اصل مردمداری در مدیریت اسلامی و معیارهای آن
Article data in English (انگلیسی)
مقدّمه
مهمترين پشتوانة كار مديران در پيشبرد اهداف بزرگ خود، حمايتهاي مردمي و علاقه و محبتي است كه مردم نسبت به آنها دارند. اين مهر و محبت قطعاً وقتي ايجاد ميشود كه مردم احساس كنند مدير نيز با عشق و علاقه به آنها خدمت ميكند. مدير بايد تمام تلاش خود را براي ارتباط مناسب با زيردستان و مردم به كار ببندد. مردمي بودن يك مدير تأثير بالايي در جلب اعتماد زيردستان دارد. مقصود از «مردمدار بودن» هر نوع برخورد و رفتاري است كه موجب نزديك شدن مردم يا زيردستان با مدير ميشود، به گونهاي كه انس و الفت ميان آنان را زياد ميكند، اگرچه تأليف قلوب و پيوند نفوس كاري سخت و دشوار است. در بحث مربوط به مديريت، گاهي مديريت را به مفهوم خاص «مديريت سازمانها»، كه امروز در كتب مربوط به مديريت مطرح است، گرفتهاند و گاهي به مفهوم عام آن كه شامل «رهبري و هدايت در هر سطح و براي هر مجموعه از انسانها» ميگردد. از نظر لغت، كلمة «مدير» از مصدر «اداره» است و كلمات «مدير، مديريت و اداره» در اصل، از ماده «دَوَرَ» گرفته شده كه مصدر «دَوَران» يعني: گرديدن. بدينروي، «مدير» به معناي «گرداننده» است. در صورتي كه «مدير» را به معناي «گرداندن» بدانيم شامل هر نوع مديريت در هر سطح ميگردد و آنگاه ميتوان مفاهيمي همچون رهبري، هدايت و امامت را نيز از موارد شمول آن دانست. در اين مقاله، مقصود از «مدير» همان معناي عام آن است و هر سطحي از مديريت را شامل ميشود؛ از رهبري يك جامعة اسلامي تا رئيس اجرايي جامعه و وزيران و مديران سازمانها را شامل ميشود.
اگرچه تمامي مديران در هر سطحي كه باشند، ميتوانند رفتارها و سيرة معصومان، بهخصوص دوران حاكميت پيامبر اكرم و حضرت علي را الگوي خود قرار دهند و به بهترين شكل به آنان تأسي كنند، اما نحوة الگوگيري هر يك از مديران با توجه به نوع مديريت و سطح مديريتي كه بر عهده گرفته، متفاوت است. قطعاً يك مدير خرد نميتواند رفتارهايي را كه مختص به مديريت كلان است، الگوي خود قرار دهد و بعكس. به عبارت ديگر، مديري كه مديريت كلان جامعه را بر عهده دارد رفتارهايي از آن حضرات را الگوي خود قرار ميدهد كه بيشتر مربوط به مديريت كلان است. الگوي اصلي مديران در رعايت اين اصل، پيامبران و امامان هستند. پيامبران الهي خاستگاهي مردمي داشتند. آنان از ميان مستضعفان برخاستند و هرگز در دوران زندگي و رسالتشان، خود را وابسته و اسير قدرتهاي پوشالي نساختند؛ از جمله خاتم پيامآوران الهي و در امتداد آن، پيشوايان ديني كه جلوههاي كامل رحمت و نرمي، گذشت و بزرگواري، و مدارا و مردمداري بودند.
كتاب يا مقالهاي كه به صورت مجزّا به اصل «مردمداري» و معيارهاي آن پرداخته باشد، مشاهده نشد. اگرچه در برخي كتب مديريت اشاراتي به اين اصل شده، ولي آنها نيز به بيان معيارهاي مردمداري نپرداختهاند. بدينروي، شايد اين مقاله بتواند اين خلأ را پر كند. مهمترين نوآوري اين مقاله همين است كه با نگاهي جامع به منابع ديني، به بيان اصل «مردمداري» ومعيارهاي آن پرداخته است.
با توجه به رسوخ مدرنيته در تمام عرصههاي جامعه، خلأ اين اصل بيش از بيش در جامعه احساس ميشود. مديران كمتر در كنار مردم مينشينند و مشكلات آنان را گوش ميدهند. مديران كمتر در جريان همة كارهاي مردم قرار ميگيرند و اين خود بر مشكلات مردم افزوده است. اگرچه توقّع نيست كه مدير تمام وقت خود را در ميان مردم باشد، بلكه انتطار اين است كه يك مدير در طول دوران مديريت خود، با مردم ارتباطي نزديك داشته باشد. چنين مديري با مشكلات واقعي مردم روبهرو ميشود و زودتر ميتواند چارهاي بينديشد.
