بررسی ابعاد خط مشی گذاری عمومی از دیدگاه اسلام با محوریت توکل و مشورت در سطوح فردی و سازمانی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
تعريف واژه يا مفهوم «خطمشي» كاري سهل و ممتنع است. كساني كه اهل مطالعة متون مديريت و علوم سياسي هستند آن را ميفهمند، اما در هنگام ارائة تعريف ساختارمند با مشكل مواجه ميشوند. «خطمشي» يك جهتگيري كلي است كه چگونگي عمل سازمانها و مؤسسات را در آينده مشخص ميسازد (دانشفرد، 1388، ص 7). «خطمشي عمومي» را به شكلهاي گوناگون و در قالب الفاظ متفاوت تعريف كردهاند. اما به طور ساده، ميتوان گفت: خطمشي عمومي تصميمي است كه در قبال يك مشكل عمومي اتخاذ ميشود (الواني، 1387، ص 2). شايد در ابتدا اينگونه فرض شود كه «خطمشيگذاري» عبارتي صرفاً علمي است و اصولاً در اسلام فاقد جايگاه است، درحاليكه اينگونه نيست. دين اسلام دين جامع است و حتي از اين مسئله نيز فروگذار نكرده، اما «خطمشيگذاري» را با واژة «تصميمگيري» مترادف ميداند و سطوحي را براي آن در نظر ميگيرد كه در اين مقاله، سعي ميگردد بررسي شود.
با توجه به اينكه خطمشيگذاري امري دولتي است و حاكمان و دولتمردان با نيتهاي گوناگون از جمله به كرسي نشاندن عقايد خود، تحقق بخشيدن به اولويتها، رفع مسائل و مشكلات عمومي، و تقويت و توسعة رفاه مردم به خطمشيگذاري روي ميآورند، بنابراين، اهميت بررسي موضوع احساس ميشود. علاوه بر اين، لزوم خطمشيگذاري در كشوري اسلامي و توجه اسلام به اين موضوع ضرورت و اهميت آن را دوچندان ميكند. ازآنرو، كه بررسيها يا صرفاً علمي است يا اسلامي، بنابراين، بررسي حاضر از لحاظ پيوند اين دو مقوله به هم و سعي در ارائة الگو، از جنبة نوآوري برخوردار است.
سؤال اصلي كه نويسندگان را بر آن داشته تا به تقرير مقاله مذكور بپردازند اين است كه آيا ميتوان در خط مشيگذاري عمومي از اصول حاكم بر تصميمگيريهاي اسلامي، يعني «توكل» و «مشورت» كمك گرفت؟ الگوي مطلوب خطمشيگذاري عمومي از ديدگاه اسلام چيست؟ در قسمت پاياني مقاله، در قالب جدولي سعي شده است به اين سؤالات پاسخ داده شود.
مباني نظري پژوهش
«خطمشيگذاري» علم عمل دولتهاست. خطمشي عمومي تصميم دولت در مواجهه با يك موضوع، چالش يا يك مسئلة عمومي است. همانگونه كه هدفها، نتايج مورد انتظار را مشخص ميكنند و برنامهها راه رسيدن به آنها را روشن ميسازند خطمشيها راهنماي عمل بوده، اولويتها، بايدها و نبايدها را معين ميكنند و نشاندهندة خطوط كلي در فعاليتها و اقدامات بخش عمومي هستند (درور، 1988، ص 12).
«خطمشي» مجموعه تصميمات متعامل بازيگر يا گروهي از بازيگران سياسي در خصوص انتخاب اهداف و ابزار دستيابي به آنها در شرايط مشخص است، به شرط آنكه اين تصميمات قانوناً در چارچوب اختيارات بازيگران اتخاذ شده باشد ( دانش فرد، 1388، ص10). «خطمشي» مجموعه اقدامات هدفدار است كه به وسيلة يك يا مجموعهاي از بازيگران براي برخورد با مشكل يا مسئلة موضوع بحث در نظر گرفته شده است (جيمز اندرسون، 1984، ص 2). بهطوركلي، «خطمشي» فرايند تبديل و بيان اصول و اولويتهاي سياسي دولت به برنامهها و فعاليتهايي است كه به منظور دستيابي به تغييرات مطلوب اجرا ميشوند و شامل مراحل ذيل است: شناخت و درك مسئلة عمومي، قرار گرفتن در دستور كار، طراحي و شكلگيري، اجراي خطمشي و پشتيباني خطمشي (نظارت و ارزيابي و تغيير) ( دانشفرد، 1388، ص 218).
