اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، سال دوازدهم، شماره اول، پیاپی 24، بهار و تابستان 1401، صفحات 7-22

    مبانی ارزش‌شناختی علوم انسانی اسلامی با تأکید بر حوزه دانش مدیریت از منظر علامه مصباح یزدی*

    نوع مقاله: 
    ترویجی
    نویسندگان:
    ✍️ حسن روشن / دانشجوی دکتری مدیریت دولتی، گروه مدیریت، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم / elmvaamal@yahoo.com
    صالح آقابابائی / سطح چهار حوزة علمیه قم، فقه و اصول تخصصی مدیریت اسلامی، مرکز تخصصی مدیریت اسلامی، قم / saleh61@gmail.com
    سیده عفت حسینی / دانشجوی دکتری جامعه شناسی، گروه جامعه شناسی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم / elmvaakhlaq@yahoo.com
    چکیده: 
    مبانی ارزش شناختی علوم انسانی اسلامی گزاره هایی ارزشی هستند که توجه به آنها و پذیرش آنها در تبیین، پیش بینی و هدف گذاری کنش های انسانی نقش ایفا می کنند. مبانی ارزش شناختی علوم انسانی در دانش مدیریت اسلامی ماهیت ارزش ها، طبقه بندی و انواع ارزش ها، معیار و ملاک ارزش ها، و جایگاه متافیزیکی ارزش ها را نشان می دهند. این پژوهش با به کارگیری روش «توصیفی ـ تبیینی» و جمع آوری داده ها به شیوه «اسنادی ـ کتابخانه ای»، به بررسی نظرات علامه مصباح یزدی در رابطه با مبانی ارزش شناختی در دانش مدیریت اسلامی پرداخته است. سؤال اصلی این است که از منظر علامه مصباح یزدی، مبانی ارزشی برخاسته از جهان بینی اسلامی کدام است؟ و کاربست آنها در شئون گوناگون مدیریت چگونه است؟ یافته ها نشان داد مبانی ارزش شناسی اسلام در حوزه مدیریت، شامل جامعیت ارزش ها، قابلیت تبیین، برخورداری از انسجام درونی، و اصالت سود نامحدود اخروی است. ارزش مدنظر در مدیریت اسلامی، ارزش اخلاقی است؛ یعنی ارزشی که در خصوص اخلاق مطرح می شود و موضوع آن نیز رفتار اختیاری انسان است. ارزش ها با داشتن خاصیت کنترل کنندگی و نظارتگری، به مثابه اساس رفتار، مشرف بر رفتارهای مدیران هستند و به حرکت آنها جهت می بخشند. معیار و ملاک ارزشمندی عمل یک مدیر، رضایت الهی و نزدیک شدن به خداوند است. به کارگیری مبانی ارزش شناسی، هم اثربخشی مدیریتی به همراه دارد و هم در سطحی بالاتر، به تکامل روحی و معنوی انسان کمک می کند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Axiological Foundations of Islamic Humanities with an Emphasis on the Field of Management Knowledge from the Perspective of Allameh Misbah Yazdi
    Abstract: 
    The axiological foundations of Islamic humanities are value-based propositions. Paying attention to and accepting these foundations can contribute to explaining, predicting and targeting human actions. The axiological foundations of human sciences in Islamic management knowledge show the nature, classification, types, the criteria, and the metaphysical position of values. Using the "descriptive-explanatory" method and collecting data through the "documentary-library" method, this research has examined Allameh Misbah Yazdi’s opinions regarding the axiological foundations of the Islamic management knowledge. The main question is: from the point of view of Allameh Misbah Yazdi, what are axiological fundamentals arising from the Islamic worldview and how are they used in various aspects of management? The findings show that the axiological foundations of Islamic values in the field of management include the comprehensiveness of values, explanatory power, internal coherence, and the originality of unlimited profit in the afterlife. The value considered in Islamic management is moral; i.e. the value that is raised in ethics and is about the voluntary behavior of humans. As the basis of behavior, values influence the behavior of managers and give direction to their actions with their controlling and monitoring features. The criterion and value of a manager's action is God's satisfaction and proximity. Using the axiological principles causes managerial effectiveness and, at a higher level, helps the spiritual perfection of man.
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    «مديريت» يکي از اساسي‌ترين ارکان اداره هر جامعه است. يکي از مزيت‌هاي رقابتي سازمان‌هاي امروزي و از معيارهاي مهم در بقا و تدوام ارتقای سازمان‌ها، برخورداري از مديريت توانمند است. تصميم مدير از آن نظر که موجب رسيدن به اهداف سازماني و غايت سازماني است و نظم خاصي در سازمان ايجاد مي‌کند داراي اهميت بالايي است و از اين نظر، علم مديريت که نرم‌افزار يک مدير تواناست، اهميت فوق‌العاده‌اي دارد.
    تصميم‌گيري مديران تا حد زيادي وابسته به باورها و جهان‌بيني آنهاست. باورها و جهان‌بيني مديران زمينه نظام ارزشي خاصي مي‌شود. نوع نگرش به ارزش‌ها، مراتب و ميزان اهميت آنها اهميت ويژه‌اي در مطالعات علوم انساني ـ ازجمله مطالعات مديريت ـ دارد. اگرچه ارزش‌ها در مديريت چندين دهه مدنظر بوده، اما از مفاهيم ارزشي به‌طور خاص در محيط‌هاي سازماني استفاده نشده است (استکمن و همکاران، 2000). برای مثال، بسياري از مطالعات درباره ارزش‌هاي سازماني در تعريف روکاچ (1973) به ارزش‌هايي مي‌پردازند که در سطح فردي ارائه شده است. علاوه بر اين، استکمن و ديگران (2000، ص 51) معتقدند: شايسته نيست درباره ارزش‌ها در سطح سازماني صحبت کنيم: «بسيار مهم است که بر مفاهيم در سطح فردي تمرکز کنيم (مانند ارزش‌ها و نيازها) و خود را وقف درک مشکلات و پديده‌هاي سطح فردي نماييم».
    اصطلاح «ارزش‌هاي سازماني» يک مفهوم ثابت در ادبيات مديريت امروز است و ديدگاه عمل‌گرايانه ناشي از نظريه «سيستم‌ها»، ارزش‌هاي سازماني را ابزارهای مديريتي تلقي مي‌کند (ماولز، 2008). براساس اين مکتب فکري، سازمان متشکل از افراد است که هم سازمان و هم افراد آن داراي ارزش‌هاي وابسته به يکديگرند.
    ارزش‌ها، هم وسايل را تنظیم مي‌کنند و هم اهداف را. برخي از ارزش‌ها به نتايج مطلوب مربوط مي‌شوند، درحالي‌‌که ساير ارزش‌ها ابزاري به حساب می‌آیند؛ يعني ابزاري براي محقق ساختن دستيابي به وضعيت‌هاي غايي (جکسون، 2010، ص 798). شناخت و مديريت صحيح ارزش‌هاي کارکنان، مشتريان، رؤسا، و ساير سازمان‌ها در ايجاد هماهنگي ميان رفتار سازماني و مديريت افراد نقش مهمي دارد.
    1. بيان مسئله
    چگونگي تجلي ارزش‌ها در عرصه مديريت، يکي از مسائل مهمي است که همواره در انديشه دانشمندان به صورت يک سؤال مطرح بوده است. مسئله اين است که ظهور شخصيتي که ارزش‌ها در او جلوه‌گر شده، چگونه در عرصه سازمان و مديريت، محقق مي‌شود و چه آثاري به دنبال دارد؟
    مکاتب و نظام‌هاي فکري گوناگون، پاسخ‌هاي متفاوتي به اين سؤال داده‌اند. وجه تمايز اين پاسخ‌ها را مي‌توان در جهان‌بيني خاص هر مکتب، منبع ارزش، مراتب آن، تعيين يک ارزش اصيل، و هدف بودن يا وسيله بودن ارزش‌ها ديد. خروجي اين شناخت متفاوت، در شيوه متفاوت اداره امور جامعه و تعيين اهداف و خط‌مشي‌هاي سازمان و جامعه نمايانگر مي‌شود.