مردميبودن معيارهاي فراواني دارد كه اين پژوهش كوشيده است از ابعاد گوناگون به اين معيارها توجه كند؛ از جمله ملايمت با مردم، مهرباني، صبر در برابر مشكلات مردم، دوستي و محبت، بخشش اشتباهات آنان، كنار آنها بودن، ارتباط چهره به چهره با ايشان، خشنود كردن آنان، ساده زيستن، مديريت بر دلهاي آنان، و اخلاق نيكو با مردم.
سؤال اصلي پژوهش اين است كه معيارهاي مردمداري در ارتباط مدير با زيردستان و مردم در جامعة اسلامي چيست؟ به عبارت ديگر، اصل «مردمداري» از ديدگاه اسلام، داراي چه ويژگيهايي است، به گونهاي كه اگر بخواهيم اصل مردمداري را در مديريتي بسنجيم با اين معيارها بتوان آن را سنجيد.
معيارهاي مردمداري در مديريت اسلامي
الف. حسن خلق
اخلاق خوب با زيردستان از مهمترين معيارهاي مردمداري در مديريت اسلامي است. در اهميت اين معيار، همين بس كه رسول خدا ميفرمايند: «اجر خوشخوي همانند اجر روزهدار شب زندهدار است.» امام محمّد باقر نيز ميفرمايند: «با ايمانترين مردم خوشخويترين آنهاست.» امام صادق هم در بيان ثواب خوشخلقي ميفرمايند: «خداي تبارك و تعالي همانند ثواب كسي را كه صبح و شام در راه خدا جهاد كند به بندة خوشخلق ميبخشد» و «خوشخويي گناهان را ذوب ميكند، همچنان كه آفتاب يخ را آب ميكند.»
مدير ميتواند با اخلاق خوب خود، مردم را گرد خود جمع كند و در بسياري از مشكلات، از كمك آنان بهرهمند شود؛ چنانكه خداوند دربارة پيامبر به همين مطلب اشاره ميكند و ميفرمايد: «حسن خلق و مهرباني با مردم، رحمتي است از جانب خداوند، و اگر تندخو و سختدل بودي مردم از اطرافت پراكنده ميشدند.» (آلعمران: 159)
بدخلقي مدير موجب وحشت مردمان و سبب از بين رفتن انس و الفت ميان آنان ميگردد. مدير بايد با اخلاق مناسب خود، الگويي براي زيردستان و مراجعهكنندگان باشد. به همين دليل، پيامبر اكرم هنگام فرستادن معاذ به يمن، به او چنين سفارش كردند: «اي معاذ، كتاب خدا را به آنان بياموز و ايشان را بر اساس اخلاق پسنديده، به نيكي تربيت كن.»
ب. آسان گرفتن بر مردم
مدير بايد بر زيردستان خود آسان بگيرد. اسلام دين اعتدال و ملايمت و مدارا محور است. رسالت جهاني و هميشگي پيامبر چنين اقتضا ميكند. ايشان هنگام اعزام معاذبنجبل براي رهبري مردم يمن، به او فرمودند: «بر آنان آسان بگير، نه سخت، تمايل آنان را برانگيز و ترغيبشان كن و از راه تخويف و ايجاد هراس وارد نشو. كاري نكن كه مردم احساس تنفّر كنند.» اگر مداراي ديني نفي گردد دين و دينداري و روابط انساني و اجتماعي به وسيله سختگيري و نابردباري آسيبهاي جدّي ميبيند. پيامآور رحمت خطاب به عثمان بن مظعون فرمودند: «عثمان! خداوند مرا به رهبانيت نفرستاده، بلكه مرا بر شريعت و ديني معتدل و حقگرا و آسان و باگذشت برانگيخته است.» امام علي در نامة خود به مالك اشتر، بر آسانگيري بر مردم تأكيد كردند: «اگر گناهي از آنان سر ميزند، يا علتهايي بر آنان عارض ميشود، يا خواسته و ناخواسته اشتباهي مرتكب ميگردند، آنان را ببخشاي و بر آنان آسانگير؛ آنگونه كه دوست داري خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد.»
ج. رسيدگي شخصي به امور مردم
مدير بايد در زمانهاي مناسب، شخصاً به ميان مردم برود و از نزديك به درخواستهاي آنان گوش فرادهد و ارتباطي چهره به چهره با كارمندان و مراجعهكنندگان خود داشته باشد و از مشكلات و دشواريهاي آنان آگاه گردد. بدينروي، در تاريخ اسلام، به خوبي مشهود است كه رسول خدا در همة احوال، در ميان مردم بودند. اگر مسلمانان در جنگ بودند رسول خدا در ميان آنان بود. اگر در مساجد شركت داشتند پيامبر بزرگوار در ميان آنان بود و مردم همة گرفتاري خود را با حضرت در ميان ميگذاشتند. امام علي به زيبايي، اين نكتة مهم را به مالك اشتر گوشزد ميكنند: «بخشي از وقت خود را به كساني اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصاً به امورشان رسيدگي كني، و در مجلس عمومي با آنان بنشين.»
