اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 21، پاییز و زمستان 1400، صفحات 37-53

    نقش خانواده در پرورش مدیران از منظر اسلام

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    علی رضائیان / استاد گروه مدیریت دانشگاه شهید بهشتی / h.ali.rezaian@gmail.com
    محسن منطقی / دانشیار گروه مدیریت مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره / manteghi@qabas.net
    ✍️ محمدتقی جمشیدی کوهساری / کارشناسی ارشد مدیریت مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره / mahdi71jam@gmail.com
    چکیده: 
    نخستین جرقه‎های پرورش مدیران، با تشکیل سازمان ها همراه بوده است. در این تحقیق با بررسی نقش ها و کارکردهای خانواده و ساحت های سه گانه‌ی انسان (بینش، گرایش و کنش) مشخص شد که یکی از ابزارهای تربیتی و پرورشی، خانواده است. خانواده به عنوان اصلی ترین رکن در تربیت افراد، نقش مهمی در پرورش مدیران مناسب نظام اسلامی دارد. بیشتر پژوهش ها در زمینه‌ی پرورش مدیران، پیرامون نقش آموزش و پرورش بوده و از نقش خانواده غفلت شده است. خانواده از طریق ایفای نقش، ارتباط و دخالت عاطفی می تواند در کنار آموزش و پرورش، همسالان و محیط، در شکل گیری مدیران آینده تأثیرگذار باشد. در این نوشتار از روش اجتهادی استفاده شده و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای است که در عین بهره مندی از دانش روز در حوزه‌ی مدیریت، از منابع دینی برای گسترش دانش مدیریت استفاده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که خانواده نقش پایه گذاری برای پرورش مدیران به عهده دارد و با تربیت صحیح بر اساس عمل به احادیث، علت مُعِده و زمینه ساز برای پرورش مدیران است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Role of Family on developing Managers from the Viewpoint of Islam
    Abstract: 
    The first sparks of developing managers were associated with the formation of organizations. Examining the roles and functions of the family and the three areas of human beings (insight, attitude and action), this paper reveals that, the family is one of the most important parts of education. The family, as the main element in developing the managers, has an important role in educating the managers of the Islamic system. However, the role of the family in educating managers has been neglected so far. The family can play an important role in educating managers through role playing ,emotional interference education and the environment. Using Ijtihad and library research method, this paper studies the role of family in developing managers from the viewpoint of Islam. The research findings show that, the family has a founding role in developing managers.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    مقدمه
    امروزه يکي از مباحث مهم در حوزة رفتار سازماني و منابع انساني، پرورش مديران در سطوح مختلف مديريتي و عوامل سازندة آن است. پرورش مديران يا توسعة مديريت، فرايندي منظم و آگاهانه براي توسعة منابع مديريتي در سازمان جهت تحقق اهداف و راهبردهاست. پرورش مديران، ابعاد مختلفي دارد؛ مانند آموزش و پرورش (نظام تعليم و تربيت و مدرسه)، تربيت، شخصيت، عوامل محيطي و جغرافيايي، و خانواده؛ که هر کدام نقش خاص خود را در پرورش مديران دارند. اين پژوهش در صدد است تا مسئلة پرورش مديران از نگاه اسلامي را با محوريت خانواده بررسي کند؛ زيرا خانواده به عنوان اصلي‌ترين رکن در تربيت افراد، نقش مهمي در پرورش مديران مناسب نظام اسلامي دارد. در نتيجه، در صورت مواجه شدن با کمبود مدير در سازمان‌ها، همواره افراد و مديران شايسته‌اي براي جايگزيني در اختيار داريم. بيشتر کتاب‌ها و مقالات جست‌و جو شده در عنوان نقش خانواده در پرورش مديران با رويکرد اسلامي، به ديگر نقش‌ها و عوامل اشاره دارند: يا به مقولة پرورش مديران از ديدگاه غربي پرداخته‌اند يا هيچ اشاره‌اي به نقش خانواده نداشته‌اند. از‌اين‌رو نوشتة پيش‌رو کاري نسبتاً نو ارائه مي‌دهد. در اين تحقيق که داده‌هاي آن از طريق روش کتابخانه اي گرد آمده، براي تجزيه و تحليل داده‌ها از روش توصيفي تحليلي استفاده شده است. 
     پرسش اصلي
    نقش خانواده در پرورش مديران با رويکرد اسلامي چگونه تبيين مي‌شود؟ 
    پرسش‌هاي فرعي
    همچنين با لحاظ اينکه هدف از اين تحقيق ارائه راهکار جهت تغيير در شخصيت فرد مي باشد بايد در بينش و گرايش فرد تغيير ايجاد کنيم تا به کنش مطلوب برسيم. لذا پرسش هاي فرعي پژوهش بدين شکل مطرح مي‌گردد:
    1. مؤلفه‌هاي بينشي پرورش مديران در خانواده از منظر اسلام کدام‌اند؟
    2. مؤلفه‌هاي گرايشي پرورش مديران در خانواده از منظر اسلام کدام‌اند‌؟
    3. مؤلفه‌هاي کنشي پرورش مديران در خانواده از منظر اسلام کدام‌اند‌؟
    روش تحقيق
    ابزار گردآوري اطلاعات: شيوة گرد‌آوري اطلاعات، کتابخانه‌اي است؛ يعني با مطالعة منابع دست اول -که برخي از آنها ذکر شد - و استفاده از نرم‌افزارهاي مرتبط مانند نور مي‌باشد.
    روش حل مسئله: روش تحليلي توصيفي است. اين نوع تحقيق به ‌منظور توصيف عيني و کيفي محتواي مفاهيم به صورت نظام‌دار است. و مي‌توان گفت که اين نوع تحقيق بيشتر بر روي متن‌هاي مکتوب، شفاهي و تصويري در خصوص موضوع خاصي انجام مي‌شود (مستخدمين حسيني، 1394، ص 11).
    در اين تحقيق از مطالعات کتابخانه‌اي استفاده شده است. گرد‌آوري محتواي اين تحقيق بر اساس مطالعه و کاوش در لابه‌لاي متون نوشتاري، چون کتاب‌ها و مقالات و نرم‌افزارها و جست‌و جوي در سايت‌ها به انجام رسيده است. در اين ميان بيشترين استفاده از کتاب‌ها و مقالات بوده است و در مواردي به نرم‌افزارهاي شرکت نور، مانند جامع‌التفاسير و جامع‌الاحاديث مراجعه داشته‌ايم. در گردآوري اطلاعات، اولويت با آيات مرتبط و در مرحلة بعد با روايات بوده است. بعد از جمع‌آوري داده‌ها، گزينش روي آنها انجام‌ گرديد و در اقدام نهايي به تجزيه و تحليل آنها پرداخته شد.
    هدف تحقيق
    ازآنجاکه جايگاه خانواده در پرورش و شکل‌گيري مديران پيش‌فرض ماست ، هدف ما در اين تحقيق ارائة راهکار براي خانواده‌ها جهت شرکت و تقويت فرايند مسئلة پرورش مديران است.
