عملگرایی در اسلام و رابطه آن با تصمیمگیری مدیریتی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
هنگاميکه آفريدگار هستي موجودي به نام انسان آفريد، عالم خاکي ميداني شد تا انسان با گوي عمل به کردار برتر دست يابد و بکوشد تا به جايگاه شايسته خود نائل آيد؛ زیرا فردوس و جحيم نتيجه رفتار آدمي است که بيکم و کاست به خود او برميگردد. از سوی دیگر، رفتار و عملکرد انسانها در ابعاد فردي و اجتماعي در يک نظام اجتماعي کوچک يا بزرگ مبتني بر فرهنگي متشکل از باورها، اعتقادات، ارزشها، سنتها و هنجارهاي مشترک آنهاست.
بحث مديريت اجتماعي و سازماني بهعنوان بُعدي از ابعاد حيات اجتماعي انسان نيز در قالب همين مفهوم قابل طرح است. ازاينرو «مفروضات اساسي افراد يک جامعه زيربناي همه مشاهدات، انديشهها و تجربيات و همه عملکردهاي آنان» (رضائيان، 1386، ص 2) دانسته شده است.
اما در ميان جوامع بشري در زمينه «نظر» و «عمل» گونهاي افراط و تفريط بوده است. گاهي به علم و نظر چسبيدهاند و عمل به فراموشي سپرده شده و گاهي به عکس، عملگرا شدهاند و به دانش و نظر اهميت ندادهاند؛ مثلاً در جوامع گوناگون بشري و بهویژه در جوامع اسلامي در ميان عامه مردم به خاطر دنيازدگي و در ميان مدعيان روشنفکري، به خاطر علمزدگي، به عمل بيتوجهی شده است. به عکس، جوامع روشنفکري غرب براساس يک سلسله مباني و پيشفرضها، به ترويج عملگرايي پرداختهاند و نظر و دانشي را که احياناً جهتگيري عملي ندارد و منجر به عمل و تجربه حسي خاص نگردد، بياهميت جلوه داده است.
ازاينرو آشنايي با ديدگاه اسلام در زمينه عملگرايي و شناخت مفروضات اساسي آن براي درک چگونگي عملکرد افراد پيرو آن و گرايش آنان به کار و کوشش يا عدم گرايش به آن، از اهميت زيادي برخوردار است که بررسي آن ـ ولو درحد يک مقاله ـ ضروري به نظر ميرسد.
بر همين اساس، اين سؤال مطرح است که ديدگاه اسلام درخصوص عملگرايي چيست؟ و عمل مطلوب از منظر آموزههاي اسلامي کدام است؟ همچنین رابطه عملگرايي در اين ديدگاه با تصميمگيري مديريتي چگونه است؟
با جستوجويي که صورت گرفت، تحقيقي در اين قالب و با اين ترکيب انجام نشده و يا تحقيق به آن دست نيافته است.
بحث «عمل» در اسلام، بحث مهمي است که در منابع ديني و اسلامي برای آن اهتمام زياد قائل شدهاند و دانشمندان مسلمان نيز در مباحث اخلاقي، فقهي و اعتقادي، چه در بعد فردي و چه در بعد اجتماعي بر آن تأکيد ورزيده و مباحثي را با عناوين گوناگون در اين زمينه مطرح نمودهاند. پژوهشهاي انجامشده در زمينه عمل که برخي از آنها در جدول پيشينه نشان داده شده، هرکدام از زاويه خاصي به اين موضوع پرداخته است. اما موضوع عملگرايي در اسلام و تأثير آن بر تصميمگيري مديريتي، در اين تحقيقات بررسی نشده است.
در اين ميان، تنها پژوهشي كه با عنوان عملگرايي در اسلام و اثرات آن بر برخي فرايندهاي مديريت (سيدحسيني، 1377) انجام شده است، به موضوع اين پژوهش مربوط ميشود. اما همانگونه که خود ايشان هم يادآور شده، مباحث ايشان کلي است و ازاینرو پيشنهاد ميکند که اين بحث به صورت جزئي درخصوص هريک از فرايندهاي مديريتي واکاوی شود.
علاوه بر اين، شيوه کار در اين پژوهش از جهات گوناگون، هم در بحث مباني نظري و هم در بحث چيستي عمل از ديدگاه اسلام با بحث ايشان متفاوت است. در موضوع تصميمگيري نيز تحقيقات متعددی با رويکرد اسلامي انجام شده، اما در هيچکدام به رابطه آن با عملگرايي اسلامي اشارهای نشده که در جدول (1) به چند نمونه از اين تحقيقات نيز اشاره گردیده است:
جدول 1: پيشينه پژوهش
پژوهشگران عنوان تحقيق سال محتواي پژوهش
1 اکبريزاده، طيبه معناشناسي عمل صالح و حوزههاي معنايي مرتبط با آن در قرآن 1395 بررسي واژگان «صالح» و «عمل» و واژه هاي مرتبط با آن در قرآن، مصادیق عمل صالح، ارتباط ايمان با عمل صالح در بيان قرآن و معناشناسي آن.
2 احمدزاده، سيدمصطفي چيستي عمل صالح در قرآن کريم 1396 معناشناسي و ويژگيهاي عمل صالح از ديدگاه قرآن، انواع، مراتب و آثار عمل صالح، زمينهها و موانع آن.
3 وطندوست، رضا عمل در قرآن 1391 بيان شاخصهاي عمل، راههاي شناخت عمل، اوصاف عمل، اصول حاکم بر رفتار آدمي، بايدها و نبايدهاي عمل، آثار پسنديده و نکوهيده عمل از ديدگاه قرآن و روايات.
4 صفيالله خان العمل الصالح في القرآن الکريم 1388 بررسي عمل صالح از منظر قرآن کريم.
5 برهاني، سلمانعلي رابطه علم و عمل در تربيت اسلامي 1384 تبيين جايگاه و ارزش عمل در تربيت اسلامي.
6 جعفري، ولايت حسين حقيقت ايمان و عمل صالح و رابطه آن با يکديگر 1385 بررسي ماهيت ايمان و عمل صالح و تأثير و تأثر آنها در يکديگر از منظر آيات و روايات.
10 حسيني، سيدرضا عملگرايي در اسلام و اثرات آن بر برخي از فرايندهاي مديريت 1388 تبيين نحوۀ مطلوب گرايش به عمل در اسلام و آثار آن بر برخي از فرايندهاي مديريتي با تأکيد بر قرآن.
11 طغياني، مهدي و خوانساري، فريبا حسين معيارهاي انتخاب و تصميمگيري در سبک زندگي اقتصادي از منظر
صحيفه سجاديه 1396 ارائه الگوي سبک زندگي اقتصادي از منظر
صحيفه سجاديه.
12 مهدي عزيزي و روحالله رازيني طراحي الگوي تصميمگيري با رويکرد اسلامي 1394 . بررسي تأثير انديشه اسلامي بر فرايند تصميمگيري و عوامل مؤثر بر آن از اين منظر.
13 حمزهپور، مهدي و عزيزي، مهدي گامهاي کاربرديسازي تصميمگيري با رويکرد اسلامي 1397 بررسي گامها و اقدامات لازم براي کاربردي کردن تصميمگيري از منظر اسلام.
1. روش پژوهش
اين پژوهش از نوع تحقيقات کيفي است و به لحاظ جهتگيري و هدف، بنيادي ـ کاربردي ـ توسعهاي است. از نظر روش تحليل دادهها، «توصيفي ـ تحليلي» است که علاوه بر توصيف آنچه هست، از تحليل اسناد بهره گرفته است.
