رهیافتهای خلاقیت و نوآوری در قرآن کریم

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
دنياي متحول و دائمالتغير امروزي همواره سازمانهاي گوناگون اداري و غيراداري را در بستر پيشرفتها و به تبع آن، چالشهاي مخاطرهآميزي قرار داده است که ازيکسو فرصت و از سوی ديگر تهديد محسوب ميگردد. ازاینرو داشتن مديراني با بصيرت نافذ، لازمه حرکت در مسير پرتلاطم و پيچيده و همراه با دشواريهاي شناختي امروزي است؛ زیرا بصيرت است که ميتواند در موقعيتهاي چالشبرانگيز و چندبُعدي و چندوجهي امروز راهگشاي عمل در هنگام تصميمگيريهاي سخت باشد.
بدینروی تربيت مديران لايق يکي از مهمترين مباني فکري و دغدغههاي جهان اسلام است. با نگاهي به سخنان ارزشمند اميرمؤمنان علي در اینباره موضوع نيز اين نکته نمايان ميگردد:
چنانچه مديران و رهبران جامعه اسلامي به درستي تربيت نشوند و راه و روش صحيح حکومتداري و مديريت را فرانگيرند و در مسند امور قرار گيرند، مردم آن جامعه هرگز روي صلاح و اصلاح را نخواهند ديد (رشيد گزكوه، 1380، ص 54).
با توجه به آنچه ذکر شد، يکي از مهمترين اهداف تربيت آگاهي انسان از جايگاه واقعي و الهي خويش است و به علت اهميت «انسان» بهمثابه موضوع علم تربيت، اين علم نسبت به ساير علوم از اهميت ويژهاي برخوردار است و ضرورت پژوهش در اين حوزه را بيش از پيش نمايان ميگرداند.
درباره اهميت تربيت انسان، نکات بسياري در آيات قرآني وجود دارد که در اينجا به نمونهاي از آنها اشاره ميشود: خداوند علت رسالت پيامبر اکرم را تربيت انسان دانسته، ميفرمايد: «اوست که در بين مردمِ درس ناخوانده، پيامبري از خودشان برانگيخت تا آياتش را بر آنان بخواند و [از هر نوع آلودگي] پاکشان سازد و کتاب و معارف استوار و سودمند به آنان بياموزد. مسلماً آنان پيش از اين، در گمراهي آشکاري بودند» (جمعه: 2).
در اينباره خواجه نصيرالدين طوسي نيز بيان داشته است: تربيت ميتواند انسان را از اَدنا درجه به اَعلا درجه برساند (طوسي، 1356، ص 76).
بدينروی انسان براي دستيابي به کمال مطلوب خويش، نيازمند تربيت و کسب آگاهي و شناخت مناسب از خویش است. از سوی ديگر با تأمل در آموزههاي ديني و اسلامي، مشخص ميگردد که بصيرت راه نزديکي به خدا و سعادتمندي دنيوي و اخروي است و يکي از الزامات اساسي رهبري و مديريت در جامعه اسلامي، داشتن بصيرت است، تا جايي كه اميرمؤمنان شرط اساسي مديريت و رهبري را بصيرت دانسته، ميفرمايند: «و اين پرچم [مديريت و رهبري] را كسي نميتواند بر دوش بگيرد، مگر آنکه صاحب بصيرت، استقامت و آگاه به موانع و مسائل حق باشد» (نهجالبلاغه، 1379، خطبه 173).
قرآن كريم نيز تأكيد دارد كه انبيای الهي داراي بصيرت هستند و بايد مردم را نيز با بصيرت، به سوي خداوند فراخوانند: «بگو اين است راه من که من و پيروانم؛ بر پايۀ بصيرت به سوي خدا دعوت ميکنيم. خداوند [از هر عيب و نقصي] منزه است و من از مشرکان نيستم» (يوسف: 108).
اهميت داشتن بصيرت از آن روست که انسان با دستيابي به روشنبيني عميق حاصل از آن، توانايي درک و پاسخگويي مناسب در موقعيتهاي گوناگون را به دست ميآورد. اميرمؤمنان علي در روايات متعددي درباره اهميت بصيرت و لزوم دستيابي به آن سفارش نمودهاند. ايشان در نامه 34 نهجالبلاغه به محمدبن ابيبکر ميفرمایند: «و اينک تو به صحنه درآي با آگاهي، و با بصيرت خاص خود به سوي دشمن بتاز» (نهجالبلاغه، 1379، نامه 34). همچنين در خطبه 216 میفرمایند: «خداوند پس از گمراهي، ما را هدايت کرد و به جاي کوري، به ما بصيرت عطا نمود» (همان، خطبه 216). امیرمؤمنان در جايي ديگر در اينباره ميفرمايند: «نداشتن چشمِ ظاهر، از کوردلي و بيبصيرتي بهتر است» (تمیمی آمدی، 1366، ص 4).
بنابراين، جوامع اسلامي زماني پيشرفت خواهند کرد كه مديران آنها با بصيرتی جامع، ژرف، دقيق و آرماني در جهت اهداف نظام اسلامي گام بردارند، كه اين موجب افزايش روحية مشارکت ميان افراد جامعه شده، کاستيهاي احتمالي را برطرف خواهد ساخت. بنابراین بصيرت آگاهي و جهتگيري درست و منطقي در امورِ كاري مديران اسلامي را در پی دارد و در حقيقت برنامهريزي راهبردي و مديريت اقتضايي در هر جامعهاي نتيجه بصيرت مدیران بابصیرت است.
مطالعات متعددي درباره «تربيت» و «بصيرت» با رويکرد اسلامي صورت گرفته است. در اينجا به برخي از پژوهشهای مرتبط با موضوع مقاله اشاره ميگردد:
ايمانيفر (1398) در پژوهشي به رابطه بين بصيرت و تقوا از ديدگاه قرآن کريم پرداخته و به اين نتيجه رسيده است که از ديدگاه قرآن کريم، بصيرت بدون تقوا و تقوا بدون بصيرت تداومي ندارد و صاحبان بصيرت جزئي از صاحبان خرد و و خود اين صاحبان خرد جزئي از صاحبان تقواي الهياند.
نقيپورفر و همکاران (1397) در تحقيقي به بررسي و تحليل نظرية تسليم مبتني بر بصيرت در قرآن کريم و جايگاه آن در الگوي مطلوب فرماندهي پرداخته و به اين نتيجه رسيدهاند که در نظام فرماندهي اسلامي، افزون بر اينکه خود فرمانده بايد بصير باشد، اِعمال فرماندهي بر فرمانبران نيز بايد مبتنی بر اصل «بصيرت» باشد؛ يعني فرمانده و فرمانبر آگاهانه و با بينش ديني صحيح در ساختار فرماندهي عمل نمايند.
جوادي و غديري بيدهندي (1395) در پژوهش خود با عنوان «آموزش بصيرت و کاربرد آن در هوش معنوي با تأکيد بر نظريه اسلامي»، به اين نتيجه دست يافتهاند که «بصيرت» تشخيصِ حل مسئله است و مسئله يار هميشگي انسانها. تشخيص از راه شناخت حاصل ميشود و شناخت درست از نادرست به وسيلة شاخصي به نام «بصيرت» حاصل ميگردد. انسان از راهبردهاي شناختي به انواعي از آموزشهاي کاربردي ميرسد که الهامگرفته از قرآن است، مطابق طبع انساني بازگو شده و انسان با آنها مأنوس است.
بچاري و همکاران (1394) در پژوهشي با عنوان «تأثير بصيرت در تربيتِ ديني از ديدگاه قرآن» به اين نتايج دست يافتند: 1. قرآن برنامه تعليم و تربيت جهان بشريت است و نظر به واقعه و حادثة بخصوص و يا گروه خاصى ندارد. 2. تعليم و تربيت بشر به مرتبة نهايى رسيده و به صورت دين اسلام و برنامة قرآن درآمده که براى هميشه ميتواند بر جامعة بشر حکومت کند و همهگونه احتياجات بشر را پيشبينى نماید و تعاليم آن چنان توسعه دارد که چیزی را مبهم نگذاشته است. 3. يک سلسله عوامل موجب بصيرت ميشوند که در تربيتِ ديني نقش بسزايي دارند؛ از جمله: توحيد، آخرتانديشي، توجه به آيات خدا و کتب آسماني، و دنياگريزي. 4. موانعي در بصيرت ايجاد ميشود که مانع تربيت صحيح نيز ميگردد؛ از جمله: غفلت انسان در دنيا، کُفر، بيتوجهی به قرآن و مهاجرت نکردن. 5. با افزایش بصيرت ميتوان قدرت تربيت ديني خود را تقويت کرد.
