بررسی مبانی مدل تصمیمگیری «افق جهانی»
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
اندكي تأمل در فعاليتهاي سازماني نشان ميدهد كه تصميمگيري جزء جداييناپذير و عنصر حياتي سازمان است؛ زيرا از يكسو مديريت بهعنوان مهمترين بخش هر سازمان ميباشد كه نقشي حياتي در موفقيت آن دارد، و از سوي ديگر، برخي انديشمندان مديريت، «مديريت را مترادف با تصميمگيري ميدانند» (رضاييان، 1385، ص134). حتي دانيل گريفيت معتقد است: «تصميمگيري قلب مديريت است و تمام كاركردهاي مديريت را ميتوان بر حسب فرايند تصميمگيري توضيح داد» (تسليمي، 1378، ص 3). از سوي ديگر، مديريت كه يكي از شاخههاي علوم انساني ميباشد، بدون حيات در بستر فرهنگ و جامعه معنا پيدا نميكند. بهعبارت ديگر، يك نظريه مديريتي زنده و پويا، صرفاً در قالب يك فرهنگ و براي يك جامعه و محيط مشخص يافت ميشود. رابطه بين فرهنگ، مديريت و جامعه نظير رابطه ماهي، آب و اكسيژن است؛ زيرا هنگامي حركت ماهي زيبا و معنادار ميباشد كه در بستر آب شنا كرده و از اكسيژن موجود در آب تنفس كند وگرنه حركت آن در بيرون از آب صرفاً براي زنده ماندن بوده و اكسيژن نيز از مرگ او را نجات نخواهد داد. نظريات و مدلهاي مديريت نيز بدون اجرا و استقرار در يك فرهنگ و جامعه، بيمعنا بود و صرفاً واژگاني كلي و مبهم هستند كه صحت و سقم آنها قابل ارزيابي نيست. اما وجود يك نظريه مديريتي در يك فرهنگ خاص و اجرا در فضاي جامعه، ميتواند زيباييها و ارزشهاي آن را نمايان سازد. همين ارتباط نزديك موجب ميشود كه بسياري از يافتههاي مديريت در يك فرهنگ و محيط خاص، در فرهنگ و جامعهاي ديگر، عليرغم وجود مشتركات، بعضاً تفاوتهايي نيز داشته باشند (گودرزي، 1383، ص 1 و 2).
در اين زمينه، سايمون بر اين باور است كه انتخاب افراد در يك محيط پر از مفروضات صورت ميگيرد. مبنايي كه فرد آنها را پايه تصميمگيريهاي خود قرار داده و رفتار او نيز در چارچوب محدوديتهايي كه با اين مفروضات پديد ميآيد، صورت ميگيرد (باقريان، 1380، ص 63). درواقع، مفروضاتي كه از سوي افراد پذيرفته ميشود و مبناي تصميمات قرار ميگيرند، مباني ارزشي لازم براي هدفهايي را پديد ميآورند كه تمامي تصميمات براي دستيابي به آنهاست. بنابراين، اين مفروضات دوگونه عمل ميكنند: نخست، نظام ارزشي ما را شكل داده و ما را بر اين ميدارد كه در اين چارچوب هدفهايي را تعيين كنيم و براي دستيابي به آنها تلاش كنيم. دوم اينكه، فرايند تصميمگيري را نيز متأثر ميسازد (همان).
لازم به يادآوري است كه با پيروزي انقلاب اسلامي و شكلگيري جامعه ديني مبتني بر تفكر شيعي، به اعتقاد اكثر انديشمندان فرايند رويش فرهنگ و تمدن جديدي شكل گرفت كه مبتني بر نظام تفكري خاص بود كه در تضاد كامل با نظام تفكري حاكم قرار داشت. اكنون پس از گذشت بيش از سه دهه از انقلاب اسلامي ايران و فراگيرشدن پيام انقلاب اسلامي و آرمانهاي آن در سطح جهان، آغاز فصل جديدي از تغيير و تحولات جهاني را نويد ميدهد كه اين تحولات را بايد جامعه شيعي آن را راهبري نمايد. اين راهبري بايد در سطحي صورت گيرد كه بتواند شكلدهندة تمدن جديدي براي جهانيان باشد. بر اين اساس، مراكز دانشگاهي و حوزوي جامعه اسلامي ما در راستاي شكلدهي به چنين تمدني داراي رسالتي بسيار سنگين خواهد بود. طبيعتاً آغاز چنين حركتي ميبايست همراه با شناخت نظام فكري و مباني آن باشد و اين شناخت بايد در همه رشتهها، بخصوص، در رشتههاي علوم انساني صورت گيرد؛ چراكه همه علوم به نوعي مبتني بر علوم انساني بوده و از آن تغذيه ميكنند. حال سؤالي كه با توجه به اهميت رشته مديريت و موضوع تصميمگيري مطرح ميشود اين است كه مباني تصميمگيري در اسلام چيست؟
اين مقاله براي پاسخ دادن به اين سؤال و بررسي سير تكويني فرايند تصميمگيري، بر مطالعه مدلهاي تصميمگيري متمركز شد؛ زيرا به نظر ميرسد، جنبههاي ميانرشتهايي تصميمگيري از طريق مدلسازي و چارچوبدهي، بيشتر قابل بررسي، فهم و توضيح هستند. بدين منظور، در اين مقاله مدل تصميمگيري افق جهاني، كه مدلي براي تصميمگيري در حوزه سياستگذاري راهبردي با رويكرد موعودگراي شيعه است، انتخاب شد و ضمن بررسي فضايي كه اين مدل در آن طراحي گرديده (مديريت اسلامي)، با استفاده از روش تحقيق تئوري دادهبنياد متني، مباني اين مدل استخراج گرديد. بنابراين، هدف اين پژوهش، بررسي مباني مدل تصميمگيري افق جهاني است.
در خصوص بررسي مباني علوم در حوزه مديريت، برخي مطالعات به اين مباني اشاره دارند و در حوزه تصميمگيري نيز مطالعاتي صورت گرفته است كه از جمله آنها ميتوان موارد زير را نام برد:
پورعزت (پورعزت و الواني، 1383) طي پژوهشي به تدوين نظام منطقي نهايي ميپردازد كه بر پنج اصل توحيد، برابري مبتني بر يكساني در خلقت، آزادي و اختيار ناشي از همانندي در خلقت، تناسب حق و تكليف و تسهيل كمالگرايي بنيان نهاده ميشود و با استناد به نهجالبلاغه، نوزده قضيه از اصول فوق استنباط ميكند.
ماندگار در كتاب خطمشيهاي سياسي نهجالبلاغه، به بررسي خطمشيهاي عمومي حكومت در نهجالبلاغه، محورهاي خاص خطمشيهاي حكومتي در ابعاد نظري و عملي پرداخته كه به ترسيم الگوي حكومتي ميانجامد. وي در اين كتاب، به بررسي مباني خطمشيگذاري حكومت علوي ميپردازد و خطمشيهاي كلي حكومت علوي را با محورهاي زير معرفي ميكند: خدامحوري؛ مردممحوري؛ عدالتمحوري؛ امنيت؛ آزادي؛ تعادل؛ توسعه و اصلاحات اجتماعي و جامعنگري (ماندگار، 1381).
گودرزي (گودرزي، 1383) در مقالهاي به تبيين مباني تصميمگيري استراتژيك در شهر عدل مهدوي ميپردازد. وي مباني تصميمگيري در شهر مهدوي را عدل، كمال انساني و شعور مخاطب معرفي نموده و در مقابل، مباني آن را در نظام غرب بر اساس سودطلبي، خودمحوري و رفاهطلبي مطلق بيان ميدارد.