در تحقيقات توصيفي ـ تحليلي، محقق ابتدا به تصويرسازي آنچه که هست ميپردازد و سپس به تشريح و تبيين دلايل و چگونه بودن و چرايي وضعيت مسئله و ابعاد آن ميپردازد. از ويژگيهاي تحقيق توصيفي ـ تحليلي اين است که محقق در موقعيت و وضعيت متغيرها نقش ندارد و آنها را دستکاري و کنترل نميکند و صرفاً به توصيف و تشريح آنچه وجود دارد، ميپردازد (اخوت، 1393).
از نظر ابزار گردآوري اطلاعات، از شيوه کتابخانهاي بهره برده شده است؛ يعني ابتدا با استفاده از نرمافزار نور و يا به صورت مستقيم، به منابع دست اول ديني نظير قرآن و کتابهاي معتبر حديثي مانند نهج البلاغه، غررالحکم، اصول کافي، وسائل الشيعه و بحارالانوار مراجعه و آيات و روايات در رابطه با موضوع تحقيق (مانند چيستي عمل، اهميت عمل، ويژگيهاي عمل، تصميم و تصميمگيري) جمعآوري شده و سپس براي درک بهتر مفاهيم آيات گردآوري شده و با هدف کشف ديدگاه عملگرايي اسلامي، به تفاسير معتبر و غالباً به تفسير الميزان و ترجمه فارسي آن و تفسير نمونه و برخي تفاسير ديگر، و براي فهم معاني احاديث گردآوري شده، به ترجمهها و شرحهاي معتبر مانند نهجالبلاغه با ترجمة محمد دشتي و شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد، و براي احاديث برگرفته شده از نهجالبلاغه، به شرح آقاجمال محمد خوانساري براي احاديث برگرفته شده از غررالحکم مراجعه شده است.
علاوه بر این از منابع فارسي مرتبط با موضوع تحقيق، اعم از کتابها و مقالاتی که مستقيم در دسترس بوده يا از طريق جستوجوي اینترنتي به آنها دسترسي بوده، استفاده شده است.
بعد از مراجعه به تفاسير و شروح و ترجمههاي يادشده، موضوع تحقيق با توجه به اين آيات و روايات، با روش «توصيفي ـ تحليلي» تجزيه و تحليل گردید؛ به اين صورت که گزارههاي اسلامي گردآوري شده از منابع ديني به کمک تفاسير و ترجمههاي يادشده حول محور سه مطلب (مباني عملگرايي اسلامي، عملگرايي اسلامي و شاخصههاي آن، عمل مطلوب از منظر آموزههاي اسلامي) مورد مداقه قرار گرفت و براساس آن، مباني اعتقادي و ارزشي عملگرايي، شاخصههاي آن و عمل مطلوب از منظر اسلام استخراج شد و بر مبناي آن، تفاوت ديدگاه عملگرايي اسلامي با عملگرايي غربي بيان گرديد. سپس رابطه ديدگاه عملگرايي اسلامي با تصميمگيري مديريتي بررسي و تأثير آن بر تصميمگيري مديريتي تبيين شد. در نهايت، با توجه به مؤلفههاي بهدستآمده از تحقيق، الگوی مفهومي تحقيق طراحي و ارائه گرديد.
2. مباني نظري
1ـ2. «عملگرایی» در لغت و اصطلاح
«عملگرايي» در لغت، معادل کلمه pragmatism در لاتين است (ميرساردو، 1387، ص 1182) که واژه مزبور مشتق از لفظ يوناني pragma به معناي کار و عمل (prassein) است (همان، به نقل از ميريام، 2004، ص 974).
3. عملگرايی در جهان غرب
در اصطلاح، نظريه يا مکتبي را گويند که قائل است: هر گزاره يا آموزهاي بايد بر پايه نتايجي که از آن بهدست ميآيد، داوري گردد و صدق و کذب آن مشخص شود. به عبارت دیگر، هر عمل ابتدا از نظر آثار تحت بررسي قرار ميگيرد و سپس با توجه به نتايج عمل، درستي و نادرستي آن نمايان ميگردد (مهدوي آزادبني و محموديان، 1395).
این انديشه را اولين بار چارلز ساندرز پيرس، منطقدان امريکايي (م 1914م) در سال 1878 مطرح نمود و ويليام جيمز آن را به «ديدگاهي که از آغاز، اشيا، اصول و مقولات را کنار ميگذارد و به غايت اشيا، دستاورد، نتايج و واقعيات عملي توجه مينمايد» تعريف کرده است (خاتمي، 1387، ج 4، ص 94ـ98).
دورکيم از آن به «عملگرايي در مقابل عقلگرايي سنتي» تعبير ميکند. جان ديويي نيز معتقد است: معناي يک شيء و خوبي و بدي يک عقيده منوط به اثري است که از خود به جا ميگذارد و براساس آن درباره آنها قضاوت ميشود. به عقيده پيروان اين مکتب، «حقيقت» به عمل انسان بستگي دارد و حقيقتِ عملي چيزي است که در يک موقعيت خاص داراي بهترين عملکرد باشد و تشخيص اين مسئله به عهده محققي است که نتيجه عمل را مشاهده ميکند (توسلي، 1384، ص 275و276).
«عملگرايي» به اين معني که به نوعي عملگرايي ديني در عصر حاضر و برخاسته از مقدمات و اصول تفکر امروزی است، صورت منظم آن در آثار کانت بيان گردیده و صورت دينياش در مذهب پروتستان تحقق يافت شده است. براساس اين ديدگاه، کار معرفت اين نيست که ماهيت اشيا را به ما بشناساند، بلکه وظيفه آن بهدست دادن وسيلۀ تأثير و تصرف در آنهاست و آنها را با نیازهای ما سازگار و موافق میسازد (پازوکي، 1389).
بنابراين، ازجمله نکات مورد تأکيد اين ديدگاه فلسفي امور ذیل است:
1. هميشه از ديدگاه عامل به امور نگاه ميشود، نه ناظر؛ يعني اين تلقي وجود دارد که «شناخت» ذاتاً به «عمل» پيوستگي دارد و بايد به نحوي با «عمل و فعاليت» مرتبط باشد. ازاينرو نگريستن و بررسي امور از بيرون (بدون درگير شدن در عمل) مردود دانسته ميشود.
2. در اين ديدگاه به «نتايج و پيامدهاي عملي» اهميت داده ميشود؛ يعني ملاک «معنادار بودن يا بيمعني بودن» مفاهيم و انديشهها و عقايد و نيز ملاک صدق و کذب قضايا «عملي بودن» آنهاست و ملاک حقانيت يک شناخت، «تحقيقپذيري و عقلايي بودن بر حسب نتايج عملي» آن است. البته اگر امکان تحقيق وجود نداشته باشد، «مفيد بودن» و «رضايتبخش بودن» ملاک عمل قرار ميگيرد.
خلاصه اينکه پيروان اين مکتب به نظر و انديشه که پيامد عملي و ملموس تجربي نداشته باشد، بها نميدهند و معنايی غير از معناي عملي را نميپذيرند و مباحث نظري محض درباره هستي را بيمعنا ميدانند (جيمز، 1386، ص 39ـ62).
اين در حالي است که در اديان گوناگونی که در آنها از مشربهاي سلوک ديني سخن به ميان آمده، کساني اهل عمل و کساني اهل نظر شناخته شدهاند و این امري عادي و طبيعي بوده است؛ مثلاً در قرون وسطاي مسيحي يکي از مباحث اصلي مقايسۀ نظر و عمل بود که دو نوع زندگي متناسب با آن، «زندگي نظري» و «زندگي عملي» شناخته ميشد؛ ولي در هيچيک از سنن ديني، اين طريقهها (نظر و عمل) چنان از هم جدا نبودند که يک طريق به نفع ديگري بيفايده دانسته و طرد يا حذف شود؛ زیرا هيچگاه نظر و معرفت از عمل جدا تصور نميشده و هر دو مطمحنظر بودهاند.
