مبانی مدیریت دانش با رویکرد اسلامی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
مديريت دانش يکي از موضوعات نسبتاً نوظهوري است که پژوهشگران زيادي به تبيين فرايندها و مؤلفههاي آن پرداختهاند. مراد از «دانش» در رويکرد سازماني، مجموعه شناختها و مهارتهايي است که افراد آن را براي حل مسائل سازماني بهکار ميبرند (برگرون، 2003، ص 8). دانش نه «داده» است و نه «اطلاعات»، بلکه به لحاظ سلسلهمراتبي، متفاوت و فراتر از هر دو است. دانش نسبت به «داده» و «اطلاعات»، وسيعتر، عميقتر و پرمعناتر است. دانش در حقيقت، تحليل اطلاعات و اطلاعات تأييد شده است (هاشميان و منهاج، 1386؛ شرما، 2004، ص 19).
«مديريت دانش» (Knowledge Management) براساس تعريفي که «سازمان بهرهوري آسيا» ارائه کرده، عبارت است از: روش جامع توليد، تسهيم و بهکارگيري دانش بهمنظور بهبود بهرهوري، سودآوري و رشد سازماني (يانگ، 1391، ص15). مهمترين بحث در مديريت دانش، مؤلفهها و فرايندهاي مديريت دانش است که در اين رابطه مؤلفههاي متعددي ارائه شده است. براساس آموزههاي اسلامي، مؤلفههايی مانند سکوت، کسب، نگهداري، بهکارگيري و انتشار دانش، بهمثابه فرايند مديريت دانش با الهام از منابع اسلامي پيشنهاد شده است (منطقي و اکبري، 1392).
يکي از نقاط مفقوده در مديريت دانش، بحث مباني و پيشفرضهايي است که ميتواند بينش، گرايش و کنش مديران را نسبت به چيستي دانش، مؤلفهها، فرايندها و چگونگي مديريت دانش تحت تأثير قرار دهد. بدينروي، پژوهش حاضر کوشیده است مباني مديريت دانش از منظر اسلام را تبيين نماید؛ زیرا يکي از علل جاودانگي دين اسلام، افزون بر منابع غني و جامع، مباني مستحکمي است که پژوهشگران را در موضوعات گوناگون حقوقي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و مديريتي ياري ميرساند. «مباني» گزارههاي خبري و پيشفرضهايي هستند که يا بديهياند و يا در علومي ديگر بايد به اثبات برسند و بدون پذيرش آنها، هيچ گزارهاي در هيچ دانشي به اثبات نخواهد رسيد. به اين پيشفرضها «مباني» گفته ميشود (جمعي از نويسندگان، 1390، ص 65).
اگرچه مباني از جهاتي شبيه اصول است، اما هر دو کاملاً به يک معنا نيستند. ازاينرو برخي از پژوهشگران از عدم تفکيک ميان مباني و اصول در علوم اسلامي و معارف بشري، اعم از علوم عقلي و طبيعي ابراز تأسف نموده و در نتيجه هر دو را به يک معني گرفتهاند (فلاحپور، 1389، ص 20).
در پژوهشهاي جديدتر و عميقتري که توسط انديشمندان مسلمان انجام گرفته، تا حدي دايره مباني و اصول از هم تفکيک گرديده است. بدينروي، اگرچه مباني و اصول از نظر لغوي، متقارب يا مترادفاند؛ اما با توجه به مصاديقي که معمولاً در ذيل عناوين «مباني» و «اصول» بيان ميشود و نيز تعاريفي که براي مبنا و اصل بيان ميشود، تفکيک اصول از مباني، نهتنها موجه، بلکه لازم است. براساس اين تفکيک، مباني گزارههاي خبري هستند که از علوم ديگر، مانند هستيشناختي، معرفتشناختي و انسانشناختي اخذ ميشوند؛ اما اصولْ گزارههاي تجويزي هستند که از طريق مقايسه ميان مباني و اهداف بهدست ميآيند و راهنماي فعاليت افراد براي تحقق اهداف بهشمار ميروند (جمعي از نويسندگان، 1390، ص 66و297).
به عبارت ديگر مباني با بينشها، باورداشتها و احکام ناظر به هستها و نيستها سروکار دارند. اين در حالي است که اصولْ ناظر به ارزشها و بايستههاي زندگي فردي و جمعي است (رهنمائي، 1387، ص 68). مباني بهمثابه سنگ بنا و زيرساخت ديني و فلسفي است که اهداف، خطمشيها و شيوههاي عملي در هر زمينه براساس آن بنيان نهاده ميشود و رفتار انسان را در سطح فردي، گروهي و سازماني تحت تأثير قرار ميدهد (شاکر سلماسي، ۱۳۹۷، ص ۲۶).
با توجه به آنچه بيان شد، پرسش اساسي اين است که مديريت دانش براساس آموزههاي اسلامي بر کدام مباني استوار است؟ همانگونه که اشاره شد، در ارتباط با دانش و مديريت دانش، مؤلفهها و فرايندها بهصورت گسترده در ادبيات رايج، و بهصورت محدود در مديريت اسلامي بحث شده است؛ اما با جستوجوي انجامشده و تعريفي که از «مباني» ارائه شد، تاکنون پژوهشگر به مطالبي در اينباره دست نيافته است. بدينروی، پژوهش حاضر کوشیده است مباني مديريت دانش را با الهام از منابع اسلامي بررسي کند و بهصورت مشخص مباني هستيشناسي، مباني انسانشناسي، مباني معرفتشناسي و مباني ارزششناسي مديريت دانش را با نگاه اسلامي تجزيه و تحليل دهد.