فروتني (فروتني، 1387) در رسالة دكتري خود، به بررسي و مقايسه الگوي تصميمگيري امام خميني با مدلهاي تصميمگيري استراتژيك رايج پرداخته و الگوي جامعِ تصميمگيري راهبردي ايشان را با سه مؤلفه اساسي و سه ويژگي طراحي ميكند. اين مؤلفهها عبارتنداز: 1. اصول و مباني ارزشي و مؤلفههاي مكتبي و اعتقادي بهعنوان پايه، اساس و زيربناي تصميم؛ 2. شناخت راهبردي امام و 3. قدرت تجزيه و تحليل و پيشبيني امام. درواقع، اصول و مباني ارزشي و اعتقادي امام خميني، بهعنوان اساس و بنيان اصلي تصميمهاي راهبردي ايشان در رأس هرم تصميمگيري قرار دارد و زيربناي تصميمهاي امام را شكل ميبخشد.
ادبيات تحقيق
ـ تعريف مباني
بهطور كلي، هر مكتب، فلسفه، علم و مانند آن، بر مباني و اصول خاصي استوار است كه اين مباني، زيربناي مسائل آن فلسفه يا علم بوده و تكيهگاه آن محسوب ميشود. بهعبارت ديگر، اگر موضوعات و مسائل هر نظام فكري، فلسفي و نظير آن را بهعنوان روبناها يا شاخ و برگ آن نظام در نظر بگيريم، اينها بر مباني و اصولي استوار هستند كه در نهايت به همان اصول بازگشت ميكنند. به همين دليل، براي شناخت هر نظام فكري ابتدا بايد مباني و ريشههاي آن را شناخت. بهعبارت ديگر، مباني، مباحث بنيادي و زيرساختي هستند كه با تغيير آن، همه امور در حوزه خود را تغيير ميدهند و آنها را ميتوان به مباني تصوري و تصديقي تقسيم نمود. مباني تصوري، كه همان تعاريف و درواقع بيان ماهيت مسائل مورد بحث است، معمولاً در خود علم و بهصورت مقدمه مطرح ميشوند. اما مباني تصديقي، كه درواقع شناخت وجود موضوع و شناخت اصولي است كه مسائل آن علم بهوسيلة آنها اثبات ميشود، مختلف بوده و غالباً در علوم ديگر مورد بحث قرار ميگيرند. بنابراين، مباني تصديقي علوم خود بر دو قسم است: يكي تصديق وجود موضوع و ديگر تصديق اصولي كه مبناي تبيين مسائل مربوط به موضوع قرار ميگيرند. قسم اخير نيز بر دو قسم است: يكي اصول نظري و غيربديهي، كه بايد در علوم ديگر اثبات شود و ديگري اصول بديهي و بينياز از اثبات، مانند قضيه محال بودن تناقض و مانند آن. دسته اول را «اصول موضوعه» و دسته دوم را «اصول متعارفه» گويند. ضرورت اصول متعارفه چنان است كه خلاف آن را نميتوان تصور كرد. نظير قضيه كل از جز خود بزرگتر است و مانند آن. ضرورت اصول موضوعه از اصول متعارفه خفيفتر است، ولي در آغاز هر علمي آن را ضروري فرض ميكنند (سبزيان موسيآبادي، 1379، ص12و13).
بدينترتيب، بايد براي شناخت هر موضوع اركان سهگانه شناخت آن، يعني ماهيت موضوع، وجود موضوع و اصول موضوعه آن را شاخت. لازم به يادآوري است كه منظور از مباني در اين تحقيق، اصول موضوعه مباني تصديقي ميباشد.
ـ تصميمگيري
تصميمگيري اگرچه بهعنوان وظيفهاي از وظايف چندگانه مديريت بهشمار آمده، اما نقش آن در مديريت بهحدي تعيينكننده است كه ميتوان اثر آن را در تمام فعاليتهاي مديريتي بهروشني مشاهده كرد. تصميمگيري، جوهره و هسته تمامي فعاليتها و وظايف مديريت و اساساً جوهره شغل مديريت دانسته و قلب مديريت است (دسلر، 1367، ص67). علاوه بر اين، پيچيدگي و سرعت تغييرات و نيز تصميمگيري خارج از مرز و فرهنگ ملي، اهميت آن را دو چندان خواهد شد. بنابراين، تصميمگيري اصليترين و اساسيترين وظيفه مديريت بهشمار آمده و بخش مهم كار مديران است (مردمي، 1373).
انديشمندان مديريت با توجه به ابعاد گوناگون تصميمگيري، تعاريفي متعددي براي آن ارائه دادهاند. كارل اندرسون، تصميمگيري را اينگونه تعريف ميكند: «سادهترين تعريف تصميمگيري عبارت است از: انتخاب يك راهكار از ميان چند راهكار احتمالي» (قليپور، 1387،ص 7). كالبدشكافي هر تصميمي حاوي مسائلي بيش از اينهاست؛ هر تصميمي با ظهور مسئله و مشكل، فرايند خود را آغاز ميكند. معمولاً هر تصميمي كه گرفته ميشود، نمايشگر تفاوت بين وضع موجود و رسيدن به وضع دلخواه در آينده است (قليپور، 1387، ص7). بر اين اساس، تصميمگيري، دريافت راههاي ممكن و نتايج ناشي از آنها و انتخاب اصلح از ميان آنهاست. اگر مدير بتواند اين انتخاب را به نحو درست و مطلوبي انجام دهد، تصميمها، درست و سازنده خواهند بود (الواني، 1385، ص193).
سايمون بر اين باور بود كه تصميمگيري عبارت است از: فرايند برگزيدن راه بديلي از ميان فعاليتهايي كه به منظور رسيدن به هدف يا اهدافي تحقق مييابد و تصميمگيري در حوزه مديريت، با همه فرايند مديريت مترادف است (علوي، 1386؛ Simon, 1976).
چستر بارنارد معتقد است كه فرآيندهاي تصميمگيري در مقياس گستردهاي، روشهاي جامعي براي روانكردن يا منحصركردن انتخاب بهتر است (صالحي صديقياني و محمدياني، 1378).
بنابراين، ميتوان عوامل اصلي در تصميمگيري را بدين صورت بيان نمود: 1. تشخيص مسئله؛ 2. تشخيص راهحلهاي مربوط؛ 3. تشخيص و انتخاب بهترين راهحل.
مدل افق جهاني
مدل افق جهاني، مدل تصميمگيري استراتژيك با محوريت تفكر مهدويت در ايران ميباشد كه به دنبال چگونگي استفاده از اين تفكر در مقام سياستگذاري است. اين مدل، در بستر تمدن اسلامي و منطبق با شرايط بالقوه و بالفعل ايران و بر اساس مباني زير قوام يافته است. از ديدگاه گودرزي بهعنوان طراح مدل، همانطور كه در شكل (1) نشان داده شده است، اين مدل بر دو پايههاي نظري و اعتقادي استوار است. پايه اعتقادي آن، مفهوم آيندهنگري و فرجامشناسي الهي با تأكيد بر تفكر ناب مهدويت و پايه نظري آن، مدل تصميمگيري استراتژي فوق فعال است كه از تركيب اين دو پايه، مدل تصميمگيري استراتژيك تصويرپردازانه بصيرتبخش ارائه شده است.
شكل (1): پايههاي مدل افق جهاني (گودرزي، 1386، ص227)
در مدل تصميمگيري استراتژيك فوق فعال، بهعنوان يكي از پايههاي مدل، تصميمگيرنده وقتي با مسئلهاي روبهرو ميشود، در برابر آينده كاملاً موضع فعالانه دارد و خود به آيندهنگري اقدام ميكند و اساس و بنيان آينده را با عنايت به مقاصد آيندهساز بر هم ميزند. در اين حالت، تصميمگيرنده خود را بسيار بالاتر از جايگاهي ارزيابي ميكند كه آيندهساز در آينده براي او ترسيم نموده است. ازاينرو، چون خود را در حد و اندازه آيندهنگري ارزيابي ميكند، به رفتن در مسيري كه آيندهساز ترسيم كرده، رضايت نميدهد و بايد ضمن وقوف بر قواعد و اصول آيندهنگري، برخورداري از توانمندي كافي براي برهم زدن آينده، خود به آيندهنگري اقدام و از آن مهمتر، آن را اجرا كند و تا حدي كه ممكن است آيندهساز را به واكنش اصلاحي وادار كند. بنابراين، ميتوان گفت: مباني تصميمگيري راهبردي بخصوص در حوزة سياستگذاري عمومي، به شدت تحت تأثير فلسفه و مباني آيندهنگري است. ازآنجاييكه نگرش انسان به آينده و آينده جهان آگاهانه و يا ناآگاهانه منجر به تأثيرگذاري بر تصميمات حال ميشود، طراحي مدل تصميمگيري بدون در نظر گرفتن اصول آيندهنگري، منجر به تبعيت از روند آيندهسازي و اخذ تصميمات مبتني بر تحليلها و تمايلات آيندهسازان خواهد شد (رحمان سرشت، 1389).