اهميت اين كار در اسلام به گونهاي است كه امام علي ميفرمايند: «هر كس كارهاي مسلمانان را به عهده گيرد ولي درِ خانة خود را به روي آنها ببندد و مردم را از خود دور كند مورد خشم و غضب خداوند قرار ميگيرد، مگر اينكه درِ خانهاش را باز كند و به اوضاع و احوال مردم رسيدگي نمايد و نياز آنها را تأمين كند.» مدير در برخي امور، بايد شخصا به كارها بپردازد تا امور به خوبي سامان يابد و بر اساس اهداف پيش رود. اميرمؤمنان خطاب به مالك اشتر ميفرمايند: «بخشي از كارها به گونهاي است كه خود بايد انجام دهي؛ مانند پاسخ دادن به كارگزاران دولتي در آنجا كه منشيان تو از پاسخ دادن به آنها درماندهاند.»
د. تواضع
يكي از معيارهاي مردمداري مدير «رفتار متواضعانه با ديگران» است؛ چنانكه خداوند ميفرمايد: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ» (حجر: 88)؛ نسبت به مؤمنان متواضع باش. پيامبر فرمان يافته است در روابط اجتماعي و مناسبات هدايتي خويش، چنين باشد و پر و بال رحمت و محبّت خود را بر مردمان و اهل ايمان بگستراند. اين تعبير كنايهاي زيبا از تواضع و رفق همراه با مهر و ملاطفت است. همانگونه كه پرنده براي رشد دادن جوجههاي خود و اظهار محبّت به آنها، بالهاي خود را ميگستراند و پايين ميآورد و آنان را زير بال و پر ميگيرد، پيامبر نيز مأمور است اينگونه با مردم رفق و محبّت داشته باشد.
رفتار پيامبر متواضعانه و پاك از هر نوع استكبار و غرور بود. ابن مسعود ميگويد: مردي نزد پيامبر آمد و با ايشان سخن ميگفت و در آن حال، لرزه بر اندامش افتاده بود. پيامبراكرم فرمودند: «راحت باش! من كه شاه نيستم؛ من فرزند همان زنم كه گوشت خشكيده ميخورد.
مدير بايد از رفتار متكبّرانه دوري كند. حضرت علي ميفرمايند: «كسي كه در رياستش تكبّر كند، حماقتش را آشكار ميسازد.»
ه. تأمين نيازهاي مردم با سرعت و بدون تأخير
مدير نبايد جلوي تأمين نيازهاي مردم را بگيرد؛ زيرا هر حاكمي كه از تأمين حوايج مردم جلوگيري كند خداوند روز قيامت از قضاي حوايج او ممانعت خواهد كرد. علاوه بر تأمين نيازهاي مردم، مدير مردمدار ميتواند با برآورده كردن سريع نيازهاي مردم، اعتماد آنان را جلب كند؛ زيرا به تأخير نينداختن خواستهاي مشروع مردم ميتواند از شاخصهاي مردمداري باشد. حضرت علي در بياني شيوا، به مالك اشتر سفارش ميكنند: «بخشي از كارها به گونهاي است كه خود بايد انجام دهي... بر آوردن نياز مردم در همان روزي كه به تو عرضه ميدارند و يارانت در تأمين نياز آنان ناتوانند. كار هر روز را در همان روز انجام ده؛ زيرا هر روزي كاري مخصوص به خود دارد.»