حسينزاده و پوريوسف (1394) در پژوهشي با عنوان «بصيرت و کارکردهاي آن از منظر قرآن کريم»، به اين نتيجه دست يافتند که يکي از اهداف برجستۀ تربيتي اسلام ايجاد توانايي و آگاهي براي انسانها از مسير نيل به آفرينش با استفاده از آيات قرآن و احاديث است تا انسانها بتوانند جايگاه خود را دريابند و از نظام زيباي هستي در رسيدن به رشد و تعالي لذت ببرند و دريافت خود را با بصيرت و آگاهي به ديگران انتقال دهند. درواقع، تمام ابزارها راهي براي شناخت تعاليم اسلام است که از سرچشمۀ وحي نشئت ميگيرد و از رسالت تا امامت و ولايت ادامه مييابد تا بر پايه آن بتوان سعادتبخشترين و دقيقترين نظام اخلاقي جهان را بنيان نهاد.
طاهري و حسنزاده (1394) در پژوهشي با عنوان «عوامل و موانع بصيرت در نهجالبلاغه» به اين نتيجه رسیدند که بررسي عوامل و موانع دستيابي به بصيرت از ديدگاه حضرت علي نهتنها حلال بسياري از مشکلات جوامع امروزي است، بلکه به جرئت ميتوان گفت: ميتواند حلاّل مشکلات آيندگان نيز قرار گيرد.
بستانپيرا (1393) در پژوهش خود با عنوان «بررسي رابطه بصيرت و آرامش در تربيت اسلامي»، به اين نتيجه دست يافت که آرامش جزو آثار بصيرت محسوب میشود و بصيرتي که ـ به تعبير امام کاظم ـ از عقلانيت شکل گرفته، به واسطة ذکر و ياد خدا و اهلبيت ميتواند در وجود انسان آرامش ايجاد نمايد.
چناري و پورمنصف (1393) در پژوهشي با عنوان «نقش بصيرت در مديريت اسلامي» به اين نتيجه دست يافتند که مديريت در عمل زماني درست انجام ميشود كه بصيرت درستی وجود داشته باشد. درواقع اگر عمل با بصيرت همراه شود، برنامهريزي به وجود ميآيد. چون نفس مديريتْ «برنامهريزي» است، باید به بصيرتها توجه خاص شود.
همچنين رهبر و ربانينيا (1392) در پژوهشي با عنوان «مهمترين عوامل سلبي و ايجابي بصيرت در نهجالبلاغه» به اين نتيجه دست يافتند که مهمترين عوامل سلبي بصيرت عبارتند از: انگيزه دنياپرستى و جاهطلبى، شخصيتگرايي به جاي حقگرايي، حسادتورزي و برتريجويي خواص، نفاق، جهالت همراه با تعصب. عوامل ايجابي آن نيز عبارتند از: شناختهاى مستقيم (عقل) و شناختهاى غيرمستقيم شامل: بزرگان و ائمة ديني، تعليم و تربيت، رعايت تقواي الهي و عبرتگيري.
در بررسي ديگری مظفري (1389) در پژوهش خود با عنوان «مباني بصيرت» به اين نتيجه دست يافت که مباني بصيرت شامل قرآن کريم (وحي الهي)، تقوا، ولايتمداري و تفکر (عقل) است.
در نهايت، وفا (1388) در پژوهش خود با عنوان «بصيرت از منظر نهجالبلاغه» به اين نتيجه دست يافت که بصيرت ريشه در سرشت آدمي دارد، ولي از راهها و منابع معتبر ميتوان به قلمرو آن افزود؛ ازجمله: قرآن کريم، سيره اهلبيت، و تاريخ و آثار گذشتگان.
بر اين اساس و با توجه به آنچه به اختصار و با توجه به مباني نظري و پژوهشي فوق ذکر شد، مسئله اساسي اين پژوهش عبارت است از: اول. مفهوم «تربيت» و «بصيرت» (عناصر و مولفهها، منابع، موانع، آثار و پيامدهاي آن) در نظام اسلامي شامل کدام زمينههاست؟ دوم. ابزارها و وسايل لازم برای اعمال مديريت اسلامي چیست؟ و در نهايت، الگوی مديريت اسلامي مبتني بر تربيت بصيرتمحور مبتني بر آيات و روايات به چه صورتی است؟
1. روششناسي پژوهش
با توجه به ماهيت موضوع و هدف تعيينشده، پژوهش حاضر به دنبال تبيين، بررسي و ارائه الگوی تربيتي مبتني بر بصيرت براي مديران اسلامي از منظر قرآن و روايات بوده و با عنايت به عنوان سؤالهاي مطروحه، به شيوه «توصيفي» و از نوع تحليل اسنادي انجام شده است. بدینروی ابتدا با بهرهگيري از مباني نظري و آيات مرتبط و سپس با استفاده از فرايند چرخهاي تحليل به گردآوري و تحليل مباني تربيتي مبتني بر بصيرت در بافت و زمينه قرآن کريم پرداخته است.
جامعه پژوهش شامل قرآن کريم و اسناد، مدارک و منابع روایي مرتبط با موضوع بررسي است. چون در پژوهش حاضر منابع و مراجع موجود فيشبرداري و در جهت هدف پژوهش از آنها استفاده گردیده، نمونهگيري انجام نشده و منابع و مراجع در دسترس بررسي و تحليل شده است. براساس روش استفاده شده در این پژوهش (توصيفي ـ تحليلي)، با مراجعه به منابع اسلامي (قرآن، نهجالبلاغه، احاديث و روايات) و بررسي اسنادي و استفاده از سبک استنباط و تلاش و پويش فکري و عقلاني، سعي شده است الگویي براي تعيين مفهوم و جايگاه «تربيت بصيرتمحور» در مديريت اسلامي کشف گردد.
با توجه به ماهيت کيفي پژوهش، از کاربرگهاي محقق ساخته براي تحليل محتواي آيات استفاده شده است. فرايند چرخهاي تحليل را ابتدا سارانتاکوس (1998) بهعنوان يک روش تحليل کيفي مشتمل بر گردآوري دادهها و اطلاعات و تقليل دادهها سازماندهي و تفسير کرد و سپس ترکزاده (1388) آن را در توليد و توسعه دانش مديريت اسلامي توسعه داد و آن را به کار گرفت. بر این اساس در اين روش کيفي (فرايند چرخهاي تحليل)، با توجه به پربُعد و پربرايند بودن دادهها، نحوه گردآوري اطلاعات در خلال فرايند گرداوري دادهها و اطلاعات شکل گرفته است.
فرايند گرداوري دادهها و اطلاعات در چهار مرحله «شناسايي زمينهها و منابع اطلاعاتي مرتبط»، «جستوجو و کشف اطلاعات»، «استخراج و گردآوري اطلاعات» و «رمزگذاري و دستهبندي اطلاعات» انجام شده است. اين مراحل بايد در حالتي تعاملي، در اين چرخه تا رسيدن به مرحله اشباع مفهوم يا دانش مدنظر ادامه یابد، بهگونهاي که حاصل پژوهش يک مفهوم يا مجموعه مفاهيم مشخص، باید معنادار، مستقل و تقريباً کامل از دانش در زمينه تربيت مبتني بر بصيرت باشد. به معناي خاص، از پژوهشهاي ميداني، ابزاري در پژوهش استفاده نشده، ولي در اين ارتباط از نمونبرگهايی به منظور گردآوري نتايج مطالعات مرتبط استفاده گردیده است. چون دادههاي بهدستآمده کيفي است، بنابراين از تحليلهاي کيفي برای تحليل و جمعبندي آنها استفاده شده است.