تصميمگيري از ديدگاه مديريتي، به دو دستة، «فردي» و «سازماني» تقسيم ميشود. همچنين خطمشيگذاري فرايندي را شامل ميشود كه از تشخيص مسئله يا موضوع شروع شده، با طي مراحل تدوين، تصويب، اجرا و در نهايت، ارزيابي خطمشي به پايان ميرسد. بنابراين، خطمشيگذاري عمومي به نوعي، همان فرايند تصميمگيري را طي ميكند. تصميمگيري مستلزم انتخاب گزينهاي از ميان گزينههاست و در صورتي كه بجز يك راه گزينة ديگري وجود نداشته باشد تصميمگيري وجود نخواهد داشت. همچنين در تصميمگيري، «قصد» و «عمل» وجود دارد و تصميمگيرنده با اتخاذ تصميم خاص، در تلاش براي دستيابي به هدفي است كه اين هدف خود عامل شكلدهندة فرايند و فعاليت تصميمگيري بوده است (قليپور، 1392، ص 8).
مراحل تصميمگيري در نمودار آورده شده است:
تصمیم گیری
نمودار (1): مراحل تصميمگيري (قليپور، 1392، ص27)
سطوح تصميمگيري از ديدگاه اسلام
آنگونه كه از آيات و روايات برداشت ميشود، در نظام اسلامي، سه سطح تصميمگيري قابل تمايز مشاهده ميشود:
1. تصميمگيري در زمينة اجراي احكام و فرامين الهي:
در اين سطح، تصميمگيري تابع بيچون و چراي احكام و فرامين الهي است. در اينباره قرآن كريم در آية 36 سوره احزاب چنين ميفرمايد: «هيچ مرد مؤمن و زن مؤمني را نرسد كه چون خدا و پيامبرش در كاري حكم كردند آنها در آن اختياري داشته باشند. هر كه از خدا و پيامبرش نافرماني كند سخت در گمراهي افتاده است».
حضرت علي تصميم را يك قصد مخصوص و يك طلب ويژه ميداند كه تصميمگيرنده براي وصول به مقصود و نيل به مطلوب، مجدانه تلاش ميكند و اگر در محدودة عمل موفق نشود در محدوده جانش با آن عمل پيوند ناگسستني برقرار ميسازد و ازاينرو، صرفاً تصميم را همان «تحقيق القصد» مينامند (جوادي آملي، 1372).
در قرآن كريم به موضوع تصميمگيري اهميت ويژهاي داده شده است كه از آن جمله ميتوان به آيات ذيل اشاره نمود:
«يا بني اقم الصلاة و امر بالمعروف و انه عن المنكر و اصبر علي ما اصابك ان ذلك من عزم الامور» (همان: 17)؛ فرزندم، نماز بپا دار و امر به معروف و نهي از منكر كن و (بر اين كار از مردم نادان هر آزاري بيني) صبر پيشه كن كه اين (صبر و تحمل در راه تربيت و هدايت خلق) نشانهاي از تصميم در (امور عالم) است. «عزم» در لغت، بهمعناى «تصميم محكم» است و گاهى به هر چيز محكم نيز عزم گفته مىشود. واژة «عزم» چنانكه راغب اصفهاني بيان داشته عبارت است از: تصميم قلبى بر گذراندن و خاتمه دادن به كارى. «العَزْمُ و العَزِيمَةُ: عقد القلب على إمضاء الأمر» ( راغب اصفهاني، 1412ق، ص 565).
«طاعة و قول معروف فاذا عزم الامر فلو صدقوا الله لكان خيرا لهم» (محمد: 21)؛ (راه سعادت) طاعت (خدا) و گفتار نيك است و پس از آنكه امر به تصميم پيوست، اگر كلام خدا را تصديق كنند براي آنها بهتر خواهد بود.
2. تصميمگيري در سطح نبوت، امامت و ولايت (سطح فردي):
در اين سطح، تصميمگيري امر فردي محسوب ميشود و تصميم گيرنده تنها پيامبر، امام يا ولي است. هدف از اين امر آن است كه وحدت مسئوليت و قاطعيت در بنياد اسلامي حفظ شود. از جمله مدارك و شواهد اسلامي مؤيد اين ويژگي عبارتند از:
- « ... اي پيامبر، در كارها مشورت كن ليكن آنچه را تصميم گرفتي با توكل بر خدا انجام ده...» (آلعمران: 59).
ـ وقتي عبدالرحمان دست حضرت علي را گرفت و گفت با تو بيعت ميكنم به اين شرط كه به كتاب خدا و سنت اكرم و طريقة دو خليفة سابق عمل كني، حضرت فرمودند: قبول ميكنم به اين نحو كه به كتاب خدا و رسولالله و «اجتهاد و رأي خودم» رفتار كنم (نهجالبلاغه، ص 50).
3. تصميمگيري اعضاي جامعة اسلامي(سطح سازماني):
تصميمگيري در اين سطح، به زعم برداشت نويسندگان، داراي دو بعد است:
الف. بعد فردي: در دنياي عيني، اين فرد است كه در نهايت بايد تصميم بگيرد و تصميمگيري صرفاً يك فرايند ذهني است كه انجام ميپذيرد و آثار آن عمدتاً به خود تصميمگيرنده برميگردد. در اين بعد، جمعآوري هر چه بيشتر اطلاعات و مشورت با ديگران صرفاً به منظور تبيين واضحتر مسئله صورت ميگيرد و به عبارت ديگر، مراحل تصميمسازي را شامل ميشود.