1. مباني هستيشناسي
هستيشناسي يکي از مباني تأثيرگذار در مديريت دانش بهشمار ميرود. نقطه کانوني در مباني هستيشناسي، خداشناسي و نظريه «توحيد» است. براساس اين نظريه، خالقيت، مالکيت، ربوبيت، رازقيت، و دانش حقيقي و کامل فقط به خداي «عليم و حکيم» اختصاص دارد. خداوند به بندگانش روزي ميدهد، امور زندگي آنها را تدبير مینماید و به آنها دانش عطا ميکند. بنابراين، دانش منشأ الهي و جايگاه قدسي دارد. از اين منظر، نقش دانش اين است که به شناخت نظام آفرينش و تبيين روابط اجزا و عناصر هستي کمک کند. رسول اکرم میفرمایند: «فَاطْلُبُوا الْعِلْمَ فَإِنَّهُ السَّبَبُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ» (مفيد، 1413ق، ص 29)؛ دانش بجوييد که آن رشتة ميان شما و خداست.
در ارتباط با مباني مديريت دانش از منظر آموزههاي اسلامي، گزارههاي مهمي وجود دارد که به اختصار در ذيل تبيين ميگردد:
1-1. علم الهي و منشأ دانش
براساس آموزههاي اسلامي، دانش ريشه در وحي الهي و علمِ مطلق خداوند دارد. در ميان اسما و صفات الهي، «عليم» از ويژگي خاصي برخوردار است؛ زيرا خداوند نهتنها خالق و آفريننده انسان، بلکه عالِم به احوالات انسان نيز هست. از اين منظر، دانش حقيقي و کامل مختص خداوند متعال است و خداوند از راههای گوناگون، نظير ادراک حسي، عقلي، شهود و آموزههاي وحياني، دانش را در اختيار انسان قرار ميدهد. قرآن کريم در برخي آيات، جهل انسان را متذکر شده و نهتنها دانش، بلکه برخي از ابزارهاي ضروري و اوليه دانش را که خداوند در اختيار انسان قرار داده، يادآوري کرده است؛ میفرماید: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَاتَعْلَمُونَ شَيْئًا وَ جعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (نحل: 78)؛ و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد، درحاليکه چيزى نمىدانستيد و به شما گوش و ديدگان و دلهایی داد تا شايد سپاسگزار باشيد.
ماجراي عرضه اسما به انسان و فرشتگان، و عجز و اعتراف آنها در محدوديت علمشان، بارزترين شاهد بر محدوديت دانش انسان و نامحدود بودن علم الهي است. قرآن میفرماید: «قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيم» (بقره: 32). خدا همه نامها را به آدم آموخت، سپس آنها را به فرشتگان عرضه كرد و گفت: اگر راست مىگوييد مرا از نام اينها خبر دهيد. گفتند: تو را تنزيه مىكنيم؛ ما دانشى جز آنچه تو به ما آموختهاى، نداريم كه داناى فرزانه تنها تويى.
دانش بيکران خداوند پايان و محدوديتي ندارد؛ زیرا دانش مطلق، دانش غيب و شهود فقط نزد اوست و كسى جز او آنها را نمىداند و به آنچه در خشكى و درياست آگاه است و هيچ برگى نمىافتد، مگر آنكه آن را مىداند و هيچ دانهاى در تاريكىهاى زمين و هيچ تر و خشكى نيست، مگر آنكه در كتاب خدا ثبت است (انعام: 59). بنابراين، حقيقت دانش فقط نزد خداي متعال است: «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّه» (ملک: 25). فقط او آگاه به غيب و شهود است: «عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ» (تغابن: 18)، و هيچکس به هيچ مقداری از علم و دانش احاطه نمىيابد، مگر به اذن خداى تعالى: «وَ لايُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ» (بقره: 255).
براساس اين آيه و آيات و روايات متعدد ديگر، نهتنها خداوند منبع حقيقي و نهايي دانش است، بلکه او به انبيا، اوليا و بندگان مقرب خود، دانشي فراتر از دانش انسانهاي معمولي عطا کرده است؛ دانشي که از طريق تفکر و يادگيري به دست نيامده، بلکه از طريق وحي، الهامات غيبي و رؤياهاي صادق از سوي پيامبر اكرم به امام نخست، و توسط او به امامان ديگر حاصل شده است (جمعی از نویسندگان، 1391، ص 260). بنابراين، انسانهاي برگزيده مانند انبيا و اولياي الهي، به ميزان ظرفيت، ارتباط و قرابت خود با خداوند، از دانش الهي برخوردار ميشوند.
2-1. دانش نعمت الهي
دانش نعمت الهي است که خداوند به انسان عطا ميکند. خداوند در سورة «علق»، ماجرای مراحل خلقت انسان و همچنين آموزش انسان بهوسيله قلم را بهعنوان کرامت الهي ياد کرده است. قرآن میفرماید: «اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإ ِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَم» (علق: 3ـ5)؛ بخوان كه پروردگارت از هر كريمى كريمتر است؛ كسى است كه انسان را بهوسيله قلم، و چيزهايى را كه نمىدانست آموزش داد.
براساس آموزههاي ديني، انسان جوياي دانش به هر ميزان که از دانش برخوردار شود و بالاترين قلههاي علمي را طي کند، دانش او مانند قطره در مقابل درياست. همانگونه که قطره براي بقا به درياي بيکران نياز دارد، انسان جوياي دانش بايد ضمن تلاش بيوقفه براي افزايش دانش، از خداوند کمک بخواهد. قرآن میفرماید: «قُلْ رَبِ زِدْنِي عِلْما» (طه: 114)؛ بگو پروردگارا، بر دانش من بيفزای. از اين منظر، اگر دانش منشأ الهي نداشته باشد، تقاضاي کمک از خداوند براي افزايش دانش بيمعناست.
در سيره پيامبر اکرم نيز آمده است: پيامبر خدا هرگاه سحرگاهان براي عبادت و دعا از خواب برمیخاستند، يکي از دعاهايشان اين بود: خدايا، از تو آمرزش طلب ميکنم و از تو تقاضا ميکنم بردانشم بيفزایی (محمدي ريشهري، 1379، ج 2، ص 586). در دعاهايی از امام صادق نيز آمده است: «وَ انْفَعْنَا بِمَا عَلَّمْتَنَا وَ زِدْنَا عِلْماً نَافِعا» (طوسي، 1407ق، ج 6، ص 37) و از آنچه به ما آموختهاي ما را بهرهمند گردان و بر دانش سودمند ما بيفزای.