2. يافتههاي پژوهش
1-2. بررسی مفاهیم
اولين سؤال اصلي پژوهشِ حاضر عبارت است از اينکه مفهوم «تربيت» و «بصيرت» (عناصر و مولفهها، منابع، موانع، آثار و پيامدهاي آن) در نظام اسلامي شامل کدام زمينههاست؟
1-1-2. تربیت
«تربيت» از ريشه «رب و» و به معناي نشوونما، برتر نهادن، زياد کردن، برکشيدن، پروردن، بزرگ داشتن، و ارزنده ساختن است (شکوهي، 1381، ص 27). «تربيت» در اصطلاح عبارت است از: رفع موانع و ايجاد مقتضيات براي آنکه استعدادهاي انسان در جهت کمال مطلق شکوفا گردد (دلشاد تهراني، 1377، ص 24).
در قرآن مفهوم «تربيت» با ريشه «رب و» چندان مورد عنايت واقع نشده است، بلکه از ماده «رب ب» آيات زيادي در قرآن را شامل ميشود و بر اين اساس «تربيت» در اسلام عبارت است از: شناخت خداوند بهعنوان رب يگانه انسان و جهان و برگزيدن او بهمثابه رب خويش و تن دادن به ربوبيت و تن زدن از ربوبيت غير (باقري، 1376، ص 44).
ازاینرو در تعبيری دقيق ميتوان گفت: تربيت بايد آدمي را از حيات طبيعي خود فراتر ببرد و به مقام انسانيت در مفهوم کلي و خليفةاللهي در مفهوم خاص و اسلامي آن نائل گرداند (مرزوقي، 1395الف، ص 17)، بدينمفهوم که تربيت واقعي زماني تحقق پيدا ميکند که توانايي ارتقای انسان از زندگي نباتي به زندگي انساني و الهي را داشته باشد.
براي دستيابي انسان به تربيت واقعي، نيازمند توجه به عوامل و مسائلي با عنوان «بيست و سه ميم» يا «بيست و سه الزامِ» تربيت، از قبيل مباني تربيت، مبدأ تربيت، مربي، متربي، مواعظ و اصول، محيط (فيزيکي، اقليمي، رواني، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و مجازي و رسانهاي)، منابع (مادي و مالي و معنوي)، مسير، مرکب، ميل، معرفت، مجاهدت، ممارست، مقاصد، منازل، مراحل، معيار و ملاک، محاسبه و ارزيابي، معينان و مشوقان، موانع و معاندان، روش، محتوا، محصول و فراوردههاست (مرزوقي، 1395ب، ص 318).
ازاينرو ميتوان گفت: در تربيت اسلامي، انسان براي دستيابي به جايگاه واقعي و الهي خويش که تربيت بر مبناي فطرت است، نيازمند تربيتي همهجانبه است که از مباني تربيت تا فرآوردههای آن، همه چیز را دربر ميگيرد؛ زیرا هدف اصلي از تربيت فطري آگاهي از خصوصيات و ويژگيها و خصایل دروني فرد و شناخت نقاط قوت و ضعف آدمي توسط خویش است تا بتواند در جهت رفع نواقص با تکيه بر ويژگيهاي ممتاز دروني عمل کند. ازاينرو با بهرهگيري از روشهاي تربيتي فطري (همچون تعقل و عمل همراه با استقلال فکري، تأکيد بر چگونهآموزي، تأکيد بر خودآموزي، تأکيد بر فرايند يادگيري، تأکيد بر خودارزيابي و محاسبه نفس، تأکيد بر شناخت ظرفيتها، استعدادها و نقاط ضعف) ميتوان انسان را به اين هدفها نزديک ساخت.
در رويکرد «تربيت فطري» هيچ طرح و انديشهاي از بيرون به درون فرد راه نميیابد، بلکه طرحواره و نهاد تربيت امري دروني است که در نتيجه فراهم آمدن محيط مناسب، شکوفا شده، به بار مينشيند. ازاینرو «تربيت فطري» امري از درون به بيرون است و تنها نياز است تا شرايط را براي ظهور فطرت خداجوي انسان فراهم آوريم. مسير تربيت انسان، نه از راه افزودن و آراستن جمال، تعليم ذهن و عقل معاشانديش، بلکه از طريق کاستن و پيراستن، تهذيب دل و عقل معادانديش حاصل ميشود (مرزوقي و اميري، 1397).
2-1-2. بصیرت
«بصيرت» چشم بيناي دل و نورافکني براي تشخيص راه درست از نادرست و تشخيص حق از باطل است (سعيدي شاهرودي، 1388، ص 210). راغب اصفهاني در المفردات، معاني «بصيرت» را بيناييِ دل و درك قلبي برشمرده و جمع آن را «بصائر» دانسته است (راغب اصفهاني، 1386، ص 127).
قاموس قرآن يكي از معاني «بصيرت» را «حجت و دليل» برشمرده و «بصير» را صاحب بينايي و صاحب علم دانسته است (قرشي، 1371، ص 195).
«بصيرت» از ريشة «بصر»، اما با معنايى متفاوت است؛ زيرا «بصر» به معناى چشمِ سَر است؛ اما بصيرت به معناى چشمِ دل است (صدرى افشارى، 1387، ص 587).
در قرآن کريم، واژه «بصيرت» 2 بار و مشتقات «بصر» ۱۴۸ بار تکرار شده است. در قرآن و روايات، واژههايي وجود دارند که ميتوان گفت: مترادف يا معادل واژه «بصيرت» هستند؛ از جمله: يقظه (بيداري) «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يقَظَةٍ فِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَة» (نهجالبلاغه، 1379، خطبه 213)، و نور (رعد: 16)، فرقان (نيروي جداکننده حق از باطل) (بقره: 185). همچنين با استفاده از آيات قرآن کريم، ميتوان مفهوم «بصيرت» را در معاني گوناگوني همچون خودآگاهي (قيامت: ۱۴و۱۵)، دلايل روشن (اعراف: ۲۰۳؛ انعام: 104؛ يوسف: 108؛ قصص: 43) و بينايي (فاطر: ۱۹و۲۰) مشاهده نمود.
1-2-1-2. مؤلفههای اصلی بصیرت
بصيرت داراي چهار مؤلفۀ اصلي است که به دو دسته «رکني» و «شرطي» تقسيمبندي ميشوند. مؤلفههاي رکني عبارتند از: شناخت و ايمان (باور قلبي) و مؤلفههاي شرطي عبارتند از: تقوا (مهار گرايشهاي منفي) و تشخيص مصداقِ حق.
مؤلفههاي رکني از ارکان بصيرت هستند و در شکلگيري ماهيتِ بصيرت نقش اصلي ايفا ميکنند (برهان، 1390)، به گونهای که تا شناخت عميق و يقيني از خداوند که متأثر از قرآن و روايات است، حاصل نگردد، بصيرتآفريني لازم صورت نخواهد گرفت. از سوی ديگر، وجود ايمان، گرايش و باور قلبي به حق و حقيقت نيز نقشي اساسي در ايجاد بصيرت دارد. در صورتي که شناخت در انجام کاري همراه با ايمان نباشد، به سبب نبود باور قلبي، آن کار سرانجامي نخواهد داشت.
مؤلفههاي شرطي از شروط تحقق بصيرت به شمار میآیند که براي مؤلفههاي رکني نقش مکمل را دارند (همان، ص 74).
انسان، هم داراي گرايشهاي نفساني است و هم گرايشهاي روحاني، و براي اينکه رفتارش همراه با بصيرت باشد و از مسير حق خارج نگردد، بايد توسط نيروي تعقل، هواهاي نفساني خويش را مهار نموده، تقواي الهي پيشه کند.
از سوي دیگر، يکي از شروط بصيرتآفريني، «تشخيص مصداق حق» است که اگر به درستي صورت نگيرد، نهتنها سه عنصر قبلي را بيثمر و بدون نتيجه خواهد گذاشت، چهبسا پيامدهاي ناگواري نيز به دنبال داشته باشد. اين شرط بیشتر در فضاي آلودة فتنه رخ نشان ميدهد و در چنين شرايطي بهترين الگو خواص جامعه هستند که ميتوانند ياريرسان مردم باشند.
