روش های ارزشیابی خط مشی عمومی با رویکرد اسلامی

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
«روشهاي ارزشيابي خطمشي عمومي»، روش بررسي و سنجش خطمشي عمومي است كه در ادبيات اين علم مطمحنظر دانشمندان قرار گرفته و هر كدام بر اساس اقتضائات دانشي زمان خويش، روشهاي ويژهاي براي ارزشيابي خطمشي عمومي مطرح كردهاند. بر اساس تحقيق انجامشده، در زمينه روشهاي ارزشيابي خطمشي عمومي با رويكرد اسلامي، كاري انجام نشده است. اين درحالي است كه روشهاي موجود، بهويژه روشهاي كيفي و تركيبي آن، در فرهنگ و مباني خاصي ريشه دارد كه گاهي با فرهنگ و مباني اسلامي در تعارض قرار ميگيرد. از سوي ديگر، از ادبيات ديني، براي ارزشيابي برنامه- بهطوركلي- و ارزشيابي خطمشي عمومي- به طور خاص- روشهاي متفاوتي قابل استنباط است كه تحقيق حاضر كوشيده به روش «تحليلي – استنباطي»، اين روشها را از قرآن كريم استنباط نمايد. براي دستيابي به اين هدف، ابتدا مفهوم «ارزشيابي» تعريف شده و سپس منطق و روش دستيابي به مفهوم «ارزشيابي» با رويكرد اسلامي، بيان گرديده است. در ادامه؛ روشهاي ارزشيابي خطمشي عمومي در قرآن كريم مطالعه شده است.
مفهومشناسي بحث
در شروع هر بحث، يكي از ضروريترين كارها تبيين مفاهيم است؛ زاينرو، در ذيل مفاهيم اصلي اين تحقيق تعريف ميشود:
1. «خط مشي عمومي»
از «خطمشي» تعاريف گوناگوني ارائه شده است. طبق يك تعريف «خطمشي عمومي»، مجموعه اقدامات هدفمند و نسبتاً پايدار و واقعي هر حكومتي و هدفش رفع مشكل، بهبود عملي و بهرهگيري از فرصتي است. برايناساس، سياست، رهنمود نيست، بلكه عين عمل يا رفتار دولت و حكومت است (داناييفرد و همكاران، 1388، ص 117).
2. «ارزشيابي خط مشي عمومي»
«ارزشيابي خطمشي عمومي» معادل «evaluation public policy» است كه دانشمندان به تعاريف گوناگوني از آن اشاره كردهاند. برخي از آنها عبارتند از:
1. بررسي اثربخشي يك برنامۀ ملي در دستيابي به اهدافش، يا ارزشيابي اثربخشي نسبي دو يا بيش از دو برنامه در تحققبخشي به اهداف عمومي است (هولي، 1970، ص 25؛ داي، 2005، ص 332).
2. آزمايش تجربي، نظاممند و عيني تأثيرات خطمشيها و برنامههاي عمومي در حال اجرا بر مقاصد خودشان است (همان، به نقل از: ناچمياس، 1997، ص 4).
3. يادگيري پيامدهاي خطمشي عمومي (همان)؛ پيامد يك خطمشي، همة تأثيرات آن بر شرايط دنياي واقعي بوده و شامل امور ذيل است:
الف. تأثير بر وضعيت يا گروه هدف؛
ب. تأثير بر وضعيتها يا گروههاي ديگري غير از گروه هدف (تأثيرات نفوذي، سرريز)؛
ج. تأثير بر آينده، همچنين شرايط فوري؛
د. هزينههاي مستقيم بر حسب منابع يا برنامههايي اختصاصيافته؛
ه . هزينههاي غيرمستقيم، شامل از بين رفتن فرصتهاي انجام امور ديگر.
همۀ منافع و هزينهها، هم فعلي و هم آينده، بايد بر اساس تأثيرات نمادين و نيز تأثيرات محسوس خود، ارزيابي شوند (همان، ص 332- 333).
بنابراين، «ارزشيابي» بررسي اثربخشي يك برنامه و بررسي نتايج و پيامدهاي كوتاهمدت، ميانمدت، بلندمدت، مستقيم، غيرمستقيم، آشكار و غيرآشكار يك برنامه است كه توسط مراجع ذيصلاح دولتي يا غيردولتي انجام ميشود.
روششناسي تحقيق
گردآوري دادههاي تحقيق حاضر به روش «كتابخانهاي» انجام شده است. اما براي تحليل دادهها، از روش تحليلي- استنباطي بهره برده است. ازاينرو، براي دستيابي به روشهاي ارزشيابي خطمشي عمومي، ابتدا ادبيات خطمشي عمومي و مباحث مربوط به ارزشيابي و روشهاي آن مطالعه شد. اساس ارزشيابي بررسي اثر، نتيجه، پيامد كوتاهمدت، ميانمدت، و بلندمدت، مستقيم، غيرمستقيم، آشكار و غيرآشكار يك خط مشيعمومي است. از ميان مفاهيم قرآني، واژگاني مانند «فكر، تدبر، تعقل و قدر» به معناي «ارزشيابي» نزديك است؛ زيرا:
اول. «فكر» (به فتح و كسر اول)، به معناي «انديشه، تأمل» و به عبارت ديگر، «فكر» اعمال نظر و تدبر براى بهدست آوردن واقعيات و عبرتهاست. در قاموس آمده است: «الفكر اعمال النّظر فى الشّىء». در مصباح فيومى آمده: «الفكر تردّد القلب بالنّظر و التّردد لطلب المعانى» يا به حركت درآوردن معاني است؛ به اين معنا كه انسان با جولان دادن معاني و بحث از آنها، در پي نيل به حقيقت حركت ميكند (راغب اصفهاني، 1412ق، ج، 1 ص593). از استعمال اين واژه در قرآن، استنباط ميشود كه خداي متعال همواره انسانها را به تأمل و تفكر در برنامهها و كارهاي خويش دعوت كرده است ازاينرو، ميتوان گفت: دربارة خطمشي عمومي نيز بايد تأمل و دقت و تدبر كرد.
