روششناسی تفسیری کتاب «مدیریت و فرماندهی در اسلام» از آیتالله مکارم شیرازی

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يكى از موضوعاتى كه در بستر گسترش مباحث مربوط به علوم و معارف قرآنى در دوره اخير مدنظر تفسيرپژوهان و محققان اسلامى قرار گرفته شناخت روشهاى مفسران است. ضرورت توجه به اين مبحث از آن روست که درك صحيح كتاب خداوند متعال آرمان هر مسلمانی است و دستاورد علمى مطمحنظر از تدبر در قرآن، و دستاورد عملى آن عبارت است از: التزام به احكام و معارف قرآن در حوزه ايمان و عمل و دعوت و تبليغ.
تنها چيزى كه انسان را در جهت فهم درست قرآن يارى مىدهد، عبارت است از: تفسير صحيح و مطلوب آن، بهگونهاىكه مقاصد آن را معلوم و معانى آن را روشن گرداند و پرده از روى گنجينههاى معارف و اسرار و رموز آن بردارد و پيچيدگيهاى آن را براى قلوب و عقول بگشايد و بهترين و علمىترين روش در تفسير قرآن آن است كه بر پايه اصول و مبانى محكم و قواعد علمى استوار باشد و مسيرى مشخص با راهكارهاى سنجيده و معين و ضوابط روشن داشته باشد (قرضاوي، 1382، ص 359).
در اين پژوهش کتاب مديريت و فرماندهي در اسلام، اثر آيتالله مکارم شيرازي، از مفسران معاصر تشيع، بر مبناي معيارها و نظریههاي روششناسي تفسيري بررسي گرديده است. برگزيدن اين کتاب از بين کتابهاي متعدد مؤلف، بدين علت است که قریب چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي ايران ميگذرد؛ انقلابي که با رهبري امام خميني، فرزانه دوران، شکل گرفت. يکي از اهداف متعالي و مهم انقلاب ارائه الگويي از مديريت اسلامي و نمادي از جامعه اسلامي به جهانيان بوده تا پيام انقلاب را که همان پيام اسلام ناب محمدي است، به تمام دنيا صادر نمايد.
هر دانشى نيازمند بررسى تاريخ و سير تحول آن است. دانشمندان در گذشته در بسيارى از علوم به بحثهاى كلى بسنده مىكردند و چندان به انشعابات توجهی نمینمودند؛ ولى با پيشرفت زمان و تخصصى شدن علوم هر بخشى از دانش، خود به يك علم مستقل تبديل شد. در اينباره علويمهر (1381)، مؤلف کتاب روشها و گرايشهاي تفسيري مينويسد: روشهاى تفسيرى نيز چنين است؛ دانشمندان علوم قرآنى در گذشته در ميان مباحث علوم قرآن يا مقدمه كتابهاى تفسير، به شكل بسيار جزئى از آن بحث ميکردند.
برای نمونه، مرحوم طبرسى در مقدمه مجمع البيان «تفسير مأثور» و «تفسير به رأى» را مطرح كرده و اولى را صحيح و دومى را مردود شمرده است
بدرالدين زركشى نيز در جلد دوم كتاب البرهان فى علوم القرآن، نوع چهل و يكم را به بحث تفسير، تأويل و شيوه تفسير قرآن اختصاص داده و بهترين شيوه را «تفسير قرآن به قرآن» دانسته است.
همچنين جلالالدين عبدالرحمن سيوطى (1380) در جلد دوم الاتقان فى علوم القرآن به اين موضوع پرداخته است.
اين كتابها هرچند مرجع خوبى براى دانش «روشهاى تفسيرى» بهشمار مىروند، ولى موضوع آنها چيز ديگرى است؛ مانند شرححال مفسران، آثار تفسيرى آنها، مقدمۀ تفسير و غیر آن. اما امروزه كتابهاي مستقلی درباره روشهاى تفسير قرآن نگاشته شده كه برخى از آنها عبارتند از:
ـ مذاهب التفسير الاسلامى، گلدزيهر (مستشرق آلمانى)، ترجمة عبدالحليم نجار؛
ـ مناهج فى التفسير، مصطفى صاوى الجوينى؛
ـ اتجاهات التفسير، عفت محمد شعرقاوى؛
ـ مبانى و روشهاى تفسيرى، عباسعلی عميدزنجانى؛
ـ اتجاهات التفسير فى القرن الرابع عشر، سليمان فهد رومى؛
ـ دراسات فى التفسير و المفسرون، عبدالقهار داود العانى؛
ـ مناهج المفسرين، مساعد مسلم آلجعفر؛
ـ التفسير و مناهجه، سيداحمد عبدالغفار؛
ـ التفسير و المفسرون، محمدحسين ذهبى؛
ـ التفسير و المفسرون فى ثوبه القشيب، محمدهادى معرفت.
در سالهاى اخير، افزون بر كتابهاى مستقل در اين زمينه بعضى از پژوهشگران به بررسى روش تفسيرى برخى از مفسران معروف، مانند طبرسى (مجمع البيان) و شيخ طوسى (تبيان) پرداختهاند؛ ازجمله:
ـ اكبر ايرانى قمى، روش شيخ طوسى در تفسير تبيان؛
ـ حسين كريميان، طبرسى و مجمع البيان، در دو جلد؛
ـ على اوسى، الطباطبائى و منهجه فى تفسيره الميزان.
نيز درباره التفسير الكبير (فخررازى)، الكشاف (زمخشرى) و المنار (محمد عبده و شاگردش رشيد رضا) كتابهايى نوشته شده است (علويمهر، 1381، ص 57ـ58).
1. مشخصات کلي کتاب «مديريت و فرماندهي در اسلام»
1ـ1. انگيزه مؤلف
مؤلف مديريت و فرماندهي در اسلام در آغاز كتاب، انگيزه نگارش کتاب را «تدوين اثري فشرده با ضوابط مديريت و فرماندهى اسلامى» ذکر کرده است:
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و خلع يد از كارگزاران رژيم ستمشاهى و قرار گرفتن جمعى از عناصر مؤمن در مشاغل حساس مديريت و فرماندهى، خلأئی در این زمینه احساس مىشد. اين خلأ به علت آن بود كه ضوابط مديريت غربى که با تمام قدرت بر نظامهای گذشته حكومت مىكرد، فروريخته بود و هنوز ضوابط مديريت اسلامى براى جانشينى آن مشخص نبود. به همين سبب، از سوى نهادها تلاشهایی براى يافتن يك اثر اسلامى در زمينه مديريت و فرماندهى صورت گرفت و جزوههایى تهيه شد. بدینروی چارهاى نبود، جز اینكه آستين بالا زده، با استفاده از آن منابع غنى و سرشار، كتابى ـ هرچند فشرده ـ در اين زمينه آماده سازم؛ شايد سرآغازى باشد براى يك حركت وسيع درخصوص اين مسئله مهم اسلامى و اجتماعى (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 10).
2ـ1. معرفي اجمالي کتاب «مديريت و فرماندهي در اسلام»
مديريت و فرماندهي در اسلام يکي از قويترين پژوهشهاي ديني در موضوع «مديريت اسلامي» است. اين کتاب به توضيح مباحث ذیل از ديدگاه ديني و قرآني ميپردازد:
1. ضرورت تشکيلات و اهميت مديريت؛
2. پيامبر اکرم؛ مدير و فرمانده بينظير؛
3. مسئوليتها و وظايف دهگانه يک مدير و فرمانده؛
4. صفات و شرايط مديران و فرماندهان اسلامي؛
5. آفات مديريت (سي آفت مهم براي مديريت)؛
6. نمونههایي از ويژگيها و شرايط مديريت و فرماندهي در اسلام؛
7. توصيههاي مهم به فرماندهان و مديران.