2-2-1-2. منابع بصیرت در فرهنگ اسلامی
با بررسي صورتگرفته در آيات، روايات و متون اسلامي، منابع بصيرت شامل موارد ذیل است:
یک. قرآن
خداوند در آيات بسياري از قرآن کريم، آن را يکي از منابع اصلي بصيرتافزايي و بصيرتآفريني معرفي ميکند. خداوند در آيه 174 سورة «نساء»، آيات 15و16 سورة «مائده» و آيه 89 سورة «نحل»، قرآن را ماية هدايت، رحمت و بشارت معرفي کرده، ميفرمايد: «[ياد کن] روزي [را] که در هر امتي گواهي از خودشان بر آنان برميانگيزيم، و تو را [اي پيامبر] بر اين امت گواه ميآوريم. و [اين] کتاب را برايت فرستاديم که بيانگر هر چيزي و [مايۀ] هدايت و [عامل] رحمت و بشارتدهنده [به فرجام نيک] براي مسلمانان [واقعي] است» (نحل: 89).
همچنين در آيه 17 سورة «قمر»، قرآن را پندآموز و موعظهگر معرفي نموده و در جايي ديگر در اينباره چنين فرموده است: «اي مردم، بيترديد براي شما از سوي پروردگارتان پند و موعظهاي [همچون قرآن] آمده است؛ درمانکنندۀ آنچه درون [شما] است و [سراسر] هدايت، و رحمتی براي مؤمنان است» (يونس: 57).
پيامبر اکرم نيز در حديث مشهور «ثقلين» قرآن و اهلبيت را دو يادگار گرانبهاي خويش براي هدايت امت معرفي مينمايند که نقش سلبي در گمراهي انسانها ايفا ميکنند: «إنّي تارکٌ فيکُمُ الثَّقَلَين ما إن تَمَسَّکتُم بهما لَن تَضلّوا: کتابَ اللّه وَ عترَتي أهلَ بَيتي؛ فَإنَّهُما لَن يفتَرقا حَتّي يردا عَلَي الحَوضَ» (مجلسي، 1362، ج 23، ص140)؛ من در ميان شما دو چيز گرانبها به يادگار ميگذارم. اگر به آن دو چنگ زنيد، هرگز گمراه نميشويد: کتاب خدا و عترتم؛ [يعني] دودمانم. اين دو از هم جدا نميشوند تا در کنار حوض [کوثر] بر من وارد گردند.
همچنين اميرمؤمنان علي در خطبه 176 نهجالبلاغه، قرآن را عامل هدايت و بصيرتافزايي دانسته، میفرمایند: «ما جالَسَ هذَا القُرآنَ اَحَدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِيادَةٍ اَو نُقصانِ؛ زِيادَةٍ في هُدًي اَو نُقصانِ مِن عَمًي» (نهجالبلاغه، 1379، خطبه 176)؛ کسي با اين قرآن همنشين نشد، مگر اينکه از نزد آن با فزوني و کاستي برخاست؛ فزوني در هدايت (بصيرت) و کاستي از کوردلي.
دو. اهلبيت
مطابق حديث «ثقلين»، يکي از دو گوهر گرانبهايي که پيامبر اكرم براي هدايت امت خويش به يادگار گذاشته، اهلبيت (عترت) است. سخنان ارزشمند و سيره زندگاني آنان عوامل مهمي در هدايت جامعه اسلامي به شمار میآید.
اميرمؤمنان علي نيز در خطبه ۹۷ نهجالبلاغه در اينباره ميفرمايند: «به اهلبيتِ پيامبرتان بنگريد، از آن سمت که آنها گام برمىدارند، منحرف نشويد و قدم به جاى قدمشان بگذاريد. آنها هرگز شما را از جاده هدايت بيرون نمىبرند و به پستى و هلاکت بازنمىگردانند. اگر سکوت کردند، سکوت کنيد و اگر قيام کردند، قيام نماييد. از آنها پيشى نگيريد که گمراه مىشويد و از آنان عقب نمانيد که هلاک مىگرديد» (همان، خطبه 97).
سه. عقل
يکي از منابع بصيرت «عقل» (انديشه و تفکر) است. به اندازهاي که آدمی شناخت پيدا کند، به سعادت دنيوي و اخروي دست مییابد. اميرمؤمنان علي در اينباره میفرمایند: «عقلْ تو را کفايت میکند که راه گمراهي را از رستگاري نشانت دهد» (همان، حكمت 413). در جايي ديگر نیز ميفرمايند: «عقل فرستادة حق است» (تمیمی آمدی، 1366، ص ۱۵).
چهار. پرهيزگاري
از ديگر منابع بصيرتآفريني، «پرهيزگاري» (تقوا) است که موجب بيداري دروني ميگردد. خداوند در اينباره چنين ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ» (اعراف: 201)؛ مسلماً هرگاه وسوسهاي از سوي شيطان به تقواپيشگان برسد [به فرمانهاي خدا و محاکماتِ قيامت] توجه قلبي میکنند و بيدرنگ [به وسوسۀ دشمن] بينا ميشوند. [در نتيجه از افتادن در دام وسوسه در امان میمانند.]
همچنين در جای دیگری می فرماید: «اي مؤمنان، اگر خدا را [اطاعت کنيد و از محرماتش] بپرهيزيد، بصيرتي ويژه برای تشخيص [حق از باطل] براي شما قرار ميدهد و گناهانتان را محو ميکند و شما را ميآمرزد. خداوند داراي احساني بزرگ است» (انفال: 29).
پنج. زُهد
دلبستگي نداشتن به دنيا، پذيرش حقايق هستي و درک زشتيهاي آن را آسان میکند. پيامبر اکرم در اينباره ميفرمایند: «هرکه از دنيا بگذرد، خدايش بدون فراگیری، به او علم میآموزد و به او بصيرت میدهد» (نهجالفصاحه، 1382، ص 766).
اميرمؤمنان علي نيز در اینباره ميفرمايند: «در دنيا زاهد باش تا خداوند چشم تو را نسبت به عيوب و زشتيهاي آن بينا سازد! و غافل مباش که مراقب تو هستند!» (نهجالبلاغه، 1379، حكمت 391).
همچنين امام صادق ميفرمايند: «كسي كه به دنيا بيرغبت باشد، خداوند حكمت را در قلبش ثابت میگرداند و زبانش را به آن گويا میسازد و او را به عيبهاي دنيا و درد و درمانش بينا ميگرداند و او را از دنيا سالم بيرون میبرد و وارد بهشتِ دارالسلام میكند» (كلينى، 1365، ج 2، ص 33).
شش. تفقه در دین
امام کاظم درخصوص «تفقه» که يکي از عوامل و منابع بصيرتآفريني است، چنين ميفرمايند: «در دين خدا تفقه و کاوش کنيد؛ زیرا فقه و فهم دين کليد بصيرت و کاملکننده عبادت است» (مجلسي، 1362، ج 10، ص 247).
هفت. مشورت
يکي ديگر از منابع ارزشمند دستيابي به بصيرت، مشورت کردن با دانشمندان و متخصصان صاحبنظر و استفاده از راهنماييها و نظرات سودمند آنان است که ميتواند موجب افزايش آگاهي و بينش انسان گردد. حضرت علي در این زمینه ميفرمايند: «جَاوِرِ الْعُلَمَاءَ تَسْتَبْصِر» (ليثي واسطي، 1377، ص 221)؛ با دانشمندان بنشين تا بصيرت (آگاهي) يابي. در جايي ديگر ايشان میفرمایند: «با راهنمايي، بصيرت (بينش) زياد ميشود» (تمیمی آمدی، 1366، ص 343).
هشت. عبرت گرفتن از گذشتگان
آثار و تاريخي که از گذشتگان بر جاي مانده است، ميتواند يکي از منابع مؤثر بصيرت و عبرت محسوب گردد. اميرمؤمان علي در اين رابطه ميفرمايند: «آيا براى شما در آثار گذشتگان ماية خوددارى از گناه و در سرگذشت پدرانتان بصيرت و عبرتى نيست، اگر اهل تعقل و تفکر باشيد؟!» (نهجالبلاغه، 1379، خطبه 99). همچنين در جایی دیگر ميفرمايند: «به يقين، در مرور حوادث قرون گذشته براي شما عبرت است» (همان، خطبه 182).
3-2-1-2. موانع بصیرت
خداوند در قرآن کريم، برخی صفات را بهمثابه موانع بصيرت بيان نموده است که در ذیل به آنها اشاره ميگردد:
الف. غرور
يکي از صفاتی در قرآن بهعنوان عامل سلبي و مانع دستيابي به بصيرت معرفي گرديده، «کبر و غرور» است: «[به کيفر لجاجت و کبرشان] از پيشروي [دل و روح] شان، و از پشت سرِ [جان و وجود] شان، حايلي [بلند و تاريکزا] قرار دادهايم و [ديدگان] آنان را به صورتي فراگير پوشاندهايم که نور هدايت را نميبينند» (يس: ۹).
