مختصات راهبردی- مدیریتی کارگزاران جمهوری اسلامی ایران از نگاه رهبر انقلاب
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در هزاره سوم و در کشاکش تغییرات سریع و گستردهاي که همهچیز را تحتتأثیر خود قرار داده است، یکی از عمدهترین مباحثی که ذهن عموم مردم و سازمانها را به خود مشغول کرده است، رعایت اصول اخلاقی حاکم بر شغل و حرفه کارکنان دولتی است (بیکزاد و همکاران، 1391). امروزه مباحث فراوانی در خصوص اخلاق اداره، اخلاق سرپرستی و اخلاق در سیاستگذاری، در ردة اول تحقیقات محققان و توجهات سازمانها و مدیران قرار گرفته است. اخلاق به طور کلی، التزام نسبت به یک مجموعه هنجارها و قواعد ارزشی است؛ ممکن است این قواعد شفاهی، کتبی یا روانشناختی باشند، یا اینکه فرهنگ هر جامعه و ارزشهای حاکم، این قواعد را به اخلاق تزریق نماید. آنچه اهمیت فراوانی دارد، پایبندی و التزامی است که در سایة اخلاق به دست میآید. این التزام البته به قوت قواعد تدوینشده بسیار مرتبط است؛ اگر این قواعد از مبنایی منطقی، متعالی و قدسی تغذیه شود، خود الزام متقنی برای اخلاق فراهم میآورد.
پیشبرد اهداف سازمان و رفع نیازهای جامعه از این طریق، تنها بوسیله اخلاق محقق نخواهد شد، بلکه لازم است مدیران و کارکنان سازمانها، با ایجاد سایر شایستگیهای مدیریتی موردنیاز در خود، در هدایت سازمان به سمت اهداف متعالی به ایفای نقش بپردازند. از سوی دیگر، فلسفة وجودی سازمانها در تمامی جوامع امروزی، نیل به اهداف جامعه و رفع نیازهای مردم با خدمترسانی به آنها است) استونر و فریمن 1389، ص 9). در واقع، خدمت به مردم همان هدف متعالی است که سکاندار هر سازمان موظف است، سازمان را به آن سمت راهبری نماید. اما برای خدمت به مردم و جامعه اولاً، باید نیازهای جامعه را با دقت شناسایی کرد. و ثانیاً برای رفع آنها، شایستگی تخصصی و اخلاقی لازم را در خود ایجاد نمود.
ازاينرو، محققان در این پژوهش، به دلیل اشراف اطلاعاتی و مدیریتی رهبر انقلاب نسبت به جامعه، به این نکته پی بردند که منویات و نظرات ایشان، مرجع مناسبی برای شناسایی صفات و ویژگیهای سیاستگذاران و مدیران اجرایی، تراز انقلاب اسلامی ميباشد، و سخنان ایشان کفایت لازم را برای گزینش و انتخاب سیاستگذاران و مدیران اجرایی را دارد.
در تحقیق پیش رو، پس از تتبع نسبتاً جامعی در خصوص اخلاق حرفهای و استانداردهای اخلاقی، در بخش دولتی و ضمن مفهومشناسی انگیزش خدمات عمومی، به عنوان یکی از مباحثی که به شدت توانسته بر انگیزه مدیران، در خصوص خدمترسانی به جامعه تأثیرگذار باشد و ملاکهایی را براي شناسایی سیاستگذاران و مدیران اجرایی شایسته ارائه میدهد، به لزوم تدوین یک راهنمای عمل جامع، مشتمل بر معیارها و سنجههای گزینش مدیران در نظام جمهوری اسلامی پرداخته است؛ راهنمای عملی که از یک سو، مبتنی بر ارزشهای حاکم در نظام اسلامی و از سوي دیگر، مشتمل بر استانداردهای اخلاقی روشنی باشد که سیاستگذاران بتوانند در عمل، آن استانداردها را سرلوحه کار خویش قرار دهند. اقتضای جمهوری اسلامی و جامعیت نگاه رهبری، ما را بر آن داشت تا مبنای اساسی این راهنمای عمل را توصیهها و منویات ایشان قرار داده، ارزشهای مدنظر ایشان را به عنوان ارزشهای کلیدی، مورد نیاز مسئولان در نظر بگیریم.
در تحقیق پیشرو، نگارندگان بر آنند تا استانداردهای اخلاقی، که خطمشیگذاران و کارکنان نظام اسلامی ایران براساس نظرات عالی¬ترین مقامات کشور، ملزم به رعایت آنها هستند، به روش تحلیل محتوا و مضمون شناسایی و آن را به عنوان راهنمای عمل مسئولان به فضای سیاستگذاری و اداری کشور تسری دهند. بهعلاوه، در این مجال خصایص و صفاتی را که یک مسئول دولتی، اعم از صفات شخصی و کاری، باید داشته باشد، ارائه شده تا از یک سو، مسئولان در هنگام استخدام افراد برای مشاغل دولتی، به ویژه مشاغل حساس سیاستگذاری، و از سوی دیگر، سیاستگذاران به هنگام تنظیم و تدوین سیاستهای خرد و کلان، آن را سرلوحة کار خویش قرار دهند.
بدين منظور، نگارندگان با بررسی 57 سخنرانی از رهبري انقلاب، که در میان سال¬های 83 تا 87 در جمع مسئولان و سیاستگذاران جمهوری اسلامی ایران ایراد شده است، به روش تحلیل محتوا، به هشت مؤلفه¬ی اصلی در دیدگاه ایشان، که هریک در سه یا چهار سطح، دارای زیرمجموعه¬هایی هستند، دست یافتند که در پایان پژوهش، به این مدل پرداخته شده است.
ادبیات موضوع
اخلاق و اخلاق سیاستگذاری؛ مفهومشناسی و اهمیت
«اخلاق»، جمع خلق است به معنای صفات و ملکات نفسانی که میتوانند خوب یا بد باشند (فاطمیتبار،1387). اخلاق، عبارت است از: قواعد ارزشی و هنجاری یک جامعه، که در رفتار افراد آن جامعه منعکس میشود (آذر، ربیعه و همكاران، 1387). برخی با تقسیم اخلاق، براساس مبانی رئالیسم و ایدهآلیسم، یا عینیگرایی و تفسیرگرایی، به تعریف این مفهوم پرداختهاند. تعریف نخست زیر، تعریفی عینیگرا از اخلاق و تعریف دوم، تعریفی تفسیرگرا از اخلاق است (شیران، 1993، ص 49):
- استانداردهای هنجاری انجام کار، که از اعتقادات مذهبی یا عرفی سرچشمه میگیرد؛
اخلاق یک نوع رادیکال از تردید را در زندگی روزمره معرفی میکند. اخلاق به آینده نگاه میکند. اخلاق، با نیکی و راستی کردار و رفتار افراد سروکار دارد.
- در یک تعریف سادهتر، اخلاق عبارت است از: آنچه که مشتمل بر یک فعالیت انسانی، و اصول مبرهنی است که تعیین میکند کردار فرد خوب، بد یا خنثی است (همان، ص 91).
- «اخلاق سیاستگذاری را میتوان شاخهای نسبتاً جدید از اخلاق کاربردی دانست که هدفش تحلیل معضلات، دو راهیها و چالشهای اخلاقی پیش رو، در فرایند سیاستگذاری و تصمیمسازی عمومی است» (موسوی و الستی، 1398).
دانشمندان و متخصصان عرصة سیاست غالباً تمایل دارند از ایجاد یا کشف ارتباط صریح و روشن، با جنبههای اخلاقی سیاست عمومی اجتناب کنند (رزنتال و پرلمان، 1986). ازاينرو، در نگاه اول، ممکن است پیوند بین سیاست و اخلاقیات، مثل پیوند دو چیز غیرمرتبط تصور شود. اخلاقیات، مربوط به تکریم شخصیت انسانی خود و دیگران است و ارتباطی با مباحث خطمشیگذاری و خدمات عمومی ندارد. اما باید اذعان کرد كه اخلاق سیاسی فقط موضوع ارتشا، فساد و کلاهبرداری یا عدم آنها نیست، بلکه جزء ذاتی همه خطمشیهایی است که در آنها، تصمیمات بر ارزش انسانها تأثیر میگذارد. اخلاق عمومی، اخلاق خطمشیگذاری عمومی است (كالپلن، 1958). البته، باید توجه داشت علیرغم اجتناب دانشمندان و متخصصان عرصه سیاست، از پیوند اخلاق و سیاست، فلاسفة سیاست، متخصصان اخلاق کاربردی و مفسران اجتماعی و سیاسی، تمرکز زیادی بر تحلیل دلالتهای اخلاقی سیاست عمومی دارند (رزنتال و پرلمان، 1986).