نمونههابي از آيات و روايات گوياي اين واقعيت است که دانش کامل و حقيقي نزد خداوند متعال است و هر کس بخواهد از فيض دانش بهرهمند گردد، بايد همواره در گام نخست به خداوند متعال، و در مراتب نازلتر، به پيامبران و اولياي الهي بهمثابه سکانداران دانش مراجعه نمايد. ازهمينرو پيامبر اکرم میفرمایند: «اَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ» (ابنشعبه حراني، 1404ق، ص 430)؛ من شهر علمم و علي دروازه آن است؛ پس هر کس به دنبال علم است بايد از دروازه وارد شود.
3-1. دانش؛ محور تکليف
تکاليف وضعشده از سوی خداوند و بسياري از مسئوليتهاي فردي و اجتماعي انسان بر مبناي دانش استوار است. براساس آموزههاي اسلامي، افزون بر «عقل» و «بلوغ» يکي از شرايط تکليف، «دانش» است. «تکليف» به معناي موظف بودن انسان در مقابل تعاليم الهي و تبعيت از امر و نهي پروردگار است. از اين منظر، فرد مکلفْ انساني است که امر و نهي الهي متوجه اوست (جوادي آملي، 1384، ص 238). به عبارت ديگر، افراد جاهل مسئوليت فردي و اجتماعي ندارند و تکاليف الهي از آنها ساقط است. پيامبر اکرم میفرمایند: «نُه خصلت از امت من برداشته شده... و از جمله آنها خطا، فراموشى و جهل است (کليني، 1429ق، ج 2، ص 463).
آموزههاي اسلامي براي عالم و جاهل، سلسلهمراتبي از تکاليف و مسئوليتها را تصوير کردهاند. به عبارت ديگر، انسان براساس دانش و تواناييهايي که بهدست ميآورد، عهدهدار مسئوليت فردي و اجتماعي و به دنبال آن از منزلت و درجات بالايي برخوردار ميگردد. قرآن میفرماید: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» (مجادله: 11)؛ خداوند تعالى مؤمنان را به يك درجه و دانشمندان را به چندين درجه برترى داده است.
2. مباني انسانشناسي
يکي از مباني تأثيرگذار در مديريت دانش، مباني انسانشناسي است. در ادبيات رايج، شناخت انسان و دانش او با افراط و تفريط همراه بوده است. بر مبناي انسانمحوري (اومانيسم) انسان موجودي ناپاک و مقهور طبيعت و در هواي لذت و منفعت بوده و تشنه قدرت معرفي شده است (رهنمائي، 1387، ص 204).
در اين رويکرد، دانش نيز نوعي از سرمايه بهشمار ميآید که مانند ديگر کالاهاي سرمايهاي، انسان آن را توليد، توزيع و مصرف ميکند (موسيخاني و همکاران، 1392). اما براساس آموزههاي اسلامي، انسان در دايره هستي، رهتوشهاي جز تنظيم روابط، همچون رابطه انسان با خود، رابطه انسان با ديگر انسانها، رابطه انسان با طبيعت، رابطه انسان با مصنوعات، رابطه انسان با نظامهاي اجتماعي و سازماني و همه روابط حاکميتي و مديريتي ندارد. از اين منظر، همانگونه که انسان در اصل آفرينش به خداوند محتاج است، در علم و دانش نيز به خدا نياز دارد؛ زيرا دانشِ انسانها محدود و دانش الهي نامحدود است. قرآن میفرماید: «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» (علق: 5) خداوند چيزهايي را به انسان آموخت كه نمىدانست.
برخي از پژوهشگران مسلمان به نمونههايی از دانش که از دانش الهي برگرفته شده، با استفاده از آيات قرآن بهصورت ذيل اشاره کردهاند (ماجدکيلاني، 1390، ص 276):
1. دانش زباني: «خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيان» (الرحمن: 3و4)؛ خداوند انسان را آفريد و به او دانش زباني و بيان آموخت.
2. دانش ديني: «وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ» (مائده: 110)؛ و آنگاه که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجيل آموختم.
3. دانش فني و حرفهاي: «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» (انبياء: 80)؛ و به داود فن زرهسازي آموختيم تا شمارا از خطرات جنگي حفظ کند.
4. دانش علمي و مديريتي: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» (بقره: 269)؛ خدا به هر کس بخواهد حکمت ميبخشد، و به هر کس حکمت داده شود، بهيقين، خیری فراوانی داده شده است، و جز خردمندان کسي پند نميگيرد.
5. دانش نوشتن: «الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» (علق: 4)؛ همان کسي که با قلم آموزش داد.
6. دانش پرورش جانوران: «وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّه» (مائده: 4)؛ و آنچه با جانوران شکاري دستآموز بهدست ميآوريد که آنچه را خداوند به شما آموخته است به آنها ميآموزيد.
7. دانش تحليل رويدادها و حوادث: قرآن کريم درباره نعمتهاي خداوند و شکرگزاريهاي حضرت يوسف ميفرماید: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَني مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديث» (یوسف: 101)؛ پروردگارا، اين سلطنت را به من دادى و تعبير حوادث رؤياها را به من آموختى.
نمونههاي مزبور نشاندهنده اين واقعيت است که منبع حقيقي و نهايي دانش خداست. انساني که خود را دانشمند معرفي ميکند و دانش را به خود نسبت ميدهد همانگونه که در اصل آفرينش، نيازمند خداي متعال است، در تمام امور و از جمله دانش نيز به خدا نياز دارد.
