اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، سال هشتم، شماره دوم، پیاپی 17، پاییز و زمستان 1398، صفحات 5-21

    آشنایی با نظام‌ اداری عصر نبوی

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    علی آقا پیروز / استادیار گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی / A.pirooz@hawzeh.ac.ir
    چکیده: 
    نظام اداری به مثابه‌ی سازمان تنظیم کنندۀ تمام فعالیت ها برای نیل به اهداف حکومت است. نظام اداری نبوی نسبت به نظام اداری دوران جاهلیت چگونه بود؟ و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چه تدابیری برای برون رفت از نظام جاهلی انجام دادند؟ در دوران جاهلیت، اعراب حجاز، بدوى و فاقد سازمان ادارى بودند. در عصر نبوی، نظام اداری بر مبانی تقوا ، عدالت ، محبت و عقلانیت شکل گرفت. بر این اساس، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تمام قبایل را ذیل جامعه‌ی اسلامی، با نام «امت» سامان دهی کردند؛ و رکن آن را برادری قرار دادند ؛ بسیاری از خصومت ها را خاتمه بخشیدند؛ برای تثبیت جامعه از قبایل بیعت گرفتند؛ پیمان نامه های عمومی را تدوین و اجرا نمودند ؛ رؤسای قبایل را عزل و نصب کردند؛ « عریف» و « نقیب» برای هر قبیله تعیین کردند؛ ارتشی منظم تشکیل دادند؛ سفرایی را به مناطق دور دست ارسال کردند؛ برای رفع نزاع ها، دستگاه قضا پی ریزی نمودند و... این تدابیر، که پیشرفت های چشم گیری درعرصه های گوناگون به ارمغان آورد ، حاکی از آن است که اسلام پیشرفته ترین آموزه ها را برای اداره‌ی نظام دارد. روش تحقیق، «کتاب خانه ای» با استفاده از روش «توصیفی و تحلیلی» است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    amiliarity with the Administrative System of the Prophet (S)'s ime
    Abstract: 
    The administrative system is the regulator organization of all activities to provide the conditions for the government's purposes. How was the state of the Prophet (S)'s administrative system in comparison with the administrative system of The Age of Ignorance? Which plans did he take to get rid of the ignorance system? In the age of ignorance, the Arabs of Hejaz were primitive, and they did not have a coherent administrative system, but this system was formed in the prophetic age on the basis of piety, justice, affection and rationality. Accordingly, the Prophet Muhammad (S) organized all tribes under the Islamic society (Ummah), on the bases such as, brotherhood, ending hostilities, taking allegiance for the community's consolidation, formulating and implementing the general conventions, installing and uninstalling the tribal chiefs, determining arif and naqib (chief) for the tribes, forming the regular army, sending ambassadors to far lands in order to resolve the quarrels, forming the judiciary system and so on. These plans, which have brought significant advancements in various aspects, show that Islam has the most advanced doctrines for the management of the system. Using a desk research and a descriptive -analytical method, this paper has been conducted.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    مدیریت جوامع مبتنی بر نظام بینش‌ها و ارزش‌های خاص آن جامعه است. متناسب با نوع نگرش به مدیریت و انسان‌ها و بر پایة نظام ارزشی جامعه است که رفتارهای مدیریتی شکل می‌گیرد. مدیریت دوران جاهلیت و مقارن بعثت نبی اکرم‌ با مدیریت دوران پس از بعثت نبی اکرم کاملاً متفاوت است. مدیریت پیامبر، به ویژه در مدینه (یثرب) دارای عناصری بود که بر اساس ارزش‌های اسلامی شکل گرفت. این نظام مدیریتي بر وحی و رهنمودهای پیامبر مبتني بود و در عمل توفیقات فراوانی داشت، به گونه‌ای که در اندک زمانی شبه جزیرة حجاز را فراگرفت. شناخت این نظام اداری و بهره‌گیری از الگوی تدبیر پیامبر اکرم، برای ادارة جوامع بسیار سودمند بود. این نحوه از مدیریت توانست پیشرفت‌های چشم‌گیری در عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی برای جامعة آن روز به ارمغان آورد. این تحقیق ضمن مقایسة دو نحوه ادارة قبل و بعد از بعثت‌، تصویری هر چند اجمالی از نظام اداری عصر نبوی ارائه می‌دهد.
    پرسش اصلی اين مقاله آن است كه نظام اداری نبوی نسبت با نظام اداری دوران جاهلیت چگونه بود؟ و پیامبر، چه تدابیری برای برون‌رفت از نظام جاهلی انجام دادند؟ 
    مقاله حاضر در دو بخش ارائه می شود: نظام اداری دوران جاهلیت مقارن با بعثت، نظام اداری پیامبراکرم، پس از بعثت.
    روش تحقیق در این پژوهش، «کتاب‌خانه‌ای» و «تحلیلی» بوده كه با مراجعه به منابع تاریخی صورت گرفته است. درخصوص نظام اداری، کتاب‌ها و مقالاتی نگارش شده، اما هیچ یک رویکرد علمی و مقایسه‌ای نداشته‌اند. مقایسة دو نظام  نشان می دهد که اسلام دارای تدابیر جامع مدیریتی است و به سرعت می‌تواند یک جامعه بدوی را به جامعه‌ای پیشرفته تبديل كند.
    بررسي مفاهیم 
    مفاهیمی که دراین مقاله به کار رفته است عبارتند از: «نظام»، «مدیریت»‌، «اداره» و «نظام‌سازی»‌. شرح هریک در ذیل می‌آید.
    1. «نظام»
    واژة «نظام» (از ريشة نظم) به معناي نظم دادن، آراستن، به رشته كشيدن مرواريد، رويه، عادت و روش است (عمید 1342، ج 2، ذيل واژة «نظام». «نظام» به معانی تأليف، تجميع و قرين كردن چيزي به چيز ديگر، و نخي كه با آن لؤلؤ يا هر چيز ديگري (مثل مهره) به نظم كشيده مي‌شود، هديه، سيره و عادت به كار برده شده است. (ابن‌منظور 1408ق، ج 12، ص 579).
    امیر‌مؤمنان حضرت علي، جايگاه زمامدار حكومت را همچون جايگاه ريسمان «خرز» (مهره، آنچه به نخ كشيده ‌شود از مهره‌ها و دانه‌هاي شيشه‌اي و گلي و صدف و امثال آنها؛ واحدش خرزه است (‌عمید، 1342، ج1)؛ دانسته كه دانه‌هاي آن ‌را جمع و به هم ضميمه مي‌كند. هرگاه اين ريسمان ازهم بگسلد، دانه‌هاي خرز (مهره‌ها) از هم پاشيده و پراكنده مي‌شود (سيدرضي،1390، خ 146 ص 190؛ مجلسی، 1403ق، ج31، ص137‌؛ ج40 ، ص193؛ ابن ابي الحديد، 1380، ج9، ص100). به نقل از پيامبر گرامي‌ ولیّ امری که منصوب به نصب الهی است، نظام الاسلام است که باید از او حرف‌شنوی و اطاعت داشت (مجلسي1403ق، ج23، ص298؛ مفید، ص 14).
    «نظام» در اصطلاح، مجموعة منظم عناصري است كه ميان آنها روابطي باشد و یا بتواند ايجاد شود و داراي هدف يا منظور باشد. (نمازي،1387، ص23). در واقع، «نظام»، مجموعه‌اي از عناصر است كه به طور منظم و با رابطة كنش و واكنش متقابل، براي تحقق هدف مشترك، به صورت معناداري به هم پيوسته‌اند. اين انتظام و به هم پيوستگي به گونه‌اي است كه اگر در يكي از عناصر تشكيل‌دهندة نظام، خللي وارد شود، نظام نيز دچار اخلال خواهد شد. عناصر تشکیل دهندة نظام عام، می‌تواند نظام‌های خُردتری باشد.
    ممکن است چنین تصور شود که مفهوم «نظام» در کاربرد روايات با معناي اصطلاحي آن تفاوت دارد؛ اما باید توجه داشت که عناصر مورد نظر درهر دو مفهوم، تقریباً یکسان است. اینکه مجموعه ای از اجزا باشد‌، با هم ارتباط و پیوستگی داشته باشند و در مجموع، هدف واحد و مشترکی دنبال کنند، در هر دو مفهوم وجود دارد. در روایتی که گذشت، حضرت امیرالمؤمنين‌، امام را جمع کنندة اجزا، و نظم و انسجام‌دهندة آنها در جهت مقاصد خاصی معرفی می‌کنند. تکیة اصلی روایت بر نظام‌دهنده، یعنی «امام» است، و‌گرنه منظور از «نظام» در هر دو کاربرد‌، تفاوت چندانی نمی‌کند.
    2‌. اداره
    «اداره» از ریشة «ادار الشیء» به معنای «آن چیز را گرفت و دست به دست کرد» گرفته شده است. قول خداوند «ِتجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها‌» (بقره: 282) نیز به همین معناست. «أدارَه عَن حقّهِ» یعنی: از وی خواست که از حقش دست بردارد و از آن صرف‌نظر کند (‌شریف القرشی، 1369، ص445).