ازاينرو، اخلاق سیاسی، یا سیاست اخلاقی را میتوان مولود پیوند دو مفهوم اخلاق و سیاست دانست که در جوامع مختلف، به اقتضای سنگینی کفه اخلاق یا سیاست حضور مییابد. در جامعهای که اخلاق زیربنای سیاست قرار گیرد، اخلاق پشتیبان معرفتشناسی و در جامعهای که سیاست حرف اول را میزند، اخلاق از آبشخور سیاست سیراب میشود. به هر حال، انفصال رابطة اخلاق و سیاست، امروزه اندکی دور از ذهن مینماید؛ چه در ظاهر و با هدف عوامفریبی و چه در اصل و ماهیت.
به طورکلی، میتوان ادعا کرد كه اخلاق در خدمات عمومی طی بیست سال اخیر، به یک موضوع مهم تبدیل شده است. فسادهای متعددی که دول و ملل سراسر جهان را درمانده نموده، از جنگ ویتنام گرفته تا بحث واترگیت و پس از آن جنگ ایران، توجه عموم را به سمت رفتار اخلاقی مسئولان و کارکنان دولتی معطوف ساخته است. همین موضوع، که امروزه محل بحث بسیاری از محافل شده؛ یعنی اخلاق، دولت ریگان را به خاطر حرکات خلاف اخلاق، طول 8 سال حکومتش، به چالش کشید و بیش از 150 تن از مسئولان دولتی در دولت او، به خاطر رفتار غیراخلاقی از کار برکنار شدند (شیران، 1993، ص 91).
بنابراین، اگرچه در عمل ضرورت حضور اخلاق در مناسبات کاری، سیاسی و دولتی، به شدت احساس شده، اما این حضور به دلیل فقر تئوریک در حوزة مدیریت دولتی و اخلاق، هنوز جایگاه اصیل خود را پیدا نکرده است. به عبارت دیگر، خلأ تئوریک در بحث اخلاق در مدیریت دولتی، منجر به ناشناخته ماندن اهمیت این بحث برای مدیران و نیز غفلت از زوایای آن شده است.
یکی از دلایل اهمیت بحث از اخلاق در حوزة عمومی، تأثیرات نامطلوبی است که رفتار غیراخلاقی دولتها، میتواند بر حکمرانی دموکراتیک داشته باشد. فساد یا رفتار غیراخلاقی مقامات منتخب، میتواند موجب کاهش مشارکت عمومی شود؛ زیرا برخی شهروندان تمایل به همکاری در امور خلاف قانون و غیراخلاقی ندارند (فوردینگ و همکاران، 2003). پس میتوان توجهاتی را که بر اثر لغزشهای اخلاقی در دولت ریگان، به اخلاق مسئولان و کارکنان دولتی منعطف شد، را به شدت موجه دانست.
دلیل دیگر اهمیت مباحث اخلاقی در خدمات عمومی، تعهدی است که مسئولان دولتی نسبت به منفعت عامه دارند. در واقع کارکنان دولتی مسئولیت و اعتماد عمومی را به دوش میکشیدند و مسئولان، مدیران و کارکنان دولتی، سوگند یاد کردهاند که متعهدانه به وظایف و مسئولیتهای خود پایبند باشند (شیران، 1993)، بنابراین، به عنوان معتمدان مردم، که به طور حقیقی ولی نعمتان دولت هستند، باید نسبت به منافع آنها در خود، تعهدی اخلاقی را حس کنند.
فسادهای متعدد مسئولان دولتی در کشورهای سراسر دنیا، پرده از این موضوع برمیدارد که مسئولان اگرچه بوسیله سوگند خود را متعهد به انجام وظیفه میکنند، اما تعداد زیادی از آنان این پیمان را شکسته، به کارهای غیراخلاقی دامن میزنند. این موضوع حاکی از اين است که اخلاق تنها به واسطة سوگند و آموزش و نظر قابل حصول نیست، بلکه آنچه انسان را ملزم به رعایت اخلاق در امور و شئون مختلف میكند، البته چیز دیگری است؛ حضور اخلاق منوط به حضور قوهای درونی است که کارآیی و عملکرد این قوه در موقعیتهای مختلف بستگی به مقدماتی دارد که خود فرد فراهم نموده است. به عبارت دیگر، قوة درونی یا ملکات نفسانی انسان، ابتدا باید خوب تغذیه شده باشد تا بتواند فرد را در شرایط مختلف در مسیر اخلاقی هدایت كند . تقوا یا خودنگهداری، توصیهای است که اسلام همواره بر آن پافشاری میكند. حضور این خصیصه، خود به خود، حضور اخلاق را در پی خواهد داشت و سازمانهایی که از کارکنان این چنینی برخوردارند، نگرانی کمتری نسبت به امور اخلاقی خواهند داشت.
استانداردهای اخلاقی در بخش دولتی
چارچوب اخلاقی که توسط باسرت و دمک (2005) طراحی شده، مرجعی است که ارزشها و استانداردهای مبنایی رایجی که دولتها براي مطلوب سازی عملکردشان، در بعد خدمات عمومی و دولتی را باید به آنها توجه کنند، منعکس می سازد. این چارچوب، که در واقع مجموعه ای از استانداردها را احصا کرده، به صورت جامع به ارزشهای اصلی، استانداردهای مشخص، و فعالیتهایی که براي تضمین انسجام پرداخته، موقعیتهایی که ممکن است اخلاق را به خطر بیندازد، ارزیابی مینماید (رادیکا، 2012). تشخیص اخلاقیبودن یا نبودن کار مدیران دولتی، نیازمند تدوین شاخصی است که این شاخص میتواند قانون، عرف، دیدگاه مدیران عالی و ... باشد.
ملتهای مدرن، نظریهای خاص و منحصربه فرد در خصوص استاندارد اخلاقی، برای مدیران دولتی ندارند. اگرچه بسیاری از فرهنگهای گذشته، چنین استانداردهایی داشتهاند. به عنوان مثال، مدیران دولتی در ایالات نیاس، باید استانداردهای رفتاری مشخصی را در برخورد با مردم رعایت نمایند. البته حتی در ملتهای مدرن نیز نمیتوان وجود استانداردهای اخلاقی، مرتبط با رژیم را برای مدیران عمومی انکار کرد. برای مثال، در برخی از رژیمهای تمامیتگرا مثل کوبا، اخلاق برای کارمندان بخش عمومی، بر اساس استانداردهای ایالتیِ صریح و یا ضمنی و با استفاده از کنترلهای خارجی و داخلی، براي رعایت آنها، قانونگذاری شده است (سوزوکی، 1995). به طور کلی، در سالهای اخیر بسیاری از کشورها، یا قوانین اخلاقی را بهروز میکنند، یا مجموعه قوانین جدیدی برای کنترل فساد و برگرداندن اعتماد عمومی به دولت، به تصویب میرسانند (فوردینگ و همکاران، 2003).
براي رعایت استانداردهای بالای رفتار اخلاقی، توسط مدیران عمومی، سازوکارهای تقویتی گستردهای وجود دارند. این سازوکارها، به سه دسته تقسیم میشوند: 1. کدهای اخلاقی شامل قوانین، مقررات حرفهای و ... 2. پلیس اخلاقی با مسئولیتهای مشخص براي کنترل استانداردهای اخلاقی؛ و 3. استراتژیهای فرهنگی، که تلاش میکند فضاي سازمانی را به سمت رفتار اخلاقی هدایت کند (هادلستون و سندز، 1995).
به طورکلی، استانداردهای اخلاقی در مدیریت دولتی، منابع و مآخذ مختلفی میتوانند داشته باشند. در شرایطی، استانداردهای اخلاقی توسط مردمی که خدمت دریافت میکنند، وضع میشود. در شرایطی دیگر، توسط سازمانهای ارائهدهنده خدمت. اما نکته قابلتوجه این است که تا چه مقدار این استانداردها، پایبندی افراد به اصول اخلاقی را ضمانت میکنند؟ در واقع الزاماتی که یک استاندارد اخلاقی خوب باید داشته باشد، چیست؟
باید خاطرنشان کرد که تدوین یک استاندارد اخلاقی خوب، منوط به مرجع و مأخذی است که این استانداردها از آن استخراج میشود؛ مرجع انتخاب استاندارد باید صلاحیت، ظرفیت و غنای لازم را برای استخراج استاندارد داشته باشد. به عبارت دیگر، زیربنای تدوین استاندارد و اصول اخلاقی، باید به گونهای باشد که توانمندی پوشش همه ابعاد مرتبط با اخلاق را داشته باشد.
انگیزش خدمت عمومی
جریانی دیگر در ادبیات مدیریت دولتی، که ارتباط نزدیکی با تحقیق حاضر دارد، مبحث انگیزش خدمت عمومی(PSM) است. این مبحث، البته ارتباط تنگاتنگی با مبحث اخلاق عمومی دارد، به طوری¬که پری، PSM را نوعی تعریف رسمی از اخلاق خدمت عمومی میداند (پری، 1996).