    1. تعريف مفاهيم
    1-1. مديريت
    تعاريف مختلفي از مديريت ارائه شده است؛ از جمله رابينز آن را شامل هماهنگي و نظارت بر فعاليت‌هاي کاري ديگران دانسته است تا فعاليت‌ها به‌صورت کارآمد و اثربخش انجام شود (رابينس، 2016، ص 39). در سوي ديگر، دکتر رضائيان مديريت را چنين تعريف مي‌کنند: فرايند به‌کارگيري مؤثر و کارآمد منابع مادي و انساني در برنامه‌ريزي، سازمان‌دهي، بسيج منابع و امکانات، هدايت و کنترل، است که براي دستيابي به اهداف سازماني و بر اساس نظام ارزشي مورد قبول صورت مي‌گيرد (رضاييان‌، 1379، ص 8).
    2-1. پرورش
    اين واژه در لغت‌نامة دهخدا به معناي پروردن، عمل پروردن، تيمار، مراعات، رعايت، تربيت، تربيه، تعليم، تأديب (دهخدا، 1342، ص 89) و در فرهنگ معين به معناي آموزش و تعليم (معين، 1360، ص 95) آمده است. 
    پرورش شامل ايجاد يا فعليت بخشيدن هر نوع کمالي در انسان مي‌شود که مطلوبيت و ارزش داشته باشد. اين کمال، گاهي جنبة شناختي دارد که به دانش، شناخت و آگاهي انسان مربوط مي‌شود. گاهي نيز جنبة کنشي يا حرکتي دارد که به رفتار و اعمال عيني انسان - که اغلب داراي مظاهر جسماني‌اند مربوط مي‌شود و بالاخره گاهي جنبة گرايشي يا عاطفي دارد که با نگرش، اعتقاد، ايمان، و علايق و احساسات انسان مرتبط است (ظفري‌پور و همکاران، 1392، ص 12).
    3-1. خانواده
    خانواده به معناي خاندان، دودمان، خيل و خانه آمده است (دهخدا، 1342، ص 108) و معين آن را به اهل‌خانه، اهل‌البيت و خويشاوندان معنا کرده (معين، 1388، ص 143) و در عربي به صورت «اسره» آمده است‌. خانواده يک واحد اجتماعي است که نشانه‌هاي آن اقامت مشترک در يک مکان، همکاري اقتصادي و پذيرش مسئوليت پيدايش فرزندان است. يک خانواده شامل دو شخص رشد يافته از دو جنس مخالف و دست کم يک فرزند است که نتيجة رابطة اين پدر و مادر باشد (شريف قريشي، 1389، ص 42).
    4-1. منظر اسلام
    منظر اسلام به معناي استخراج مفاهيم و شاخص‌هاي پرورش مديران و خانواده از مباني ديني و اسلامي است؛ مثلاً مطالبي که قرآن آن را تأييد کرده است و در متون اسلامي نيز براي آن مي‌توان مؤيد پيدا کرد. در اين تحقيق، تکية محقق بر قرآن و نهج‌البلاغه بوده و براي تجزيه ‌و تحليل، از تفاسير نمونه، الميزان‌، مجمع‌البيان و همچنين از کتاب‌هاي بحارالانوار و اصول کافي استفاده شده است.
    توضيحات ارائه شده حاکي از آن است که از نظرات غير اسلامي و غربي هم استفاده مي‌شود؛ اما پايه و اساس کار اين پژوهش متون اسلامي است.
    5-1. بينش، گرايش و کنش
    در هر موجود زنده‌ دو‌ خاصيت اساسى «ادراك» و «حـركت ارادى» وجـود دارد. در انسان نيز به عنوان موجود زنده، اين دو خاصيت به صورت گسترده‌تر و پيچيده‌تر و عميق‌تر وجود دارد: يكى دستگاه ادراك و ديگرى دستگاه‌ اراده‌. در حوزة ادراك، علم و شناخت دخيل است كه به «بينش» تعبير مى‌شود، و در اراده، ميل، رغبت و انگيزش نـقش دارد كه بـه «گرايش» تعريف مى‌شود. اين دو عامل اساسى، يعنى‌ «بينش‌» و «گرايش‌»، موجب پيدايش «كنش» يعنى رفتار‌ مى‌شود. بنابراين، شناخت به تنهايى نمى‌تواند رفتارى را ايجاد كند؛ چه بسا انـسان مـى‌داند كه رفتارى مفيد است‌؛ ولي با‌ آنكه‌ به آن علم دارد، برخلاف آن عمل‌ مى‌كند‌. مثال روشن آن، علم به مضرّات سيگار است. با آنكه ضررهاى زيادى براى سيگار نقل شده و با تجربه‌ به‌ اثـبات‌ رسـيده اسـت، با وجود علم به مضرات سـيگار، عـده‌اى بـه‌ آن مبتلا‌يند (جلالي، 1380، ص 45).
    به دليل تأثير بينش‌ها بر گرايش‌ها و تأثير هر دو بر کنش‌هاي اختياري براي تسلط يافتن بر کارهاي اختياري بايد بر بينش‌ها و گرايش‌ها تسلط يافت. از‌اين‌رو کنترل راه‌هاي ورودي شناخت، مانند چشم و گوش و پرهيز از دنبال کردن خطورات ذهني نامناسب و تخيلات و وسواس شيطاني و غلبه بر هواهاي نفساني، از مهم‌ترين راهکارها براي جلوگيري از آلوده شدن به اعمال ناشايست است (مصباح يزدي، 1390، ص 6).
    بينش‌ها، گرايش‌ها و رفتارها چنان در هم تنيده‌اند و بر يکديگر تأثير مي‌گذارند که نمي‌توان آنها را در سه مرحلة جدا از هم دسته‌بندي کرد؛ به گونه‌اي که يکي به طور مطلق پيش‌نياز ديگري باشد.
    همة رفتارهاي اختياري با نوعي بينش و گرايش ابتدايي آغاز مي‌شوند که طبيعتاً با اختيار کسب نشده‌اند و فعاليت معلم و مربي نيز در ايجاد اصل آنها نقشي نداشته است؛ گرچه در جهت‌دهي و تشديد و تضعيف آنها مؤثر است. در واقع، خداوند متعال بر اساس حکمت بالغة خود، نوعي شناخت، گرايش و توان ابتدايي را از بدو تولد يا پيش از آن، به صورت غريزي و فطري در نهاد انسان قرار داده است؛ به طوري‌ که گرايش به انجام دادن کارهايي که به کسب شناخت‌هاي ابتدايي مي‌انجامند، مانند باز کردن چشم که منجر به ديدن مي‌شود و حرکت دادن دست و پا که لمس اشياي پيرامون خود را به دنبال دارد، بيشتر غريزي‌اند و انتخاب آگاهانة کودک در آنها تأثيري ندارد؛ چنانکه گرايش کودک به رفتارهاي ديگر، مانند مکيدن پستان مادر نيز غريزي‌ است؛ اما تقويت، تصحيح و جهت‌دهي همه‌جانبه به ساحت‌هاي بينشي، گرايشي و رفتاري، نيازمند راهبري و هدايت بيروني است و در مراحل بعدي رشد، اراده و اختيار متعلم و متربي نيز تأثير فراواني در جهت و سرعت حرکت انسان در اين مسير خواهد داشت. به اين ترتيب، مي‌توان گفت در تعليم و تربيت اختياري، در هر موضوع خاص، ابتدا مرحلة بينش قرار دارد؛ سپس مرحلة گرايش و در نهايت مرحلة کنش (مصباح يزدي، 1390، ص 9).
