کاربست نظریه دادهبنیاد در اکتشاف الگوی توانمندسازی از منابع دینی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
روشهاي تحقيق، مثل بسياري از مباحث علمي ديگر، تغییرات زيادي داشتهاند. بهويژه در قرنهاي پانزدهم و شانزدهم و بعد از آن، اين تغييرات همراه با تحولات دنياي «پوزيتيويسم» بسيار مشهود بوده است (خنيفر، 1387). بعد از اين مقطع، زماني در حوزه روششناسي دو رويکرد «اثباتگرايي» (positivist Approach) (خردگرايانه) (Rationalistic Approach) و رويکرد «تفسيري» (interpretive Approach) (طبيعتگرايانه) (Naturalistic Approach) پدید آمد. رويکرد «اثباتگرايي» در مديريت و سازمان، در مطالعات تيلور (Tylor) و در روانشناسي و علوم تربيتي در مطالعات رفتارگرايي واتسون (Watson) و اسکينر (Skner) ظهور کرده (عابدي و شواخي، 1389). سلطه اين پارادايم که تحليلهاي آماري از اصول اساسي آن است، بر تحقيقات علوم انساني، بهويژه در اواسط قرن بيستم و عدم کفايت آن در توضيح رفتار اجتماعي، موجب شد تا امروزه بر رويکرد اثباتگرايي انتقادات عمدهاي ـ همچون در نظر نگرفتن بسترهاي فرهنگي و تاريخي ـ وارد شود (فقيهي و عليزاده، 1384). برای رفع محدوديتهاي آن حرکتهاي گوناگوني انجام شده است که ارائه رويکرد «تفسيري» از مهمترين آنهاست.
رويکرد تفسيري روشهاي تحقيق کيفي در حوزه علوم انساني ایجاد کرده است. تحقيق کيفي به هر نوع تحقيقي گفته میشود که يافتههايي را ارائه ميدهد که با شيوههايي غير از روشهاي آماري يا هرگونه کمّي کردن کسب شدهاند (اشتراوس و كوربين، 1385، ص19). بهدنبال زوال رويکرد «اثباتي» و ظهور رويکرد «تفسيري»، روش تحقيق کيفي تا دهه 1990 به شکوفايي خوبی رسيد و اکنون در علوم اجتماعي و رفتاري، جايگاه ويژهای دارد، بهگونهاي که مطالعات و تحقيقات گستردهاي در زمينههاي گوناگون علوم انساني را ميتوان با استفاده از همين روش تحليل کيفي، تجزيه و تحليل نمود (حافظنيا، 1382، ص235).
نگارنده با نگاه مثبت و موافقت با اين رويکرد بهدنبال آن است که ضمن معرفي يکي از روشهاي کيفي بهنام نظريه «دادهبنياد» آن را در عرصه جديد، يعني اکتشاف «الگوي توانمندسازي منابع انساني» با استفاده از منابع ديني (قرآن کريم و روايات) بهکار گيرد.
بيان مسئله
تحقيق حاضر با هدف کشف الگوي توانمندسازي از منابع ديني (قرآن و روايات) انجام شده است؛ اما از یکسو مباني روششناسي علوم اسلامي با مباني روششناسي تحقيقاتي که در عرصههاي گوناگون پژوهشي علوم انساني رايج بهکار گرفته شده متفاوت است، و از سوی ديگر، هرچند از سوي انديشمندان و محققان مسلمان تاکنون روشهاي تحقيق علمي قابل قبولی ارائه شده است، ولي همچنان در حوزههاي گوناگون علوم اسلامي، بهویژه در عرصههاي نوين، نياز به روشهاي جديد احساس ميشود؛ زيرا روشهاي تحقيق و پژوهش که از قديم تاکنون در حوزههاي معارف ديني بهکار گرفته میشده غالباً فقط نيازهاي پژوهشي فقه را پوشش ميدهند و براي استفاده در علوم جديد ناکافي بهنظر ميرسند (بهروزيلک و عليياري، 1396). ازاينرو، سؤال اساسي اين است که با چه روشي ميتوان الگوي توانمندسازي را از منابع ديني (قرآن و روايات) کشف کرد؟ و اصولاً متغيرهاي توانمندسازي، بهویژه عوامل مؤثر بر توانمندسازي چيست؟
براي رسيدن به اين هدف، استفاده از روشهاي پژوهش کيفي جديد و بوميسازي آنها يک ضرورت اجتنابناپذير است؛ چنانکه برخي از محققان ميگويند: «براي نظريهپردازي از منابع ديني، بهتر است به روش تحقيقات کيفي از نوع استقرايي روي آورد» (کافي، 1393، ص125). در اين زمینه يکي از روشهاي کيفي که در بسياري از حوزههاي پژوهشي توجه ويژهاي نيز به خود جلب کرده روش نظريه «دادهبنياد» است؛ روشي که از انعطاف و قابليت خوبي براي استفاده در حوزههاي علمي ـ پژوهشي، بهویژه در متون اسلامي برخوردار است، بهگونهاي که محقق ميتواند با تبيين و توسعه اين روش و بوميسازي آن، گامي مؤثر در جهت بازخواني و بهرمندي از متون ديني بردارد. البته بايد توجه داشت که مهمترين گام در جهت فراهم شدن زمينه براي اکتشاف الگو (نظريه) از منابع ديني، آشنايي و معرفي رويکردهاي موجود در فرايند پژوهش علوم جديد مبتني بر منابع ديني و اسلامي است؛ چنانکه برخي از محققان گفتهاند: «ارتباط دين با علوم جديد، متأثر از رويکردهاي رابطه علم و دين است» (باقري، 1382، ص214). در يک تقسيمبندي کلي، اين رويکردها را ميتوان به چهار دسته اصلي (تأييدي، تهذيبي، استنباطي و تأسيسي) طبقهبندي کرد.
رويکردهاي اکتشاف نظريه از منابع ديني
براي کشف الگو (نظريه) از منابع ديني، چهار رويکرد وجود دارد که در ذيل به آنها اشاره ميگردد:
1. رويکرد تأييدي (Verification Approach)
محققانی که اعتقاد به رويکرد تأييدي دارند، در تحقيقات خود علوم جديد را مبناي کار قرار ميدهند. تمام اصول، فنون و روشهاي رايج در آن بهمثابه مفروضات اوليه پذيرفته میشود و از متون اسلامي شواهدي براي تأييد اين مفروضات پیگیری میگردد. «اين رويکرد ميکوشد علوم جديد را با انجام اصلاحات، يا حذف بخشهايی از آن از يکسو، و تحميل برداشتها و تفسيرهاي شخصي بر متون ديني از سوي ديگر، آن علم را به تأييد دين برساند و اثبات کند که در دين نيز چنين علومي بوده است» (مهرابي، 1393، ص145).
موضعگيري رويکرد تأييدي نسبت به علم، دفاعي است. اين رويکرد دين را تابع علم در قضاياي تجربي ميداند. پيشفرض ناخودآگاه در چنين رويکردي آن است که علم تجربي جديد دانشی موجه و مقبول است. درصورتيکه در دين نيز سخناني اينچنيني وجود داشته باشد ميتوانيم بگويیم که ديني موجه و معقول داريم (حجازيفر، 1396).
متأسفانه مطالعاتي که تاکنون در ايران در حوزههاي علوم انساني صورت گرفته بیشتر با همين رويکرد است؛ زيرا در اين مطالعات کار مبنايی محکمي انجام نشده است. تنها کاري که صورت پذيرفته اين است که نتايج مطالعات را با صفت «اسلامي» به جامعه هدف عرضه کرده است؛ مثلاً گفته است: «مديريت اسلامي»، «اقتصاد اسلامي»، «جامعهشناسي اسلامي» و مانند آن. در اين مطالعات کار اساسي صورت نگرفته است. گرچه در اين اواخر به اين رويکرد در ايران نقدهاي زياد وارد شده و عملاً در حال عبور از اين رويکرد هستیم.