    به عقيده علامه مصباح یزدی، نظام مديريت ـ ‌نه علم مديريت كه طبق اصطلاح روز به معناي «علم تجربي» است‌ ـ متأثر از افکار، انديشه‌ها، اخلاق، ارزش‌ها، دين و فرهنگ است. از منظر ايشان براي رسيدن به نظام مديريت اسلامي لازم است فرهنگ‌ (يعني باورها و ارزش‌هاي) اسلام را در تمام شئون مديريت حاکم کنيم؛ از جمله در به‌‌كارگيري منابع و نيروهاي انساني و تربيت آنها.
    براساس فلسفه مديريت در اسلام، صرف رسيدن به اهداف و مقاصد مديريتي، بر مديريت خوب و صحيح دلالت نمی‌کند، بلکه لازم است نهادهاي مديريتي و سازمان‌ها به‌گونه‌ای سازماندهي شوند و افراد و مديران به‌گونه‌اي تربيت گردند كه غير از اهداف خاص مادي سازماني، اهداف کل جامعه، ارزش‌هاي انساني و عدالت را نيز در نظر داشته باشند (مصباح يزدي، 1394الف).
    از منظر ايشان، بي‌تفاوتي به ارزش‌ها، نمونه‌اي از مديريت غيرديني است. پايبندي مديران برخاسته از فرهنگ اسلامي به مباني ارزش‌شناختي مديريت در اسلام، مي‌تواند به خوبي و درستي، وظيفه آنها را در هنگام تعارض بين منافع مادي و ارزش‌هاي الهي تعيين کند. بينش صحيح نسبت به مديريت اسلامي آن است که اسلام را ديني جامع و کامل در نظر بگيريم که در تمام شئون مديريتي، اعم از خرد و کلان، راهکار ارائه کرده است و تأثيرگذاري اين نقش از طريق نظام ارزشي اسلام انجام مي‌شود.
    مباني ارزش‌شناسي مديريت اسلامي، اصول و قواعدي است که به توصيه و ارزش‌‌گذاري در موضوعات و گزاره‌هاي مطلوب اخلاقي در حوزه مديريت مي‌پردازد. مديريت اسلامي متضمن تعبير و تفسيري مخصوص بـه خود از ارزش‌ها بوده که اين تحقيق در پي ارائه آن است.
    سؤال اصلي اين پژوهش آن است که بر مبناي نظريات علامه مصباح يزدي، مباني ارزش‌شناسي دانش مديريت چگونه تبيين شده است؟ در ضمن پرداختن به اين سؤال، سه پرسش فرعي نيز مطرح شده است:
    ـ اصطلاح «مديريت اسلامي» از منظر علامه مصباح يزدي، چه تعريفي دارد و وجه تمايز آن با ساير تعاريف چيست؟
    ـ مباني ارزش‌شناسي اسلام در حوزه دانش مديريت از منظر علامه مصباح يزدي، چه ابعاد و ويژگي‌هايي دارد؟
    ـ کاربست مباني ارزش‌شناسي اسلام در مديريت از منظر علامه مصباح يزدي چگونه است؟
    پژوهش پيش‌روي با هدف نشان دادن ظرفيت‌هاي ارزش‌شناسي در نگاه علامه مصباح يزدي براي ارتقای مديريت اسلامي حاضر طراحي شده و در خلال مباحث، مقايسه‌اي نيز با ساير نظامات و مکاتب ارزشي صورت داده است. علت مبنا قرار گرفتن نظريـات علامـه مصباح يزدي در ايـن پـژوهش، ازیک‌سو اشراف ايشان بر منابع ديني، اعم از قرآني و روايي، و از سوي ديگر تسلط ايشان بر مباحث علوم انساني بوده است که منطقاً جمع اين مباني منجر به ارائه تفسير کامل‌تري از مباني ارزش‌شناسي از منظر اسلام و کاربست آن در مديريت اسلامي مي‌شود.
    2. روش پژوهش
    اين مقاله با استفاده از روش «کتابخانه‌اي» به جمع‌آوري ديدگاه‌هاي علامه مصباح يزدي در زمينه ويژگي‌هاي نظام ارزشي اسلام پرداخته و سپس با رويکرد «توصيفي ـ تحليلي»، کاربست اين مباني در مديريت اسلامي را تحليل کرده است.
    3. مفهوم‌شناسي
    1-3. ارزش
    «ارزش‌ها» عقايد پايدار فردي يا گروهي درباره چيزي هستند که مي‌تواند مبناي رفتار احساسي قرار گيرد. از منظر شوارتز (1992و1994)، ارزش‌ها به‌مثابه هدف‌هاي مطلوب ـ با اهميت متفاوت ـ و اصول راهنما در زندگي افراد هستند. ارزش‌ها ازيک‌سو مي‌توانند داراي بار انگيزشي نيرومند، و از سوي ديگر تنش‌زا باشند. تنش‌زا بودن ارزش‌ها به ويژگي اجتماعي بودن انسان بازمي‌گردد که موجب مي‌شود همواره در تنش بين ارزش‌هاي فردي و اجتماعي قرار داشته باشد (آرونسون، 1960)
    ويژگي ديگر ارزش‌ها وجود عناصر فردي و اجتماعي در آنهاست. گاهی ارزش‌هاي فردي ما توسط جامعه، ارزش تلقي نمي‌شوند و بعکس، برخي ارزش‌هاي اجتماعي براي ما همچون يک فرد، ارزشمند محسوب مي‌شوند. در نتيجة تضاد و کشمکش بين ارزش‌هاي فردي و اجتماعي، تنش و تعارض ايجاد مي‌شود (همان).
    ارزش‌ها را مي‌توان در چارچوب مديريت افراد شناخت. «مديريت» عبارت است از: اداره کردن افراد به شيوه‌اي هماهنگ به منظور کسب اطمينان از تحقق اهداف سازمان و حصول اطمينان از اينکه ارزش‌هاي مدير و ديگران نيز مدنظر قرار گرفته است. شناخت ارزش‌ها عنصر اساسي مديريت در دنياي امروز است. به اعتقاد بسياري از نويسندگان، ارزش‌ها مي‌توانند به‌منزله عناصر سازنده فرهنگ تلقي شوند (هوارد، 1988، ص 120).
    «فرهنگ سازماني» به‌مثابه يكي از مهم‌ترين زيرسيستم‌هاي مديريت، بارزترين جايي است كه ارزش‌ها در آن رشد مي‌كند. فرهنگ نمايانگر ارزش‌هاي اصولي است كه بیشتر اعضاي سازمان در آنها مشترك يا سهيم‌اند. هر قدر اعضاي سازمان ارزش‌هاي اصلي را بيشتر بپذيرند و تعهد بيشتري نسبت به آنها داشته باشند، سازمان مزبور داراي فرهنگ قوي‌تري خواهد بود (رابينز، 1373، ص 379).
    تصميم‌گيري و خط‌مشي‌گذاري حوزه ديگري است که ارتباط مستقيمي با ارزش‌ها دارد. عناصر سيستم عميقاً تحت تأثير ارزش‌هاي جامعه است. براي مثال، خط‌مشي منطقي يا عقلایي خط‌مشي‌اي است که «حداکثر سود اجتماعي» را به دست آورد. يک خط‌مشي زماني منطقي است که تفاوت بين ارزش‌هايي که به دست مي‌آورد و ارزش‌هايي که قرباني مي‌کند بيشتر است. براساس نظريه «نخبگان»، خط‌مشي‌هاي عمومي منعکس‌کننده مطالبات توده‌ها نيست، بلکه منعکس‌کننده ارزش‌هاي غالب نخبگان است (داي، 1995).