تحقیق دربارة انگیزش خدمت عمومی(PSM) را می¬توان در شش زمنیه اصلی خلاصه کرد: مفهوم و سنجش آن، میزان رواج آن، پیشینه، پیامدها، سیستم¬های سازمانی و تعامل با سایر انواع انگیزش (کیم و واندنابیل، 2010). در ذیل، به لحاظ ارتباط این تحقیق با بعد اول (مفهوم¬شناسی و معیارهای سنجش PSM)، به اختصار به تبیین آن می¬¬پردازیم.
مفهوم¬شناسی انگیزش خدمت عمومی
در دو دهة اخیر، پژوهش در باب PSM و ساخت¬های مربوط به آن، در سایر رشته¬ها رشد چشم¬گیری داشته است. بیشتر پژوهش¬هایی که مستقیماً روی این موضوع متمرکز شده¬اند، از سال 2000 به بعد انجام شده است. این مطلب سرعت رشد این تحقیقات در دهة اخیر را نشان می¬دهد (پری و همکاران، 2010). در این دو دهه، PSM در پژوهش¬های مختلف، به بسیاری از فرایندهای سازمانی نظیر جذابیت سازمانی، عملکرد، رضایت شغلی، تعهد سازمانی و... مرتبط شده است (کیم و واندنابیل، 2010). اگرچه تحقیق درباره PSM در امریکا شروع شد، اما محققان در بسیاری از کشورها، این مفهوم را مناسب یافتند. علت استقبال وسیع بین المللی از این مفهوم، علاوه بر اینکه جایگزینی برای تئوری¬های انگیزش انتخاب عقلائی ارائه می¬دهد، در علاقه و باور پایدار به اصول اخلاقی خدمت عمومی، که در بسیاری از جوامع جایگاه برجسته¬ای دارد، نهفته است (کیم و واندنابیل، 2010).
PSM ریشه در این اعتقاد دارد که انگیزه¬هایی بی¬مانند، در میان خدمت¬گزاران عمومی یافت می¬شود که نسبت به انگیزه¬های بخش خصوصی متفاوت است (پری و دیگران، 2010). انگیزش به طور عمده به نیرو دادن، هدایت نمودن و تقویت کردن رفتار اشاره دارد (پری و پورتر، 1982). در واقع، جریان انگیزش خدمات عمومی در تقابل با تئوری¬هایی شکل گرفت که انسان را موجودی صرفاً عقلایی دانسته، و بر مبنای فلسفه اصالت سود و اصالت لذت، تنها بر ابعاد اقتصادی انگیزش تأکید می¬کردند. در مقابله این جریان، با نگاهی واقع¬بینانه¬تر به انسان، سائقه¬های انسانی را به نحوی وسیع¬تر در نظر گرفته و انگیزه¬هایی نظیر نوعدوستی، شفقت، نیکوکاری و... را نیز در ارائه خدمت عمومی مؤثر می¬داند.
پری و وایز PSM را به عنوان «تمایلی فردی برای پاسخ به انگیزه¬هایی که عمدتاً در نهادها و سازمان-های عمومی ریشه دارند» تعریف کرده¬اند (پری و وایز، 1990). این تعریف، آشکارا در پی تأکید بر انگیزه-هایی نظیر وظیفه مدنی و شفقت است که معمولاً با سازمان¬های عمومی مرتبط است (پری و همکاران، 2010). برای سنجش PSM در پژوهش¬های مختلف، معیارهایی ارائه شده است. ریشه بیشتر شاخص¬های PSM، چارچوب سنجشی است که پری ارائه داده است (پری و همکاران، 2010). بر اساس مدل پری PSM دارای چهار بُعد تمایل به خط¬مشی¬گذاری، تعهد به خدمت عمومی، شفقت و فداکاری است (پری، 1996).
بر اساس نظر بروِر و همکاران، بر مبنای کار پری (1996) انگیزه¬های خدمت عمومی ترکیبی از انگیزه¬های مختلف بوده و پیچیده¬تر از آن است که در پژوهش¬های پیشین تصویر شده است. آنان با بررسی انگیزه¬های 69 نفر، به چهار شاخص متمایز از PSM دست یافتند که عبارتند از: 1. نیکوکاران 2. جامعهگرایان3. میهن¬دوستان4. نوع¬دوستان (بریور و همکاران، 2000).
وندنابیل نیز با مشاهده توسعه پژوهش¬های مرتبط با PSM، در کشورهای مختلف جهان و با توجه به نتایج آنها، سعی کرد مدل پری را اصلاح کند. او با انتقاد از ابعاد چهارگانه¬ای که پری(1996) ارائه داد، ابعاد زیر را مطرح نمود: 1. انگیزه¬های ابزاری (مرتبط با رفتار)؛ 2. انگیزه¬های ارزشمحور (مرتبط با ارزش¬ها و اخلاق)؛ 3. انگیزه¬های هویتی (مرتبط با گرایش)؛ 4. فداکاری (کیم و واندنابیل، 2010).
پیشینه تحقیق
در پيشگفتار کتاب راهبردهای اساسی خدمتگزاری آمده است: «در راستای یاری مدیران و مسؤولان جهت اطلاع و دستیابی آسان، به راهبردهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در خدمتگزاری به مردم و نیز با هدف کمک به مردم و جوانان در اینکه چه چیزی را از مدیران و مسئولان مطالبه کنند، تنظیم و تدوین شده است». در این مجموعه، بخش¬هایی از بیانات معظم له، که ارتباطی با هدف مذکور دارند، تحت عناوینی آورده شده¬اند. متون گزینش شده در مجموع، حاوی مضامینی مفید در جهت مذکور هستند. اما نحوة گزینش مطالب مشخص نبوده و منطق چینش آنها نیز روشن نیست. ضمن اینکه، مباحث کتاب در قالبی نظام¬مند ارائه نشده است و مفاهیم کلیدی مورد تأکید رهبری نیز در یک دسته¬بندی منسجم از مضامین تبیین نشده¬اند.
ویسی، در پژوهش خود با عنوان «آسیبشناسی مدیریت با الهام از اندیشه امام و رهبری»، ضمن ذکر برخی از آسیبهایی که متوجه مدیریت مدیران و مسئولان در جمهوری اسلامی است، به درمان این آسیبها از نگاه امام علی ، امام خمینی و رهبر انقلاب پرداخته است. پژوهش مذکور، بنیان خود را بر استخراج انتقادات و آسیبهایی که امام و رهبری در خصوص مدیریت موجود در کشور، در دیدارهای گوناگون با مسئولان در میان گذاشته بنا نهاده و نقش هر يك را در ویرانی کشور تبیین نموده است. ویسی در این مقاله بدون هیچ دستهبندی موضوعی، صرفاً به بیان ویژگیهای منفی یک مدیر، در نظام اسلامی پرداخته است. از سوی دیگر، استخراج ویژگیهای مذکور نیز روش، اساس و منطق خاصی نداشته و تنها به صورت چند توصیه، به مدیران بيان شده است. «تمرکز قدرت، دنیازدگی و رفاهطلبی، قدرتطلبی، غفلت از خداوند و... »، از جمله آسیبهایی است که وی در پژوهش خود آنها را مدنظر قرار داده است.
بانکیپور و رفیعی نیز در پژوهشی مشابه، ملاکهای کارگزاران و مدیران تراز انقلاب اسلامی مدنظر رهبری را گردآوری کرده و مهارتهای مورد نیاز آن مدیران را بيان کردهاند. نوآوری این پژوهش، در دستهبندی ملاکهای مدیران است. کتاب عیار مدیران، مشتمل بر 64 ویژگی و ملاک است که پشت سر هم لیست شده، به شرح ذیل دستهبندی شده است. مهارتهای مدیریتی (مهارتهایی که برای هر مدیری در هر نظام و با هر مرامی قابل استفاده است)، ویژگیهای اخلاقی و معنوی، (آن دسته از ملاکهایی که برای یک متدین در قبول مسئولیت در هر نظامی باید لحاظ شود) و خصوصیات انقلابی (ویژگیهایی که در مدیریتهای درون نظام جمهوری اسلامی باید لحاظ شود).