در ارتباط با مباني مديريت دانش از بُعد انسانشناسي، گزارههاي مهمي وجود دارد که در ذيل تبيين ميگردد:
1-2. دانش و فطرت انسان
براساس آموزههاي اسلامي، دانش ريشه در فطرت انسان دارد. انسان موجودي است جستوجوگر و کمالطلب كه خداوند غلبه بر جهل و كشف رموز جهان را در فطرت و سرشت او نهاده است. قرآن عدم تفکر را از ويژگيهاي اهل جهنم برشمرده است؛ زيرا آنان از تواناييهاي ادراکي، مثل بينايي و شنوايي خود استفاده نکرده و به عواقب امور خود نينديشيدهاند. قرآن کريم میفرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لايَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اعْيُنٌ لايُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لايَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف: 179)؛ بسيارى از جن و انس را براى جهنم آفريدهايم؛ دلهایی دارند كه با آن فهم نمىكنند، چشمهایی دارند كه با آن نمىبينند، گوشهایی دارند كه با آن نمىشنوند. آنان مانند چارپايان، بلكه بسي گمراهترند.
علاوه بر آيات، روايات فراواني از پيشوايان ديني ارائه شده که انسان را معدن دانش معرفي کرده است. امام صادق میفرمایند: «النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ» (کليني، 1429ق، ج 15، ص 422)؛ مردم معادني هستند همانند معدنهاي طلا و نقره.
همچنين امير مؤمنان علي انسانها را براي خلق انديشه، به تفکرات دروني خودشان توجه داده و تشويق کردهاند: «لَيسَ العِلمُ في السّماء فَينزلُ عَليكم و لا فِي الأرضِ فَيصعدُ إليكُم، بَل مَخزُونٌ مكنونٌ في قُلوبِكم؛ تَخلّقوا بأخلاقِ اللَّه يظهرُ لَكُم» (سليماني آشتياني و درايتي، 1387، ص 328)؛ دانش نه در آسمان است که بر شما فرود آيد و نه در زمين است تا برايتان بيرون آيد، بلکه دانش در دلهايتان سرشته شده است. متخلق به اخلاق الهي گرديد تا بر شما آشکار گردد.
در يک دستهبندي، دانش به «حقيقي» و «ظاهري» تقسيم ميگردد. مبدأ دانش ظاهري يا رسميْ حس و عقل، و راه تحصيل آن تعليم و تعلم است؛ اما مبدأ دانش حقيقيْ قلب است. اين دانش آموختني نيست و راه تحصيل آن در گام نخست، زايل کردن موانع و در گام دوم، تهيه مقدمات و فراهم کردن زمينههاي پيدايش آن است. پيامبر اکرم فرمودند: «اگر آلودگي دلها يا پرگويي شما نبود، آنچه را من ميشنوم، ميشنيديد» (محمدي ريشهري، 1379، ص 28).
2-2. محدوديت دانش انسان
براساس آموزههاي اسلامي، دانش انسان محدود است. محدوديت دانش انسان علاوه بر اينکه يک مسئله وجداني است و هر کس آن را در وجود خود درک ميکند، يافتههاي پژوهشگران نيز آن را تأييد مينماید. مفسر بزرگي همچون عليبن ابراهيم قمي با تأکيد بر محدود بودن دانش انسان مینویسد: دانش انسان به هر ميزاني که رشد کند امور محدودي از اسرار هستي را درک مينماید (قمي، 1404ق، ج 2، ص 58).
ارزيابيها، آزمون و خطاهاي بسياري از آزمايشگاهها، تبصره قوانين و دستورالعملهاي بشري، لغو، تغيير و جايگزيني آنها، همگي شواهدي بر محدوديت دانش انسان و خطاهاي دانش انساني هستند. خداوند متعال آفريننده انسان است و از هر جهتي نسبت به انسان آگاهي کامل دارد. خداوند میفرماید: «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» (اسراء: 85)؛ آنچه از دانش به شما عطا شده اندك است.
همچنين در آيه ديگری میفرماید: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى» (نجم: 29و30)؛ پس تو اى پيامبر، از هر که از ياد ما رویگردان است و جز زندگى دنيا نمىخواهد، روى بگردان. علمشان تا همينجا كارگر است و به حقيقت، پروردگار تو بهتر مىداند كه چه كسى از راه او گمراه شده و چه كسى راه يافته است.
افزون بر آنچه اشاره شد، انسان موجودي است با ابعاد حيواني و الهي. قلمرو حيات انسان به امور مادي و دنيوي محدود نبوده، بلکه قلمرو حيات انسان، دنيا و آخرت و اهداف او، کمال، سعادت و قرب الهي است. بنابراين، دانشي که بتواند اين مسير طولاني را پوشش دهد و سلسلهمراتبي از اهداف کوتاه، مياني و عالي را تبيين نمايد، جز از طريق دين و دانش الهي نصيب انسان نخواهد شد.
3-2. دانش؛ معيار شايستگي انسان
آموزههاي اسلامي دانش را معيار شايستگي افراد معرفي کرده است. قرآن کريم ضمن انکار نابرابري دانايي و ناداني، با حالت استفهام ميفرماید: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لايَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ» (زمر: 9)؛ بگو آيا آنها كه مىدانند و آنها كه نمىدانند يکساناند؟ هرگز، تنها كسانى اهل ذکر و درک هستند كه داراى خرد باشند.
قرآن کريم افزون بر اينکه به اهميت دانش و مزاياي دانش اشاره کرده، دانش را شاخصي براي گزينش و شايستگي انسانهاي عادي و حتي پيامبران الهي معرفي نموده است. قرآن درباره حضرت طالوت ميفرماید: خداوند او را از شما سزاوارتر ديده است؛ زیرا دانشى بيشتر و تنى نيرومندتر دارد (بقره: 247). همچنين درباره حضرت يوسف آمده است که گفت: «خزانههاى اين سرزمين را به من بسپار كه من نگهدار و دانايم» (يوسف: 55).
افزون بر آيات قرآن، دانش در سيره معصومان نيز معيار شايستگي معرفي شده است. رسول اکرم میفرمایند: «أَكْثَرُ النَّاسِ قِيمَةً أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ النَّاسِ قِيمَةً أَقَلُّهُمْ عِلْما» (صدوق، 1413ق، ج 4، ص 395)؛ باارزشترين مردم دانشمندترين آنها، و کمارزشمندترين مردم نادانترين آنهاست. همچنين امير مؤمنان علي میفرمایند: «اي مردم! سزاوارترين فرد براي اداره جامعه کسي است که از همه توانمندتر و داناتر باشد» (نهجالبلاغه، 1389، خطبه 173).