دوم. «عقل» در لغت، به معناي امساك و بستن دهن شتر با طناب است كه به آن «عِقال» ميگويند؛ چنانكه امساك و دوري از درد نگهداري شكم است و امساك زبان نگهداري آن از بيان هر چيزي است (همان، ص577). در لسانالعرب آمده است: عقل به اين سبب «عقل» ناميده ميشود كه صاحبش را از گرفتار شدن در مهالك بازميدارد، و گفته شده است: عقل مشخصهاي است كه به وسيلة آن انسان از ساير حيوانات ممتاز ميشود (ابنمنظور، 1410ق، ج 11، ص459، ذيل واژة عقل). مطابق واژة «تعقل» و مشتقات آن، كه جمعاً 49 بار در قرآن به كار رفته است، همة برنامهها و اعمال انسان بايد، هم در شروع و هم در حين اجرا و هم پس از اجرا، مورد تأمل قرار گيرد تا مشخص شود كه اولاً، چه نسبتي با اهداف تعيينشده دارند، و ثانياً، چه نتايج و پيامدهاي دور و نزديكي به وجود ميآورند.
سوم. تَدَبُّر از (دَبّر الامر) يعني دربارة امري انديشيدن و عواقب آن را در نظر گرفتن (مهيار، بيتا، ص 218). آتُدَبّر الامر» يعني: در كاري تفكر كردن (طريحي، 1375، ج3، ص299). چنانكه از معنا و برخي كاربردهاي اين واژه در قرآن كريم به دست ميآيد، هر انساني بايد دربارة برنامهها و عمل خويش، بينديشد و عاقبت آن را لحاظ كند، چه حوزة فردي باشد و چه حوزة عمومي و اجتماعي. پس مطابق اين واژه، بايد در برنامه و خطمشي عمومي تدبر كرد و ماهيت، نتايج و پيامدهاي خواسته و ناخواستة آن را مطالعه نمود. اين كار از مجراي ارزشيابي و سنجش عاقبت آن ميسر ميشود.
چهارم. «قَدَر»؛ «قدّر و تقدير» از باب تفعيل، به معناي «اندازه و اندازهگيري و سنجيدن» است (قرشي، 1371، ج7، ص، 248؛ طباطبائي، 1417، ج20، ص 135). براي نمونه، در آيه 18 سورة مدثر چنين آمده است: «إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّر» َ(مدثر: 18). از استعمالات و مواضع كاربرد اين واژه بهدست ميآيد كه در نظام آفرينش، همه چيز بر اساس اندازه و تقدير خاصي آفريده شده است و هيچ امري تصادفي و اتفاقي روي نميدهد. انسان نيز با تأسي از اين الگو، بايد نسبت به همة برنامه و اقدامات خويش، چه فردي باشد و چه اجتماعي و حكومتي، از روي اندازهگيري و سنجش عمل كند و بسنجد كه هدفش چيست، چه راههايي براي رسيدن به آن وجود دارد، و چگونه ميتواند به آن دست يابد.
مطابق اين واژگان، «ارزشيابي» يك امر، جامع و مستمر است و منحصر به مرحلة پس از اجرا نيست، بلكه ريشههاي آن به حين اجرا و قبل از اجرا آن برميگردد؛ يعني زماني يك برنامه از روي تعقل و تفكر است كه اولاً، قبل از اجرا، از روي تعقل و تفكر انتخاب شده باشد، و ثانياً، در حين اجرا نيز چنين باشد؛ يعني تعقل و تفكري كامل است كه در زمان اجراي برنامه هم سنجيده شود كه آيا برنامه درست انجام ميشود يا خير؟ و آيا موانع و مشكلاتي در مسير آن قرار دارد يا خير؟ و پس از اجرا نيز بررسي شود كه آيا محصول بهدستآمده اهداف در نظرگرفتهشده را فراهم نموده است؛ پيامدهاي دور، ميانمدت، آشكار و نهانش چيست؟ آيا ميتوان از آن راضي بود يا خير؟ از ميان اين واژهها، «تدبر و تقدير» بيشترين تناسب را با سنجش قبل از اجرا دارد؛ يعني قبل از اجرا، بايد ملاحظه شود كه هدف چييست؟ عاقبت اين هدف چيست؟ راهحل چيست؟ و عاقبت انتخاب اين راهحل چيست؟
بدينسان، ميتوان گفت: ارزشيابي زماني جامع و متناسب و درست است كه هم قبل از عمل، هم حين عمل و هم پس از عمل، صورت گيرد، و اكتفا به يك بخش، منجر به نقص در ارزشيابي ميشود. اگر قبل از اجرا باشد، اما حين اجرا نباشد از احتمال انحراف غفلت ميشود، و اگر حين اجرا باشد، اما قبل از اجرا نباشد و بدون تدبر، تعقل و سنجش انتخابي صورت گيرد تصادفي است و با سيرة معصومان و تأكيد ايشان بر برنامهريزي، سازگاري ندارد. براي نمونه، امام علي ميفرمايد: «فاني اوصيتك اذا انت هممت بامر فتدبر عاقبته؛ فان يك رشداً فامضه، و ان يك غياً فانته عنه» (كليني، 1388ق، ج8، ص 149).
انتخاب يك گزينه به عنوان خطمشي عمومي از ميان گزينههاي گوناگون، نوعي تصميم است؛ چنانكه گفتهاند: تمام مديريت چيزي جز تصميم نيست. اين تصميم زماني عاقلانه است كه بر اساس تدبر و تعقل و سنجش صورت گرفته باشد.