    2-3. ارزش‌شناسي
    «ارزش‌شناسي» معادل واژه انگليسي «axiology» از زبان آلماني گرفته شده که آن هم از يوناني اقتباس گردیده و به معناي «نظريه و خرد، ارزش، و شايسته» است. «ارزش‌شناسي» در اصطلاح به مطالعه ارزش‌ها و ماهيت آنها گفته می‌شود که در فلسفه عملي مورد بحث قرار می‌گیرد. مسائل اساسي در ارزش‌شناسي عبارتند از: ماهيت ارزش‌ها، طبقه‌بندي و انواع ارزش‌ها، معيار و ملاک ارزش‌ها، و جايگاه متافيزيکي ارزش‌ها (رانز، 1960).
    3-3. مديريت
    «مديريت» در لغت، به معناي «اداره کردن» است و «مدير» يعني: اداره‌کننده. از نظر سنتي «مديريت» عبارت است از: «به‌کار گرفتن کليه امکانات موجود در موقعيتي خاص به منظور رسيدن به هدف يا هدف‌هاي مشخص». مديريت در يک نظام ارزشي، فراگرد به‌کارگيري مؤثر و کارامد منابع مادي و انساني بر مبناي يک نظام ارزشي پذيرفته شده است که از طريق برنامه‌ريزي، سازماندهي، بسيج منابع و امکانات، هدايت و کنترل عمليات براي دستيابي به اهداف تعيين شده و براساس نظام ارزشي مقبول صورت مي‌گيرد (رضاييان، 1398، ص 6).
    4-3. مديريت اسلامي
    از منظر علامه مصباح يزدي، سه برداشت از اصطلاح «مديريت اسلامي» وجود دارد:
    1-4-3. برداشت اول
    این برداشت متعلق به کساني است که در دانشگاه‌هاي غربي تربيت يافته‌اند و تعبير مدیریت اسلامی را تعبیری نادرست تلقي مي‌کنند. از منظر آنها، علوم انساني قابل تقسيم‌بندي به «اسلامي» و «غيراسلامي» نيست و تعابيري نظير «مديريت اسلامي» ساخته و پرداخته عالمان متعصب ديني و به‌طورکلي دستگاه روحانيت در اسلام و مسيحيت است. علامه مصباح یزدی در کتاب پیش نیازهای مدیریت اسلامی پیرامون این گروه چنین می‌نویسد:
    تربیت‌یافتگان دانشگاه‌هاى غربى به دلیل دیدگاه ویژه خود، این تعبیر را صحیح نمى‌دانند و معتقدند كه علومى از قبیل مدیریت، روان‌شناسى، جامعه‌شناسى و حتى اقتصاد، اسلامى و غیر اسلامى ندارد. آنها تصور مى‌كنند كه تعابیرى از این قبیل، مصنوعى و ساخته عالمان متعصب مذهبى است كه در پى سوء استفاده از مذهب و اعتقاد مردمند. طبق اعتقاد آنها روحانیت در مسیحیت و اسلام براى تأمین منافع مادى و تعمیق حاكمیت ظاهراً معنوى خود و اغفال مردم به هر علمى، نابجا رنگ دینى مى‌زند تا سر رشته تمامى علوم از جمله علوم انسانى را نیز به دست گیرد (مصباح يزدي، 1388، ص 259).
    در ميان دسته اول نيز عده‌اي وجود دارند که برداشت خود از مديريت اسلامي را در لفافه و به‌طور ضمني مطرح مي‌کنند. آنها معتقدند: منظور از «مديريت اسلامي» يعني: اداره جامعه اسلامي به‌گونه‌ای‌که عزت مسلمانان حفظ شود و مدير جامعه، کشور را به سمت توسعه و ترقي پيش ببرد. اين گروه در حقيقت نمي‌پذيرند که اسلام در عرصه مديريت، حرفي براي گفتن دارد.
    2-4-3. برداشت دوم
    برداشت دوم متعلق به کساني است که به تعبیر علامه مصباح يزدي، ساده نگران مذهبي‌اند. اين گروه مديريت اسلامي را حلاّل تمام مشکلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي مي‌دانند و نسخه علاج اين مشکلات را با مراجعه به آيات و روايات، قابل دريافت می‌شمارند. علامه مصباح يزدي در نقد اين دسته، به عدم شناخت صحيح اسلام و درک درست مديريت اسلامي توسط آنان اشاره می‌کند (مصباح يزدي، 1388، ص 261).
    3-4-3. برداشت سوم
    برخی با ايجاد تشابه بين فلسفه اسلامي که به معناي «فلسفه فيلسوفان مسلمان» است و مديريت اسلامي، «مدیریت اسلامی» را نيز مديريت مديران مسلمان تعبير کرده‌اند. بررسي ويژگي‌ها و خط‌مشي مديريتي مديران مسلمان در طول تاريخ، منجر به استخراج يک الگوي مديريت اسلامي مبتني بر کيفيت مديريت معصومان به‌ويژه شيوه مديريت حضرت علي ‌شده است.
    1-3-4-3. برداشت علامه مصباح يزدي
    علامه مصباح يزدي برداشت اخير را برداشتي صحيح مي‌داند که علاوه بر داشتن نگاه توصيفي، رويکردي عملي نيز ارائه مي‌کند. با اين ‌حال، ايشان نظر چهارمي را برگزيده که از برداشت سوم صحيح‌تر و به مقصود نزديک‌تر است. اين برداشت ارتباط نزديکي با مفهوم «ارزش‌ها» دارد و خود را وامدار ارزش‌هاي اسلامي ناظر بر مديريت مي‌داند. وجه افتراق اين برداشت با برداشت‌هايي از مديريت که ارزش‌ها را نيز در دستور کار خود قرار مي‌دهند (از قبيل مديريت در اسلام و مسيحيت) آن است که در اين برداشت، ارزش‌ها به‌مثابه اساس رفتار و مشرف بر رفتارهاي مديران بوده، و به حرکت آنها جهت مي‌بخشد.
    در تبيين بيشتر اين برداشت علامه مصباح يزدي، لازم است به جايگاه ارزش‌هاي اسلامي از منظر ايشان بپردازيم. مطابق ديدگاه ايشان، نظام ارزشي اسلام نظامي عميق، گسترده و منسجم است که در روش‌هاي عملي مديران تأثير مي‌گذارد و به آنها جهت مي‌بخشد. بنابراين «مديريت اسلامي» يعني: نظارت و تأثيرگذاري ارزش‌هاي اسلامي در شيوه اداره جامعه اسلامي (مصباح يزدي، 1388، ص 261و262).
    با اين تعريف، مرز مديريت اسلامي از ساير نحله‌ها و مکاتب مديريتي و ـ به تعبير دقيق‌تر ـ مديريت علمي جدا مي‌شود. در مديريت علمي، دين معنايي شخصي دارد، در ارتباط فرد با خداوند در يک مکان مقدس خلاصه مي‌شود، و نقشي در اداره جامعه ايفا نمي‌کند. معناي حداکثري «مديريت ديني» در اين نوع نگاه نيز دخالت دين در حل مشکلات موقت جامعه و زمانه است و احکام و قوانين دين همه‌زماني و همه‌مکاني نيستند. بنابراين لازم است جامعه نخبگان وارد عمل شوند و قوانين اسلام را با مقتضيات زماني و مکاني هماهنگ سازند.