ب. بعد مديريتي: مدير در رأس هرم سازمان قرار دارد و رهبر و پيشرو كارگزاران سازمان است و برحسب موقعيت اجرايي خود و مسئوليتي كه بر عهده دارد، مركز ثقل انديشهها، طرحها و پيشنهادهاست و در حقيقت، آخرين مرجع براي تجزيه و تحليل و جمعبندي و اتخاذ تصميم براي عمل است. از اين نظر، به لحاظ موقعيت خود، به ارادة نيرومندي نيازمند است تا پس از بررسي تمام جوانب، تصميمي قاطع بگيرد و هر نوع ترديد و دو دلي را كنار بگذارد و با اعتماد و عنايت الهي، نظر خود را صادر كند (سبحاني، 1372، ص 205).
تصميماتي را كه مديران به صورت فردي ميگيرند ميتوان به دو طريق توجيه كرد:
نخست آنكه يك روش عقلاني است؛ يعني نوع تلاشي كه مديران به هنگام تصميمگيري ميكنند محل توجه است.
دوم طيف محدود روش عقلاني؛ منظور تصميماتي است كه بايد در شرايطي بسيار محدود از نظر منابع و زمان گرفته شود (دفت، 1377، ص183).
با استعانت از مفاد آيات اشاره شدة قرآن كريم و با بهرهگيري از احاديث و رواياتي كه ذكر خواهد شد، در ذيل، به بيان برخي از ويژگيهاي آن ميپردازيم:
اتكال به خداوند و طلب ياري از او در تصميمگيري
«تصميمگيري» عبارت است از: كيفيت نفساني كه از نحوة رابطة بين تصميمگيرنده و موضوع تصميم ايجاد شود و شخص تلاش و جديت دارد كه آن تصميم را عملي سازد و تحقق ببخشد. به عبارت ديگر، تصميم و اراده يك كيفيتي نفساني است كه بيانگر پيوند ناگسستني بين انسان مصمم و عمل است، و تا آن عمل و تصميم در خارج تحقق نيابد شخص از سعي و تلاش خود نخواهد كاست. ازآنروكه، عمل نشانة صاحب عمل و بيانگر شخصيت و هويت حقيقي اوست، تصميم نيز خود يك فعل انساني است و به تعبير برخي بزرگان، يك هديه و ارمغان الهي است كه نشانگر چهره و صورت باطن تصميمگيرنده است. به طور روشنتر، آنچه انسان را به عمل و كار واميدارد و او را به صحنة عمل ميكشاند همانا اعتقاد و ايمان انساني است كه آن نيز مبتني بر جهانبيني و نگرش اصلي و اولي هر انسان به جهان است. مبدأ و منشأ تصميم انسان است و علت فاعلي آن ايمان و اعتقاد انساني است. در هر مكتبي اين علت و شكل تصميم بسته به ارزشهاي اعتقادي و مكتبي است (جوادي آملي،1372). در قرآن كريم، آيات متعددي دربارة توكل آمده است. از آن جمله، آية 84 سورة يونس است: «موسي گفت: اي قوم من، اگر به خدا ايمان داريد و اگر تسليم او هستيد پس بر او توكل كنيد».
در حديثي هم حضرت علي ميفرمايند: «اصل قوة القلب التوكل علي الله...»؛ اساس و ريشة قوت قلب توكل بر خداست (محمدي ريشهري، 1386، ج 13، ص 458).
در اشعار شاعران ما نيز به مسئله توكل توجه خاصي شده است؛ از آن جمله:
تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافريست راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش
(ديوان غزليات حافظ، غزل شماره 276).
بنابراين، توكل كردن در امر تصميمگيري، بهويژه براي افراد با ايمان، امري ضروري و ياريكننده است. از بيان اين نمونهها، درمييابيم كه گرچه تصميمها توسط امام گرفته ميشود، اما او نيز اين تصميمها را با توكل بر خداي متعال اتخاذ ميكند و اين همان تصميمگيري در بعد فردي است.
اما در بعد سازماني نيز همچون بعد فردي، تنها مشورت مهم نيست، بلكه بايد در سازمان به توكل كردن هم توجه كرد. در قرآن كريم در خصوص توكل، در آية سوم سورة احزاب آمده است: «بر خدا توكل كن و خدا براي نگهباني كامل است».
اين آيه بيانكنندة اين امر است كه توكل بر خدا امري ضروري است و توكل بر خدا از بسياري اضطرابها و نگرانيها در امر تصميمگيري جلوگيري ميكند.
مشورت
در قرآن كريم، به مسئلة «مشورت» توجه ويژه شده است:
«و شاورهم فيالامر فاذا عزمت فتوكل عليالله ان الله يحب المتوكلين» (آلعمران: 159)؛ و در كارها مشورت كن، ليكن آنچه تصميم گرفتي با توكل بر خدا انجام ده كه خدا آنان را كه به او اعتماد كنند دوست ميدارد.
«و ان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور» (آلعمران: 186)؛ و اگر صبر پيشه كرده، پرهيزگار شويد (البته پيروز خواهيد شد) كه آنها اسباب تصميمگيري در كارهاست.