ميتوان فراگرد كلي ارزشيابي خطمشي عمومي را به صورتي كه در نمودار ذيل نشان داده شده است، تقسيم نمود؛ يعني ارزشيابي قبل از اجرا، حين اجرا و پس از اجرا. البته اين سه مرحله – چنانكه در نمودار (1) نشان داده شده است ـ با يكديگر رابطهاي دوسويه دارند؛ به اين صورت كه اگر قبل از عمل، ارزشيابي درست و متناسب صورت گرفته باشد، در حين اجرا، و نيز پس از اجرا ارزشيابي نشاندهندۀ مطلوبيت خطمشي عمومي و يا كمعيب بودن آن است. اما اگر قبل از اجرا ارزشيابي به خوبي انجام نشده باشد، ارزشيابي حين اجرا و يا پس از آن، كاستي و نقص بيشتر خطمشي عمومي را منعكس ميسازد. از سوي ديگر، ممكن است با ارزشيابي حين اجرا، مطلبي روش شود كه بايد به قبل از اجرا برگشت و آن را اصلاح نمود. نيز ممكن است با ارزشيابي بعد از اجرا نتيجهاي حاصل شود كه بايد برگشت و آن را اصلاح كرد؛ يعني ممكن است مسئله به قبل از اجرا برگردد. براي مثال، ممكن است در ارزشيابي قبل از اجرا، شاخصهاي موفقيت سياسي يا شكست سياسي خطمشي به خوبي تعريف نشده باشد و بدين سبب، بعد از اجرا مبهم باشد كه خطمشي از بُعد سياسي موفق است يا شكستخورده. همچنين ممكن است در حين اجرا، بخشهايي از خطمشي به خوبي اجرا نشده باشد و بدينروي، نتايج آن ناقص و كاريكاتوري باشد؛ يعني خطمشي از جهتي - براي مثال، اقتصادي - موفق باشد، اما از لحاظ اجتماعي و رضايت مردمي، ناقص باشد. ازاينرو، بايد به اجرا بازگشت و به بخشهاي تأمينكنندة رضايت مردم هم توجه كرد.
نمودار (1): انواع ارزشيابي و ارتباط آنها با يكديگر
اينكه چگونه و با چه روشي ميتوان خطمشي و برنامة درنظر گرفتهشده را در هريك از اين مراحل ارزشيابي كرد، مطلبي است درخور تأمل كه در ادامه، از آن بحث ميشود.
روشهاي ارزشيابي خطمشي عمومي
دانشمندان عرصه خطمشيگذاري براي ارزشيابي خطمشي، روشهاي گوناگوني ارائه دادهاند. برخي براي اينكه اين روشهاي متكثر به آساني درك شوند، آنها را دستهبندي نمودهاند كه رايجترين تقسيمبندي، دستهبندي آنها به «كمي، كيفي و تركيبي» است.
هارولد و لاسول (1951، 1970، 1971) از اولين افرادي بودند كه بحث «روش كمي و كيفي ارزشيابي» را مطرح كردند (يانگ، 2007، ص 349)). الواني و شريفزاده روشهاي ارزشيابي را به «تجربي، شبهتجربي و غيرتجربي» تقسيم كردهاند (الواني و شريفزاده، 1385، ص 129). داي نيز روشهاي ارزشيابي را به دو روش كلي «روشهايي كه حكومت بهكار ميگيرد» و «روشهايي كه بايد استفاده شود»، تقسيم كرده است (داي، 2005، ص 337).
منطق ديگري كه ميتوان براي روشهاي ارزشيابي خطمشي عمومي ارائه داد، «رويكرد اقتضائي» است؛ يعني نه بر روش كمي بايد متوقف ماند و نه بر روش كيفي، بلكه بايد متناسب با امر و هدف موضوع تحقيق، از روش خاصي استفاده كرد. البته ممكن است گفته شود: ظاهر روشهاي «كمّي و كيفي» با استفادة اقتضايي از اين روشها منافاتي ندارد؛ اما سخن اينجاست كه اين روشها متأسفانه بر لبة افراط و تفريط حركت كردهاند. برخي چنان از روش كمي حمايت ميكنند كه ساير روشها را اصلاً قبول ندارند، و برخي نيز بهعكس (خنيفر و علي شيري، 1390، ص 162). ازاينرو، روش جديدي به نام «روش تركيبي» مطرح شده است كه بر استفاده از هر دو روش تأكيد ميكند (بازرگان هرندي، 1387، ص 32). اما در اين روش (تركيبي) نيز جنبة اقتضا به فراموشي سپرده شده است؛ يعني در اين روش، نيز گفته شده است كه از روشهايي استفاده شود كه هم جنبة كمّي مسئله را بررسي ميكند و هم جنبة كيفي آن را. اما اينكه ممكن است مسئلهاي باشد كه فقط جنبة كمّي و يا فقط كيفي داشته باشد، ناديده گرفته شده است. ازاينرو، منطقي آن است كه متناسب با ابعاد و مؤلفههاي در دست سنجش، از روش خاصي استفاده شود؛ چنانكه قرآن كريم به روشهاي گوناگون سنجش برنامه و عمل افراد و گاه امتها اشاره كرده است. براي نمونه، آية 155 سورة بقره بيان داشته است كه افراد با ابرازهاي گوناگون، سنجش و امتحان ميشوند: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (بقره: 155). البته اين روش، بايد دقيق باشند و براي هر مطلب، سند و شاهد قطعي ارائه دهند؛ زيرا كه ظن و گمان و سخن بدون دليل راه به جايي نميبرد و اعتبار شرعي و عقلايي ندارد. «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ» (انعام: 116)؛ و اگر از بيشتر افراد روى زمين اطاعت كنى تو را از راه خداوند، منحرف و گمراه مىكنند؛ زيرا آنان جز از گمان پيروى نمىكنند، و آنان جز به حدس و گمان نمىپردازند. «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّن وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئا» (نجم: 28)؛ هيچ علمي به آن ندارند و جز در پى گمان و پندار نمىروند و ظنّ و گمان هم در فهم حق و حقيقت هيچ سودى ندارد.
دربارة اينكه با رويكرد اسلامي، چه روشي براي ارزشيابي يا تفكر، تعقل و تدبر در خصوص خطمشي عمومي و تقدير آن وجود دارد، ميتوان به روشهاي گوناگوني اشاره كرد كه در ادامه، از شش روش بحث ميشود. اما پيش از آن، توجه به دو نكته ضروري است:
1. اين روشها ممكن است براي امور ديگري هم قابل استفاده باشد؛ اما در اينجا از منظر ارزشيابي خطمشي عمومي، بدان توجه شده است.
2. غير از اين روشها، ممكن است روشهاي ديگري نيز باشد، اما در اين نوشتار، فقط از شش روش ذيل بحث ميشود.