در اين کتاب، حكومت اسلامى اهرمى براى وصول به چهار هدف بزرگ معرفي گرديده که عبارتند از:
1. آگاهى بخشيدن به انسانها؛
2. تربيت معنوى و احياى ارزشهاى اخلاقى؛
3. اقامه قسط و عدل به صورت خودجوش و برخاسته از متن جامعه؛
4. آزادى انسانها از زنجيرهاى اسارت.
3ـ1. جنبه هستيشناختي و جهانبيني اسلامي
آيتالله مکارم شیرازی در اين کتاب، يکي از امتيازات و مشخصات انسان را اين ميدانند که بدون عقيده و هدف و ـ يا به تعبير ديگر ـ بدون اتکا به يک ايدئولوژي نميتواند زندگي کند.
اختلافي که انسانها در جهانبيني دارند تأثير زيادي در روش زندگي آنها دارد. اختلاف جهانبيني بر انتخاب روشها در تأمین نيازهاي جسمي و مادي و روحي تأثير بسزايي دارد؛ يعني نگاه مادي به جهان، بايدهايي را به انسان تجويز ميکند که متفاوت از بايدهايي است که در نگاه فرامادي وجود دارد.
مؤلف مديريت و فرماندهي در اسلام از اين روش به خوبى بهره گرفته است که در اينجا به اجمال به ذكر چند نمونه اكتفا مىكنيم:
1ـ3ـ1. ضرورت جهانبینی اسلامی برای مديريت اسلامي
آیتالله مکارم شیرازی مدیریت و فرماندهى را نوعی ايدئولوژى ميداند؛ يعنى نوعی از «بايدها» است. «بايدها» هميشه از «هستيها»؛ يعنى از «جهانبينى» سرچشمه مىگيرد و رابطهای محكم و منطقى ميان «جهانبينى» و «ايدئولوژى» وجود دارد. بنابراين، چون در مدیریت و فرماندهى با يك سلسله «بايدها» سروكار داريم طبعاً بايد ببينيم چه واقعيتهایى است كه اين بايدها را به دنبال خود مىكشاند؛ و چون مدیریت و فرماندهى اسلامى مطرح است، قهراً جهانبينى هم بايد جهانبينى اسلامى باشد (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 14).
2-3-1. نظام هستي؛ نظامی تشکيلاتي با يک فرمانده و مدير کل
از منظر آیتالله مکارم شيرازي مجموعه عالم هستى يك نظام عظيم تشكيلاتى و همچون يک اداره بزرگى است كه با يك مدیریت مقتدر و توانا و بىنهايت آگاه اداره مىشود. ايشان در اينباره مينویسد:
جالب اينكه در ميان اوصاف خداوند در قرآن مجيد، كلمه «رب» بيش از همه جلب توجه مىكند. ارباب لغت معانى زيادى، از جمله پنج معناى زير را براى «رب» ذكر كردهاند: «مالك، مدير، مربّى، قيّم، منعم» (لسان العرب، ماده «رب») كه در مجموع آنها، مسئله «مدیریت» به خوبى نمايان است؛ و بعضى ديگر در معنى اين واژه، مفهوم «المالِك المُصْلِح» را ذكر كردهاند كه موضوع مدیریت را به شكل واضحترى منعكس مىكند. بنابراين، وقتى كه ما از ديدگاه قرآن نگاه مىكنيم، خدا را به صورت يك فرمانده و مديركل در عالم هستى مىبينيم (همان، ص 15).
3-3-1. همرنگي انسان موحد با اصول و نظامهای عالم هستي
از ديدگاه آیتالله مکارم شيرازي، با نگاه توحيدى به جهان، مجموع عالم يك واحد تشكيلاتى منسجم و تحت حاكميت «الله» را به خود اختصاص داده است. قرآن مىفرماید: مسلمانان بايد خودشان را با نظام كل عالم تطبيق بدهند، «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْميزانَ»؛ و آسمان را برافراشت و ميزان و قانون (در آن) گذاشت. بلافاصله نتيجهگيرى مىكند «الَّاتَطْغَوْا فِى الْميزانِ»؛ تا در ميزان طغيان نكنيد (و از مسير عدالت منحرف نشويد) (رحمان: 7و8)؛ يعنى شما كه قطرهاى از اين اقيانوس بيكران و ذرهاى از دشت پهناور و جزءِ كوچكى از اين عالم بزرگ هستيد، مگر ممكن است از نظم حاكم بر آن مستثنا باشيد و بیحساب و كتاب زندگى كنيد؟! مگر وصله ناهمرنگ در اين عالم ممكن است؟! وظيفه يك انسان موحد و متعهد و هوشيار اين است كه قبل از هر چيز، خويشتن و جهانى را كه در آن زندگى مىكند، بشناسد و از اصول و نظامهایى كه بر اين عالم وسيع حاكم است، تا آنجا كه در توان دارد، آگاه گردد و همان اصول را در زندگى اجتماعى خود به كار گيرد كه بزرگترين رمز پيروزى، شناخت همين نظامهاى تكوينى و بهكارگيرى اين سنتهاى الهى در نظامهای تشريعى است (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 18).
بنابراين، فرماندهي و مديريت يک نوع «ايدئولوژي» است که براساس نوع نگاه توحيدي انسان به جهان، رنگ و بوي توحيدي به خود گرفته و انسان مسلمان موحد بايد کيفيت مديريت زندگي دنيايي خود را در راستاي اهداف نظام توحيدي صرف نمايد.
2. روششناسي تفسيري کتاب «مديريت و فرماندهي در اسلام»
مقصود از «روش تفسيرى» مستند و يا مستنداتى است كه مفسران در فهم و تفسير آيات قرآن از آنها بهره گرفتهاند كه از آن مىتوان به «منهج تفسيرى» نيز تعبير كرد. این مستند، يا نقل است و يا عقل. به تفسيرهايى كه با استناد نقل معانى آيات فهم و درك مىشود، «تفسير به مأثور» میگويند و روش تفسيرى آنها را «تفسير اثرى» مینامند كه خود داراى اقسامى است. اما تفسيرهايى كه با استناد عقل و مدركات حوزه انديشه و تدبر فراهم آمده «تفسيرهاى اجتهادى» میگويند و روش تفسيرى آنها را «تفسير عقلى» مينامند كه آنها نيز داراى اقسامى هستند (مؤدب، 1380، ص 165).
اين مقاله با محوريت کتاب گرانسنگ مديريت و فرماندهي در اسلام جمعآوري شده و روشهايي را که آیتالله مکارم شيرازي در اين کتاب به کار بسته مطرح نموده و هریک را در حد توان شرح داده است. روشهاي بررسيشده در اين مقاله عبارتند از: روش «روايي و نقلي»، روش «عقلي و اجتهادي»، و روش «اجتماعي و روزآمد».
1-2. روش روايي و نقلي
روش «روايي و نقلي» آن است كه در تفسير آيه، از اثر و نقل استفاده مىشود، خواه آن اثر و نقلْ آيات ديگر قرآن باشد، يا كلام معصوم و يا كلام غيرمعصوم؛ مانند صحابه. در تفسير به مأثور، اصل همان اثر است و اجتهاد و نظر نقش مهمى در آن ندارد. در ذيل، به دو نمونه (تفسير «قرآن به قرآن» و تفسير «قرآن با روايت») اشاره ميگردد:
1-1-2. تفسير قرآن به قرآن
تفسير «قرآن به قرآن» يعني: استفاده ـ حداکثري ـ از آيات ديگر قرآن براي تبيين مراد آيهاي ديگر که موضوع و محتواي آنها يکسان يا نزديک به هم است (عميدزنجانى، 1373، ج 1، ص 287). در اين روش دستيابي به مراد واقعي خداي متعال با توجه به آيات ديگر قرآن کامل ميگردد. اين روش از گذشته مورد عنايت مفسران قرار داشته و برخى از مفسران مانند فخررازى (ت 604) اين روش را مستقيمترين راه فهم قرآن شمرده و امروز نيز اين روش بيشترين طرفداران را به خود اختصاص داده است (عقيقي بخشايشي، 1387، ج 1، ص 790).