2. رويکرد تهذيبي (approaches to civilization)
براساس اين رويکرد، نظريه ديني از دو طريق بهدست میآید: يا از طريق پالايش و پيرايش علوم رايج (تهذيبي)، يا از طريق تهذيب و پالايش علوم رايج و جبران کاستيها با آموزههاي اسلامي (حيدريفر و عالينژاد، 1394)، رويکرد «تهذيبی» با ويژگي اصلي قبول چهارچوب کلي علم نوین که درصدد پيرايش و ديني کردن آن است، معرفي شده است (نورعليزاده، 1396). اين رويکرد يکي از رويکردهاي اسلاميسازي يا بوميسازي علم و معرفت است که با عنوان «اسلاميسازي معرفت/علوم» از آن ياد ميشود (ابراهيميپور، 1397). اين رويکرد بين انديشمندان اسلامي طرفداران زيادي دارد که ازجمله ميتوان به اسماعيل فاروقي، ابوالاعلا مودودي و محمد نقيب عطاس اشاره کرد.
اسماعيل فاروقي ميگويد: براي اسلاميسازي علوم جديد بايد فرهنگ هريک از رشتههاي علمي جديد را بازسازي کنيم، بهگونهاي که حاوي اصول اسلام در روششناسي باشد. به عقيده وی، «اسلاميسازي معرفت» شرطي اساسي براي كاميابي طرح سازندگي امت اسلامي است (فاروقي، 1385، ص244). نظريه «اسلاميسازي معرفت» که توسط اسماعيل فاروقي ارائه شده، صرفاً يك نظريه نيست، بلكه داراي راهکارها و برنامههای عملي نيز هست؛ زيرا به واقعيتهاي عيني جامعه علمي مسلمانان نظر دارد (قرباني، 1393).
محمد نقيب عطاس براي اسلاميسازي علوم دو مرحله قائل است: مرحله نخست پاکسازي علوم از آلودگيهاي تمدن غربي، و مرحله دوم غوطهورسازي علوم در مفاهيم کليدي فرهنگ اسلام (خسروپناه، 1392). به عقيده وی دوگانهانگاري واقعيت و حقيقت، دوگانهانگاري فکر و جسم يا تفاوت ميان عقلگرايي و تجربهگرايي بايد از پيکره علوم جدا شود (عطاس، 1374، ص63).
بر مبناي اين رويکرد، علوم انساني رايج آميختهاي از گزارههاي درست و نادرست است که براي اسلامي ساختن آن، تصحيح، تهذيب، تکميل و توجيه، ضروري است. تصحيح در جايي است که صحت يک گزاره نياز به قيد داشته باشد؛ اما فقط با تهذيب، ساحت علم از گزارههاي باطل پاک ميگردد. مراد از «تکميل»، افزودن دادههاي علمي منابع دين به ساحت علم است (ميرسپاه، 1383، ص206).
3. رويكرد تأسيسي (Founding Approach)
با توجه به تقريرهاي گوناگونی که از اين رويکرد شده، وجه مشترک همه آنها اين است که صاحبان اين رويکرد ميخواهند با ابتنای علم جديد بر مباني و باورها و ارزشهاي ديني، طرحی نو دراندازند و در علوم جديد براي توليد علم ديني تحولی ايجاد نمايند (نورعليزاده، 1396). اما چطور اين تحول در علوم جديد بهمنظور توليد علم ديني (نظريه) انجام شود؟ در اینباره نظريات و ديدگاههاي گوناگونی ارائه شده است. برخي معتقدند: توليد علم ديني مبتني بر توليد مباني علم از منابع دينی و متناسب با جهانبيني اسلامي است. برخي ديگر در توليد علم ديني، قائل به تحول در «روش» هستند؛ به اين معنا که در توليد علم ديني، روش توليد علم ديني برگرفته از روش فقاهتي و توسعه آن است (ابراهيميپور و محبي، 1394).
در نگاه اول، بهنظر میرسد علوم انساني مدرن مبتني بر يک مجموعه مفاهيم پايه و بنيادين فلسفي و متافيزيک است که چهارچوبهاي نظري خود را از آنها ميگيرد. بدینروی در توليد علم ديني بايد به اين مسئله توجه شود؛ زيرا «هرگونه سخني از تحول در علوم انساني موجود، جز از طريق تحول در مباني اين علم ناممکن خواهد بود» (جوادي آملي، 1386ب، ص128). اما در نگاه دوم، باور بر اين است که هر علم و معرفتي در منظومه فکري خاصي شکل ميگيرد و روششناسي علم نيز تابع همان منظومه و الگوست.
امروزه بسياري از ديدگاهها و رويکردها در علوم انساني، بهويژه در حوزه روش، هرچند در فضاي اسلامي و ديني تکوين يافتهاند، اما بهسبب بیتوجهی به مسئله فوق، بهصورت ناخودآگاه تحت تأثير ديگر پارادايمها قرار گرفتهاند و پارادايم نامطلوب بهجاي پارادايم مطلوب بر علم و نظريه حاکم شده است (عليتبار فيروزجاني، 1395). ازاينرو، بايد روش نظريهپردازي براي توليد علوم اسلامي در يک منظومه فکري ـ اسلامي و با رعايت اقتضاهاي آن تحقق يابد تا وجه ديني و اسلامي آن تضمين گردد.
4. رويكرد استنباطي (Inferential approach)
دو تقرير ذيل از معروفترين تقريرهاي اين رويکرد است:
يکي از تقريرها اين است که دين مشتمل بر همه کليات و جزئيات علوم گوناگون است. تقرير ديگر اينکه در دين فقط اصول و کليات علوم بيان شده و با روش اجتهادي ميتوان به جزئيات و تفاصيل آنها دست يافت. براساس تقرير اول، «اين رويکرد مبتني بر نظريه ناطق بودن قرآن، معتقد است که قرآن کريم در باب هر حقيقتي در هستي سخني گفته است؛ سخني ثابت، روشن و استوار» (باقري، 1374). اين کتاب الهي در باب هر حقيقتي در هستي سخني گفته است و هيچ حقيقتي از حقايق هستي در قرآن مغفول نمانده است. براساس اين ديدگاه، دين (اسلام) مشتمل بر همه اصول و جزئيات آن چيزهاي است که بشر در حوزههاي گوناگون معرفتي به آنها نياز دارد؛ چنانکه قرآن خود به نطق عليالاطلاق خويش درخصوص حقايق هستي اشاره کرده است؛ ازجمله آنجا که ميفرمايد: «وَ لارَطْبٍ وَ لايابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِين» (انعام:59)؛ «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء» (نحل:89)؛ «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْء» (انعام:38). بنابراين اگر قرار باشد نظريه ديني فراهم آيد بايد کوشيد تا با مطالعه دقيق متون ديني (قرآن کريم و روايات) مواد علم مورد نظر از آنها استنباط و استخراج گردد و سپس با تأليف و سازماندهي آنها پيکره علم مورد نظر سامان یابد.
اما براساس تقرير دوم، قرآن خود سخن نميگويد؛ صامت است؛ بايد آن را به سخن درآورد و «استنطاق» کرد تا بتوان از آن بهره گرفت. توصيه حضرت علي به اين کار «فاستنطقوه» (نهجالبلاغه، 1387، 210) نيز نشان ميدهد درهاي ناگشودهاي در بطون قرآن وجود دارد که بيتوسل به استنطاق نميتوان آنها را به چنگ آورد. پيشفرض نظر دوم اين است که نظريه اسلامي بهصورت پراکنده و متفرق در متون ديني بيان شده است؛ کاري که نظريهپرداز بايد انجام دهد اکتشاف و استنباط و غبارزدايي از چهره آن است (صدر، 1410ق، ص367). بنابراين، فراهم آوردن نظريه ديني در گرو آن است که اصول و کليات آن از متون ديني استخراج و سپس به شيوهاي استنباطي به کمک آن اصول و کليات موضوعات و يافتههاي جزئي مشخص شود.
بدینروی ميتوان گفت: روش «استنباطي» ـ درواقع ـ يک مبنا و دو مؤلفه دارد: مبناي آن عبارت از اين است که دين مشتمل بر اصول و کليات همه علوم است و مؤلفه اول آن کشف اصول و کليات از منابع ديني و مؤلفه دوم تفريغ فروع از اصول توسط روش اجتهادي است.