در تاريخ فلسفه غرب نيز مسئله «نظر و عمل» و ارتباط آن دو از همان ابتدا مطرح بوده است. حتي در آغاز دوره امروزی نيز مسئله «نظر و عمل» و ارتباط ميان آن دو از مسائل مهم بوده، ولي بعد از اين دوره آغازين، آنچنان معناي «نظر» و «عمل» نسبت به ادوار سابق تغيير يافت که ديگر يافتن ارتباط ميان آن دو محال مينمود، بهگونهایکه «عملگرايي» و اصالت دادن به عمل (activism) و بياعتنايي به نظر و حتي نفي و بيزاري از آن اکنون از مسلمات و مقبولات عصر ما پنداشته ميشود، بهگونهایکه در تلقيهاي جديد از دين نيز نفوذ کرده و منجر به ظهور جريانهاي خاص ديني (همانند جريانهاي پراگماتيسم) شده است (پازوکي، 1389).
در دين مقدس اسلام که عملگرايي در آن موضوع بحث مقاله حاضر است، نظر و معرفت يا به تعبير اسلامي و ديني، «ايمان و نظر» از «عمل صالح» جدا تصور نشده است. چنین نبوده که در دين اسلام تنها به عمل يا تنها به نظر توجه شده باشد، بلکه هر دو همزمان مطمح نظر و ملازم همديگر به شمار آمدهاند.
در قرآن کريم در آيات متعدد ـ از جمله کهف: 107 ـ همواره ايمان و نظر مقدمه عمل صالح در نظر گرفته شده و بر پیوستگی نظر و عمل تأکيد گردیده است. بنابراين از ديدگاه قرآن، علم و نظر و اعتقاد بدون عمل بيمعناست و هيچ ارزشي ندارد. از سوی دیگر، عمل بدون علم و آگاهي نيز بيارزش و زيانآور دانسته شده است. در بحث عملگرايي در اسلام، اين مطلب بيشتر تبیین خواهد شد.
در روايات معصومان نيز، اعم از رواياتي که از پيامبر اكرم يا امامان معصوم درباره مذمت علم بیعمل يا ملازمه علم با عمل و زيان عمل بدون بصيرت و معرفت وارد شده، بر همبستگي بين علم / نظر و عمل تأکيد دارد. براي مثال، از پيامبر اكرم روايت شده است که «العلم بلا عمل کالشجر بلاثمر» (خوانساري، 1366، ج 4، ص 350). يا در جاي ديگری اميرمؤمنان علي فرمودند: «الْعِلْمُ بِلَا عَمَلٍ [بِغَيْرِ عَمَلٍ] وَبَالٌ» (تمیمی آمدى، 1366، ص 45). اين راوايات و امثال آنها بيانگر ارتباط وثيق بين علم و عمل از ديدگاه اسلام است.
بنابراين، «عملگرايي» از ديدگاه اسلام، ويژگيهاي عمل مطلوب براساس اين ديدگاه و نيز تأثير ديدگاه عملگرايي اسلامي بر تصميمگيري مديريتي سه موضوعي است که در اينجا بررسي ميگردد.
4. عملگرايي در اسلام
عملگرايي در اسلام بر يک سلسله مباني اعتقادي و اصول و ارزشهاي ديني استوار است و با توجه به همين مفروضات اعتقادي و ديني، داراي مجموعه شاخصههايي نيز هست که به اختصار و به ترتيب به آنها اشاره ميگردد:
1ـ4. مباني اعتقادي عملگرايي اسلامي
همانگونه که در مقدمه اشاره شد، رفتار انسانها، چه در بعد فردي و چه اجتماعي، معمولاً تحت تأثير فرهنگ حاکم بر آنها صورت ميگيرد و از مؤلفههاي مهم و اساسي فرهنگ حاکم بر جوامع بشر، باورهايي است که افراد جوامع بشري به آنها پايبندند. در دين اسلام نيز باورها و ارزشهايي مطرح است که معمولاً رفتار و عملکرد پيروان اين دين در چارچوب اين باورها و ارزشها صورت ميگيرد. بر همين اساس، براي تبيين گرايش به عمل در اسلام، به مهمترين مفروضات اعتقادي و ارزشي اسلام بهمثابه مباني و پيشفرضهاي اين بحث به اختصار اشاره ميگردد:
1-1-4. توحيد (جهانبيني توحيد)
يکي از اصول اعتقادي اسلام «توحيد» به معناي يگانگي خالق جهان هستي است. هدف از طرح اين بحث اثبات وجود خداوند و پرداختن به مباحث مفصل توحيدي نيست، بلکه هدف بيان اين نکته است که مسلمانان به جهانبيني توحيدي معتقدند.
«جهانبيني توحيدي» يعنی جهان ماهيت «از اويي» و «به سوي اويي» دارد: «انا لله و انا اليه راجعون» (بقره: 156). براساس اين عقيده، موجودات جهان با نظامي هماهنگ به يک سو در حرکتند. آفرينش هيچ موجودي بيهوده نيست (مطهري، 1372، ج 2، ص 85و86؛ ج 3، ص 50ـ53). بر مبناي اين جهانبيني، انسان با تمام نيازهاي متنوع مادي و معنوي که دارد، براساس آيات خلافت (بقره: 30) و کرامت (اسراء: 70) اشرف مخلوقات است. اما در عين حال نيازمند خداوند متعال است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد» (فاطر: 15).
بنابراين، رفتار و عملکرد مسلمان بر مبناي اين جهانبيني صورت ميگيرد و با اين تصور رفتار ميکند که خالقي او را آفريده است و دوباره به سوي او برميگردد و هدف رفتار و عمل انسان قرب به او و معيار عملکرد، خواست و رضايت اوست و انسان از خود چيزي ندارد.
2-1-4. معاد (آخرتگرايي)
«معاد» به معناي بازگشت انسانها به جهان آخرت، يکي ديگر از اصول اعتقادي اسلام است. اعتقاد به معاد و گرايش به آخرت از اعتقادات و ارزشهايی است که انسان مسلمان به آن پايبند است. لیکن مراد از «آخرتگرايي» در اينجا نيز پرداختن به بحث اثبات آخرت و بيان ضرورت آن و مباحث ديگر مربوط به آن نيست، بلکه «آخرتگرايي» به معناي در نظر گرفتن و هدف قرار دادن حيات اخروي در تمام رفتارها و عملکردها و ابعاد گوناگون زندگي دنيوي است که توجه به آن به معناي تلبّس به ارزشهاي ديني و قرآني است که موجب جلوگيري از گرفتار شدن انسان در هوا و هوس و آرزوهاي طولاني و عاملی برای پيش رفتن در مسير حق است.
همچنین «آخرتگرايي» به معناي نفي دنيا نيست، بلکه مطابق آن، رابطه بين دنيا و آخرت، رابطه بين وسيله و هدف و فرع و اصل است. به عبارت ديگر، آخرتگرايي نه نفي دنيا، بلکه امکانات دنيوي را در راستاي اهداف اخروي قرار دادن است. خداوند ميفرمايد: «وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لاتَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا» (قصص: 77)؛ در آنچه خدا به تو داده است، با ميل و رغبت دار آخرت را بجوي، و بهرهات را از دنيا فراموش نکن.