و. نرمي و مدارا با زيردستان و مردم
خداوند در سوره آل عمران ميفرمايد: «به لطف رحمت الهي، با آنان نرمخوي و پرمهر شدي، و اگر درشتخوي و سختدل بودي بيشك، از اطرافت پراكنده ميشدند. پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه.» (آلعمران: 159)
سياست، حكومت و مديريت فارغ از رفق و مدارا، راه به جايي نميبرد و گرفتار آسيبهاي جدّي و اساسي ميگردد. هيچ چيز همچون رفق و مدارا روابط اجتماعي را در جهت مطلوب تسهيل نميكند. انسان فطرتش متمايل به رفق و مدارا، و منزجر از درشتي و خشونت است. از اين رو، هر كاري بر اين مبناي فطري انجام شود، پذيرش آن بهتر و راه تحقق آن هموارتر است، و اساساً با بهكار گرفتن رفق و مدارا بهتر ميتوان بر مشكلات اجتماعي فائق آمد و به مقاصد اصلاحي دست يافت. در سيره اجتماعي رسول خدا رفق و مدارا نقشي مبنايي داشت و ماية قوام و دوام روابط و مناسبات صحيح اجتماعي بود. ايشان همانگونه كه مأمور برپايي واجبات بودند، مأمور به رفتاري از سر مدارا بودند و ميفرمودند: «خداي متعال همانگونه كه مرا به برپايي واجبات فرمان داده، به مدارا با مردمان امر فرموده است.» در حقيقت، خوي نرم پيامبر بود كه دلها را جذب ميكرد و بين آنها الفت ميبخشيد، و اگر اين روحيه نبود قطعاً پيوند ميان دلها و وحدت در جامعه و آن حركت اصلاحي بزرگ ميسّر نميگرديد. با همين جهتگيري بود كه اميرمؤمنان علي ميفرمودند: «هرگاه زمامداري شدي، بايد رفق و مدارا در پيش گيري.» «رفق و مدارا خوب سياستي است.» و كارگزاران خود را به رفق و مدارا با مردمان فرمان ميدادند و از آنان ميخواستند تا آنجا كه ممكن است اينگونه عمل كنند و از شدت عمل بپرهيزند؛ چنان كه در نامهاي خطاب به مالك اشتر نوشتند: «در مشكلات، از خدا ياري بجوي، و درشتخويي را با اندكي نرمي بياميز. در آنجا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، و در جايي كه جز با درشتي كار انجام نميگيرد درشتي كن. پر و بالت را در برابر رعيّت بگستران، با مردم گشادهروي و فروتن باش، و در نگاه و اشارة چشم، و در سلام كردن و اشاره كردن، با همگان يكسان باش.» حضرت علي حاصل عقل را مدارا با مردم ميدانند.
ز. گشادهرويي
مدير بايد با كارمندان و مراجعهكنندگان خود در ارتباط باشد و با آنان با گشادهرويي برخورد كند. پيامبر اكرم هميشه متبسّم و گشاده روي بودند. ايشان خطاب به
فرزندان عبدالمطلّب ميفرمودند: «اي فرزندان عبدالمطلّب، شما هرگز نميتوانيد با
اموالتان در زندگي مردم گشايشي حاصل كنيد. پس با چهرة باز و خوشرويي با آنها برخورد كنيد.»
امام علي در نامهاي به فرماندار مصر، محمّد بن ابي بكر، هنگامي كه او را در آغاز سال 37 هجري به سوي مصر فرستادند توصيه كردند: «با مردم گشادهرو و خندان باش» زيرا اخم كردن بر مردم موجب دشمني ميگردد. ايشان در وصيت به محمّد بن حنفيه فرمودند: «با خوشرويي و دوستي، به تودة مردم بذل و بخشش كن.»
ح. خشنود كردن مردم
مدير علاوه بر اينكه بايد خودش خوشبرخورد باشد، بايد در جهت شاد كردن مردم نيز تلاش كند؛ زيرا پيشوايان دين تلاش در جهت شاد كردن مردم را از جمله وظايف همة مؤمنان دانستهاند؛ به گونهاي كه شاد كردن مؤمنان را شاد كردن خدا دانسته و فرمودهاند: «هر كس مؤمني را شاد سازد به يقين، مرا شاد ساخته است، و هر كس مرا شاد كند، به راستي خدا را شاد كرده است.»
ط. دوستي با مردم
سيره رسول خدا اينگونه بود كه با مردم انس ميگرفتند و آنان را از خود دور نميساختند. حضرت علي خطاب به مالك اشتر به خوبي اين شاخص را بيان كرده و مدير را به پدري مهربان تشبيه كرده و فرمودهاند: «مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش... پس در كارهاي آنان به گونهاي بينديش كه پدري مهربان در بارة فرزندش، و مبادا آنچه آنان را بدان نيرومند ميكني در نظرت بزرگ جلوه كند، و نيكوكاري است نسبت به آنان را ـ هرچند اندك باشد ـ بيفايده مدان؛ زيرا نيكي، آنان را به خيرخواهي تو ميخواند و گمانشان را نسبت به تو نيكو ميگرداند.» آن حضرت همچنين به فرزندشان محمّد حنفيه براي فرمانداري مصر توصيه كردند: «خودت را به دوستي با مردم و صبر در برابر مشكلات آنان وادار نما.»
دوستي و مهرباني بين مدير و مردم بايد به گونهاي باشد كه احساس انس و الفت در ميان آنان برقرار شود؛ همانگونه كه امام صادق به نقل از پيامبر ميفرمايند: «برترين شما خوشخوترين و بخشندهترين شماست و آنان كه با مردم انس ميگيرند و ديگران با آنان مأنوس ميشوند و با مردم رفت و آمد ميكنند.»؛ زيرا «مردم هر كه را با ايشان انس و الفت داشته باشد دوست دارند» و «دلهاي مردم رمنده است؛ هر كه به آنها محبت كند به او رو ميآورند.»