    مفهوم «اداره» در كلمات امير‌مؤمنان با واژه‌هايى همچون «تدبير» (‌تمیمی آمدی 1410ق، ج6، ص437؛ ج4، ص 126؛ ج3، ص385؛ ج4، ص515)، «امره» (همان، ج2، ص 126؛ ج3، ص375؛ ج1، ص198)، «قدرت» (همان، ج3، ص 391؛ ج4، ص324)، «سيد و سيادت» (همان، ج2، ص 839؛ ج2، ص137؛ ج6، ص403)، «سياست» (همان، ج4، ص423؛ ج6، ص 116؛ج5، ص294؛ ج5، ص 209؛ ج1، ص197)، و «راعى» (همان، ج6، ص 25؛ ج2، ص19؛ سيدرضي، 1390، خ 154)، در نصوص اسلامى به كار رفته است. «اداره» با در نظر گرفتن معنای لغوی آن، که گرداندن و اداره کردن است، یک مفهوم بیشتر ندارد، و آن چیزی جز مدیریت و چرخاندن امور نیست. در اصطلاح، برای واژة «اداره» تعریف‌های متعددي ارائه شده که مهم‌ترین آنها معنای سازمانی آن است‌، به این معنا که «اداره» مجموعه‌ای است از سازمان‌هایی که دخالت دولت را در زندگی روزمرة مردم تحقق می‌بخشد و این تحت نظر قدرت‌های سیاسی کشور انجام می‌گیرد (باقر موسوی، 1419ق، ص16). 
    3. «نظام اداری»
    «نظام اداری» در واقع، مَرکبی برای اجرایی شدن اهداف نظام سیاسی است. هدف اصلي نظام سياسي اسلام اقامة عدل و قسط است (حدید: 25). خطوط كلي دولت اسلامي را، ولايت، اطاعت، شورا و خير‌خواهي (نصيحت پيشوايان) دانسته‌اند (آصفي، 1385، ص205). نظام اداری، که در امتداد این نظام قرار می‌گیرد، نمی‌تواند بیگانه از این مفاهیم باشد. نظام اداری هر کشور به مثابة سازمان تنظیم کنندۀ تمام فعالیت‌ها برای نیل به اهداف تعیین شده است (میرمحمدی 1390، ص11). نظام اداری متشکل از اجزایی همچون منابع انسانی، سازمان‌دهی و تشکیلات، روش‌ها و رویه‌ها، قوانین و مقررات، و امکانات و منابع است که دارای یک رابطۀ متقابل و اندام‌وار هستند و جامعه را برای تحقق اهداف و آرمان‌های خود راهبری می‌كنند (حقیقی1384، ص23). برخی نیز برای نظام اداری اجزای ذيل را احصا کرده‌اند: (میرمحمدی 1390، ص9).
    مدیریت منابع انسانی، ساختار، فرایندها، رویه‌ها، قوانین و مقررات، فرهنگ اداری و خدمت‌رسانی، الگوها و شیوه‌های مدیریتی، نوآوری‌ و بهبود‌ مستمر، فناوری اطلاعات و ارزیابی و نظارت. 
    نظام ادارى دوران جاهلیت مقارن بعثت پیامبر
    در دوران جاهلیت‌، اعراب حجاز بدوى بودند‌. بنابراين، اطلاق «حكومت و سازمان ادارى» به معناى دقيق كلمه، بر آنان درست نيست؛ زيرا بدوى بودن و نظام حكومتى دو امر متناقض‏اند‌. هر‌چند شهر مكه، مدينه و طائف در حالتى ميان زندگى شهرى و قبيله‏اى به سر مى‏بردند، اما محور امور سیاسی در آن جامعه، قبیله بوده و «قبیله» دولت کوچکی به‌شمار مي‌آمده که مقومات دولت بر آن منطبق بوده است (سالم، بی تا، ص 411-412). نظام قبیله‌ای پایه‌های حیات سیاسی در ممالک عربی و حکومت‌های جنوب جزیرة‌العرب بود و ضامن بقای قبايل به خاطر بدوی بودن آن، قوت و غلبه‌ای بود که بر قبايل دیگر داشت. حیات این قبايل بر پایة عصبیت بود (همان، ص 413). شایع‌ترین موضوعی که قبایل با آن مواجه بودند جنگ و خون‌ریزی و غارت‌گری بود. این جنگ‌ها به قدری زیاد بود که تاریخ نویسان از ذکر جزئیات و جنگ‌های قبیله‌ای کوچک خود‌داری کرده و فقط جنگ‌های مشهور را ذيل عنوان «ایام العرب الجاهلیه» ذکر کرده‌اند (ابن اثیر، 1387، ج 1، ص 502). این جنگ‌ها معمولاً به بهانه‌های واهی و بسیار کوچک اتفاق می‌افتاد (همان،‌ ج 1 ص 502-537). شهر مكه مقر قبايل قريش بود و هر قبيله‏اى محله‏اى از آن را در اختيار خود داشت. این قبایل از پيوستن به يكديگر خوددارى مى‏كردند. به همين دليل، اين شهر هيچ‌گاه به مرحلة يك شهر ـ  به معناى جديد ـ  نرسيد. هيچ گاه ديده نشد كه شخصى به عنوان «مكى» معروف باشد و منسوب به مكه گردد‌، ولى انتساب به قبيله بسيار معمول و متداول بود . مليت فقط مليت قبيله‏اى بود و افتخار، افتخار قبايلى (‌‌سعیدی، 1382‌، ص 181).
    دولت به عنوان نهادي فراگیر در عربستان جاهلی وجود نداشت. چند دولت کوچک، که در شمال و جنوب جزیرة العرب، شکل گرفته و چند قرن بر سر کار بودند، پیش از ظهور اسلام از بین رفته بودند (ر.ك. ملاح، 2007، ص 136 و 156 و 181‌؛ شهیدي، 1369، ص 6 – 19‌). مقارن ظهور اسلام، در حجاز نیز مانند سایر مناطق مرکزي جزیره، نظام قبیلگی با تمام ویژگی‌هایش حاکم بود. در مکه، قصی‌بن کلاب از اجداد پیامبر اکرم، با لیاقت و فراستی که داشت، تولیت بیت‌الله را به عهده گرفت و خویشان خود را از اطراف به مکه آورد و هر گروه از قریش را در بخشی از شهر اسکان داد (ابن‌هشام، 1355ق، ص 142‌؛ آیتی 1356، ج 1، ص 306). 
    قبیله دارای سه رکن «نَسب»، «عَصب» و «حَسب» بود. هر قبیله دارای مجلسی از بزرگان قبیله و دارای رئیس بود که از میان شیوخ قبیله انتخاب می‌شد. رئیس را «شیخ» ، «امیر» یا «سید» نیز می‌نامیدند. در انتخاب رئیس، ضوابطی وجود داشت: از جمله اینکه از ثروتمندان رجال قبیله باشد؛ تعصب او از همه شدیدتر باشد؛ مال و دارایی او فراوان‌تر از دیگران باشد؛ و سن او از همه بیشتر باشد؛ زیرا قبیله اطمینان نداشت که‏ زمام امور خود را به دست جوانان کم سن و سال‏ بسپارد. رئیس قبیله معمولاً از قداست خاصی در میان‏ افراد برخوردار بود و هم از او و هم از اشراف و بزرگان‏ قبیله با تعظیم یاد می‏شد، نفوذش از همه بالاتر بود و ضرورتاً باید ویژگی‌های شایسته‌ای همچون سخاوت، قدرت بیان‌، بردباری، حکمت و شجاعت در او به وفور وجود مي‌داشت (سالم، بی‌تا، ص 414).
    برای انتخاب رئیس قبیله‌، وراثت جایگاهی نداشت و بسیار کم اتفاق می‌افتاد که ریاست به صورت متوالی در سه نسل ادامه پیدا كند (دوری، 2008، ص 16). رياست تنها از راه قدرت و غلبه به دست مي‌آمد. بى‏گمان، بايد عصبيت و نفوذ گروهی رئيس از ديگر اعضاى آن خاندان و عشاير قبيله نيرومندتر می‌بود تا بتواند بر ديگران تسلط يابد و رياست بر آنان مسلم گردد (ابن‏خلدون، 1366، ج‌، ص‌ 248). رئیس قبیله باید رضایت قبیله را جلب می‌کرد تا ریاستش بر قبیله تثبیت و ماندگار شود (همان). سلطة رئیس بر امور سیاسی و اجتماعی امتداد داشت و به ندرت امور دینی را نیز شامل می‌شد، ليکن این سلطه و اقتدار مطلق نبود، بلکه محدود بود و باید رئیس قبیله مجلسی را برای مشورت برمی‌گزید و بدون موافقت نظر آن مجلس نمی‌توانست اعلان جنگ یا کوچ یا صلح نماید، و باید اهل سیاست می‌بود؛ زیرا بقاي او وابسته به خوش‌گمانی قبیله‌اش بود (‌جرجی زیدان 1372، ج 4، ص 9-29 ).