ايمان به اعتقادات و ارزشهاي متعالي اسلام و از جمله ايمان به جهان آخرت، انسان را در عمل کردن و قدم برداشتن براي رسيدن به کمال مطلوب مدد ميرساند؛ زيرا براساس بيان قرآن، زندگي انسان دو بخش دارد: بخش دنيايي که کوتاهمدت و ناچيز و بيارزش و بازيچه است، و بخش اخروي که زندگي اصلي و واقعي و بلندمدت است: «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون» (عنکبوت: 64) و گويا هر دو سراي دو فصل جداگانه را در زندگي آدمي شکل ميدهند که در يکي بايد کِشت: «الدنيا مزرعۀ الاخره» (مجلسي، 1403ق، ج 70، ص 225) و در ديگري بايد محصول آن را برداشت: «مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» (شوري: 20).
اميرمؤمنان علي در تفسير اين آيه، «حَرْثَ الْآخِرَةِ» را به «عمل صالح» تفسير نموده، ميفرمايند: «اَلْعَمَلَ اَلصَّالِحَ حَرْثُ اَلْآخِرَةِ» (نهجالبلاغه، 1384، خطبه 23)؛ عمل صالح کشت آخرت است. او هر چه را کاشته، از خار و گُّل، همان را برداشت خواهد نمود.
پس آخرتگرايي ميتواند تأثيری مستقيم بر رفتار و عملکرد انسان داشته باشد و از منظر آموزههاي اسلامي، عملکرد انسان از جمله بر مبناي اين اصل مهم اعتقادي انجام ميپذيرد.
3-1-4. اصل عدم تقدم بر خدا و رسول
اين اصل همانگونه که به توحيد اشاره دارد، به اصل اعتقادي «نبوت» بهمثابه مبنایي ديگر در عملکرد انسان مسلمان اشاره ميکند و بيانگر آن است که مبناي عملکرد انسان در تمام فعاليتها، ارزشهاي ديني است. منظور از «مبنا قرار دادن ارزشهاي ديني» در نظر گرفتن فرامين الهي است که توسط قرآن و سنت معصومان بيان گرديده و در تمام حوزهها، اعم از حوزه عمل و نظر جاری است (توبه: 24).
در آموزههاي اسلامي در اين زمينه، تا حدي بر اطاعت از خدا و رسول بهعنوان يک ارزش ديني تأکيد شده که براي مؤمنان هيچگونه اختياري را در برابر امر آنها نميپذيرد (احزاب: 36). در سورة «حجرات» که ضوابط و معيارهاي حاکم بر روابط اجتماعي را ـ بهویژه ـ مشخص ميکند، اين موضوع را بهمثابه اولين اصل، به صراحت مطرح مينماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم» (حجرات: 1)؛ يعني در جايي که خدا حکم دارد و پيامبرش نظر دارد، آنجایي که در عمل قضاوتي ميکنند و دستوری صادر مينمایند، حکمشان مقدم بر رأي و نظر شخصي افراد است. مقتضاي حاکميت اين اصل بر زندگي انسان آن است که ارزشهاي ديني و ثابت شده در اسلام بايد در عمل مدنظر قرار گيرد و عملکردها بايد بر مبناي اين ارزشها باشد.
2-4. شاخصههاي عملگرايي در اسلام
با توجه به سه مبناي اعتقادي ـ ارزشي مذکور، از منابع اسلامي به خوبي استفاده ميشود که اسلام همواره پيروان خود را به عمل دعوت نموده، به آن ترغيب ميکند و برای آن اهميت زيادی قائل است، بهگونهاي که وقتي در جهت هدايت و سعادت بشرسخن ميگويد، تمام هستي و نيستي، سعادت و شقاوت، خوبي و بدي انسان و در کل، سرنوشت او را در گرو عمل او ميداند. اين بيان مبتنی بر همان سه اصل اعتقادي و ارزشي است که در ابتدا به آن اشاره شد و اين نشاندهنده آن است که اسلام دينی عملگراست و مجدانه به عمل گرايش دارد. اهميت گرايش به عمل از نظر اسلام زماني براي انسان روشن ميشود که به نکات ذیل ـ که بهمثابه شاخصههاي عملگرايي اسلامي از آيات شريفه قرآن و روايات حضرات معصوم استفاده ميشود ـ بهخوبي توجه نمايد. اين نکات بيانگر آن است که آموزههاي اسلامي به شکلهای گوناگون انسان را به عمل وادار ميسازد:
1-2-4. اقتضای طبیعت انسانی
از نظر قرآن، عمل و تلاش اقتضاي طبيعت و آفرينش انسان است: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه» (انشقاق: 6).
2-2-4. تعیینکننده سرنوشت انسان
عمل تعيينكننده سرنوشت انسان است. گروهي از آيات ميگويند: انسان با تلاش و عمل، سرنوشت خود را رقم ميزند و براي رسيدن به هر نتيجهاي نياز به تلاش دارد: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى» (نجم: 39و40). ضرورت عمل نهتنها براي رسيدن به نتايج دنيوي، بلکه براي رسيدن به نتايج اخروي نیز مورد تأکيد واقع شده است: «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً» (اسراء: 19).
3-2-4. لزوم تلاش در راه خدا
گروهي از آيات بر لزوم تلاش جدي در راه خدا با مال و جان تأکيد دارند، تا حدي که مؤمن واقعي را کسي دانستهاند که بدون ترديد و تخلف در صورت نياز، به جهاد در راه خدا با مال و جان بپردازد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» (حجرات: 15). از اين آيه و آيات مشابه بهدست ميآيد که لازمه ايمان، تلاش و عمل در هنگام ضرورت و نياز است، و اين اهميت عمل را ميرساند.
4-2-4. رابطه ايمان و عمل صالح
در گروهي از آيات، رابطه ايمان و عمل صالح تبيين گردیده و نتيجهبخش بودن ايمان مشروط به عمل دانسته شده و نتيجهبخش بودن عمل مشروط به ايمان شمرده شده است. اين مطلب نشانگر اهميت عمل است. در قرآن در بيش از 60 مورد ايمان همراه با عمل صالح ذکر شده است که بيانکننده رابطه بين اين دو میباشد.
برای نمونه در آيهای ميفرماید: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون» (نحل: 97). در اين آيه «ايمان» براي پاکيزگي ذات انسان و «عمل صالح» براي نتيجهبخش شدن آن و تکامل اين پاکيزگي ذات ضروري دانسته شده است. پس ايمان زمينهساز عمل صالح است و عمل صالح تکاملدهنده و حافظ ايمان قرار گرفته است (ر.ک: طباطبائی، 1374، ذيل آيه 97 نحل). مفاد اين گروه از آيات به اهميت عمل اشاره دارد که بدون آن چيزي دستگير انسان نميشود.
5-2-4. ترغيب به سرعت و سبقت در عمل خير
گروهي از آيات به سرعت و سبقت در کارهاي خير ترغيب ميکنند. ترغيب به سرعت و سبقت، ترغيب به عمل است؛ زيرا سرعت و سبقت به معناي انجام عمل در کمترين زمان ممکن بر مبناي منطق و حکمت است؛ ميفرمايد: «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً» (بقره: 148)؛ «... وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ» (آلعمران: 114). اين گروه از آيات باعث ترغيب انسان به انجام عمل نيکو ميشوند.
اميرمؤمنان علي نيز ميفرمايند: «بهترين بندگان خدا کساني هستند که... حق را مىشناسند و به آن عمل مىكنند. كار خيرى نيست مگر آنكه به آن قيام مىكنند، و در هيچجا گمان خيرى نبردهاند، جز آنكه به سوى آن میشتابند» (نهجالبلاغه، 1384، خطبه 87). اين کلام امام نيز ترغيب به عمل و بيانگر اهميت آن است.