    1-5-1. الف: بينش‌ها
    بُعد شناختي شامل اطلاعاتي است‌ که‌ شخص از موضوع مورد نظر دارد. از نقطه‌نظر روان‌شناسانِ انگيزشي، شناخت بر فرايندهاي ذهني به‌ عنوان‌ عوامل‌ تعيين‌کنندة عـلّي بـراي عمل کردن، تأثيرگذار است. به عبارت ديگر، شناخت و بينش‌ عامل‌ اصلي‌ رفتار است (موسوي، 1394، ص، 125). از ديدگاه اسلام نيز اين نظر پذيرفته شده است‌. امام‌ صادق مي‌فرمايد: «الْعِلْمُ مَقْرُونٌ إِلَى الْعَمَلِ فـَمَنْ عـَلِمَ‏ عَمِلَ‏ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ» علم و عمل‌ به‌ هم بسته شده‌اند؛ بنابراين هر کس بداند، عمل کند؛ و هر که عمل کند‌، بداند‌ (کليني‌، 1379، ص44). ايشان‌ پيش از هر توصيه و تشويقي کوشيده‌اند تا نخست زمينه‌هاي شناختي مـناسب را بـه وجـود‌ آورند‌ و افراد به گونه‌اي تربيت شوند که درک کنند هـر تـشويق و تحذير يا‌ هر‌ امر‌ و نهي از جانب دين، براي حفظ مصالح آنهاست. با چنين تربيتي، در واقع افراد‌ از‌ درون‌ آمادگي پذيـرش ايـن اوامـر و نواهي را پيدا مي‌کنند و مبناي صدور آنها را‌ در‌‌مي‌يابند و بر اين اسـاس، پايبندي به اوامر و نواهي براي آنان آسان مي‌شود. 
    يکي از شيوه‌هاي امام صادق براي افـزايش‌ بـينش‌ و آگاهي افراد دربارة‌ رفتارهاي‌ اجتماعي، توضيح فلسفه و حکمت آنها‌ست. توضيح چـرايي و عـلت دستورها و قوانين، يکي از راه‌هاي تـسهيل عـمل بـه آنهاست. تجربه نـشان داده اسـت که وقتي افراد با فـلسفة يـک مسئله آشنا مي‌شوند‌ و به حکمت و فوايد آن شناخت پيدا مي‌کنند، تمايل بيشتري براي انـجام آن نشان مي‌دهند. پرسش و پاسخ، يکي از بـهترين و بـا‌ارزش‌ترين فنون بالا بردن شـناخت و آگـاهي افراد است؛ چرا که هم‌زمان با‌ دريافت‌ اطلاعات، روحية تفکر و استدلال نيز در آنها تقويت مي‌شود؛ از‌اين‌رو ملاحظه مي‌شود امام گاهي مسائل را به‌گونه‌اي مـطرح مـي‌کردند که در ذهن‌ها سؤال ايـجاد شـود (موسوي، 1394، ص، 128).
    2-5-1. گرايش‌ها
    آگاهى و شناخت به تنهايى موجب پيدايش انـگيزه و عمل‌ نمى‌شود‌؛ زيرا علم و آگاهى همانند استعداد و نيرويى‌ است‌ كه در‌ كمون‌ و خفا‌ به سر مى‌برد و براى‌ شكوفايى و تحقق و فعليت آن، عواملى لازم است. از جمله عواملى كه براى تحقق و تقويت آگاهى‌ و شناخت‌ لازم است و موجب شكوفايى و تكوين عـاطفه‌ مـى شود‌، «تكرار‌» و «تقليد‌» است. در نهاد انسان گرايش‌ به‌ خير‌ و شر وجود دارد. اگر اين گرايش نباشد، اختيار مـعنا پيدا نـمى‌كند: «فألهَمَها‌ فُجورَها‌ و تقويها‌» (شمس: 8). انسان بر اساس اختيار و ارادة خود مى‌تواند راه خوب يا بد را انـتخاب كنـد‌. از‌ سـوى‌ ديگر، كار ارادى و اختيارى بدون ميل، تحقق نمى‌پذيرد. اصولاً اراده، تبلور اميال است. در‌ انسان‌ ميل و كشش فطرى وجـود دارد و اين مـيل در شـرايط ويژه‌اى شكل مى‌گيرد؛ تشخّص‌ و تعيّن‌ مى‌يابد‌ و به تحقق اراده در نفس مي‌انجامد. بـنابراين مـى‌توان گفت: اصولاً اراده، تبلور ميل‌ فطرى‌ است؛ يعنى هيچ‌گاه اراده‌اى به امرى تعلق نمى‌گيرد، مگر اينـكه مـيلى برانگيخته‌ شده‌ باشد (جلالي، 1380، ص 49).
    3-5-1. کنش‌ها
    مقصود از کنش يا رفتار - چنانکه پيش از اين نيز گفتيم - اعم از رفتار دروني و بيروني است؛ اما اين دو نوع رفتار، در عرض يکديگر نيستند؛ بلکه رفتار بيروني عموماً نمود ظاهري رفتاري دروني است و در رتبة بعد از آن حاصل مي‌شود؛ مثلاً هنگامي که مي‌خواهيم دست خود را حرکت دهيم، ابتدا به آن توجه مي‌کنيم و سود و زيان آن را مي‌سنجيم؛ سپس اراده مي‌کنيم که قواي بدن و عضلات خود را براي به حرکت درآوردن دست به کار گيريم. همة اين کارها رفتارهاي دروني‌اند که در رتبه‌اي پيش از تحقق آن رفتار ارادي بيروني بايد انجام شوند. بنابراين مي‌توان گفت که مرحلة کنش‌هاي دروني، از اين جهت پيش از مرحلة کنش‌هاي بيروني قرار مي‌گيرند که همواره رفتارهاي دروني منشأ رفتارهاي بيروني است.
    در ميان رفتارهاي اختياري، کنش‌هاي دروني از نظر وجودي، در واقع عين اراده‌اند؛ زيرا خود اراده - که فعلي اختياري و دروني است - ناشي از خواست، ميل و علاقة فاعل مختار است و در عين حال همواره متعلقي دارد؛ يعني اراده همواره «‌ارادة چيزي» است؛ پس چنانچه اراده به امري دروني تعلق بگيرد، تحقق آن امر به هيچ چيز ديگري نياز ندارد و با همان اراده تحقق مي‌يابد. 
    کُنش عبارت از «تمايلات فرد‌ براي‌ فعاليت مي‌باشد و مربوط است به آنـ‌چه شـخص انجام مي‌دهد يا مي‌خواهد که انجام‌ دهد‌». با‌ اين‌ تعريف روشن‌ شد‌ که‌ منظور از مؤلفة رفتاري، صرفاً تحقق‌ خارجي‌ رفتار نيست؛ بـلکه آمـادگي ذهني براي انجام دادن يک رفـتار اسـت. اگر چه از يک‌ سو هيچ رفتاري بدون‌ پايه‌هاي‌ شناختي و عاطفي محقق نمي‌شود، ولي‌ از‌ سوي ديگر چنين نيست که محقق شدن شناخت و عـاطفه در رابـطه با يک‌ موضوع‌، حـتماً بـه رفتار منجر شود‌. از‌‌اين‌‌رو ايجاد و تقويت‌ تمايلات‌ رفتاري، يکي از پايه‌هاي‌ اصلي‌ در بحث تربيت است. رسيدن به‌ رفـتار‌ مـطلوب بايد افـزون بر مؤلفه‌هاي شناختي و عاطفي، ساحت کُنشي را نيز در فرد تقويت کرد (موسوي، 1394، ص 135).