ب. کفر
خداوند کفر (انکار حقايق) را عامل بيبصيرتي معرفي کرده، ميفرمايد: «مسلماً براي منکرانِ حقايق، يکسان است که هشدارشان دهي يا ندهي؛ قطعاً ايمان نميآورند. خداوند بر دلها و گوششان مُهر زده و بر چشمها [ي قلبشان] پردۀ ضخيمي است و براي آنان عذاب بزرگي است» (بقره: 6و7).
ج. رویگرداني از آيات الهي
خداوند يکي ديگر از موانع بصيرت را رويگرداني از آيات الهي معرفي ميکند: «ستمکارتر از کسي که به آيات پروردگارش پندش دهند و او از آنها رويگردان شود و دستاورد پيشين خود را فراموش کند، کيست؟ ما بر دلهايشان پوششهايي نهادهايم تا قرآن را نفهمند، و در گوشهايشان سنگيني [گذاردهايم]. اگر آنان را به هدايت دعوت کني هرگز هدايت نيابند» (کهف: ۵۷).
د. تفکر نکردن
خداوند میفرماید: «بر دلهايشان قفلهايي است که با کليدي همچون قرآن هم گشوده نميشود» (محمد: ۲۴).
هـ . گناه
در قرآن آمده است: «گناهاني که همواره مرتکب شدهاند بر دلهايشان چرک و زنگار بسته است» (مطففين: 14).
و. هواپرستي
از ديگر موانعي که در قرآن براي بصيرت ذکر شده، «هواپرستي» است. خداوند در اینباره چنين ميفرمايد: «آيا کسي که خواستههاي خود را معبود خويش قرار داده، و خداوند او را از روي علم و آگاهي در گمراهي واگذاشته و بر گوش و دلش مُهر نهاده و بر چشم [بصيرت] او پردهاي کشیده، بعد از خدا چه کسي او را هدايت ميکند؟» (جاثيه: 23).
ز. نفاق
خداوند «نفاق» را يکي ديگر از موانع بصيرت قلمداد کرده، ميفرمايد: «هنگاميکه با مؤمنان ديدار کنند، ميگويند: ما مؤمن شديم، و زماني که با شيطانهايشان در خلوت بنشينند، ميگويند: به يقين ما با شماييم؛ ما آنان را فقط ريشخند ميکنیم. خداوند آنان را عذاب ميکند و در تجاوز کردنشان مهلت ميدهد تا سرگردان بمانند» (بقره: 14و15). همچنين در روايات ذیل که از امامان معصوم نقل گرديده نيز به ذکر موانع بصيرت اشاره شده است:
ح. دنياطلبي
اميرمؤمنان علي ميفرمايند: «لَحُبُّ الدنيا صَمَّت الأسماعَ عن سماعِ الحكمةِ و عَمِّيت القلُوب عن نورِ البصيرةِ» (تميمي آمدي، 1366، ص 65)؛ البته دوستي دنيا گوشها را از شنيدن حكمت، كَر ميكند و دلها را از ديدن نور بصيرت كور ميكند. ايشان در جايي ديگر میفرمایند: «دنيا را رها كن! حُب دنيا انسان را كور و كَر و لال و خوار ميكند» (كلينى، 1365، ج 2، ص 136).
ط. غفلت
اميرمؤمنان علي در اينباره میفرمایند: «ادامهيافتن غفلت ديده بصيرت را كور ميكند» (تميمي آمدي، 1366، حديث 5146).
ی. تدبير نداشتن
امام صادق ميفرمايند: «چگونه هدايت پذيرد آنکه بصيرت ندارد؟ و چگونه بصيرت يابد آنکه تدبير ندارد؟» (كلينى، 1365، ج 1، ص 183).
ک. آرزوهاي طولاني
امام علي میفرمایند: «آرزوهاي طولاني ديدة بصيرت مردمان را کور ميکند» (مجلسي، 1362، ج 70، ص 170).
4-2-1-2. آثار و پیامدهای بصیرت
آثار و پيامدهاي بصيرت از وجوه و مصاديق متمايزکنندة انسان بصير از ساير افراد است و در آيات و روايات متعددي بدان اشاره شده که برخي از آنها در ذیل میآید:
یکم. ايمان
امام علي ميفرمايند: «به درستي که نور بصيرت و بينش روح و اصل حيات است و ايمان جز با آن و متابعت کلمه الله و قبولي آن سودي نمیدهد» (مجلسي، 1362، ج 30، ص 38).
دوم. يقين
اميرمؤمنان در اينباره ميفرمايند: «به درستي که من داراي دليل روشني از پروردگارم و صاحب بصيرت و بينايي در دين و صاحب يقين در کارم هستم» (تمیمی آمدی، 1366، ص 119).
سوم. دانش
امیرمؤمنان در اينباره میفرمایند: «مردم سه دستهاند: دانشمنداني خدايي... که آنان لبريز از دانش، بصيرت و يقين هستند» (صدوق، 1385، ج 4، ص 352).
چهارم. زيرکي
امیرمؤمنان ميفرمايند: «استقامتِ فهم و زيرکي با بصيرت بهدست ميآيد» (تمیمی آمدی، 1366، ج 1، ص 19).
پنجم. مديريت و رهبري
در سخن امیرمؤمنیان آمده است: «اين پرچمِ مديريت و رهبري و قبول آن را جز افراد بابصيرت و آگاه و با استقامت و عالم به جايگاه حق بر دوش نميکشند» (مجلسي، 1362، ج 34، ص 248).
ششم. هدايت
امام صادق ميفرمايند: «هرکه جهالت ورزد هلاک شود و هرکه با ديدة بصيرت بنگرد و تعقل کند، هدايت يابد» (كلينى، 1365، ج 2، ص 48).
هفتم. عبرتآموزي
در اينباره خداوند در قرآن ميفرمايد: «بيترديد براي شما در دو گروهي که [در عرصۀ نبرد] با هم روبهرو شدند نشانهاي [از قدرت خداوند و صِدق نبوت پيامبر] بود: گروهي در راه خدا ميجنگيدند، و گروه ديگر کافر به حقايق بودند. اينان مؤمنان را به چشم خود دو برابر ميديدند [به اين سبب دچار ترس شده، شکست خوردند]. خداوند هرکه را بخواهد با ياري خود قدرت ميدهد. بيترديد در اين [حادثه] پندي براي اهل بصيرت است» (آلعمران: 13).
امیرمؤمنان نيز ميفرمايند: «بصير کسي است که بشنود و بينديشد، نگاه کند و ببيند و از عبرتها بهره گيرد» (محمدي ريشهري، 1384، ص 228، حديث 1732).
هشتم. عيبشناسي و ترک گناه
امیرمؤمنان میفرمایند: «بصيرترين مردم کسی است که عيوب خويش را ببيند و از گناهانش باز ايستد» (تمیمی آمدی، 1366، ج 1، ص 198).
2-2. ویژگیهای مديريت اسلامي
دومين سؤال اصلي پژوهش حاضر عبارت است از اينکه ابزارها و وسايل لازم برای اعمال مديريت اسلامي چیست؟
مديريت اسلامي داراي ويژگيهايي است که در متن آموزههاي اسلامي درباره آنها سخنان بسياري گفته شده که ميتواند نقش مؤثري در توفيق جامعه اسلامي داشته باشد. ازاينرو مدير اسلامي در جايگاه مديريت، همچون ساير مسائل، نيازمند ابزارها و وسايلي است كه توسط آن، اِعمال مديريت ميکند و مجموعهاي را به اهدافِ از قبل تعيينشده خود میرساند. بر همين اساس، به نمونههايي از ابزارها و وسايل لازم برای مدير اسلامي اشاره ميگردد:
1-2-2. ظرفيتهاي دروني
از نخستين و مهمترين ابزارهاي لازم براي مديريت اسلامي، ويژگيها و ظرفيتهاي تخصصي، ارزشي و دروني مدير اسلامي است که به نوعي وجه تمايز وي با ديگران قلمداد ميگردد. بر اين اساس، بی شک، بهترين مرجع و معيار براي دستيابي به چنين خصوصياتي، آموزههاي اسلامي (از جمله سخنان ارزشمند امیرمؤمنان در کتاب گرانبهاي نهجالبلاغه) است؛ زیرا فارغ از علم لدنّي و معصوميت ايشان، تجارب آن حضرت در عرصه حکومت اسلامي، همچنين مديريت جنگهاي متعدد، موجب تأييد بيش از پيش محتواي اين کتاب شريف ميگردد. بدینروی برخي از خصوصيات و معيارهاي مديران اسلامي که از سخنان اميرمومنان، استخراج شده، در ذیل مطرح ميگردد:
1-1-2-2. دانش
امیرمؤمنان درباره اهميت دانش ميفرمايند: «اي مردم، همانا سزاوارترين مردم به اين امر (خلافت و زمامداري) کسي است که تواناترين آنها بر اجراي امور و داناترين به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد» (نهجالبلاغه، 1379، خطبه 172).