رويکرد برگزيده
رويکرد پژوهش حاضر «استنباطي» است که در اينجا معادل همان روش «استنطاقي» در نظر گرفته شده است. روش «استنطاقي» عبارت است از: «عمل گفتوگو با قرآن و به سخن درآوردن آن و بهکار بردن متن قرآني در راه کشف حقيقتي از حقايق بزرگ زندگي» (جمعي از نويسندگان، 1398، ص163). در اين روش محقق قرآن اين متن الهي را به نطق درآورده و با ضميمه نمودن تجارب بشري به آن، تمام آيات مرتبط با آن موضوع را به شکل مجموعي مورد مطالعه قرار ميدهد (صدر، 1381، ص33).
واژه «استنطاق» را برخي (طباطبائي، 1417ق، ج7، ص166) معادل «تفسير قرآن به قرآن»؛ برخی (جوادي آملي، 1386الف، ص115) «تأويل و معاني باطني»؛ برخي (معرفت، 1387، ج1، ص16) بهمعناي «استنباط» و برخي (شهيد صدر) بهمعناي «تفسير موضوعي» گرفتهاند. مرحوم شهيد صدر ميگويد: مراد از «استنطاق» تفسير موضوعي قرآن است، بهگونهاي که با مطالعه اوضاع جوامع هر عصر، مسائل و موضوعات گوناگون معلوم گردد و سپس با عرضه به قرآن به شکل سؤال، پاسخش دريافت شود (صدر، 1428ق، ص26). در کلام محققان و انديشمندان گفته ميشود: تفسير موضوعي دو وجه معنایي دارد. غالب عالمان تفسير موضوعي را عبارت از اين ميدانند که مجموعه آيات قرآن کريم حول يک واژه يا موضوع فراهم آیند و تفسير شوند. اينها از نوع ديگري از تفسير به نام «تفسير عصري» نيز سخن ميگويند که ناظر بر هر عصر و زمان و مشکلات آن و عرضه اين مسائل به قرآن است (شاکر، 1389، ص67).
اينکه مرحوم شهيد صدر ميگويد: «استنطاق» معادل تفسير موضوعي است، مرادش همين نوع دوم است. در اين نوع تفسير، مفسر بهجاي تفسير تکتک آيات، درپي دستيابي بهنظر قرآن درباره يک موضوع مشخص است (صدر، 1409ق، ص30). به عقيده ایشان تفسير موضوعي تنها آيات ناظر به يک موضوع (تفسير آيات متحدُ الموضوع) نيست، بلکه تفسير موضوعي در جواب يک مشکل يا مسئله انجام ميشود. آنچه را مرحوم شهيد صدر «تفسير موضوعي» مينامد، معادل همان «تفسير عصري» است (اخوان مقدم و ایزدي، 1392).
با توجه به هدف پژوهش حاضر که اکتشاف الگوي اسلامي توانمندسازي از منابع ديني است، رويکرد استنباطي به اين علت انتخاب شده که اين هدف بيشترين همخواني را با اين رويکرد دارد؛ زیرا فرورفتن در متون اسلامي تنها راه آگاهي از موضع اسلام درباره موضوع خاص (توانمندسازي) است (صدر، 1428ق، ص42).
محقق در تعامل با نصوص ديني (آيات و روايات) دو کار ميتواند انجام دهد: يکي استنباط احکام فردي، و ديگري دستيابي به نظريات ديني. نظريهپردازي براساس نصوص اسلامي بهمعناي فهم نصوص شريعت به قصد کشف نظريات اسلامي در حوزههاي گوناگون است (رفاعي، 1422ق، ص125).
بدینروی نگارنده اين سؤال را که «الگوي توانمندسازي منابع انساني از نظر اسلام چيست؟ به قرآن کريم و روايات عرضه کرده است و با رويکرد «استنباطي» و با بهرهگيري از روش نظريه «دادهبنياد» که قرابت زيادي نيز با اين رويکرد دارد، درصدد يافتن الگوی اسلامي توانمندسازي برگرفته از منابع ديني (قرآن و روايات) است.
معرفي روششناسي نظريه گراندد تئوري
براي واژه «grounded theory»، معادلهايي همچون «نظريه دادهبنياد» (خائفالهي و همکاران، 1390)؛ «نظريه بنيادي» (داناييفرد و ديگران، 1384، ص130)؛ «نظريه زمينهاي» (فقيهي و عليزاده، 1384)؛ و «گراندد تئوري» (منصوريان، 1385) بيان شده است. اما تاکنون روي هيچکدام بهصورت مشخص، توافق و اجماعي حاصل نشده است. بااينحال بهنظر ميرسد از بين اين مفاهيم موجود، «نظريه دادهبنياد» با واژه «گراندد تئوري» همسانتر باشد. بدینروی در تحقيق پيشرو از اين دو مفهوم بهصورت مترادف بهعنوان معرف روش تحقيق استفاده شده است.
«گراندد تئوري» عبارت است از: «فرايند ساخت يک نظريه مستند و مدوّن از طريق گردآوري سازمانيافته دادهها و تحليل استقرایي مجموعه دادههاي گردآوري شده بهمنظور پاسخگويي به پرسشهاي نوين در زمينههايی که فاقد مباني نظري کافي براي تدوين هرگونه فرضيه و آزمون آن هستند» (منصوريان، 1385، ص5).
پاول ميگويد: «گراندد تئوري» روشي است که نظريهها، مفاهيم، فرضيهها و قضايا را طي يک فرايند منظم، بهجاي استنتاج از پيشفرضهاي قبلي، ساير پژوهشها يا چهارچوبهاي نظري موجود، بهطور مستقيم از دادهها کشف ميکند (پاول، 1999، ص67). در اين روش تحقيق پژوهشگر تا زماني که به اطمینان نرسد، همچنان نمونهبرداري را ادامه ميدهد (داناييفر، ۱۳۸۴). اطمینان زماني ایجاد میشود که محقق از تبيين نظري تحقيق اعتماد يابد (فصيحي، 1390).
تحليل دادهها در اين روش مبتني بر سه عنصر اصلي (رمزها، مفاهيم و مقولهها) است (داناييفرد و امامي، ۱۳۸۶).
سابقه نظریه «دادهبنیاد» به دهه 1960 برميگردد؛ هنگاميکه دو پژوهشگر آمريکايي به نامهاي بارني گليسر (1930) و آنسلم اشتراوس (1916) در حوزه مطالعات پرستاري و پيراپزشکي درباره ايدهها و نگرشهاي بيماران بستري در مرکز درماني دانشگاه ايالت کاليفرنيا در سانفرانسيسکو تحقيق ميکردند. اين دو تن در سال ۱۹۶۷ با انتشار کتابي با عنوان کشف گراندد تئوري مفاهيم پايه و كليات روشهای خود را تشريح کردند. در اين کتاب «روش تحقيق مستمر» بهعنوان «نظريهپردازي دادهبنياد» ناميده شد. کتاب مزبور ايدههاي اصلي نظريهپردازي «دادهبنياد» را پايهريزي کرد و راهنماي روش کارِ انبوهي از پاياننامهها و گزارشهاي پژوهشي گردید (کرسول، 2005، ص396؛ فرنادز، 2004، ص84). نامگذاري اين روش به «نظريهپردازي دادهبنياد» به آن علت بود كه نظريههايي كه درباره مسائل پژوهش ايجاد ميشوند نه با تکيه بر نظريههاي قبلي، بلكه با تکيه بر دادههاي بهدستآمده متبلور ميشوند. منظور از «نظريه» در اين روش تحقيق، نظریههاي كلي و جامع نيست، بلكه الگویی/ مدلي براي توضيح دادههاي گردآوري شده است (حسرتي، 1385).
مراحل و فرايند توسعه يافته نظريه دادهبنياد
استفاده از نظريه «دادهبنياد» به روايت اشتراوس و کربین در حوزة مطالعات اسلامي بهمنظور اکتشاف الگو (نظريه) نيازمند برخي تغييرات در مراحل گوناگون اين نظريه است؛ همانگونه که خود اشتراوس و کربين در کتابشان گفتهاند: خوانندگان ما با مطالب اين کتاب ـ بهواقع ـ مثل بساط غذاهاي سرد هتلها رفتار ميکنند و از ميان آنچه بر خوان گسترده است، موافق ذائقۀ خود برمیگیرند (اشتراوس و کربين، 1391، ص30). بههمين سبب، در تحقيق حاضر، براي تدوين الگوی توانمندسازي از منظر اسلام از روشتحقيق توسعهيافته نظريه «دادهبنياد» استفاده شده است.