ي. سادهزيستي
مدير بايد تلاش كند سطح زندگياش معقول و منطقي باشد، و هر قدر زندگياش، به پايينترين زيردستانش شباهت بيشتري داشته باشد مشكلات كمتري در ارتباط با زيردستان خواهد داشت. مشي پيامبر اكرم نيز ساده و به دور از اشرافيگري بود و اين ميتواند الگوي مديران جامعه اسلامي باشد. رسول خدا ميفرمودند: «پنج چيز است كه تا هنگام مرگ از آنها دست برنخواهم داشت: غذا خوردن بر زمين با بندگان؛ و سوار شدن بر الاغ و پالان كردن آن؛ و دوشيدن شير از ماده بز با دست خودم؛ و پوشيدن پارچة پشمي؛ و سلام كردن به كودكان، تا سنّتي باشد پس از من.»
حضرت علي نيز در پيروي از پيامبر اكرم، زندگي خود را در سطح پايين جامعه آن زمان نگه داشتند و در بياني رسا، وظيفة كارگزاران و حاكمان جامعة اسلامي را اينگونه بيان ميكنند: خداوند بر پيشوايان دادگر واجب ساخته است خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا فقر، فقير را به هيجان و طغيان در نياورد.»
اميرالمؤمنين در نامة مفصّلي كه به عثمان بن حنيف، فرماندار بصره، گوشهاي از زندگي سادة خود را خاطرنشان ساخته، فرمودند: «آگاه باشيد كه پيشواي شما از دنياي خود، به دو جامه كرباس و دو قرص نان اكتفا نموده است. گويي ميبينم كساني از شما خواهند گفت: اگر غذاي فرزند ابيطالب اين باشد ضعف و ناتواني بر وي چيره ميشود و ازجنگ با اقران و امثال و پيكار با شجاعان و دليران باز ميماند.» براي اينكه در بارة آن حضرت چنين گماني نبرند و او را ناتوان و ضعيف نپندارند و از نظر زيستي، غذاهاي رنگارنگ و رفاه زندگي را معيار قوّت و نيرومندي تصوّر نكنند، به حيات درختان وحشي و اهلي و قوّت و ضعف آنها اشاره نموده، فرمودند: «درختان برّي و جنگلي چوبشان محكمتر است و درختان سرسبز باغها پوستي نازكتر دارند. آتش نباتات خودروي بيابانها فروزانتر است و ديرتر خاموش ميشود. بهخدا قسم، اگر تمام عربها براي جنگ با من متّحد شوند از آنان روي نميگردانم و اگر فرصتي بهدست آيد خود بهاين كار ميشتابم.»
روايت كردهاند كه حضرت علي وقتي از جبهة جنگ بازميگشتند به تعليم و تدريس و قضاوت در بين مردم ميپرداختند و چون از اين كار فارغ ميشد در باغچة شخصي خود به كارهايي همچون بيل زدن، نهر كندن و آب كشيدن ميپرداختند، و در همان حال نيز از ياد خدا غافل نبودند.
اگر تمامي مديران و كارگزاران جامعة اسلامي زندگي ساده و به دور از تجمّل و تشريفات داشته باشند مردم و زيردستان بهتر با آنان ارتباط برقرار ميكنند و مديران را افرادي مثل خود ميپندارند و در نتيجه، براي حل مشكلات، به مدير كمك خواهند كرد.
ك. معاشرت نيكو با مردم
مدير بايد با ديگران معاشرت نيكو داشته باشد، بهخصوص با يتيمان و فقرا؛ چنانكه پيامبر اكرم چنين فرمودند: «خوشا به حال آن كس... كه با بيچارگان و مسكينان معاشرت دارد.»
از ديگر مصاديق معاشرت نيكو، معاشرت با راستگويان و پرهيزگاران است. حضرت علي به مالك اشتر چنين فرمودند: «تا ميتواني با پرهيزگاران و راستگويان بپيوند، و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستايند، و تو را اعمال زشتي كه انجام ندادهاي تشويق نكنند؛ چراكه ستايش بياندازه، خودپسندي ميآورد، و انسان را به سركشي واميدارد.»
امام صادق دربارة معاشرت با ديگران اينگونه ميفرمايند: «تا ميتواني با كساني معاشرت كن كه نفعت به آنها ميرسد؛ زيرا گاهي بنده در عبادت كوتاهي ميكند، ولي اخلاقش نيكوست و خدا به سبب حسن خلقش، او را به درجة روزهدار شب زندهدار ميرساند.»