2-1-2-2. تقوا
امام علي در اینباره میفرمایند: «از خدايي بترس که ناچار او را ملاقات خواهي کرد و سرانجامي جز حاضر شدن در پيشگاه او نداري» (همان، نامه 12).
3-1-2-2. مسئوليتپذيري
اميرمؤمنان در این زمینه ميفرمايند: «شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا و شهرها و خانهها و حيوانات هستيد. خدا را اطاعت کنيد و از فرمان خدا سر باز نزنيد!» (همان، خطبه 167).
4-1-2-2. حسن سابقه
امیرمؤمنان در رابطه با سوابق کاري افراد در نامه به مالک اشتر میفرمایند: «بدترين وزيران تو کسانياند که وزيران واليانِ بدکار پيش از تو بودهاند و با آنان در گناهان، همکاري کردهاند» (همان، نامه 53).
5-1-2-2. حقمداري
امیرمؤمنان در اينباره در نامهای میفرمایند: «با ملازمت حق، پشتوانة قوي حاصل ميشود». همچنين در جايي ديگر از همين نامه ميفرمايند: «هرکه به حق عمل کند مردمان به او تمايل يابند» (همان، نامه 62).
6-1-2-2. عدالت
اميرمؤمنان در نامه به مالک اشتر میفرمایند: «دوست داشتنيترين چيزها نزد تو، در حق ميانهترين و در عدل فراگيرترين و در جلب خشنودي مردم گستردهترين باشد، که همانا خشم عمومي مردم خشنودي خواص را از بين ميبرد؛ اما خشم خواص را خشنودي همگان بياثر ميکند» (همان، نامه 53).
7-1-2-2. صداقت
امام علي در نامه 53 به مالک اشتر ميفرمايند: «با اهل صدق بپيوند و مسئوليتهاي کليدي را به آنان بسپار» (همان، نامه 53).
8-1-2-2. استقامت
امیرمؤمنان در اينباره خطاب به لشکريان چنين میفرمایند: «بر جاي خود محکم بايستيد و در برابر بلاها و مشکلات استقامت کنيد!» (همان، خطبه 190).
9-1-2-2. قاطعيت
امیرمؤمنان در اينباره ميفرمايند: «علم خود را به جهل، و يقين خويش را به شک تبديل نکنيد! وقتي دانستيد، عمل کنيد و زماني که يقين کرديد، اقدام نمایيد!» (همان، حكمت 274)
10-1-2-2. سعه صدر (ظرفيت)
اميرمؤمنان علي در سخنی ميفرمايند: «آلةُ الرّياسةِ سعةُ الصدرِ» (مکارم شیرازی و همكاران، 1374، ج 3، ص، 165)؛ گشادگي سينه، ابزار مديريت است.
11-1-2-2. آيندهنگري
امیرمؤمنان میفرمایند: «بينادلِ خردمند پايان خويش را ميبيند و پَست و بلند و نشيب و فراز خود را ميشناسد» (نهجالبلاغه، 1379، خطبه 154).
12-1-2-2. خيرخواهي
امیرمؤمنان در نامه به مالک اشتر در اينباره ميفرمایند: «براي فرماندهي سپاه، کسي را برگزين که خيرخواهي او براي خدا و پيامبر و امام بيشتر باشد» (همان، نامه 53).
13-1-2-2. مدارا و نرمخويي
ايشان در نامهاي به يکي از کارگزاران خود ميفرمايند: «در آنجا که مدارا کردن بهتر است مدارا کن! اما آنجا که جز با شدت عمل، کارها پيش نميرود، شدت عمل به خرج ده و پر و بال خود را براي مردم بگستر و با چهرة گشاده با آنان روبهرو شو و نرمخويي با آنان را نصبالعين خود قرار ده!» (همان، نامه 46)
14-1-2-2. گشادهرويي و فروتني
ايشان در نامه ۴۶ به يکي از کارگزاران سياسي خود ميفرمايند: «پر و بالت را برابر رعيت بگستران. با مردم گشادهرو و فروتن باش و در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن، با همگان يکسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند» (همان، نامه 46).
15-1-2-2. اعتدال
حضرت در نامه 19 به يکي از مديران خويش میفرمایند: «در رفتار با دهقانان، نرمي و درشتي را بههم آميز؛ رفتاري با شدت و نرمش ـ هر دو ـ داشته باش. ميانهروي را در نزديک کردن يا دور ساختن رعايت کن» (همان، نامه 19).
16-1-2-2. اجتناب از تبعيض
اميرمؤمنان در نامه به مالک اشتر میفرمایند: «به هيچيک از اطرافيان و خاصان و نزديکان خود، زميني به رسم تيول وامگذار و نبايد که کسي از تو پاره زميني طمع کند تا به همسايگان در سهم آب يا در عملي که بين او با همسايگان مشترک است، آنان را به بيگاري بگيرد و به آنان زيان رساند و بار خويش را بر دوش ديگران بگذارد. پس با اين کارها، سود گوارا براي آنان باشد و سرزنش و گناه آن کار در اين جهان و آن جهان گريبانگير تو گردد» (همان، نامه 53).
17-1-2-2. وفاداري
امام در جایی میفرمایند: «اي مردم، وفا همراه راستي است، که سپري محکمتر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم. آن که از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد، خيانت و نيرنگ ندارد» (همان، خطبه 41).
18-1-2-2. توجه به نماز
امیرمؤمنان علی در نامهای خطاب به محمدبن ابيبکر، هنگامی که مديريت مصر را به او سپردند، فرمودند: «نماز را در هنگامي که براي آن مقرر شده است، بجاي آور، نه وقت آن را به علت فراغ از کار، پيش انداز؛ نه به سبب اشتغال به کار به تأخير افکن، و آگاه باش که همه کارهای تو وابسته به نماز تُوست» (همان، نامه 27).
19-1-2-2. مشورت کردن
اميرمؤمنان در نامهای به سران سپاه خود نوشتند: «آگاه باشيد! حق شما بر من اين است که جز اسرار جنگي، هيچ سرّي را از شما پنهان نسازم و در اموري که پيش ميآيد، جز حکم الهي، بدون مشورت شما کاري انجام ندهم» (همان، نامه 40).
همچنين ايشان در اينباره در نامهای ميفرمايند: «هيچ پشتيباني استوارتر از مشورت کردن نيست». در فرازي ديگر از همين نامه میفرمایند: «هيچ خردمندي از مشورت بينياز نميشود» (همان، نامه 53).
20-1-2-2. عبرت
امام علي در نامهای خطاب به مالک اشتر ميفرمايند: «اي مالک، بدان که تو را به دياري فرستادهام که پيش از تو داد و بيداد فراوان بر آن رفته است و مردم در کار تو همانگونه نظر خواهند کرد که تو در کار واليان پيش از خويش نظر ميکني و از تو همان خواهند گفت که تو درباره آنان ميگويي» (همان، نامه 53).
2-2-2. قوانين و مقررات
قوانين، مقررات و ضوابط ابزاري هستند كه مديران ميتوانند به وسيله آنها، اهداف از پيش تعيينشده سازمانها را تحقق بخشند. از سوی دیگر، تنها قوانيني که ميتوانند جامعهاي سالم و قانونمدار پديد آورند قوانين الهي هستند و تنها کساني که قانونمداري را سرلوحة برنامههايشان قرار دادهاند و آنگونه که شايسته است به قانون عمل کرده و از حريم قانون پاسداري به عمل آوردهاند، پيامبران الهي و جانشينان برحق آنان بودهاند.