1. روش منطقي
براي ارزشيابي و بررسي خطمشي، ميتوان از روش منطقي استفاده كرد. در قرآن كريم، آيات زيادي به اين روش اشاره دارد كه از جمله، آية 125 سورة نحل است. در اين آيه، خداي متعال ميفرمايد: «ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَه وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ»؛ (اى رسول ما، خلق را) به حكمت (و برهان) و موعظة نيكو به راه خدايت دعوت كن و با بهترين طريق با اهل جدل مناظره كن (وظيفة تو بيش از اين نيست) كه البته خداى تو (عاقبت حال) كسانى را كه از راه او گمراه شده و آنان را كه هدايت يافتهاند بهتر مىداند.
در اين آيه، خداي متعال براي دعوت به حق، از سه روش «حكمت»، «موعظه» و «جدال»، نام برده است كه هركدام معناي خاصي دارد. «حكمت» به معناى رسيدن به حق از روي علم و عقل است. «موعظه» به معناي يادآوري كارهاي نيك به شيوهاي است كه قلب شنونده از شنيدن آن بيان، رقت پيدا كند و در نتيجه، تسليم گردد. «جدال» عبارت است از: سخن گفتن از طريق نزاع و غلبهجويى (راغب اصفهاني، 1412 ق، ج1، ص 189). بنابراين:
مراد از «حكمت» (و خدا داناتر است) حجتى است كه حق را نتيجه دهد، آن هم طورى نتيجه دهد كه هيچ شك و وهن و ابهامى در آن نماند. و «موعظه» عبارت از بيانى است كه نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقت درآورد، و آن بيانى خواهد بود كه آنچه ماية صلاح حال شنونده است از مطالب عبرتآور كه آثار پسنديده و ثناى جميل ديگران را در پى دارد، دارا باشد. و «جدال» عبارت است از: دليلى كه صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آنچه كه بر سر آن نزاع مىكند بهكار برود، بدون اينكه خاصيت روشنگرى حق را داشته باشد، بلكه عبارت است از اينكه آنچه را كه خصم خودش بهتنهايى و يا او و همة مردم قبول دارند، بگيريم و با همان ادعايش را رد كنيم (طباطبائي، 1417ق، ج12، ص371).
البته از اينكه موعظه به «حسن» مقيد شده است، بهدست ميآيد كه بعضي موعظهها حسن نيستند؛ زيرا راه خداى تعالى اعتقاد حق و عمل به حق است، و واضح است كه دعوت به حق بهوسيلة موعظه، مثلاً از كسى كه خودش به حق عمل نمىكند و به آنچه موعظه مىكند، متعظ نمىشود، هرچند به زبان دعوت به حق است، ولى در عمل، دعوت به خلاف حق است. همچنين از مقيد شدن جدل به «احسن» استنباط ميشود كه جدل سه نوع است: «احسن»، «حسن» و «غير حسن». براي نمونه، دعوت به حق به وسيلة مجادله با مسلمات كاذب خصم، هرچند اظهار حق است، ليكن چنين مجادلهاى احياي باطل نيز هست و يا مىتوانى بالاتر از اين بگويى، و آن اين است كه چنين مجادلهاى احياي حق است با كشتن حقى ديگر، مگر اينكه منظور از چنين مجادلهاى صرف مناقضه باشد، نه احياي حق. پس جدال، بيش از موعظه احتياج به «حسن» دارد و به همين سبب، خداوند موعظه را مقيد به حسن كرده ولى جدال را مقيد به «احسن» (بهتر)» (طباطبائي، 1417ق، ج 12، ص 372).
روشهاي منطقي برهان، خطابه و جدل در مراحل گوناگون ارزشيابي خطمشي عمومي، كاربردهاي خاصي دارند. براي نمونه، روش «برهاني» در ارزشيابي پيش از اجرا، ميتواند براي تبيين و انتخاب يك برنامه از ميان برنامهها و خطمشيهاي گوناگون به كار رود. هر برهاني بر اساس منطق ارسطويي، از صغرا، كبرا و نتيجه تشكيل شده است. صغراي قياس همان ادعا و يا برنامه و گزينهاي از ميان گزينههاي گوناگون است كه براي حل يك مسئله عمومي است. كبراي آن هدفي است كه از طرح و ارائة برنامه دنبال ميشود. اين هدف ممكن است فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و يا امور ديگر باشد. نتيجه چيزي است كه از كنار هم قرار گرفتن منطقي صغرا و كبرا به دست ميآيد و برنامه و خطمشي عمومي پيشنهادي براي اجرا ميشود. از روش «خطابي» و »موعظه» نيز ميتوان براي ارزشيابي خطمشي عمومي استفاده كرد. اين روش براي زماني مفيد است كه هر گزينهاي داراي مؤلفههاي گوناگون و طرفداران و موافقان خاصي باشد. در اينجا، براي تأييد و انتخاب گزينهاي خاص بايد مؤلفهها و ويژگيهاي آن به زبان و روشي بيان شود كه احساس طرف مقابل را درگير كند و موجب برانگيخته شدن حس عاطفي وي گردد. براي مثال، بيان شود كه اين برنامه به سبب آنكه در نهايت، منتهي به اسراف ميشود، خوب نيست؛ و يا بيان شود كه اين برنامه و خطمشي به علت آنكه از مؤلفههاي اجتماعي خوبي برخوردار است، بهتر است؛ و يا به خاطر آنكه خطمشي خاصي در اجرا منتهي به رعايت ارزشهاي اخلاقي نشده، است، بايد اصلاح و يا تعطيل شود؛ و يا چون در نهايت، منتهي به تحقق ارزشهاي اخلاقي شده است، بايد ادامه پيدا كند. خلاصه اينكه در استفاده از روش خطابي براي ارزشيابي يك خطمشي، مهم اين است كه طرف مقابل و يا به عبارت ديگر، مخاطب با برنامه، ارتباط عاطفي برقرار سازد.
از جدل نيز ميتوان براي ارزشيابي يك خطمشي استفاده كرد؛ چه قبل از اجرا و چه پس از اجرا. براي نمونه، قبل از اجرا با استفاده از مسلمات مقبول طرف مقابل، ميتوان برتري يك گزينه از ميان گزينههاي گوناگون را تأييد كرد، و يا بعد از اجرا، با استفاده از مسلمات طرف مقابل، تأييد كرد كه خطمشي اجراشده شايستگي دارد كه ادامه پيدا نمايد و يا ثابت كرد كه شايستگي تداوم ندارد.