6-2-4. تأکيد بر گفتار همراه با عمل
گروهي از آيات بر اين مطلب تأکيد دارند که گفتار بايد همراه با عمل باشد و گفتار بی عمل هيچ ارزشي ندارد و نبايد چنين گفتاري صورت بگيرد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لاتَفْعَلُونَ» (صف: 2). نهتنها ارزش ندارد، بلکه نزد خداوند مبغوض است: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لاتَفْعَلُونَ» (صف: 3) و اين نشاندهنده اهميت عمل در اسلام است.
7-2-4. همراهي عمل با عامل
گروهي از آيات به حدي بر اهميت عمل تأکيد دارند که آن را ملازم با عامل ميدانند: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء: 7)، به گونهاي که برخی متن عمل خود را در روز قيامت علاوه بر جزاي عمل ميبينند و اين ديدن، خود نوعی جزا براي آنهاست: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً» (آلعمران: 30)، بلکه بالاتر از آن، سرنوشت آينده او را در گرو عمل او ميدانند: «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ» (مدثر: 38). چنين تصوری نسبت به عمل، براي انسان مسئوليتآور است تا در تمام کارها حسابشده عمل کند.
8-2-4. ترغيب به تلاش براي کسب روزي
در قرآن به صورتهاي گوناگون به تلاش براي کسب روزي و آباداني زمين ترغيب شده است که خود بر اهميت عمل و کار فيزيکي تأکيد دارد. در گروهي از آيات از مواهب دنيا به «فضل خداوند» تعبير شده و کوشش براي دستيابي به آنها غايت نعمتهاي خداوند به شمار آمده است: «لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُم» (اسراء: 12) يا به آن امر شده است: «... وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ...» (جمعه: 10).
سيره انبياء و اولياء نيز نشان ميدهد که همگي براي کسب روزي به تلاش بهویژه به کار با دست ميپرداختند. زرهسازي حضرت داود (انبياء: 80)، چوپاني حضرت موسي براي حضرت شعيب (قصص: 22ـ28) نمونههایي از اين تلاشهاست؛ چنانکه در حديثي وارد شده که تلاش براي فراهم کردن مخارج عيال، مثل جهاد در راه خداست: «الکاد لعياله کالمجاهد في سبيل الله» (حرعاملي، 1412ق، ج 17، ص 67). امام کاظم نيز در پاسخ به عليبن حمزه فرمودند: «ياعلي، قد عمل باليد من هو خير مني...» (همان، ج 17، ص 39).
بههرحال از مجموع آيات و روايات واردشده در اهميت عمل، بهخوبي روشن ميشود که از ديدگاه اسلام، چه در امور اخروي و چه امور دنيوي، کار لازم است و علم و آگاهي بدون عمل بر مبناي آن بياثر است و ايمان بی عمل اصلاً محقق نميگردد. ازاينرو اسلام فرهنگي را ميپذيرد که در آن گرايش به عمل زنده باشد. اين موضوع در کلام امام علي بهخوبي روشن است که میفرمایند: «اليوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل» (ابن ابيالحديد، 1404ق، ج 2، ص 318).
اما اينکه «عمل» از ديدگاه اسلام چیست؟ آيا همانگونه که در ظاهر به ذهن ميرسد ـ و در بالا هم اشاره شد ـ «عمل» در مقابل «نظر» است که اسلام به هر دو اهميت داده است؛ مثلاً خداشناسي که از مباحث حکمت نظري است، در ديدگاه اسلام از مصادیق عمل به حساب نميآيد، ولي در عين حال، اسلام اين نوع شناخت را ـ برخلاف ديدگاه عملگرايي غربي ـ نيز ميپذيرد؟ يا نه، با قدری دقت بيشتر، به يک گسترۀ معنايي براي «عمل» از ديدگاه اسلام خواهيم رسيد؟ براي پاسخ به اين سؤال، «چيستي» عمل از ديدگاه اسلام بيشتر بررسي ميگردد:
5. گستره معنايي عمل
همانگونه که در مباحث فلسفي اشاره شده، از ديرباز در يونان قديم و پس از آن در دورههاي اسلامي، حکمت را به «حکمت نظري» و «حکمت عملي» تقسيم کردهاند که هريک از اين دو شاخههاي متعدد و حوزههاي متفاوتی دارد. از جمله شاخههاي مهم حکمت نظري که از هستها بحث ميکند، طبيعيات، رياضيات، فلسفه اولي̍ و حکمت الهي است.
حکمت عملي نيز که از افعال اختياري و بايدها و نبايدهاي رفتاري (ما ينبغي أن يعمل به و ما لاينبغي أن يعمل به) بحث ميکند، از حوزههايي چند برخوردار است که حوزههاي اصلي آن عبارتند از: اخلاق، تدبير منزل، سياست مدن. «عمل» که هر نوع رفتار و کردار آدمي را شامل ميشود، عامتر از اين سه حوزه است ـ كه هرکدام مصداق عمل است ـ و بلکه فراتر از حکمت نظري نيز هست؛ زيرا علاوه بر اينکه شناخت آفريدگار جهان و شناخت اشياء و عالم آفرينش و تفکر در آن موضوع اصلي حکمت نظري است، از اعمال صالح نيز به شمار ميآيد؛ زیرا براساس آموزههاي اسلامي چنين شناخت و تفکری عبادت بوده و عبادت، عمل و بلکه از اعمال صالح است.
از برخي آيات شريفه قرآن کريم نيز برميآيد که «عمل» يک مفهوم عام دارد که شامل اعمال جوارحي و نيز امور جوانحي میشود که با روح و قلب انسان سروکار دارد: «... و لکن يوأخذکم بما کسبت قلوبکم...» (بقره: 225).
اين واقعيت در احاديث معصومان واضحتر بيان شده است: «افضل العبادة العلم بالله» (مجلسي، 1403ق، ج 75، ص 247). يا امام رضا میفرمایند: «انما العبادة کثرۀ التفکر في امر الله» (همان، ص 335) و گاه تفکر در عظمت آسمان و زمين و واقعيتهاي لاهوت و ناسوت را عبادت ميدانند. اميرمؤمنان علي نیز فرمودند: «التَّفَكُّرُ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عِبَادَةُ الْمُخْلَصِينَ» (خوانساري، 1366، ص 49). بنابراین عبادت عمل است.
اين را نيز بايد دانست که نهتنها عمل در حوزههاي حکمت عملي و نظري ظهور و بروز دارد، بلکه نيت ابراز نشده آدمي و حتي ايمان و کفر او نيز از مصادق عمل به شمار ميآيد. در اينباره که نيت ابراز نشده انسان نوعي عمل است، امام رضا فرمودند: «... ثُمَّ يَقُولُ اللَّهُ لِلْمَلَائِكَةِ هَلُمُّوا الصُّحُفَ الَّتِي فِيهَا الْأَعْمَالُ الَّتِي لَمْ يَعْمَلُوهَا، قَالَ: فَيَقْرَءُونَهَا ثُمَّ يَقُولُونَ وَ عِزَّتِكَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنَّا لَمْ نَعْمَلْ مِنْهَا شَيْئاً، فَيَقُولُ: صَدَقْتُمْ نَوَيْتُمُوهَا فَكَتَبْنَاهَا لَكُمْ ثُمَّ يُثَابُونَ عَلَيْهَا» (قمي، 1363، ج 2، ص 26). پيامبر اکرم نيز نهتنها نيت را عمل ميدانند، بلکه آن را باارزشتر از عمل ميشمارند و ميفرمايند: «افضل الاعمال النيۀ الصادقه» (نهجالفصاحه، 1363، ص 232). امام صادق نيز در اينباره میفرمایند: بدان که نيت نيز عمل است: «ألا، و انّ الينة هي العمل» (حرعاملي، 1412ق، ج 1، ص 36؛ وطندوست، 1391، ص 33ـ35).