    مربي بايد ابتدا خود الگويي مناسب براي متربي باشد‌ و آنـچه ‌را مـي‌خواهد به او آموزش دهد، به شکل عملي و با رفتار خود در معرض ديد او قرار دهد. ايـن نـوع يـادگيري را که از طريق مشاهدة رفتار حاصل مي‌شود‌، يادگيري‌ مشاهده‌اي يا يادگيري اجتماعي مي‌نامند. آموزش عملي، بـهترين راهکار طبيعي و غيررسمي است که مربي عملاً آن را انجام مي‌دهد. در‌ روايتي از امام صادق آمده است: «كُونـُوا دُعَاةً للنَّاسِ‏ بالخيرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ» مردم را به غير از زبان (با اعمالتان) به خير دعوت کنيد (حرعاملي، 1409ق، ج12، ص162).
    زمـاني کـه مـربي بـينش و شناخت‌ لازم‌ بـه يک موضوع را‌ براي‌ فرد‌ ايجاد کرد و انگيزه‌ و گرايش‌ کافي نيز در او‌ پديد آورد، مي‌تواند با ايجاد يک مـوقعيت تـمريني و فـراهم کردن زمينه براي انجام عمل توسط‌ مربي‌، احـتمال بـُروز رفـتار را در او‌ افـزايش‌ دهـد.
    2. پرورش مديران و نقش خانواده
    طي سه دهة اخير، پرورش مديران به عنوان کليدي‌ترين منابع انساني سازمان، منجر به شکل‌گيري گرايش خاصي در حوزة پرورش منابع انساني شده است. انديشمندان و نظريه‌پردازانِ مديريت با توجه به انگاشت‌هاي خود، تعريف‌هاي گوناگوني از پرورش مديران ارائه کرده‌اند. پرورش مديران عبارت است از فرايند‌هاي مستمر و برنامه‌ريزي شده‌اي که در يک محيط مساعد و علمي، يادگيري اثربخش مديران را در کلية سطوح به منظور تأمين نيازمندي‌هاي سازمان و تقويت قابليت‌هاي استراتژيک آن ايجاد مي‌کند. پروش مديران طيف وسيعي از روش‌ها و فرايندهاي رسمي و غير رسمي آموزشي و تربيتي را در بر مي‌گيرد. از پرورش مديران با عنوان «جانشين پروري» نيز نام برده مي‌شود.
    در اين فراگرد نظام‌يافته، پرورش شخصي و حرفه‌اي با راهبرد ترکيب مي‌شود و اين اطمينان به دست مي‌آيد که سازمان آماده است تا هر پست مهمي را که خالي مي‌شود، در زمان مناسب با افراد مناسب پر کند. در اين فراگرد، شايستگي‌هاي ضروري معين مي‌شود و سپس بر آن مبنا، خزانة استعدادهاي انساني براي اطمينان از تداوم رهبري براي منصب‌هاي کليدي فراهم مي‌شود (قلي‌پور و ديگران، 1390).
    اولين افکار و ابتکار در زمينة برنامه‌ريزي جانشين پروري در سال 1916م توسط هنري فايول ارائه شد. وي با ارائة چهارده اصل مديريت کلاسيک خود، اين نکته را خاطر‌نشان کرد که مديريت در برابر اطمينان از تداوم اشتغال کارکنان خود مسئول است و اگر اين نياز ناديده انگاشته شود، در نهايت پست‌هاي کليدي سازمان توسط افراد نامناسبي پر خواهد شد (قلي‌پور و همكاران، 1390). روش‌هاي پرورش مديران بر اساس شيوه و شکل آموزش، به سه دسته تقسيم مي‌شوند، که در ادامه به شرح هر يک خواهيم پرداخت.
    3. عوامل اثرگذار و کارکرد خانواده
    ساموئلسون (2011) معتقد است عوامل زير در مؤثر بودن آموزش‌هاي خانواده نقش مهم و اساسي دارند‌؛
    1. تمرکز بر رشد کودک و مهارت‌هاي فرزندپروري؛
    2. رسيدن به خانواده‌ها در دوران گذار؛ 
    3. حمايت از نقاط قوت خانواده؛
    4. در‌گير کردن فعال شرکت‌کنندگان؛
    5. حفظ تماس مکرر و مداوم با پدر و مادر؛
    6. تماس با خانواده‌ها قبل از شروع رفتار‌هاي مشکل؛
    7. تماس با استفاده از روش‌هاي متعدد؛
    8. استفاده از کارکنان حرفه‌اي و آموزش‌ديده در برنامه‌ها؛
    9. استخدام، جذب و احترام کافي براي کارکنان؛
    10. ارتباط با ديگر سازمان‌هاي اجتماعي و ساير منابع (شامل پدر، مادر،کودکان و نوجوانان)؛
    11. توجه به رفع نيازهاي خاص شرکت‌کنندگان؛
    12. محتواي برنامه‌ها (حفظ تمرکز بر روي مهارت‌هاي فرزند‌پروري و توسعة اطلاعات، و تقويت عوامل حفاظتي خانواده از طريق تأکيد بر نقاط قوت خانواده، مانند گذراندن وقت با يکديگر و ايجاد مهارت والدين در نظارت، ارتباطات و نشان دادن محبت؛
    13. زمان‌بندي برنامه‌ها؛
    14. شيوة ارائه برنامه‌ها.
    به طورکلي مي‌توان گفت که در جهان اسلام، خانواده هفت نقش يا کارکرد اصلي اجتماعي را بر عهده دارد:
    1. کارکرد زيستي و توليد مثل؛ 
    2. پرورش، تربيت و آموزش کودکان؛
    3. ايجاد جهان‌بيني و تعهدديني‌؛
    4. ارضاي نيازهاي عاطفي؛
    5. تأمين امنيت جسمي و روحي؛
    6. کارکرد اقتصادي و توليدي؛
    7. ايجاد مهارت‌هاي شغلي در زمينة کسب شغل و مقام اجتماعي (صادقي و حميدي، 1382،ک 8).
    استين هاور و همكارانش فرايند كاركرد خانواده را در پنج بعد مطرح كردند: 1. انجام وظيفه؛ 2. ايفاى نقش؛ 3. ارتباط (از جمله ابراز عاطفى)؛ 4. دخالت عاطفى؛ 5. كنترل (استين هاور، 1984).
    4. راهبردهاي آموزشي در پرورش مهارت‌هاي مديريتي
    انواع مهارت‌هاي مديريتي به راه و روش خاص خود براي پرورش نياز داردند؛ با اين حال مي‌توان سه راهبرد اصلي براي پرورش انواع مهارت‌هاي مديريتي بيان کرد که انتخاب هر يک بستگي به معيارهاي گوناگون چون زمان، امکانات آموزش، سطح کاري، هزينه و... دارد؛ اين راهبردها عبارت‌اند از:
    الف) يادگيري شناختي: يادگيري شناختي بر فرايند تفکر و انديشة مديران تأکيد مي‌کند. در اين شيوه ياددهي مهارت‌هاي مديريت، عقيده بر آن است که انسان از لحاظ فکري داراي قابليت‌هاي زيادي در پرورشِ داده‌هاست. 
    ب) يادگيري از طريق شبيه‌سازي: يکي از اثربخش‌ترين راهکارهاي بالا بردن شايستگي‌هاي فردي، استفاده از شرايط تصنعي نزديکي به حقيقت است. طبق اين روش، متصديان آموزش با خلق فضاي نزديک به واقعيت، با طرح مسئله‌اي افراد را در بوتة آزمايش قرار مي‌دهند و از آن طريق امکان رشد شايستگي‌هاي لازم را فراهم مي‌آورند. بديهي است که هر چه فضاي حاکم به حقيقت نزديک‌تر باشد، مديران در شرايط واقعي بهتر مي‌توانند به تعهدات خود عمل کنند. 