2. روش مشاهده مستقيم
در اين روش، خطمشي و برنامة عمومي به صورت عيني و حسي مطالعه و ارزشيابي ميشود. روش مشاهدة «مستقيم» يا روش «محسوس و ملموس» در قرآن كريم زياد به كار رفته است. خداي متعال با شناخت دقيق و روشني كه از انسان دارد، بارها براي نشان دادن مزيتها و بديهاي يك راه و برنامه و در نهايت، تبيين حق و هدايت انسانها، از اين روش بهره برده است. روش «محسوس و ملموس» ارزشيابي بيشتر براي ارزشيابي حين اجرا و پس از اجرا مفيد است. با مشاهدة خطمشي عمومي در حين اجرا، واقعيتهاي زيادي براي سياستگذاران و برنامهريزان كشف ميشود كه پيش از اجرا امكان نداشته است؛ بدينروي، در قرآن كريم، هم بر مشاهده تأكيده شده است و هم بر اينكه چه چيزي مشاهده شود.
در ادامه به نمونههايي كه خداي متعال در آنها از روش «مشاهدة مستقيم و عيني» براي نشان دادن مزيت و ارزش يك برنامه و راه و در نهايت، تبيين حق استفاده كرده است، اشاره ميشود:
- آية 21 سورة مائده دربارة عبرتي است كه قابيل از كلاغ ياد گرفت و متوجه ميشود كه براي دفن جسد برادر خويش، مثل كلاغ عمل كند و زمين را بكند و جسد او را در زير خاك پنهان سازد. كلاغ بخشي از غذاي خويش را زير خاك پنهان كرد. قابيل با مشاهدة اين وضعيت، دريافت كه بايد جسد برادر خود را زير خاك دفن كند.
- در آيات 104 تا 120 سورة اعراف، داستان حضرت موسي و رويارويياش با فرعون بيان شده است. در اين مواجهه، حضرت موسي از روش «ملموس و محسوس» استفاده كرد. حضرت موسي از معجزة عصا و فرعون از سحرهاي جادوگران استفاده كردند كه در نهايت، جادوگران تسليم معجزة حضرت موسي شوند و در برابر خداي متعال به سجده افتادند و از فرعون بيزاري جستند.
نيز در آية 148 سورة اعراف بيان شده است كه قوم حضرت موسي دنبال گوسالهپرستي رفتند. خداوند ميفرمايند: مگر آنها نميديدند كه گوساله توان برآوردن هيچ حاجتي را براي آنها ندارد؟! در اين بيان، خداي متعال براي قانع كردن آنها، بر «ديدن» تكيه نموده است.
- در داستان روشنسازي حقيقت قضية حضرت يوسف و زليخا از روش ملموس استفاده شده است. عزيز مصر براي مشخص شدن مقصر و گناهكار، به چگونگي پاره شدن پيراهن حضرت يوسف استناد كرد و گفت: اگر دامن حضرت يوسف از جلو پاره شده باشد يوسف مقصر است، و اگر از پشت سر پاره شده باشد زليخا مقصر است. اطرافيان عزيز مصر با اين معيار، تحقيق كردند و بهدست آوردند كه دامن از پشت پاره شده است و در نتيجه، حكم كردند كه زليخا مقصر است (يوسف: 25-28).
زليخا نيز براي اينكه به زنان ديگر بفهماند كه آنها دربارهاش اشتباه قضاوت كردهاند، از روش «ملموس» استفاده كرد و زنان را به مهماني فراخواند و به هريك، چاقويي بُرّان و ترنجي داد و سپس حضرت يوسف را وارد جلسة مهماني ساخت. زيبايي يوسف چنان زنان مجلس را تحت تأثير قرار داد كه ناخواسته همگي دستان خود را بريدند (يوسف:30-32).
در آيات قرآن كريم، براي مطالعه تاريخ، سرنوشت اقوام و فرهنگ گذشته و نيز موجودات ديگر، به روش «سير و سياحت» و يا «مشاهدة مستقيم» دعوت شده است: «أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (يوسف: 109). از تعبير «سير» استنباط ميشود كه براي ارزشيابي برنامههاي مردمان گذشته و مطالعه و عبرتگيري از سرنوشت و فرهنگ آنان، سير و بازديد از مناطق زندگي و فرهنگ آنها كارآمدترين روش است (قرائتي، 1383، ج 6، ص 177).
3. روش روايتي
«روايت يا داستان»، نمونه يا بخشهايي از تعامل است كه تلاش دارد (با درجات موفقيت گوناگون) نظم، تأكيد و معناي خاصي به رخدادها يا افراد بدهد، (وايتل و ديگران، 2009، ص 427). «داستان» مرادف واژة «قصه» در زبان عربي است كه در قرآن كريم با صورتهاي گوناگون فعلي، وصفي و اسمي به كارر فته است. راغب اصفهاني در تعريف اين واژه گفته است: «قصه» خبري است پيجويي شده و پيروي شده (راغب اصفهاني، 1412ق، ج1، ص671). از روش داستانسرايي و روايتگري در حوزههاي گوناگون علم، بهويژه دانش مديريت، استفاده ميشود. براي نمونه، دانشمندان مديريت از اين روش براي تغيير در رفتار كارمندان استفاده كردهاند (بُژ، 1995؛ همو، 2001؛ گابريل، 1991؛ همو، 1995).
قرآن كريم در جاهاي متعدد، از روش داستانسرايي براي بيان هدايتهاي الهي و عبرتگيري مردم از سرنوشت اقوام و مردمان گذشته استفاده كرده است. بيان داستان انديشه و عمل زشت همجنسگرايي قوم لوط و به دنبال آن عذاب الهي تذكري است براي پرهيز از گناه. داستان قوم فرعون كه از نعمتهاي مادي مغرور و سرمست شده بودند و دهندة نعمت، يعني خداي متعال را به فراموشي سپرده بودند، تذكار ديگري است براي عبرتگيري و بياعتمادي به دنيا و مظاهر آن و عبرت روشني است براي اينكه سرانجام غافلان از ياد خداي متعال نابودي و هلاكت در عذاب الهي است. خداي متعال در آية 176 سورة اعراف به پيامبر اسلام دستور داده است كه قصههاي امتهاي گذشته را بيان كند تا شايد امت اسلامي در آن تفكر كنند و عبرت بگيرند: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ».