اين مدل در بستر آيندهنگري الهي تحقق مييابد و كاربرد اساسي آن در چارچوب فرجامشناسي خواهد بود. بنابراين، يكي از موضوعات محوري اين مدل را ميتوان مفهوم «آيندهنگري» و فرجامشناسي الهي دانست كه ميتواند در تعيين مباني مدل مورد استفاده قرار گيرد. از سوي ديگر، ارزشهاي حاكم بر اين مدل، از پايههاي اعتقادي تفكر ناب مهدويت است (همان، ص 222). ميتواند در استخراج مباني مدل كمك كنند.
گودرزي از منظر علم مديريت و با نگرشي سيستمي به مسئله مهدويت ميپردازد. در شكل (2) تفكر مهدويت بهصورت يك سيستم و بهعنوان فضا و تفكري جهت تحليل وقايع و مدل تصميمگيري استراتژيك نشان داده شده است. ورودي اين سيستم، ميتواند هر مسئله و تصميمي باشد كه مدنظر تحليلگران بوده و خروجي آن، تحليل مبتني بر اين نظر است. گودرزي تأكيد دارد كه تفكر موردنظر بر پايه شواهد و قرائني كه در اختيار است، ساخته شده و اجزاي آن نيز در درون آن آمدهاند.
شكل (2): نگرش سيستمي به تفكر مهدويت (همان، ص182)
در توضيح اين شكل، چند نكته قابل ذكر است:
الف. در اين نگرش، پايههاي تفكر مهدويت بر مباحث اساسي، كه در طول سالها حيات طيبه شيعه عمق يافته، بنا شده است. مباحث كلامي، اعتقادي، تاريخي، عقلي و... برخي از مهمترين مباحث مذكورند.
ب. همانطور كه در شكل مشخص است، وجود مبارك امام عصر محور و اساس اين تفكر است. تمامي اجزاي ديگر حول وي در تعامل هستند. در ميان اين اجزا، منتظران حضرت وجود دارند. مراد از منتظران اعم از منتظران آگاه (شيعيان حقيقي) و يا منتظران ناآگاه (عامه مردم جهان) است؛ زيرا در حقيقت كل جهان ناخودآگاه در انتظار قيام جهاني اوست. اما گروهي معتقد، مطلع و منتظر آنند و بسياري يا به آن اعتقاد ندارند و يا از آن غافل هستند، اما در نهايت، جهان و آنچه در آن است، منتظر حضور اوست. ساير اجزا نيز در تعامل با يكديگر بوده و در مجموع كل اين نظام، يك حركت هدفمند به سوي تحقق وعده الهي را دارد.
ج. كل نظام و تفكر مهدويت در بستر مشيت الهي انسجام، قوام و تحليل خواهد شد. در حقيقت، در اين تفكر ذات پروردگار در عين وجود اختيار براي انسان، داراي قدرت تأثيرگذاري بوده و سنن الهي چون بداء، ابتلاء و... در حيات بشري وجود دارند.
گودرزي براي مدل موردنظر خود، يك مجموعه مفروضات بنيادي معرفي ميكند و آنها را به طراح آن مدل يا شرايط و قواعدي مربوط ميداند كه در جهت استقرار مدل، بايد مدنظر قرار بگيرند. اين مفروضات اساسي عبارتند از: 1. تفكر مهدويت بهعنوان چشمانداز؛ 2. بستر آيندهنگري الهي؛ 3. روش تصويرپردازي بصيرتبخش؛ 4. عدالتمحوري در تمامي شئون؛ 5. اتكا به منابع اسلامي در كنار الگوبرداري از دستاوردهاي مطلوب بشري؛ 6. ديدگاه جهاني؛ 7. اعتقاد به هلال الهي؛ 8. اتكا به عامه مردم در كنار خواص؛ 9. تصميمگيري گروهي و مشاركتي؛ 10. تكليفمحوري (گودرزي، 1386، ص 227ـ235).
پس از طراحي زيرساختها و زيربناهاي اين مدل و بيان نقش و اهميت آنها، مؤلفههاي آن بدين ترتيب معرفي ميشوند: 1. تفكر مهدويت؛ 2. رهبري؛ 3. سياستها و استراتژيها؛ 4. شرايط كشور؛ 5. شرايط جامعه جهاني؛ 6. فرجامشناسي الهي.
مدل افق جهاني، مدل تصميمگيري استراتژيك است كه ورودي آن، مسئله استراتژيك و خروجي آن تصميم استراتژيك است. در اين مدل، شش مؤلفه مهم مذكور بهعنوان مغز مدل، كار پردازش و اخذ تصميم را بر عهده دارند. اين مدل در شكل (3) نشان داده شده است؛ در اين شكل مؤلفهها چون چرخ دندههاي سيستم، درهم تنيده و بر هم تأثيرگذارند.
شكل (3): مدل افق جهاني (همان، ص240)
در مورد تفاوت در مباني اين مدل با ساير مدلهاي موجود، بستر اصلي تصميمگيري در اين مدل «عدالت» معرفي ميشود. درحاليكه در مدلهاي ديگر، بستر اصلي «سودآوري» است. اين تفاوت بستر را ميتوان در شكل (6) مشاهده نمود.
شكل (6) مقايسه تصميمگيري در تمدن غرب با تمدن مهدوي (همان، ص242)
مديريت اسلامي
حوزه جديدي كه پس از پيروزي انقلاب در مراكز دانشگاهي مطرح شد و پيشتر از آن در بين انديشمندان مطرح بوده، بحث اسلامي كردن علوم ميباشد كه در دهه اخير بسيار جديتر، از سوي انديشمندان مديريت مورد توجه قرار گرفته است. بهدنبال آن، طرح مباحث مربوط به علم ديني و ايجاد رابطه ميان شاخههايي از علم تجربي و دين در قالب تعابيري مانند روانشناسي اسلامي، جامعهشناسي اسلامي، مديريت اسلامي و... است كه بسيار چالشبرانگيز ميباشد؛ زيرا اين مباحث در فضاي نشو و نماي علوم تجربي معاصر مطرح است كه بهطور عمده غيرديني و گاه ضدديني هستند. بر اين اساس، گودرزي به طراحي و ارائه مدل افق جهاني پرداخته و با تأكيد بر اين رويكرد جديد در مديريت، به معرفي مدل خود در بستر تفكر مهدويت ميپردازد.
دربارة مديريت اسلامي تعاريف متعددي ارائه گرديده كه به چند مورد از آنها اشاره ميكنيم:
آيتالله مصباح در تعريف مديريت اسلامي چنين بيان ميكند: «مديريتي كه زمينه رشد انسان بهسوي الله را فراهم مينمايد و مطابق با كتاب، سنت و سيره و روش پيامبر و امامان معصوم و علوم و فنون و تجارب بشري جهت رسيدن به اهداف يك نظام در ابعاد مختلف همانند يك محور، مدار و قطب عمل كند» (مصباح، 1379). نقيپورفر در اينباره ميگويد: «مديريتي كه متأثر از ارزشها و باورهاي اسلامي است و سعي در تعالي روح انساني از طريق ارتقا سطح زندگي و نيل به اهداف فردي در راستاي اهداف الهي دارد» (نقيپورفر، 1383). محققان ديگري نيز مديريت اسلامي را چنين تعريف ميكنند: «مديريت اسلامي شيوة بهكارگيري منابع انساني و امكانات مادي، برگرفته از آموزههاي اسلامي براي نيل به اهدافي است كه متأثر از نظام ارزشي اسلام ميباشد» (آقاپيروز و ديگران، 1385، ص11). گودرزي نيز با توجه به اين تعاريف، بر اين اصل مهم تأكيد دارند كه مديريت اسلامي در مباني ارزشي و مباني معرفتشناسي خود، وجوه تمايز و تشابهي با ساير مكاتب مديريت دارد. بدينترتيب، مهمترين نكات مشترك تعاريف مختلف مديريت اسلامي را شامل موارد زير ميداند:
1. هدف از مديريت اسلامي، حركت به سوي الله است. پس، مديريت اسلامي در مقصد متفاوت از مديريت غرب است.