    ج) يادگيري ضمن خدمت: در روش يادگيري حين شغل، آميزه‌اي از دانش شغلي و تجربه به افراد آموزش داده مي‌شود. در اين روش، استفاده از ابزار و محيط از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است و بايد پس از هر چيز به منظور دستيابي به اثربخشي، به بررسي و تحليل آموزش پرداخت. 
    5. راهبردهاي آموزشي در پرورش مهارت‌هاي انساني
    با اينکه مهارت‌هاي انساني به سبب مخاطب قرار دادن انسان مقوله‌اي بسيار پيچيده است، ليکن مي‌توان راهکارهايي عمومي را براي پرورش مهارت‌هاي انساني مديران توصيه کرد. مؤثرترين شيوة پرورشِ مهارت‌هاي انساني، فراگيري نکات جديد از تجارب روزمره است. 
    6. راهبردهاي آموزشي در پرورش مؤلفه‌هاي شخصيت 
    ابعاد شخصيت تابعي از عوامل متعددي مانند محيط اجتماعي، خانوادگي، محيط کاري، وراثت و... است. در مقولة پرورش مؤلفه‌هاي شخصيت بايد به اين نکته توجه داشت که کنترل برخي از اين عوامل براي مديران ناممکن است؛ اما ايشان با دخل و تصرف در برخي از اين عوامل مي‌توانند شخصيت کارکنان تحت تصدي خود را به نحوي ايده‌ئال و دلخواه شکل دهند. برخي از روش‌هاي پرورش مؤلفه‌هاي شخصيت عبارت‌اند از: 
    الف) ايجاد فرهنگي در سازمان که طبق اصول آن، مؤلفه‌هاي متعالي شخصيت از اعتبار و ارزش بالايي برخوردار باشند؛
    ب) ايجاد نظام پاداش و تنبيه در سازمان به منظور تشويق کارکنان براي بروز ويژگي‌هاي شخصيت قابل ستايش؛ 
    ج) رهبري نافذ مديريت جهت معرفي مؤلفه‌هاي متعالي شخصيت؛ 
    د) الگوسازي براي کارکنان و ترغيب کارکنان به تابعيت از الگو؛
    هـ) ايجاد شرايط کاري مناسب؛ 
    و) بررسي و کنترل اثر عوامل محيطي که مي‌توانند کارکنان را در زمينةبروز ابعاد نامناسب شخصيتي وسوسه کنند؛ 
    ز) آموزش خانواده؛ 
    ح) آموزش کارکنان؛
    ط) تلاش مديران در زمينة شناخت تمايلات، ارزش‌ها و عقايد کارکنان براي ارج نهادن به نظرات آنها و پرهيز از پايمال کردن ارزش‌هاي فردي کارکنان؛
    ي) توجه به نيازهاي کارکنان به عنوان يکي از اساسي‌ترين عوامل تشکيل‌دهندة رفتار؛
    ک) بهره‌گيري از روش‌ها و تعاليم عالية اديان الهي، به طور اخص دين اسلام، که به دنبال ايجاد و معرفي الگوهاي شخصيتي ايده‌ئال براي هدايت جامعه به سوي کمال است.
    7. عوامل کارکرد خانواده
    خانواده مهم‌ترين رکن پرورش فرزندان در همة زمينه‌هاست و کودکان بيشترِ آموخته‌هاي خود را از والدين خود کسب مي‌کنند. فرزندان در ساية خانواده بسياري از تعاملات اجتماعي و احکام عبادي و اعتقادي و حتي آموزش‌هاي شغلي و تخصصي را فرا مي‌گيرند. فراهم کردن زمينة آموزش و تأمين محبت و درک متقابل، همچنين محافظت در برابر حوادث نيز بر عهدة خانواده است. از‌اين‌رو، خانواده به مثابة يک ابزار و اهرم تأثيرگذار بر فرزندان شناخته مي‌شود. ابعادي که خانواده از طريق آنها در پرورش مديران نقش دارد، در ذيل بيان مي‌شود:
    1-7. ابعاد آموزشي (دانش نظري،علمي)
    فرزندان اولين دورة آموزش را در خانوادة خود فرا مي‌گيرند. تمام افراد صحبت کردن و راه رفتن و شناخت وسايل و اشياي اطراف خود را ابتدا در خانه و توسط والدين ياد مي‌گيرند و اين آموزش در دوران کودکي متوقف نمي‌شود، بلکه تا وقتي که در کانون خانواده هستند، اين آموزش‌ها وجود دارد. خانواده مي‌تواند براي فرزندان آموزش عمومي، تخصصي و اختصاصي داشته باشد. اين آموزش‌ها مي‌توانند هدفمند و جهت‌دار باشند و اين امکان را فراهم مي‌کنند که بعد از دورة نوجواني ثمرة خود را نشان دهند.
    در احاديث و روايت نيز تأکيد فراواني بر اين مطلب شده است. براي، مثال: حضرت علي فرمود: «مُرُوا اَولادَکُم بِطَلَبِ العِلمِ» فرزندانتان را به طلب دانش برانگيزيد (متقي حسام‌الدين، ص 548). در ادامه جنبه‌هاي مختلف ابعاد آموزشي بيان مي‌شود:
    1-1-7. آموزش عمومي
    مراد از آموزش عمومي، همان سواد و اطلاعات عمومي است که بخش اعظم آن مربوط به آموزش و پرورش است و خانواده سهم کمي از آن را در مواقع بحران، مانند سيل و زلزله و کرونا و نظاير آن بر عهده دارد.
    2-1-7. آموزش تخصصي 
    آموزش‌هاي تخصصي (در حوزة مسئلة مديريت) توسط خانواده بدين معناست که مسائل اولية دانش و مهارت مديريت، مانند تصميم‌گيري، حل مسئله، برنامه‌ريزي و کنترل، توسط خانواده به فرزندان آموزش و تعليم داده شود. حضرت اميرالمؤمنين در اين باره مي‌فرمايند: «لاتقسروا اولادکم علي آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانکم»؛ فرزندانتان را بر آداب خود تربيت نکنيد؛ چرا که آنها براي [آينده و] زماني غير از زمان شما آفريده شده‌اند (ابن ابي الحديد، ص 267، ح 172).
    از اين حديث اين مطلب استنباط مي‌شود که شايد زماني نياز نبود اين مسائل توسط خانواده‌ها آموزش داده شود؛ اما با توجه به پيشرفت و پيچيدگي‌هاي روز‌افزون جامعه و نياز و درگيري بيش از پيش افراد با سازمان‌ها، نياز به يادگيري مسائل مديريت ملموس است؛ به گونه‌اي که حتي در زندگي‌هاي شخصي هم کاربردي‌اند.