فرايند و مراحل توسعهيافته نظريه «دادهبنياد» به شرح ذيل است: 1) تعيين موضوع؛ 2) مرور ادبيات تحقيق؛ 3).معادليابي موضوع در متون ديني؛ 4) جمعآوري دادهها؛ 5) رمزگذاري باز (open coding)؛ يعني نامگذاري مفاهيمي که بيانگر رويدادهاي قطعي پديدهها هستند؛ 6) رمزگذاري محوري (Axial coding)؛ يعني رويههاي كه از طريق آنها، دادهها در فرايندي مستمر با هم مقايسه ميشوند تا پيوند بعد از رمزگذاري باز بين مقولهها مشخص شود؛ 7) رمزگذاري انتخابي (Selective coding)؛ يعني فرايند انتخاب مقوله محوري، پيوند نظاممند آن با ديگر مقولهها، ارزشگذاري روابط آنها و درج مقولههايی كه نياز به تأييد و توسعه بيشتري دارند؛ (الگوسازي).
نمودار 1. مراحل توسعهیافته نظریه دادهبنیاد
روايي و پايايي تحقيق
محققان کيفي بهعلت تفاوت فرضيات شناختشناسي و هستيشناسيِ پارادايمهاي روش کمّي و روش کيفي با همديگر، با استفاده از مفاهيم «روايي» (validity) و «پايايي» (reliability) بهمثابه معيارهاي ارزيابي در تحقيقات کيفي مخالفت کردهاند (محمدپور، 1388). در اين اواخر بيشتر محققان کيفي، نگرش متعادلتري نسبت به بحث روايي اتخاذ نمودهاند. آنها وقتي از روايي يک تحقيق صحبت ميکنند، معمولاً به واژههاي همچون «باورپذيري»، «قابل دفاع بودن» و «امانتدار بودن» اشاره ميکنند (فقيهي و عليزاده، 1384).
مهمترين معيارهاي ارزيابي كيفيت در تحقيق كيفي تا امروز توسط لينکلن و کوبا ارائه شده است. این دو محقق در دهه 1980 از مفهوم «قابليت اعتماد» براي جايگزيني مفاهيم «روايي» و «پايايي» در پژوهشهاي کيفي استفاده کردهاند. آنها معتقدند: معيار «قابليت اعتماد» دربرگيرنده چهار معيار جداگانه ـ اما به هم مرتبط ـ به شرح ذيل است: معيارهاي «باورپذيري» (Belief)، «انتقالپذيري» (transmissibility)، «اطمينانپذيري» (Reliability) و «تأييدپذيري» (Confirmation) (لينکلن و کوبا، 1982).
با پذیرش معيارهاي مذکور براي کيفيتسنجي يک پژوهش، ميتوان گفت: تحقيق حاضر بهعلت نقل دادهها بهصورت مستقيم (عين آيات) از اسناد معتبر و انتساب آنها به منبع وحي و نيز استفاده از روش تحقيق نظريه «دادهبنياد» که براي افزايش روايي دروني دادههاي يک تحقيق بسيار مناسب است و استفاده از رويههاي ويژة رمزگذاري و تحليل نمادها و نشانهها در مرحله تحليل داده كه موجب اطمينان یافتن از قابليت انتقال يا همان روايي بيروني میشود، از روايي مناسبي برخوردار است. بهعبارت دیگر، اين تحقيق شاخصهاي «امانتداري» (trustworthiness)، «باورپذيري»، «قابل دفاع بودن»، «انتقالپذيري» و «تأييدپذيري» را که شاخصهاي روايي هستند، در حد مناسبي داراست.
از طرف دیگر، ازآنجاکه روایی بدون پایایی نمیتواند وجود داشته باشد، نشان دادن اولی برای اثبات دومی کافی است (مهرابی، 1393، ص143). در واقع در یک جمله میتوان گفت: «پایایی» پیامد «روایی» است. با توجه به اينکه طي فرايند اين پژوهش، مشورتهاي مستمر با خبره اين فن صورت گرفته است، ميتوان گفت: مميزي تحقيق نيز قابل اطمينان بودن و پايايي پژوهش حاضر را تأييد ميکند. «مميزي تحقيق» عبارت است از: «بررسي فرايند و محصول تحقيق توسط داوران براي تعيين سازگاري آنها» (به نقل از: مهرابي، 1393، ص143؛ مايز وپوپ، 2002، ص50-52).
مراحل اجرا و کاربست نظريه دادهبنياد
کاربست توسعهيافته نظريه «دادهبنياد» بهمنظور اکتشاف الگوی (نظريه) توانمندسازي از منابع ديني (قرآن و روايات) مراحلي دارد که در ذيل به آنها اشاره شده است:
مرحله اول: تعيين موضوع
در نظريه «دادهبنياد» کلاسيک، محقق کار را با انتخاب حوزه مورد علاقه بهمنظور تعيين موضوع پژوهش شروع ميکند، نه با يک مسئله از پيش تعيينشده (گلاسر، 1998، ص118). محقق وقتي وارد موضوع مورد نظر شد، مسئله بهتدریج ظاهر خواهد شد (همان، ص122). تا کسي نداند که گمشده او چيست و بهدنبال چه ميگردد، طبيعتاً تلاشهاي او نيز هدفمند نخواهند بود. داشتن تصويري روشن از گمشده، نقشي کليدي در پيدا کردن آن دارد (شريفي، 1397). بدینروی براي بهرهگيري از روش «دادهبنياد» در متون اسلامي «تعيين موضوع» اولين قدم در راه رسيدن به الگو (نظريه) بهشمار ميرود. در تعيين موضوع، محقق بايد دلمشغولي و دغدغه خاصي داشته باشد كه ـ در اصطلاح ـ به آن «حساسيت نظري» میگویند (اشتراوس و كوربين، ۱۹۹۰). با توجه به تجربه و علاقه نگارنده به بحث «توانمندسازي»، اين موضوع بهعنوان موضوع تحقيق حاضر درنظر گرفته شد.
در رويکرد استنباطي اکتشاف الگوي (نظريه) ديني براساس نظريه «استنطاق» نيز نقطه آغاز يک موضوع خارجي است. پس از آنکه موضوع مشخص شد بايد آن را به قرآن و روايات عرضه کرد تا نظريه اسلامي بهصورت فراگير در آن موضوع استخراج شود (جمعي از نويسندگان، 1398، ص163)؛ زيرا قرآن کتابی صامت است؛ چنانکه امام جواد از امام صادق از پدرش باقرالعلوم نقل ميکند که فرمود: «إِنَّ هَذا الْقُرْآنَ لَيسَ بّناطقٍ يأمُرُ وَ ينهي، وَ لَکِن لِلقُرآنِ أَهلٌ يأمُرُونَ وَ ينهَونَ» (کليني، 1407ق، ج1، ص246). اميرالمؤمنين علي نيز در کلامی مشابه ميفرمايند: «هَذا کِتابُ اللهِ الصامِت، وَ أَنا کتابُ اللهِ النّاطِق» (حرعاملي، 1409ق، ج27، ص24).
مرحله دوم: مروري بر ادبيات موضوع
با توجه به علاقه نگارنده به بحث «توانمندسازي»، ارائه الگوي توانمندسازي منابع انساني از منظر اسلام در پژوهش حاضر بهعنوان موضوع تحقیق در نظر گرفته شد. سپس در سير مطالعات اکتشافي، ادبيات تحقيق در زمينه توانمندسازي مرور شد. هدف از مرور ادبيات موضوع کشف ابعاد و زواياي مبهم بحث و سؤالهاي مهم در آن زمينه و افزايش جولان فکري بوده است؛ زيرا اطلاع از تجارب علمي و ادبيات نظري موجود درباره موضوعي که قرار است بر نصوص عرضه شود، تصريح مسئله و تعميق درک محقق از موضوع پژوهش را بهدنبال دارد (صدر، 1424ق، ص21). در مرور ادبيات تحقيق، سعي شد تا از تأثيرات ناموجه پيشفرضهاي پارادايمي و مفروضات ماهوي نظريههاي موجود بر محتواي تبيين مورد نظر تا حد امکان جلوگيري شود (بستان نجفي، 1395). در سير مطالعات نظري به تفاسير قرآن کريم، کتب مديريت اسلامي و مقالات علمي ـ پژوهشي که با نگاه مديريتي درباره «توانمندسازي» مطالب ارزندهاي دارند، براي تبيين موضوع تحقيق مراجعه شد. بعد از مطالعات لازم در زمينه ادبيات توانمندسازي معلوم شد که با وجود اهميت اين موضوع و تلاشهاي نسبتاً خوبي که در ايران در اين حوزه انجام شده، ولي هنوز در زمينه ارائه الگوی مطلوب از «توانمندسازي منابع انساني از منظر اسلام» نواقص زيادي وجود دارد.