«و ان عزمواالطلاق فان الله سميع عليم» (بقره: 227)؛ و اگر تصميم به طلاق گرفتند خداوند شنوا و داناست.
پيامبر اكرم ميفرمايند: در مواردي كه چهرة كار براي كسي روشن نيست بايد مشورت كند. هيچكس در امري مشورت نميكند، مگر آنكه به خير و صلاح كار پي برد (سبحاني، 1372، ص 205).
قرآن كريم، كه كتاب پرورش شخصيت و برنامة جامع مديريت در نظام تشكيلاتي اسلام است، تا آنجا به مسئلة مشورت اهميت ميدهد كه آن را از امور مهم حكومتي قرار داده است و حتي شير گرفتن كودك در محيط خانواده را هم به مشورت واگذار ميكند. در قرآن كريم در زمينة مشورت آيات فراواني بيان شده است. از جملة اين آيات، ميتوان به آية 32 سورة نمل (ماجراي ارسال نامة حضرت سليمان به بلقيس) اشاره كرد كه در اين آيه آمده است: «بلقيس گفت: اي رجال كشور، به كار من رأي دهيد كه بيحضور شما هيچ كاري را تصميم نگرفتهام». البته لازم به توضيح است كه رفتار بلقيس در زمان كفرش حجت نبوده، اما به لحاظ آوردن نمونهاي از مشورت امرا با زيردستان و رجال كشور، به آن اشاره شده است.
در جاي ديگري در قرآن كريم آمده است: «و آنان كه امر خدا را اجابت ميكنند و نماز را بهپا ميدارند و كارشان را به مشورت يكديگر انجام ميدهند و از آنچه روزيشان كرديم انفاق ميكنند» (شوري: 38).
همچنين ميفرمايند: «رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوي گردانيد و اگر تندخو و سختدل بودن مردم از گردت متفرق ميشدند. پس چون به ناداني دربارة تو بد كنند از آنان در گذر و از خدا بر ايشان طلب آمرزش كن و براي دلجويي آنان در كار جنگ مشورت نما» (آلعمران: 159).
مشورت و آگاهي از نظرات ديگران، امري ضروري است و مشورت نكردن و اصرار به خودرأيي يكي از مشكلات اساسي در امر تصميمگيري است؛ زيرا هر مسئلهاي ابعاد متفاوتي دارد و ممكن است افراد در آن دچار اشتباه شوند و علت اين اشتباه همان تكبعدي نگاه كردن به مسئله است. بنابراين، براي آنكه بتوانيم تصميمهاي صحيحي بگيريم بايد از نظرات ديگران نيز استفاده كنيم.
پيامبر اكرم ميفرمايند:
«هيچ پشتيباني قويتر از مشورت و هيچ عقلي بهتر از تفكر و تدبير نيست. اي علي، آنكه استخاره كند درنميماند و آنكه مشورت كند پشيمان نميشود» (جاسبي،1367، ص15).
«با عاقل مشورت كنيد و مخالفت با او موجب پشيماني است» (همان، 1380، ص 15).
«مشورت با عاقل خيرخواه هدايت و توفيقي از خداست» (برقي،1371ق، ج 2، ص 602، ح 25).
حضرت علي ميفرمايند:
با مردم مهربان باش؛ در كارها با آنان مشورت كن. پس از مشورت، اگر تصميم گرفتي به خدا اعتماد كن كه خدا اعتمادكنندگان را دوست دارد. در خشمي كه ميتواني مرتكب نشوي، شتاب نكن» (نهجالبلاغه، ص 994).
با توجه به آيات متعدد و فرمايش بزرگان، ميتوان نتيجه گرفت كه دين اسلام توجه خاصي به مسئلة مشورت دارد. حضرت علي به مسئلة مشورت توجه خاصي داشتهاند و در اين زمينه ميفرمايند: «هيچ پشتيباني استوارتر و محكمتر از مشورت نيست» (حكمت 113).
همچنين حضرت در جاي ديگر بيان ميدارند: «سنت نيكويي را كه بزرگان اين ملت به آن عمل كردهاند و رعيت بر آن سنت به نظام آمده و حالش نيكو شده است، نشكن و سنتي نياور كه به سنتهاي نيكوي گذشته زيان رساند. در تثبيت آنچه امور بلاد تو را به صلاح ميآورد و آن نظم و آيين كه مردم پيش از تو بر پاي داشتهاند با دانشمندان و حكيمان بسيار گفتوگو كن» (نهجالبلاغه نامه 53).
اين سخنان حضرت حاكي از آن است كه مشورت كردن با افراد عالم و دانشمند امري مهم و حياتي است و بهتر است با چنين افرادي در امر آموزش مردم مشورت شود.
در جاي ديگر، حضرت مي فرمايند: «با خردمندان مشورت كن تا از لغزش و پشيماني در امان بماني» (تميمي آمدي،1366، ح 5755). همچنين مي فرمايند: «هيچ ترسويي را به مشورت مگير، كه تو را از كار ناتوان ميكند و كاري را كه بزرگ نيست بر تو بزرگ مينماياند» (همان، ح 10349).