برجستگى جايگاه روش تفسيرى «قرآن به قرآن» نزد معصومان و مصونيت بالاى آن از خطاهاى تفسيرى، در فرض بهكارگيرى روشمند، سبب شده است تا مفسران و تفسيرپژوهان از اين روش بهعنوان نخستين، بهترين و سالمترين روش تفسيرى ياد كنند. ابنتيميه در مقام بيان بهترين روش تفسير مىنويسد:
فان قال قائل: فما أحسن طرق التفسير؟ فالجواب انّ أصح الطرق فى ذلك أن يفسّر القرآن بالقرآن فما أجمل فى مكان فانّه قد فسّر فى موضع آخر و ما اختصر فى مكان فقد بسط فى موضع آخر، فان أعياك ذلك فعليك بالسنّة (ابنکثير، 1419ق، ج 1، ص 8).
محورهاي عمده تفسير «قرآن به قرآن» در کتاب مديريت و فرماندهي در اسلام را ميتوان به شرح ذيل بيان نمود:
1-1-1-2. توسعهبخشي به واژگان قرآني با آيات ديگر
گاهي يک آيه قرآن حامل واژهاي است که از حیث معنايي، محدود و ضيق است؛ ولي اگر ديگر آيات قرآن که همان واژه را دربر دارد ملاحظه گردد، معناي واژه وسعت يافته، دامنه آن گسترده خواهد شد.
آیتالله مکارم شيرازي در تعيين معناي «امانت» در آيه 58 سورة «نساء» از اين روش استفاده کرده و با ضميمه کردن آيه 72 سورة «احزاب»، معناي «امانت» را از «مسائل مالي» به «مسئوليتها و تکاليف اجتماعي و مقام رهبري» توسعه بخشيده است.
با توجه به گستردگى مفهوم «امانت» در منابع اسلامى، بدون شك هر مقام و پستي كه به مدير و فرماندهى سپرده مىشود از مهمترين امانات الهى و اجتماعى است. امانت ذکرشده در آيه 58 سورة نساء «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»، امانت منحصر به مسائل مالى ـ آنچنانكه گاه توده مردم از آن مىفهمند ـ نيست، بلكه مهمتر از آن، پستهاى مهم و مخصوصاً مقام رهبرى حكومت است، و جالب اينكه بلافاصله بعد از آن مىفرمايد: «وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ» (نساء: 58)؛ هنگامى كه در ميان مردم حكومت كرديد با عدالت حكومت كنيد! و اين بيانگر ارتباطى است كه در ميان اين دو وجود دارد.
«امانت» از نظر اسلام، حتى مفهومى از اين گستردهتر دارد و تمام مسئوليتها و تكاليف را شامل مىشود؛ چنانكه در آيه «امانت» مىخوانيم: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا» (احزاب: 72)؛ ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم. آنها از حمل اين امانت ابا كردند و از آن هراس داشتند، اما انسان اين بار را بر دوش كشيد! او بسيار ظالم و نادان بود (چراكه قدر اين مقام بزرگ را ندانست و برخود ستم كرد) (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 141).
2-1-1-2. جري و تطبيق
امت اسلام بر جاودانگى قرآن و پاسخگويى آن به نيازهاى بشریت در همه عصرها اتفاقنظر دارند و همواره بر آن تأكيد مىكنند. احيای روش «جرى و تطبيق» و بهرهگيرى درست و روشمند از آن، يكى از كارآمدترين شيوههايى است كه قرآن را از گرفتار شدن در دام ركود و درجازدگى نگه مىدارد و حضور فعال، مؤثر و هميشگى آن را در سراسر تاريخ گذشته، حال و آينده نمايان مىسازد. اين نكته را در روايتى از امام باقر به خوبى مىتوان مشاهده کرد:
لَوْ أَنَّ اَلْآيَةَ إِذَا نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ ثُمَّ مَاتَ أُولَئِكَ اَلْقَوْمُ مَاتَتِ اَلْآيَةُ لَمَا بَقِيَ مِنَ اَلْقُرْآنِ شَيْءٌ، وَلَكِنْ اَلْقُرْآنُ يَجْرِي أَوَّلُهُ عَلَى آخِرِهِ «ما دامَتِ اَلسَّماواتُ وَ اَلْأَرْضُ»، وَ لِكُلِّ قَوْمٍ آيَةٌ يَتْلُونَهَا [وَ] هُمْ مِنْهَا مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ (عياشي، 1380، ص 10)؛
آيات قرآن كه درباره گروههاى خاصى نازل شده، اگر با مردن و از بين رفتن آن گروهها، عمر آيات نيز به پايان رسد [و به گذشتگان محدود شود]، ديگر اثرى از قرآن به جاى نمىماند، و حال آنكه قرآن آغاز تا پايانش به درازاى عمر آسمانها و زمين جارى خواهد شد و براى هر قوم و گروهى [در آينده] آيهاى در قرآن وجود دارد كه آن را تلاوت مىكنند [و مىيابند كه وضعيت آنان مشابه وضعيت كسانى است كه آيه درباره ايشان نازل شده] و آنان در قلمرو يكى از دو دسته آيات خير يا شر قرار خواهند گرفت.
علامه طباطبائي معتقد است:
اين خود سليقه ائمه اهلبيت است كه همواره يك آيه از قرآن را بر هر موردى كه قابل انطباق با آن باشد تطبيق مىكنند، هرچند اصلاً ربطى به مورد نزول آيه نداشته باشد. عقل هم همين سليقه و روش را صحيح مىداند؛ براى اينكه قرآن به منظور هدايت همه انسانها در همه ادوار نازل شده تا آنان را به سوى آنچه بايد بدان معتقد باشند و آنچه بايد بدان متخلق گردند و آنچه كه بايد عمل كنند، هدايت كند؛ چون معارف نظرى قرآن مختص به يك عصر خاص و يك حال مخصوص نيست، آنچه را قرآن فضيلت خوانده در همه ادوار بشريت فضيلت است، و آنچه را رذيلت و ناپسند شمرده هميشه ناپسند و زشت است، و آنچه را كه از احكام عملى تشريع نموده، نه مخصوص به عصر نزول است و نه به اشخاص آن عصر، بلكه تشريعى است عمومى و جهانى و ابدى (طباطبائي، 1378، ج 1، ص 66).
آیتالله مکارم شيرازي نهتنها از اين شیوه زيبا و روش نمونه دور نبوده، بلكه آن را اساس كار خود در بيان معانى آيات قرار داده و در موضوعات گوناگون مرتبط با مديريت، از آيات مناسب و مرتبط بهره جسته است. در ذیل، به چند نمونه از جري و تطبيق بهکاررفته در کتاب فرماندهي و مديريت اشاره ميگردد:
مثال 1: در آية 62 سوره مبارکة «نور» درباره مؤمنان راستين چنين آمده است: «إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتّى يَسْتَأْذِنُوهُ». معناي ظاهري اين آيه اجازه گرفتن از پيامبر قبل از پراکندگي است. اما از منظر آیتالله مکارم شيرازي، آيه مذکور بيانگر يك دستور انضباطى تشكيلاتي است كه مسئله اعمال مدیریت را، حتى در نظارت بر مسئله «حضور و غياب» منعكس مىكند (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 19).