2. مديريت اسلامي در مباني ارزشي و مباني معرفتشناختي خود، وجوه تمايز و بعضاً متشابهي با مديريت غرب دارد.
3. منابع تبيين و حصول به مديريت اسلامي از مديريت غرب متفاوت است.
4. ملاك ارزشگذاري مديريت اسلامي، موازين شرعي است.
5. نگرش سيستمي و نظاممند در تعاريف مذكور وجه اشتراك مديريت غربي و اسلامي است.
6. در كنار اهداف سازماني، اهداف فردي نيز لحاظ ميشوند. البته در مديريت اسلامي، هدف بالاتري نيز وجود دارد.
بايد توجه داشت كه نحوة مواجهه با مديريت اسلامي و تعريف آن همچنانكه گذشت، متفاوت بوده و آنها را ميتوان به چهار دسته كلي به شرح زير تقسيم نمود:
الف. اسلامي نمودن برخي از اصول و مباني مديريت: در اين مجموعه، روشهايي قرار ميگيرند كه سعي دارند با اصل قراردادن يافتهها و نظريات مديريت غربي در بين منابع اسلامي، سند يا سنتي را بيابند كه سنخيت و مشابهتي در لفظ و يا معنا با اين اصول داشته كه اسم اين مجموعه را مديريت اسلامي ميگذارند.
ب. مديريتي نمودن برخي از منابع اسلامي: در اين مجموعه، روشهايي قرار ميگيرند كه دقيقاً عكسِ حركتِ قبل را انجام ميدهند؛ يعني اينكه با اصل قرار دادن منابع اسلامي در ميان مديريت غربي، به دنبال سنخيت و مشابهت ميگردند.
ج. مطالعات شخصيتمحور: اين دسته روشها، معمولاً با مطالعه زندگي، سيره و شيوه مديران اسلامي در حكومت و تحليل آن به يك مجموعه خصلتهاي مشترك و اصول مشخص دست مييابند و آنها را بهعنوان مديريت اسلامي نظم ميدهند.
د. تدوين و بناي مديريت اسلامي: در اين دسته از روشها، توجه به اختلاف مباني مديريت در اسلام و غرب است. در اين رويكرد، بر اين مهم تأكيد ميگردد كه بسياري از مفاهيم و واژگان در علوم انساني و بخصوص مديريت داراي خاستگاه، بستر و مقصدي متفاوت در اسلام و غرب ميباشند (همان، 82ـ84). در اين حالت، اولاً مفهوم مديريت اسلامي، در بلندمدت حاصل شده و در كوتاهمدت، پلهاي ارتباطي بين مديريت و اسلام يافته و اتصالات بنا ميشود. ثانياً، از بررسي، تحليل و بهكارگيري آنها، مباني مديريت اسلامي در بطن تمدن اسلامي به شكل تلفيقي به دست ميآيد.
گودرزي با اشاره به هر چهار رويكرد و ضمن بررسي آنها، فعاليت تحقيقي خود را بر اساس رويكرد چهارم معرفي ميكند و با تأكيد بر نقش فرهنگ و جهانبيني در شكلگيري نظريههاي علمي، مدل خود را بر اساس مباني ارزشي و معرفتشناسي برگرفته از دين اسلام ارائه ميكند. جدول (1)، مقايسه بين اين دسته روشها را نشان ميدهد.
ازآنجاييكه مدل مورد بحث بر اساس رويكرد چهارم طراحي شده است، به بررسي آن ميپردازيم.
آيتالله مصباح در بحث دربارة مديريت اسلامي و چگونگي اتخاذ رويكرد چهارم، معتقد است كه بايد به چهار سؤال اساسي زير پاسخ داد: 1. منابع تحقيق در مديريت اسلامي چيست؟ 2. روش تحقيق در مديريت اسلامي چيست؟ 3. اصول موضوعه معتبر، كه بايد بر اساس آنها مسائل مديريت را حل كرد، كدامند؟ 4. ارزشهاي حاكم بر نظام مديريتي چيست؟ (مصباح، 1375الف، ص11و12).
جدول (1): مقايسه روشهاي مطالعه مديريت اسلامي (همان، 86)
گروه اساس روشها بستر اساسي نتيجه نهائي تعيين نقطه قوت نقطه ضعف
1 مديريت غربي تمدن غرب اخلاقيات مدير اسلامي به سادگي به دستآمده و قابل فهم مشترك بين همه افراد در تمامي فرهنگهاست مباني آن داراي ابهامات اساسي و مشكل جدي روش شناسي دارد.
2 تعاليم اسلامي تمدن فعلي مسلمانان شاخهاي از مديريت اسلامي براي جامعه اسلامي پذيرش آن بهتر است عليرغم وجود اختلافها، مباني آن با مباني تمدن غرب آميخته ميشود. لذا مشكل روششناسي دارد.
3 مديران اسلامي زمان و شرايط سبكهاي مديران اسلامي براي جامعه اسلامي پذيرش آن بهتر است مباني آن داراي ابهامات اساسي و مشكل روششناسي و تعميم دارد.
4 منابع اسلامي تمدن اسلامي مديريت اسلامي تبيين مديريت اسلامي بر مبناي روششناسي اسلامي زمان بر و هزينهبر است.
نقيپورفر، منابع تحقيق در مديريت اسلامي را قرآن، احاديث ذيل آيات، سيرة نظري و عملي معصومان، تفاسير معتبر و معجمهاي قرآن و حديث معرفي ميكند (نقيپورفر، 1383، ص 55و56).
نظام ارزشي، سازمان پايداري از عقايد است كه با شيوههاي قابل ترجيحي از كنش يا حالتهاي غايي وجود، ارتباط دارند. ارزشها، پايه و اساس بينش و كنش انسان را تشكيل ميدهند و در انتخاب، گزينش و انجام كنش نقش دارند و تعيينكننده رفتار و كنش اجتماعي هستند (پورياني، 1387).
ارزشهايي كه اسلام ارائه ميدهد، يا مربوط به فرد و زندگي فردي و يا مربوط به جمع و زندگي جمعي ميگردند. ارزشهاي اجتماعي نيز داراي دو مبناي بينشي و گرايشي هستند؛ يعني هر ارزشي از يك پايه بينشي و يك پايه گرايشي ساخته ميشود. از سوي ديگر، ارزش واسطه بين بينش و گرايش با كنش اوست. بهعبارت ديگر، ارزش منشأ كنش اختياري در انسان ميشود (مصباح، 1375ب، ص 17و18).
ارزشهاي اجتماعي كه در اسلام مطرح است، بهطور كلي به دو بخش تقسيم ميگردند: يكي رابطه عدل و قسط و ديگري رابطه احسان (به انسانها) ميباشد. خداوند ميفرمايد: «إنَّ اللهَ يأمُرُ بالعَدلِ وَ الإحسانِ» (نحل: 90). اصل سوم، ارزشهاي عامي است كه در روابط هر انسان با انساني ديگر و در زندگي اجتماعي وجود دارد و دو اصل عدالت و احسان بايد تنظيمكننده آن باشند (همان، ص 19).