    اما در شهر مکه، قدرت در دست عدة خاصی بود که «ملأ» نامیده می‌شدند، و آن مجلسی بود که از رؤسای قبایل، صاحبان نفوذ و ثروتمندان تشکیل می‌شد. اینها صاحبان قدرت بودند که به آنها «اهل حل و عقد» نیز می‌گفتند و در هر کاری دخالت می‌کردند (دوری، 2008، ص 17). مکانی برای اجتماع این افراد در نظر گرفته شده بود که «دارالندوه» نام داشت. این مکان در شمال کعبه بود هر گاه ضرورتی اقتضا می‌کرد این مجلس برگزار می‌شد. در این مجلس، مشاوره‌ها صورت می‌گرفت. جنگ‌ها اعلان می‌شد و تدابیری برای دفاع اتخاذ می‌گردید. اين مكان همچنين مرکزی برای انعقاد پیمان‌های تجاری و سوگند‌ها بود (همان، ص 17). البته تنها ضامن اجرایی شدن آراء این مجلس‌، قدرت ادبی گستردة آن بود که مردم را به قرار‌های بسته شده راضی می‌کرد؛ آنگاه که گفته می‌شد: «هر گاه اختلاف كنيد امورتان متشتت خواهد شد و دیگران در شما طمع خواهند کرد» (همان). 
    در رأس قبایل، قبیله‏ای قرار داشت که پادشاهان و مکرّبان به آن‏ منسوب بودند؛ مثل معین، سبا و قتبان. پس از آن قبایل کم‌اهمیت‏تر دیگر قرار می‏گرفتند. در داخل هر قبیله نیز تفاوت‌هایی مشاهده می‏شد و بر همین‏ اساس، افراد در درجات و منازل مختلف قرار می‏گرفتند. در رأس آنان، صاحبان مشورت و نظر قرار داشتند که پادشاهان با آنان مشورت می‏کردند. این طبقه فوق قانون بودند و امتیازات خاصی داشتند. در کنار آنان، صاحبان زمین و ملک و مال قرار داشتند. طبقات دیگر در رده‏های بعدی واقع‏ می‏شدند، و اسفل درجات «آدم» یا «الخدم» نامیده می‏شد. (رک. جواد علی، 1993، ص 4/546-555).
    رئیس قبیله حتماً باید به ضعفا کمک مي‌كرد و در منزل خویش را برای مهمانان باز نگه مي‌داشت و دیة فقراي قبیلة خویش را مي‌پرداخت؛ و این حق رئیس قبیله بود که فرمانش برای همة افراد قبیله نافذ باشد (‌ سالم، بی تا، ص 415). حکم و فرمان رئیس قبیله فرمانی بود که به‏ شخصیت و جایگاه او بسته بود. اگر رئیس قوی، بردبار و با ابهت بود، جایگاه قبیله را بالا می‏برد و مکانت و منزلت آن را بین قبایل افزایش می‏داد و ارادة خود را بر دیگر قبایل نیز حاکم می‏ساخت. اما اگر ضعیف بود، طمع‌کاران در قبیلة او نفوذ کرده، موجب ‏ پراکندگی و تفرقة بین قبیله می‏شدند، رئیس قبیله در حکم روح قبیله بود و شأن و جایگاه آن را ترقی یا تنزل‏ می‏داد. حکم رئیس قبیله بدون مشورت و نظر با بزرگان صادر نمی‏شد، بلکه نظر و رأی بزرگان و عاقلان‏ و شجاعان قبیله در آن لحاظ می‏گردید. به بیان دیگر، حکم، تصمیم مجلس بزرگان بود که در خانة رئیس‏ قبیله بر آن اتفاق حاصل می‏شد، و رئیس قبیله آن را ابلاغ می‏کرد تا برای همگان لازم الاتباع شود. اگر حادثه و یا مسئله‏ای پیش می‏آمد عقلای قوم در «مجلس»جمع شده، به بحث می‏پرداختند (جواد علی،1993، ج 5، ص 238.) در عین حال، كمتر تمايلات ايشان دربارة يك امر هماهنگ و متحد مي‌شد (ابن‌خلدون، 1366، ج‏1، ص 289).
    قوم عرب، همه رياست‌طلب‏ بودند، و كمتر ممكن بود يكى از آنان فرمان‌روايى را به ديگرى واگذار كند، هر‌چند پدر يا برادر يا بزرگ قبيلة او باشد، مگر آنكه به ندرت و با اكراه، شرم و حيا مانع ايشان گردد. به همين سبب، در ميان آنان فرمان‌روايان و اميران متعددى پديد مي‌آمد و رعيت در امر خراج‌گزارى و احكام با قدرت‌هاى گوناگون و اشكال متنوعى روبه‌رو مي‌شد و در نتيجه، عمران و تمدن به فساد و ويرانى منتهى مي‌شد و رشتة امور از هم مي‌گسست (همان، ج‏1، ص287).
    قبايل دارای سپاه منظمی نبودند، اما جمیع افراد قبیله، اعم از پیر و جوان، حتی زنان نیز به ندای رئیس قبیله پاسخ می‌دادند و هنگام جنگ، همه با هم مشارکت می‌کردند (سالم بی تا، ص 418). اطاعت‌پذیری بالا از ویژگی‌های قبایل بود. اگر رئیس قبیله‏ای‏ بنابر مصالحی، به ادیانی همچون مسیحیت، یهودیت و یا حتی زرتشتی‌گری می‏گروید، همة مردم آن قبیله‏ می‏پذیرفتند (همان، ص 421).
    آنها همچنین اسرای جنگی را به بردگي می‌گرفتند و به خدمت وامی‌داشتند، تا آن زمان که خویشاوندان آن اسیران فدیة آزادی آنها را بپردازند. فدیه معمولاً تعداد زیادی شتر بود. البته گاهی نیز اسرا را به قتل می‌رساندند (همان، ص 424).
    قریش برای مذاكره و مشاوره در امور خصوصی و عمومی اجتماع می‏كردند و این اجتماعات رسمی در دارالندوه برگزار می‏شد. قریش در آنجا، به حل و فصل كارها، پیوندهای زناشویی، لوای جنگ، ختنة پسرها و مانند آن می‏پرداخت (‌ابن سعد،1410ق، ج‏۱، ص‏۷۰؛ ابن هشام، 1355، ج‏۱، ص‏۱۳۰؛ بلاذری، 1988، ص‏۷۰؛ طبری،1374، ج‏۲، ص‏۲۵۸). 
    نظام اداری پیامبر پس از بعثت
    منظور از «نظام اداری پیامبر» دوران مدیریت ده‌سالة آن حضرت در مدینه است که از بهترین منابع برای آموزه‌های مدیریتی اسلام است. این قسمت در دو محور اساسی «مبانی بینشی» و «مبانی رفتاری» مطرح می‌شود و سپس تدابیر مدیریتی پیامبر، ذیل مبانی رفتاری بررسي مي‌شود. 
    الف. مبانی بینشی نظام اداری نبوی
    مدیریت پیامبر مدیریتی مبتنی بر تکریم و در تقابل با استخفاف‌، و مدیریت موسوی در برابر مدیریت فرعونی (زخرف:54) است. این دو نظام مدیریتی از دو جهان‌بینی و دو نگرش به انسان سرچشمه می‌گيرد. انبیای الهی امانت‌دارانی هستند که امانتشان انسان است. آنان با مدیریتی الهی انسان را به سوی حقیقتشان سیر می‌دهند. اگر آدمیان در مدار توحید قرار گیرند واجد همة ارزش‌ها، و اگر در مدار شرک قرار گیرند واجد همة ضد ارزش‌ها می‌شوند. انسان به اضافه ایمان و عمل صالح، صاحب همة کرامت‌هاست، و منهای آن در مرتبة اسفل سافلین (تین: 4-6)  و موجودی تباهگر و خون‌ریز (بقره:30) و در خسران است (عصر: 1-3). مدیریت نبوی ادارة والاترین امانت‌های الهی، یعنی انسان است. مبتنی بر این بینش‌، مدیریت پاس داشتن این امانت است، نه بهره‌کشی از آن. اصل در این مدیریت، انسان است و بالندگی او، و پاس‌داشتن حرمت و حقوق مردمان و بالندگی آنان در سیر مدیریت؛ و با چنین نگرشی، نتیجه در بالاترین مرتبة ممکن، باید بر فرع وجود انسان بالنده باشد. بدين روي، حضرت علی در نامه‌ای به اشعث بن قیس، کارگزار آذربایجان، توصیه می‌کنند: «‌کاری که در دست توست شکار و طعمه نیست که به چنگالت افتاده باشد، بلکه امانتی است برگردن تو، و باید به فرمان آن کس که فرادست توست، حق آن امانت را پاس داری و نگاهبان آن باشی؛ و تو را نرسد که به استبداد و دلخواه خود، در میان مردم رفتار کنی یا به کاری دست بزنی که به آن فرمان نیافته‌ای (سيدرضي،1390، ن 5). در این بینش، مدیریت نیز امانتی است که باید به دست اهلش سپرده شود و امیرمؤمنان که دست‌پروردة‌ پیامبر گرامی  است، در فرازی از نهج البلاغه رعیت و زیر‌دست را دو گونه ترسیم می‌کنند: او را برادر دینی یا نظیر والی در خلقت معرفی می‌نمايند (همان، ن53). با این نگاه به زیردست، مدیریت مبتنی بر رأفت و رحمت خواهد بود.