نمونههايي از وضع خطمشي توسط پيامبر با تأكيد بر بعد مشورت خواستن از مردم
1. پيامبر پيش از جنگ بدر، افرادي را براي كسب خبر به سوي كاروان تجارتي قريش - كه از شام به رياست ابوسفيان باز ميگشت ـ فرستادند. ابوسفيان از ماجرا باخبر شد و مسير خود را تغيير داد و كسي را به مكه فرستاد تا كفار را از اين قضيه باخبر كند. وقتي قريش اين خبر را شنيدند، همه از مكه خارج شدند و به سوي بدر حركت كردند. پيامبر از اين ماجرا خبردار شدند و با سپاهيان مشورت كردند: «اشيروا علي ايها الناس»؛ اي مردم، به من مشورت بدهيد. در نهايت، پس از دريافت نظر اكثريت مبني بر جنگ، به پيشنهاد آنها عمل كردند (طبري،1414ق، ج 1، ص 189).
2. دربارة جنگ بدر آمده است كه وقتي حضرت در منطقة بدر، پشت چاه، اردو زدند حباببنمنذر سؤال كرد: «آيا انجام اين كار بر اساس وحي الهي بود يا نظر خود را اجرا كردي؟ حضرت فرمودند: «رأي من چنين بود».
حباب گفت: نظر من اين است كه چاه آب را در پشت سر خود قرار دهيم تا در صورت عقبنشيني، چاه آب را از دست ندهيم. حضرت نيز اين پيشنهاد را پذيرفتند و محل استقرار نيروها را به مكان جديد تغيير دادند (ابنهشام، 1375، ص320).
3. همچنين روز بدر هفتاد تن از نيروهاي دشمن، اسير شدند. رسول خدا دربارة سرنوشت آنان با بزرگان صحابه مشورت كردند. بعضي رأي به كشتن دادند و اكثريت به قبول فديه رأي دادند و پيامبر هم اين نظر را پذيرفتند (سيوطي، 1401ق، ج3، ص 202).
4. همچنين در جنگ احد، رسول خدا با اصحاب و فرماندهان لشكر به مشورت پرداختند كه براي مقابله با دشمن در شهر بمانند و سنگر بگيرند يا در خارج از شهر موضع بگيرند و منتظر دشمن شوند. با اينكه نظر رسول خدا اين بود كه در شهر بمانند، ولي چون بيشتر اصحاب و لشكريان، جنگ در خارج شهر را ترجيح ميدادند، پيامبر تسليم نظر اكثريت شدند و به دامنة كوه احد رفتند و با دشمن مبارزه كردند (واقدي، 1388، ج 1، ص 152).
5. در نبرد احزاب نيز رسول خدا با اصحاب خود (دربارة پرداخت يك سوم خرماي مدينه به منظور ترك مخاصمه) به مشورت و تبادل نظر پرداختند. بعضي از جوانان غيور و شجاع با اين مصالحه مخالفت كردند و گفتند: اين مردم قبل از اسلام جرئت نميكردند چنين تقاضاهايي از ما بكنند. حال كه ما به شرف اسلام نايل شدهايم براي ما ننگ است كه به آنها باج بدهيم. رسول خدا حرف آنها را پذيرفتند و تصميم به جنگ گرفتند (ابنكثير، 1410 ق، ج 1، ص 420).
6. حضرت رسول همراه تعدادي از اصحاب خود به مقصد مكه، از مدينه خارج شدند و شخصي را براي تفتيش در ميان مشركان قريش فرستادند. مدتي بعد او خبر آورد كه قريش قصد ممانعت از سفر عمرة ايشان را دارند. پيامبر فرمودند: «اشيروا، ايها الناس علي»؛ اي مردم، به من مشورت بدهيد. در اين ميان، ابوبكر برخاست و گفت: اي رسول خدا، ما به قصد زيارت خانة خدا از مدينه خارج شديم و نميخواهيم خون احدي را بريزيم. پس به سوي خانة خدا رهسپار شويم؛ اگر ممانعت ورزيدند، آنها را ميكشيم. پيامبر فرمودند: «امضوا علي اسم الله...» به نام خدا عبور كنيد (ابنكثير، 1410ق، ص 197).
7. پيامبر گرامي ميايستادند و بر شاخة درختي تكيه ميزدند و خطبة نماز جمعه را ايراد ميكردند. روزي فرمودند: «خطبه خواندن به اين حالت بر من سخت است». يكي از اصحاب عرض كرد: اي رسول خدا، آيا اجازه ميدهيد براي شما منبري بسازم، همانند آنچه در شام ديدهام ؟ پيامبر در اينباره با مسلمانان مشورت كردند و نظر آنها مساعد بود. پس ساختن منبر شريف براي ايشان شروع شد (عسقلاني، 1328ق، ج 8، ص 461).