مثال 2: آيه شريفة «يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اثْمٌ وَ لاتَجَسَّسُوا وَ لايَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً» (حجرات: 12). در زمينه مسائل اخلاقي ـ اجتماعي سه حکم اسلامي (اجتناب از گمان بد، تجسس و غيبت) بيان شده است. آیتالله مکارم شيرازي با توجه به آيه مينویسد:
مدير اسلامى هرگز نبايد در زندگى خصوصى افراد خود تجسس كند كه هم برخلاف دستور صريح قرآن است و هم مايه سلب اعتماد افرادى مىشود كه تحت پوشش مدیریت او قرار دارند و سوء ظن آنها را برمىانگيزد. قرآن مجيد در اين زمينه دستور حسابشدهاى دارد: در اين آيه، نخست از سوءظن و بدگمانى كه از آفات مدیریت است، نهى شده و به دنبال آن از تجسس و سپس غيبت؛ چراكه اين سه در ارتباط با يكديگرند. «سوءظن» مايه «تجسس» و موجب «غيبت» مىگردد و نتيجه همه آنها متزلزل شدن پايههاى اعتماد متقابل در هر تشكيلات است (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 112).
مثال 3: در آيه 55 سورة مبارکه «يوسف» آمده است: «إِجْعَلْنى عَلى خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنّى حَفيظٌ عَليمٌ»؛ (يوسف به شاه) گفت: در اين صورت مرا به خزانهداري مملکت منصوب دار که من در حفظ دارايي و مصارف آن دانا و بصيرم.
آیتالله مکارم شيرازي با توجه به اين آيه مينویسد:
فرماندهان و مديران بايد از چنان قدرت و امانتى برخوردار باشند كه ازيكسو برنامههاى كار خود را با قاطعيت پيش برند و هم از سوى ديگر اسرار و اموال آن تشكيلات را حفظ و پاسدارى كنند. در قرآن مجيد در سوره يوسف روى دو معيار «آگاهى» و «امانت» تكيه شده است (تحت عنوان «حفيظ» و «عليم» بودن)، هنگامى كه عزيز مصر از يوسف دعوت كرد كه در كشور مصر عهدهدار پست مهمى شود (تا مردم را در سالهاى قحطى شديد كه انتظار آن مىرفت از خطرات حفظ كند). «تعهد» (پاکدستي، تقوا و التزام به کار) و «تخصص» دو عنصر اساسي براى مديريت صحيح در تمام جوامع دنياست که در آيه فوق نيز به آن توجه جدي شده است. «تعهد» و «تخصص» دو بال حرکت در مسير پيشرفت است. متأسفانه آنچه در جامعه شيوع دارد، يا تخصص بدون ايمان و تقواست و يا ايمان بدون تخصص و مهارت است. چهبسا اقدام بدون تخصص فاجعه به بار آورد؛ آنچنانکه تخصص بدون ايمان (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 130).
2-1-2. تفسير قرآن به سنت (تفسير روايي)
قرآن كريم با توجه به ابعاد نامتناهىاش، روشهايى را در تفسير خود مىطلبد و هر روش در نوع خود، پرده تاريكى از قرآن كريم برمىكشد، و تاكنون روش جامع و كاملى در تفسير قرآن ارائه نشده است.
روشي كه اينك درصدد بررسى آن هستيم تفسير قرآن به قول و گفتار پيامبر اكرم و ائمه معصوم است كه به تفسير «القرآن بالسنة» موسوم است. مقصود از اين روش آن است كه قرآن كريم را مىتوان به وسيله روايات و اخبار تفسير نمود؛ زیرا روايات ازجمله مهمترين منابع تفسيرى بهشمار مىآيند. روايات تفسيرى در كتب تفاسير نقلى، مانند تفسير القمى و فرات الكوفى و کتاب التفسير عياشى و نورالثقلين و البرهان و جز آنها جمعآورى شده است (ايراني قمي، 1387، ج 1، ص 115).
قرآن كريم پيامبر اكرم را نخستين مفسر و مبيّن قرآن معرفى مىكند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (نحل: 44).
علامه طباطبائى ذيل اين آيه مىفرمايد:
و فى الآية دلالة على حجيّة قول النبى فى بيان الآيات القرآنیة و... يلحق به بيان اهل بيته لحديث الثقلين المتواتر (کلانتري، 1421ق، ج 3، ص 571).
با توجه به حديث ثقلين، «ثقل كبير» يعنى اهلبيت نيز مبيّن و مفسر قرآنند. بنابراين، شايستهترين افراد به تفسير قرآن، پيامبر اكرم و ائمه اطهار هستند. از رسول خدا روايت شده است: «أُوتِيتُ اَلْقُرْآنَ وَ مِثْلَيْهِ» قَالُوا: أَرَادَ بِهِ اَلسُّنَنَ (بحراني، 1415ق، ج 1، ص 737)؛ به من قرآن داده شده و مانند آن نيز (يعنى سنت) همراه اوست. در حديث متواتر ثقلين نيز پيامبر عترت يا سنت را عدل قرآن قرار دادهاند: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي اهلبيتي».
آنچه در تفسير مهم است تفسير قرآن با روايات صحيحى است كه بهطور قطع از پيامبر و ائمه اطهار صادر شده باشد؛ زيرا دروغگويان و جاعلان حديث از همان آغاز بر پيامبر دروغ بستند؛ چنانكه حضرت فرمودند: «كَثُرَتْ عَلَيَّ الْكَذَّابَة» (محدث نوري، 1408ق، ج 17، ص 339)» و بدینروی شيخ طوسى مطابق روايات صحيح مىنویسد:
انّ تفسير القرآن لايجوز الّا بالأثر الصحيح عن النبى و عن الائمة المعصومين الذين قولهم حجّة كقول النبى (طوسي، بيتا، ج 1، ص 4).
احاديث اهلبيت از قرآن جدا نيستند، ولى نبايد روايات را در عرض قرآن مطرح دانست؛ زیرا در هنگام ارزيابى روايات، قرآن اصل و روايات فرع است. از اينجا روشن مىشود كه احاديث در طول قرآن حجت است و همراه با قرآن يك حجت واحد را تشكيل مىدهد كه پيام نهايى دين را ارائه مىكند.
1-2-1-2. اقسام روايات تفسيرى از نظرگاه آيتالله مکارم شیرازی
قبل از پرداختن به تفسير روايي آيتالله مکارم شيرازي در مديريت و فرماندهي در اسلام، اقسام روايات تفسيري از ديدگاه آيتالله مکارم شيرازي در ذیل بيان ميگردد:
1-1-2-1-2. قسم اول: روايات شأن نزول
«شأن نزول يا سبب نزول» يعنى: جريان يا موضوعى كه موجب نزول يك يا چند آيه شده و يا در پاسخ به سؤالى است كه از پيامبر خدا كردهاند و يا در توضيح مطلب، آياتى نازل گرديده و بیشك اين سبب همزمان با وحى بوده است.
رواياتى که شأن نزولها را بيان مىکند يکسان و يکنواخت نيست. برخى شأن نزولها مشهور و معروف است و هيچ مخالفى ندارد. برخى ديگر هرچند معروف و مشهور است، اما عدهاى نغمه مخالفت در برابرآن ساز کردهاند. قسم سوم شأن نزولهاى متعارضى است که درباره يک سوره يا آيات خاصى از يک سوره گفته شده است (مکارم شيرازي، 1395، ج 1، ص 109).
1-1-1-2-1-2. فايده و اهميت اطلاع از شأن نزول
آگاهى به شأن نزول آيات، اهميت بزرگى در آشنا شدن با مفهوم آيات و حكمتهاى گوناگون در وضع قوانين الهى دارد؛ زيرا اطلاع از سبب، موجب اطلاع از مسبّب است. از مفسّران، آنكه به اسباب نزول آگاهتر بوده فهم دقيقتر و وسيعترى در تفسير داشته است؛ چنانكه امير مؤمنان پس از رسول خدا آگاهترين و تواناترين مردم به تفسير قرآن بودند؛ زيرا احاطهاى كه آن حضرت به اسباب و موجبات نزول آيات داشتند ديگران نداشتند. ایشان مىفرمايد: «و اللّهِ، ما نَزلَتْ آيةٌ إلاّ و قَد علِمْتُ فِيمَ نَزَلت، و أينَ نَزلَتْ، و على مَن نَزلَتْ» (متقي هندی، 1431ق، ح 36404؛ رادمنش، 1374، ج 1، ص 116).