در پایان باید گفت: مهمترین نقطه ضعف این تألیفات، علیرغم نکات مثبتی نظیر گزینش مناسب مطالب، ضعف در روش¬مندی و به تبع آن، عدم امکان داوری در خصوص یافته¬های آنهاست، به گونه¬ای که اساساً نمی¬توان روش دستیابی به مطالب بیان شده را فهم کرد. این نکته، ممکن است شائبة انتخاب گزینشی و سلیقه¬ای بیانات را به ذهن متبادر کرده و در نتیجه، عدم اقناع و رضایت مکفی را برای خواننده در پی داشته باشد. نقطه ضعف دیگر این پژوهش¬ها را می¬توان در نحوة ارائة نتایج دانست. در اکثر این پژوهش¬ها، روش ارائه مطالب به این صورت است که عناوینی که بعضاً نامرتبط با موضوع نیز هستند، ذکر شده و ذیل این عناوین، بخشی از بیانات آمده است. این نحوة بیان مطالب مانع از ارائة تبیینی نظام¬مند و طبقه¬بندی شده از مفاهیم مستخرج از بیانات شده است. نقص دیگری که از این نحوة نگارش دارد، عدم تبیین مفاهیم کلیدی مستخرج از بیانات است؛ مفاهیمی که بتوان از آنها به عنوان شاخص¬هایی جهت گزینش و ارزیابی سیاست¬گذاران و مدیران بخش عمومی استفاده نمود.
نگارندگان در اين پژوهش، با در نظر گرفتن این موارد، روش تحلیل محتوا را براي رفع این نقائص مناسب یافتند. در تحلیل مضمون و محتوا با استفاده از روش کدگذاری مفهوم¬یابی اولیه بر روی متون منتخب صورت گرفته، این مفاهیم درون مقوله¬هایی بزرگتر جایابی می¬شوند و نهایتاً چند مقوله اصلی به عنوان مضامین کلیدی همراه با زیرمفهوم¬هایی به گونه¬ای نظام¬مند طبقه¬بندی می¬شوند. بنابراین پژوهش حاضر ضمن بهره¬مندی از روش مناسب و فراهم ساختن نسبی امکان داوری، سعی شده است نتایج تحقیق را به طریقی منسجم ارائه دهد، به¬گونه¬ای که امکان استخراج شاخص¬های کلیدی برای سیاست-گذاران و مدیران اجرایی فراهم شود.
وظایف خطمشیگذاران و تدوین راهنمای عمل جامع
فعالیت مسئولان بخش عمومی، براساس قلمرو فراگیری و شمولیت، تأثیرگذاری متفاوتی دارد؛ کارمندی که در یک قسمت خرد از یک اداره دولتی، به ایفای نقش میپردازد گرچه کیفیت کارش بر کل سازمان اثر خواهد گذاشت، اما اثرات نقش او به مراتب، با یک سیاستگذاری که سیاستهای بخش کلان جامعه را تدوین مینماید، متفاوت است. به عبارت دیگر، حساسیت کار سیاستگذار بخش کلان، به دلیل جامعه هدف فراگیرتر، بسیار بیشتر خواهد بود. از سوی دیگر، به دلیل اثرپذیری خطمشیگذاران از ارزشها و اصول اخلاقی حاکم بر جامعه، ضرورت وجود یک «راهنمای عمل جامع»، براي هدایت خطمشیگذاران به شدت احساس میشود. راهنمای عملی، که از یک سو، مبتنی بر ارزشهای حاکم در نظام اسلامی و از سوي دیگر، مشتمل بر استانداردهای اخلاقی روشنی باشد که سیاستگذاران بتوانند در عمل آن، استانداردها را سرلوحه کار خویش قرار دهند.
این اصول راهنما، در جوامع و فرهنگ¬های مختلف، به لحاظ تأثیر عمیق باورها و ارزش¬ها در هنجارهای مطلوب هر جامعه، اشکال متفاوتی به خود خواهند گرفت. برای مثال، وندینابل تصریح می¬کند که محتوای مفاهیمی نظیر PSM، در میان ملت¬ها و مناطق مختلف، متفاوت است. نوریس(2003)، در مطالعه¬ای با مقایسه پنج منطقه بین¬المللی، دریافت که ارزش¬های متفاوت خدمت عمومی در این مناطق پنجگانه، اثرات انگیزشی متفاوتی داشته¬اند. همچنین، پژوهشی دیگر نشان داد که مدل سنجشی PSM، که توسط پری ارائه شده است، به طور رضایت بخشی با جامعه بلژیک سازگار نیست (واندنابیل، 2007).
روش تحقیق
در این پژوهش، از روش تحلیل مضمون و محتوا استفاده شده است که بر اساس آن، نگارندگان با انتخاب هدفمند 57 سخنرانی از رهبری، که در بازة زمانی 1383 تا 1387 ایراد شده است، به استخراج مضامین اولیه و سپس، مقوله¬بندی آنها ذیل مضامین کلی¬تر پرداختند. نهایتاً به هشت مؤلفة اصلی در دیدگاه ایشان دست یافتند. در ذیل جدول، نمونه¬ای از مضامین پایه و نیز جدول مؤلفه¬های اصلی، به همراه زیرمجموعه¬های سطح اول و دوم آن در نمایش داده شده¬اند.
جدول 1: مضامین پایه
شماره داده اولیه مضمون پایه
1 شما به خداى متعال بايد جواب بدهيد؛ هرچه كه فكر مىكنيد بايد پيش خداى متعال گفت، آن را بيان كنيد و به فكرش باشيد. مسئولیت در برابر خدا
2 خداى متعال مكرر در قرآن و از جمله، در اين آيه ما را امر مىكند به آمرزشطلبى و توبة به سوى خدا. توبه، يعنى برگشت. اين برگشت، هم در مرحلة ايمان و هم در مرحلة عمل و رفتار است. ما كوتاهىهايى داشتيم و داريم؛ بايد خود را اصلاح كنيم؛ و اين در درجة اولِ اهميت است. اصلاح خود توبه به سوی خدا
3 اميرالمؤمنين هم در اينجا به آن سفارش مىكنند. «و لاتولهم محاباة و اثرة»؛ نه از روى دوستى و رفاقت كسى را انتخاب كن، كه ملاكها را در او رعايت نكنى فقط چون رفيق ماست، انتخابش مىكنيم، نه از روى استبداد و خودكامگى؛ انسان بگويد مىخواهم اين فرد باشد؛ بدون اينكه ملاك و معيارى را رعايت كند يا با اهل فكر و نظر مشورت كند. دقت در گزینش افراد
4 وظيفة مهم اين است كه ما پايههاى يك ايمان روشنبينانه و استوار را در ذهن نسلهاى جوان و رو به رشد خودمان تقويت كنيم. تقویت ایمان جامعه
5 اينكه آدم خيال كند جماعت خاصى محور تصميمگيرىاند، كارها را آنها مىكنند، انتصابها را آنها مىكنند؛ اما وقتى نوبت تقسيم غنايم مىشود، خودشان را زاهدانه كنار مىكشند و مىگويند نخير، برويد بدهيد به مردم، ديديم و تجربه كرديم كه اينطورى نيست؛ منطقاً هم اينگونه نيست. دخیل کردن مردم در اداره امور
6 آزادى را نبايد بد معنا كرد. آزادى يكى از بزرگترين نعمتهاى الهى است كه يكى از شعبش آزادانديشى است. بدون آزادانديشى، اين رشد اجتماعى، علمى، فكرى و فلسفى امكان ندارد. در حوزههاى علميه، دانشگاه و محيطهاى فرهنگى و مطبوعاتى، هو كردن كسى كه حرف تازهاى مىآورد، يكى از بزرگترين خطاهاست؛ بگذاريد آزادانه فكر كنند. گسترش آزاداندیشی و احترام به آن
7 واقعاً این مردم، این انسانهای فهیم، لطیف و باذوق، شایستة خدمتکردنند؛ حقاً و انصافاً خدمت به این مردم لذتبخش است. شناخت صحیح مردم خدمت به مردم
8 يكى از پايههاى اقتدار ملى، اين است كه مسئولان كشور و آحاد ملت اعتقاد داشته باشند، مىتوانند اين راهها را طى كنند و اين كارها را انجام دهند؛ خود را عاجز، بى دست و پا و در محيط بنبست احساس نكنند. اين را بايد به مردم بدهيم؛ اين از جملة وظايف ماست؛ اين جزو كارهايى است كه دولت بايد انجام دهد. موجبات اقتدار ملى جزو كارهايى است كه مربوط به حكومت است و دستگاههاى حكومتى بايد انجام دهند. اعتماد به نفس ملی
ایجاد خودباوری در جامعه
جدول 2: مؤلفه¬های اخلاقی و عملی سیاست¬گذاران مطلوب در جمهوری اسلامی
شاخصهای کلان شاخصهای خرد شاخصهای خردتر
اندیشه اسلامی و التزام به آن ایمان به وعدههای الهی عقاید اسلامی
آخرتگرایی
نگاه معنوی به مسئولیت
شناخت عمیق اسلام
التزام عملی به دستورات دینی محوریت موازین اسلامی در مدیریت
اهتمام به مسائل عبادی
تکلیفگرایی
رعایت تقوا
تعظیم شعائر اسلامی