8. وقتي آية شريفة ذيل نازل شد، «يا ايها الذين امنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجويكم صدقه ذلك خير لكم و اطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم» (مجادله: 12)؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد، هنگامي كه ميخواهيد با رسول خدا نجوا كنيد، پيش از آن صدقهاي بدهيد. اين براي شما بهتر و پاكيزهتر است، و اگر توانايي نداريد، خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است. پيامبر دربارة تعيين مقدار صدقه، كه در آيه مشخص نشده است، با ياران خود، از جمله حضرت علي مشورت كردند (عسقلاني، 1328ق، ج 11، ص 68).
9. بر اساس روايتي كه در بسياري از منابع اهل سنت آمده است، رسول خدا دربارة تعيين كارگزاران حكومتي براي ادارة مناطق تحت قلمرو مسلمانان و عزل و نصب آنان با ياران خود مشورت ميكردند و هيچ پستي را بدون مشورت با آنان، به كسي واگذار نميكردند (ابنحنبل،1313ق، ص 95).
10. پيامبر در تمام غزواتشان مشورت ميكردند؛ غزوة خندق، تبوك، جنگ طايف، و خيبر (ابنهشام، 1375، ج 3، ص 344).
11. در جنگ خندق، هنگامي كه سواران خزاعي در فاصلة چهار روز از مكه به سمت مدينه بودند و پيامبر را از حركت قريش و سپاه عظيم عرب با خبر ساختند و نيز هنگامي كه مسلمانان از پيمانشكني يهود مطلع شدند، ابري از هراس بر فضاي مدينه گسترده شد. پيامبر بلافاصله ياران خود را براي رأيزني فراخواندند. گروهي بر آن بودند كه از مدينه خارج شوند و هر جا با دشمن رو به رو شدند همانجا دست به شمشير ببرند. ناگهان سلمان فارسي جلو آمد و پيشنهاد تاريخي خود را مبني بر اينكه به رسم ايرانيان در موقع جنگ، بر اطراف شهر خندقي حفر شود، مطرح كرد و پيامبر پيشنهاد او را پذيرفتند (همان، ج 2، ص 154).
12. در ماجراي تهمت به عايشه و طلاق ايشان، نقل كردهاند كه با امام علي و اسامةبن زيد مشورت كردند (ابنهشام، 1375 ج3، ص 344و 345).
الگوهاي تصميمگيري در سطح سازمان
هدف از ارائة اين بحث، آشنايي با الگوهاي رايج تصميمگيري است تا از بعد مديريتي بيان شود كه چه الگوهايي در اين زمينه وجود دارد. البته اين الگوها بر اساس دستهبندي برخي انديشمندان مديريتي است و البته الگوهاي بسياري در اين زمينه وجود دارد كه اين مقاله فقط به ذكر برخي الگوهاي رايج ميپردازد.
در يك دستهبندي، درور (1988) تصميمگيري را شامل چهار الگوي ذيل ميداند:
1. الگوي عقلايي: بر اساس اين الگو، نوع مسئله و راهحلهاي مناسب آن با استفاده از رويكرد «سيستمي» شناسايي ميشود و تصميمگيرنده از ابزارهاي سنجش و شناخت متناسب با موضوع و نوع مسئله استفاده ميكند.
2. الگوي فزاينده: در اين الگو، تصميمگيرنده در هنگام تنظيم اهداف و راهحلهاي قابل اجرا، با عواملي مواجه ميشود كه بايد آنها را نيز در تصميم خود دخالت دهد.
3. الگوي رضايتبخش: غالباً موارد تصميمگيرنده به جاي اتخاذ كاملترين تصميم، به تصميم رضايتبخش قانع ميشود كه البته اين امري نسبي است.
4. الگوي تصميمگيري مشاركتي: در اين نوع تصميمگيري، جريان اطلاعات از بالا به پايين و از پايين به بالاست، و از كاركنان ماهر و نيمه ماهر هم در جريان تصميمگيري ميتوان كمك گرفت (قليپور، 1392، ص 38).
در تقسيمبندي ديگري دفت الگوهاي «كلاسيك»، «اداري» و «سياسي» را معرفي ميكند. الگوي «كلاسيك» بر مفروضات اقتصادي استوار است و در واقع، همان الگوي «عقلايي» است. در الگوي «اداري»، عوامل سازماني نظير واقعيتهاي محيط سازماني و شرايط و مشكلات موجود در تصميمگيريها دخالت دارند. الگوي «سياسي» نيز زماني به كار گرفته ميشود كه شرايط محيطي غيرمطمئن و اطلاعات محدود است (دفت، 1377، ص 183).
بهطوركلي، دانشمندان رشتة مديريت الگوهاي ذيل را براي تصميمگيري پيشنهاد كردهاند: الگوي عقلايي، الگوي رفتاري، الگوي باز تصميمگيري، الگوي مرحلهاي، الگوي رويشي، الگوي كارنگي، و الگوي تصميمگيري در بحران.