    مدیریت و ریاست‌ ارزش و فضیلت ذاتی ندارد، مگر آنکه دارندة آن با انگیزه‌های خود، به آن ارزش دهد یا آن را ضدارزش گرداند. اگر حكومت و مدیریت‌ وسیله‌ای برای خدمت‌گزارى و اجرای عدالت باشد ارزش و فضیلت خواهد بود. در بینش نبوی، مدیریت به مفهوم سلطه، تملك، تجبر، تحكم و برخوردارى حاكم يا طبقة حاكم از امتيازات نيست، آن‌گونه که در جاهلیت بود بلكه حكومت و مدیریت‌ خدمت‌گزارى و امانت‌دارى است و نگاه مدیر به مدیریت نگاهی خادمانه است (‌صدوق،1413ق، ج 4 ص 378). هنگامی که پیشوا و بزرگ هر قوم خدمت‌گزار آنان تلقی می‌شود آن پیشوا و مدیر، کاری جز خدمت در عرصه مدیریت نخواهد داشت. در نظام اداری، مدیریت‌ها آزمون و امتحان الهی است؛ چنانکه حضرت علی دست‌پرورده نبی اکرم به مالک اشتر فرمودند: «خداوند تو را به وسیلة آنها امتحان خواهد کرد»؛ یعنی تو در عرصة آزمون الهی قرار گرفته‌ای و نگاه تو بايد نگاه آزمونی به مدیریت باشد (سيدرضي، 1390، ن 53). 
    ب. مبانی رفتاری نظام اداری نبوی 
    مبانی رفتاری نظام اداری در عصر نبوی کاملاً متفاوت با نظام جاهلی است و اصلی‌ترین آنها عبارتند از: 
    1. معنویت و تقوای الهی‌: معنویت حاصل تقوای الهی است. بر اثر تقوای الهی‌، قرب الهی و معنویت حاصل می‌شود. در سایة این قرب و معنویت است که زمینة مدیریت بر قلوب فراهم می‌گردد و مدیریت موفق حاصل مدیریت بر قلوب‌، و بهترین نوع مدیریت است. در حدیثی از پیامبر وارد شده است که فرمودند: «من احب ان یکون اعز الناس فلیتق الله»؛ (يعقوبي، 1374، ص 206) هر کس دوست دارد که با عزت‌ترین مردم باشد تقوای الهی پیشه کند. آن که توفیق اصلاح رابطة میان خود و خدا را یافته و مقرب درگاه حق شده به کلیدی دست یافته است که گشایندة قلب‌ها و رفع کننده موانع اصلاح امور است.
    سیرة پیامبر اکرم چنان بود که یاران و پیروان خود را برای انجام هر كاري - (به‌ویژه مدیریت) - به اصلاح رابطه‌شان با خدا می‌خواندند. آن حضرت تلاش می‌کردند که مسلمانان پس از چنین اصلاحی به تدبير امور بپردازند (حر عاملی 1416ق، ج 1 ص 260). روش ايشان در تحولی که فراهم ساختند، بر مبنای تحول رابطة انسان با خدا استوار بود. آن حضرت با دگرگون ساختن انسان و اصلاح رابطة انسان با خدا بر اساس دگرگون کردن جهان‌بینی و بینش اجتماعی انسان‌ها، مدیریتی خاص و نظمی نو برقرار ساخت.
    رسول خدا هنگامی که عمروبن حزم را به عنوان کارگزار خود به سوی قبیلة «بنی‌حارث» در یمن می‌فرستادند، در آغاز عهد‌نامة خود به عنوان یک دستورالعمل اساسی برای ادارة امور، برای او چنین نگاشتند: «این سخنی است از جانب خدا و فرستادة او: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به پیمان‌ها وفا کنید». عهد‌نامه‌ای است از محمد پیامبر خدا  به عمرو بن حزم، آن‌گاه که او را به یمن اعزام می‌داشت. او را به تقوای الهی در همة کارها و امور فرمان می‌دهد که بی‌گمان، خداوند با کسانی است که تقوا پیشه می‌کنند؛ همانان که نیکوکارند (ابن هشام 1355، ج 4، ص 265؛ بلاذری، 1988، ص 81؛ طبری 1374، ج 3 ص 128). پیامبر با این جهت‌گیری، یاران خود را برای ادارة امور خلق گسیل می‌داشتند.
    خداوند مسئولیت سنگین رسالت را بر عهدة پیامبر گذاشت. لازمة انجام چنین مسئولیتی، عبادت شبانه و مجاهدت نفس و ترک راحتی و آسایش است (طبرسی 1403ق، ج5، ص378). با اتصال و تکیه و توکل به اوست که این مسئولیت به خوبی انجام می‌شود. عبادت شبانه اتصال به دریای توحید است، تا مدیریت خلق و سیر آنان به سوی مقصد به درستی تدارک شود. قیام شبانه قوة عملی را توان می‌بخشد و قوة علمی را مهیای ادراک دقایق امور می‌سازد (سلطانعلی شاه، 1408ق، ج4، ص 212). بدین‌وسیله، خداوند به فرستاده‌اش فرمان می‌دهد که تنها او را وکیل و کفیل گیرد (رازی، بی تا، ج30، ص 180) با این پشتوانه، به هدایت خلق و مدیریت جامعه بپردازد. اساساً حاکمیت روحیة معنوی و دینی در مدیریت رسول خدا، نمایان بود. 
    2. محبت و رحمت‌: پیامبر در مدیریت خویش، سلوکی بر اساس محبت و رحمت داشتند: «کان الیهم عریکه»؛ نرم‌خوترین مردمان بودند (بلاذری، 1959، ج‌، 1 ص 392)، و مسلمانان را نیز به همین صفت کمالی می‌خواندند؛ چنانکه علامه حلی در رسالة سعدیه از آن حضرت نقل کرده است که فرمودند: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، خداوند رحمت خود را جز بر رحیم نمی‌نهد. اصحاب گفتند‌: یا رسول الله همة ما رحیم هستیم‌. فرمودند: کسی که تنها به خود و خانواده‌اش رحم داشته باشد رحیم نیست، رحیم کسی است که به مسلمانان رحم داشته باشد، آنگاه فرمودند: خداوند فرموده است: اگر می‌خواهید مشمول رحمت من بشوید رحم کنید (نوری طبرسی، 1408ق، ج 9، ص 54).
    دل آدمیان را نمی‌توان با تهدید و تطمیع به دست آورد. رسول خدا در سخنی زیبا، راز نفوذ در درون آدمیان و جذب دل‌ها را تحبیب قلوب به سبب اخلاق نیکو معرفی کرده‌اند.  ابراهیم بن عباس صولی می‌گوید: سخنی از سخنان رسول خدا است که اگر با تمام نیکویی‌های مردمان مقایسه شود، برتر است: «انکم لن تسعوا الناس باموالکم فسعوهم باخلاقکم» (‌زمخشری، 1412ق، ج 2 ص 279؛ ابن ابی الحدید،1380، ج 6‌، ص 338)؛ شما هرگز نمی‌توانید مردم را با ثروت خود راضی نگه دارید، بلکه با اخلاق خود می‌توانید آن را متوجه خویش کنید. همچنین فرمودند: جلب کردن دوستی مردم نیمی از ایمان است (یعقوبی،1374، ج 2، ص 108). آن حضرت با این نیرو مردم را هدایت و رهبری می‌کردند، نه با قهر و غلبه. آنچه در فتح مکه روی داد شاهدی گویا بر این حقیقت است. آن حضرت چنان از سر رحمت و محبت با اهل مکه رفتار کردند که جای هیچ‌گونه کینه و سرسختی باقی نگذاشتند، و فرمودند: «فانی اقول لکم کما قال اخی یوسف: لاتثریب علیکم الیوم» (‌کلینی 1429ق، ج 8 ص 111؛ بلاذری 1988، ص 55؛ یعقوبی1374، ج 2، ص 60)؛ پس اکنون به شما همان را گویم که برادرم یوسف گفت: امروز ملامتی بر شما نیست. و فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء» (ابن هشام، 1355، ج 4، ص 32؛ یعقوبی، 1374، ج 2، ص 60؛ طبری1374، ج 3، ص 61) بروید که شما آزادید.