ن. در دسترس مردم بودن
مدير بايد برنامههاي خود را به گونهاي تنظيم كند كه مردم بتوانند در صورت نياز، به نزد او بردند و مشكلاتشان را مطرح كنند؛ يعني مدير بايد هميشه در دسترس مردم باشد. به عبارت ديگر، مردم بايد بتوانند صداي خود را به گوش مدير برسانند. از پيامبر اكرم نقل شده است: «كسي كه در مسئوليت كارگشايي مسلمانان، در به روي بيچاره و ستمديده و حاجتمند ببندد خداوند نيز به هنگام حاجتمندياش درهاي رحمت خود را به رويش ميبندد.»
حضرت رضا با تشبيه زيبايي بر اين امر تأكيد ميكنند: «مگر نميداني كه والي مسلمانان مانند ستون است و همواره بايد در وسط جمعيت باشد و هر كس بخواهد بتواند او را ملاقات كند و دردهاي خود را به او بگويد؟!»
از اصبغ بن نباته روايت شده است كه اميرالمؤمنين فرمودند: «هر والي كه خود را هنگام نياز مردم پنهان كند خداوند نيز در روز قيامت، خود را از او بپوشد و به حاجاتش در آن روز نرسد.» آن حضرت در نامهاي به قثم بن عبّاس، فرماندار مكّه، مينويسند: «هيچ نيازمندي را از ديدار خود محروم مگردان.» و به مالك اشتر توصيه ميكنند كه از مردم پنهان نگردد و ضررهايي را كه پنهان شدن از مردم دارد به او گوشزد ميكنند: «هيچگاه خود را فراوان از مردم پنهان مكن؛ كه پنهان بودن رهبران نمونهاي از تنگخويي و كماطّلاعي از امور جامعه است. نهان شدن از رعيّت، زمامداران را از دانستن آنچه بر آنان پوشيده است، باز ميدارد. پس كار بزرگ اندك، و كار اندك بزرگ جلوه ميكند، زيبا زشت، و زشت زيبا مينمايد، و باطل به لباس حق در ميآيد. زمامدار آنچه را مردم از او پوشيده دارند نميداند، و حق را نيز نشانهاي نيست تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال، يكي از آن دو نفر هستي: يا خود را براي جانبازي در راه حق آماده كردهاي كه در اين حال، نسبت به حقّ واجبي كه بايد بپردازي يا كار نيكي كه بايد انجام دهي ترسي نداري، پس چرا خود را پنهان ميداري؟ و يا مردي بخيل و تنگنظري كه در اين صورت نيز مردم چون تو را بنگرند مأيوس شده، از درخواستكردن باز ميمانند، با اينكه بسياري از نيازمنديهاي مردم رنجي برايت نخواهد داشت؛ يا از ستمي شكايت دارند، يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.»
م. احترام به آراء مردم
يكي از مهمترين معيارهاي مردمداري مدير، احترام به نظر و رأي مردم است. مدير بايد در ارتباط با مردم، از ديدگاه و نظرات و پيشنهادات آنان استفاده كند. مدير نميتواند با زور و استبداد، با مردم برخورد كند و اين برخلاف سيرة پيشوايان دين است. حضرت علي در نامهاي به اشعث بن قيس، فرماندار آذربايجان، به شدت اين عمل را محكوم ميكنند و به او ميفهمانند كه اگر ميخواهي فرماندار خوبي براي مردم باشي نبايد با مردم مستبدانه برخورد كني؛ ميفرمايند: «پست فرمانداري برايت وسيلة آب و نان نيست، بلكه امانتي بر گردن توست. بايد از امام خود اطاعت كني. حق نداري نسبت به رعيّت استبدادي بورزي، و بدون دستور به كار مهمّي اقدام نمايي. در دست تو اموالي از ثروتهاي خداي بزرگ و عزيز است، و تو خزانهدار آني تا به من بسپاري. اميدوارم برايت بدترين زمامدار نباشم.» و آن حضرت در نامة معروف خود، به مالك اشتر نيز بر اين امر تأكيد ميدارند: «اي مالك، بدان كه هيچ وسيلهاي براي جلب اعتماد والي به رعيّت بهتر از نيكوكاري به مردم، و تخفيف ماليات، و عدم اجبار مردم به كاري كه دوست ندارند، نيست.»
ن. اجتناب از اجحاف به مردم
از معيارهاي مهم مردمداري، عدم اجحاف به آنان است؛ زيرا وقتي فرمانروا به مردم اجحاف نمود، اختلاف بهوجود ميآيد و آثار ظلم و ستمگري پديدار ميشود و فريبكاري در دين فراوان ميگردد و سنّت و روش عالي ترك ميشود و در نتيجه، مردم مطابق ميل و هواي نفس خود عمل ميكنند و احكام تعطيل ميگردد و عذر و بهانهتراشي فراوان ميشود، و كسي باكي ندارد از اينكه حقي ضايع شود يا باطلي صورت گيرد. در چنين زماني، پاكمردان خوار ميشوند و مردمان شرور و ناپاك عزّت مييابند و خشم خدا بر چنين مردمي زياد خواهد شد.