    چنين نگاهي به مديريت جامعه اسلامي از منظر علامه مصباح يزدي، سليقه‌اي و نسبي است، و حال آنکه بينش صحيح نسبت به مديريت اسلامي آن است که اسلام را ديني جامع و کامل در نظر بگيريم که در تمام شئون مديريتي، اعم از خرد و کلان، راهکار و نقشه راه ارائه کرده است و تأثيرگذاري اين نقش از طريق نظام ارزشي اسلام انجام مي‌شود.
    4. مباني ارزش‌شناسي در مديريت اسلامي
    پیش از بررسی مباني ارزش‌شناسي در مديريت اسلامي، لازم است تبيين دقيقي از مفهوم «ارزش» از منظر علامه مصباح يزدي صورت گيرد. از منظر ایشان، مي‌توان دو نوع تقسيم‌بندي از ارزش‌ها ارائه کرد:
    تقسيم‌بندي اول ارزش‌ها را به «ذاتي» و «غيري» (يا مقدمي) تقسيم مي‌کند. ارزش ذاتي يک شيء يا شخص، مطلوبيت ذاتي و في‌نفسه آن است، و حال آنکه در ارزش غيري، مطلوبيت يک شيء يا شخص از حیث ميزان سودمندي آن براي انسان و رسيدن انسان به هدف مدنظر است.
    در تقسيم‌بندي دوم، ارزش‌ها از لحاظ نسبتشان با اشيا يا افراد تعيين مي‌شوند.
    هيچ‌يک از تقسيم‌بندي‌هاي فوق در محل بحث (يعني مديريت اسلامي) کارکردی ندارند. ارزش مدنظر در مديريت اسلامي، ارزش اخلاقي است؛ يعني ارزشي که در خصوص اخلاق مطرح مي‌شود و موضوع آن نيز رفتار اختياري انسان است (مصباح يزدي، 1388، ص 142). مبدأ فعل اختياريْ صفات نفساني مذموم و پسنديده است و نتيجه فعل اختياري ملکه نفساني يا اخلاقي است که در اثر مدامت بر انجام يک عمل در انسان ايجاد مي‌شود.
    با توجه به تبيين معناي ارزش‌ها در اسلام، تعريف «نظام ارزشي اسلام» مشخص مي‌شود: نظام ارزشي اسلام مجموعه‌اي هماهنگ و مرتبط از دستگاه‌هاي ارزشي و ‌شناختي، بايدها و نبايدهاست که محور اين ارزش‌ها، فعل اختياري انسان است. اين ارزش‌ها از انسجام دروني برخوردارند و به سمت هدفي واحد در حرکت‌اند. نظام ارزشي اسلام داراي ويژگي‌هاي خاصي است که آن را از ساير نظامات متمايز کرده است (همان، ص 139و143). ايشان مي‌گويد:
    همه ارزش‌ها وابسته به خداي متعال است و بايد پرتوي از سوي او بتابد تا كاري ارزش پيدا كند. اسلام با واقع‌گرایي، ارزش را ذومراتب دانسته كه هركس مي‌تواند مراحلي از آن را كسب كند. لذا خداوند، حتي هرچيزي را كه به نوعي انتساب به وي داشته باشد نيز ارزش تلقي كرده است؛ مثلاً همين كه فرد عملي را براي رسيدن به بهشت يا دور شدن از عذاب جهنمي كه خدا آن را مقدر كرده، انجام مي‌دهد ارزش تلقي مي‌كند و حتي پايين‌تر از آن كه حد نصاب ارزش الهي نيست، بلكه براي منافع دنيوي است، اما زمينه را براي ارزش‌هاي الهي مستعد و آماده مي‌كند، به نوعي ارزش تلقي مي‌كند و ناديده نمي‌گيرد (مصباح، 23/9/1391).
    با اين مقدمات، مباني ارزش‌شناسي علوم انساني اسلامي در حوزه مديريت از منظر ايشان عبارتند از:
    1-4. جامعيت و شمول دايره ارزش‌ها
    نظام ارزشي اسلام نظامي جامع و فراگير است؛ به اين معنا که تمام ارتباطات، از جمله ارتباط انسان با خدا، با ديگران، با خانواده، جامعه، و روابط بين‌الملل مفيد و مناسب در نظر گرفته شده‌اند و بر پايه ارزش‌هايي ثابت و معيّن صورت مي‌گيرند. از منظر علامه مصباح يزدي، اساساً تمام مسائل زندگي انسان تحت پوشش ارزش‌هاي اسلامي قرار دارند. اين در حالي است که دايره ارزش‌ها در بسياري از مکاتب، بسيار تنگ و محدود است و عمدتاً مراد از «ارزش‌ها» ارزش‌هايي است که در محيط اجتماع مطرح مي‌شود.
    نکته ديگر آنکه در ساير مکاتب اخلاقي، نوعي افراط يا تفريط در خصوص ارتباطات انساني مشاهده مي‌شود: يا ارزش‌ها صرفاً در ارتباط با خدا مطرح مي‌گردند، يا صرفاً در محدوده روابط اجتماعي (مصباح يزدي، 1388، ص 144و145).
    2-4. همگوني ارزش‌ها
    در تعريف «نظام» گفته شده: مجموعه‌اي از اجزاست که با يکديگر ارتباط دروني دارند و در جهت هدفي واحد در حرکت‌اند. ارزش‌ها در ساير مکاتب اخلاقي، متنوع، ولي ناهمگون و دائم در حال تحول و تغييرند. از سوي ديگر، ملاک اين ارزش‌ها خواسته‌هاي نفساني است. بنابراين مشکل اصلي اجزاي ساير نظام‌های اخلاقي، ناهمگوني ارزش‌ها و نبود معياري منطقي و معقول براي آنهاست (همان).
    3-4. قابليت تبيين عقلاني اهداف
    در نظام ارزشي اسلام، بين اهداف و افعال اختياري انسان، رابطه‌اي علّي برقرار است؛ به اين معنا که هر نيازي در انسان منجر به بروز رفتاري مي‌شود و اين رفتار انسان را به سمت هدف سوق مي‌دهد. با اين توصيف، جايي براي اميال، علاقه و رغبت انسان در تعيين اهداف و رفتن به سمت آنها وجود ندارد. در تبيين عقلاني نظام ارزشي اسلام، کشف رابطه بين ارزش‌ها و واقعيت‌ها از اهميتي اساسي برخوردار است. به تعبير علامه مصباح يزدي، «تبيين عقلاني ارزش‌ها، فقط زماني ممكن است كه بتوان رابطه بين ارزش‌ها و واقعيت‌ها را كشف كرد» (مصباح يزدي، 1394ب، ص 354). کشف اين رابطه، تنها با قانون «عليت» که يک قاعده عقلاني است، ميسر مي‌شود.
    چنانچه ارزش‌ها صرفاً براساس اميال و خواست انساني باشند قابليت توجيه عقلاني نخواهند داشت؛ زيرا کارکرد عقل تنها درک واقعيت‌هاست (همان، ص 146ـ147). در ساير مکاتب اخلاقي، تبييني عقلاني از ارزش‌ها ارائه نمي‌شود و اساساً «ارزش» در مقابل «تعقل» قرار مي‌گيرد.
    4-4. تفکيک بين لذات و سود محدود و نامحدود
    يکي از وجوه افتراق نظام ارزشي اسلام با ساير نظام‌ها اين است که در ساير نظام‌ها، تنها يک بعد از ابعاد وجودي انسان بررسي شده است. بنتهام ذيل مکتب «سودگرايي» پيشنهاد کرد: ما مي‌توانيم منافع گوناگون را براساس ارزيابي شدت، مدت زمان، قطعيت، مجاورت، خلوص، ميزان (چگونه بسياري از افراد منتفع ‌شوند) و اينکه آيا منجر به مزاياي ديگری در آينده مي‌شوند، مقايسه کنيم. بنابراين سود جمعي بر فردي مقدم است (بنتهام، 1789).