مرحله سوم: معادليابي موضوع در منابع ديني
با توجه به اينکه در متون ديني واژه «توانمندسازي» وجود ندارد، براي دستيابي به معادل اين واژه از سه روش بهره گرفته شد: مصاحبه با کارشناسان، معنايابي از لغتنامهها، و مراجعه به ساير تحقيقات.
در مصاحبه با ده تن از کارشناسان متخصص در حوزه علوم قرآني و اسلامي، چندين مفهوم بهعنوان معادل واژه «توانمندسازي» معرفي شد: رشد، تربيت، قدرت، قوت، بَلَغ، توفيق، اِستَوي، اَشُدَه، بسطه، سِداد، کمال و سعه. درمجموع، همه کارشناسان به نحوي واژه «رشد» را مناسبترين و نزديکترين مفهوم به واژه «توانمندسازي» معرفي کردند.
در روش دوم، معنايابي از لغتنامهها، با مراجعه به کتب لغت و مشخصاً کتاب التحقيق في کلمات القرآن الکريم، که مشتمل بر 36 فرهنگ لغت است (مصطفوي، 1375، ج14، ص203) واژههاي مذکور بررسي و معنايابي شدند. برایند کار حاکي از معرفی واژه «رشد» بهعنوان اصليترين معادل «توانمندسازي» بود.
روش سوم، مراجعه به تحقيقات ديگران، يکي از تحقيقات خوب آثار شهيد مطهري است که ايشان در يکي از آثارش در تعريف از «رشد» مينویسد: «رشد» يعني: توانايي، شايستگي و لياقت اداره و نگهداري و بهرهبرداري از سرمايهها و امکانات مادي يا معنوي که به او سپرده شده است. بهتعبير ديگر، «رشد» يعني: قدرت اداره و قدرت بهرهبرداري از امکانات و سرمايهها (مطهري، 1381، ص75).
يکي ديگر از تحقيقات خوب، کارهاي ارزندهاي است که توسط دکتر اميرحمزه مهرابي در اين زمينه انجام شده است. ايشان براي دستيابي به معادل واژه «توانمندسازي» از چهار روش مصاحبه با کارشناسان، اولويتسنجي با تست خبرگي، معنايابي از لغتنامهها، و مفهومشناسي اصطلاحي استفاده کرده و نتیجه گرفته است که واژه «رشد» از بين تمام واژههاي قرآني که قرابت نسبي با واژه «توانمندسازي» دارند مناسبترين واژه است.
مرحله چهارم: گردآوري دادهها و اطلاعات از منابع ديني
بعد از روشن شدن موضوع در نظريه «دادهبنياد» مرحله گردآوري دادهها فرارسید. در تحقيق حاضر با روشن شدن معادل موضوع، يعني «رشد»، براي جمعآوري دادهها، قرآن کريم منبع اصلي در نظر گرفته شده است؛ زيرا بهترين منبع براي شناخت توانمنديهاي انسان است. به قول آيتالله جوادي آملي «حقيقت انسان کتابي است نيازمند شرح. شارح اين کتاب هم کسي جز مصنف آن، يعني پروردگار هستي نميتواند باشد؛ زيرا خداوند، هم نويسنده اين کتاب است و هم متکلم کلمات آن» (جوادي آملي، 1391، ج14، ص35). در کنار قرآن کريم، کتاب شريف غرر الحکم نيز بهعنوان منبع درنظرگرفته شد.
برای جمعآوري دادهها، تمام آيات قرآن کريم و کتاب شريف غرر الحکم مطالعه شد. در بررسي آيات قرآن کريم و روايات امام علي آن دسته از آيات قرآن و رواياتی که بهنظر نگارنده احتمال ميرفت ميتوانند بهمثابه «حجت» در مسير کشف الگوي (نظريه) اسلامي توانمندسازي قرار گيرند و نصی مرتبط با موضوع پژوهش بهشمار آیند، گردآوري شدند، چه نصوصی که مستقيماً مشتمل بر عنوان موضوع بودند يا نصوصی که مفهوماً با موضوع ارتباط داشتند و يا با يکي از ويژگيهاي خاص آن مرتبط بودند.
جمعآوري دادهها از قرآن و روايات تا جايی ادامه يافت که نگارنده به اين نتيجه رسيد که ادامه جمعآوري دادههاي (آيات و روايات زيادتر) بيشتر سودي ندارد و موجب افزايش اطلاعات در اين حوزه نمیشود. بهعبارت دیگر، جمعآوري دادهها به «نقطه اشباع» رسيد. يکي از نشانههاي «نقطه اشباع» روبهرو شدن با دادههاي تکراري است (سوسا و ديگران، 2006، ص324). تصور غالب اين است كه اشباع نظري عملاً زماني اتفاق ميافتد كه ديگر طبقه تازهاي از دادهها استخراج نشود (کوربين و اشتراوس، 2008، ص146).
درنهايت آيات و روايات در دو بخش دستهبندي شدند:
الف) آيات و رواياتی که بهصراحت به واژه «رشد» و مشتقات آن اشاره داشتند. در اين بخش مشخص شد که کلمه «رشد» و مشتقات آن تنها 19 بار در قرآن کريم و قریب 28 بار در کتاب شريف غرر الحکم بهکار رفته است.
ب) آيات و رواياتي که بهنحوي بر مفهوم «توانمندسازي» دلالت داشت. حجم آيات و روايات جمعآوري شده که بهنوعي بر مفهوم «توانمندسازي» دلالت دارند و يا با عوامل مؤثر بر توانمندسازي «رشد»، عوامل زمينهساز توانمندسازي و عوامل بازدارنده توانمندسازي مرتبطاند، بسيارند، بهگونهاي که به صدها آيه و روايت ميتوان رسيد.
مرحله پنجم: رمزگذاري باز دادهها
در رمزگذاري باز، به هريک از مضامين جمعآوري شده عنوان و رمز داده ميشود، بهگونهاي که خواننده با مشاهده آن عنوان تا حد زيادي به مفهوم جملات پي ميبرد. براي اين کار، محقق دادههاي جمعآوري شده را چندبار مرور ميکند تا به استخراج و انتخاب مفهوم مناسب براي هريک از آنها برسد. در تحقيق حاضر نيز دادههاي جمعآوري شده بهدقت مطالعه شد و به هر قسمت مناسب از دادهها که يک کلمه یا خط یا بند بود يک مفهوم اختصاص داده شد.
رمزگذاري باز تا زمان شناسايي مقوله (مقولههاي) اصلي ادامه یافت. چند معيار براي انتخاب يک مقوله بهعنوان مقوله اصلي وجود دارد که مهمترين آنها عبارتاند از: مرکزي بودن، مرتبط بودن با ساير مقولهها، وقوع مكرر در داده، و صرف زمان بيشتر براي اشباع شدن (صادق وزيري و همکاران، 1394).
از گروهبندي مفاهيم، مقولهها (Categories) بهدست ميآيد. مقولهها از طريق همان فرايند تحليلي مقايسهها براي برجستهسازي شباهتها و تفاوتها توليد ميگردند که در سطح پايين براي توليد مفاهيم استفاده ميشوند (سيف و همکاران، 1393). مقولهها «شالوده» ساختن نظريه هستند و ابزاري را فراهم ميآورند که بهوسيله آن نظريه ميتواند يکپارچه شود (اشتراوس و کوربين، 1990، ص7).