    3-1-7. آموزش اختصاصي
    آموزش اختصاصي، آموزشي است که به‌طور اختصاصي متناسب با استعداد و توانايي‌هاي هر فرد تعيين و تنظيم مي‌شود. آموزش فردمحور - که نام ديگر اين آموزش است - در تعارض با نظام آموزش و پرورش همگاني قرار مي‌گيرد که در آن، آموزش به صورت کالايي يک شکل و يک اندازه براي تمام افراد، فارغ از تفاوت‌هاي فردي و علايق و توانايي‌هاي مختلف آنها، عرضه مي‌شود. در آموزش و پرورش همگاني، معمولاً يک چارچوب از پيش تعيين شده و معيار وجود دارد که توسط کارشناسان و سياست‌گذاران تهيه مي‌شود و به صورت عمومي همة افراد جامعه، يا بهتر بگوييم، تمام دانش‌آموزان را در بر مي‌گيرد. به عبارت ديگر، مي‌توان گفت: نظام آموزشي همگاني، نسخة صنعتي شده و معيار تعليم و تربيت است که به صورت توليد انبوه، به آموزش دانش و مهارت‌هاي يکسان به تمام مخاطبان خود اقدام مي‌کند. به مثال زير توجه کنيد:
    زماني که اديسون به مدرسه مي‌رفت، معلم نامه‌اي به او د‌اد که به مادرش بدهد و گفت اين نامه را فقط مادرت بخواند. اديسون نامه را به مادرش داد و گفت که اين نامه را معلم به من داده است. مادر اديسون نامه را خواند. در نامه نوشته شده بود: «با کمال تأسف بايد بگويم فرزندتان کودن است و هيچ‌گونه استعدادي براي ادامة‌ تحصيل و درس خواندن ندارد. مدرسة‌ ما نيز جاي افراد ابله و کودن‌ نيست و از فردا او را به مدرسه راه نمي‌دهيم». ولي مادر اديسون کار عجيبي کرد و نامه را جور ديگري براي فرزندش خواند. او نامه را اين‌گونه خواند:
    «فرزند شما نابغه و باهوش است و مدرسة ما توان آموزش به فرزندتان را به دليل داشتن هوش بالا ندارد. شما بايد شخصاً خودتان به او آموزش دهيد». مادر اديسون شروع کرد به درس دادن به فرزندش در منزل. اديسون در سن سيزده سالگي اولين اختراع خود را ثبت کرد. مدتي پس از فوت مادرش، اديسون صندوقچة‌ مادرش را باز کرد و ‌خواست آن نامه را براي همه بخواند تا به همه ثابت کند از کودکي نابغه بود و معلمش اولين کسي بود که اين مسئله را فهميده بود؛ ولي با ديدن اصل نامه شروع به گريه کرد و تازه فهميد که نامة معلمش چيز ديگري بوده است‌!!! او بعدها در خاطراتش نوشت: توماس اديسون، فرد کودني که توسط يک مادر قهرمان، به نابغة‌ قرن تبديل شد!
    اين مثال توضيح مصداقي آموزش اختصاصي است. اديسون آموزش عمومي نديد؛ حتي آموزش تخصصي هم نديد؛ بلکه در محيط خانواده کشف و درک شد و آموزش اختصاصي، يا به عبارتي ويژه و فوق‌العاده خاص را تجربه کرد.
    2-7. ابعاد تربيت معنوي
    يکي از وظايف خانواده که در احاديث مختلف هم به آن اشاره شده، کوشش در تربيت اخلاقي- اسلامي يا معنوي است. انتظار مي‌رود خانواده الگوسازي اسلامي را نهادينه کند و تربيت فرزندان را تا جهت‌گيري به سوي آموزش‌هاي ديني به پيش برد و هويت اعتقادي را در فرزندان پرورش دهد؛ چرا که فقط آموزش‌هاي مديريتي کارساز نيست بلکه مسائل ديني و اخلاقي بايد تبيين شود تا سلامت فرد در کنار دانش فرد تضمين شود. در ادامه، جنبه‌هاي مختلف ابعاد تربيت معنوي بيان مي‌شود:
    1-2-7. الگو‌سازي اسلامي
    خانواده به عنوان منشأ شکل‌گيري و نهاد پرورش‌دهندة فرزند، خواه ناخواه به عنوان الگو و نماد براي او عمل مي‌کند. مطلوب آن است که خانواده تلاش کند تا خود الگو و نمونة مناسبي براي ذهنيت‌سازي فرزند باشد. الگوسازي ابزار تربيتي مهمي است، چنانکه خداوند متعال در قرآن کريم پيغمبر اکرم را اسوة حسنه و الگوي نيکويي براي امت اسلامي قرار داده است (احزاب:33 و21). بنابراين نقش الگو و الگو‌سازي خانواده در تربيت معنوي اثر بسزايي دارد. اگر خانواده، خود الگوي مناسبي نيست، براي فرزند خود بايد الگوي مناسبي را تبيين کند.
    2-2-7. آموزه‌هاي ديني
    بعد ديگر تربيت معنوي آموزه‌هاي، ديني است. برخي دستورهاي خداوند بايد براي فرزندان تعليم و تبيين شود. منظور از اين عنوان، پرورش آموزه‌هاي ديني است. خانواده نبايد فقط به بيان يا آموزش مسائل ديني بسنده کند، بلکه بايد باعث شکل‌گيري و رشد آموزه‌هاي ديني در فرزندان شود. برخي دستورهاي مالي يا عبادي اسلام يا برخي آداب اسلامي، مثل احترام گذاشتن بايد در وجود فرد نهادينه شود تا در بزرگسالي هم به آن پايبند باشد. هر جامعه زماني رو به رشد و تعالي خواهد شد که فرهنگ آن نيز متعالي باشد فرهنگ جامعه زماني متعالي مي‌شود که منشأ آن فرهنگ، از هر جهت عالي باشد. چنين فرهنگي را قطعاً بايد در دين اسلام جست؛ زيرا اسلام آخرين دين و اتم و اکمل از ديگر اديان است. خداوند متعال اين دين را براي سعادت دنيوي و اخروي انسان‌ها فرستاده است. از آن جهت که هدف چنين ديني، ترويج و تثبيت فرهنگ برخاسته از دين است، آموزه‌هاي آن در فرهنگ و فرهنگ‌سازي جامعه تأثير فراوان خواهد داشت. از آنجا که آموزه‌هاي ديني اسلام مطابق با عقل و فطرت انسان‌هاست، فرهنگي هم که از آن نشأت مي‌گيرد، با عقل و فطرت بشر سازگاري خواهد داشت و از سوي ديگر موجبات نيل به سعادت واقعي را فراهم خواهد کرد.
    3-2-7. پرورش هويت اعتقادي
    هويت اعتقادي يا هويت ديني مجموعه‌اي شناختي، اعتقادي و رواني، شامل ارزش‌ها، هنجارها، باورها، احساسات، نمادها، طرز تلقي‌ها و آگاهي‌هاي مختص به يک خود فردي – اجتماعي است که حول يک محور غايي (‌مفهوم مقدس) سازمان يافته است و موجب همبستگي با گروهي (‌درون‌ديني‌) و تمايز با گروه ديگر (برون‌ديني‌) مي‌شود (رئوفي، 1389، ص 105). از آنجا که هويت اعتقادي مسئله‌اي است که افراد بايد آن را آموزش ببينند، خانواده نقش مهمي در شکل‌گيري هويت ديني افراد ايفا مي‌کند.
    7-3. ابعاد پرورش مهارتي
    ‌خانواده ‌اولين ‌بافتي ‌است ‌که ‌فرزندان ‌در آن، ‌فکر، ‌احساس ‌و ‌رفتار ‌مي‌کنند و ‌ياد ‌مي‌گيرند ‌و ‌رشد ‌مي‌يابند ‌(زاپوسنيک و همكاران‌1991). خانواده در حوزة مهارت فرزندان، در دو مقوله نقش دارد:
    اول، کشف و يافتن مهارت فرزندان؛
    دوم، تقويت و پرورش مهارت‌هاي آنان.