در ميان قوانين الهي، نمونة کامل آن، قوانين حياتبخش اسلام و قرآن است که از جانب خداوند و توسط پيامبر اکرم بر مردم عرضه شده است. ازاینرو مدير اسلامي بايد به قوانين الهي به صورت اعم و آنچه از جانب اسلام و قرآن تعيين شده به صورت اخص (از قبيل تكاليف، حقوق، حدود، مسئوليتها) آگاهي داشته باشد تا با اشراف کامل نسبت به حوزه مديريتي تحت سرپرستي خويش، اعمال مديريت نمايد.
به نظر امیرمؤمنان، قانونگرايي و قانونپذيري رهبران و مديران جامعه نقش اساسي در گرايش مردم به قانون دارد. ازاینرو ايشان در روايتي ميفرمايند: «مردم به دولتمردان خود شبيهترند تا به پدرانشان» (ابنشعبه حراني، 1363، ص 208).
3-2-2. نيروي انساني
نيروي انساني در هر حكومتي، از مهمترين ابزارها و سرمايههاي آن به حساب ميآيد. اهميت اين منبع به اندازهاي است كه امروزه در اولويت برنامه کشورهاي دنيا قرار گرفته است. همچنين بزرگان دين اسلام، از جمله پيامبر اکرم و حضرت علي نيز در آموزههاي اسلامي، اهميت بسياري براي آن قائل میشدند و هميشه فرماندهان و فرمانداران حکومتهاي خويش را نسبت به ضرورت توجه به نيروهاي انساني، توصيه مينمودند. بر همين اساس، به سفارشهای حضرت علي در نامه به مالک اشتر در زمان تصدي پست فرمانداري مصر در باره وظايف مدير نسبت به نيروي انساني، اشاره ميگردد:
1-3-2-2. تجزيه و تحليل مشاغل
«اي مالك، بدان که مردم از گروههاي گوناگونی هستند كه اصلاح هريك جز با ديگري امكان ندارد و هيچيك از گروهها از گروه ديگر بينياز نيست. از جمله اين گروهها، لشکريان، نويسندگان، قضات، كارگزاران، مالياتدهندگان، بازرگانان، صاحبان صنعت و پيشهوران و نيز طبقه پايين جامعه، يعني نيازمندان و مستمندان هستند» (نهجالبلاغه، 1379، نامه 53).
2-3-2-2. برنامهريزي
«... براي تمام اقشار گوناگون ياد شده در پيشگاه خدا، گشايشي است و همه آنها به مقداري كه امورشان اصلاح شود بر رهبر، حق مشخصی دارند و رهبري نميتواند موفق شود، مگر آنكه تلاش كند و از خدا ياري بطلبد و خود را براي انجام حق آماده سازد و در همه كارها، چه آسان باشد يا دشوار، شكيبايي ورزد» (همان، نامه 53).
3-3-2-2. استخدام
«... براي فرماندهي سپاه كسي را برگزين كه خيرخواهي او براي خدا و پيامبر و امام تو بيشتر و دامن او پاكتر و شكيبايي او برتر باشد؛ از كساني باشد كه دير به خشم آيد و عذرپذيرتر باشد و بر ناتوان رحمت آورد و با قدرتمندان و زورگويان با قدرت برخورد كند؛ درشتي (ديگران نسبت به او) وی را به تجاوز نكشاند و ناتواني وی را از حركت بازندارد... . در امور كارمندانت بينديش و پس از آزمايش، به كارشان بگمار و با خواست شخصي و بیمشورت با ديگران، آنان را به كارها وادار نكن؛ زيرا نوعي ستمگري و خيانت است. كارگزاران دولتي را از ميان مردمي باتجربه و باحيا، از خاندان پاكيزه و باتقوا كه در مسلماني سابقه درخشاني دارند، انتخاب كن؛ زيرا اخلاق آنان گراميتر و آبرويشان محفوظتر و طمعورزيشان كمتر و آيندهنگريشان بيشتر است (همان، نامه 53).
4-3-2-2. ارزيابي عملکرد
«... رفتار كارگزاران را بررسي كن و بازرساني راستگو و وفاپيشه بر آنان بگمار، كه مراقبت و بازرسيِ پنهاني تو از كار آنها، سبب امانتداري و مهرباني آنها با مردم خواهد بود... در يك ارزيابي دقيق از عملكرد آنها، رنج و زحمات هريك از آنان را شناسايي كن و هرگز تلاش و رنج كسي را به حساب ديگري نگذار و ارزش خدمت او را ناچيز نشمار» (همان، نامه 53).
5-3-2-2. تأمين مالي
«پس از انتخاب قاضي، هر چه بيشتر در قضاوتهاي او بينديش و آنقدر به او ببخش كه نيازهاي او تأمین گردد و به مردم نيازمند نباشد... روزي فراوان بر آنها ارزاني دار؛ كه با گرفتن حقوق كافي در اصلاح خود بيشتر ميكوشند و با بينيازي، دست به اموال بيتالمال نميزنند و اتمام حجتي است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت كنند» (همان، نامه 53).
6-3-2-2. آموزش
امام علي در نامهای خطاب به امام حسن در باره توجه به آموزش و اهميت دانش ميفرمايند: «اگر درباره جهان و تحولات روزگار، مشكلي براي تو پديد آمد، آن را با ناآگاهي ارتباط ده؛ زيرا تو ابتدا با ناآگاهي متولد شدي و سپس علوم را فراگرفتي و چه بسيار است آنچه را كه نميداني! پس حفظ تحمل، پند گرفتن از تجربههاست و بهترين تجربه آن است كه تو را پند آموزد. پيش از آنكه فرصت از دست برود و اندوه به بار آورد، از فرصتها استفاده كن» (همان، نامه 31).
3-2. الگوی مدیریت اسلامی مبتنی بر تربیت بصیرتمحور
سومين سؤال اصلي پژوهش حاضر عبارت است از اينکه الگوی مديريت اسلامي مبتني بر تربيت بصيرتمحور چگونه است؟
با دقت و تعمق در مباني نظري پژوهش، معلوم میشود که تربيت مستلزم کسب آگاهي و معرفت است، اما معرفت و آگاهي همواره مبتني بر معرفت و يا ـ به اصطلاح ـ يک فراورده بيروني و اکتسابي نيست، بلکه معرفت ميتواند مبتني بر يک زايش و رويش دروني نيز باشد (مرزوقي، 1395الف، ص 19). بدینروی ميتوان چنين استنباط کرد که مدير اسلامي بهعنوان يک انسان، از یک سو به منظور دستيابي به تربيت واقعي و شکوفايي استعدادهاي بالقوه خويش، در مسير کمال مقدّر و شناخت و آگاهي لازم نسبت به جايگاه الهي و واقعي خود، نيازمند نيرويي قوي و دروني به نام «بصيرت» است که قدرت تشخيص حق از باطل را داشته باشد و بهمثابه محور رشد تربيتي وي و همانند نورافکني که راه درست را از نادرست متمايز ميسازد، عمل کند. بنابراين عوامل ايجابي و پيشنيازهاي کسب بصيرت مؤلفهها و منابع آن هستند که در صورت دستيابي انسان به آنها، او را در مسير بصيرتآفريني و بصيرتافزايي قرار ميدهند و در صورتي که توانايي مبارزه و دفع عوامل سلبي بصيرت را ـ که همان موانع هستند ـ داشته باشد، آثار و پيامدهاي بصيرت در وي نمايان خواهد شد که در آن صورت، به چنين انساني «بصير» اطلاق ميگردد.
از سوي ديگر، انسان بصير براي تبديل شدن به مدير بصير يا به تعبير ديگر مدير بصيرتمحور و اعمال مديريتي اسلامي، نيازمند بهرهگيري از ابزارها و وسايل مديريت در اسلام است که در صورت تحقق اين امر، مديري لايق و بصير، همراه با ويژگيهاي اسلامي تربيت خواهد شد. بنابراين با توجه به آنچه در دو سؤال قبلي و مطالب فوق بيان گرديد، الگو يا چارچوب مفهومي پژوهش مطابق شکل (1) خواهد بود:
شکل 1: الگوی مفهومی پژوهش
نتيجهگيري
از صدر اسلام تاکنون، تربيت مديران لايق يکي از مهمترين مباني فکري و دغدغههاي جهان اسلام بوده است. چنانچه مديران اسلامي به درستي تربيت شوند و روش صحيح مديريت را بياموزند، بيترديد اهداف جامعه اسلامي محقق خواهد شد. ازاینرو با توجه به اينکه بصيرت موجب آگاهي، بينش و جهتگيريِ درست و منطقي در امور كاري مديران اسلامي ميگردد، نقش تربيتي آن را بيش از پيش نمايان ميسازد.