بنابراين، عمل از ديدگاه اسلام، معنایي گستردهتر از آن چيزي دارد که معروف و معمول است؛ يعني شامل رفتار، گفتار، افکار و نيات ابرازشده و ابرازناشده ميشود.
با توجه به اين بيان، عمل از ديدگاه عملگرايان اسلامي با عمل از ديدگاه عملگرايان غربي تفاوت مفهومي دارد؛ زيرا عملگرايان غربي عمل را منحصر به عمل حسي و تجربي ميدانند، در حالي که عمل از ديدگاه اسلام، اعم از عمل حسي و خارجي و نظر و فکر و انديشه و حتي نيات است.
با روشن شدن اهميت عمل از ديدگاه اسلام و تأکيد بر گرايش به عمل در اين ديدگاه، بايد ديد چه نوع عملی مطلوب اسلام است؟ آيا هر عملي به صرف نيک بودن و داشتن حسن فعلي، مطلوب است؟ يا شرايط ديگري هم بايد در آن وجود داشته باشد؟
6. عمل مطلوب در اسلام
در مکاتب اخلاقي غرب براساس مباني که دارند، معمولاً معيار قضاوت درباره ارزش داشتن يا نداشتن يک رفتار و عمل، نفس عمل و نتايج مادي مترتب بر آن است، بیآنکه انتساب آن به نيت عامل و فاعل مطرح باشد. به عبارت ديگر از ديدگاه اين مکاتب، حُسن فعلي در ارزشمندي عمل کفايت ميکند و نيازی به حُسن فاعلي نيست. اين موضوع در مکتب «اصالت عمل» بهخوبي آشکار است؛ زيرا در اين مکتب ـ همان گونه که اشاره شد ـ ارزش يک رفتار به نتايج و منافع آن است و خوب بودن يک رفتار بستگي به تحقيقپذير بودن آن دارد. ازاينرو انگيزهها و آرمانهاي فرد در ارزش رفتار لحاظ نميگردد.
اما در اسلام براساس پيشفرضها و مباني ـ که در ابتداي بحث ذکر شد ـ ارزش يک رفتار و عمل تنها به نفس عمل و نتايج مادي مترتب بر آن نيست، بلکه علاوه بر آن، به انگيزه و نيت فاعل نيز بستگي دارد. ازاينرو عملي ارزشمند است که علاوه بر حسن فعلي، حسن فاعلي نيز داشته باشد و صدور فعل از فاعل با انگيزه الهي و معنوي صورت گيرد. بر اين اساس، عمل مطلوب از نظر اسلام، بر سه پايه اساسي ذيل استوار است:
1-6. ایمان
ايمان که زمينهساز نيت الهي است، در حقيقت، شرط اساسي در ارزشمند بودن عمل است و زمينه کلي را براي تحقق نيت الهي در نفس و انجام عمل با آن ايجاد ميکند، زيرا اگر ايمان به خدا نباشد نميتوان عمل را با نيت الهي و در جهت کمال انساني که همان قرب الهي است، انجام داد. ازاينرو اعمال کفار به سبب اينکه براي اهداف پست مادي انجام شده، نه به نيت الهي و رسيدن به کمال واقعي، بيارزش دانسته شده است. به همين علت، اين اعمال هرگز چهره ملکوتي به خود نميگيرد و نهتنها تأثيري در کمال انسان ندارد، بلکه موجب گمراهي او ميشود؛ چنانکه قرآن ميفرمايد: «اعمال كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند، همچون خاكسترى است در برابر تندباد در يك روز طوفانى! آنها توانايى ندارند كمترين چيزى از آنچه را انجام دادهاند، بهدست آورند، و اين همان گمراهى دور و دراز است!» (ابراهيم: 18).
2-6. نيت الهي
همانگونه که بيان شد، در نظام ارزشي اسلام، ارزش يک رفتار به حسن فعلي و حسن فاعلي ـ هر دو ـ است که حسن فعلي به نفس عمل و نتايج آن مربوط ميشود و حسن فاعلي به اعتقاد فاعل و کيفيت صدور عمل از فاعل مربوط است. ازاينرو در اسلام، «نيت» جايگاه خاصي دارد و چنین نيست که تنها ارزش مقدمي داشته و ذهنيت محض باشد، بلکه در ارزش عمل، اصالت با نيت است.
پيامبر اكرم فرمودند: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِکل امْرِئٍ مَا نَوَى» (ابنحيون مغربي، 1385ق، ج 1، ص 4). در قرآن بر توقف ارزش عمل بر نيت الهي و معنوي به صورتهاي گوناگون تأکيد شده است؛ از جمله اين آيه که ميفرمايد: «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» (ملک: 2). در روايتي از امام صادق «احسن عملاً» در آيه چنين تفسير شده است: «لَيْسَ يَعْنِي أَكْثَرَ عَمَلاً وَلَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلاً وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْيَةُ اللَّهِ وَ النِّيَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْحَسَنَة» (كلينى، 1407ق، ج 2، ص 16).
از اين کلام به دست ميآيد که صواب عمل به سه چيز بستگي دارد: تقواي نفس که از خشيت الهي حاصل ميشود و زمنيهساز تحقق نيت صادقه است؛ و نيت صادقه که عبارت است از: انجام عمل با اهداف الهي که مناسب با کمال سير وجودي انسان است؛ و حسنه که به معناي موافقت عمل با امر خداست و بر لزوم توافق عمل با قرآن و سنت دلالت دارد.
3-6. مطابقت با دين
با توجه به اصل «عدم تقدم بر خدا و رسول در عملکردها»، شرط در ارزشمند بودن عمل، مطابقت آن با قرآن و سنت معصوم است؛ چنانکه امام صادق در تفسير «احسن عملاً» فرمودند: سومين شرط درست بودن عمل، حسنه بودن آن است که مراد از «حسنه» موافقت عمل با امر خدا و رسول است. ازاينرو براساس روايات متعدد که در اين زمينه وارد شده، تنها نيت کافي نيست، بلکه علاوه بر آن، توافق با سنت معصوم نيز لازم است. از جمله امام صادق به نقل از رسول خدا فرمودند: «لاقول الا بعمل و لا قول و لا عمل الا بالنية و لا قول و لا عمل و لا نية الا بأصابة السنة» (كلينى، 1429ق، ج 1، ص 175).
از آنچه گذشت روشن شد که در اسلام مراد از «گرايش به عمل» گرايش به عمل صالح است و عمل صالح عملي است که برمبناي اعتقادات و ارزشهاي ديني، مطابق با دين و همراه با نيت خالصانه الهي انجام شده باشد. همین نقطه تمايز ميان فرهنگ عملگراي غرب و عملگرايي است که اسلام به آن توصيه ميکند. چنين عملی با اين اين ويژگيهاست که شخصيت انسان را شکل ميدهد و موجب کمال واقعي او ميشود. و انسان با چنين عملی است که سرنوشت آينده خود را تعيين مينمايد.
همچنین از مطالب گذشته بهدست ميآيد که ديدگاه عملگرايي اسلامي همانگونه که با سرنوشت انسان رابطه دارد، با فرايندهاي مديريتي (همچون برنامهريزي و تصميمگيري) نيز رابطه دارد؛ زيرا هریک اين فرايندها به نوعي عمل است.