از اين مرحله به بعد، عملاً تحليل دادههاي جمعآوري شده شروع ميگردد و سختترين بخش نظريه «دادهبنياد» است، بدینروی محقق بايد برخي ويژگيها و خصوصيات را داشته باشد تا از عهده اين کار بهخوبي برآيد؛ ازجمله اينکه علاوه بر برخورداری از دانش آکادميک، بايد توانايي فهم و استفاده از متون ديني و زبان عربي را نيز داشته باشد. همچنين باید حديث بودن متن و فهم متن روايي احراز گردد. برخورداري از اين توانمندي موجب میشود نگارنده براي يافتن مفاهيم موردنظر از متون ديني دچار سردرگمي و حالت تحير نشود و متوجه گردد که براي يافتن مفاهيم به کدام متن باید مراجعه نمايد.
دادههای جمعآوري شده که به صدها آيه و روايت ميرسيد، بهدقت چند بار مرور شد و از ميان آنها تعداد 300 نمونه که به دلالت مطابقي و يا التزامي و تضمني بر واژه «رشد» دلالت داشتند انتخاب شد. اين رمزگذاري (انتخاب مفهوم و عنوان گذاري) به خبرگان نيز ارائه شد که پس از مشورت و تبادل نظر 254 نمونه تأييد گردید.
جدول 1: نمونهای از کدگذاری باز
شناسه متن ترجمه منبع مفهوم (رمز)
R1 وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لايَعْقِلُون و پليدى (كفر و گناه) را بر كسانى قرار مىدهد كه نمىانديشند. يونس:100 ضرورت تعقل
R2 ألَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُزَكُّونَ أَنْفُسَهُمْ آيا نديدى آنهايى را كه خودستايى مىكنند؟ نساء: 49 خودستايي
R3 إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا اْلَاماناتِ إِلى أَهْلِها خداوند فرمان مىهد كه امانتها را به صاحبانشان بدهيد. نساء: 58 شايستهسالاري
R4 أَصلِح المُسِيءَ بِحُسنِ فِعَالِکَ آدم بدکار را بهوسيله کار نيک خود اصلاح کن. غرر الحکم، ج1، ص99 الگوي عملي
R5 وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلا به عهد خود وفا کنيدکه از وفاي به عهد سؤال ميشود. اسراء: 34 تعهد و مسئوليت
مرحله ششم: رمزگذاري محوري دادهها
رمزگذاري محوري همان فرايند تبديل مفاهيم به مقولهها يا خلاصه کردن دادهها تحت عنوان مقولههاي اصلي است (گولدينگ، 2002). اين مرحله از رمزگذاري به اين علت «محوري» ناميده شده است که رمزگذاري حول «محور» يک مقوله تحقق مييابد (لي، 2001، ص49). در اين مرحله دستههاي اوليه مفاهيم که در رمزگذاري باز تشکيل شدهاند با هم مقايسه گردیده و آنهايي که باهم شباهت دارند، حول محور مشترکي قرار ميگيرند. توجه به شرايط، زمينهها و پيامدهاي هر طبقه در اين مرحله ضروري است (دايمن و هالوي، 2002، ص123).
در تحقيق حاضر، تعداد مفاهيم (مضامين) بهدستآمده از آيات و روايات توسط فرايند مرحله رمزگذاري باز زياد بود، بهگونهاي که تعداد رمزها و مفاهيم به 254 مفهوم رسيد. بههمين علت، پس از مرور چندين باره رمزها و تعيين شباهتها و تفاوتهاي آنها، براي اينكه نگارنده بتواند با تعداد رمزها و مفاهيم كمتري کار کند سعي شد رمزهایي که محتواي مشترکي دارند با هم ادغام شوند و با رمز مشترک، نام جديدی براي آنها انتخاب گردد. ازاينرو با تحليل مجدد مفاهيم بهدستآمده از آيات و رواياتی که در مراحل قبل استخراج شده بودند، ارتباط آنها با همديگر بهصورت سيستمي بیشتر بررسي شد؛ زيرا «براي اکتشاف نظريه لازم است هر نصي را بهصورت جزئي از کل و بخشي از يك مجموعه مرتبط به هم نگريست و بهعبارتي، نگاه جزئي را به نگاه سيستمي و کلي تبديل نمود» (آقانظري و خطيبي، 1392، ص14). اين بررسي بهگونهاي بود که با دستهبندي، تلخيص، ترکيب مفاد و درونمايههاي نصوص و قرار دادن آنها در يك دستگاه نظري جامع، هر مفهوم جايگاه مناسب خود را در اين دستگاه نظري یافت. درنتیجه از راه تأمل در عناصر رمزگذاري شده از حيث مناسبات منطقي ميان آنها، 24 مؤلفه شکل گرفت.
صحت عناوين مؤلفههاي بهدستآمده از رمزگذاري محوري، توسط فن «دلفي» براي خبرگان ارسال شد و از آنها خواسته شد نظراتشان را نسبت به اين دستهبندي و عناوين و مفاهيم استخراج شده اعلام نمايند. بعد از جمعآوري نظريات آنها، نتيجه اين شد که بیشتر این دستهبنديها تأييد گردید و در بعضی هم اصلاحات لازم اعمال شد. در جدول ذيل، به نمونهاي از رمزگذاري محوري در اين پژوهش بهاختصار اشاره شده است:
جدول 2: نمونهای از رمزگذاری محوری
شناسه رمزها (مفاهيم) مؤلفهها
1+2+3+4+5+6 به تأخير انداختن مجازات + تشويق بيشتر از عملکرد، اما تنبيه فقط بهاندازه تخلف + تشويق ترغيب + تشويق و انذار + پاداش براساس کار + تأخير در مجازات. تشويق و تنبيه
8+9+10+11+12+13 تخصص و شايستهسالاري + توجه به عملکرد کارکنان + تعهد ملاک گزينش + ارتقا براساس عملکرد + نقش شايستگي درتصدي مسئوليت + تناسب شغل و شاغل. تخصص و شايستهسالاري
15+16+17+18+19+20 اصل فرمانبري در سازمان براساس قانون + لزوم اطاعت از مدير + تدبير امور و تقسيم وظايف + سبک مديريت مشارکتي + لزوم مشورت + اهميت مشورت. سبک مديريت
مرحله هفتم: رمزگذاري انتخابي دادهها
در نظريه «دادهبنياد» رمزگذاري انتخابي روند انتخاب مؤلفههاي اصلي است، بهگونهای نظاممند و سپس ارتباط دادن آنها با ديگر مؤلفهها، اعتبار بخشيدن به روابط و پرکردن جاهاي خالي با مقولاتي که نياز به اصلاح و گسترش بيشتر دارند (اشتراوس و کوربين، 1998، ص82). در اين مرحله، محقق يکپارچهسازي و پالايش مقولهها و تبيين ارتباط بين آنها را انجام ميدهد؛ بهاينصورت که با ايجاد يک آهنگ و چيدمان خاص در بين مقولهها، آنها را براي ارائه و شکلدهي يک نظریه تنظيم ميکند (بهادري، 1397).
