علي، 1423ق، نظرات في الاداره من منظور الفکر الاسلامي، عربستان سعودی، الجامعة ملک خالد.
- ایمان، محمدتقی و احمد کلاتهساداتی، 1390، روششناسی علوم انسانی اسلامی نزد اندیشمندان مسلمان، قم، پژوهشگاه حوزه ودانشگاه.
- بامخرمه، خديجه احمدمحمد، 2013، التخطيط الإداري من المنظور الإسلامي النبوي، امارات، المکتبة الطارق.
- بوريل، گيسبون و گارت مورگان، 1383، نظريههاي کلان جامعهشناختي و تجزيه و تحليل سازمان، ترجمة محمدتقي نوروزي، تهران و قم، سمت و مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- تاسي، هنري ال، 1388، تئوريهاي سازمان، ترجمة علي پارساييان، تهران، ترمه.
- دفت، ريچارد ال، 1387، عصر جديد مديريت، ترجمة طاهره فيضي و محمدعلي سرلک، تهران، گستره.
- رابينز، استيفن، 1390، تئوري سازمان ـ ساختار و طرح سازماني، ترجمة سيدمهدي الواني و حسن داناييفرد، تهران، صفار.
- رضاييان، علي، 1392، مباني سازمان و مديريت، تهران، سمت.
- ـــــ ، 1395، فرهنگ سازماني، تهران، سمت.
- سوکاس، هريديموس و كريستين نودسن، 1395، نظريه سازمان نگاههاي فرانظري، ترجمة سيدحسين کاظمي و حسن داناييفرد، تهران، سمت.
- عبيدات، زهاءالدين، 2001، القيادة والإدارة التربوية في الإسلام، عمان، دار البيارق.
- قرائتی، محسن، 1396، مدیریت اسلامی براساس تفسیر نور، تهران، درسهایی از قرآن.
- کارگروه مباني مديريت اسلامي، نقشه جامع مديريت اسلامي (نجما)، 1395، قم، دانشگاه قم.
- کريتنر، رابرت و آنجلو کينيکي، 1384، مديريت رفتار سازماني، ترجمة علياکبر فرهنگي و حسين صفرزاده، تهران، پيام پويا.
- گريزري، پال، 1389، نقدي بر دانش مديريت، ترجمة محمد صائبي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- مصباح يزدي، محمدتقي، 1394، «جايگاه آموزههاي اسلامي در امور مديريتي»، اسلام و پژوهشهاي مديريتي، ش 11، ص 5ـ13.
- مطهري، مرتضي، 1382، مجموعه آثار، تهران، صدرا.
- منطقي، محسن، 1400، درآمدي بر مديريت اسلامي؛ مباني و مسائل، تهران و قم، دانشگاه امام حسين و مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ناصر المعيلي، ناصر عبدالله، 1426ق، المنظور الاسلامي للإدارة وتطوير الموارد البشرية، مصر، السراج.
- نقيپورفر، وليالله، 1379، اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آن، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتي.
- هچ، ماري جو و ان ال. کاتليف، 1390، نظريه سازمان، ترجمة حسن داناييفرد، تهران، مهربان دانش.
- Abuznaid, S, 2006, "Islam and management: What can be learned?", Thunderbird International Business Review, V, 48(1), p. 125–139.
- Branine, Mohamed, 2010, "Human Resource Management with Islamic Management Principles", Table Of Contents, V. 39, p. 78-92.
- Clegg and Dunkerly, 1981, "Organization، Class and Control (Book Review) ARMANDI, Barry R. Social Science Quarterly", Austin Tex,.V. 62, p. 391-411.
- Ezzati, Abul-Fazl, 1982, The concept of Leadership in Islam, London, The Muslim Institute for Research and Planning.
- Maruf Olayemi, Abdul Azeez, 2015, "Shari Compliant Liquid Commodity Marke", Journal of Emerging Economies and Islamic Research, V. 11 p. 34-61.
- Mawdudur, Rahman, 1999, "An Islamic Perspective of Organizational Controls and Performance Evaluation", The American Journal of Islamic Social Sciences, N. 9, p. 499-514.
- Mellahi, K, 2006, "Human Resource Management in Saudi Arabia", International Business & Economics Research Journal, N. 38 (2) p. 45-59.
- Mohiuddin, Golam, 2012, "A Comparative Study on Different Styles of Management", European Journal of Business and Management, V. 4, N. 16 p. 78-96.
- Morgan, Gareth, 2006, Images of organization، sage publications, New delhi.
- Muhamad Sadeq, Abul Hasan & A. khaliq bin Mohd Israil (eds.), 1996, Quality management، Islamic perspective, Kuala lumpur, Leed publications
- Muzaffar, Shaikh, 1988, "Ethics of Decision Making in Islamic and Western Environments", American Journal of Islamic Social Sciences, N. 5, p. 114-137.
- Saunders, mark & others, 2010, Organizational Trust A Cultural Perspective, Cambridge, University Prress.
- Schum, J. L., Jorgensen, R. S., Verhaeghen, P., Sauro, M. & Thibodeau, R., 2003, "Trait anger، anger expression and ambulatory blood pre ssure: A meta analytic review", Journal of Behavioral Medicine, N. 26, p. 395-415.
- Shaikh, Muzaffar, 1988, "Ethics of Decision Making in Islamic and Western Environments", American Journal of Islamic Social Sciences, N. 5, p. 114-137.
- Tracey, Paul, Nelson, Phillips, and Michael Lounsbury, 2014, "Taking religion seriously in the study of organizations", in Religion and Organization Theory, Published online, N. 13, p. 3-21.
- Vickie, Kimbrough, 2003, "Ethics", jurisprudence، and practice management, Vickie Kimbrough-Walls.
- Wagner, John A. & John R. Hollenbeck, 2010, Organizational behavior, Simultaneously published in the UK.
- Wright, Peter, 1981, "Organizational Behavior in Islamic Firms", Management International Reviem, V. 21, N. 2, p. 86-94.
- Zagorsek, Hugo, Marko Jaklic, M., & Stanley J. Stough, 2004, "Comparing Leadership Practices Between the United States, Nigeria, and Slovenia: Does Culture Matter?" Cross Cultural Management, N. 11(2), p. 16-34.