در مورد هدف نظام اسلامي نيز بايد گفت: اسلام براي مردم زندگي راحت، رفاه، آسايش، عدالت و احسان ميخواهد. اما هدف ديگري نيز دارد و ميخواهد بدينوسيله، انسان به كمال بيشتري دست يابد و اين هدف بر همه ارزشها سايه ميافكند و همه ارزشها در اين قالب محدود ميشود. ما از ديدگاه اسلام، يك ارزش مطلق داريم و آن خداپرستي و به تعبير سادهتر تقواست. ساير ارزشها مقدمي، نسبي و وسيلهاياند (همان، ص 20).
روش تحقيق: تئوري دادهبنياد متني
استراتژي تئوري بنيادي، نوعي روششناسي تحقيق است كه براي طراحي يا تدوين تئوريهايي بهكار ميرود كه با جمعآوري و تحليل دادهها، بهصورت نظاممند، از بطن دادهها استخراج ميشوند. بهطور كلي، استراتژي تئوري دادهبنياد، دادههاي حاصل از منابع اطلاعاتي را به مجموعهاي از كدها، كدهاي مشترك را به مفاهيم، مفاهيم را به مقولهها و آنگاه مقولهها را به نوعي تئوري تبديل ميكند. پديده مورد مطالعه اين استراتژي در حالت متني، متن ميباشد (داناييفرد و مؤمني، 1387) كه پژوهشگر با مطالعه متن، دادههاي مرتبط با مسئله را از متن، استخراج و آنها را كدگذاري و طبقهبندي ميكند و در نهايت، تئوري خود را ارائه ميدهد.
ازآنجاييكه تحقيق حاضر يك تحقيق اكتشافي ميباشد، نيازمند فرضيه نميباشد. با توجه به مسئله مورد بررسي، در اين تحقيق به بررسي مباني مدل افق جهاني در تصميمگيري خواهيم پرداخت. بر اين اساس، سؤال تحقيق بدين صورت بيان ميشود: مباني مدل تصميمگيري افق جهاني چيست؟
در اين مقاله، اين روش تا كشف مقولهها و مباني موردنظر ادامه خواهد يافت؛ زيرا، در اين تحقيق بهدنبال طراحي تئوري نيستيم. ولي، چون مباني تصميمگيري، پديدهاي است كه در حوزة علوم انساني و در بستر نهادي و اجتماعي خاص خود تعريف ميگردد، با توجه به جهتگيري بنيادين اين پژوهش، و نيز فلسفه پديدارشناختي آن، از اين استراتژي به نوعي براي استخراج مباني تصميمگيري، الگوبرداري ميگردد. اين الگوبرداري را ميتوان بهصورت شكل (7) نشان داد:
شكل (7): الگوبرداري از روش تئوري دادهبنياد
براي جمعآوري دادهها در اين پژوهش، از شيوة اسناد و مدارك بهمنظور تدوين ادبيات موضوع و تحليل همزمان براي تدوين چارچوب نظري استفاده شد. بر اساس نمونهگيري نظري، بهعنوان روشي براي جمعآوري دادهها و تحليل همزمان آنها، ابتدا متن كتاب تصميمگيري استراتژيك (گودرزي، 1386) بهعنوان منبع اصلي مدل، مورد مطالعه قرار گرفت و ضمن بررسي مباحث اصلي كتاب، مبحث مديريت اسلامي بهعنوان فضاي فكري بحث مورد توجه واقع شد. بهطوري كه اين مدل نيز بر اساس اين رويكرد ارائه شده است. در اين ميان، بر ارائه مباني ارزشي و معرفتي مبتني بر تفكر اسلامي اصرار ميشود. درواقع، براي بررسي مدل افق جهاني و استخراج نكات كليدي آن، به دو بعد مدل توجه شد:
1. موضوع محوري مدل؛ آيندهنگري الهي و فرجامشناسي با تأكيد بر مسئلة مهدويت؛
2. بستر فكري اجتماعي مدل كه تحت عنوان «مديريت اسلامي» مورد توجه قرار گرفت.با انجام هريك از اين گامها، دادههاي مرتبط با مباني مدل فيشبرداري و احصا گرديد. با دستهبندي و بررسي نكات كليدي، آنها به دو نوع Ki (كدهايي كه مستقيماً به مباني مدل اشاره دارند) و Pi (كدهايي كه بهصورت غيرمستقيم به مباني مدل اشاره دارند)، تقسيم شدند. در مجموع، 15 نكته كليدي از نوع Ki و 35 نكته كليدي از نوع Pi بهدست آمد. به دليل اينكه كل كتاب يادشده مورد بررسي قرار گرفت و دادههاي ديگر، صرفاً نتايج قبلي دادههاي پيشين را تكرار ميكرد، فرايند نمونهگيري متوقف شد (آريان، 1389، ص 86ـ95).
در ادامه، براي هر نكات كليدي، يك «كد» تعيين شد. سپس، با مقايسه كدها و با استفاده
از نظرات كمكي و مشورتي استادان، چند كد، كه اشاره به يك جنبه مشترك داشتند، بهعنوان
يك «مفهوم» تعيين شدند (داناييفرد و زنگويينژاد، 1390). در مجموع آنها به 10 مفهوم انتزاع گرديد. پس از بررسي و مقايسه مفاهيم، مفاهيم مشترك در كنار يكديگر، تشكيل يك مقوله ميدهند كه در اين تحقيق، پنج مقوله مطرح گرديد. آنگاه مقوله «توحيد» بهعنوان مقوله اصلي تعيين شد كه با اتكا به آن، مباني مدل، تبيين و مقولههاي بهدست آمده در ارتباط با آن طبقهبندي گرديد. درواقع، در مرحله كدگذاري، از سه نوع كدگذاري موجود در اين استراتژي، فقط به كدگذاري باز اقدام شد. طي آن، مقولهها استخراج شدند و به اين مقولهها، بهعنوان مباني مورد جستوجو استناد گرديد.
تحليل دادهها
نكات كليدي استخراج شده در اين بررسي، با توجه به موضوع محوري مدل (فرجامشناسي الهي و تفكر مهدويت) و بستر يا زمينه اصلي آن (مديريت اسلامي)، به دو دسته تقسيم ميشوند: دسته اول متوني هستند كه در مباني بودن آنها از سوي گوينده تصريح شده و آنها را با ki نشان ميدهيم كه در جدول (2) نشان داده شدهاند. دسته دوم، آنهايي هستند كه در مباني بودن آنها تصريحي صورت نگرفته بود و محقق با استدلال، معنايي را براي آنها در نظر گرفته است كه آنها را با Pi نشان ميدهيم و در جدول (3) آمدهاند.