2-1-2-1-2. قسم دوم: روايات مفسر بطون آيات
وجود معانى باطنى براى آيات امرى مسلّم و انكارناپذير است، ولى بيان معانى باطنى آيات شرايط و معيارهايى دارد. رواياتى از حضرات معصومان در دست است که دلالت التزامى، بهويژه دلالت التزامى غير بيّن آيات قرآن را بيان مىکند که گاه «بطون آيات» ناميده مىشود. امام معصوم مطابق روايات، ما را از طريق دلالت التزامى به اين مفاهيم هدايت مىکند (مکارم شيرازي، 1395، ج 1، ص 126).
3-1-2-1-2. قسم سوم: روايات مبین بخشهاي گوناگون قرآن
رواياتى است که ما را به بخشهاى گوناگون قرآن راهنمايى مىکند. به عبارت ديگر، سرفصلهاى قرآن مجيد را به دست ما مىدهد و طبعاً با چنين آگاهى و شناختى، بهتر و جامعتر مىتوانيم قرآن مجيد را تفسير کنيم. اين سرفصلها عبارتند از: ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص، تقديم و تأخير، و آياتى که لفظش عام و معنايش خاص و بالعکس است (همان، ص 136).
4-1-2-1-2. قسم چهارم: روايات مبیّن مصداق اتم
آيات قرآن را از لحاظ فراگير بودن معانى آنها بر مصاديق، مىتوان بر دو گونه تقسيم كرد:
يك دسته از آيات معناى فراگير و عامى ندارند و بهطور مشخص بر موارد خاصى منطبق هستند.
دسته ديگر آياتى هستند كه معنايى عام و فراگير دارند و افراد بسيارى را دربر مىگيرند.
مشخص كردن دايره افراد عام و رفع ابهام از موارد مبهم، نوعى تلاش براى تفسير آيات است. به عبارت دیگر، خارج كردن آيات از حالت كلى و ابهامزدايى از آنها و منطبق كردن آنها به امور خاص و واقعياتهاى هستى، حوادث، اقوام و انسانهاى مشخص را «تطبيق معانى بر مصاديق» مىگويند. تطبيق را مىتوان توسعه دايره مفاهيم و تبيين رخدادها از حیث انطباق بر آيات دانست.
اين دسته از روايات مصداقی روشن و بارز دارند، بلکه مصداق کامل و اتم آيه را بيان مىکنند و البته بيان مصداق غير از شأن نزول است. شأن نزول جايى است که آيه براى بيان مطلب خاصى نازل شده و غير از آن را شامل نمىشود؛ ولى در بيان مصداق، آيه مصاديق متعددى دارد که روايتْ روشنترين و کاملترين آن را بيان مىکند. به عبارت ديگر، آنچه روايت بيان مىکند مصداق منحصر به فرد نيست، بلکه مصداق اکمل و اتمّ آن است (همان، ص 154).
5-1-2-1-2. قسم پنجم: روايات مجعول
از مهمترين مشكلات روايات تفسيرى، وجود روايات ساختگى است كه جدا نكردن اينگونه روايات خطر بزرگ فرهنگى در حوزه معرفت قرآنى به وجود مىآورد. از صدر اسلام انگيزههاى مختلف سياسى، كلامى، مذهبى، اقتصادى، عاطفى و مانند آن موجب جعل روايات فراوانى در دين شده است.
پنجمين گروه از روايات مفسّره، رواياتى است که با ظواهر آيات قرآن نمىسازد و ساخته دشمنان اسلام است و نبايد به آنها عمل کرد. گاه دشمنان چنين رواياتى را جعل کرده و مطالب خلاف قرآنى را به حضرات معصوم نسبت داده و اين شبهه را القا کردهاند که کلمات معصومان با آيات قرآن در تعارض است تا مقام آن بزرگواران را در نظر مردم پايين بياورند. اين روايات را بايد شناخت و از روايات معتبر جدا کرد و در تفسير قرآن به سراغ آنها نرفت (همان، ص 169).
2-2-1-2. نمونههايي از تفسير روايي در کتاب «مديريت و فرماندهي در اسلام»
در اينجا بهگونههايي از تفسير روايي، که آیتالله مکارم شيرازي در تبيين آيات از آنها بهره جسته است، اشاره ميگردد:
مثال 1: مدير بايد قبل از هر چيز، براى انجام وظايفى كه به عهدهاش محول شده، تصميمگيرى لازم را به عمل آورد و براى انجام اين مقصد بايد از اموري كمك بگيرد؛ مانند:
الف. آگاهيها و تجربههاى گذشته؛
ب. بهرهگيرى هرچه بيشتر از مشاوره.
ازجمله آيات استدلالشده در مبحث مشورت در خصوص «فرماندهي و مديريت»، آيه 159 سورة «آلعمران» است: «وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ». اما با تمام اهميتى كه مشورت دارد، بايد توجه دقيق به شرايط آن داشت؛ زیرا مشورت با كسانى كه واجد شرايط نيستند نتيجه معكوس مىبخشد. آیتالله مکارم شيرازي با استناد به برخي روايات، شرايط مشاوره را تبيين نموده است:
امام صادق در اينباره مىفرمايد: شورا شرايط و ابعادى دارد؛ كسى كه به آن آگاه باشد نتيجه مىگيرد، وگرنه زيان آن براى مشورتكننده بيش از سود آن است: نخست اينكه طرف مشورت فردى باشد صاحب عقل و خرد. دوم اينكه انسان آزاده و باايمانى باشد. سوم اينكه دوست و دلسوز و علاقهمند باشد. چهارم اينكه آنچنان باشد كه اگر او را از سرّ خود آگاه كردى (تا بتوانى از او نظرخواهى كنى) در كتمان آن نهايت دقت را به خرج دهد (حرعاملي، 1416ق، ج 2، ص 108) (مکارم شيرازي، 1395، ج 1، ص 47).
همچنين پيشواى بزرگ ما، امير مؤمنان على در نامه 53 نهجالبلاغه، مشورت با چند گروه را ممنوع ساخته، به مالك اشتر در فرمان تاريخیشان تأكيد مىكنند: «هرگز بخيل را در مشورت خود دخالت مده، كه تو را از نيكوكارى منصرف كرده، از فقر مىترساند، و نيز با ترسو و بزدل مشورت نكن كه روحيهات را تضعيف كرده، از تصميمگيرى قاطع بازمىدارد. همچنين حريص را به مشاوره مگير، كه حرص و ستم را در نظرت زينت مىبخشد! زيرا «بخل» و «ترس» و «حرص» تمايلات مختلفى هستند كه سرچشمه آنها سوء ظن به خداست» (همان، ص 48).
مثال 2: در قرآن مجيد بر «علم» و «قدرت» بهمنزله دو ارزش مهم در مسئله گزينش فرمانده تأکيد شده است. در آيه 247 سوره مبارکة «بقره» آمده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»؛ خدا او را بر شما برگزيده و بر دانش و توان او افزوده است. براساس اين آيه، قرآن كريم شرايطى را كه يهوديان براى رهبر و فرمانده نظامى تعيين كردند (يعنى داشتن ثروت و نسب عالى) نفى كرد؛ زیرا اين دو امتياز اعتبارى و برونذاتى است و به جای آن به شرايط اساسى رهبر (يعنى علم و قدرت جسمى كه دو امتياز واقعى و درونى است) اشاره نمود. آرى، رهبر دانشمند، خود مسير سعادت اجتماع را تشخيص مىدهد و اصول آن را ترسيم و با قدرت خود آن را اجرا مىكند.