در ديدگاه مديريتي، سازمان از مديراني تشكيل ميشود كه تصميم ميگيرند و در اين امر، از روشهاي عقلاني و فرايندهاي شهودي استفاده ميكنند، اما تصميماتي (خطمشي وضع شده) كه در سطح سازمان گرفته ميشود معمولاً به وسيلة يك مدير اتخاذ نميگردد. بسياري از تصميمات سازماني به وسيلة چندين مدير گرفته ميشود. چندين دايره، كه داراي ديدگاهها و نظرهاي متفاوتي هستند، و گاهي چندين سازمان در شناسايي يك مسئله و ارائة راهحل مشاركت ميكنند.
روش «علمي» (در تصميمهاي سازماني) مشابه روش «عقلاني» است كه مديران به صورت انفرادي انجام ميدهند. روش «علمي» به هنگام جنگ جهاني دوم ارائه شد. در آن زمان، كه از توان افراد خارج بود، از روشهاي رياضي و آماري استفاده كردند (دفت، 1377، ص 183). اگر مسائل قابل تجزيه و تحليل باشند و اگر بتوان متغيرها را شناسايي و اندازهگيري كرد علم مديريت (پژوهش عملياتي) ميتواند ارائهكنندة روشهاي بسيار عالي در تصميمگيريهاي سازماني باشد و ارتباط آن با بحث مذكور اين است كه فنون گوناگوني نظير پژوهش عملياتي ميتواند به كمك مدير آيد و موجب شود او تصميم مناسبي بگيرد.
طيف كارنگي وجود افراد و عوامل گوناگوني را در تصميمگيري دخيل ميداند و اين فرض را كه يك فرد حقيقي يا حقوقي مسئول به تنهايي به اتخاذ خطمشي ميپردازد، زير سؤال ميبرد. خطمشيگذاري يك فرايند اجتماعي است. الگوي «گام به گام» (مرحلهاي) در تطبيق شرايط واقعي با الگوي عقلايي تصميمگيري، وجود تصميمگيرندگان و مديران متعدد را در تمام سطوح سازماني، در امر تصميمگيري دخيل ميداند و دخالت آنها را مانع تحقق شرايط الگوي عقلايي ميداند و در نتيجه، توافق بر روي راهحل نهايي را از طريق مشاركت دادن افراد تصميمگيرنده و مؤثر پيشنهاد ميكند. طراحان، الگوي كلي خطمشي سازماني را نتيجة تلاقي تصادفي و بينظم چهار جريان ميدانند. اين چهار جريان عبارتند از:
1. جريان مسئله يا مشكل: مسئله فاصلة بين عملكرد و اهداف برنامه است و يا وضعيت خلاف انتظاري است كه در شرايط سازماني رخ داده است.
2. جريان راهحلها: تصميمگيرندگان با پيشنهاد سازمان عمومي و با طرح موضوع، خود را در شرايط ارائه پيشنهاد و اتخاذ تصميم ميبينند. در نتيجه، راهحلهاي گوناگوني را براي حل مسئله ميتوان ارائه كرد.
3. جريان خطمشيگذاران و تصميمگيرندگان: خطمشيگذاران به طور مرتب، در حال جابجايي هستند و غالباً شناخت لازم و كافي را از سازمان، مسئله و ساير خطمشيگذاران و تصميمگيرندگان ندارند.
4. جريان فرصتها: فرصتها معمولاً در شرايط تصميمگيري براي سازمانها پيش ميآيند و امكان ويژهاي ايجاد ميشود كه براي كسب هدف از آن استفاده كنند (دانشفرد، 1388، ص 209- 217).
نتيجهگيري
اسلام ابعاد ذيل را براي خطمشيگذاري تصور كرده است:
نمودار (2): ابعاد خط مشيگذاري از ديدگاه اسلام
نمودار (3): سطوح تصميم گيري
از تلفيق موارد مزبور با يكديگر و با توجه به نمونههاي جمعآوري شده و تحقيقات انجام گرفته، الگوي ذيل ارائه ميگردد:
مشورت توكل ابعاد خطمشيگذاري
در اسلام
تصميمگيري
عقلاني در كنار مرحلهاي
پيامبر اكرم، چهرة كار براي كسي روشن نيست بايد مشورت كند.
هيچكس در جايي مشورت نميكند، مگر آنكه به خير و اصلاح كار پيبرد. عقلانيعقلاني محدود (اساس و ريشه قوت قلب توكل بر خداست) (تميمي آمدي، 1366، ص 197) فردي
كارنگي مرحلهاي
حضرت علي، هيچ پشتيباني استوارتر و محكمتر از مشورت كردن نيست مرحلهاي
(بر خدا توكل كن وخدا براي نگهباني كامل است سوره احزاب) سازماني
جدول (1): الگوي پيشنهادي خطمشيگذاري عمومي از ديدگاه اسلام
در اين مقاله سعي شد الگويي در امر خطمشيگذاري از ديدگاه توكلگرايي و مشورتگرايي در دو بعد فردي و سازماني ارائه شود. همانگونه كه در الگو اشاره شده، در محل تلاقي ابعاد و سطوح، الگوهاي خطمشيگذاري عمومي ذكر شده و در كنار آن، با استفاده از احاديث مرتبط سعيگرديده است بعد اسلامي قضيه هم مد نظر قرار گيرد.