بنابراين، تربيت واقعي و شکوفايي استعدادهاي بالقوه انسان در مسير کمال مقدر و شناخت و آگاهي مناسب نسبت به جايگاه الهي و واقعي وي، نيازمند نيرويي قوي و دروني به نام «بصيرت» است که قدرت تشخيص حق از باطل را داشته باشد و بهمثابه محور رشد تربيتي او و همانند نورافکني عمل ميکند که راه درست را از نادرست متمايز ميسازد. بر اين اساس، لازم است انسان با دستيابي به عوامل ايجابي و پيشنيازهاي کسب بصيرت (شامل عناصر و مؤلفههاي آن)، مؤلفههاي رکني (از قبيل شناخت و ايمان که ماهيت بصيرت را شکل میدهند) و مؤلفههاي شرطي (از قبيل تقوا و تشخيص مصداق حق که از شروط تحقق بصيرت بوده و نقش مکمل را براي مؤلفههاي رکني دارند)، همچنين منابع آن (که عبارتند از: قرآن، اهلبيت، عقل، تقوا، زهد، تفقه در دين، مشورت و عبرت از گذشتگان) در مسير فرايند بصيرتآفريني و بصيرتافزايي گام بردارد و با مبارزه و دفع عوامل سلبي بصيرت (موانع بصيرت که عبارتند از: غرور، کفر، رويگرداني از آيات الهي، تفکر نکردن، گناه، هواپرستي، نفاق، دنياطلبي، غفلت، تدبير نکردن و آرزوهاي طولاني)، موجب ظهور آثار و پيامدهاي بصيرت (که عبارتند از: ايمان، يقين، دانش، زيرکي، مديريت و رهبري، هدايت، عبرتآموزي و عيبشناسي و ترک گناه) در خود ميشود و به جايگاه انسان بصير نائل ميگردد.
در ادامه مسير، انسان بصير براي تبديل شدن به مدير بصير يا به تعبير ديگر، مدير بصيرتمحور و اعمال مديريتي اسلامي، ميتواند با بهرهگيري از ابزارها و وسايل مديريت در اسلام (که عبارتند از: ويژگيها و ظرفيتهاي دروني، قوانين و مقررات و نيروي انساني) به مديري لايق و بصير، همراه با ويژگيهاي اسلامي تبديل شود که مصداق بارز مديريت اسلامي مبتني بر تربيت بصيرتمحور خواهد بود و انشاءالله توانايي رساندن جامعه اسلامي به سرمنزل مقصود را نيز خواهد داشت.
- استرنبرگ، رابرت و همکاران، 1390، تدریس در جهت پرورش هوش موفق، ترجمة فرشته چراغی و همکاران، تهران، دانشگاه تربیت معلم.
- افروز، غلامعلی و کامبیز کامکاری، 1387، مبانی روانشناسی هوش و خلاقیت، تهران، دانشگاه تهران.
- انوری، حسن، 1381، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن.
- الوانی، مهدی، 1391، مدیریت عمومی، چ چهل هفتم، تهران، نشر نی.
- الهامینیا، علیاصغر، 1387، «درآمدی بر نوآوری و شکوفایی از منظر قرآن و روایات»، حصون، ش 18، ص 6ـ26.
- پرسفیلد، استیون، 1389، نبرد هنرمند: موانع را در هم بشکنید و در نبرد خلاقیت درون پیروز شوید، ترجمة نوشین دیانتی، تهران، پیکان.
- تریسی، برایان، 1399، خلاقیت و حل مسئله، ترجمة ژان بقوسیان و بنفشه عطرسائی، تهران، کلید آموزش.
- تسلیمی، محمدسعید، 1380، مدیریت تحول سازمانی، چ سوم، تهران، سمت.
- حسینی، افضلالسادات، 1390، یادگیری خلاق، کلاس خلاق (شیوههای عملی در پرورش خلاقیت)، چ پنجم، تهران، برهان.
- داناییفرد، حسین و همکاران، 1383، روششناسی پژوهش کیفی در مدیریت (رویکرد جامع)، تهران، صفار.
- دهخدا، علیاکبر، 1347، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
- راجرز، کارل، 1364، درآمدی بر انسان شدن، ترجمة قاسم قاضی، تهران، چاپخانه فرهنگ.
- راغب اصفهانى، حسینبن محمد، 1412ق، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار القلم.
- رضایی، نادر، 1386، مقدمهای بر مدیریت بهرهوری (تجزیه و تحلیل آن در سازمان)، تهران، اوحدی.
- رضائیان، علی، 1380، مبانی سازمان و مدیریت، چ سوم، تهران، سمت.
- زاهدی، شمسالسادات و همکاران، 1388، فرهنگ جامع مدیریت، چ چهارم، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی.
- سارپ، توآیلا، 1400، عادت خلاق، ترجمة فرشته تقوینژاد، تهران، نارنگی.
- سامخانیان، محمدربیع، 1387، خلاقیت و نوآوری در سازمان آموزشی (مفاهیم، نظریهها، تکنیکها و سنجش)، چ سوم، تهران، رسانه تخصصی.
- سینک، سایمون، 1400، با چرا شروع کنید: رهبران بزرگ چگونه الهامبخش میشوند؟، ترجمة علیرضا خاکساران، تهران، آموخته.
- شریعتمداری، علی، 1387، روانشناسی تربیتی، چ دوازدهم، تهران، امیرکبیر.
- شکرکن، حسین و دیگران، 1389، مکتبهای روانشناسی و نقد آن، چ هفتم، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- شمیسا، علی، 1396، خلاقیت و نوآوری، چ دوم، تهران، ذهن آویز.
- صادقپور، ابولفضل، 1382، سازمان و مدیریت؛ اصول و مبانی، تهران، مؤسسة فرهنگ و اندیشه.
- طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1374، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمة سیدمحمدباقر موسوى همدانی، قم، جامعة مدرسین.
- طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1390ق، المیزان فی تفسیر القرآن، چ دوم، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
- فیشر، رابرت، 1386، آموزش تفکر به کودکان، ترجمة مسعود صفاییمقدم و افسانه نجاریان، چ دوم، اهواز، رسش.
- کلی، تام، 1397، خودباوری در خلاقیت، ترجمة مهدی کیامهر و مرتضی خطریپور، چ سوم، تهران، آریانا قلم.
- کلئون، آستین، 1397، مثل یک هنرمند بدزد: 10 نکته در مورد خلاقیت که تا به حال هیچ کس به شما نگفته است، ترجمة کوشا موسوی، چ دوم، تهران، مروارید.
- کانمل، دنیل، 1401، تفکر سریع و کند، ترجمة فاطمه امیدی، تهران، نوین توسعه.
- کتمول، ادوین ارل، 1398، شرکت خلاقیت، ترجمة شورش بشیری، تهران، میلکان.
- مداحی، جواد و همکاران، 1394، «ماهیت خلاقیت در دیدگاه اسلامی»، اسلام و پژوهشهای تربیتی، سال هفتم، ش2 (14)، ص 5ـ28.
- مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، 1371، تفسیر نمونه، چ دهم، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
- میلر، اف جی پی، 1391، نظریههای برنامه درسی، ترجمة محمود مهرمحمدی، چ نهم، تهران، سمت.
- نلر، جورج. اف، 1369، هنر و علم خلاقیت، ترجمة سیدعلیاصغر مسدد، شیراز، دانشگاه شیراز.
- هاشمی زنور، سیدهساناز، 1387، «قرآن کریم و تربیت انسان خلاق: خلاقیت و نوآوری از دیدگاه قرآن و احادیث»، کوثر، ش 29، ص 69ـ84.
- هاشمى رفسنجانى، اکبرو همکاران، 1383، فرهنگ قرآن، چ دوم، قم، بوستان کتاب.