آیتالله مکارم شيرازي در توضيح آيه با توجه به برخي روايات چنين مينویسد:
مدير ناآگاه يا ناتوان تشكيلات خود را به ورشكستگى و سقوط مىكشاند و چنين فرماندهى در ميدان نبرد نيز سرنوشتى جز شكست ندارد. امام صادق در اين زمينه چنين مىفرمايد: «اَلْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى سَرَابٍ بِقِيعَةٍ لاَيَزِيدُهُ سُرْعَةُ اَلسَّيْرِ إِلاَّ بُعْداً» (حرعاملي، 1416ق، ص 166). و در همين زمينه، پيامبر اكرم مىفرمايد: «مَن اسْتَعْمَلَ عامِلًا عَنِ المُسْلِمينَ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ فيهِمْ مَنْ هُوَ أَوْلى بِذلِكَ مِنْهُ وَ أَعْلَمُ بِكِتابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ فَقَدْ خانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ جَميعَ المُسْلمينَ» (بيهقي، 1424ق، ص 201) (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 136).
نمونههاي ذکرشده نشانگر آن است که کارآمدي روش تفسيري «قرآن به قرآن» في الجمله است، نه بالجمله. به عبارت ديگر اين روش در همه آيات و موارد راهگشا و کارآمد نيست و اگر مفسر بخواهد به مراد پروردگار در برخي آيات دست يابد، ناچار است از روايات بهره ببرد.
2-2. روش عقلي و اجتهادي
دين و عقل با هم رابطهای ناگسستنى دارند؛ نهتنها با هم مخالف نيستند، بلكه يكديگر را تقويت مىكنند. دانشمندان اسلامى در علم «اصول» قاعده معروفی دارند: «كلّما حكم به العقل حكم به الشّرع»؛ هر چه را كه عقل به آن حكم كند شرع نيز مطابق آن حكم مىكند. بنابراين، هر چه را عقل سليم بپذيرد شرع هم آن را مىپذيرد؛ ولى چون دين از ناحيه آفريننده عقل آمده است، مسائلى فراتر از درك عقل در درون خود دارد.
1-2-2. تفسير قرآن با عقل
«تفسير عقلى» آن است كه مفسر با استفاده از درك و فهم سليم به تدبر و تفكر در قرآن و فهم معناي آيات (بدون تحميل و پيشفرض) و تفسير آن بپردازد.
«تفسير عقلى» لزوماً استدلال عقلانى در متن آيات نيست، بلكه اتخاذ مبنايى عقلانى و در نتيجه، تبيين آيات براساس آن مبنا نيز هست. درصورتىكه عقل مسلّمات و موازينى قطعى بهدست آورده باشد و آموختههاى خود را براساس آنها تجزيه و تحليل كند و يا ناسازگاري يافتههاى بيرونى را با مسلّمات عقلى تفسير و يا توجيه نمايد، اين روش نيز تفسير براساس عقل است (جمعی از فضلا و نویسندگان، 1382، ج 2، ص 19).
عقل اساسىترين ابزار معرفتى است كه مفسر قرآن، بلكه انسان در هر عمل شناختى و ارزشى، نیازمند آن است. شناختْ ذاتى عقل است و حجيت معرفتشناختى از آن منفك نمىشود. بنابراين، حجيت عقل به هيچ چيز ديگری مقيد نيست، نه از جهت ثبوت و نه از جهت اثبات. درباره حجيت عقل در تفسير قرآن نيز بر همين اساس نمىتوان ترديد كرد و يافتههاى عقل نيز از منابع معرفتى تفسير قرآن بهشمار میروند. با اين حال براى تأييد حجيت آن در تفسير قرآن به دو آيه اشاره مىشود:
ـ «قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (آلعمران: 118؛ حديد: 17)؛ به تحقيق آيات را براى شما روشن كرديم، اگر خرد بورزيد.
ـ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (يوسف: 2)؛ همانا قرآن را عربى نازل كرديم؛ باشد كه شما خرد بورزيد.
تفسير «قرآن به عقل» تفسير به رأى نيست؛ زيرا يافتههاى عقلانى علم و كشف واقعاند و تفسير بر مبناى آن، تفسير به علم خواهد بود، نه تفسير به رأى.
2-2-2. شواهد تفسير عقلی و اجتهادى
1. براى فهم قرآن كريم خداوند متعال مردم را به تدبر در آيات دعوت نموده است و اين نشان مىدهد كه قرآن براى عموم مردم قابل فهم است؛ چنانكه مىفرمايد: «هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ»؛ اما چون آيات قرآن داراى مراتب و نيز داراى تأويل، بطن، كنايات، استعارات، تمثيل و مانند آن است همه مردم نمىتوانند تمام قرآن را بفهمند. بدينروی قرآن كريم نياز به تفسير دارد.
2. سيره ائمه اطهار همواره بر اين بوده كه شاگردانى را براى درك و فهم قرآن يا احكام شرعى تربيت مىكرده و به آنها اجازه اجتهاد و استنباط از آيات و روايات مىدادهاند.
3. چون قرآن كتاب هدايت است و مردم را از تاريكىها نجات میدهد و به سوى نور حقيقى راهنمايى مىكند، بايد عالمان و آگاهانى باشند تا آنچه را بر مردم عادى و مشتاقان معارف قرآن روشن نيست، روشن و مردم را از تاريكىها و گمراهىها نجات دهند، و اين خود بدون اجتهاد در تفسير ميسر نمىشود.
4. آياتى از قرآن كه مربوط به خردمندان است آنها را دعوت مىكند تا از اين كتاب الهى عبرت گيرند و راه سعادت را با تمسك به آن برخود هموار سازند. اين عده كه داراى انديشه و ادب در حد مطلوبى هستند، تفسير قرآن برایشان مجاز است.
5. در حديث نبوى آمده است: «اَلْقُرْآنُ ذَلُولٌ ذُووُجُوهٍ، فَاحْمِلُوهُ عَلَى أَحْسَنِ اَلْوُجُوهِ» (محمدي ريشهري، 1392، ج 1، ص 515)؛ قرآن همراه حاملان خويش است و معانى و وجوه متعددى دارد؛ آن را بر نيكوترين وجه حمل نماييد. در اين بيان دلالت روشنى است بر اينكه استنباط و اجتهاد در كتاب خداى متعال جايز است (سيوطي، 1380، ج 2، ص 568).
3-2-2. ارزيابى روش عقلی و اجتهادى
در صحت اين روش بحثى نيست، منتها بايد به چند نكته توجه نمود:
اولاً، در تفسير قرآن توجه به عقل و تدبر در آيات لازم است، ولى اين تنها كافى نيست.
ثانياً، مفسر در روش عقلى و اجتهادى بايد كوشش نمايد در دام «تفسير به رأى» گرفتار نشود و تفسير به رأى خود را «تفسير اجتهادى» ننامد و آراء خود را بر قرآن تحميل نكند.
ثالثاً، توجه به عقل و اجتهادْ او را از مراجعه به روايات اهلبيت بازندارد و تصور نكند عقل بهتنهايى كافى است و روايات تنها جنبه ارشادى دارند. چنين نيست كه تمام آيات بدون مراجعه به پيامبر و اهلبيتش براى بشر كاملاً قابل فهم باشد.