    1-3-7. کشف علاقه‌مندي
    خانواده در تربيت فرزندان نقش مهم و اساسي دارد. به اعتقاد دانشمندان، براي تربيت كودكان بايد حتي قبل از تشكيل جنين اقدام کرد. دوران جنيني هم شرايط مربوط به خود را دارد و در اين دوران حساس كه وظيفه سنگين آن بر عهدة مادر است، بايد كمال دقت و مراقبت را به عمل آورد تا فرزندي سالم و آماده براي تربيت و تعليم پرورش يابد. 
    زماني كه كودك پا به عرصة وجود مي‌گذارد، همراه با او علاقه‌مندي‌ها و توانايي‌هايي كه زمينة ارثي دارند، متولد مي‌شوند. اين بذر‌هاي آماده كه در ضمير انسان به وديعه نهاده شده‌اند، به دست چه كسي بارور مي‌شوند؟ آيا اولين باغبانان وجود انسان، كساني جز پدر و مادر‌ند؟ پس مهم‌ترين نقش را در تربيت و تعليم و شناسايي استعدادهاي افراد، والدين بر عهده دارند. بنابراين والدين بايد با نقش‌هاي خود آشنا شوند تا بتوانند به بهترين شيوه استعدادهاي فرزندان خود را پرورش دهند. گام اول، شناخت خانواده‌هاست و اينكه رشد و تكامل كودكان در چه خانواده‌هايي بيشتر است. رشته‌هاي ارتباطي ميان خانواده، نمونه‌اي از يكپارچگي است. با شرايط باثباتي كه افراد در آن احساس حمايت و همساني مي‌كنند تمايزگذاري به اين واقعيت اشاره دارد كه افراد خانواده به رشد فردي خود از طريق كشف چالش‌ها و فرصت‌هاي جديد تشويق مي‌شوند.
    والدين آگاه بايد علايق و توانايي‌هاي كودكان خود را كشف کرده، و آنها را در جهت آن فعاليت‌ها راهنمايي کنند. يكي از موضوعاتي كه از مسائل اولية رشد شخصيت و استعداد كودكان و پايه‌گذار اعتماد به نفس و اتكا به خود در وجود كودك مي‌شود، احترام به كودك است. كودك از همان لحظة نخست، شخصيت مخصوص به خودش را دارد و حتي برخي معتقدند كه مي‌توان دربارة شخصيت او پيش‌بيني‌هايي انجام داد (در همان لحظه‌هاي نخست). كودك نسبت به شخصيت خودش حقي دارد و بايد شخصيتش در تمام طول زندگي مورد احترام قرار گيرد و از همان ابتدا به او به عنوان يك انسان نگاه كرد و به اين مطلب دقت داشت كه هر كودك فردي است با خصوصيات خاص خود و استعدادها و ظرفيت‌هايي مخصوص به خودش.
    چگونگي رشد شخصيت و استعدادهاي كودك، به ميزان زيادي بستگي به اين دارد كه چگونه در خانه و مدرسه به او توجه مي‌شود و چه رفتاري با او انجام مي‌گيرد. بنابراين، خانواده به عنوان اولين خاستگاه فرزند، که بيشترين مراوده را با يکديگر دارند، وظيفة جست‌و جو و کشف علاقه‌هاي فرزندان را بر عهده دارد.
    2-3-7. پرورش استعداد
    امام علي نيز در حکمت ۳۹۹ نهج‌البلاغه فرموده است: «حق فرزند بر پدر اين است که نام نيکو براي او بگذارد؛ او را خوب تربيت کند و به او قرآن بياموزد». اميرالمؤمنين علي مي‌فرمايند: «با بچه‎هايتان به‌گونه‌اي برخورد کنيد که آنها خودشان را کريم و باشخصيت بدانند».
    استعداديابي فرايندي نيست که آغاز و پاياني داشته باشد. استعداديابي، اگر چه معمولاً دغدغة والدين براي فرزندان است، اما بايد دغدغة همة ما در طول زندگي باشد. همان‌ طور که توانمندي‌هاي فيزيکي ما در گذر زمان و در شرايط مختلف رشد مي‌کنند، ترکيب مي‌يابند، تضعيف مي‌شوند و از بين مي‌روند، هر يک از ما سبدي از استعدادها نيز داريم که در طول زمان تغيير مي‌کنند. تغيير شرايط، پديد آمدن فرصت‌هاي جديد، ميوه دادن تلاش‌هاي قديمي، از دست رفتن فرصت‌ها و موقعيت‌هاي قبلي، همه و همه، ما را به فکر کردن و تحليل مجدد خويشتن وا مي‌دارند. علاقه، استعداد و توانمندي، سه مفهوم کاملاً متفاوتند. چه‌بسا ما به حوزه‌اي علاقه داشته باشيم، اما در آن زمينه استعداد نداشته باشيم. چه بسيار استعدادهايي که به علت برنامه‌ريزي نامناسب يا صرف نکردن زمان و انرژي، به توانمندي تبديل نشده‌اند؛ و چه توانمندي‌هايي که با ضرب و زور و فشار و تحميل و تمرين، به دست آورده‌ايم؛ اما استعدادمان در آنها چندان زياد نيست. خانواده با توجه به شناخت عميقي که از فرزند دارد، وظيفه دارد در کنار کشف علاقه‌مندي، استعداد فرزندان را شکوفا کند و زمينه پرورش آنها را در مسئلة مورد نظر فراهم سازد.
    ارائه الگوي مفهومي
    الگو چهارچوب مفهومي است که محقق بر اساس آن دربارة روابط بين عواملي که در ايجاد مسئله مهم تشخيص داده‌ شده‌اند، نظريه‌پردازي مي‌کند. خانواده و پرورش مديران، از آنجا که دو عامل تربيتي و پرورش‌دهنده‌اند مؤلفه‌هاي مشترکي دارند، بر اساس اين مؤلفه‌هاي مشترک و فرضية تأثيرات آموزش، به الگوي مفهومي ذيل دست يافته‌ايم. همچنين با توجه به عوامل اثرگذار و کارکردهاي خانواده، مقولة بينش، گرايش و کنش را مرتبط و جزء آن دانسته‌ايم؛ از‌اين‌رو در الگو ذکر نشده‌اند.
    الگوي مفهومي تحقيق

    نتيجه‌گيري
    امروزه نيروي انساني مهم‌ترين سرماية سازمان است و مديران به دليل جايگاه سازماني و نقشي که در سازمان دارند و موفقيت و شکست سازمان در رسيدن به اهداف، ارتباط زيادي با آنان دارد، حائز اهميت‌اند و توجه ويژه‌اي بر ايشان است. مديران کارآمد و اثربخش، سرمايه‌هاي سازمان شمرده مي‌شوند. سازمان‌ها تمام تلاش خود را به کار مي‌گيرند تا مديران موفق را از دست ندهند و زماني که نيروهاي موفق سازمان از سازمان مي‌روند، چه به دليل بازنشسته شدن يا دلايل ديگر، سازمان‌ها با چالش مواجه مي‌شوند. انتخاب فردي به عنوان جانشين آن مدير موفق، کار آساني نيست. از‌اين‌رو پرورش مديران شايسته و کارآمد اهميت بالايي دارد. در بين عواملي که در پرورش مديران دخيل است، خانواده جايگاه ويژه‌اي دارد؛ زيرا اولين کانون پرورش در خانواده شکل مي‌گيرد. در همين راستا، پرسش اصلي در اين پژوهش اين بود که نقش خانواده در پرورش مديران چگونه تبيين مي‌شود، و از آنجايي که مباحث مطرح شده با تکيه بر تعاليم اسلام بوده، ما نقش خانواده را با رويکرد اسلامي بحث کرديم.