قرآن همواره پس از ذكر دستورهاي عملى، به وضع امتهاى پيشين اشاره مىكند تا مسلمانان نتيجة «اطاعت» و «عصيان» را در سرگذشت آنها با چشم ببينند و مسئله شكل حسى به خود بگيرد. ازاينرو، در سورة طلاق، پس از ذكر وظايف مردان و زنان در هنگام طلاق، از همين روش استفاده كرده، و به عاصيان و گردنكشان هشدار مىدهد (مكارم شيرازي، 1374، ج24، ص254) «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً» (طلاق: 8 و 9)؛ چه بسيار شهرها و آباديها كه اهل آن از فرمان خدا و رسولانش سرپيچى كردند و ما به شدت به حساب آنها رسيدگي كرديم، و آنها را به مجازات كمنظيرى گرفتار ساختيم. آنها وبال كار خود را چشيدند و عاقبت كارشان خسران بود.
اين روش اصالتاً براي ارزشيابي بعد از اجرا قابل استفاده است؛ يعني براي تشخيص موفقيت و يا عدم موفقيت يك برنامه و خطمشي، بايد ارزشيابان سراغ روايتهاي گوناگون و افراد متفاوت بروند و هم روايت مجريان خطمشي را ثبت، ضبط و تحليل كنند و هم روايتهاي افراد جامعه را. امام علي در فرمايشي زيبا به مالك اشتر ميفرمايند: «اي مالك بدان كه من تو را به سوي شهري فرستادهام كه پيش از تو دولتهاي عادل يا ستمگري بر آن حكم راندهاند، و مردم در كارهاي تو چنان مينگرند كه در كارهاي پيش از خود مينگري، و دربارۀ تو آن ميگويند كه تو نسبت به زمامداران گذشته ميگويي. نيكوكاران را فقط به نام نيكي ميتوان شناخت كه خدا از آنان بر زبان بندگانش جاري ساخته است (نهج البلاغه، 1379، ن 53). بر اساس اين سخن امام علي، در ارزشيابي خطمشي عمومي و برنامهاي كه حكومت اسلامي بهكار ميگيرد، بايد به نظرات و برداشتهاي مردم و روايتهايي كه آنها از يك برنامه و عمل حاكمان دارند، توجه نمود و آنها را ثبت و تحليل كرد. بعد از ثبت، ضبط و تحليل روايتهاي افراد گوناگون از خطمشي اجرا شده، ميتوان به دست آورد كه خطمشي و برنامة مزبور موفق بوده است يا خير، و دستاوردها و پيامدهاي خواسته و ناخواستهاي آن چيست.
4. روش بيان مَثَل
اين روش مبتني بر تشابه جزئي بين دو پديده است. براي نمونه، x چشمش كمبيناست و Y نيز. اين روش براي ارزشيابي قبل از اجرا مناسب است. مطابق اين روش، ميتوان از مجراي مشابهت و تفاوت گزينههاي پيشنهادي با خطمشيهاي اجراشده و موفق، نقبي به خطمشي انتخابي زد و شناختي نسبت به مزايا و ابعاد گزينة مشابه پيدا كرد. همچنين ميتوان از مشابهت مسئله با مسائل و خطمشيهايي كه در مناطق و يا كشورهاي ديگر اجرا شده و موفقيت داشته است و مشكل موردنظر را برطرف ساخته، الگوبرداري كرد و با لحاظ وضعيت و شرايط، به انتخاب گزينهاي از ميان گزينههاي ديگر دست يافت.
خداي متعال در جاهاي متعدد، از روش بيان «مَثَل و تشبيه» استفاده كرده است. براي نمونه، در آيات 264-265 سورة بقره چگونگي پرداخت انفاق و صدقات را مطرح ساخته است. بر اساس اين آيات، پرداخت صدقات اگر با منت و آزار گيرندة صدقه همراه باشد، فايدهاي ندارد. اينگونه صدقات، همانند كاشتن گياه روي سنگ كم خاك، است كه با باد و باران، به راحتي از جا كنده شده، از بين ميروند. اما اگر انفاقها و صدقات بدون آزار و اذيت باشد، همانند باغي است كه در نقطهاي مرتفع ساخته شده و از هر سو رحمتهاي الهي را دريافت ميكند؛ هم باران كافي به آن ميرسد و هم آفتاب كافي و بدينروي، دوچندان ثمر ميدهد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَلا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ(264) وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مىكند و به خدا و روز رستاخيز ايمان نمىآورد. (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد، (و بذرهايى در آن افشانده شود،) و رگبار باران به آن برسد (و همة خاكها و بذرها را بشويد) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام دادهاند چيزى به دست نمىآورند، و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمىكند و (كار) كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا، و تثبيت (ملكات انسانى در) روح خود، انفاق مىكنند همچون باغى است كه در نقطة بلندى باشد و بارانهاى درشت به آن برسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب، به حد كافى بهره گيرد،) و ميوه خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام مىدهيد، بيناست.
حضرت موسي پس از بازگشت از كوه طور و مشاهدة فاجعة گوسالهپرستي قوم بني اسرائيل، به شدت برادر خويش هارون را بازخواست كرد. او ميدانست كه هارون در اين قضيه نقشي ندارد و بيگناه است، اما با زبان اشاره و با زبان بيزباني به بني اسرائيل تفهيم نمود كه عصبانيت من از كار شما صدچندان است، و اگر در توانم باشد همة شما را مانند هارون و بلكه شديدتر از او توبيخ ميكنم (نقيپورفر، 1382، ص 33-34). در اينجا، حضرت موسي به ارزشيابي برنامه و عمل بني اسرائيل پرداخت، اما نه به صورت مستقيم، بلكه با زبان اشاره و به صورت غير مستقيم و از باب اينكه «به در بگو تا ديوار بشنود». ارزشيابان خطمشي عمومي هم ميتوانند براي ارزشيابي خط مشي عمومي از اين روش بهره جويند؛ هم براي قبل از اجرا و هم حين اجرا و پس از اجرا؛ يعني با تشبيه و تمثيل يك گزينه و يا يك برنامة اجرا شده با امري كه مقبول و عيني است، به برتري آن رأي بدهند، و يا با تشبيه آن به يك امر غير مقبول و فاقد پشتوانة علمي و منطقي، به رد آن حكم كنند.