تبيين رابطه عملگرايي اسلامي با فرايندهاي مديريتي نيازمند مباحث مفصل و جداگانهاي است که اين تحقيق ظرفيت پرداختن به همۀ اين مباحث را ندارد. ازاينرو در اينجا فقط به تبيين رابطه عملگرايي اسلامي با «تصميمگيري» بهمثابه يکي از فرايندهاي مهم مديريتي به اختصار اشاره ميگردد:
7. رابطه ديدگاه عملگرايي در اسلام با تصميمگيري مديريتي
بررسي رابطه ديدگاه عملگرايي اسلامي با تصميمگيري، نيازمند بيان چند نکته است؛
الف) «تصميمگيري» در لغت به معناي «اراده کردن و قصد نمودن» (دهخدا، 1373، ج 15، ص 732) است و در اصطلاح به «فراگردي که از طريق آن، راه حل مسئله معيني از ميان راههاي مختلف انتخاب ميگردد» (رضائيان، 1386، ص 138) يا «فرايند تعيين و انتخاب گزينهها بر مبناي اعتقادات، ارزشها، نگرشها، شخصيت، دانش و ترجيحات فردي يا سازماني و شرايط محيطي به منظور کاهش عدم اطمنان و رسيدن به وضع مورد نظر» (ويسي، 1384، ص 29) گفته شده است.
«تصميمگيري» به اين معني يکي از فرايندهاي مهم مديريتي بوده و در دانش مديريت از جايگاه ويژهاي برخوردار است. حتي برخي از صاحبنظران دانش مديريت آن را مترادف با «مديريت» دانستهاند (رضائیان، 1386، ص 134) و ساير وظايف مديريت را با توجه به این اصل مدنظر قرار دادهاند؛ بدين معني که اگر مديري در طراحي و اجراي طرحي به دنبال برنامهريزي، سازماندهي، هدايت و رهبري، پایش و نظارت، و بودجهبندي باشد، بايد به انتخاب و تصميمگيري اقدام نمايد (ويسي، 1384، ص 29).
برای مثال، «برنامهريزي» يکي از مهمترين وظايف مديريتي است. در برنامهريزي، مديران بايد به تعيين اهداف و انتخاب شيوه، يا ابزار دستيابي به آن بپردازند و اين یعني در هر برنامهريزي ـ دستكم ـ دو تصميم بايد اتخاذ شود: تصميمگيري درخصوص «تعيين هدف» و تصميمگيري درخصوص «انتخاب روش». بدینروی تصميمگيري مدنظر دانشمندان مديريت قرار گرفته است (منطقي، 1395، ص 10). به هر حال، اقدام به هر کاري و بهویژه اقدام به هريک از وظايف مديريتي مستلزم تصميمگيري است.
بهطورکلي، «تصميمگيري» يک فرايند ذهني است که تمام افراد بشر در سراسر زندگي خود با آن سروکار دارند. بنابراين، ميتوان گفت: تمام فعاليتها و اقداماتي که در همه زمنيهها توسط افراد بشر، چه در بعد زندگي فردي و چه در بعد زندگي اجتماعي و سازماني انجام ميشود، حاصل فرايند تصميمگيري است (ويسي، 1384، ص 33).
ب) دانشمندان، معتقدند: همه تصميمگيرندگان و متفکران به نوعي تحت تأثير جهانبيني خود هستند و از دريچه ديد خود، حوادث جهان را ميبينند و تحليل ميکنند و لاجرم براساس همان تحليلهاي خاص خود نيز تصميمگيري ميکنند. ازاینرو جهانبيني تصميمگيرندگان با توجه به مکاتب آنها متفاوت است و در اثر آن، تصميمهايشان نيز بر مبناهاي متفاوتي گرفته ميشود.
علاوه بر جهانبيني، اهداف نيز بر تصميمها تأثيرگذار است. برای مثال، تغيير هدف تصميم از سود بيشتر به رشد، در نتيجه آموزههاي اسلامي، سبب دگرگون شدن تصميمهاي سازماني ميشود (رازيني و عزيزي، 1394).
ج) تصميمگيري نوعی عمل است. بنابراين، همانگونه که يک فرد در رفتار و عملکردهاي عادي خود، تحت تأثير برخي مباني اعتقادي و ارزشي خاصي عمل ميکند، مديران تصميمگيرنده در سازمان نيز تحت تأثير برخي باورها و ارزشها و در مجموع، تحت تأثير فرهنگ حاکم بر سازمان و تصميمگيرندگان در آن، تصميمگيري و «عمل» خواهند کرد.
به عبارت ديگر، «تصميمگيري» نوعي رفتار تلقي ميشود که منشأ آن ارزشها و باورهاي افراد تصميمگيرنده است؛ بدينصورت که ارزشها و باورها موجب ايجاد نگرشهاي خاص به مسائل و موقعيتها در افراد شده، آنها براساس همين باورها و نگرشها به رفتارهايی دست ميزنند. بنابراين، باورها و ارزشهاي فردي مديران که از آموزههاي اسلامي ـ مذهبي نشئت گرفته، بر رفتارهاي تصميمگيرانه آنها اثر ميگذارد.
عمل دانستن «تصميمگيري» بدان علت است که در بحث «گستره معنايي عمل» کاملاً روشن شد که «عمل» از ديدگاه اسلام معناي عام و گستردهاي دارد و شامل اعمال جوارحي، جوانحي، افکار و نيات نيز ميشود؛ و «نيت» همان «عزم» است که در لغت عربي، معادل «تصميم» گرفته شده است (رازيني، 1386، ص 185)؛ چنانکه در منابع ديني نيز «عزم» مترادف واژه «تصميم» بهکار رفته است.
مثلاً، در قرآن کريم قريب 9 بار کلمه «عزم» بهکار رفته که به معناي «تصميم و اراده» است؛ از جمله: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه» (آلعمران:159). اميرمؤمنان علي نیز در نهجالبلاغه پيامبران را به قوت در تصميمگيري آنها توصيف ميکنند: «لکن الله ـ سبحانه ـ جعل رُسُله اولي قوۀ في عزائمهم» (نهجالبلاغه، 1384، خطبه 192).
بنابراين، همانگونه که عمل مطلوب از نظر اسلام، عملي است که اولاً، مبتني بر مباني و پيشفرضهايي همچون جهانبيني توحيدي، آخرتگرايي و ارزشهاي ثابت ديني است، و ثانياً، بر سه رکن اساسي (ايمان، نيت الهي، موافقت با امر خدا و رسول) استوار است، تصميمگيري مطلوب از نظر اسلام و مديريت اسلامي نيز تصميمي است که بر ارکان سهگانه مزبور، بهویژه «نيت الهي» استوار بوده و مبتني بر مباني اعتقادي و ارزشي ديني باشد.
بنابراين، تمام مراحل تصميمگيري (اعم از مراحل تحليل مسئله، بديلسازي و ارزيابي) بايد با نيت الهي و قرب به او و با در نظرداشت نتايج کوتاهمدت دنيوي و نتايج بلندمدت اخروي انجام شود، خواه اين تصميمگيري عقلاني باشد يا شهودي و يا ترکيبی از هر دو؛ مثلاً، «در يک مدل سادهشده تصميمگيري که دربرگيرنده چهار مرحله جمعآوري اطلاعات، تحليل اطلاعات، بديلسازي راهحلها و ارزشگذاري، و انتخاب بديلها» (منطقي، 1395، ص 71) ميشود، بايد تمام مباني، ارزشها و پيشفرضهاي ديدگاه عملگرايي اسلامي و همۀ پايههاي اساسي عمل مطلوب از ديدگاه اسلام، در تمام اين مراحل تصميمگيري در نظر گرفته شود تا اين تصميمگيري از ديدگاه اسلام مطلوب به شمار آید.