4-2-2. نمونههايي از تفسير عقلي و اجتهادی در کتاب «مديريت و فرماندهي در اسلام»
آیتالله مکارم شيرازي از طريقه عقلى نيز در کتاب مذکور استفاده كرده كه ديدگاه و استنباطهاى ایشان در اين طريقه، روشن است. ایشان از گونههاي روش «تفسير عقلي» بهره برده است. گاه در جمعبندي آيات قرآن کريم و گاه در جمع بين روايات رسيده به اين روش توجه نموده است؛ گاه در جمع بين اقوال مفسران و نتيجهگيري و گاه در استنباط يک مسئله فقهي و احياناً در موارد ديگر. در اينجا به اختصار به نمونههايي از روش تفسير «عقلي» ایشان اشاره ميشود:
مثال 1: آیتالله مکارم شيرازي مينویسد:
پيامبر اسلام با تمام تأكيدى كه روى خلوص نيت شركتكنندگان در ميدان جهاد داشت و از هرگونه هدفى جز خدا و «جهاد فى سبيل الله» برحذر مىداشت، جنگجويان را به حكم قوانين اسلام، مشمول تشويق مادى از طريق «تقسيم بخشى از غنایم جنگى» مىنمود و از آن بالاتر، خداوند با تمام عظمتش، در كنار پاداشهاى عظيم معنوى مانند «أَحْياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُونَ» و «رِضوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ»، پاداشهاى مادي «جَنَّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الْانْهارُ» و مانند آن را مطرح كرده تا از طريق اين وعدههاى راستين، تمام نيروهاى نهفته وجود انسان را بسيج كند (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 67).
طبيعى است كه ميان تشويق و كار انجامشده بايد تناسبى وجود داشته باشد و سلسلهمراتب و كمّیت و كيفيت در اين زمينه ملحوظ گردد. حضرت على فرمود: «الثَّناءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الْإِسْتِحْقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصيرُ عَنِ الْإِسْتِحْقاقِ عِىٌّ أَوْ حَسَدٌ»؛ ثنا گفتن و تمجيد بيش از حدّ شايستگى و لياقت، تملق و چاپلوسى است، و كمتر از حدّ لازم، ناشى از عجز يا حسد است (نهجالبلاغه، كلمات قصار، شماره 347) (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 123).
مثال 2: آیتالله مکارم شيرازي درباره استدلال دختر حضرت شعيب در استخدام حضرت موسي چنين میآورد:
در داستان موسى و شعيب به هنگامى كه يكى از دختران شعيب پيشنهاد انتخاب موسى را براى سرپرستى اموال خانواده شعيب و چوپانى گوسفندان مىدهد، روى «قوّت» و «امانت» او تكيه مىكند و مىگويد: «يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمينُ» (قصص: 26)؛ پدرم، او را استخدام كن؛ زيرا بهترين كسى را كه مىتوانى استخدام كنى آن كس است كه قوى و امين باشد (و او همين مرد است) (همان، ص 131).
مثال 3: بیشك يكى از ابعاد سازنده شخصيت انسان وراثت است، تا آنجا كه بعضى شخصيت آدمى را در سه بعد «وراثت» و «محيط» و «تعليم و تربيت» خلاصه كرده، آن را «مثلث شخصيت» نام نهادهاند. آیتالله مکارم شيرازي در اينباره چنین ذکر میکند:
تأثير وراثت را در شخصيت، بهعنوان يك عامل مهم نمىتوان انكار كرد. در قرآن مجيد و روايات و زيارات، اشارات زيادى به اين معنى ديده مىشود. در سوره «نوح» مىخوانيم:
اين پيامبر بزرگ هنگامى كه تقاضاى عذاب براى مشركان مىكند، تقاضاى خود را با اين دليل مقرون مىسازد: «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لايَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّارا»ً (نوح: 27)؛ چراكه اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمىآوردند! (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 145).
3-2. روش اجتماعي و روزآمد
در اين جنبه، مفسر به طرح گسترده و عميق مباحث اجتماعى قرآن اهتمام نشان داده، مىكوشد به همه آيات قرآن از زاويه طرح و حل مسائل و مشكلات اجتماعى جوامع بشرى و بهطور خاص جامعه مسلمانان بنگرد و به تفسير بپردازد. همچنين سعى دارد با تطبيق آموزههاى قرآن كريم بر مسائل اجتماعى، مشكلات و مسائل اجتماعى را بر قرآن عرضه كرده، با جستوجوى راهحلها و درمان آنها، جامعه اسلامى را به سمت تحول و پيشرفت سوق دهد. به سبب اهتمام قرآن كريم در پاسخگويى به نيازهاى اجتماعى انسان و تنظيم روابط اجتماعى آحاد مردم، هيچ تفسير قرآنى از طرح مسائل اجتماعى عارى نيست. از اين نوع تفسير، گاهي به تفسير «عصري» نيز تعبير ميشود. آيتالله معرفت در توضيح این تفسير مینویسد:
«تفسير عصرى» آن است كه چهرهاى نو ـ متناسب با نيازهاى روز ـ از قرآن نمايانده شود و حقيقتى جديد از پيام قرآن عرضه شود؛ زيرا اگر از نظر محتوا و تأمل در معانى و تطبيق شرايط، حركتى و دگرگونىاى انجام نشده باشد، حقيقتاً چنان تحولى انجام نگرفته و تفسير به معناى واقعى نو نشده است. گرچه آرايش ظاهرى در تعبيرها و كلمات در جاى خود پسنديده و نيكوست، اما آنچه در تفسير عصرى مهم است تبيين ديدگاههاى قرآن نسبت به تحولات و دگرگونيهاى اجتماعى، سياسى و فرهنگى است. در اين صورت است كه نيازهاى عصر و ارزشها و بايدها و نبايدهاى جامعه كنونى اسلامى در سايه بيانات قرآنى روشن مىگردد؛ موضوعاتى چون آزادى، حق انتخاب، جايگاه شورا در تشكيلات حكومتى، حقوق متقابل دولت و مردم، روابط فرد با جامعه، روابط افراد خانواده براساس فرهنگ جديد، روابط بينالملل، روابط اقتصادى و فرهنگى و نظامى و برخورد با ملتها، بهويژه خارج از مذهب و ديگر مسائل انبوهى كه امروزه در جامعه دينى مطرح است و نظام اسلامى با آنها درگير است (معرفت، 1379، ج 2، ص 459).
آیتالله مکارم شيرازي در تفسير نمونه مينويسد:
هر عصرى ويژگيها، ضرورتها و تقاضاهايى دارد كه از دگرگون شدن وضع زمان و پيدا شدن مسائل جديد و مفاهيم تازه در عرصه زندگى سرچشمه مىگيرد. همچنين هر عصرى مشكلات و پيچيدگيها و گرفتاريهاى مخصوص به خود دارد كه آن نيز از دگرگونى اجتماعات و فرهنگها كه لازمه تحول زندگى و گذشت زمان است، مىباشد. افراد پيروز و موفق آنها هستند كه هم آن نيازها و تقاضاها را درك مىكنند و هم اين مشكلات و گرفتاريها را، كه مجموع آنها را «مسائل عصرى» ميتوان ناميد. رسالت دانشمندان هر عصر اين است كه با هوشيارى كامل اين مسائل، اين تقاضاها، اين نيازها و اين خلأ روحى و فكرى و اجتماعى را فوراً دريابند و آنها را به شكل صحيحى پر كنند تا با امور ديگرى پر نشود (مکارم شيرازي و ديگران، 1371، ج 1، ص 23).
1-3-2. نمونههايي از تفسير اجتماعي در کتاب «مديريت و فرماندهي در اسلام»
با توجه به تعريف و توصيف «تفسير اجتماعي»، به نمونههايي از «تفسير اجتماعي» آيتالله مکارم شيرازي در کتاب مديريت و فرماندهي در اسلام اشاره ميکنیم:
مثال 1: در تبيين اوصاف پنجگانهاى كه قرآن در آيه 128 سورة «توبه» براى پيامبر اکرم ذكر مىكند، يكى از صفات ويژه اين رهبر بزرگ، اين مدير و فرمانده بىنظير را «عشق به هدايت مردم» مىشمرد و از آن به «حَريصٌ عَلَيْكُمْ» تعبير مىكند كه تعبيرى است بسيار رسا و گويا و به يقين اگر آن عشق سوزان به هدايت خلق نبود، آنهمه ناملايمات را با آغوش باز استقبال و تحمل نمىكرد. شايد تعبير به «أب» (پدر) درباره پيامبر گرامی و حضرت على در آنجا كه مىفرمايد: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ وَ لَحَقُّنَا عَلَيْهِمْ أَعْظَمُ مِنْ حَقِّ أَبَوَيْ وِلاَدَتِهِمْ؛ فَإِنَّا نُنْقِذُهُمْ إِنْ أَطَاعُونَا مِنَ اَلنَّارِ إِلَى دَارِ اَلْقَرَارِ وَ نُلْحِقُهُمْ مِنَ اَلْعُبُودِيَّةِ بِخِيَارِ اَلْأَحْرَارِ» (مجلسي، 1368، ص 343)» (من و على دو پدر اين امت هستيم...) نيز اشاره به همين مطلب است كه رابطه ما با اين امت رابطه عاطفى پدرانه است؛ پدرى كه براى نجات و پيشرفت فرزندش دل مىسوزاند و به او عشق مىورزد (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 150).