3. مباني معرفتشناسي
يکي از مباني تأثيرگذار در مديريت دانش، معرفتشناسي است. مهمترين بحث در معرفتشناسي «ماهيت خودِ دانش» است. به عبارت ديگر، يکي از پرسشهاي اساسي معرفتشناسي اين است: آيا ميتوان دانش را بهمثابه چيزي خشک، واقعي و قابل انتقال در شکل ملموس تعريف و ارائه کرد؟ يا دانش ماهيتي نرم، ذهني، معنوي يا حتي فوق طبيعي دارد؟ (بوريل و مورگان، 1383، ص 10).
براساس آنچه در مباني خداشناسي و انسانشناسي بيان شد، خداوند انسان را داراي اراده و اختيار آفريده و او را رها و تنها نگذاشته، بلكه انسان را به نعمت دانش، شناسايي روش و ابزارهاي لازم مجهز ساخته است. ازاينرو راهي براي شناخت حقايق براي انسان موجود است و خداوند نهتنها ابزارها و منابع دانش را در اختيار وي قرار داده، بلکه با دستهبندي و اولويتسنجي دانش، دستورات و احکامي (همچون واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح) را براي دانش ارائه کرده است (محمدي ريشهري، 1379، ص 441).
در ارتباط با مباني مديريت دانش از بُعد معرفتشناسي، گزارههاي مهمي وجود دارد که در ذيل تبيين ميگردد:
1-3. دانش حسي و تجربي
براساس آموزههاي اسلامي، حس و تجربه جزئي از دانش اوليه و ضروري انسان هستند. خداوند ضمن اينکه حس را جزء دانش انسان معرفي کرده، مسئوليت و ـ بهتبع آن ـ پاداش و تنبيهي را نیز براساس عمل به قواي حسي در نظر گرفته است. قرآن کریم میفرماید: «وَ لاتَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» (اسراء: 36)؛ اي انسان! چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مکن كه روزي درباره گوش و چشم و دل ـ همه ـ بازخواست خواهى شد.
دانش از مراتبي برخوردار است و قواي حسي از ضروريترین و ـ البته ـ ابتداييترين دانش انسان بهشمار ميروند. حس زمينهساز تجربه است و معمولاً تجربه با کار متوالي، رفع اشتباهات و انجام اصلاحات بهدست ميآيد. در سفارشي از امير مؤمنان به مالک اشتر آمده است: پس کارهاي عمال و کارگزاران خود را به دقت بررسي کن و از ميان آنان، افرادي را که باتجربهاند، برگزين: «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ... أَهْلَ التَّجْرِبَةِ» (نهجالبلاغه، 1389، نامه 53).
همچنين در بياني فرمودند: «انديشه و تجربه پير نزد من از تلاش و آمادگي رزمي جوانان خوشايندتر و برتر است» (همان، حکمت 86).
همانگونه که حس ابتداييترين ابزار دانش انسان بهشمار ميرود، حس به دانش عقلي و قلبي انسان مدد ميرساند. از اين منظر، عقل و قلب ارزش بالاتري نسبت به دانش حسي دارند. در روايتي از امير مؤمنان آمده است: «الْعُقُولُ أَئِمَّةُ الْأَفْكَارِ وَ الْأَفْكَارُ أَئِمَّةُ الْقُلُوبِ وَ الْقُلُوبُ أَئِمَّةُ الْحَوَاسِ وَ الْحَوَاسُّ أَئِمَّةُ الْأَعْضَاء» (مجلسي، 1403ق، ج 1، ص 96)؛ عقل پيشواي فکر، و فکر پيشواي قلب، و قلب پيشواي حواس است. به عبارت ديگر، عقل به فکر جهت ميدهد، فکر به قلب خط ميدهد و قلب به حس، و حس به ساير اعضای فرمان کار ميدهد.
2-3. دانش عقلي و نقلي
آموزههاي ديني عقل را در کنار نقل، منبع اصلي دانش معرفي کرده است. در روايات، بعثت رسولان الهي با کمال عقلي آنها پيوند خورده است. پيامبر اکرم میفرمایند: «خداوند هيچ نبي و رسولي را تا زماني که عقل او کامل نشد به نبوت و رسالت مبعوث نکرد و عقل او از عقل تمام امتش بالاتر است» (کليني، 1429ق، ج 1، ص13).
امام کاظم خطاب به هشام فرمودند: «اي هشام، خداوند دو حجت براي هدايت انسان معرفي کرد: حجت ظاهري و حجت باطني. مراد از حجت ظاهري انبيا و رسولان الهي هستند و مراد از حجت باطني خرد انسان است» (همان، ص 16).
رابطه عقل و نقل، عقل و ايمان، عقل و دين و تعبيرهاي مشابه، از جمله مباحث مهم و عميقي هستند که پژوهشگران و بيش از همه فيلسوفان، متکلمان و فقها به آن پرداختهاند. بهطورکلي، عقل و نقل در ادبيات ديني، زماني که هر دو يقيني باشند، هيچگاه تعارضي نخواهند داشت و هر دو در تعامل با يکديگر، منابع اصلي دانش بهشمار ميروند. البته نبايد فراموش کرد که عقل انسان به سبب کاستيهايي که در تبيين مبدأ و معاد، تشخيص سعادت حقيقي و کمال نهايي انسان دارد، همواره نيازمند دانش ديني است. از اين منظر، در مقايسه ميان دانش عقلي و ديني، قرآنْ محوريترين منبع دانش بهشمار ميرود و از اولويت ويژهاي برخوردار است.
3-3. دانش قلبي و شهودي
آموزههاي ديني قلب را مبدأ اصلي همه ادراکات معرفي کرده است. از اين منظر، حس و عقل سادهترين و ابتداييترين راه کسب دانش هستند و مبدأ نور دانش «قلب» است. امير مؤمنان میفرمایند: «الْقَلْبُ يَنْبُوعُ الْحِكْمَة» (تميمي آمدي، 1410ق، ص 66).