    در نقطه مقابل اين ديدگاه، خودگروان و اپيكوريان قرار دارند که قوام ارزش اخلاقي را به تحقق «بيشترين لذت و خير شخصي» مي‌دانند. از اين مکتب با عنوان «خودگروي اخلاقي» (Ethical egoism) ياد شده است. «ارزش اخلاقي» چيزي جز لذت و خير فردي نيست. ازاین‌رو هر‌چيزي كه لذتي بيشتر و پايدارتر داشته باشد و موجب تحقق خير شخصي فراوان‌تري شود، ارزش اخلاقي افزون‌تري نيز خواهد داشت (مصباح يزدي، 1394ب، ص 137ـ141).
    ملاک ديگري که براي ارزش يک عمل مطرح شده «وجدان» است. کانت معيار تشخيص ارزش اخلاقي يک کار را به اين دانست که مورد پسند تمام مردم واقع شود، حتي اگر اين عمل عقلاً براي فرد مضر باشد. علامه مصباح يزدي مي‌فرمايد:
    اما اگر نيك بنگريم خواهيم ديد كه نظام اخلاقي اسلام با محور قرار دادن خداوند، محاسن و ويژگي‌هاي مثبت همه آن مكاتب را يكجا جمع كرده است؛ يعني در اين مكتب، هم به لذت و لذت‌خواهي انسان توجه شده است و هم به عاطفة ديگردوستي او و هم به همه اميال و خواسته‌هاي انساني ديگر او (مصباح يزدي، 1394ب، ص 356).
    نکته ديگر درباره نظام ارزشي اسلام اين است که هيچ لذتي نبايد مانع تحقق لذات ديگر شود. در تزاحم بين لذات، انسان عاقل لذتي را برمي‌گزيند که با دوام، عميق، متناهي و جاودانه باشد. چنين لذتي، لذات اخروي هستند که اصيل محسوب مي‌شوند و ساير لذاتْ مقدمه‌اي براي رسيدن به آنها معرفي شده‌اند. از سوي ديگر «خشنودي خداي متعال» بالاترين لذت محسوب مي‌شود و معدل ارزشي آن از ساير لذات بالاتر است. در اينجا فرد براي رسيدن به چنين لذتي، از ساير لذات دست مي‌کشد و براي دستيابي به آن لذت نامحدود مي‌کوشد.
    نکته ديگر در نظام ارزشي اسلام، مشروعيت و پذيرش منفعت است. سود و منفعت، اعم از مادي و معنوي، وسيله‌اي براي رسيدن به هدف مطلوب محسوب مي‌شود. بنابراين نظام ارزشي اسلام با اصالت دادن به منفعت‌هاي معنوي، منفعت‌هاي محدود و مادي دنيوي را مقدمه‌اي براي تعالي روح و نفع رسيدن به بعد روحاني انسان مي‌بيند (مصباح يزدي، 1388، ص 150ـ151). اين رويکرد، ناشي از اصالت‌بخشي اسلام به بعد روحاني وجود انسان و توجه دادن انسان به تقدیم اين بعد بر جسم است.
    5-4. روابط بين ارزش‌ها
    از منظر علامه مصباح يزدي، تمام ارزش‌ها در ارتباطي متقابل، بر يکديگر تأثير مي‌گذارند و از يکديگر تأثير مي‌پذيرند. ارزش‌هاي معمولي به انسان کمک مي‌کنند به ارزش‌هاي سطح بالاتر دست يابد. در تبيين اين نکته و ارتباط آن با مديريت اسلامي مي‌توان گفت: مديري که به نوع‌دوستي به‌مثابه يک ارزش پايبند است، آمادگي بيشتري براي کسب ارزش بالاتري (مانند احترام گذاشتن به حق ديگران) دارد (مصباح يزدي، 1388، ص 232ـ235).
    6-4. ابزاري نبودن ارزش‌ها
    در انديشه علامه مصباح يزدي، نبايد از ارزش‌ها به‌منزله ابزاري براي رسيدن به مطامع حيواني و ارضاي غرايز بهره برد. منشأ حرکات و رفتارهاي اوليه انسان ارضاي غرايز حيواني است. چنانچه فردي اصالت و هدف غايي خود را در تحقق اين غرايز ببيند و در اين مسير حرکت کند، حتي اگر از ارزش‌هايي نظير عدالت و صداقت نيز برخوردار باشد اين صفات در وجود وي حقيقي نيست. نشانه غيرحقيقي بودن اين صفات آن است که چنانچه اين صفات ارزشمند را مانعي در برابر رسيدن به لذات و کاميابي‌هاي مادي خود ببيند به راحتي از آنها دست مي‌کشد و به خواسته حقيقي خود مي‌پردازد.
    علامه مصباح يزدي علاج درد چنين افرادي را بازگشت به ميل فطري «احترام» مي‌داند. وجود چنين ميلي در انسان باعث مي‌شود انسان تا حدي از اصالت بخشيدن به غرايز منصرف گردد و به ديگران نيز بينديشد. ايشان مي‌افزايد:
    کسي که تمام فکر و ذکرش ارضاي نيازهاي مادي خويش است جايي براي ارزش باقي نمي‌گذارد؛ اما اگر عاطفه انساني او قوي باشد براي ديگران هم سهمي قائل مي‌شود و هرچه پرتو اين عاطفه گسترده‌تر مي‌شود سطح وسيع‌تري را تحت پوشش قرار مي‌دهد، تا جايي که ممکن است نسبت به کل انسان‌ها و حتي حيوانات احساس مهر و محبت کند (مصباح يزدي، 1388، ص 234).
    7-4. تقسيم‌بندي ارزش‌ها
    ارزش‌هاي نظام اخلاقي اسلام در انديشه علامه مصباح يزدي، به سه دسته ارزش‌ها (يا عبادت‌ها)ی مستقيم، ارزش‌ها (يا عبادت‌ها)ی غيرمستقيم، و ارزش‌هاي معمولي و متعارف (يا کمکي) تقسيم مي‌شود. اين تقسيم‌بندي که در نوع خود نظير ندارد، مي‌تواند وجه تمايز نظام ارزشي اسلام از ساير مکاتب اخلاقي باشد. از منظر علامه مصباح يزدي، ارزش‌ها در نظام اخلاقي ساير مکاتب، از ميزان مطلوبيت و درجه‌بندي يکسانی برخوردارند، و حال آنکه در نظام ارزشي اسلام، سير الي الله ارزشي بالاتر از ارزش‌هايي نظير فداکاري و صداقت است و اين ارزش‌ها در حقيقت وسيله‌اي در جهت سير الهي محسوب مي‌شوند.
    بين ارزش‌هاي مستقيم و غيرمستقيم نيز ارتباط وجود دارد. چنانچه فردي مقيد به رعايت عبادات مستقيم باشد براي رعايت عبادات غيرمستقيم آمادگي بيشتري دارد، وچنانچه به عبادات مستقيم خداوند بي اعتنا باشد به عبادات غيرمستقيم نيز اعتناي چنداني نشان نمي‌دهد (مصباح يزدي، 1388، ص 231و232).
    در برخي آيات قرآن اشاره شده است که برخي از حالات ناپسند انسان، مانند خودپرستي، مال‌دوستي، شهوت‌پرستي و مانند آن زمينه کفر را در انسان ايجاد مي‌کنند. براي مثال، دستگيري نکردن از نيازمندان در انسان سرانجام موجب می‌شود آيات خدا را تکذيب و انکار کند (ماعون: 1ـ3).