     مدیریت آن حضرت بر محور محبت و رحمت بود. به همین سبب، دل‌ها آکنده از دوستی ايشان بود. انسان‌ها اگر از کسی محبت و خوبی و دل‌سوزی ببینند، تلاش برای نجات و هدایت خود را مشاهده كنند، مُسخَّر می‌شوند و اطاعت می‌کنند؛ زيرا به تعبیر پیامبر اكرم ، دل‌ها به طور فطری، به طرف کسانی متمایل‌اند که به آنها نیکی می‌کنند و کسانی را که به آنان بدی می‌کنند دشمن می‌دارند (صدوق، 1413ق، ج 4، ص 419؛ ابن‌شعبه حرانی، 1404ق، ص 26). لازمة داشتن رفتار محبت آمیز همراه با رحمت، وجود سعة صدر است؛ همان که به عنوان ابزار ریاست در روایات ذكر آمده است (مجلسی، 1403ق، ج75، ص357) خداوند در مقام امتنان، به حضرت رسول مي‌فرمايد: «أَلَمْ‏ نَشْرَحْ‏ لَكَ صَدْرَكْ» (انشراح: 1). دارندة شرح صدر، گفتارها و كردارهاي ناپسند افراد نادان را تـحـمـل مـي‌كند و واكنش مناسب و برخورد كريمانه از خود نشان مي‌دهد، و در‌صدد كينه‌توزي و انتقام‌جويي از آنان برنمي‌آيد. بزرگ‌ترين رازها را در صدف سينه جاي مي‌دهند و در سخت‌ترين شرايط لب به سخن نمي‌گشايند و عزّتشان پايدار مي‌ماند. آنان سرمست و مغرور از موفقیت، و مأیوس و پژمرده از شکست نمی‌شوند. 
    اگر‌چه مدیریت مبتني بر محبت و رحمت است، اما نافی شدت عمل و برخورد‌های قاطعانة پیامبر اکرم، در موارد ضروری نیست. آن حضرت با همة محبتی که داشتند هنگام ضرورت از شدت عمل استفاده می‌کردند و به تعبیر امیرمؤمنان، پیامبر طبیبی سيار برای بیماران است، مرهم های شفابخش ايشان آماده و ابزار داغ کردن زخم‌ها را گداخته، و هنگام نیاز از آنها استفاده می‌کردند (سيدرضي،1390، خ 104). پیامبر، هم «مرهَم» داشت و هم «میسم». وقتی می‌خواهند زخمی را به آرامي معالجه کنند روی آن «مرهم» می‌گذارند؛ اگر مرهم کارگر نبود، میسم (ابزار جراحی) را داغ و با آن معالجه می‌کنند؛ درست مانند قطع عضو فاسدی که چاره‌ای جز قطع آن با ابزار جراحی نیست. البته این هم از روی رحمت و دل‌سوزی است، و گرنه عضو فاسد سلامت کل بدن را به مخاطره می‌اندازد. شهید مطهری از این کلام چنین برداشت کرده که از زبان حضرت علی، پیامبر، هم نرمش داشتند و هم شدت و خشونت، و هر یک را در جای خود به کار می‌گرفتند (‌مطهری 1368، ص93‌).
    3. عدالت‌: یکی از ویژگی‌های بنیادین نظام اداری نبوی ابتنا آن بر عدالت است. پیامبر به این مهم توجهی خاص داشتند، به گونه‌اي که اجرای عدالت را از نزدیک‌ترین افراد به خود شروع می‌کردند. حضرت علی و فاطمه زهرا (س)، كه محبوب‌ترین افراد نزد پیامبر اكرم  بودند، به آنها فرمودند: «من به شما عطایی نمی‌کنم و فقرای صفه را واگذارم» (سید قطب، 1352، ص 202). این موضوع، عدالت را در برخورداری از منابع و فرصت‌ها را افاده می‌کند، و فرمودند: بنی‌اسرائیل این‌گونه بودند که اگر کسی از اشراف و بزرگانشان دزدی می‌کرد، او را کاری نداشتند؛ و اگر ضعیف و ناتوانی دزدی می‌کرد دست او را می‌بریدند. ولی من اگر فاطمه دخترم هم سرقت کند، دست او را می‌برم (همان، ص 202). همچنین آن حضرت علت انحطاط و انقراض اقوام و ملل پیشین را تبعیض در اجرای حدود الهی می‌دانستند که بر بینوایان جاری می‌کردند و توانمندان را وا می‌نهادند (نوری طبرسی، 1408ق، ج18، ص 7).
    از نگاه آن حضرت، عدالت مدیر یا حاکم هنگامی ظاهر خواهد شد که با مردم سخن بگوید، ولی دروغ نگوید، و به آنها وعده بدهد، ولی خلف وعده نکند (مجلسی، 1403ق، ج77 ص 162). از مهم‌ترین جلوه‌های عدالت در نظام اداری نبوی، رعایت شایستگی‌ها در واگذاری مسئولیت‌هاست. رسول خدا در سپردن مسئولیت فرمان‌دهی جنگ، فقط شایستگی و توانایی و تدبیر افراد را  ملاحظه می‌کردند و نه خویشاوندی و وابستگی و سال‌خوردگی را؛ و جوانان شایسته را فرمانده قرار می‌دادند، همان‌گونه که در‌بارة زید بن حارثه به عنوان یکی از فرماندهان نبرد موته عمل کردند (یعقوبی، 1374، ج2، ص 65 ؛ ابن‌سعد،1410، ج2، ص 130).
    نیز در بارة اسامة بن زید، به عنوان آخرین فرمانده منصوب از طرف خود، چنین رفتار نمودند و او را فرمانده سپاهی کردند که بزرگان مهاجر و انصار در آن بودند. بنابر نقل جمعی از مورخان‌، پیامبر شانزده روز پیش از رحلت‌، پرچمی برای اسامه بستند و او را روانه نبرد کردند (یعقوبی،1374، ج2، ص 113؛ واقدی 1409ق، ج3، ص 1117). این امر بر آنان، که رنگ سیرة پیامبر، را به خود نگرفته بودند، بسیار سنگین و گران می‌آمد و سخنانی بر زبان می‌راندند که همه نشانی از جاهلیت و عدم تسلیم در برابر حق داشت (واقدی، 1409، ج3، ص 1118 ؛ ابن‌هشام، 1363، ج 4، ص 328‌؛ ابن اثیر،1387، ج 2، ص 317)؛ همان‌گونه که قبلاً به فرمان‌دهی پدرش زید بن حارثه به عنوان یکی از سه فرمانده سریة موته اعتراض کرده بودند (واقدی، 1409، ج 2، ص 755-765؛ ابن‌هشام، 1363، ج 3، ص 427-438). آنان در حرکت سپاه اسامه کارشکنی کردند و همراه وی نرفتند. پیامبر، از این نافرمانی به خشم آمدند و در حال بیماری آهنگ مسجد کردند و به منبر رفتند و پس از حمد خدا و ثنای الهی فرمودند: مردم! فرمان‌دهی اسامه را بپذیرید و سپاه را حرکت دهید که به جان خودم سوگند، اگر در‌بارة فرمان‌دهی او سخن می‌گویید پیش از این در‌بارة فرمان‌دهی پدرش هم سخن‌ها گفتید. ولی او شایستة فرمان‌دهی است؛ چنان که پدرش نیز در‌خور آن بود» (ابن هشام، 1355، ج 4 ص 328؛ بلاذری،1959، ج 1، ص 474). 
    آن حضرت عمروبن حزم را در حالی که جوانی هفده ساله بود، به فرمان‌دهی نجران در یمن منصوب کردند (ابن اثیر، 1427ق، ج 3، ص 711؛ ابن حجر عسقلانی، 1404، ج 8، ص 18). همچنین عتّاب بن اُسید را، که جوانی بیست و چند ساله و در نهایت زهد و پرهیزگاری بود، فرماندار مکه قرار دادند که از نظر سیاسی، پس از مدینه مهم‌ترین پایگاه محسوب می‌شد و او نخستین «امیرالحاج» مکه بود (ابن‌هشام، 1355، ج 4 ص 69 و 148 -149).
    سیری در سریه‌های انجام یافته در ده سال دوران مدینه و دقت در نتایج موفقیت‌آمیز غالب این سریه‌ها، حاکی از آن است که پیامبر اکرم بر اساس رعایت اهلیت، مسئولیت‌ها را واگذار و امور را اداره کرده است (طبری، 1374، ج 3، ص 73 و 94 - 95).
    4. دانش وعقلانیت: آن حضرت در کلامی فرمودند: هر کس بدون آگاهی و تخصص لازم، کاری انجام دهد فسادش بیش از مراتب اصلاحش خواهد بود (ابن‌شعبه حرانی، 1404ق، ص 46). روش پیامبر شیوه‌ای مبتنی بر خرد بشری است. از همین روست که همواره مشورت می‌کردند. از امام رضا در‌بارة تصمیم‌گیری رسول خدا نقل شده است که فرمودند: رسول خدا همواره با اصحاب خود مشوت می‌کردند، سپس بر آنچه می‌خواستند تصمیم می‌گرفتند. «ان رسول الله کان یستشیر اصحابه، ثم یعزم علی ما یرید» (حرعاملی، 1416‌، ج8، ص 428).