مثال 2: آیتالله مکارم شيرازي در تبيين هدف حکومت و مديريت اسلامي مينویسد: بیترديد، اسلام به مسئله حكومت بهعنوان يك «هدف» نمىنگرد، بلكه آن را يك «وسيله» براى تحقق بخشيدن به اهداف عالى مذهب مىشمرد. در يك بررسى كلى، چهار هدف عمده بيش از همه جلب توجه مىكند كه نهتنها حكومت اسلامى، بلكه مدیریتهايى كه از آن نشئت مىگيرد نيز بايد در مسير اين چهار هدف گام بردارد: 1) آگاهى بخشيدن به انسانها؛ 2) تربيت معنوى و احياى ارزشهاى اخلاقى؛ 3) اقامه قسط و عدل به صورت خودجوش و برخاسته از متن جامعه؛ 4) آزادى انسانها از زنجيرهاى اسارت.
بهتر اين است كه براى درك عمق اين اهداف، از خود قرآن كه اصيلترين و معتبرترين سند دينى ماست، كمك بگيريم. قرآن درباره اصل «آگاهى» و «تربيت انسانى» چنين مىفرمايد: «هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الْأُميينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكيِّهِمْ وُ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلالٍ مُبينٍ» (جمعه: 2)؛ او (خداوند) كسى است كه در ميان جمعيت درسنخوانده، رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و به آنان كتاب (قرآن) و حكمت مىآموزد، هرچند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
در اينجا هدف بعثت را نجات بشريت از «ضَلال مُبين»، از طريق تلاوت آيات الهى و تزكيه و تعليم كتاب و حكمت (انواع علوم) برشمرده، پيامبر را موظف ساخته است جهتگيرى برنامههاى خود را براساس وصول به اين دو هدف بزرگ «تعليم» و «تربيت» تنظيم كند (مکارم شيرازي، 1389، ج 1، ص 21).
مثال 3: از جمله دستورهاي اجتماعي قرآن که پيامبر اکرم مأمور به اجراي آن شد، اجرای عدالت و رساندن حق هر ذيحقي به اوست. آيتالله مکارم شيرازي در اينباره مينویسد:
اقامه قسط و عدل، آن هم به صورت خودجوش و برخاسته از عمق جامعه هدف مهم ديگرى است كه در قرآن بهمنزله هدف عمومى بعثت انبيا مطرح گردیده است: «لَقَدْ أَرْسَلَنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حديد: 25)؛ ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب (آسمانى) و ميزان (شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند... (همان، ص 23).
نتيجهگيري
اهميت بازخواني انديشههاي اجتماعي آیتالله مکارم شيرازي بدان روست که با بهرهگيري از آموزههاي وحياني و در پاسخ به مسائل اجتماعي جهان جديد، به توليد انديشه اجتماعي همت گمارده است.
اختلافي که انسانها در جهانبيني دارند، تأثير زيادي در روش زندگي آنها دارد.
در روش تفسير «قرآن به قرآن»، دستيابي به مراد واقعي خداي متعال، با توجه به آيات ديگر قرآن کامل ميگردد.
احاديث اهلبيت از قرآن جدا نيست، ولى نبايد روايات را در عرض قرآن مطرح دانست؛ زیرا هنگام ارزيابى روايات، قرآن اصل و روايات فرع است.
روش «جرى و تطبيق» و بهرهگيرى درست و روشمند از آن يكى از كارآمدترين شيوههايى است كه قرآن را از گرفتار شدن در دام ركود و درجازدگى نگه مىدارد.
مفسر در روش «عقلى و اجتهادى» بايد كوشش کند در دام «تفسير به رأى» گرفتار نشود و تفسير به رأى خود را «تفسير اجتهادى» ننامد و آراء خود را بر قرآن تحميل نكند.
«تفسير عصرى و روزآمد» چهرهاى نو و متناسب با نيازهاى روز از قرآن مينماياند و حقيقتى جديد از پيام قرآن از نظر محتوا و تأمل در معانى و تطبيق شرايط عرضه ميکند.
مطالعه كتاب مديريت و فرماندهى در اسلام براى همه كسانى كه مىخواهند اسلام را بهتر و عميقتر بشناسند مفيد و راهگشاست، بهویژه اينكه هيچكس از نوعى مدیریت بركنار نيست؛ دستکم، مدیریت در خانه خود.
- ابنکثير، اسماعيلبن عمر، 1419ق، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلميه.
- ايراني قمي، اکبر، 1387، روش شيخ طوسي در تفسير تبيان، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- بحرانى، هاشمبن سليمان، 1415ق، البرهان في تفسير القرآن، قم، مؤسسة البعثة.
- جمعي از فضلا و نويسندگان، 1382، مجموعه مقالات كنگره حضرت عبدالعظيم حسني، قم، دارالحديث.
- حرعاملي، محمدبن حسن، 1416ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة آلالبيت لاحياء التراث.
- رادمنش، محمد، ۱۳۷۴، آشنايي با علوم قرآني، تهران، جامى.
- سيوطى، عبدالرحمنبن ابىبكر، 1380، الاتقان فى علوم القرآن، ترجمة مهدي حائرى قزوينى، چ سوم، تهران، اميرکبير.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1378، تفسير الميزان، ترجمة سيدمحمدباقر موسوي همداني، قم، جامعة مدرسين.
- طوسي، محمدبن حسن، بيتا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- عقيقي بخشايشي، عبدالرحيم، 1387، طبقات مفسران شيعه، قم، نويد اسلام.
- علويمهر، حسين، 1381، روشها و گرايشهاي تفسيري، قم، اسوه.
- عميدزنجانى، عباسعلى، 1373، مبانى و روشهاى تفسير قرآن، چ سوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- عياشي، محمدبن مسعود، 1380، تفسير العياشي، تصحيح سيدهاشم رسولي محلاتي، تهران، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.
- قرضاوي، يوسف، 1382، قرآن منشور زندگي، تهران، احسان.
- کلانتري، الياس، 1421ق، مختصر الميزان في تفسير القرآن، تهران، اسوه.
- متقي، عليبن حسامالدين، 1431ق، کنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- محدث نوري، حسينبن محمدتقي، 1408ق، مستدرك الوسائل، بيروت، مؤسسة آلالبيت لاحياء التراث.
- محمدي ريشهري، محمد، ۱۳۹۲، گزيده شناختنامه قرآن بر پايه قرآن و حديث، قم، دارالحديث.
- معرفت، محمدهادي، 1379، تفسير و مفسران، قم، التمهيد.
- مکارم شيرازي، ناصر و ديگران، 1371، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
- ـــــ ، 1389، مديريت و فرماندهى در اسلام، چ دوازدهم، قم، نسل جوان.
- ـــــ ، 1395، مباني تفسير قرآن: مجموعه بحثهاي تفسيري آیتالله العظميمکارم شيرازي، تهيه و تنظيم ابوالقاسم عليان نژادي دامغاني، قم، امام عليبن ابيطالب.
- مؤدب، رضا، 1380، روشهاي تفسير قرآن، قم، اشراق.