    8-4. نيت؛ معيار ارزشمندي امور
    پاسخ دشوارترين مسائل در فلسفه اخلاق و فلسفه ارزش‌ها، در ارتباط يک عمل با نيت آن است. علامه مصباح يزدي در تقسيم‌بندي معيارهاي ارزشمندي اعمال، دو معيار اساسي را برمی‌شمرد:
    يکي از معيارها «درآمد و کسب منفعت فردي» است؛ يعني هر قدر کاري درآمد بيشتري داشته باشد، ارزشمندتر تلقي مي‌شود.
    معيار ديگر «خدمت به مردم» است. براساس اين معيار، هرچه خدمت انجام‌شده براي مردم بزرگ‌تر باشد، ارزش كار بيشتراست (مصباح يزدي، 1397). از منظر ايشان روح افعال اختياري «نيت» است. انگيزه نفس براي انجام اين كار، چيزي است كه از خود نفس سرچشمه مي‌گيرد. توجهي كه نفس پيدا مي‎كند و انگيزه مي‌شود تا بدن را به‌كار گيرد و كاري را انجام دهد همان است كه به اين كار ارزش مي‎بخشد (مصباح يزدي، 1394ب، ص 338).
    كانت ازجمله فلاسفه‌اي بود که به مسئله حسن فاعلي (نيت) توجه ويژه‌اي داشت، اما تفسير او از متعلق نيت نادرست است. كانت مي‌گويد: متعلق نيت «احترام به قانون عقل» است؛ يعني كار اخلاقي كاري است كه به انگيزه اطاعت از حكم و قانون عقل صورت گرفته باشد (مصباح يزدي، 1394ب، ص 298). در مقابل، علامه مصباح يزدي برترين نيت را کار براي نظام اسلامي مي‌دانست و افزود:
    اگر باور کرديم كه کار ما براي نظام اسلامي است که در رأس آن ولي‌فقيه به‌عنوان جانشين امام معصوم قرار دارد، در اين صورت کار ما ارزش مي‌يابد. فردي که چنين نيتي دارد نهايت توان خود را براي خدمت به مردم به‌کار مي‌گيرد؛ چون مي‌داند که خداوند خدمت به مردم را دوست دارد. در اين صورت هر لحظه از زندگي فرد عبادتي محسوب خواهد شد که اجر آن قابل تصور نيست و اثراتش را، هم در دنيا، هم در آخرت خواهد ديد (مصباح يزدي، 1394ب، ص 338).
    5. اثربخشي مديريتي مباني ارزش‌شناسي علوم انساني اسلامي
    از منظر علامه مصباح يزدي، مباني ارزش‌شناسي اسلام، کاربست‌ها و آثار منحصربه‌فردي در مديريت دارد که آن را از ساير مکاتب مجزا ساخته است. در اين قسمت به مهم‌ترين اثرات مديريتي اين مباني اشاره مي‌کنيم:
    1-5. تقدم منافع جمعي بر شخصي
    اولين کاربست ارزش‌شناسي در مديريت اسلامي، ناظر به اهدافي است که يک مجموعه مديريتي دنبال مي‌کند. چنان‌که پيش‌تر نيز گفته شد، در نگرش مادي به مديريت، مدير مي‌کوشد تا جايي که ممکن است منافع شخصي خود و مجموعه تحت امر خود را محقق کند و در اين مسير، حتي حاضر است محصول دست خويش را صرفاً براي ايجاد تعادل در بازار عرضه و تقاضا از بين ببرد.
    اين نگرش ناشي از اصالت قائل شدن براي ماديات و تلاش حداکثري بر اولويت‌بخشي به آنها نسبت به امور ديگر است. در نقطه مقابل اين نگرش، نگرش اسلامي قرار دارد که در آن، اهداف مادي صرفاً اهدافي واسطه‌اي و متوسط محسوب مي‌شوند که زمينه تحقق هدفي ديگر را فراهم مي‌کنند. اين هدف که گاه از آن با عنوان «قرب الهي» يا «فوز عظيم» در آيات و روايات يادشده، بر پرورش جنبه روحاني وجود آدمي متمرکز است و روش‌هاي مديريت تشکيلات اقتصادي را نيز بر پايه همان هدف غايي طراحي و تنظيم کرده است.
    از اين منظر، مدير مي‌کوشد تمام ابزارهاي لازم براي رسيدن مجموعه تحت امر خود به آن هدف غايي را فراهم کند، صرف‌نظر از اينکه سود چنداني نصيب او شود، يا نه. حتي ممکن است برحسب اقتضائات، منافع شخصي خويش را فداي منافع جمعي کند و اولويت را به‌ کاري بدهد که براي رسيدن به آن هدف غايي مفيد‌تر است. بنابراين ارزش‌ها در انتخاب هدف، نوع کار و تصميم‌گيري اوليه براي شروع آن دخالت دارند. ازاين‌رو به‌کارگيري ارزش‌هاي اسلامي، هم منفعت اقتصادي دارد و هم هدفي بالاتر از آن؛ يعني تکامل روحي و معنوي انسان را در پي دارد. اين هدف بالاتر به‌گونه‌اي است که در صورت بروز تعارض با اهداف اقتصادي، بر آن اهداف ترجيح مي‌يابد و آنها را تحت‌الشعاع خود قرار مي‌دهد (مصباح يزدي، 1388، ص 25ـ26).
    2-5. جلوگيري از وابستگي اجتماعي در درازمدت
    دومين کاربست پياده‌سازي نظام ارزشي اسلام در مديريت، آن است که از وابستگي اجتماعي در درازمدت جلوگيري مي‌کند. براي مثال، ممکن است قرارداد مالي واردات يک محصول اساسي براي کشور در کوتاه‌مدت، منفعت خوبي براي قشر وسيعي از جامعه داشته باشد؛ اما در درازمدت، نسلي وابسته پرورش دهد که همواره چشم اميدش به چرخيدن چرخ توليد آن صنعت خاص است و چنانچه زماني توليد آن محصول متوقف شود، پيامدهاي جبران‌ناپذير کمبود آن محصول، دامان بخش‌هاي وسيعي از جامعه را بگیرد.
    از منظر علامه مصباح يزدي، توجه به سه عامل «دورانديشي»، «زمان»، و «منافع نسل آينده» در نظام ارزشي مديريت اسلامي، به آن صبغه‌اي الهي بخشيده و آن را از ساير نحله‌هاي مديريت متمايز ساخته است.
    3-5. حاکميت ارزش‌ها
    سومين کاربست مباني ارزش‌شناسي اسلام در مديريت آن است که ارزش‌ها، هم بر کمّيت توليد و هم بر کيفيت توليد حاکميت دارند. حاکميت ارزش‌هاي اسلامي نه‌تنها در انتخاب هدف يک مدير از مديريت يک مجموعه نقش ايفا مي‌کند، بلکه در سازماندهي، پيش‌بيني آينده، انتخاب همکار و مرحله توليد کالا، کيفيت و کمّيت آن نيز اهميت دارد.
    براساس نگرش مادي به توليد، چون منفعت شخص توليدکننده مدنظر است و پيامدهاي آن محصول براي عموم مردم چندان اهميتي ندارد، در صورت لزوم از تقلب و ساير شيوه‌هاي فريب نيز در توليد محصول مدنظر بهره برده مي‌شود. بنابراين هم کمّيت و هم کيفيت کالاي توليدشده فداي منافع شخصي مي‌شود.
    در نظام ارزشي اسلام، منافع فرد از منافع جامعه جدا نيست و اگر زماني اقتضا کند انسان براي در امان ماندن ديگران از ضرر اقتصادي، اين ضرر را خود به جان بخرد کارش نزد خداوند ارزشمند محسوب مي‌شود؛ زيرا اين عملْ او را به رضاي الهي نزديک‌تر مي‌کند. این در حالی است که «بسياري از نظام‌هاي اقتصادي درصدد ايجاد بحران، کمبود کاذب، يا بازار سياه‌اند؛ زيرا در اين صورت منافع بيشتري به جيب مي‌زنند (مصباح يزدي، 1388، ص 251و252).