مهمترين نکته در دانش قلبي اين است که دانش قلبي آموختني نيست و راه تحصيل آن در قدم اول، زايل کردن موانع و در گام دوم، فراهم کردن زمينههاي پيدايش آن است. به عبارت ديگر، مقدمات دانش قلبي نياز به تعليم و تعلم دارد (محمدي ريشهري، 1379، ج 1، ص 28).
در روايتي از رسول اكرم آمده است: «هر كس براى خداوند چهل روز عبادت خالصانه داشته باشد خداوند چشمههاى دانش را از قلبش بر زبانش جارى مىكند» (مجلسي، 1403ق، ج 53، ص 326).
دانش حقيقي با مقدمات عادى، مطالعه و درس حاصل نميشود، بلكه محتاج تربيت نفس، تهذيب و اخلاص است تا نور معرفت با افاضات الهي بر قلب انسان بتابد. در کلامي از امام صادق آمده است: «دانش نوري است که خداوند آن را در قلب انسان قرار ميدهد» (توحيد مفضل، 1400ق، ص 344).
4-3. دانش آفاقي و انفسي
آموزههاي ديني نوعي از دانش را «آفاقي و انفسي» معرفي کرده است. در نقشه جامع مديريت اسلام «نجما»، از دانش آفاقي و انفسي با عنوان «منابع تکويني» بحث شده که مصاديق دانش آن عبارتند از:
1. عقل منبعي و ملحقات آن مانند سيره عقلا؛
2. انسان و پديدههاي انساني؛ مثل خانواده، گروه، سازمان، نهاد، نظام حاکم، جامعه و تاريخ؛
3. طبيعت و حوادث طبيعي؛
4. ماوراي طبيعت و ملکوت آسمان و زمين (گروهي از نويسندگان، 1395، ص 117).
آيات و روايات زيادي وجود دارد که همه انسانها را به سير آفاق و انفس فراخوانده است: به «شتر»، به «کوهها»، به «زمين»، به «ستارگان»، به «حيوان»، به «انسان» و... بنگريد. قرآن میفرماید: «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْض فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْق» (عنکبوت: 20)؛ بگو در زمين سير كنيد و نيك نظر كنيد كه خدا چگونه خلق را آفريد.
در آيه ديگری میفرماید: «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ...» (فصلت: 53)؛ بهزودي آيات خود را، هم در آفاق و خارج از وجود آنان و هم در داخل وجودشان نشان خواهيم داد تا روشن گردد كه خدا حق است. آيا اين شهادت براى پروردگار تو بس نيست كه او ناظر و گواه بر هر چيزى است؟
امام صادق يکي از ياران خود، مفضل، را خطاب قرار داده، فرمودند: «انّك ترى»؛ يعنى: تو مىبينى. به راستى، اگر مفضل مىداند و مىبيند، امام از او چه مىخواهد؟ امام از او انديشه و عبرت مىخواهد. ازاينرو مکرر مىفرمايند: «اى مفضل، در... انديشه كن و از... درس و عبرت بگير». همه مردم مىدانند كه چوب بر روى آب مىماند و اين در نظر آنان امرى عادى است و مسئله خاصى در آن نيست. اما امام صادق مىفرمايند: «در همين انديشه كنيد» (مفضل، 1379، ص 28).
عادى بودن يك موضوع نبايد مانع انديشيدن شود. انسان از انديشيدن در چنين موضوعات بهظاهر سادهای مسائل بزرگى را حل مىکند. سقوط سيب را از درخت همه بارها ديدهاند؛ اما در اين ميان تنها نيوتن به قانون بزرگ علمى «جاذبه» پى برد؛ زيرا بديهى بودن امور مانع انديشيدن او نشده است. پس بايد همه اجزا و روابط عالم را به چشم انديشه بنگريم.
4. مباني ارزششناسي
ارزششناسي يکي ديگر از مباني تأثيرگذار در مديريت دانش است. «ارزش» در معناي عام، ملاک و معياري است که براساس آن، انسان به ميزان مطلوبيت، خوبي و بدي و يا حد معيني ميان اين دو، درباره چيزي و يا کسي داوري ميکند (ماجدکيلاني، 1390، ص 365). «ارزش» در معناي خاص، شامل امور خوب، زيبا، مطلوب و مقدس ميشود که در مقابل بدي و زشتي قرار دارد. به اين جنبههاي منفي «ضدارزش» گفته ميشود (فتحعلي و همكاران، 1389، ص 27).
نقش ارزشها در زندگي انسان از اين لحاظ اهميت دارد که آينده هر سازمان و جامعه بيش از آنکه بر پيشرفتهاي فني، اقتصادي، سياسي و امثال اينها متکي باشد، بر فرهنگ، دانش و ارزشهايي متکی است که انسان انتخاب ميکند. بر اين اساس، ميتوان ارزش و ضدارزش را در دانش نيز تصوير نموده، دانش را به خوب و بد تقسيم کرد.
از منظر اسلام، دانشي که اهداف آن فقط کسب سود و رفاه مادي و سلطه بر ديگران باشد نهتنها هيچ ارزش و قداستي ندارد، بلکه قبيح و کُشنده است که حتي آموزش، بهکارگيري، اخذ اجرت و تمام تصرفات آنها حرام معرفي شده است (عاملي، 1409ق، ج 17، ص 85). رسول اکرم ميفرمایند: «کسي که دانش را صرفاً براي دنيا، ريا و شهرت فراگيرد، خداوند برکت را از وي ميگيرد و او را در تنگناي معيشت قرار ميدهد و به خودش واميگذارد. کسي را که خدا او را به خودش واگذارد هلاک ميگردد» (مجلسي، 1403ق، ج 74، ص 100).
دانش در نگاه ديگر، ارزش قدسي و جايگاه الهي دارد. دانش نور است و کمتر چيزي را ميتوان با آن مقايسه کرد. ازهمينرو، دانش از برخي عبادات باارزشتر است و حتي عبادتي که از روي دانش و معرفت نباشد بيارزش است و يا از ارزش آن کاسته ميشود (تميمي آمدي، 1410ق، ص 41؛ محمدي ريشهري، 1379، ص 317).