ش. بخشش اشتباهات مردم
از جاهايي كه مدير ميتواند مردمداري خود را نشان دهد زماني است كه زيردستان يا مراجعهكنندگان اشتباهي مرتكب ميشوند؛ آنان را ببخشند؛ زيرا چشمپوشي والي از خطاي رعيّت، براي بقاي سلطنت مؤثّرتر از انتقام اوست. حضرت علي در سخنان جامع و كامل خود به مالك اشتر، به بيان اين مطلب ميپردازند و ميفرمايند: «اگر گناهي از آنان سر ميزند يا علتهايي بر آنان عارض ميشود، يا خواسته و ناخواسته اشتباهي مرتكب ميگردند آنان را ببخشاي، و بر آنان آسان گير؛ آنگونه كه دوست داري خداوند تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد.» و در فرازي ديگر، بر اين مطلب تأكيد ميورزيد: «هرگز با خدا مستيز؛ كه تو را از كيفر او نجاتي نيست، و از بخشش و رحمت او بينياز نخواهي بود. از بخشش ديگران پشيمان مباش، و از كيفر... .»
ع. توجه به زيردستان و خدمت به آنان
از معيارهاي ديگر مردمداري، توجه به زيردستان و خدمت به آنان است. پيامبر گرامي ميفرمايند: «رئيس گروه خدمتگزار آنهاست.» و در جايي ديگر، خطاب به حضرت علي بر توجه به زيردستان تأكيد ميكنند: «اي علي، نخست نماز را بر پا داريد، و از زيردستان خويش غفلت مورزيد؛ نگذاريد برهنه و گرسنه بمانند و رضا ندهيد كه دلتنگ و افسرده باشند.» حضرت علي نيز با الگو از پيامبر اكرم در نامهاي به فرماندار اصفهان، بر توجه به مردم تاكيد ميكنند: «با مردم به سبب آنكه بر آنها حكومت داريد بياعتنايي نكنيد؛ چراكه مردم برادران ديني، و ياريدهندگان در استخراج حقوق الهياند.»
مدير بايد با خدمت و توجه به مردم، هزينههاي آنان را سبك كند؛ زيرا اين كار آثار مثبتي بر جاي خواهد گذاشت؛ همانگونه كه حضرت علي به مالك اشتر توصيه ميكنند: «وقتي هزينههاي مردم را سبك ميگرداني، اين كار نبايد برايت گران آيد؛ زيرا آن اندوختهاي است كه مردم با آباد كردن شهرها و آراستن آباديهايت به تو بازميگردانند؛ نيز ستايش آنان را به خود جلب كردهاي، و از آنكه عدالت را ميانشان گسترانيدهاي شادماني.»
ف. رفتار نيك با مردم
نيكي به مردم از جمله معيارهاي مردمداري است كه مدير ميتواند با انجام آن، به مردم نزديكتر شود. خداوند نيز در اين باره از زمامداران ميپرسد. پيامبر اكرم ميفرمايند: «خداوند بزرگ از هر زمامداري دربارة زيردستش ميپرسد كه آيا از او به نيكي مراقبت كرده يا آن را تباه ساخته است.» و در جايي ديگر فرمودهاند: «هر كس رياست قومي را بر عهده گيرد و با آنان به نيكي رفتار نكند او را در برابر هر روزي هزار سال در گوشهاي از دوزخ زنداني ميكنند، و با دستهاي غل شده بر گردن محشور ميشود.»
حضرت علي با فرماندهان و مردم به نيكي رفتار ميكردند و به همة زمامداران نيز تأكيد ميكردند كه با رفتاري نيك بر دلهاي مردم مديريت كنند. ايشان در نامه به فرماندار بصره نوشتند: «با مردم آن، به نيكي رفتار كن، و گره وحشت را از دلهايشان بگشاي.» آن حضرت آفت زمامداران را بدي سيرت (طريقة نادرست در سلوك با مردم) ميدانند.
امام صادق نيكي به ديگران را موجب جلب محبت ديگران ميدانند و ميفرمايند: «نيكي به ديگران و خوشرويي محبت ميآورد و آدمي را به بهشت داخل ميكند. بخل و ترشرويي انسان را از خدا دور ميسازد و وارد دوزخ ميگرداند.»