5. روش مبتني بر بصيرت و شهود
به درك و شناخت قلبي «بصيرت» گفته ميشود؛ چنانكه راغب اصفهاني گفته است: به درك قلب، «بصيرت» و «بصر» (بر وزن فَرَس) گويند. اين معنا مرادف «معرفت و درك» است و همان است كه از صحاح و اقرب الموارد نقل شد كه يكى از معانى «بصر» و «علم» است. طبرسى در آية «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا» (يوسف: 108)، آن را «معرفت و بينايى» دل فرموده و از اينجاست كه «بصيرت» را «عقل و زيركى» معنا كردهاند. در صحاح و قاموس و مانند آن، «حجّت و دليل» را از معانى «بصيرت» شمردهاند. اين ظاهرًا بدان روست كه «حجّت و دليل» سبب بصيرت و بينايى دل است. ميتوان گفت: نام مسبّب را بر سبب گذاشتهاند» (قرشي، 1371، ج1، ص195). اين روش براي ارزشيابي خط مشي عمومي هم قابل استفاده است؛ يعني ممكن است ارزشيابان و يا ارزشيابي مطابق شناخت قلبي خويش، گزينه و خطمشي خاصي را بپسندد. ميتوان بر اساس همان شناخت، عمل كرد. در جنگ بدر، با اينكه تعداد ياران پيامبر كمتر از كافران بود، ايشان به جنك با آنها همت گمارد و در برابر لشكر عظيم آنها لشكر313 نفر اسلام به پيروزي رسيد «قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصار» (آل عمران»؛ نشانه و آيتى (از لطف خدا) براى شما در اين بود كه چون دو گروه با يكديگر مواجه شدند (در جنگ بدر) گروهى در راه خدا جهاد مىكردند و گروه ديگر كافر بودند، و گروه كافر مؤمنان را دو برابر خود به چشم مىديدند. و خدا توانايى و يارى ميدهد به هر كه بخواهد، و بدين آيت الهى اهل بصيرت عبرت ميجويند. تصميم رسول خدا در اين جنگ، به روش «شهودي» بود، وگرنه در ظاهر، هيچ عقلي مادي نميپسندد كه 313 تن با تجهيزاتي اندك همچون هفت شتر و دو اسب و شش زره و هشت شمشير (طباطبائي، 1417ق، ج3، ص92) به مبارزه عليه لشكري كاملاً مجهز برود.
6. روش پرسش از خبرگان
پرسش از خبرگان، پرسش از متخصصان و افراد خبره در هر زمينه است. براي نمونه، براي تعريف مسائل اقتصادي و چگونگي مواجهه با آنها، بايد به سراغ كارشناسان اقتصادي رفت. به همين منوال، براي چگونگي مواجهه با مسائل نظامي، بايد از خبرگان و كارشناسان نظامي پرسيد. در خصوص ارزشيابي خط مشي عمومي نيز ميتوان از اين روش استفاده كرد. البته ناگفته پيداست كه ارزشيابان بايد خود اهل تخصص و افراد خبره باشند. اما براي مشخص شدن وضعيت يك خطمشي و برنامه، ميتوانند به افراد كاردان و متخصص آن حوزه نيز مراجعه كنند. مشاوره با متخصصان و افراد كاردان از مؤكدات اصيل دين مبين اسلام است. امام علي در بيان زيبايي ميفرمايند: « مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا»؛ هر كس با ديگران مشورت كند، در عقلهاي آنان شريك شد.
پيامبر برزگوار بزرگوار مكرر با اصحاب و ياران خويش مشورت ميكردند. در جنگ خندق، كه در قرآن كريم، در آن به «احزاب» ياد شده است، جمعيت مسلمانان نسبت به كفار اندك بود. به همين سبب، براي پيروزي و مديريت جنگ، پيامبر با هفتصد تن از ياران خود مشورت ميكردند. اما طرح كندن خندق و ماندن در شهر از سوي حضرت سلمان مطرح شد و از سوي پيامبر هم تصويب گرديد. سلمان به پيامبر چنين عرض كرد: اي رسول خدا، سپاه اندك در برابر سپاه بزرگ نميتواند مقاومت كند. آن حضرت فرمودند: پس چه بايد كرد؟ سلمان گفت: دور شهر خندق ميكنيم تا ميان ما و دشمن، مانع ايجاد شود و آنان نتوانند از هر سويي كه خواستند به ما حمله كنند. شيوۀ ما در ايران هم چنين است كه هرگاه دشمن به كشور ما حمله ميكند، خندقهايي ايجاد ميكنيم و جنگ را در مواضع تعيين شده، پيگيري ميكنيم. بر پايۀ اين روايت، جبرئيل بر رسول خدا نازل شد و پيشنهاد سلمان را تأييد كرد و پيامبر و ياران نيز آن را پذيرفتند (صادقي اردستاني، 1376، ص 281-288). در واقع، ميتوان گفت: پيامبر از اين طرح سلمان به سبب شاهد و تجربة تخصصي و نظامي كه ارائه كرد، استقبال كردند و از ميان سخنها و گزينههاي گوناگون، گزينة ارائه شده از سوي وي را پذيرفتند.