    در سیرة پیامبر، بسیاری از رفتارها مستند به عقلانیت بود‌. تصمیم‌هایی که آن حضرت در مقاطع گوناگون مي‌گرفتند حاکی از این عقلانیت است؛ مانند تصمیمی که در حفر خندق گرفته شد، یا تصمیمی که در صلح حدیبیه اتخاذ گردید؛ یا تصمیمی که آن حضرت در هجرت از مکه به مدینه گرفتند و براي رد گم کردن، به سمت شمال مکه در جبل الثور رفتند، در حالي که مسیر مدینه در قسمت جنوب مکه قرار داشت؛ یا اقداماتی که آن حضرت برای رفع تعارضات میان انصار و مهاجران از یک سو، و اوس و خزرج از سوی دیگر، انجام دادند. اين نمونه‌ها و بسياري ديگر حاکی از حاکمیت عقل و منطق در رفتارهای آن حضرت است و نشان مي‌دهد عملاً نظام اداری آن حضرت مبتنی بر عقلانیت بوده است.
    ج. مهم‌ترین تدابیر نبی اکرم در نظام اداری
    پیامبر اكرم پس از ورود به مدینه، حکومت تشكيل دادند و جامعه‌ای را در آن بنا نهادند که از نظر شرایط و وظـایف،کاملاً‌ بـا مبانی جامعة عربی، که بر قبیله و رئیس آن استوار بود، فرق داشت. یکی‌ از‌ فرق‌های اصلی این بود که در جامعة اسلامی، تمام‌ قبایل‌ و طوایف مختلف در زیر یک سقف‌ جمع‌ می‌شدند: «انهم امّة واحدة من دون الناس» (ابن هشام 1355ق، ج‌ 2، ص 147) و یکی از پایـه‌های استوار این‌ امت‌ واحده «اخوت» بود: «انما المؤمنون اخوة». (حجرات:‌ 10). منظور از‌ مفهوم «مؤمنون»‌ در‌ آیه‌ و نیز در نظام‌نامة مدینه‌، جامعة اسلامی‌ است (جعفریان، 1372، ص 43‌). اسلام‌ تعصبات قومی و قبیله‌ای را،‌ که‌ به گونه‌ای غلط و - در‌ یک‌ کلام -‌ جاهلی شکل گرفته، نکوهش‌ کـرده‌ است. مـؤاخات نـقطة مقابل عصبیت‌ قبیله‌ای‌ است که شـعارش«انصر اخـاک ظـالماً او مظلوما» است (بیهقی،1370، ص500).
    پیامبر با ورود به مدینه، اقدامات مهمی انجام دادند که مهم‌ترین آنها عبارت است از:
    1. اخذ بیعت: اصل بیعت، نشانگر‌ پیوند‌ افراد‌ جامعه (امت) با رهبری (امام) است. در بیعت عقبة اول، برای موضوعاتي‌ که در آیة مربوط‌ به‌ بیعت زنان آمـده، بیعت گـرفته شـد: شرک نورزیدن، دزدی‌ نکردن، زنا نکردن، نکشتن فرزندان، بهتان نزدن، عصیان نكردن مردم از رسول‌ خدا در کارهای معروف (ممتحنه:21). در بیعت دوم، بیعت بر فـرمان‌بری و اطـاعت در سختی و راحتی‌ و در حال اکراه و آزادی، منازعه نكردن با صاحبان امر (حکومت)، اظهار حق و ترس نداشتن از هر ‌چیزي بـوده اسـت. افزون بر آن، بیعت بر پایة دفاع از رسول خدا، همانند‌ دفاع از خود و فرزندان از موضوعات اصـلی ایـن بیعت بود (نسایی، 1420ق، بی‌تا، ص721).
    بیعت‌های انفرادی بعدی، نوعاً بر اسلام، هجرت و جهاد بود (همان، ص147). بعدها‌ این‌ رسم تا قرن‌ها به عنوان یک سـنت دیـنی - سـیاسی برای خلافت باقی بود و آداب‌و رسوم‌ خاص اداری خود را یافته؛ از جمله، متن‌های زیادی به صورت‌ مکتوب‌ تـهیه‌ می‌شد‌ کـه بر اساس آن، «بیعت» صورت می‌گرفت. قلقشندی نشانه‌های بیعت، آداب و اسباب‌ آن‌ را در کتاب خود آورده است (قلقشندی،1407ق -273 تا309).
    اولین هدف رسول خدا در مدینه، حمایت از مسلمانان بود؛ زيرا که آنها تعداد‌ اندکی را در مجموع تشکیل می‌دادند. حفظ امنیت و آرامش در مدینه برای مسلمانان ضروری بود. قبل از هر چیز مسجدی را بنا کردند تا مرکز اجتماع مسلمانان شود، به گونه‌ای که بتوانند مسلمانان را فرا خوانند و محلی برای عبادت آنها شود. بدين‌روي، مسجد مرکز حکومت و محل مشاوره‌های حکومتی گرديد و مسلمانان به منظور انجام کارهای عمومی، به مسجد آمد و شد داشتند و تجهیز سپاه و بسیج عمومی از مسجد صورت می‌گرفت و به تعبیر ديگر، مسجد قلب فعالیت امت جدید گردید (دوری، 2008، ص 22). 
    2. پیمان‌نامه‌های عمومی‌: این پیمان‌نامه‌ها که رسول خدا‌ در‌ همان‌ سال نخست‌ هجرت‌ میان‌ مسلمانان، یهودیان‌ و مشرکان یثرب منعقد کردند، اولین گام‌ برای‌ ایجاد قانون‌ اساسی مبتنی بر قرآن به شمار می‌رفت. پیمان‌نامه‌ای را میان مهاجران و انصار و یهود نوشتند و در آن پایه‌های دولت جدید را در مدینه بنا نهادند. از آن پیمان‌نامه می‌توان فهمید كه چه تغییراتی نسبت به وضعیت گذشته به وجود آمد. (دوری، 2008، ص 22).
    3. نصب رئسای قبایل‌ و کارگزاران: گام دیگر رسول خـدا، نصب رئیس برای قـبیله‌ها بـودکه البته از‌ میان‌ افراد‌ با نفوذ انتخاب می‌شدند. بدین‌سان، رسول خدا  حاکمیت‌ سیاسی مدینه را برای قبایل تحکیم می‌کردند. در نامه‌ای که برای قـفیس بـن سلمه نوشته شده، آمـده‌ است: «انی اسـتعملک علی مران» (ابن‌سعد، 1410، ص 325). دربارة صرد بن‌ عبد الله ازدی نیز آمده است که رسول‌ خدا  او را حاکم مسلمانان طایفة خود کردند (همان، ص 338). قطس بن حصین نیز از سوي رسول خدا‌، حاکم‌ قبیلة بنی حارث بـن‌ کـعب‌ شد (همان، ص 338).
    پیامبر گرامي عبادة بن اشیب را بر قوم خویش منصوب کـردند و در‌ حکم او‌ مرقوم داشتند: «بر هـر که ایـن نوشتة من خوانده شود و اطاعت‌ ننماید، از‌ سوی‌ خداوند یاری‌ نخواهد شد» (جزری، 1415ق، ص 104).
    البته همة والیان از اختیارات یکسانی برخوردار نبوده‌اند؛ مثلاً، وائل بـن حجر از اختیارات بیشتری‌ برخوردار‌ بوده و زمام‌داران یمن در حفظ شئون داخلی‌ خویش استقلال داشتند (احمدی میانجی، 1998، ص405).
    4. نصب عرفا و نقبا (دستگاه اطلاعاتی): علاوه بر‌ فرمان‌روایان‌ و حاکمان، که با مسئولیت‌های مشخص، برای ادارة‌ امور هر منطقه یا قبیله، از سوی پیـامبر‌، انتخاب می‌شدند، افراد دیگری نیز به‌ عنوان«عریف» و«نقیب» عهده‌دار پیوند و رابطة قبایل با آن حضرت بودند.
    «عرفا» جمع «عریف»، به معنای دانا و کسی که اصحاب و یاران خود را بشناسد و به معنای کارگزار است (ابن‌منظور،1408ق، ج9، ص154). «نقبا» جمع «نقیب» نیز به معنای مهتر و سالار قوم است، به معنای پیشوا و رئیس و کسی که معرفت به احوال مردم داشته باشد نیز آمده است (جوهری، 1404ق، ج1، ص227‌).
    عرفا و نقبا بزرگان هر قوم بودند که به مسائل و احوال قوم خود آشنایی کامل داشتند و رسول اکرم از این‌‌‌گونه افراد برای کسب اطلاعات استفاده می‌‌‌کردند. در جامعة آن روز، عریف مسئولیت گردآوری اطلاعات و آگـاهی از وضـع مردم را در‌ جهت‌ ارائه‌ به حاکم بر عهده داشت‌، و از این طریق، در امور سیاسی و اجتماعی دخـالت مي‌كرد بر آن اشـراف داشـت (ابن‌ حجر، 1418ق، ص 148)، و‌ با مردم از رابطة نزدیک و صمیمی برخوردار بود.