جدول (2): نكات كليدي Ki و كدهاي آن
نشانگر نكات كليدي كد
K1 مدل افق جهاني بر دو پايه نظري و اعتقادي استوار است، كه پايه اعتقادي آن مفهوم آيندهنگري و فرجامشناسي الهي با تأكيد بر مسئله مهدويت يا تفكر ناب مهدويت است (گودرزي، 1386، ص170). تفكر مهدويت
K2 ارزشهاي حاكم بر مدل افق جهاني، از پايههاي اعتقادي تفكر ناب مهدويت است (همان، ص226). تفكر مهدويت
K3 اولين فرض اساسي مدل افق جهاني تفكر مهدويت بهعنوان چشمانداز است (همان، ص227). تفكر مهدويت
K4 بستر آيندهنگري الهي بهعنوان يكي از فروض اساسي مدل به شمار ميرود (همان، ص230). آيندهنگري الهي
K5 عدالتمحوري در تمامي شؤون يكي ديگر از فروض اساسي مدل به شمار ميرود (همان). عدالتگرايي
K6 در شهر عدل مهدوي، اساس اداره كشور و سياست مبتني بر عدل است (همان). اساسي بودن عدل
K7 در تفكر ناب مهدوي پايه تصميمگيري بر عدل و كمال استوار است (همان، ص231). عدل و كمال، پايههاي تصميمگيري
K8 اتكاء به منابع اسلامي در كنار الگوبرداري از دستاوردهاي مطلوب بشري، يكي ديگر از فروض اساسي مدل به شمار ميرود (همان). تأكيد بر منابع اسلامي
K9 محور در هلال الهي بهعنوان ابزار اصلي نفوذ تفكر مهدويت در سطح جهان و از فروض اساسي مدل افق جهاني؛ رهبران جامعه اسلامي و ولي فقيه عادل و جامعالشرايط است. وي از دو طريق و يا دو ابزار توانمندي كه در اختيار دارد، يعني پيام رسا و روشن (دعوت به اسلام ناب وخودشناسي انسانها) و فطرت پاك انساني (بهعنوان مخاطب پيام وي)؛ در عمق جان مخاطبان نفوذ خواهد كرد (همان، ص232). تفكر مهدويت، نقش رهبري يا ولي فقيه، تأكيد بر ابزارهاي الهي، منابع و تمدن اسلامي و توجه به مردم بهعنوان مخاطب
K10 اتكاء به عامه مردم در كنار خواص، يكي ديگر از فروض اساسي مدل به شمار ميرود (همان، ص233). توجه به نقش مردم
K11 عدالت در مدل موعودگرايانه اصل است، نه معيار و هر مدل تصميمگيري كه در فضاي تمدن اسلامي و با گرايش موعودگرا طراحي شود، و اساس آن عدالت است. (همان، ص231) عدالتگرايي در تمدن اسلامي
K12 مباني تصميمگيري در مدل افق جهاني؛ كمال انسان، عدل و شعور مخاطب ميباشد (همان، ص242). تأكيد بر عدل، كمال و شعور مخاطب
K13 تفكر مهدويت بهعنوان مهمترين ركن كتاب ميباشد (همان، ص222). تفكر مهدويت
K14 در تفكر مهدويت، فرض بنيادين اين است كه حضرت امام زمان پس از سالها غيبت كبري و به اذن الهي ظهور يافته و با تجلي قيام پربركت خويش، جهان را از عدل و داد خواهد گسترد (همان، ص179). نقش عدل در تفكر مهدويت
K15 آنچه در اين ميان قدر متيقّن مورد بحث بوده است و در اين تحقيق و در مدل پيشنهادي بهعنوان يكي از فروض بنيادين مورد توجه خواهد بود، اين است كه عالمان شيعي در فقدان حضور امام زمان(ع) در پارهاي از مسائل، نظير امور حسبيه، ولايت دارند و از آنجا كه مسكوت گذاردن اين امور مورد نظر شارع نيست، فقيه جامعالشرايط از باب واجب كفايي، بهعنوان امين شارع و نائب عام حضرت، به تدبير و سرپرستي اين امور مبادرت ميورزند (همان، ص181). تأكيد بر نقش عالمان شيعه، بالاخص ولايت فقيه بهعنوان نائب امام زمان
جدول (3): نكات كليدي Pi و كدهاي آن
نشانگر نكات كليدي كد
P1 تصويري كه در روش تصويرپردازي بصيرتبخش و مدل افق جهاني توسط آيندهنگر طراحي ميشود، بايستي بر مبناي الهي بوده و قابليت مقابله با موج فزاينده تصوير القائي غرب را داشته باشد (همان، ص230). توجه به مباني الهياسلامي
P2 از مهمترين آثار ظهور امام زمان، ارتقاء فكري مردم است كه در شهر عدل مهدوي از جايگاه خاصي برخوردار خواهد بود (همان، ص231). جايگاه و ارزش مردم در شهر عدل مهدوي
P3 در اين مدل، كليه منابع اسلامي يعني كتاب، عقل، سنت و حتي اجماع با تعاريف خاص هريك بهعنوان اصليترين منابع طراحي و تصميمگيري لحاظ شده و ميشود (همان). تأكيد بر منابع اسلامي و ائمه اطهار
P4 نوع الگوبرداري كه در اين مدل لحاظ خواهد شد با توجه به مباني، فرهنگها و ارزشها و ميزان تطابق با مباني اسلامي و انجام تغييرات لازم است و ملاك عمل صرفاً ظاهرسازي اسلامي نيست (همان، ص232). توجه به مباني و تمدن اسلامي
P5 از آنجاييكه، اين مدل در چارچوب فرهنگ اسلامي تدوين شده و رشد و نمو مييابد، شبيه تمامي امور ديگر در اين تفكر، وظيفه تصميمگير انجام تكليف است. در حقيقت، آنچه در اين مدل حتي از ميزان موفقيت ظاهري نيز مهمتر است، ميزان شناخت تكليف و انجام آن است (همان، ص234). تكليفگرايي در فرهنگ اسلامي
P6 تفكر مهدويت، علاوهبر آنكه بهعنوان يكي از فروض اساسي مدل در نظر گرفته ميشود، بهعنوان اولين مولفه مدل نيز معرفي ميگردد (همان، ص236). تفكر مهدويت
P7 در تصميمگيري نبايد فقط نظرات، انتظارات، نيازهاي و منافع خواص جامعه بدون در نظر گرفتن عوام مردم ملاك عمل باشد. بنابراين، در اين مدل جهت طراحي، عرضه و استقرار در سطح جهاني، اهتمام به خواص و عوام جامعه توأمان صورت ميگيرد (همان، ص234 و 233). توجه به خواص و عوام و تأكيد بر نقش عوام
P8 رهبري بهعنوان يكي از مؤلفههاي اين مدل، به علت مسئله خطير نيابت از امام زمان؛ جايگاه ويژهاي دارد (همان، ص237). نقش رهبر بهعنوان نائب امام زمان
P9 در اين مدل، عملاً آيندهنگري الهي بهصورت كاملاً عملياتي در سير تصميمگيري لحاظ ميشود (همان، ص239). آيندهنگري الهي
P10 تصميمگيري در مدل، افق جهاني در بستر اراده الهي صورت ميگيرد (همان، ص240). نقش اراده الهي در تصميمگيري
P11 مدل افق جهاني در بستر آيندهنگري الهي و با استفاده از تصويرپردازي طراحي شده است (همان، ص131و125). آيندهنگري الهي
P12 سياستها و استراتژيها درواقع، راهنماي اصلي تصميمات در سطوح پايينتر هستند كه بر مبناي چشمانداز، منطق و فروض حاكم بر مدل در نظر گرفته ميشود كه رهبري آن را تعيين ميكند (همان، ص238). جايگاه رهبري در تعيين سياستها و استراتژيها
P13 در بستر الهي، آيندهنگري بر پايه علوم الهي و معرفت ديني در تمام حوزههاي مربوط ممكن است
(همان، ص112). نقش علم الهي و معرفت ديني در آيندهنگري الهي
P14 روششناسي در آيندهنگري الهي بر معرفت الهي مبتني است و علمي خاص كه در حوزه دين، نزد معصومان و به اذن خدايي انجام ميشود (همان، ص121). نقش معرفت الهي در آيندهنگري الهي
P15 در آيندهنگري الهي، آيندهنگر يا خداوند است مانند آيندهنگريهاي قرآن كريم، يا منتسب به خداوند مانند پيامبران، امامان و مردان الهي (همان). آيندهنگري الهي و منابع اسلامي
P16 در پايان جهان نيز حكومت صالحان و استقرار عدل جزو اركان اصلي تفكر مهدويت برشمرده ميشود (همان، ص179). نقش عدل در تفكر مهدويت