در ارتباط با مباني مديريت دانش از بُعد ارزششناسي، گزارههاي مهمي وجود دارد که در ذيل تبيين ميگردد:
1-4. ارزش ابزاري و غايي دانش
دانش از سلسلهمراتب ارزشي برخوردار است که ازیکسو ارزش ابزاري و از سوي ديگر ارزش غايي دارد. دانش از اين منظر که در مقابل ناداني قرار دارد، داراي ارزش است؛ اما از اين منظر که دانشْ انسان را با حقايق هستي و روابط ميان آنها آشنا و آفريننده هستي را به انسان معرفي ميکند، از ارزش و جايگاه والايي برخوردار است. براي مثال، دانش و فني که براي انسان آسايش و رفاه ايجاد کند ارزشمند است؛ اما اين دانش و فن اگر سرانجامش رضايت و قرب الهي باشد ارزش غايي دارد.
براساس آموزههاي ديني، اگر انسان اهدافش عالي باشد اهداف مياني و ابزاري بهخوديخود حاصل ميشود؛ اما اگر انسان هدف کوتاهي داشته باشد فقط در همان محدوده ميماند و از رسيدن به اهداف عالي بازميماند. رسول اكرم درباره حضرت سليمان فرمودند: «سليمان بين مال، حکومت و دانش مخير شد، دانش را برگزيد؛ آنگاه حکومت و مال نيز به دنبال انتخاب دانش به او عطا گرديد» (فتال نيشابوري، 1375، ج 1، ص 11).
2-4. ارزش دنيوي و اخروي دانش
دانشْ ارزش دنيوي و اخري دارد. پيامبر اکرم فرمودند: «خَيْرُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْعِلْمِ وَ شَرُّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَعَ الْجَهْل» (همان، ص 13)؛ خير دنيا و آخرت با دانش، و شر دنيا و آخرت با ناداني است.
با استفاده از آموزههاي ديني، آثار دنيوي دانش را ميتوان شکيبايي، توانايي، آراستگي، شجاعت، سرافرازي، جهلزدايي، هدايت، شرافت، آرامش، و پايانناپذيري معرفي کرد. پيامبر خدا میفرمایند: «جويندگان دانش را خدا، فرشتگان و پيامبران دوست دارند». در حديث ديگری فرمودند: «خداوند گناهان جوياي دانش را ميبخشد و روزي آنها را به عهده گرفته است» (محمدي ريشهري، 1379، ص 5و324).
از منظر اسلام، دنيا و آخرت با هم در ارتباطند و دنيا مقدمه آخرت بهشمار ميرود. از اين منظر، اگر دانش در جهت تأمين اهداف آخرت قرار گيرد و صرفاً به امور دنيا محدود نگردد بر ارزش دانش افزوده ميشود.
پيامبر اکرم میفرمایند: «هر کس يک مسئله را فراگيرد، روز قيامت هزار گردنبند از نور بر وي میآويزند و هزار گناه او را میآمرزند و شهري از طلا برايش بنا مینهند و بازای هر موي پيکرش برایش حج و عمره مینويسند» (مجلسي، 1403ق، ج 1، ص 108). بنابراين، اگر دانش صرفاً در جهت برتريجويي و دنياطلبي کسب شود موجب دوري انسان از خدا و خشم الهي ميگردد (ابنشعبه حراني، 1404ق، ص 399).
3-4. ارزش فکري و معنوي دانش
دانش از منظر اسلام، سرمايه فکري و معنوي و گنجی تمامنشدني است. امير مؤمنان علي میفرمایند: «الْعِلْمُ كَنْزٌ»؛ دانش گنج است. همچنين در کلامی ديگر فرمودند: «الْعِلْمُ كَنْزٌ عَظِيمٌ لَايَفْنَى» (تميمي آمدي، 1366، ص 43)؛ دانش گنج بزرگي است که پاياني ندارد.
سرمايه فکري و معنوي معمولاً در مقابل سرمايه مادي و فيزيکي استفاده ميشود. سرمايه مادي و فيزيکي مانند ساختمان، اشيا و افراد، سرمايههایي ملموس و قابل اشاره حسي هستند؛ اما سرمايه فکري و معنوي دانش، مهارت، استعداد و خلاقيت نيروي انساني است که قابل اشاره حسي نبوده، اما ارزش والايي دارد.
فكر نيرويي است كه ما را از معلومات به مجهولات رهبرى ميکند و راه تكامل را براى انسان هموار ميسازد. فکر و تفکر از منظر اسلام، روح عبوديت و بندگي است (محدث نوري، 1408ق، ج 11، ص 184). قرآن مجيد مکرر با جملاتى مانند «لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (بقره: 73)؛ «لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ» (بقره: 219)؛ «أفلاینظرونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ» (غاشيه: 17و18)؛ «أ َفَلايَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» (محمد: 24) و امثال اينها مردم را به تفكر تشويق کرده است.
رسول اکرم درباره رابطه تفکر، عبادت و دانش فرمودند: «يك ساعت تفکر از يک سال عبادت بهتر است. خداوند كسى را در تفکر و انديشهورزي موفق ميکند كه قلب او را به نور دانش و توحيد روشن كرده باشد» (توحيد مفضل، 1400ق، ص 116).
نتيجهگيري
در ارتباط با فرايندها و مؤلفههاي مديريت دانش، مباحث وسيعي در ادبيات مديريت انجام گرفته است. يکي از مباحث اساسي در مديريت دانش، بحث مباني است که تاکنون کمتر به آن توجه شده است. بدينروي، پژوهش حاضر کوشید مباني مديريت دانش از منظر اسلام تبيين گردد. در پژوهش حاضر، مباني هستيشناسي، مباني انسانشناسي، مباني معرفتشناسي و مباني ارزششناسي با استفاده از آموزههاي اسلامي تجزيه و تحليل گردید. براساس مباني خداشناسي، دانش کامل و بدون نقص مخصوص خداوند متعال است. بدينروي، دانش منشأ الهي دارد و بندگان مقرب خداوند بهتناسب ظرفيت خود، از دانش بهعنوان نعمت الهي برخوردار ميشوند.