    5. طراحی نظام اداری جامع: پيامبر به محض ورود به مدينه، تشكيل حكومت دادند و مانند يك حاكم و شخصيت سياسي، تشكيلات دولتي را پي‌ريزي كردند و براي حفظ موجوديت كشور اسلامي، ارتش منظمي تشكيل دادند؛ فرمان‌هاي جنگ و صلح را صادر مي‌كردند، و برنامه‌هاي اقتصادي و اجتماعي تنظيم مي‌نمودند. پیامبر خدا مردم را به آباد کردن زمین (نوري طبرسي، 1408ق، ج17 ص 112)، حفر چاه برای استفادة عموم (حر عاملی، 1416ق، ج16، ص 340)، و ساخت جایگاه برای مسافران در میانة راه‌ها (همان، ج 16، ص 334) تشویق می‌كردند؛ والي به اطراف مي‌فرستادند، سفرایي به خارج و نزد رؤساي قبايل و زمام‌داران روانه مي‌كرد و سران كشورها و رئساي قبايل را به اسلام دعوت مي‌نمودند و مسجد مي‌ساختند كه امور قضايی و حل و فصل خصومات و اجراي حدود و اداره كشور در آنجا انجام مي‌گرفت و خود شخصاً به قضاوت مي‌نشستند و قاضي نيز منصوب مي‌‌كردند (سبحانی،1370، ص13).
    اين مسئله از نظر آيات قرآن و شواهد تاريخى، به گونه‏اى واضح و آشكار است كه حتى شرق‌شناسان غيرمسلمان نيز بدان تصريح كرده‏اند. دانشمند ايتاليايى، فل لينو، در اين باره مى‏نويسد: «حضرت محمد در يك زمان، دين و دولت را پايه‏گذارى كرد و گسترة اين دو، در دوران زندگى‏اش همسان بود» (‌موسی، 1969، ص 14). به عقيدة ستروتمان، «اسلام پديده‏اى دينى و سياسى است؛ زيرا بنيان‏گذار آن علاوه بر نبوت، حكومت را نيز در دست داشت و به شيوة حكومت‏دارى، كاملاً آگاه بود» (همان).
    شواهد و اسناد متعدد و معتبر تاريخي به خوبي بيانگر اين موضوع است که نظام اداري به بهترين نحو در حکومت پيامبر موجود بوده است؛ چنان که جعفر مرتضي عاملي در اين زمينه مي‌نگارد: «تجربة آشكار حكومتي رسول اكرم سرشار از سازمان و نظم اداري و نظامي و امنيتي است كه اكثر آن نزد امت‌هاي سابق شناخته شده نبود، و حتي امم لاحقه نيز هنوز به آن دست نيافته اند» (دعموش عاملی، بی تا، ج2، ص8.).
    ابن ادريس كتّانى ضمن پرداختن به تقسيم كار در حکومت نبوي، نظام و ساختار ادارى رسول خدا را پيشرفته و كامل دانسته و معتقد است که همة وظايف ادارى، كه بعدها متداول شد، در آن زمان وجود داشته است. حتى رسول خدا دبيرخانه، رئيس دفتر، محافظ، خادم مخصوص، مستوفى، مصدق، موزع (تقسيم‌كنندة بيت‌‏المال)، خارص (قيمت گذار)، كاتب صدقات، ديپلمات، مسئول تبليغات نظامى و حفاظت اطلاعات داشتند (کتانی، بی تا، ج1، ص 314-325).
    احمد حسن يعقوب در پاسخ به علي عبدالرازق- که منکر وجود دولت  و نظام اداري پيامبر اكرم است- نشانه‌هايي از دولت و نظام و ساختار حكومتي و اداري حضرت رسول را چنين بيان مي‌کند:
    از جمله مظاهر وجود دولت اولية اسلام عبارت است از:
    1. رئيس اين دولت شخص نبي اكرم است كه خداوند او را به‌عنوان نبي انتخاب کرده و او را «ولي» ناميده است. 
    2. قانون و شريعت و برنامه براي اين دولت؛
    3. قواي مجريه و مقنّنه؛
    4. ارتش و تحركات نظامي و منظّم (تعيين و هدايت امرا، افسران و… با اصطلاحات نظامي، مثل «حامل رايه»)؛
    5. تنظيم عهدنامه‌ها (مثل معاهدة صلح حديبيه و معاهدة اهل مقنا)؛
    6. مكاتبات ديپلماتيك (مثل مكاتبه با قيصر كه دحية كلبي واسطه بود)؛
    7. تعيين پايتخت دولت؛
    8. تبليغات دولت (كه عبارت بودند از شعرا: و خطبا؛ مانند حسان بن ثابت، كعب بن مالك و عبداللّه بن رواحه)؛
    9. اجرا كنندگان احكام (مانند علي بن ابي طالب، زبير، مقداد، عاصم بن ثابت و ضحاك بن ابي سفيان)؛
    10. هيأت دولت (بزرگان صحابه و عترت طاهره كه در عين حال، مجلس شورا هم محسوب مي‌شدند)؛
    11. ولايت عهد (علي بن ابي طالب بود)؛
    12. محافظان رئيس دولت؛
    13. شهرداري (كه «حسبه» نام داشت و مسؤل آن در مكّه، سعيدبن سعد بن العاص‌، و در مدينه عمر بن خطّاب بود). آنچه ذكر شد نشانه‌هاي دولت اولية اسلام بود و از عهدة كسي جز يك دولت بر‌نمي‌آيد و نشانه‌هايي است كه جز بر يك دولت حقيقي دلالت نمي‌كند. (آل سعود، 2014، ج1، ص6).
     تفصیلی که از احمد حسن یعقوب ذكر شد البته جای مناقشه دارد. اینکه از اصطلاحاتی مانند قوای «مقننه» و «مجریه» استفاده نموده یا هیأت دولت برای نظام اداری نبوی تعریف كرده است‌، جای تأمل فراوان دارد؛ اما با توضیحاتی که در قسمت تدابیر نبوی، گذشت، کاملاً مشخص است که حکومت پیامبر دارای بخش‌های عمده‌ای از نظام اداری بوده است. 
    در هر صورت، حكومت نبوی هر‌چند از نظر سازمان و تشكيلات اداري همانند حكومت‌هاي جهان امروز نبود، ولي با يك تركيب ابتدايي، كه به چهار ركن والي، عامل خراج، قاضي، و اطاعت از مركز حكومت استوار بود، در حقيقت، نمونة يك حكومت كامل بود. همة اينها با مطالعة كتاب‌هايي در زمينة سيرة، تاريخ زندگاني پيامبر، سيرة ابن هشام، تاريخ طبري، تاريخ ابن اثير، الارشاد مفيد، كشف الغمه، و از متأخران كتاب تاريخ سياسي اسلام، دكتر حسن ابراهيم حسن و ديگر كتب تاريخي به دست مي‌آيد (سبحاني، 1370، ج1، ص21ـ22).
    نتيجه‌گيري
    هر چند مقایسة نظام اداری نبوی با دوران جاهلی خطاست، اما برای نشان دادن سرعت پیشرفت‌های شگفت‌انگیز اسلام در ادارة جوامع، باید اعتراف کرد که نظام اداری اسلام نسبت به دوران جاهلیت، اولاً به جنبه‌های اجتماعی توجه داشته و یک دین صرفاً فردی نیست. پیامبر‌ با تدابیر حکومتی و طراحی نظام اداری، جامعة آن روز حجاز را در زمانی کوتاه‌، به یک قدرت سیاسی منطقه‌ای تبدیل کردند. ثانیاً، با تحقیقات بیشتر، می‌توان از میان دستورالعمل‌های صادر شده‌، نظام اداری مطلوب مبتني بر نظام اداری عصر نبوی را استخراج و پایه‌گذاری کرد، هر‌چند بسیار مفصل‌تر از آن باشد. با تحقیقات مشابه، می‌توان اجزای نظام اداری (منابع انسانی، رویه‌ها و روش‌ها، ساختار، شیوة مدیریت‌، قوانین و مقررات، نظارت و ارزیابی) را به تفصیل در نظام اداری نبوی بررسی و  بر اساس آنها و مبتنی بر مبانی پیش‌گفته (معنویت‌، عدالت‌، عقلانیت و محبت)، الگوي نظام اداری اسلام را ارائه کرد.

     

    References: 
    • ابن‌حجر عسقلانی‌، احمدبن علی، 1418ق، فتح الباری، ریاض، دارالسلام.
    • ـــــ ، و همكاران، 1404‌ق، تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر.
    • ابن‌سعد، حمد، 1410، الطبقات ‌الکـبری، دراسه و تحقیق محمد عبد‌القادر عطا، بیروت، درالکتب العلمیه.
    • ابن‌هشام‌، عبدالملك، 1355ق، السیرة النبویه، مصر، مطبعه المصطفی البانی.
    • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمیدبن ‌هبة‌الله،۱۳۸۰ق، شرح نهج‌البلاغه، بیروت، دار‌احیاء‌التراث العربی.
    • ابن‌اثیر، علی‌بن ‌محمد،۱۴۲۷ق، أسدالغابة فی معرفة‌الصحابه، بیروت، دارالکتاب العربی.
    • ابن بابويه، محمد‌بن‌على، 1413ق، من لایحضره‌الفقیه، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.
    • ابن‌شعبه حرانى، حسن‌بن‌على،1404ق، تحف‌العقول عن آل‌الرسول، چ دوم، قم، جامعه مدرسین.