اشاعه فرهنگ اسلامی
مواجهه اخلاقی با زیرمجموعه
اسلاممحوری در سیاست خارجی
آراستگی به فضایل اخلاقی استقامت
شجاعت
عدم خودشیفتگی
صداقت
سادهزیستی
اصلاح نفس
حقگرایی
اخلاص
پارسایی
قاطعیت
مدیریت صحیح امور اهتمام به مسئولیت تلاش مؤثر
احساس مسئولیت
قدردانی فرصتها
رصد مسائل کشور و کارآمدی در حل آنها شناخت صحیح مسائل کشور
پیگیری کارها تا به ثمر رسیدن
اصلاح سازوکارهای اداره کشور
اهتمام به امور زیربنایی
توجه به اقتصاد
اهتمام به پیشرفت کشور
اهمیت دادن به توسعه علمی
مدیریت صحیح زیرمجموعه نظارت موثر
شایستهسالاری
انگیزش
جوانگرایی
نخبهپروری
عقلانیتورزی تدبیر در امور
واقعگرایی
اهلیت علمی
یادگیری
تفکر
قانونمداری
گرایش به اتحاد وانسجام وحدتگرایی اسلامی
صلحجویی بینالمللی
حفظ انسجام ملی
همدلی با سایر مسئولان انسجام مسئولان
انصاف در مواجهه با سایر مسئولین
تعهد به نظام اسلامی بینش انقلابی درک صحیح از نظام
اعتماد به مبانی انقلاب
تعهد نسبت به سیاستهای اعلامی نظام ولایتمداری
پایبندی به سیاستهای نظام
حمایت از نظام
تحقق عینی ارزشهای انقلاب
استکبارستیزی
مردممداری مردمسالاری پاسخگویی در قبال مردم
آزاداندیشی و احترام به آن
خدمت به مردم
شناخت صحیح مردم
خودباوری عزتمندی در روابط بینالمللی
اعتماد به نفس ملی
امیدواری
ایجاد خودباوری در جامعه
آرمانگرایی تحولخواهی
عدالتمحوری عدلگستری
مبارزه با فساد
محرومیتزدایی
یافتههای پژوهش
در اينجا به تشریح مؤلفه¬های اصلی پرداخته، نمونه¬ای از سخنان رهبر انقلاب در خصوص آنها بیان میشود:
اندیشه اسلامی و التزام عملی به آن
با توجه به ابتنای فرهنگ کشور بر اسلام، میتوان اولین و مهمترین خصیصهای را که یک مسئول و سیاستگذار نظام اسلامی، ملزم به داشتن آن است، پایبندی به اسلام دانست؛ زيرا اسلام کاملترین نقشه سعادت دنیوی و اخروی بشر را دربردارد. این کمال، علاوه بر زندگی شخصی، زندگی کاری افراد را هم دربر میگیرد. نمیتوان از تأثیری که بر سیاستگذاری و مسئولیت شغلی دارد، اغماض نمود. کسی که به چارچوب مدون از سوی اسلام پایبند باشد، خود را در برابر خداوند مسئول میبیند و در پست و مقام خود، آنچه را رضای اوست، میجوید و دست خود را به حرام آلوده نمیكند. رهبر انقلاب در این خصوص میفرمایند:
عامل اصلى پيشرفت امام بزرگوار ما و موفقيت او اين است كه به يك اصل قرآنى، به يك حقيقت قرآنى، با همة وجود، با همة دل، ايمان آورد و با همة توان در راه آن تلاش و كار كرد. آن اصل قرآنى همان چيزى است كه در اين آية شريفة «ان تنصروااللَّه ينصركم و يثبت اقدامكم» و در آيات متعدد ديگر از آن ياد شده و بر آن تأكيد شده است. اگر خدا را نصرت كنيد، خدا هم شما را نصرت خواهد كرد. اگر در راه خدا قدمى برداريد، خداوند متعال هم شما را دهها و صدها قدم جلو خواهد برد. اين، اصل قرآنى و يك حقيقت است. يك قانونى الهى است (خامنه¬ای، 1385).
همچنین، وجود فضایل اخلاقی در سیاستگذاران موجب افزایش تعهد و مسئولیت¬پذیری در آنها ميباشد. علاوه بر این، منجر به افزایش اعتماد عمومی به سیاستگذاران می¬شود. برای مثال، احساس خودشیفتگی در سیاستگذاران، می¬تواند منجر به انتقادناپذیری، نادیده گرفتن مشورت¬ها و سبک دستوری در مدیریت شود. رهبر انقلاب، در این خصوص میفرماید:
«و اياك و الاعجاب بنفسك و الثقة بما يعجبك منها»؛ برحذر باش از اينكه خودشگفتى به سراغ تو بيايد. اعجاب به نفس، يعنى خودشگفتى؛ اينكه انسان از خودش خوشش بيايد. حضرت مىگويند مواظب باش در اين دام نيفتى. انسان گاهى در خودش امتيازاتى مشاهده مىكند - فهم خوبى دارد، قدرت بدنى خوبى دارد، قدرت ذهنى خوبى دارد، اطلاعات وسيعى دارد، بيان ويژهيى دارد، صداى خوشى دارد، جمالى دارد - به مجرد اينكه ديديد نسبت به خودتان حالت خودشيفتگى وجود دارد كه معنايش اين است كه با ديدن اين امتيازات، عيوب را در كنارش نمىبينيد بدانيد كه اين خطر است (همان، 1384).
مدیریت صحیح امور
مسئولیت¬پذیری و تعهد نسبت به انجام، وظایف یکی از ویژگی¬های اساسی موردنیاز سیاستگذاران و مجریان در بخش عمومی است که در ادبیات مدیریت دولتی نیز مورد تأکید قرار گرفته است: در هر بخشى كه ما هستيم، مسئوليت آن كارى كه بر عهده گرفتهايم، اين را بپذيريم. زيرمجموعه، زيرمجموعهى ماست، احساس مسئوليت كنيم. در هر نقطهاى مسئوليت تعريفشدهاى وجود دارد، آن مسئوليت را بايستى پذيرفت (همان).
البته تعهد نسبت به انجام وظایف محوله، اگرچه بسیار مهم است، اما کافی نخواهد بود. به عبارت دیگر، آن مسئولی که متعهد است، اما توانایی انجام کار را نداشته و تخصص لازم را در خود نمیبیند، میتواند منجر به کاهش بهرهوری در کار و انحراف در خطمشیگذاری شود. از اينرو، تخصص به همراه تعهد دو بال لازم برای هر سیاستگذار و مسئولی میباشد که هر یک، بدون دیگری ناقص ميباشد. به همین دليل، در سخنان رهبری، تأکید ویژه¬ای بر عقلانیت در اداره امور صورت گرفته است:
عقلانیت و محاسبه که میگوییم، فوراً به ذهن نیاید که عقلانیت و محاسبه به معنای محافظهکاری، عقلگرایی و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظهکاری فرق دارد. محافظهکار، طرفدار وضع موجود است. از هر تحولی بیمناک است. هرگونه تغییر و تحولی را برنمیتابد و از تحول و دگرگونی میترسد. اما عقلانیت اینطور نیست. محاسبهی عقلانی، گاهی اوقات خودش منشأ تحولات عظیمی میشود. انقلاب عظیم اسلامی ما ناشی از یک عقلانیت بود. اینطور نبود که مردم همینطور بیحساب و کتاب به خیابان بیایند و بتوانند یک رژیمِ آنچنانی را ساقط کنند. محاسبات عقلانی و کار عقلانی و کار فکری شده بود (همان، 1384).
یکی از مواردی که نشانگر کاربست عقلانیت و تخصص در اداره امور است، نظارت بر دستگاه¬ها و محاسبه میزان پیشرفت در برنامه¬ها است. ایشان، در این خصوص چنین می¬فرمایند:
باید دستگاه¬های نظارتی خودتان را محاسبه کنید. حالا دیگران ممکن است نظارت بکنند، ممکن است نکنند ممکن است نظارتشان درست باشد، ممکن است ناقص باشد. اما در درون خودِ مجموعة قوة مجریه که نقشش در رسیدن به اهداف چشمانداز، بسیار حساس است دستگاههای نظارتی را فعال کنید، بعد ساز و کارهای نظارتی را بکار بیندازید تا ببینیم برنامهها و سیاستها چقدر جلو رفته؛ یعنی این گونه نباشد که سال دهم سند چشمانداز، نگاه کنیم و ببینیم پیشرفتی پیدا نکردهایم؛ نه، بایستی اینها را مرتباً رصد کنید که معلوم شود چقدر پیش رفتهایم و چقدر به آن اهداف نزدیک شدهایم و چقدر زمینهها فراهم شده است (همان، 1387).
نکتة مهم دیگری، که در منظومة فکری رهبری، بهعنوان یکی از ویژگی¬های اصلی مدیریت صحیح مورد تأکید است، بحث قانونمداری در انجام وظایف است. در نگاه ایشان، قانون فصل¬الخطاب و تعیین¬کنندة محدودة اختیارات و مسئولیت¬های سیاستگذاران است و تخطی از آن موجب به هم خوردن نظم اجتماعی بوده و از نظر شرعی نیز مورد پذیرش نیست.