    با لحاظ اينکه هدف از اين تحقيق تغيير در شخصيت فرد است، بايد در بينش و گرايش فرد تغيير ايجاد کنيم تا به کنش مطلوب برسيم. از‌اين‌رو، در پرسش‌هاي فرعي پژوهش به دنبال شناسايي مؤلفه‌هاي بينشي، گرايشي و کنشي پرورش مديران در خانواده بوديم. 
    در آموزه‌هاي ديني به حق فرزند بر والدين اشاره شده است، همچنين در قرآن نيز به اين مسئله توجه شده است؛ چنانکه لقمان به فرزند خود نکاتي را آموزش مي‌دهد و او را نصيحت مي‌کند. از باب نمونه، به او يادآوري مي‌کند که خداوند خالق جهان است و نبايد مشرک باشد و بايد صبر پيشه کند و خودپسند نباشد و کارهاي پسنديده انجام دهد و از تکبر به دور باشد. اين نصايح، در واقع بينش و گرايش و کنش را هدف قرار مي‌دهد. اميرالمؤمنين بارها به اهميت آموزش توصيه کردند.
    نقش خانواده در پروش مديران با توجه به جايگاه آموزشي‌اي که دارد، تبيين مي‌شود؛ يعني خانواده ابتدا بايد مسائلي را تعليم (آموزش) دهد؛ اما به اين بسنده نکند، بلکه آن را رشد دهد و باعث پرورش فرزند شود. در واقع، خود خانواده يک نهاد آموزش و پرورش مجزايي محسوب مي‌شود.
    با توجه به الگوي ارائه شده، مؤلفه‌هاي بينشي، گرايشي و کنشي نقش خانواده در پرورش مديران از منظر اسلام، عبارت‌اند از مؤلفه‌هاي آموزشي، مؤلفه‌هاي تربيت معنوي و مؤلفه‌هاي پرورش مهارتي.
    نکتة مهمي که در نوشتار حاضر به آن پرداخته شد، نقش حائز اهميت خانواده در مبحث آموزش اختصاصي فرزندان است. اگر فرزندي زمينة مساعدي براي مقولة مديريت داشت (با کشف علاقه و پرورش استعداد) بايد تحت آموزش اختصاصي - که يک آموزش ويژه نسبت به آموزش عمومي وتخصصي است - قرار بگيرد (‌با پرورش مهارت) تا آيندة مناسب و مطلوب براي چنين فرزندي، و از آن مهم‌تر براي جامعه، رقم بخورد.
    ديدگاه اسلام، اولاً توجه به علم و دانش‌اندوزي است؛ ثانياً آينده‌نگري در زمينة تربيت فرزندان است (که به عنوان نمونه در حديث اميرالمؤمنين ذکر شده است). اين مسئله مؤيد اين مطلب است که اگر فرزندي زمينة مدير شدن را داشت، خانواده وظيفه دارد که با کشف علاقه و پرورش استعداد، آن را تقويت کند و رشد دهد. اين جزء دستورات ديني اسلام است.
    نتيجة ديگري که مي‌توان گرفت، رابطة رفت و برگشتي بين پرورش مديران و خانواده است؛ يعني همان‌طور که خانوادة خوب مي‌تواند مدير خوب تربيت کند، يک مدير توانمند نيز قدرت تشکيل يک خانوادة خوب را دارد؛ چرا که مؤلفه‌ها يا اجزاي سازندة خانوادة مطلوب را دارد.

     

    References: 
    • ابن ابي‌الحديد معتزلي، عبدالحميد‌بن هبة‌الله، 1404، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي.
    • آريان‌پور منوچهر، 1388، فرهنگ گسترده پيشرو آريان پور، نشر الکترونيکي و اطلاع‌رساني جهان رايانه، امين.
    • جلالي، حسين،1380، «درآمدي بر بحث بينش‌، گرايش، کنش و آثار متقابل آنها» معرفت، ش 50، ص 45ـ55.
    • حرعاملي، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة آل‌بيت.
    • دهخدا، علي اکبر، 1332، دهخدا، تهران، مجلس.
    • رضائيان، علي، 1379، مباني سازمان و مديريت، تهران، سمت.
    • رئوفي، محمود، 1389، «مؤلف‌هاي هويت ديني»، دين و ارتباطات، ش 17، ص 105.
    • شريف قرشي، باقر و همكاران، 1389، نظام خانواده در اسلام (بررسي تطبيقي‌)‌، تهران، نشر بين‌الملل.
    • صادقي، عباس و حسن حميدي، 1384، آموزش خانواده ضعف‌ها و قوت‌ها، تهران، انجمن اوليا و مربيان.
    • ظفري‌پور، طاهره‌ و همكاران، 1392، مباني اصول و روش‌هاي پرورش جسماني از ديدگاه نهج البلاغه‌، همايش روش‌هاي کاربردي آموزش در اسلام.
    • قلي‌پور، رحمت‌الله و همكاران، 1390، «ارائة مدلي براي اجراي خط‌مشي‌هاي صنعتي مطالعة موردي در استان قم»، مديريت فرهنگي سازماني، ش 24، ص 103-130.
    • كلينى، محمدبن يعقوب، 1379، اصول‏كافى، تهران، مكتبة‏الاسلاميه.
    • متقي هندي، حسام‌الدين، 1419ق، کنزالعمال، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • مستخدمين، حسين و همكاران، 1394، «مقدمه اي بر روش تحقيق در علوم انساني»، كار و جامعه، ص 187.
    • مصباح، محمد‌تقي، 1392، قرآن شناسي، قم، مؤسسة آموزشي پژوهشي امام خميني.
    • معين، محمد، 1360، فرهنگ فارسي، تهران، اميرکبير.
    • موسوي، سميه‌سادات، 1394، «روش‌هاي تربيت اجتماعي در سيرة امام صادق، نامة جامعه، ش 113، ص 121ـ141.
    • نوري، حسين‌بن محمد‌تقي، 1408ق، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،. قم، مؤسسة ال‌البيت.
    • Robbins, Stephen P, 2016, and Mary Coulter, Management. 13.
    • Stein hauers other, 1984, the process mode of family functioning.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضائیان، علی، منطقی، محسن، جمشیدی کوهساری، محمدتقی.(1400) نقش خانواده در پرورش مدیران از منظر اسلام. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 10(2)، 37-53

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی رضائیان؛ محسن منطقی؛ محمدتقی جمشیدی کوهساری."نقش خانواده در پرورش مدیران از منظر اسلام". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 10، 2، 1400، 37-53

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضائیان، علی، منطقی، محسن، جمشیدی کوهساری، محمدتقی.(1400) 'نقش خانواده در پرورش مدیران از منظر اسلام'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 10(2), pp. 37-53

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضائیان، علی، منطقی، محسن، جمشیدی کوهساری، محمدتقی. نقش خانواده در پرورش مدیران از منظر اسلام. اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 10, 1400؛ 10(2): 37-53