در اين مرحله از تحقيق پيشرو، سعي شد به ارتباط دادن مؤلفهها به همديگر توجه جدي صورت گيرد، بهگونهاي که مؤلفهها همچون قطعات يک جورچین به همديگر ربط داده شوند تا يک کل پيوسته را شکل دهند. همچنين تلاش شد به استحکام بيشتر مفاهيم و مؤلفهها پرداخته شود و دادههاي سازماندهي شده در قالب مؤلفههاي گوناگون، مجدداً در يک تقسيمبندي ديگر در «مقوله» محدودتري دستهبندي شوند. ازاينرو، تعداد مؤلفهها که در مرحله قبلي رمزگذاري به 24 نمونه رسيده بود، اينبار با توجه به وجوه مشترک مؤلفهها (و خردهمؤلفههاي درون آنها) با مشورتخواهي از کارشناسان امر و استادان در يک تقسيمبندي کليتر، تحت عنوان «مقوله» آورده شدند که درنتيجه مقولههاي به دست آمده تحت عنوان مقوله (متغير)هاي چهارگانه ذيلالذکر تنظيم گردید:
جدول 3: رمزگذاری انتخابی
مؤلفهها مقولهها موضوع
تدبير و دورانديشي، همت و پشتکار، تعهد و مسئوليت، تجربه و تخصص، خودباوري و اعتمادبهنفس، تعقل و تدبر، عملگرايي همراه باايمان، عدالتمحوري، شايستهسالاري، اعتماد و تفويض اختيار، انگيزش، تشويق و قدرداني، تقسيم وظايف و سبک مديريت، تأمين نياز. متغيرهاي مؤثر توانمندسازي (رشد دادن)
امانتداري، توکل به خداوند درانجام وظايف، دقت در انجام وظايف، تقدم منافع سازمان، اطاعتپذيري، بخشش و مدارا، کمالخواهي، تناسب شغل و شاغل، علمخواهي. متغيرهاي زمينهساز
بيدقتي و کمحوصلگي در انجام وظايف، بياعتمادي، خودستايي، خودبرتربيني، تملقگويي، تقدم منافع فردي بر منافع سازمان، سوء تدبير، ازخودبيگانگي، عدم تخصص، بيحالي. متغيرهاي بازدارنده
مسئوليتپذيري، ريسکپذيري، تعهد سازماني، بهبود عملکرد، باور به امکانپذيري حل مشکل، بهبود عملکرد، رضايتمندي، خردگرايي، انتخاب احسن. نتايج و پيامدها
مرحله هشتم: ارائه الگوي (نظريه) برآمده از تحليل دادهها
در نظريه «دادهبنياد» آخرين مرحله در تحليل دادهها، نگارش و تدوين نهايي نظريه است. بدینروی در اين مرحله تصوير واقعيتري از پژوهش پیش روست. محقق در اين مرحله يک طرح کلي نظري يا چهارچوب مفهومي براي شکلبندي نظريه عرضه ميکند. طبق گفته برخي محققان، يک پژوهشگر در شيوه نظريه «دادهبنياد» ميتواند نظريه خود را از سهراه (نمودار، تشريحي و روايت يک داستان و يا مجموعهاي از گزارهها) ارائه نمايد (کرسول، 2005، ص405). البته چون طراحي چهارچوب مفهومي که منجر به الگوسازي و ارائه آن براي مخاطبان ميگردد، نياز به خلاقيت و آشنايي با فنون بالايي دارد، کاري دشوار است. در پژوهش حاضر در يک بازه زماني مطلوب با دقت فراوان و مشاورههاي متعدد با اهلفن و کارشناسان حوزوي و دانشگاهي در نهايت «الگوي مفهومي توانمندسازي» حاصل از اجراي نظريه «دادهبنياد» در منابع ديني (قرآن کريم و کتاب شريف غرر الحکم) در قالب ذيل نشان داده شده است:
نمودار 2: الگوی جامع توانمندسازی منابع انسانی از منظر اسلام
نتيجهگيري
يکي از روشهاي کيفي که در بسياري از حوزههاي پژوهشي توجه ويژهاي نيز به خود جلب کرده روش نظريه «دادهبنياد» است. اين روش ميتواند همچون پلي بين دو پارادايم گذشته (اثباتگرايي) و آينده (پراگماتيسم) ایفای نقش کند. اين روش از پارادايم ساختارگرايان غير منعطف که بیشتر بر آزمون نظريههاي بهدستآمده از قياس اکتفا ميکنند عبور کرده است؛ بدینروی از انعطاف و قابليت خوبي براي استفاده در حوزههاي گوناگون علمي ـ پژوهشي، بهویژه در منابع ديني (قرآن و روايات) برخوردار است، بهگونهاي که محقق ميتواند با تبيين اين روش و بوميسازي آن گامي مؤثر در جهت بازخواني و بهکارگيري آن در متون ديني (قرآن و روايات) بردارد.
از سوی ديگر روش نظريه «دادهبنياد» از مرحله انتخاب موضوع تا مرحله جمعآوري و تجزيه و تحليل دادهها، شباهت زيادي با سيره علماي اسلامي در تحقيقات دارد که در منابع ديني براي اکتشاف نظريه ديني از آن استفاده ميکنند، ازجمله، اين روش با روش «استنطاقي» مرحوم شهيد صدر شباهت فراوانی دارد. در اين تحقيق نشان داده شد که با استفاده از روش نظريه «دادهبنياد» و بوميسازي آن ميتوان از اطلاعات و دادههاي موجود در منابع ديني (قرآن و روايات) در حوزهها و عرصههاي جديد که يکي از آن حوزهها مباحث سازمان و مديريت است، براي اکتشاف الگوي «توانمندسازي منابع انساني ـ اسلامي» بهره گرفت. البته در صورت پيمودن يک مسير درست، الگوي (نظريه) بهدستآمده در زمره نظريات خدشهناپذير در حيطه تخصصي خود بهشمار خواهد آمد. بدینروی تحقيق حاضر گرچه خالي از نقص نيست، ولي بهعلت آنکه از روايي و پايايي لازم برخوردار است، ميتوان ادعا کرد که الگوي بهدست آمده از اين تحقيق قابل اعتماد است و ميتواند در سازمانهاي اسلامي اجرا شود.
- نهجالبلاغه، 1387، ترجمه محمد دشتي، قم، بوستان كتاب.
- ابراهيميپور، قاسم و محمدعارف محبي، 1394، «تحليل رويکردهاي علم ديني با تأکيد بر علوم اجتماعي»، معرفت فرهنگي اجتماعي، ش23، ص95-118.
- ابراهيميپور، قاسم، 1397، «بررسي انتقادي ظرفيتهاي رويکرد تهذيبي در اسلاميسازي علوم انساني، با تأکيد بر جامعهشناسي»، مطالعات فرهنگي اجتماعي حوزه، ش3، ص23-43.
- اخوانمقدم، زهره و مهدي ايزدي، 1392، «ضرورت، ماهيت و روش استنطاق از نظر روايات اهلبيت،»، مطالعات قرآن و حديث، ش12، ص103-126.
- اشتراوس، انسلم و جوليت کوربين، 1391، مباني پژوهش کيفي، ترجمه ابراهيم افشار، چ دوم، تهران، نشر ني.
- آقانظري، حسن و مهدي خطيبي، 1392، «روششناسي فقه نظريات اقتصادي از منظر شهيد صدر»، معرفت اقتصادي، ش8، ص5-28.
- باقري، خسرو، 1374، «هويت علم ديني»، حوزه و دانشگاه، ش3، ص6-18.
- باقري، خسرو، 1382، هويت علم ديني، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- بستان نجفي، حسين، 1395، «روش نظريهسازي ديني در علوم اجتماعي»، روششناسي، ش86، ص121-141.
- بهادري، علي، 1397، «پژوهش کيفي دادهبنياد «رمزگذاري» و اهميت، مراحل و شيوه اجراي آن در کارورزي دانشگاه فرهنگيان»، راهبردهاي نوين تربيت معلمان، ص69-88.
- بهروزيلک، غلامرضا و حسن عليياري، 1396، «کاربرد روش تحقيق نظريه دادهبنياد در استخراج نظريه از متون ديني»، مطالعات معرفتي در دانشگاه اسلامي، ش73، ص549-566.
- جمعي از نويسندگان، 1398، مجموعه مقالات چهارمين کنگره بينالمللي علوم انساني اسلامي ـ درآمدي بر نظريه اسلامي در دانش مديريت بر مبناي آراي شهيد صدر، تهران، آفتاب توسعه.
- جوادي آملي، عبدالله، 1386الف، قرآن در کلام علي، قم، اسلامي.
- ـــــ ، 1386ب، منزلت عقل در هندسه معرفت ديني، تحقيق و تنظيم احمد واعظي، قم، اسراء.
- ـــــ ، 1391، تفسير موضوعي قرآن کريم، صورت و سيرت انسان در قرآن، ج14، قم، اسراء.
- حافظنيا، محمدرضا، 1382، مقدمهاي بر روش تحقيق در علوم انساني، چ نهم، تهران، سمت.
- حجازيفر، سعيد، 1396، «رويکردها و منظومه پژوهشي مطالعات مديريت اسلامي»، مديريت اسلامي، س25، ش1، ص57-89.
- حرّعاملي، محمد بن حسن، 1409ق، وسائل الشيعه، ج27، قم، مؤسسة آلالبيت.