    • ابن‌منظور، محمد‌بن‌ مکرم، 1408ق، لسان‏العرب، بیروت، دار احیاءالتراث العربی.
    • ابن‌خلدون، ابوزيد، 1366،‌ تاریخ ابن خـلدون،‌ تـرجمة‌ پرویـن گنابادی، تهران، علمی فرهنگی.
    • ابوجعفراحمد بن محمد بن خالد البرقی،1370، المحاسن، به اهتمام جلال‌الدین حسینی محدث، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
    • ابوعبدالله احمدبن محمد بن حنبل الشیبانی، (بی تا)، المسند، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
    • ابوعبدالله محمدبن عمرالواقدی،1409، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
    • البلاذری‌، احمدبن یحيی‌‌، ابوالحسن،1959م، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیدالله‌، قاهره، دارالمعارف.
    • احمدی میانجی، علی،1998م)، مکاتیب‌ الرسول، تهران، مرکز تحقیقات الحج، دارالحدیث.
    • آرتور آمانوئل، کریستین سن، 1368، ایران در زمان ساسانیان، مترجم غلامرضا رشید یاسمی، تهران، دنیای کتاب‌.
    • آصفی ،محمد مهدی،1385، مبانی نظری حکومت اسلامی، مترجم محمد سپهری، قم، مجمع جهانی تقریب مذاهب.
    • آل سعود‌، سعود سلمان،2014م، النظام السیاسی فی الاسلام، مدارالوطن للنشر و التوزیع.
    • آیتی محمد ابراهیم،1356، تاریخ یعقوبی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
    • باقر الموسوی‌، محسن، 1419ق، الاداره و النظام الاداری عند الامام علی، بیروت، الغدیر، اول.
    • بلاذری، احمد بن یحیی،1988، فتوح البلدان، بیروت، دارمکتبه الهلال.
    • بیهقی، ابراهیم بن محمد،1370 ق، المحاسن و المساوی، بیروت، داربیروت للطباعه و النشر.
    • تمیمى آمدى، عبدالواحد‌بن‌محمد،1410ق، غررالحکم و دررالکلم ،مجموعة (من کلمات و حکم الإمام علی)، قم، دارالکتاب الإسلامی.
    • تهانوی محمد علی،1996م، کشاف اصطلاحات الفنون، بیروت، مکتبه لبنان ناشرون.
    • الجاحظ ابوعثمان عمربن بحر،1412ق، البیان والتبیین، تحقیق ابوملحم ، بیروت: دار و مکتبه الهلال.
    • جزری، عزالدین،1415ق، اسد الغابه فی معرفة الصحابة، تحقیق‌ الشیخ علی محمد معوض‌ و الشیخ‌ عادل احمد عبد الموجود، بیروت، دارالکتب‌ العلمیه، ج 3، الطبعة الاولی.
    • جعفر سبحاني،1370، مباني حكومت اسلامي‌، ترجمه‌، داود الهامي‌، توحيد‌، قم.
    • جعفریان‌، رسول،1372، تاریخ تحول دولت و خلافت ‌از بر‌آمدن‌ ‌اسلام‌ تا بر‌افتادن‌ سفیانیان، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی.
    • جواد علی،1993، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد، جامعه بغداد.
    • جوهری، اسماعیل بن حماد، ١۴٠۴ق، الصحاح، بیروت، دار‌العلم للملایین.
    • حر عاملی، محمدبن حسن،1416ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسة آل‌البیت، لإحیاء التراث.
    • حقیقی، محمد علی،1384ش، مدیریت تطبیقی، تهران، ترمه.
    • سيدرضي،محمد،1390، نهج البلاغه، قم، انصارالمهدی.
    • دعموش عاملی، علی، بی تا، موسوعه الاستخبارات و الامن فی الآثار و النصوص الاسلامیه، تحت اشراف علامه سید جعفر مرتضی عاملی‌، بیروت، دارالامیر.
    • الدوری عبدالعزیز، 2008م، النظم الاسلامیه، بیروت، مرکز الدراسات الوحده العربیه.
    • رازی، فخرالدین محمد بن عمر الخطیب، بی تا، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
    • زمخشری، محمود بن عمر،1412ق، ربیع الابرار و نصوص الاخیار، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
    • زیدان جرجی،1372، تاریخ تمدن اسلام، مترجم علی جواهر کلام‌، تهران، امیر کبیر.
    • سالم ، سید عبدالعزیز، بی تا، التاریخ السیاسی و الحضاری للدوله العربیه، بیروت، دارلنهضه العربیه.
    • سعیدی، پرویز، 1382، «سازمان اداری و مالی در زمان رسول خدا، حکومت اسلامی، شمارة 30، ص 178 – 201.
    • سلطانعلی شاه، سلطان محمدبن حیدر، 1408ق، بیان السعاده فی مقامات العباده، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
    • سید قطب،1352، عدالت اجتماعی در اسلام، ترجمة محمد علی گرامی و سید هادی خسروشاهی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
    • سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن بن ابی بکر،1404، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور، قم، مکتبه مرعشی نجفی.
    • شريف قرشى، باقر،1369، نظام حكومتى و ادارى در اسلام‏‌، ترجمة عباسعلى سلطانى، تهران، آستان قدس رضوى.
    • شهاب‌الدین احمد بن علی ابن حجر العسقلانی،1410، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دارالکتب العلمیه.
    • شهیدی سید جعفر، 1369، تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
    • ابن‌اثیر، شيباني، علی،1387، الکامل فی‌التاریخ، ج2، بیروت، دار صادر.
    • الطبرسی‌، امین الاسلامم، 1403، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، قم، مکتبه مرعشی نجفی.
    • طبری، ابی‌جعفرمحمد‌بن‌جریر، 1374، تاریخ‌الرسل والملوک، تهران، سروش.
    • العاملی‌، جعفر مرتضی،1400ق، الصحیح من سیره النبی الاعظم، قم، بی نا.
    • عبدالعظیم علی‌، محمد، 1414ق، سیره النبویه و کیف حرفها المستشرقون، مصر، دارالدعوه.
    • علی بن برهان الدین الحلبی، بی تا، السیره الحلبیه، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
    • عمربن شبه، ابوزید، 1200ق، تاریخ مدینه المنوره، تحقیق فهیم محمد شلتوت، بیروت، دارالتراث.
    • عمید،حسن، 1342، فرهنگ فارسی عميد، ج 2، تهران، بی نا.
    • قلقشندي، احمد بن علي،1407ق، صبح الاعشي في صناعه الانشاء‌، شرح محمد حسين شمس الدين بيروت، دارالكتب.
    • قوامی سید صمصام‌الدین‌، 1378«ساختار حکومت اسلامی :دیدگاه‌ها و نظریه‌ها» حکومت اسلامی، ش 11، ص 9 -39)
    • کلینى، محمد‌بن‌یعقوب‌بن ‌اسحاق،1429ق الکافی، ج15، چ1، قم، دارالحدیث.
    • كتاني، عبدالحي، بی تا، التراتيب الاداريه (نظام الحكومه النبويه)، بیروت، دارالكتاب العربي‌.
    • مجلسی، محمدباقر،1403ق، بحارالأنوار، تهران، دارالکتب ‌الإسلامیه.
    • مطهری، مرتضی،1368، سیری در سیرة نبوی، تهران، صدرا.
    • ملاح‌، هاشم یحیی،2007، الوسیط فی تاریخ العرب قبل الاسلام، دار الكتب العلميه نشر و توزيع.
    • موسی‌، محمد يوسف، 1969م، نظام الحكم فى الاسلام، قاهره، دارالمعرفه.
    • میرمحمدی سید محمد و همكاران، 1390، «‌‌‌نـظام‌ اداری ایران: تحلیلی بر مشکلات و چالش‌ها چشم‌انداز مدیریت دولتی‌» ش 8، ص 9.
    • نسائی، احمدبن علی،1420 ق، سنن نسائی، بیروت، دارابن حزم.
    • نمازی‌، حسین،1387، نظام های اقتصادی، تهران، شرکت سهامی انتشارات.
    • نوری طبرسی، حسین،1408‌‌‌ق، مستدرک‌الوسائل و مستنبط‌المسائل، بیروت، مؤسسه آل‌البیت لإحیاءالتراث.
    • واقدی، ابوعبدالله محمدبن عمر، 1409، المغازی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
    • ویل دورانت، 1365، تاریخ تمدّن، تهران، آمـوزش‌ انـقلاب‌ اسـلامی.
    • یعقوبی، احمدبن‌اسحاق،۱۳۷۴، تاریخ یعقوبی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پیروز، علی آقا.(1398) آشنایی با نظام‌ اداری عصر نبوی. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 8(2)، 5-21

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علی آقا پیروز."آشنایی با نظام‌ اداری عصر نبوی". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 8، 2، 1398، 5-21

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پیروز، علی آقا.(1398) 'آشنایی با نظام‌ اداری عصر نبوی'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 8(2), pp. 5-21

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    پیروز، علی آقا. آشنایی با نظام‌ اداری عصر نبوی. اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 8, 1398؛ 8(2): 5-21