ميثاق همة ما قانون اساسى است و يك وظايف تعريفشدهاى در قانون اساسى كشور وجود دارد. يك كارى بر عهدة مجلس است كه بايد انجام بدهد، دولت ناگزير بايستى از آن تبعيت كند. اختياراتى هم بر عهدة دولت گذاشته شده است، مجلس و قواى ديگر حق ندارند در آنها دخالت كنند. هر كدام يك محدوديت و مسئوليت تعريف شدهاى دارند و بر اساس همين بايستى تعامل داشته باشيد (همان، 1385).
گرایش به اتحاد و انسجام
امروزه در مدیریت، موضوع همافزایی یک بحث رایج شده است که اهتمام سازمانها در تشکیل گروهها و تیمهای مختلف، شاهد خوبی برای این موضوع است. بر همین اساس، اثرگذاری افراد در هنگام وجود وحدت و یکدلی افزایش خواهد یافت. البته اهتمام به وحدت، نافی نقد مسئولان و سیاستگذاران نیست، بلکه وحدت و انسجام سیاستگذاران به معنای پرهیز از اختلاف افکنی و تسری اختلافات، به فضای مردمی است.
اتحاد و انسجام در منظومة فکری رهبری، دامنة وسیعی دارد و شامل انسجام داخلی تا بین¬المللی ميشود. منظور از انسجام درونی، هم در بعد انسجام ملی و میان مردم است و هم در بعد انسجام میان سیاستگذاران. ایشان در خصوص وحدت ملی چنین می¬فرمایند: «آن كسانى كه عليه امنيت ملت كار مىكنند، وحدت ملى را مخدوش مىكنند، به عنوان حمايت از اقوام، مىخواهند وحدت ايرانى را - اين اقوام، همه ايرانىاند؛ همه وفادار به ايرانند و همه خود را ايرانى مىدانند و به آن مفتخرند - متزلزل كنند، براى دشمن كار مىكنند» (همان، 1385). همچنین، بیان ایشان در خصوص انسجام میان سیاستگذاران چنین است:
نكتة بعدى كه اين هم بسيار مهم است مسئلة تعامل با قواست. بالأخره شما و مجلس و قوة قضائيه يك واحديد و يك كلّ هستيد. ناچار بايد با هم تعامل كنيد. اين هم نميشود كه اين قوّه تقصير را بر گردن آن قوه بيندازد و آن قوه تقصير را بر گردن اين قوه بيندازد. بالاخره در مجموع، حالا بنده كه بر حسب قانون مسئوليت تنظيم قوا را بر عهده دارم، وقتى اينطور مىبينم، به اين نتيجه ميرسم كه يك خُرده تقصير اين قوّه است و يك خُرده تقصير آن قوّه است. وقتى كه اينطورى شد، طبعاً يك ذره اين بايد جلو بيايد، يك ذره آن بايد جلو بيايد. بدون هماهنگى با قواى ديگر، شما نميتوانيد كار را پيش ببريد و حتماً بايستى اين تعامل و هماهنگى و اعتماد را به وجود آوريد (همان).
در بعد بین¬المللی نیز می¬توان دو گونه وحدت را در اندیشه ایشان جست وجو كرد که عبارتند از: وحدت میان جوامع اسلامی و وحدت و صلح با عموم جوامع که البته میان آنها از جهت شدت و ضعف و نوع اتحاد نیز تفاوت¬هایی وجود دارد. در خصوص وحدت با جوامع اسلامی و پرهیز از اختلاف میان آنها ایشان می-فرمایند:
اين را من تكرار و تأكيد مىكنم و به همه مىگويم: اين غلط است كه ما به نام ايمان اسلامى يا ايمان مذهبى حرفى بزنيم و كارى بكنيم كه تعصب¬هاى فرقهاى را دائم مشتعل كنيم و همه را به جان هم بيندازيم. قضيه اصلاً اينطورى نيست. به ايمان خودتان پايبند باشيد؛ با هر كسى هم كه از لحاظ ايمان مذهبى يا دينى با شما مخالف است، بحث بكنيد، مجادله بكنيد، استدلال بكنيد، منطق بكنيد و او را به فكر خودتان معتقد بكنيد. اما تعصبافروزى نكنيد؛ «و جادلهم بالّتى هى احسن». اين، قرآن است. چرا يك عدهاى نمىفهمند؟! من نمىدانم (خامنه¬ای، 1386).
همچنین، در خصوص صلح¬جویی عمومی با تمامی جوامع ایشان، چنین می¬فرمایند:
ما شروع كنندة جنگ نيستيم؛ ما با هيچ دولتى سر جنگ نداريم؛ ما آرمان بلندى داريم كه همة نيروى خودمان را مىخواهيم صرف كنيم، تا به آن آرمان برسيم و آن، ساختن ايرانى است كه خوشبختى مادى و معنوىِ اين ملت را تأمين كند و بتواند الگويى باشد براى ملتهاى ديگر (همان).
تعهد نسبت به سیاستهای اعلامی نظام اسلامی
هر مسئولی در هر بخش دولتی، که به فعالیت مشغول است، باید بداند در قبال این مسئولیت، چه تکلیفی بر دوش میکشد و نسبت به چه چیزی متعهد شده است؛ چرا که این تعهد، میتواند به عنوان یک موتور محرکه قوی آن مسئول را به جنب و جوش واداشته، و او را خستگیناپذیر نماید. وقتی مسئول بداند در قبال نظامی برآمده از متن مردم و مبتنی بر ارزشهای اسلامی، متعهد است؛ مسیر حرکت کلی نظام را درست تشخیص داده، سعی می¬کند در این عرصه عمل کند و کشور را برای رسیدن به اهدافش به پیش ببرد. اما عدم بینش صحیح نسبت به این سیاست¬ها و یا عدم تعهد کافی نسبت به آنها در میان مسئولان مختلف، به این معنی است که هر مسئولی در جهت مورد قبول خودش حرکت کند. در نهايت، کشور به میدانی برای حرکت افراد گوناگون در جهت¬های مختلف شده و در بخش¬های گوناگون آن، شاهد بی-نظمی و ناهماهنگی خواهیم بود. بیان رهبر انقلاب، در خصوص لزوم حرکت در جهت سیاست¬های کلی نظام چنین است:
نكتة بعدى توجه دائم به سند چشمانداز است. اين سند چشمانداز، مسئلة مهمى است. نبايد هم تصور شود كه اين سند يا سياستهاى كلى را كسانى نشستهاند و دارند تنظيم ميكنند؛ نه. درست است كه اينها يك فرايندى دارد و از يك جاهايى شروع ميشود. ليكن آن كسى كه در اين زمينه كار و فكر ميكند و تصميم مىگيرد، خودِ رهبرى است. اين سياستها، سياستهاى رهبرى است. اينها چيزهايى است كه با توجه به همة جوانب ملاحظه شده و اين سند چشمانداز درآمده است و بر اساس سياستهاى كلىاى كه در اين مدت وجود داشته، اعلام شده است. اينها بايد در برنامهها رعايت شود و نبايد تخلف شود. (همان).
مردم مداری
همان¬طور که بيان شد، در نگاه اسلامی مردم صاحبان حقیقی نظام هستند. اساساً نظام اسلامی بر پایة اعتقادات و باورهای مردم شکل می¬گیرد. هیچ¬گاه امری تحمیلی و خارجی محسوب نمی¬شود. بنابراین، هم در انتخاب مسیر پیشرفت کشور و هم در انتخاب مجریان آن مردم نقش اساسی دارند:
در مکتب سیاسی امام، هویت انسانی، هم ارزشمند و دارای کرامت است، هم قدرتمند و کارساز است. نتیجة ارزشمندی و کرامت داشتن این است که در ادارة سرنوشت بشر و یک جامعه، آراء مردم باید نقش اساسی ایفا کند. به علاوه در این مسیر، مسئولان باید دائماً متوجه رضایت و منفعت مردم باشند: «و اجمعها لرضى الرعية»؛ ديگر اينكه كارى كه انتخاب مىكنى، رضايت مردم را با خودش داشته باشد. «رعيت» به مردم اطلاق مىشود؛ يعنى كسى كه مراعات او لازم است... يعنى تودة مردم و عامة مردم... تكية اميرالمؤمنين و پيغمبر و قرآن هم روى همين مجموعههاى عمومى مردم است؛ همينىكه ما عوام مردم مىگوييم... همين چيزى كه خواص خاصِ خرج كنِ امروز با طرح آن در مسائل سياسى و اجتماعى مخالفند و اسمش تودهگرايى و پوپوليسم است (همان، 1384).