- حسرتي، مصطفي، 1385، «مقدمهاي بر روش کيفي نظريهسازي دادهبنياد»، زبان و زبانشناسي، ش3، ص75-86.
- حيدريفر، مجيد و عالينژاد، 1394، «اسلاميسازي علوم در پرتو مباني قرآن کريم»، پژوهشهاي انديشه قرآني، ش1، ص37-64.
- خائفالهي، احمدعلي، رؤيا اسديفرد و علي رضائيان، 1390، «مدل شايستگي مديران دولتي ايران (براساس صحيفه امام) رويکرد استراتژي تئوري دادهبنياد»، مديريت دولتي (دانشکده مديريت دانشگاه تهران)، ش8، ص75-92.
- خسروپناه، عبدالحسين، 1392، «مباني حکمي علم ديني از ديدگاه محمد نقيب العطاس»، حکمت و فلسفه، ش34، ص81-102.
- خنيفر، حسين، 1387، «روشهاي پژوهش؛ روزنهاي به دنياي پژوهش»، پرسمان، ش73.
- داناییفر، حسن و سید مجتبی امامی، 1386، «استراتژي¬هاي پژوهش كيفي: تأملي بر نظريه¬پردازي داده بنياد»، انديشه مديريت، ش2، ص69-97.
- داناييفرد، حسن، 1384، «تئوريپردازي با استفاده از رويکرد استقرايي؛ استراتژي مفهومسازي تئوري بنيادي»، دانشور رفتار، ش11، ص57-70.
- رفاعي، عبدالجبار، 1422ق، منهج الشهيد الصدر في تجديد الفکر اسلامي، دمشق، دارالفکر.
- سیف، بهمن، حسنعلي اکبری، ابوالفضل محمدی و مجتبی اسکندری، 1393، «سبک رهبري فرماندهان نظامی از دیدگاه امیرالمؤمنین حضرت علی در نهجالبلاغه»، پژوهشی مدیریت اسلامی، س22، ش1، ص9-40.
- شاکر، محمدکاظم، 1389، مباني و روشهاي تفسيري، قم، مصطفي.
- شريفي، احمدحسين، 1397، «روش اکتشاف نظريه از منابع و متون ديني»، روششناسي علوم انساني، ش94، ص7-21.
- صادق وزيري، فراز، علياكبر فرهنگي و مهدي کروبي، 1394، «نظريه دادهبنياد کلاسيک؛ شرح مراحل توليد نظريه مرکز ثقلي هويت برند توريسم سلامت ايران»، مديريت بازرگاني، پياپي1، ص145-162.
- صدر، سيدمحمدباقر، 1381، سنتهاي تاريخ در قرآن، ترجمه و تحقيق سيدجمالالدين موسوي، چ سوم، تهران، تفاهم.
- ـــــ ، 1409ق، السنن التاريخيه في القرآن، دمشق، دارالتعارف.
- ـــــ ، 1410ق، اقتصادنا، در: المجموعة الکاملة لمؤلفات السيد محمدباقر الصدر، ج10، بيروت، دار التعارف للمطبوعات.
- ـــــ ، 1424ق، المدرسة القرانية، تهران، دارالکتب اسلامي.
- ـــــ ، 1428ق، المدرسۀ القرانية، قم، مرکز الابحاث و الدراسات التخصصيه للشهيد صدر.
- طباطبائي، محمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، ج7، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه.
- عابدي، احمد و عليرضا شواخي، 1389، «مقايسه روششناسي پژوهش کمي و کيفي در علوم رفتاري»، راهبرد، ش54، ص153-168.
- عطاس، محمدنقيب، 1374، اسلام و دنيويگري )سکولاريسم)، ترجمه احمد آرام، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه تهران و مؤسسه انديشه و تمدن اسلامي کوالالامپور.
- عليتبار فيروزجاني، رمضان، 1395، «روششناسي علوم انساني اسلامي ـ مختصات، بايستگيها و ويژگيها»، ذهن، ش68، ص147- 176.
- فاروقي، اسماعيل، 1385، «توضيحاتي ناگزير» اسلاميسازي معرفت، تدوين و ترجمه مجيد مرادي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- فصيحي، امانالله، 1390، «مديريت کيفيت در تحقيق کيفي با تأکيد بر گراندد تئوري واثنوگرافي»، عيار پژوهش، ش6، ص45-66.
- فقيهي، ابوالحسن و محسن عليزاده، 1384، «روايي در تحقيق کيفي»، فرهنگ مديريت، ش9، ص5-19.
- قرباني، قدرتالله، 1393، «اسلاميسازي معرفت: بررسي ديدگاههاي اسماعيل راجي الفاروقي»، پژوهشهاي علم و دين، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، ش10، ص131-151.
- کافی، مجید، 1393، «پارادایم اسلامی روششناختی علوم انسانی»، اسلام و علوم اجتماعی، ش11، ص25-51.
- كليني، محمد بن يعقوب بن اسحاق، 1407ق، الکافی، ج1، تهران، دارالكتب الإسلاميه.
- محمدپور، احمد، 1388، «ارزيابي كيفيت در تحقيق كيفي اصول و راهبردهاي اعتباريابي و تعميمپذيري»، علوم اجتماعي، ش48، ص73-104.
- مصطفوي، حسن، 1375، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- مطهري، مرتضي، 1381، امدادهاي غيبي، چ سيزدهم، قم، صدرا.
- معرفت، محمدهادي، 1387، التفسير الاثري الجامع، قم، مؤسسة التمهيد.
- منصوريان، يزدان، 1385، «گراندد تئوري چيست و چه کاربردي دارد؟»، ويژهنامه علم اطلاعات و جامعه اطلاعاتي، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
- مهرابي، اميرحمزه، 1393، توانمندسازي در نظام ارزشي اسلام، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي.
- ميرسپاه، اکبر، 1383، انقلاب فرهنگي و اسلاميشدن رشتههاي علمي: درآمدي بر آزادانديشي و نظريهپردازي در علوم ديني، دبيرخانه نهضت آزادانديشي، قم، حوزه علميه قم، مرکز مديريت.
- نورعليزاده، فرشته، 1396، «نقدي بر رويكردهاي امكان و توليد علم ديني»، پژوهشهاي علم و دين، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، س8، ش2، ص89-112.
- Corbin, J, & Strauss, A, 2008, Basics of qualitative research (3e), Techniques and procedures for developing grounded theory, Thousand oaks, USA, Sage.
- Creswell, J. W, 2005, Educational Research: Planning, Conducting, and Evaluating Quantitative and Qualitative Research (2nd edition).
- Daymon Ch. Holloway I, 2002, Understanding, Managing, and Implementing Quality: Frameworks, Techniques and Cases, Routledge.
- Fernández, Walter D, 2004, Using the Glaserian Approach in Grounded Studies of Emerging Business Practices. Electronic Journal of Business Research Methods, 2 (2).
- Glaser, B, 1998, Doing grounded theory: Issues and discussions, Sociology Press. Mill Valley, CA.
- Goulding, Ch, 2002, Grounded Theory A Practical Guide for Management, Business and Market Researchers, SAGE Publications.
- Guba, E. G, & Lincoln, Y. S, 1982, Epistemological and methodological bases of naturalistic inquiry. ECTJ, 30(4), p.233-252.
- Lee, J, 2001,, A Grounded Theory: Integration and Internalization in ERP Adoption and Use, Unpublished Doctoral Dissertation, University of Nebreska, In Proquest UMI Database
- powell, R, 1999, “The psychology of Religion and Spirituality? Yes And No” The international Journal of the psychology of Religion, vo1,no.1, p.3-16.
- Sousa, C. A. & p. H. J. Headriks, 2006, “The Need for Grounded Theory in Developing Knowledge Based View of organization Research Methods”, vol,9,no.3, p.315-338.
- Strauss, Anselm L, & Corbin, Juliet, 1990, Basics of Qualitative Research: Grounded Theory Procedures and Techniques, Sage.
- Strauss, Anselm L, & Corbin, Juliet, 1998, Basics of Qualitative Research: Techniques and Procedures for Developing Grounded Theory, 2nd Ed, Sage.
- Mays, N. G .pope, 2002, ”Assessing Quality in Qualitative Research”, British Medical Journal, Jan.1, p.52-52.