نمودار 1: تأثیر دیدگاه عملگرایی اسلامی بر مراحل تصمیمگیری مدیریتی
بنابراين، تصميمگيري مطلوب از نظر اسلام و مديريت اسلامي آن است که هم حسن فعلي داشته باشد، يعني مسئله مدنظر به صورت درست درک و شناسايي و بر معيار درست تحليل شده باشد و در ارزيابي بديلها و انتخاب يک گزينه از ميان آنها دقت لازم صورت گرفته و نسبت به نتايج کوتاهمدت و بلندمدت تصميم توجه کافي مبذول شده باشد و هم حسن فاعلي داشته باشد؛ يعني در تمام اين مراحل، هدف غايي که قرب اليالله است، مدنظر باشد و به نيت الهي و با نظرداشت جهان آخرت براساس نوع رابطهاي که بر مبناي ديدگاه اسلامي بين دنيا و آخرت بر قرار است، تصميمگيري صورت گيرد. اگر اهداف مادي و نتايج کوتاهمدت دنيوي در نظر باشد، بايد در طول اهداف بلندمدت اخروي مدنظر قرار گيرد.
نتيجهگيري
اسلام ديني است که به نظر و عمل در کنار هم اهميت میدهد و علم بدون عمل و عمل بدون علم را نميپذيرد. بر همين اساس، با مراجعه به منابع معتبر ديني، اعم از قرآن و منابع حديثي و بررسي آيات و رواياتي که در اين زمينه وجود دارد، بهخوبي روشن ميشود که اسلام گرايش جدي به عمل دارد و به آن اهميت زيادی ميدهد و پيروان خود را به عمل نمودن به دستورات دين سفارش ميکند، به گونهاي که تصريح مينمايد: سرنوشت هر فرد از انسان در گرو عملکرد اوست.
با توجه به اصول اعتقادي و ارزشي (مانند جهانبيني توحيدي، آخرتگرايي و ارزشهاي ديني) که مسلمانان به آنها معتقدند، عملي مطلوب و مقبول اسلام است که با نيت الهي و با در نظرداشت جهان آخرت و بر مبناي ارزشهاي الهي انجام شود. حال اين عمل، چه فردي باشد که يک مسلمان انجام ميدهد و چه عمل اجتماعي و سازماني باشد که مديران اجتماعي و سازماني انجام ميدهند. با توجه به گستره معنايي که براي عمل ذکر شد، تمام فرايندهاي مديريتي از جمله «تصميمگيري» نوعي عمل است.
بنابراين، يک تصميمگيري مديريتي که در سازمان اسلامي انجام ميشود، در صورتي يک تصميمگيري مطلوب از نظر اسلام است که در تمام مراحل آن براساس پيشفرضهاي اعتقادي و بر پايههاي ايمان، نيت الهي و مطابق با دين و ارزشهاي ديني و بهویژه با توجه به جهان آخرت انجام شود. در غير اين صورت، اين تصميمگيري عملی مطلوب از نظر اسلام به حساب نميآيد.
نمودار 2: الگوی مفهومی تحقیق
- نهجالبلاغه، 1384، ترجمة محمد دشتی، قم، آسیانا.
- ابن ابیالحدید، عبدالحمیدبن هبةالله، 1404ق، شرح نهجالبلاغه، تصحیح محمداسماعیل ابراهیم، قم، کتابخانة آیتالله مرعشی نجفی.
- ابنحیون مغربی، نعمانبن محمد، 1385ق، دعائم الإسلام، تصحیح آصف فیضى، چ دوم، قم، مؤسسة آلالبیت (ع).
- احمدزاده، سیدمصطفی، 1396، چیستی عمل صالح در قرآن: روش معنا شناختی، تهران، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- اخوت، هانیه، 1393، «بررسی روش و راهبردهای تحقیق در مطالعات میانرشتهای قرآن کریم»، پژوهشهای میانرشتهای قرآن کریم، سال پنجم، ش 1، ص 23ـ34.
- اکبریزاده، طیبه، 1395، معناشناسی عمل صالح و حوزههای معنایی مرتبط با آن در قرآن، تهران، دانشگاه تهران.
- برهانی، سلمانعلی، 1388، رابطه علم و عمل در تربیت اسلامی، پایاننامه کارشناسی ارشد، قم، جامعةالمصطفی العالمیه.
- پازوکی، شهرام، 1389، «عملگرایی مدرن در دین»، جاویدان خرد، سال هفتم، ش 3 (دوره جدید)، ص 5ـ19.
- تمیمی آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1366، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، تصحیح مصطفى درایتى، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
- توسلی، غلامعباس، 1384، نظریههای جامعهشناسی، تهران، سمت.
- جعفری، ولایت حسین، 1385، حقیقت ایمان و عمل صالح و رابطه آن با یکدیگر، پایاننامه کارشناسی ارشد، قم، جامعةالمصطفی العالمیه.
- جیمز، ویلیام، 1386، پراگماتیسم، ترجمة عبدالکریم رشیدیان، تهران، علمی و فرهنگی.
- حرعاملی، محمدبن حسن، 1412ق، وسایل الشیعه، تصحیح و تعلیق عبدالرحیم ربانی شیرازی، چ پنجم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- حمزهپور، مهدی و مهدی عزیزی، 1397، «گامهای کاربردیسازی تصمیمگیری با رویکرد اسلامی»، تحقیقات بنیادین علوم انسانی، سال چهارم، ش 2، (11)، ص 47-77.
- خاتمی، محمود، 1387، ملاحظاتی در باب مدرنیته و پست مدرنیسم رهیافتهای فکری فلسفی معاصر در غرب، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- خوانساری، آقاجمال، 1366، شرح غررالحکم و دررالکلم، تصحیح جلالالدین حسینى ارموى محدث، چ چهارم، تهران، دانشگاه تهران.
- دهخدا، علیاکبر، 1373، لغتنامه دهخدا، تهران، مؤسسه لغتنامه و دانشگاه تهران.
- رازینی، روحالله و مهدی عزیزی، 1394، «طراحی الگوی تصمیمگیری با رویکرد اسلامی»، مدیریت اسلامی، سال چهارم، ش 23، ص 73ـ100.
- رازینی، علی، 1386، پژوهشی پیرامون مفردات قرآن، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
- رضائیان، علی، 1386، مبانی سازمان و مدیریت، تهران، سمت.
- سیدحسینی، سیدرضا، 1377، عملگرایی در اسلام و اثرات آن بر برخی فرآیندهای مدیریت، پایاننامه کارشناسی ارشد، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1374 تفسیر المیزان، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعة مدرسین.
- ظغیانی، مهدی و فریبا حسین خوانساری، 1396، «معیارهای انتخاب و تصمیمگیری در سبک زندگی افتصادی از منظر صحیفه سجادیه»، افتصاد و بانکداری اسلامی، ش 18، ص 181ـ212.
- عزیزی، مهدی و روحالله رازینی، 1394، «طراحی الگوی تصمیمگیری با رویکرد اسلامی»، مدیریت اسلامی، ش 93، ص 73-100.
- قمی، علیبن ابراهیم، 1363، تفسیر القمی، تصحیح و تعلیق سیدطیب موسوی جزایری، قم، دار الکتاب.
- کلینى، محمدبن یعقوب، 1407ق، الکافی، تصحیح علىاکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
- کلینى، محمدبن یعقوب، 1429ق، کافی، قم، دارالحدیث.
- مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، چ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- مطهرى، مرتضى، 1372، مجموعه آثار، تهران، صدرا.
- منطقی، محسن، 1395، تصمیمگیری در مدیریت بر مبنای آموزههای اسلامی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مهدوی آزادبنی، رمضان و فاطمه محمودیان، 1395، «بررسی مفهوم پراگماتیسم و پیامدهای دینی آن»، در: نخستین همایش ملی واژهپژوهی در علوم اسلامی.
- میرساردو، طاهره، 1387، فرهنگ جامع جامعهشناسی، تهران، سروش.
- وطن دوست، رضا، 1391، عمل در قرآن، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
- ویسی، غلامرضا، 1384، تصمیمگیری و خطمشیگذاری، قم، مرکز ترجمه و نشر المصطفی.