در نگاه اسلامی، حساسیت برای خدمت به مردم و دلسوزی و تعهد نسبت به آن، از وظایف مسئولان است تا حدی که اگر این امر مورد غفلت قرار بگیرد، باید از خداوند طلب مغفرت نمود. (استغفار از) غفلت از مردم و خدمت به آنهاست. اگر غفلتى در اين مورد داشتهايم، بايد به خدا پناه ببريم و توبه كنيم. نگذاريم دل ما از مردم غافل شود... يك لحظه بايد از خدمت به مردم غافل نشويم (همان).
خودباوری
یکی از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی در زمان شکل¬گیری، شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» بود. این شعار، که از دل ملت انقلابی جوشیده بود، به وضوح دلالت بر اتکاء به خود و قطع امید از نظام¬های مستکبر جهانی دارد. مقابله با استکبار جهانی، جزء اصلی هویت جمهوری اسلامی است. بنابراین، برای تداوم مسیر انقلاب در جهت اصلی آن، چاره¬ای جز اتکاء و اعتماد به نیروهای خودی و باورداشتن به آن¬ها برای مسئولان نظام وجود ندارد:
اصل چهارم، تقويت خودباورى و اعتماد به نفس ملى است. اين اعتماد به نفس، در همه جاست. ما اكنون در زمينة مثلاً علوم تجربى، نمونههايىاش را ديدهايم كه حالا يكىاش فناورى هستهاى است، يكىاش توليد سلولهاى بنيادى است... البته اينها فقط يك بخشى از كار است. استقلالِ اعتماد به نفس ملى و خودباورى، فقط به اين چيزها منحصر نمىشود... بلكه بايد در سياست، فلسفه، ابتكارهاى مردمى و ارزشهاى اخلاقى هم خودباورى داشته باشيم (همان).
لازمة این اعتماد به نفس، داشتن امید به آینده و نگاه مثبت نسبت به مسیر پیشرفت کشور است: « نااميدى درد بزرگى است و براى نابود كردن يك ملت، از همة وسايل مؤثرتر، نااميد كردن آن ملت است. ملتى را نااميد كنيد، نابود مىشود. وقتى اميد نبود، حركت و نشاط نيست. وقتى حركت و نشاط نبود، آينده نيست. ما دليلى براى نااميدى نداريم؛ صد دليل براى اميد داريم (همان،1383).
این اعتماد به نفس و احساس عزت، در روابط با سایر ملل نیز باید خودش را نشان بدهد. بهطورکلی، روح حاکم بر اسلام، خواهان عزتمندی مسلمین در روابط میان ملت¬ها است. آیت الله خامنه¬ای در این باره می¬فرمایند:
ما با كسى دعوا نداريم. ما به كسى كه مىخواهد دوباره بر ما سيطره پيدا كند، مىگوييم نخير، غلط مىكنى؛ اجازه نمىدهيم. منازعة نظام اسلامى با كسانى كه در پى چالش با اين نظامند، سر اين قضيه است... آنچه مهم است، اين است كه ملت ايران و نظام اسلامى ايستاده است و مىخواهد از هويت و استقلال و عزت ملىِ خود دفاع كند (همان).
آرمان¬گرایی
جرقه¬های انقلاب اسلامی از ابتدای شروع نهضت، آرمان¬هایی بود که پیشگامان نهضت و نیز مردم در دل و جان خود داشتند و برای آنها مبارزه کردند و خون دادند. پیداست که حافظ و نگهبان هویت انقلاب در طول زمان، همان چیزی است که در ابتدا آن را ایجاد کرده است. به عبارت دیگر، نظام اسلامی، اگر بخواهد با هویت اصیل خود باقی بماند، باید از مسیر اولیه خود منحرف نشود؛ یعنی باید نسبت به آرمان¬ها و اهداف بلند خود تعهد داشته باشد. نمود این آرمان¬گرایی، باید در عمل نیز مشهود باشد؛ یعنی سیاستگذار تراز انقلاب اسلامی، باید برای انجام کارهای بزرگی که برآمده از آرمان¬های اصیل انقلاب است، جسارت داشته باشد و بتواند در وضعیت موجود کشور، خصوصاً در زمینه¬هایی که مسائل متعددی وجود دارند، تحول اساسی ایجاد کند:
یک چیزهایی هست که امتیازات واقعی است؛ باید به اینها توجه کرد... (مثل) جرأت در ایجاد تحول؛ حالت روحی این دولت این است که برای تحولآفرینی جرأت دارد و اقدام میکند... نفس اینکه انسان حالت دلیری در مقابل مشکلات داشته باشد و تصمیم بگیرد که برای رفع مشکلات اقدام بکند، چیز باارزشی است (همان، 1387).
عدالتمحوری
محوریت قسط و عدل در جامعه، یکی از ویژگی¬های عمده نظام اسلامی است. به طوری که بدون آن، فلسفة تشکیل حکومت اسلامی خدشه¬دار می¬گردد:
در دنيا حكومتهايى هستند كه شعار دين سرِ دستشان قرار دارد. آنچه در دنيا كمياب است ... حكومت ارزشهاى دينى است؛ ... يعنى اصرار بر تحقق عدالت اجتماعى. اينكه ما مىگوييم، شعار نيست؛ حقيقت و هويت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعى نباشيم، وجود ما پوچ و بيهوده است و جمهورى اسلامى معنى ندارد (همان، 1383).
جمهوری اسلامی از این جهت که داعیه¬دار زمینه¬سازی برای ظهور امام عصر بوده و خود را مقدمه¬ای برای آن می¬داند، وظیفه¬ای دوچندان در قبال گسترش عدالت در جامعه می¬یابد. رهبری در این زمینه می-فرمایند: «هدف رسيدگى به مناطق محروم و مناطق دوردست» اينها جزوِ آرزوهاى ماست» (همان، 1385).
یکی از لوازم مهم این اصل، مبارزه با فساد اقتصادی است که منجر به تبعیض گسترده شده و مانعی جدی برای تحقق عدالت در جامعه است:
من بارها اين را گفتهام، مثال زدهام و تكرار كردهام كه فساد در دستگاه اجرايى مثل اين است كه ما چندين لولة قطور آب به استخرى وارد مىكنيم؛ اما استخر پُر نمىشود؛ اين همه تلاش انجام مىگيرد، در عينحال انسان زواياى خالى را مشاهده مىكند كه بخش عمدهاى از اين، مربوط مىشود به فساد مالى و به رخنههاى اخلاقى كه در مجموعة دستگاه در سطوح مختلف وجود دارد. بايد با اينها مبارزه و مقابله كنيد (هما ن، 1383).
نتیجه¬گیری
پیوند اخلاق و مدیریت دولتی، پدیدهای است که امروزه بهشدت مطمحنظر ملتها و دولتها قرار گرفته است. اگرچه هم اخلاق یک حوزه وسیع و پهناور است و هم حوزه مدیریت دولتی حوزهای پیچیده به شمار میرود. اما این دو توانستهاند با یکدیگر تلفیق شده، و در نظر و در عمل، موفقیتهای جالبتوجهی را کسب نمایند.
اگرچه حضور اخلاق در وادی سیاستگذاری عمر اندکی دارد، اما این عمر کم از اهمیت موضوع نکاسته است. هراس رهبران و مسئولان کلان حکومتها، از انحطاط و رسوایی از یک سو، و هشیاری مردم نسبت به مصالح خود و آنچه در درون حکومتها میگذرد از سوی دیگر، منجر به توجه بیش از پیش حکمرانان به پدیدة «اخلاق» در حکمرانی شده است. امروزه، بر سیاستگذاران پوشیده نیست که اخلاق نقش حیاتی در عمر مسئولیت آنها دارد. ازاينرو، سیاستگذاران و مدیران اجرایی، پايبندی به یک سری اصول و قواعد حاکم بر جامعه، که همان ارزشها، اعتقادات و فرهنگ جامعه هستند را -اگرچه صوری- بر خود لازم دانسته، و در این امر از یکدیگر سبقت میجویند. شعار صداقت، عدالت، خوشرفتاری با اربابرجوع، مصادیقی از توجه به اخلاق در مدیران کلان و سیاستگذاران است.
در تحقیقی که از نظر گذشت، محققان ضمن نقد و بررسی نظریه انگیزش خدمت عمومی و بررسی نسبتاً جامع اخلاق در سیاستگذاری و با توجه به قواعد و فرهنگ حاکم بر جامعه اسلامی-ایرانی، همت به تدوین مدلی گماشتند که ضمن واضحسازی مسیر صحیح سیاستگذاری، راهنمای عملی جامع برای تمامی مدیران اجرایی و سیاستگذاران جمهوری اسلامی ایران باشد. این چارچوب، که ظرفیت بالایی برای عملیاتیشدن دارد، میتواند منشور جامعی برای سازمانهای سیاستگذار جامعه باشد و سرلوحهای برای سیاستگذاران شود تا از انحراف ایشان کاسته، احتمال فروپاشی سازمانهای کلان سیاستگذار را به حداقل برساند.