با توجه به نكات بيان شده، به اين نتيجه ميرسيم كه «توكل» و «مشورت» دو امر ضروري در تصميمگيري هستند كه هم در قرآن و هم در نهجالبلاغه به آنها توجه خاصي شده است. مدير اسلامي از طريق رعايت الگوي الهي ـ عقلايي تصميمگيري ميتواند روحية كارمندان و زيردستان را تقويت كرده، و ايشان را به فرجام نيك اميدوار سازد و از نااميدي و خودباختگي نجات دهد. در نتيجه، تصميماتش به خوبي اجرا ميشود و بازده كار و اثربخشي آن افزايش مييابد، بدون آنكه نسبت به كسي ستمي روا داشته باشد. در يك سازمان نيز انواع گوناگون از خط مشي وجود دارد، مانند خطمشيهاي گزينش، پالايش، تزكيه و آموزش. يك خطمشيگذار بايد به گونهاي خطمشي يك سازمان را وضع نمايد كه افراد طبق معيارهايي مانند لياقت و شايستگي، تخصص و كارداني، و توانايي جسمي گزينش و انتخاب شوند.
بنابراين، لازم است در مقام مدير، در مقام خطمشيگذار يا در مقام شخص عادي كه ميخواهيم براي زندگي خود و مشكلات و مسائل آن تصميمگيري كنيم به دو اصل ضروري «توكل» و «مشورت» توجه كنيم.
- نهج البلاغه، سيد رضي،400 ق، نامه 53، حكمت 113
- ابنحنبل، احمد؛ 1313ق، مسند احمدبن حنبل، بيروت، دارصادر.
- ابنكثير، 1410ق، البداية و النهايه، بيروت، دارالاحياء التراث العربي.
- ابنهشام ،عبدالملك، 1375، السيرة النبوية، ترجمة سيدهاشم رسولي محلاتي، چ پنجم، تهران، كتابچي.
- الواني، سيدمهدي، 1385، مديريت عمومي، تهران، نشر ني.
- الواني، سيدمهدي، فتاح، شريفزاده،1387، فرايند خط مشيگذاري عمومي، چ ششم، تهران، دانشگاه علامه طباطبائي
- واقدي، محمدبن عمر، 1388، مغازي تاريخ جنگهاي پيامبر، محمود مهدوي دامغاني مركز نشر دانشگاهي، با دخل و تصرف و فروغ ابديت.
- ابنكثير، 1410ق، البداية و النهايه، بيروت، دارالاحياء التراث العربي.
- جاسبي، عبدالله، 1367، «شورا و مشاوره در اسلام»، فصلنامه علمي پژوهشي دانشكده علوم تربيتي دانشگاه تهران، ص 54ـ31.
- جوادي آملي، مرتضي، 1372، «نحوة سياستگذاري و تصميمگيري در مديريت اسلامي»، مديريت دولتي، ش 23، ص 1و 2.
- دانشفرد، كرمالله، 1388، «فرايند خطمشيگذاري عمومي»، تهران، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات.
- دفت، ريچاردال، 1377، تئوري و طراحي سازمان، ترجمة علي پارسيان، و محمد اعرابي، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
- راغب اصفهاني، حسينبن محمد، 1412ق، المفردات في غريب القرآن، تحقيق، داودي، صفوان عدنان، دمشق، الدار الشاميه.
- سبحاني، جعفر، 1372، «ويژگيهاي عمومي مديريت از ديدگاه اسلام»، در مجموعة مقالات مركز آموزش مديريت دولتي، ص 205.
- سيوطي، عبدالرحمنبن ابيبكر، 1401ق، الجامع الصغير في احاديث البشير النذير، بيروت، دارالفكر.
- شامي، محمدبن يوسف الصالحي،1414ق سبيل الهدي و الرشاد، بيروت، دارالكتب العلميه.
- طبري، محمدبن جرير، 1414ق، تاريخ طبري، بيروت، مؤسسه الاعلمي.
- عسقلاني، ابنحجر، 1328ق، الاصابه في تمييز الصحابه، تحقيق عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالكتب العلميه.
- عسقلاني، ابنحجر، بيتا، فتحالباري في شرح صحيح البخاري، بيروت، درالمعرفه للطباعه و النشر.
- قليپور، رحمتالله، 1392، تصميمگيري سازماني و خطمشيگذاري عمومي، تهران، سمت.
- تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمّد، 1366، تصنيف غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- برقي، احمدبن محمدبن خالد، 1371ق، المحاسن، چ دوم، تهران، دارالكتب الاسلامية.
- محمدي ريشهري، محمد، 1386، ميزان الحكمة، قم، دارالحديث.
- Anderson, James,1984, Public policy making: An introduction. Boston: Houghton Mifflin company:Basic book
- Dror, Yehezkel, 1988,public policy Making: Re-examined, sanfrancisco: chandler :Basic book