    4-5. رعايت انصاف
    چهارمين کاربست مباني ارزشي اسلام در مديريت، رعايت انصاف در قيمت‌گذاري نسبت به طبقات محروم جامعه و تلاش براي کم کردن فاصله طبقاتي است. مؤمن کسي است که تمام انسان‌ها را بندگان خداوند مي‌داند و به حکم اصل «اخوت» در اسلام، براي اصلاح امور برادران ديني خود مي‌کوشد. بنابراين يک مدير اسلامي کارکنان مجموعه خود را، نه ابزار، بلکه امانت‌هاي الهي مي‌داند که در رشد آنها شريک است. به‌ عبارت ديگر، اصل «مسئول بودن انسان نسبت به سرنوشت ديگران» باعث مي‌شود چنين مديري دغدغه ارتقا و تکامل روحي کارمنان خود را داشته باشد و از رهگذر اين کمال‌خواهي، کمالي را نيز براي خود حاصل کند.
    از اين موضوع در روايات اسلامي با عنوان «خيرخواهي براي ديگران» ياد شده است و به مؤمنان توصيه گردیده هنگام دعا کردن، ديگران را بر خود مقدم دارند. بنابراين در تخصيص امکانات مادي نيز ديگران را بر خود مقدم مي‌دارد و حتي آنچه را که خود بيش از دیگران بدان محتاج است به ديگران مي‌بخشد.
    6-5. جلوه‌گيري از بهره‌کشي
    پنجمين کاربست مباني ارزش‌شناسي مديريت اسلامي جلوگيري از بهره‌کشي از کارگران است. نظام سرمايه‌داري با در پيش گرفتن راهبرد کار، صرفاً براي کار و با هدف توليد بيشتر و کسب منفعت بيشتر، حتي استراحت دادن به‌کارگران را نيز به بهانه تجديد قوا به منظور کار بيشتر تعريف کرده است، و حال آنکه مسائل ديگری نظير سلامت کارگر، روابط خانوادگي وي و تربيت فرزندان در اين نگرش، جايگاهي ندارند. بنابراين هنگام بروز تزاحم بين منافع مادي کارگر و منافع معنوي، آنچه اولويت مي‌يابد منافع مادي است.
    چون در فرهنگ و بينش اسلامي، کمال و اعتلاي معنوي انسان‌ها اصل اساسي است، نه‌‌تنها ثروت و دارايي، بلکه حتي جان نيز وسيله‌ای براي راهيابي انسان به قله کمال به‌شمار می‌رود که همان سير الي الله است. ذیل چنين نگرشي فعاليت‌هاي توليدي و درآمدزا نيز رنگ الهي به خود مي‌گيرند و وسيله‌اي براي تزکيه روح و جان انسان‌ها و نزديک‌تر شدن به خداوند محسوب مي‌شوند. ازاين‌رو خداوند در قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ أَنْ لَيسَ لْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعي وَ أَنَّ سَعْيهُ سَوْفَ يري» (نجم: 39و40)؛ براي انسان نیست، مگر کوششی که انجام داده، و قطعاً ثمره تلاش خود را خواهد ديد.
    آموزه‌هاي ديني به‌دست‌آمده از احاديث شيعي حاکي از آن است که تأمين ضرورت‌هاي زندگي خود و خانواده (متقي هندي، 1419ق، ج 68، ص 369)، کمک به ديگران (حرعاملي، 1409ق، ج 12، ص 19) و دستگيري از همسايگان، صله ارحام، و دوري از مفاسد اجتماعي، ازجمله اهداف کسب و کار در اسلام محسوب مي‌شوند (توحيد مفضل، 1377).
    از سوي ديگر، در منظومه معرفتي اسلام براي کار و کارگر ارزش معنوي در نظر گرفته شده است. شخصي به امام صادق گفت: من در خانه مي‌نشينم، به نماز و روزه مي‌پردازم، دعا مي‌کنم و خداوند روزي‌ام را مي‌رساند. امام فرمودند: «اين شخص ازجمله کساني است که دعايش مستجاب نمي‌شود» (حرعاملي، 1409ق، ج 12، ص 14).
    از سوی دیگر، با وجود تأکيد بالاي اسلام بر جايگاه کار و کسب روزي حلال، اگر کسب و کار به قیمت محروميت از زندگي معنوي، سلامت و عدم تربيت اجتماعي تمام شود پرداخت چنين بهايي از ديدگاه اسلامي جايز نيست. همچنین شکل‌گيري رابطه صميمي و انساني بين مدير و کارکنان بر مبناي ارزش‌هاي الهي و به‌دور از نفاق و تظاهر و ابزارانگاري ارزش‌ها، منجر به افزايش بازدهي کارکنان و افزايش توليد و رونق در کسب و کار مي‌‌شود (مصباح يزدي، 1388، ص 254ـ255).
    7-6. خاصيت کنترل‌کنندگي ارزش‌ها
    امروزه در رويکردهاي مديريتي دنيا بر ضرورت استفاده از يک نظام کنترل مديريتي مبتني بر تشويق‌هاي مادي تأکيد مي‌شود. در رويکرد مديريتي اسلام، به جاي تقويت نظام کنترل در مديريت، بر تقويت ارزش‌هاي اخلاقي تأکيد مي‌شود که بهترين جانشين براي نظام کنترل پيچيده محسوب مي‌شود. اين نظام علاوه بر آزادسازي بخش زيادي از نيروي انساني براي فعاليت‌هاي توليدي، هزينه‌هاي کار را نیز پايين مي‌آورد.
    نتيجه‌گيري
    از منظر علامه مصباح يزدي، تعريف صحيح از «مديريت اسلامي» نه به معناي مديريت مسلمانان است، نه به معناي اداره جامعه اسلامي، به‌گونه‌ای‌که عزت مسلمانان حفظ شود و مدير جامعه کشور را به سمت توسعه و ترقي پيش برد، و نه به معناي مديريتي است که در آن، مراجعه به آيات و روايات به‌عنوان حلاّل تمام مشکلات جامعه بشري الزامي است، بلکه معناي صحيح «مديريت اسلامي» آن است که اسلام را ديني جامع و کامل در نظر بگيريم که در تمام شئون مديريتي، اعم از خرد و کلان، راهکار و نقشه راه ارائه کرده است و تأثيرگذاري اين نقش از طريق نظام ارزشي اسلام انجام مي‌شود.
    علامه مصباح يزدي ضمن تبيين تجلي ارزش‌هاي اسلامي در عرصه مديريت، سياست‌گذاري يا تعيين هدف را اولين گام در مديريت مي‌داند و به دو هدف کلي اشاره مي‌کند که تمام شئون مديريت را تحت تأثير قرار مي‌دهد:
    1) نگرش به مديريت به‌مثابه ابزاري براي تحقق اهداف صرفاً مادي؛
    2) استفاده از منافع مادي براي رسيدن به اهداف معنوي.
    در نگرش اول به مديريت، اصالت با منافع فردي است و چنانچه تزاحمي بين منافع فردي و منافع جمعي صورت گيرد، افراد منافع مادي خويش را برمي‌گزينند. مديري که با اين نگرش بر سازمان حکمراني مي‌کند در مراحل به‌کارگيري و سازماندهي کارکنان مي‌کوشد از افرادي استفاده کند که بيشترين سود مادي را نصيب وي سازند، صرف‌نظر از اينکه اين فراد اساساً شايستگي ورود به مناصب سازماني را داشته باشند يا نداشته باشند. بنابراين صحنه مديريت براي وي به ميداني براي رقابت با ساير صاحبان قدرت تبديل مي‌شود که هريک مي‌کوشند به هر طريقي از سايران پيشي بگيرند. در اين مبارزه، به‌راحتي دست به اقدامات خلاف نيز مي‌زنند. براي مثال، چنانچه براي توليدات خود خريداري نيابند محصولات خود را از بين مي‌برند تا در عرضه و تقاضا تعادل ايجاد کنند (مصباح يزدي، 1388، ص 248ـ249).