نتيجهگيري
«خطمشي عمومي» به معناي «اقدام عملي دولت براي رفع مشكل، بهبود عملي و بهرهگيري از فرصت» است. اين خطمشي زماني ميتواند اين نقش را ايفا نمايد كه به خوبي ارزشيابي شده باشد. ارزشيابي و بررسي خطمشي عمومي نيازمند روشهاي علمي و دقيق متناسب است كه انديشمندان حوزة خطمشيگذاري در اين زمينه روشهاي گوناگوني ارائه كردهاند. مطابق رويكرد اسلامي و مطالعة آيات قرآن كريم، «ارزشيابي» از نوع تفكر و تأمل دربارة يك برنامه است. در ارزشيابي، ممكن است نتايج و پيامدهايي بهدست آيد كه ريشههاي آن به قبل از اجرا و حين اجرا برگردد. ازاينرو، لازم است همانند ارزشيابي بعد از اجرا، در حين اجرا و قبل از اجرا هم ارزشيابي صورت بگيرد تا زمينة بروز نتايج و پيامدهاي نامطلوب شكل نگيرد. ميتوان نگاه به ارزشيابي را «سير معكوس و يا سير از آينده به گذشته» ناميد. بدينروي، بيان شد كه ارزشيابي سه مرحله دارد: قبل، حين و پس از اجرا. براي هر يك از اين مراحل، ميتوان از روش خاص ارزشيابي بهره برد. در اين نوشتار، از شش روش، كه همگي كيفياند، بحث شد. در كنار اين روشها، روشهاي ديگري نيز از قرآن كريم قابل استنباط است كه به سبب ظرفيت محدود نوشتار حاضر، از معرفي و بحث آنها صرفنظر شد. روشهاي مزبور مستندات زيادي دارد كه در اينجا، به برخي از آنها اكتفا شد؛ زيرا منبع اين مستندات آيات قرآن كريم بود كه هم از نظر سند مشكلي ندارد و هم از نظر دلالت؛ زيرا دلالتهاي محل استناد اين نوشتار همگي ظاهري و مطابقي بودند كه در حجيت آنها شكي وجود ندارد (رك. خراساني،1423ق).
جدول(1): انواع ارزشيابي و روشهاي مناسب هر يك
نوع ارزشيابي روش مناسب
ارزشيابي قبل از اجرا 1. روش منطقي، 2. روش بيان مثل؛ 3. روش بصيرتي؛ 4. روش پرسش از خبرگان
ارزشيابي حين اجرا 1. روش مشاهدة مستقيم؛ 2. روش بيان مثل؛ 3. روش بصيرتي؛ 4. روش پرسش از خبرگان
ارزشيابي بعد از اجرا 1. روش روايتي؛ 2. روش مشاهدة مستقيم؛ 3. روش منطقي؛ 4. روش بيان مثل؛ 5. روش بصيرتي؛ 6. روش پرسش از خبرگان
چنانكه در جدول فوق منعكس شده است، براي بررسي خطمشي در هر قسم و يا مرحلة ارزشيابي، ميتوان از چند روش استفاده كرد و الزام خاصي در استفاده از يك روش وجود ندارد، بلكه بسته به نوع مسئله و هدف ارزشيابي، بايد از روش خاص ارزشيابي استفاده كرد؛ براي نمونه، اگر هدف ارزشيابي اين باشد كه گزينهاي مناسب از ميان گزينههاي گوناگون پيشنهادي به صورت يقيني انتخاب شود، بايد از روش «برهاني» استفاده كرد، و اگر هدف اين است كه يك گزينه از ميان گزينههاي موجود به صورتي باشد كه موجب اقناع خطمشي گذران شود، بايد از روش «خطابي» استفاده شود.
- نهج البلاغه، 1379، ترجمة، عبدالحميد آيتي، تهران بنياد نهج البلاغه و دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
- ابنمنظور، محمدبن مكرم، 1414ق، لسان العرب، تحقيق و تصحيح جمالالدين ميردامادي، چ سوم، بيروت دارالفكر.
- راغب اصفهاني، حسينبن، محمد، بيتا، معجم مفردات الفاظ قرآن، نجف، مكتبهالمرتضويه لاحياء الآثار الجعفريه.
- الواني، سيدمهدي و فتاح شريفزاده، 1388، فرايند خط مشيگذاري عمومي، تهران، دانشگاه شهيد بهشتي.
- بازرگان هرندي، عباس،1387، «روش تحقيق آميخته، روش برتر براي مطالعات مديريت»، دانش مديريت، ش 4.
- خراساني، محمد كاظم،1423ق، كفايه الاصول، قم، مؤسسة نشر اسلامي.
- خنيفر، محمدحسين و همكاران،1390، «نقدي بر پژوهش كميگرا و مباني فلسفي آن در دانش»، روششناسي علوم انساني، ش 66، ص 55 – 30.
- داناييفرد، حسن، و همكاران، 1388، روششناسي پژوهش كيفي در مديريت: رويكرد جامع، تهران، صفار.
- رضا، مهيار، بيتا، فرهنگ ابجدي، بيجا، بينا.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين،1417ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين.
- طريحى، فخرالدين، 1375، مجمعالبحرين، تحقيق سيداحمد حسيني، تهران، مرتضوي.
- قرائتى محسن،1383، تفسير نور، چ يازدهم، تهران، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن.
- قرشي، سيدعلي اكبر، 1371، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
- كليني، محمدبن يعقوب، 1388ق، الكافي، تصحيح علياكبر غفاري، تهران، دارلكتب الاسلاميه.
- مكارم شيرازي، ناصر،1371، تفسير نمونه، چ دهم، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
- نقيپورفر، وليالله،1382، مجموعه مباحثي از مديريت در اسلام، تهران، مركز تحقيقات و مطالعات مديريت اسلامي.
- Boje, D. M. (2005), Understanding public policy, New Jersey, prentice hall Inc. E. Godin, Oxford university press
- _____ , 1991, ‘the Storytelling Organization: A Study of Story Performance in an Office Supply Firm’, Administrative Science Quarterly 36: 106–26.
- Gabriel, Y. (1991) ‘Turning Facts into Stories and Stories into Facts: A Hermeneutic Exploration of Organizational Folklore’, Human Relations 44(8): 857–75.
- Gabriel, Y. (1995) ‘the Unmanaged Organization: Stories, Fantasies and Subjectivity’, Organization Studies 16: 477–502.
- Whittle, Andrea, Frank Mueller and Anita Mangan (2009), Storytelling and `Character': Victims, Villains and Heroes in a Case of Technological Change, Organization 16
- Yang, Kaifeng, Quantitative Methods for policy Analysis, in “Handbook of public policy analysis, theory, politics and methods”, edited by frang fisher, Gerald J. Miller and Mara S. Sidney, Boca Raton, London and NEW York, CRC Press.