با نگاهی همه¬جانبه و کلی، نسبت به اصول ذکر شده، می¬توان گفت: یکی از مغایرت¬های اساسی نگاه رهبری با نگاه موجود در ادبیات غربی، این است که ایشان معتقدند نظام اسلامی صرفاً متولی معاش مردم نیست، بلکه در قبال معاد و آخرت مردم نیز خود را مسئول می¬داند. بر این اساس، قلمرو وظایف مسئولان و به تبع آن، مختصات و رفتارهای آنها نیز بسیار گسترده¬تر و متفاوت¬تر از چیزی خواهد بود که در ادبیات سکولار موجود از آن بحث می¬شود. دلیل این نتیجه¬گیری، شمول مختصات و وظایفی است که ایشان برای سیاستگذاران جمهوری اسلامی قائل¬اند که علاوه بر رفع حوائج دنیوی جامعه، مسئولیت رشد معنوی و اعتقادی آن را نیز متوجه مسئولان می¬دانند. مفاهیمی نظیر آخرت¬گرایی، اسلام¬گرایی، اشاعه فرهنگ اسلامی، صدور ارزش¬ها، استکبارستیزی و تحقق عینی ارزش¬های انقلاب در نگاه ایشان، مؤید اين نکته است. در سطحی وسیع¬تر، با توجه به مفاهیمی مثل صدور ارزش¬ها، وحدت¬گرایی اسلامی و استکبارستیزی، حتی می¬توان ادعا کرد که نظام اسلامی، نه فقط مسئول معاد و معاش مردم تحت حاکمیت خود، بلکه در قبال دنیا و آخرت تمامی مسلمین و بلکه همة بشریت خود را مسئول دانسته، و تا حد توان و در صورت وجود شرایط، سعی در پیشبرد این اهداف در سطح جهانی دارد. در واقع، منطق ایشان در خصوص انقلاب اسلامی را میتوان اینگونه دانست که انقلاب اسلامی، مکتبی انسان ساز است که تنها دین مردم را هدف نگرفته، بلکه به واسطة اینکه اسلام مکتب انسانیت است، عقلانیت، معنویت و عدالت را که از عناصر جداییناپذیر انسانیت است، شعار خود قرار داده و به دنبال حاکم کردن آنها تلاش می نماید.
یکی دیگر از خصایص این نگاه، نحوة مواجهه و نگرش آن نسبت به مردم است. در این رویکرد، مردم حقیقتاً صاحبان اصلی نظام تلقی شده و مسئولان باید نسبت به آنها پاسخ¬گو باشند. تفاوت پاسخگویی، با مسئولیت پذیری، در این است که پاسخگویی را نمیتوان صرفاً در حد رفع تکلیف و توان پاسخگویی فرد در قبال منابع و وظایف واگذار شده به او دانست، بلکه پاسخگویی، ابزاری است برای دادن توضیح متعهدانه اعمال و تصمیمات یک فرد یا نهاد دیگری، که همراه آثار حقوقی، سیاسی و اداری لازم است. پاسخگویی، نیروی پیش برندهای است که بر بازیگران کلیدی فشار وارد میآورد، تا در قبال عملکرد خود مسئول باشد و از عملکرد خوب خدمات عمومی اطمینان حاصل نمایند (احمدی و همكاران ،1390). در این صورت، اعتماد ملی به مسئولان ایجاد شده و انس و یک¬دلی میان مردم و مسئولان ایجاد می¬شود. مفاهیمی نظیر احساس مسئولیت، محرومیت¬زدایی، اعلان صادقانه امور به مردم، پایبندی به منافع ملی، تعهد به اموال عمومی و مردم¬گرایی، برای حل مسائل کشور را می¬توان در این قالب فهم کرد.
- آذر، عادل و همكاران، 1387، «اخلاق در علم مدیریت»، اخلاق در علوم و فناوری، سال سوم، ش 1و2، ص61-70.
- احمدی؛ کیومرث، و همكاران،1390، «سیر تکوینی پاسخگویی اجتماعی سازمانی و ارائه مدلی برای بسط مفهومی آن در سازمانهای ایرانی»، مدیریت صنعتی دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج-سال ششم، ش 18.
- بانکیپورفرد؛ امیرحسین و همكاران، 1394، عیارمدیران از منظر رهبر انقلاب، حدیث راه عشق.
- بیکزاد، ج. صادقی، م. ابراهیمپور، د،1391، «تأثیر عوامل سازمانی بر رشد اخلاق حرفهای کارکنان»، اخلاق در علوم و فناوری، 1-9، سال هفتم، ش 2.
- راهبردهای اساسی خدمتگزاری؛ رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، 1382، تهران، مؤسسه قدر ولایت، ص 512.
- موسوی، آرش، الستی، کیوان، 1398، «چارچوبی برای تحلیل نظاممند اخلاق سیاستگذاری علم و فناوری»، سیاست علم و فناوری، س یازدهم، ش 2.
- فاطمی تبار، سیداحمد، 1387، «استنتاج اخلاق از دین»، اخلاق و تاریخ پزشکی، دورة 1، ش 2، ص7-14.
- موسیپور؛ میثم، 1384، معیارهای یک انتخاب: انتخابات و ویژگیهای رئیس جمهوری اصلح از نگاه مقام معظم رهبری، همای غدیر.
- طباطبائی، م. ح، 1374، تفسیر المیزان، ترجمة محمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه.
- ویسی؛ غلامرضا، آسیب شناسی مدیریت با الهام از اندیشه امام خمینی و مقام معظم رهبری، پیام، ش 93، ص 99-120.
- http://www.khamenei.ir
- Brewer, G. A. and Selden, S. C. and Facer II, R. L. (2000) Individual Conceptions of Public Service Motivation. Public Administration Review. May & June 2000. Vol. 60. No. 3. 254-264.
- Fording, R. C. .and Miller, P. M. and Patton, D. J. (2003). Reform or Resistance? Local Government Responses to State-Mandated Ethics Reform in Kentucky. Publius. Vol. 33. No. 2 (Spring, 2003). 1-15
- Huddleston, M. W. and Sands, J. C. (1995). Enforcing Administrative Ethics. Annals of the American Academy of Political and Social Science, Vol. 537, Ethics in American Public Service (Jan., 1995). 139-149
- James A. F.Stoner, R.Edward Freeman, Management; Selection of Texts, Edited By Esmailpour & Eshraghi, Negahe Danesh, 1389
- Kaplan, A. (1958). American Ethics and Public Policy. Daedalus. The American National Style. Vol. 87. No. 2. (Spring, 1958). 48-77
- Kim, S. and Vandenabeele, W. (2010). A Strategy for Building Public Service Motivation Research Internationally. Public Administration Review. September & October 2010. 701-709.
- Lewis, G. B. and Frank, S. A. (2002). Who Wants to Work for Government? Public Administration Review. VOL. 62. NO. 4. 395–404.
- Norris, P. (2003). Is there still a public service ethos? Work values, experience, and job satisfaction among government workers. In: Donahue, J.D. and Nye, J.S.Jr., (Eds) for the people-can we fix public service, Washington DC: Brookings institution press
- Perry ,J. L. and Hondeghem, A. and Wise, L. R. (2010). Revisiting the Motivational Bases of Public Service: Twenty Years of Research and an Agenda for the Future. Public Administration Review. September & October 2010, 681-690.
- Perry, J. L. (1996). Measuring Public Service Motivation: An Assessment of Construct Reliability and Validity. Journal of Public Administration Research and Theory. Vol. 6. No. 1. Jan. 1996. 5-22.
- Perry, J. L. and Wise, L. R. (1990). The Motivational Bases of Public Service. Public Administration Review. VOL. 50. NO. 3. 367–373
- Rainey, H. G. and Steinbauer, P. (1999). Galloping Elephants: Developing Elements of a Theory of effective Government Organizations. Journal of Public Administration Research and Theory. VOL. 9. NO. 1. 1–32.
- Rosenthal, D. and Perlman, B. (1986). Ethical Dimensions of Public Policy &Administration. Polity. Vol. 19. No. 1 (Autumn, 1986). 56-73
- Sheeran, P. J. (1993). Ethics in Public Administration; A PHILOSOPHICAL APPROACH. PRAEGER. London
- Suzuki, P. T. (1995). Public Sector Ethics in Comparative Perspective. Annals of the American Academy of Political and Social Science. Vol. 537, Ethics in American Public Service, (Jan., 1995). 173-183
- Vandenabeele, W. (2007). Toward a Public Administration Theory of Public Service Motivation: An Institutional Approach. Public Management Review. VOL. 9. NO.4. 545–556.
- Vandenabeele, W. (2008). Government Calling: Public Service Motivation as an Element in Selecting Government as an Employer of Choice. Public Administration. VOL. 86. NO. 4. 1089–1105.