P17 كل نظام و تفكر مهدويت در بستر مشيت الهي انسجام، قوام و تحليل خواهد شد. در حقيقت، در اين تفكر ذات پروردگار در عين وجود اختيار براي انسان، داراي قدرت تأثيرگذاري بوده و سنن الهي چون بداء، ابتلاء و... در حيات بشري وجود دارند (همان، ص183). ذات پروردگار، محور و بنيان تفكر مهدويت
P18 پايههاي تفكر مهدويت بر اساس مباحث اساسي كلامي، فلسفي، اعتقادي، قرآني، اصولي و فقهي ميباشد (همان، ص182). تأكيد بهمنابع اسلامي در تفكر مهدويت
P19 وجود مبارك امام عصر محور و اساس تفكر مهدويت است و تمامي اجزاي ديگر حول وي در تعاملند (همان، ص183). امامت محور تفكر مهدويت
P20 جهانيشدن مهدوي بهدنبال گسترش عدالت جهاني است (همان، ص222). عدالت جهاني در تفكر مهدويت
P21 در تفكر مهدويت امام زمان در قلب آن بوده و مركز توجهات است (همان، ص236). امام زمان قلب تفكر مهدويت
P22 با توجه به نظريه مبنايي ولايت فقيه، كه در آن ولي فقيه نائب امام زمان است، عليالقاعده تقوا، علم، زهد و اجتهادش باعث ميشود رعايت نظرات، معيارها و دغدغههايش براي نيل به جامعه موعود لازمالاجرا باشد (همان، ص237). نفوذ ولايت فقيه در جهتگيريها
P23 در تفكر مهدويت بحث ولايت، جامعه منتظران و معرفت ديني مورد اهتمام ويژه است (همان، ص236). تأكيد بر ولايت، منتظران و معرفت ديني در تفكر مهدويت
P24 مدل افق جهاني بخشي از فعاليتهاي معطوف به مطالعات اسلامي و يا به تعبيري مديريت اسلامي است (همان، ص77). مطالعات اسلامي
P25 مديريت اسلامي، مديريتي است كه زمينه رشد انسان بهسوي الله را فراهم مينمايد و مطابق با كتاب، سنت و سيره و روش پيامبر و امامان معصوم و علوم و فنون و تجارب بشري جهت رسيدن به اهداف يك نظام در ابعاد مختلف همانند يك محور، مدار و قطب عمل كند (همان، ص82). جايگاه الله و نقش معصومين در مديريت اسلامي و تكامل انساني
P26 مديريت اسلامي، مديريتي است كه متأثر از ارزشها و باورهاي اسلامي است و سعي در تعالي روح انساني از طريق ارتقا سطح زندگي و نيل به اهداف فردي در راستاي اهداف الهي دارد (همان). تعالي روحي انسان در مديريت و ارزشهاي اسلامي
P27 مديريت اسلامي، شيوه بهكارگيري منابع انساني و امكانات مادي، برگرفته از آموزههاي اسلامي براي نيل به اهدافي است كه متأثر از نظام ارزشي اسلام ميباشد (آقاپيروز، 1385، ص 11). نقش آموزههاي اسلامي در مديريت اسلامي
P28 هدف از مديريت اسلامي، حركت به سوي الله است (گودرزي، 1386، ص82). الله مقصد مديريت اسلامي
P29 ملاك ارزشگذاري مديريت اسلامي، موازين شرعي است (همان). نقش موازين شرعي در مديريت اسلامي
P30 بستر اساسي رويكرد مديريت اسلامي، كه منتهي به طراحي مدل افق جهاني ميگردد، تمدن اسلامي ميباشد (همان، ص86). تمدن اسلامي
P31 منابع تحقيق در مديريت اسلامي؛ قرآن، احاديث ذيل آيات، سيره نظري و عملي معصومين، تفاسير معتبر و معجمهاي قرآن و حديث ميباشد (نقيپورفر، 1383، ص 56و55). مديريت اسلامي مبتني بر منابع ديني و سيره معصومان
P32 ارزشهاي اجتماعي، كه در اسلام مطرح است، بهطور كلي به دو بخش تقسيم ميگردند: يكي رابطه عدل و قسط و ديگري رابطه احسان (به انسانها) ميباشد. خداوند ميفرمايد: «إنَّ اللهَ يأمُرُ بالعَدلِ وَ الإحسانِ» (نحل: 90). اصل سوم، ارزشهاي عامي است كه در روابط هر انسان با انساني ديگر و در زندگي اجتماعي وجود دارد و دو اصل عدالت و احسان بايد تنظيمكننده آن باشند (مصباح، 1375ب). جايگاه عدالت و احسان به مردم در منابع اسلامي
P33 در مورد هدف نظام اسلامي نيز بايد گفت: اسلام براي مردم زندگي راحت، رفاه، آسايش، عدالت و احسان ميخواهد، اما هدف ديگري نيز دارد و ميخواهد بدينوسيله، انسان به كمال بيشتري دست يابد و اين هدف بر همه ارزشها سايه ميافكند و همه ارزشها در اين قالب محدود ميشود (همان، 20). توجه به مردم و تأمين عدالت و تأكيد بر كمال انسان در منابع ديني و ارزشي
P34 خروجي نظام ارزشي اسلام در نظام اجتماعي، كمال انسان است (پورياني، 1387). كمالگرايي در نظام ارزشي اسلام
P35 ما از ديدگاه اسلام يك ارزش مطلق داريم و آن خداپرستي و به تعبير سادهتر تقواست. ساير ارزشها مقدّمي، نسبي و وسيلهاياند (مصباح، 1375ب). نقش اساسي خداپرستي
ـ شكلگيري مفاهيم
كد «تفكر مهدويت» يا نشانگر K1، اولين كدي است كه بهطور مستقيم در متون يادشده به مباني اشاره داشته است. همه كدهاي نكات كليدي ديگر، با اين كد مقايسه ميشوند تا مشخص شود آيا كدهاي مشابه با آن وجود دارند يا خير. كدهاي زير داراي نقطه مشتركند:
تفكر مهدويت، نقش رهبري يا وليفقيه در تفكر مهدويت و... از Kها و جايگاه و ارزش مردم در شهر عدل مهدوي، تفكر مهدويت، نقش عدل در تفكر مهدويت و... از Pها، كه مشخصه مشترك آنها تفكر مهدويت و امام زمان ميباشد و اين مفهوم نخستين مفهومي است كه از درون دادهها ظهور پيدا ميكند.
مفاهيم «تفكر الهي و منابع اسلامي»، «عدالتگرايي»، «جايگاه معصومان و ائمة اطهار»، «جايگاه معصومان و ائمه اطهار»، «مديريت اسلامي»، «ولايت فقيه و رهبري»، «تعالي انسان و كمال وي»، «توجه به مردم و توان ادراكي و ظرفيت آنها»، «تمدن اسلامي» و «آيندهنگري الهي» نيز بدين صورت بهدست ميآيند.
فرايند مقايسه كدها در هر دو Pi و Ki با يكديگر، به شكلگيري مفاهيم از كدها منجر ميشود كه اين مفاهيم در جدول (4) آورده شدهاند.
جدول (4): شكلگيري مفاهيم از كدها
رديف مفاهيم (قضيهها) نشانگرها
1 تفكر الهي و منابع اسلامي K8- K9
P1- P3- P4- P5- P10- P15- P17- P18- P23- P25- P26- P27- P28- P29- P31- P32- P33- P34- P35
2 تفكر مهدويت و امام زمان K1- K2- K3- K9- K13- K14
P2- P6- P16- P17- P18- P19- P20- P21- P23
3 عدالتگرايي K5- K6- K7- K11- K12- K14
P2- P16- P20- P32- P33
4 جايگاه معصومان و ائمه اطهار P3- P14- P15- P25- P31
5 مديريت اسلامي P24- P25- P26- P27- P28- P29- P31
6 ولايت فقيه و رهبري K9- K15
P8- P12- P22- P23
7 تعالي انسان و كمال وي K7- K12
P25- P26- P33- P34
8 توجه به مردم و توان ادراكي و ظرفيت آنها K9- K10- K12
P2- P7- P23- P32- P33
9 تمدن اسلامي K9- K11
P4- P30
10 آيندهنگري الهي K4
P9- P11- P13- P14- P15
- شكلگيري مقولهها
در مرحله بعد، از طريق مقايسه هر مفهوم با مفاهيم ديگر، محورهاي مشترك ديگري يافت ميشود كه عنوان «مقوله» به خود ميگيرد. گلاسر و استراوس (Glaser, Strauss, 1967)، اين شيوه مستمر مقايسه مفاهيم با يكديگر را «شيوه تطبيقي مستمر» ناميدند. با بهكارگيري فن مقايسه مستمر، مقولة «ولايتمداري» از مفاهيم «تفكر مهدويت و امام زمان»، «جايگاه معصومان و ائمه اطهار» و «ولايت فقيه و رهبري» يافت شد. بدينترتيب، همه مفاهيم در پنج مقوله كلي كه نشاندهنده، مباني مدل مورد بررسي ميباشند، دستهبندي گرديد كه در اشكال (12-8) آمده است.