براساس مباني انسانشناختي، اگرچه دانش انسان در مقايسه با خداوند متعال محدود است، اما انسان به صورت فطري، موجودي است جستوجوگر و کمالگرا که دانش مبناي تکليف و معياري براي شايستگي وي بهشمار ميرود. به لحاظ معرفتشناسي، دانش را ميتوان به صورت هرمي و سلسلهمراتبي (مانند «دانش حسي و تجربي»، «دانش عقلي و نقلي»، «دانش قلبي و شهودي»، «دانش آفاقي و انفسي») دستهبندي کرد. اين دستهبندي گوياي اين حقيقت است که دانشها به لحاظ ابزار، روش، اهداف، اعتبار و کشف حقايق، در يک مرتبه قرار ندارند.
بدينروي، يکي از مباني تأثيرگذار در مديريت دانش، مباني ارزششناختي است؛ بدينمعنا که دانش، هم ارزش کوتاهمدت، ابزاري و دنيوي و هم ارزش بلندمدت، غايي و اخروي دارد. با اين نگاه، فرايندهاي مديريت دانش را ميتوان به لحاظ کسب، نگهداري، بهکارگيري و انتشار در چارچوب مصطلح در فقه (يعني واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح) تجزيه و تحليل کرد.
نتيجه کلي حاصل از پژوهش حاضر اين است که مباني استخراجشده از آموزههاي اسلامي ميتواند بينش، گرايش و کنش مديران را در فرايندهاي مزبور و بهطورکلي، مديريت دانش تحت تأثير قرار دهد.
- نهجالبلاغه، 1389، ترجمة محمد دشتى، چ چهارم، قم، اميرالمؤمنين.
- توحيد مفضل (منسوب به امام جعفر صادق)، 1400ق، بيروت، اعلمي.
- ابنشعبه حراني، حسنبن علي، 1404ق، تحف العقول، تصحيح علياکبر غفاري، چ دوم، قم، جامعة مدرسين.
- بوريل، گيبسون و گارت مورگان، 1383، نظريههاي کلان جامعهشناسي و تجزيه و تحليل سازمان، ترجمة محمدتقي نوروزي، تهران و قم، سمت و مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمد، 1366، غررالحکم و درر الكلم، تصحيح سيدمحمد رجايي، چ دوم، قم، دارالکتاب الاسلامي.
- جمعي از نويسندگان، 1390، فلسفه تعليم و تربيت اسلامي، زيرنظر محمدتقي مصباح يزدي، تهران، مدرسه.
- ـــــ ، 1391، مبانی اندیشه اسلامی (3) انسان، راه و راهنماشناسی، زیرنظر محمود فتحعلی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- جوادي آملي، عبدالله، 1384، حق و تکليف در اسلام، قم، اسراء.
- رهنمائي، سيداحمد، 1387، فلسفه تعليم و تربيت، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- سليماني آشتياني، مهدي و محمدحسین درايتي، 1387، مجموع رسايل در شرح احاديثي از کافي، قم، دارالحديث.
- شاکر سلماسي، مجيد، 1397، مباني نظري تقريب مذاهب اسلامي، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
- صدوق، محمدبن علي، 1413ق، من لایحضره الفقیه، تصحیح علیاکبر غفاری، چ دوم، قم، جامعة مدرسین.
- طوسي، محمدبن حسن، 1407ق، تهذيب الاحکام، چ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- عاملی، محمد، 1409ق، وسایل الشیعه، قم، مؤسسة آل البیت.
- فتال نيشابوري، محمد، 1375، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، قم، شريف الرضي.
- فتحعلي، محمود و همكاران، 1389، درآمدي بر نظام ارزشي و سياسي اسلام، چ نهم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- فلاحپور، مجيد، 1389، مباني، اصول و روش تفسيري ملاصدرا، تهران، حکمت.
- قمي، عليابن ابراهيم، 1404ق، تفسير القمي، تصحيح طيب موسوي جزائري، چ سوم، قم، دارالکتاب.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1429ق، الکافي، قم، دارالحديث.
- گروهي از نويسندگان، 1395، نقشه جامع مديريت اسلامي، قم، دانشگاه قم.
- ماجدکيلاني، عرسان، 1390، فلسفه تربيت اسلامي، چ دوم، تهران و قم، سمت و حوزه و دانشگاه.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، چ دوم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- محدث نورى، حسينبن محمدتقي، 1408ق، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آلالبيت.
- محمدي ريشهري، محمد، 1379، علم و حکمت در قرآن و حديث، ترجمة عبدالهادي مسعودي، قم، دارالحديث.
- مفضلبن عمر، 1379، توحيد، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- مفيد، محمدبن محمدبن نعمان، 1413ق، الامالي، قم، کنگره شيخ مفيد.
- منطقي، محسن و ظاهر اکبري، 1392، «مديريت دانش با الهام از منابع اسلامي»، اسلام و پژوهشهاي مديريتي، ش 7، ص 31-57.
- موسيخاني، محمد و همكاران، 1392، «مديريت دانش ديني (دين بنيان)»، اسلام و مديريت، ش 3، ص 2ـ25.
- هاشميان، ناهيد و محمدباقر منهاج، 1386، «دانش چيست؟ مروري ادبيات، مقايسه تعاريف، ارائه تعريف جديد»، رهيافت، ش 40، ص 19-37.
- يانگ، رونالد، 1391، راهنماي ابزارها و فنون مديريت دانش، ترجمة عليحسين کشاورزي، تهران، سمت.
- Bergeron, Bryan, 2003, Essentials of Knowledge Management; Published by John Wiley & Sons, Inc., Hoboken, New Jersey.
- Sharrma, Pankaj, 2004, Knowledge Management, New Delhi, A. P. H, Publishing Corporation.