    در مديريت اسلامي، اقتصاد صرفاً وسيله‌اي است که به انسان در رسيدن به هدف غايي کمک مي‌کند. بنابراين از هر روشي نمي‌توان براي کسب منفعت اسلامي و مديريت بهره برد. ملاک انتخاب يک روش، ميزان سودمندي آن براي کرامت انساني و تعالي معنوي است. نقش رهبر در تحقق روش مطلوب مديريت اسلامي، حاکم کردن اهدافي فراتر از ماديات بر مؤسسات توليدي يا دستگاه‌هاي اداري است. رهبر مي‌تواند با ملزم کردن کارکنان به پذيرش اهداف بالاتر، آنان را به سمت توسعه و غنابخشي به اهدافشان ترغيب نمايد؛ يعني کارکنان نه‌تنها بايد به منافع شخصي و تشکيلات حرفه‌اي خويش بينديشند، بلکه بايد منافع کل جامعه ـ يا به تعبير علامه مصباح يزدي ـ «منافع انسانيت» را مدنظر قرار دهند (مصباح يزدي، 1388، ص 26). ايشان معتقد است: 
    ما زماني مي‌توانيم نظريات اسلام را در خصوص مديريت به جهان عرضه کنيم که يک سلسله ارزش‌هاي خاص مرتبط با انسانيت را شناسايي و کشف کنيم. قدم اول در اين مسير، طرح مسئله «انسان‌شناسي» به‌منزله مقدمه مباحث مديريت و زيربناي ارزش‌هايي است که در مديريت از آن بحث مي‌شود (همان، ص 25ـ27).
    نظام ارزشي اسلام کاربست‌هاي متعددي در مديريت دارد که عبارتند از: تقدم منافع جمعي بر شخصي؛ جلوگيري از وابستگي اقتصادي نظام اقتصادي در درازمدت؛ حاکميت ارزش‌ها؛ رعايت انصاف در برخورد با کارمندان؛ جلوه‌گيري از بهره‌کشي کارمندان.
    با وجود تأکيد بالاي اسلام بر جايگاه کار و کسب روزي حلال، اگر کسب و کار به قیمت محروميت از زندگي معنوي، سلامت و عدم تربيت اجتماعي تمام شود پرداخت چنين بهايي از ديدگاه اسلامي جايز نيست. چون در نگرش الهي به مديريت، هدف از کار، تربيت و تعالي روحي انسان معرفي شده است، سلامت کارگر، روابط خانوادگي وي و تربيت فرزندان در اين نگرش، جايگاهي والا دارند، به‌گونه‌اي‌که گاهي لازم است بر کسب منافع مادي مقدم شوند.
    ازجمله ويژگي‌هاي يک مدير اسلامي، پايبندي او به ارزش‌هايي نظير رعايت انصاف در قيمت‌گذاري، داشتن روحيه خيرخواهانه با کارکنان، و برقراري رابطه‌اي عاطفي و مهربانانه با آنان براساس مباني الهي و به‌دور از هرگونه نفاق و تظاهر است.
    براساس نگرش اسلامي به توليد، چون منفعت توليدکننده اصالت ندارد و پيامدهاي آن محصول براي عموم مردم مهم‌تر است، نمي‌توان شيوه‌هايي نظير تقلب و فريب را در توليد محصول مدنظر دخالت داد. 
     

    References: 
    • توحيد مفضل (منسوب به امام جعفر صادق)، 1377، ترجمه و نگارش نجفعلی ميرزايي، قم، هجرت.
    • حرعاملي، محمدبن حسن، 1409ق، وسائل الشيعه، قم، مؤسسة آل‌البيت.
    • رضاييان، علي، 1398، اصول مديريت، تهران، سمت.
    • متقي هندي، علي‌بن حسام‌الدين، 1419ق، کنزالعمال في سنن الاقوال والاحوال، تحقيق محمودعمر دمياطي، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • مصباح يزدي، محمدتقي، 1388، پيش‌نيازهاي مديريت اسلامي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • ـــــ ،‌ 1391، بيانات آيت‌الله مصباح يزدی در همایش تعلیم و تربیت ارزش‌ها (23/9/1391)، در: mesbahyazdi.ir
    • ـــــ ، 1394الف، جايگاه آموزه‌هاي اسلامي در امور مديريتي، بيانات علامه مصباح يزدي در جمع انجمن مديريت اسلامي، در:
    • mesbahyazdi.ir
    • ـــــ ، 1394ب، نقد و بررسي مکاتب اخلاقي، چ پنجم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • Aronson, E., 1960, The cognitive and behavioral consequences of the confirmation and disconfirmation of expectancies, Proposal to the National Science Foundation.
    • Bentham, J., 1789, Introduction to the Principles of Morals and Legislation, Oxford, Clarendon Press.
    • Dye, R. Thomas, 1995, Understanding Public Policy, Prentice Hall.
    • Howard, L. (1988), “Validating the competing values model as a representation of organizational cultures”, The International Journal of Organizational Analysis, V. 6, N. 3, p. 231-250.
    • Jackson, Krista, 2010, "Management by values: are some values better than others?", Journal of Management Development, N. 29(9), p. 795-806.
    • Mowles, C., 2008, "Values in international development organizations: negotiating non-negotiables", Development in Practice, N. 1(18), p. 5-16.
    • Rokeach, M., 1973, The Nature of Human Values, Free Press, New York, NY.
    • Runes, D.D., 1960, Dictionary of philosophy, New York, Philosophical Library.
    • Schwartz, S. H., 1992, "Universals in the content and structure of values: Theory and empirical tests in 20 countries", in M. Zanna (ed.), Advances in experimental social psychology, New York, Academic Press.
    • Schwartz, S. H., 1994, "Are there universal aspects in the content and structure of values?", Journal of Social Issues, N. 50, p. 19-45.
    • Stackman, R.W., Pinder, C.C. and Connor, P.E., 2000, "Values lost. Redirecting research on values in the workplace", in Ashkanasy, N.M., Wilderom, C.P.M. and Peterson, M.F. (Eds), Handbook of Organizational Culture & Climate, Sage Publications, London.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    روشن، حسن، آقابابائی، صالح، حسینی، سیده عفت.(1401) مبانی ارزش‌شناختی علوم انسانی اسلامی با تأکید بر حوزه دانش مدیریت از منظر علامه مصباح یزدی*. دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 12(1)، 7-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    حسن روشن؛ صالح آقابابائی؛ سیده عفت حسینی."مبانی ارزش‌شناختی علوم انسانی اسلامی با تأکید بر حوزه دانش مدیریت از منظر علامه مصباح یزدی*". دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 12، 1، 1401، 7-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    روشن، حسن، آقابابائی، صالح، حسینی، سیده عفت.(1401) 'مبانی ارزش‌شناختی علوم انسانی اسلامی با تأکید بر حوزه دانش مدیریت از منظر علامه مصباح یزدی*'، دو فصلنامه اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 12(1), pp. 7-22

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    روشن، حسن، آقابابائی، صالح، حسینی، سیده عفت. مبانی ارزش‌شناختی علوم انسانی اسلامی با تأکید بر حوزه دانش مدیریت از منظر علامه مصباح یزدی*. اسلام و پژوهش‌های مدیریتی، 12, 1401؛ 12(1): 7-22