ص. پرهيز از مشاجره و خصومت با مردم
مدير مردمي هيچگاه با مردم و رعيت و حتي با زيردستان خود مشاجره و دشمني نميكند؛ زيرا اين كار آثار بدي بر جاي ميگذارد. امام صادق ميفرمايند: «از خصومت با مردم بپرهيزيد؛ زيرا خصومت موجب آزار و غرامت است و عيب نهفته را آشكار سازد.» حضرت علي اين كارها را تحريك شيطان ميدانند و در نامهاي به عبداللّه بن عبّاس، هنگامي كه در سال 36 هجري او را به فرمانداري بصره نصب كردند، فرمودند: «با مردم، به هنگام ديدار و در مجالس رسمي و در مقام داوري، گشادهرو باش و از خشم بپرهيز؛ چراكه سبكمغزي تحريك شيطان است. و بدان، آنچه تو را به خدا نزديك ميسازد از آتش جهنّم دور ميكند، و آنچه تو را از خدا دور ميسازد، به آتش جهنّم نزديك ميگرداند.»
ق. بردباري و صبر
مدير در تحمّل سختيها بايد صبر پيشه كند؛ چنان كه امام علي ميفرمايند: «بردباري و تحمّل سختيها ابزار رياست است.» منظور از «صبر» فرو بردن خشم است؛ همانگونه كه از امام مجتبي سؤال شد كه «حلم» چيست؟ فرمودند: «خشم را فروخوردن و اختيار خود را داشتن.»
ف. دور كردن وحشت از دلهاي مردم
مدير مردمدار تلاش ميكند مردم در امنيت خاطر زندگي كنند و هر چه را موجب وحشت و ترس مردم ميشود از ايشان دور ميكند. امام علي به فرماندار بصره فرمودند: «با مردم به نيكي رفتار كن، و گره وحشت را از دلهايشان بگشاي.»
نتيجهگيري
اين پژوهش، كوشيد با نگاهي جامع به متون ديني، معيارهاي مردمداري مدير در جامعة اسلامي را بيان كند. با مطالعة فراوان، نوزده ويژگي براي اين اصل بيان شد. معمولاً مديران براي نفوذ و تأثيرگزاري بيشتر بر كاركنان، نياز به مهارت ارتباطي دارند. بسياري از مناقشات، سوء تفاهمات، كمكاريها و فرار از اجراي خوب و كيفي كارها، نتيجة ارتباط غير مؤثر با افراد زيرمجموعه است. قطعاً مديري كه با الگو قراردان پيامبر اكرم و امامان معصوم به اين شاخصها توجه كند و بتواند ارتباطي مؤثر با مردم و زيردستان خود داشته باشد به موفقيتي چشمگير خواهد رسيد.
- نهج الفصاحة، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، دنياي دانش، 1382.
- نهجالبلاغه، ترجمه سيد رضي، قم، هجرت، 1414 ق.
- ابنهشام، عبدالملك بن هشام، قاهره، مؤسسة العربية، بيتا.
- انصاري محلاتي، محمدرضا، ثواب الاعمال، قم، نسيم كوثر،1382.
- تميمي آمدي، عبد الواحدبن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبليغات، 1366.
- حراني، ابنشعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1404ق.
- دلشاد تهراني، مصطفي، سيره نبوي «منطق عملي»، چ دوم، تهران، دريا، 1385، ج 2.
- صابرييزدي، عليرضا و محمدرضا انصاريمحلاتي، الحكم الزاهرة، قم، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي،1375 ش.
- صدوق، (شيخ) محمدبن علي، الخصال، قم، جامعه مدرسين،1362.
- ـــــ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران، جهان، 1378 ق
- ـــــ ، من لا يحضره الفقيه، چ دوم، قم، جامعه مدرسين، 1404 ق.
- طبرسي، فضلبن حسن، مكارم الأخلاق، چ چهارم، قم، شريف رضي، 1370.
- عطاردي، عزيزالله، اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام، تهران، كتابخانه صدر، 1397 ق.
- غفاري، علياكبر، ثواب الاعمال، تهران، كتاب فروشي صدوق، بيتا.
- فارابي، ابونصرمحمدو يعسوب عباسي علي كمر، آداب معاشرت از ديدگاه معصومان عليهم السلام، مشهد، آستان قدس،1380ش.
- فلسفي، محمدتقي، الحديت ـ روايات تربيتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1368.
- فيروزآبادي، سيدمرتضي، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، چ دوم، تهران، اسلاميه، 1392 ق.
- كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، اسلاميه،1362ش.
- كمرهاي، محمدباقر، آداب معاشرت، ترجمه جلد 16 بحار الانوار، تهران، اسلاميه، تهران، 1374.
- مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار، تهران، اسلاميه، بيتا.
- محمدي، عبدالله و مهدي هوشمند، مشكاة الانوار، قم، دار الثقلين، 1379 ش