شكل (8): نمود مقوله «ولايتمداري» شكل (9): نمود مقوله «توحيد»
شكل (10): نمود مقوله «عدالتمحوري » شكل (11): نمود مقوله «كمالگرايي»
شكل (12): نمود مقوله «مردمگرايي»
شكل (13): مباني مدل افق جهاني
همانطور كه گذشت، تصميمگيري در مديريت نقش بهسزايي دارد. اهميت آن هنگامي كه به نقش فرهنگ و اعتقادات توجه شود، مضاعف ميگردد. بر اين اساس، در اين تحقيق سعي شد مباني مدل تصميمگيري استراتژيك افق جهاني احصا گردد. اين مباني را ميتوان بهصورت شكل (13) نشان داد.
نتيجهگيري
اين مقاله، به بررسي مباني مدل تصميمگيري افق جهاني پرداخته است. در اين مقاله، به دليل آنكه از استراتژي تئوري داده ـ بنياد استفاده شده است، مدل مفهومي و فرضيه تدوين نشد و بر اساس الزامات اين استراتژي، سؤال اصلي تحقيق، «مباني مدل تصميمگيري افق جهاني چيست؟» مطرح شد. در اين تحقيق، همزمان با تحليل محتواي كتاب تصميمگيري استراتژيك، به بررسي بستر فكري اجتماعي مدل موردنظر با عنوان «مديريت اسلامي» پرداخته شد. علاوه بر اين در مرحله كدگذاري باز، از استراتژي تئوري داده ـ بنياد براي استخراج مباني مدل تصميمگيري افق جهاني استفاده شده است.
در اين تحقيق، در مجموع 15 نكته كليدي از نوع K و 35 نكته كليدي از نوع P استخراج گرديد كه با مقايسه آنها با يكديگر، ده مفهوم بهدست آمد. از اين مفاهيم، مقولههاي توحيد، ولايتمداري، عدالتمحوري، كمالگرايي و مردممحوري استخراج شدند. با بررسي اين مقولهها و تعيين توحيد بهعنوان مقوله اصلي، مباني اين مدل در شكل (13) مطرح شد.
با توجه به نتايج تحقيق، ميتوان در حوزه نظري و عملي پيشنهاداتي بهصورت زير بيان نمود:
با در نظر گرفتن جايگاه تاريخي انقلاب اسلامي در شكلدهي به تمدن آينده بشري از يكسو، و تأكيدات رهبر معظم انقلاب بر نهضت نرمافزاري توليد علم، بر دانشپژوهان حوزه علوم انساني است كه از اين منظر به فعاليتهاي علمي خود نگريسته و با انجام وظيفه خود در بالندگي آن، مبتني بر مباني ديني كوشا باشند.
با توجه به ارتباط بين فرهنگ جوامع و بهطور كلي، بينشها و گرايشهاي آنها با شيوه عمل و تحقق اهداف و آرمانهاي آنها و اينكه براي تحقق كامل اهداف، بايد عمل و رفتاري مبتني بر همان بينش و گرايش وجود داشته باشد، توجه هرچه بيشتر و عميقتر مديران جامعه در سطوح مختلف، به چگونگي تصميمگيريهاي خود و رعايت احتياط در استفاده از مدلهاي غيربومي و وارداتي و نيز حركت به سمت استفاده از مدلهاي بومي و اسلامي را ميطلبد. بايد در اين مسير، نوعي خودباوري و اعتماد به نفس ملي ايجاد شود كه توجه به مباني مدلهاي بومي و نتايج حاصل از بهكارگيري آنها در ايجاد چنين خودباوري مؤثر خواهد بود.
- آقاپيروز، علي، و ديگران (1385)، مديريت در اسلام، ، چ چهارم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- الواني، مهدي (1385)، مديريت عمومي، چ بيست و ششم، تهران، نشر ني
- باقريان، محمد، و ديگران (1380)، تصميمگيري حكيمانه، تهران، مركز آموزش مديريت دولتي.
- پورعزت، علياصغر، الواني، مهدي، «مباني منطقي طراحي سيستم خطمشيگذاري دولتي براي تحقق عدالت حقمدار بر اساس نهجالبلاغه» (1383)، دانشور رفتار، ش 5، ص 11- 38
- پورياني، محمدحسين، «تحليل جامعهشناختي نظام ارزشي دين اسلام» (1387)، علوم انساني، ش 12، ص56 74-.
- تسليمي، محمدسعيد (1378)، تحليل فرآيندي خطمشيگذاري و تصميمگيري، تهران، سمت.
- داناييفرد، حسن، و نونا مومني، «تئوري رهبري اثربخش از ديدگاه امام علي استراتژي تئوري دادهبنياد متني» (پاييز1387)، مطالعات انقلاب اسلامي، ش 14، ص -75-110.
- دانايي فرد، حسن،و ابوذر زنگويي نژاد، «تئوري شايستهسالاري مديريتي بر مبناي استراتژي تئوري داده بنياد: برداشتي از نهجالبلاغه» (تير 1390)، دانشور رفتار، ش 1-47، ص -243-264.
- دسلر (1367)، مباني مديريت، داود مدني، ، چ 2، تهران، پيشبرد.
- رضاييان، علي (1385)، مباني سازمان و مديريت، چاپ هشتم، تهران، سمت.
- رحمان سرشت، حسين، و مهدي محمدي نسب، «الگوي تصميمگيري راهبردي در رويكرد اسلامي» (بهار 1389)، مطالعات دفاعي-استراتژيك، ش 39.
- سبزيان موسيآبادي، عليرضا (1379)، مقدمهاي بر مباني انديشه سياسي در اسلام، پاياننامه دكتري، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
- صالحي صديقياني، جمشيد، و محمود محمدياني، «نگاهي كوتاه بر مدلهاي تصميمگيري در مديريت» (1378)، حسابدار، ش 135، ص 51.-53ِ.
- علوي، علي، «درآمدي بر تأثير مؤلفههاي فرهنگ اسلامي بر تصميمگيري» (1386)، انديشه مديريت، ش 1، 35 - 58.
- فروتني، زهرا (1387)، مباني تصميمگيري استراتژيك امام خميني (ره)، تهران، پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي.
- قليپور، رحمتالله (1387)، تصميمگيري سازماني و خطمشيگذاري عمومي، تهران، سمت، .
- گودرزي، غلامرضا، «مقايسه مباني تصميمگيري استراتژيك در شهر عدل مهدوي و تمدن غرب» (1383)، در: مجموعه مقالات همايش گفتمان مهدويت، قم
- گودرزي، غلامرضا (1386)، تصميمگيري استراتژيك مطالعه موردي رويكرد موعودگراي شيعه، تهران، دانشگاه امام صادق (ع).
- ماندگار، محمدمهدي (1381)، خطمشيهاي سياسي نهجالبلاغه، قم، بوستان كتاب.
- مردمي، ابوالقاسم، «تصميمگيري در مديريت اسلامي1» (1373)، مصباح، شماره 12، ص152-139.
- مصباح، محمدتقي، «مديريت اسلامي و نظام ارزشي» (1375الف)، مصباح، ش 19، ص 8 - 8.
- ـــــ ، «ارزشهاي اسلامي در مديريت» (1375ب)، معرفت، ش 17، ص-17- 22.
- ـــــ ، «مديريت اسلامي» (1379)، در: مجموعه مقالات نشريه مديريت دولتي، ش 19و18.
- نقيپورفر، وليالله (1383)، اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آن، چ نوزدهم، تهران.
- Glaser. B, Strauss. A, the Discovery of Grounded Theory, Aldine publishing Co, Chicago, il, 1967.
- Simon, H. A. (1979)و. Rational Decision Making in Business Organization. American Economic Review, Vol 69, P: 493-513.
- Simon. H. A,(1976) Administrative Behavior, Macmillan, New York,


