ماهیت و مفهوم نهادینهسازی از منظر قرآن
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در مواجهه با علوم انساني رايج، سه ديدگاه مشاهده ميشود: گروهي اين علوم را سراسر کفر و بيحاصل ميدانند (ديدگاه انقلابي)؛ برخي معتقد به تعامل با تمدن و فرهنگ و تفکر علوم انساني غرب هستند (ديدگاه اصلاحي و ترميمي)؛ و بعضي هم به مهندسي نوين علوم انساني ميانديشند.
رويکرد دوم، که نگاه رايج اين سالها بوده است، امتيازها و ايرادهايي را در علوم انساني غرب ميبيند و تلاش ميکند با تغييرات روبنايي، از مزاياي آنها استفاده کند و از آسيبهاي آنها به دور باشد. اين رويکرد عملاً بهنوعی التقاط فکري منجر شده است.
اما در رويکرد سوم، نقش علوم انساني رايج بيشتر در موضوعسازی و ايجاد مسئلة جديد و شناخت وضعيت موجود است. در اين ديدگاه، در کنار نقّادي علوم انساني رايج، مباني و پايهها بر اساس منابع اسلامي پيريزي ميشوند و با منابع ديني و مباني اسلامي، قواعد جديد علوم انساني استنتاج ميشوند؛ سپس بر اساس آنها نظريهپردازي شده، و سرانجام نظامسازی ميشوند (کعبی، 1389، ص 14).
در این پژوهش، سعی بر آن است كه از رویکرد سوم استفاده شود؛ چنانكه اين رويكرد مورد تأیید و استفادة اندیشمندان بزرگ اسلامی بوده است.
علامه جوادی آملی در بیان علت اصلی ویژگی و درخشش تفسير المیزان بیان ميدارد:
علامه طباطبائی از مسائلی که در عالم اتفاق میافتاد در خدمت قرآن بهره برد. علامه حادثههای تاریخی را ورق زد؛ مشروطه را تشریح و خواستههای مشروطه را شناسایی کرد؛ جنگ جهانی اول و دوم را شناسایی کرد و پس از فیشبرداری از سؤالهای آن، وارد تفسیر شد. آن سؤالها را به خدمت قرآن عرضه کرد و پاسخ گرفت که المیزان شد (جواديآملي، 1395).
با توجه به اینکه نهادینهسازی یک «برساختة پیچیده» مشتمل بر مبانی، فرایند، نتایج، و پیشفرضهاست و يك مفهوم یا واژة بسیط نیست که با واژگان قرآنی مقایسه شود، برای اجرایی كردن رويكرد سوم، دو گام اساسی قبل از طراحی الگو ضروری است: در گام نخست، باید ماهیت و مفهوم «نهادينهسازي» در ادبيات رايج به خوبی روشن شود تا بتوان با تصویری واقعی، آن را به منابع اسلامی عرضه نمود. ازاینرو، در اين نوشتار برای مشخص كردن چیستی مسئله و مفهوم «نهادینهسازی»، سابقة تاریخی و ریشههای اصلی آن در ادبیات رایج بررسی شده است.
گام بعدی شناسایی و مشخص ساختن مفاهیم مترادف و یا نزدیک به اين مفهوم در قرآن کریم است که به مراتب مشکلتر از گام قبلی است؛ زيرا مقایسة این برساخته (نهادينهسازي) با واژگان قرآنی بدون داشتن پشتوانه و مطالعة عمیق کاری سخت و گاهي غیر ممکن به نظر میرسد. برای رسیدن به این هدف، در انتخاب روش و گامهای مفهومیابی در قرآن، دقت بالایی صورت گرفت که بهصورت خلاصه در روش به آن اشاره میشود.
ماهيت و مفهوم نهادينهسازي در ادبيات رايج
از واژههای «نهاد» و «نهادینهسازی» با توجه به دیدگاههای متفاوت، تعاریف متعددی ارائه شده و این به سبب وجود دیدگاههای متفاوت نسبت به دورة نهادی است. ازاینرو، باید به این نکته توجه داشته باشیم که در بررسی نهادینهسازی، توجه به الگوهای متفاوت و در نظر گرفتن آنها امری ضروری است. با مراجعه به ادبیات مرتبط با این موضوع، بین گروهها و تاریخ وجوه مشابهی وجود دارد، ولی در خصوص جزئیات، اختلافهای زیادی را مشاهده ميكنيم.
نظریة «نهادی در سازمان» با پشت سر گذاشتن دورة رشد سریع در راه ابداع و خلاقیت، وارد مرحلة توسعة آگاهانه شده و تلاشهای زیادی با هدف خودارزیابی و محکم کردن جایگاه این نظریه انجام شده است. نظریهپردازان مشهوری مانند دیمجیو (1988) و زاکر (1987) فعالیتها و تلاشهای خود را در جهت گسترش انواع و گسترة بحثهای نهادی سوق دادهاند. آنها میکوشند مجموعهای از دادهها و آزمونهای جدید را بررسی كنند.
ریچارد اسکات در مقالة خود با عنوان «دورة رشد کامل نظریه نهادی» (The Adolescence of Institutional Theory) با توجه به مطالعات این نظریهپردازان، نظریة «نهادی» را بررسی و تجزیه و تحلیل كرده و با همین هدف، تحقیقات تجربی در این زمینه را دربارة انواع بحثهایی که بهتازگی دربارة رابطة عوامل نهادی با ساختار سازمانی و عملکرد انجام شده بررسی كرده داده است ( اسكات، 1987، ص493 و 2009، ص 215). اسکات در مقالة خود بیان میدارد: ما ادعا نمیکنیم آنچه میگوییم جامع و مانع است، ولی میتوانیم ادعا کنیم که تلاش ما راهی است برای ارائة الگوهای گوناگون به اندیشمندان این رشتة علمی. ایشان بهصورت گذرا، چهار الگوی جامعهشناسی ارائه میدهد که ارائهکنندههای این الگوها هرکدام مدعی هستند که همواره نهاد را در کانون توجه قرار دادهاند (اسكات، 1987 ص493).
الگوی نهادینهسازی فرایندی برای تلفیق ارزشها
یکی از نخستین و مؤثرترین الگوهای نظریة «نهادی» در سازمانها مربوط است به اثر مشهور فیلیپ سلزینك(Philip Selznick) و دانشجویان وی که در این الگو، از آثار میکلز (Michels) و بارنارد (Barnard) استفاده شده است. ایشان ساختار سازمان را بهعنوان یک محمل سازگارپذیر موضوع توجه قرار دادهاند که این محمل در واکنش به ویژگیها، خصوصیتها و تعهدات نیروهای شرکتکننده در سازمان و همچنین با توجه به عوامل اثرگذار و محدودکنندة موجود در محیط خارجی، شکل میگیرد. منظور از «نهادینهسازی» چیزی جز یک فرایند سازگاری با محیط نیست. به عبارت مهمتر، نهادینهسازی یعنی: «تلفیق ارزشها در سطحی بالاتر از الزامات یا شرایط و نوع کاری که در حال انجام شدن است» (سلزینك، 1957ص 17).
سلزینک دو نوع سازمان را از همدیگر متمایز کرد: سازمانی که بیشتر بهصورت ابزار فنی، نوعی وسیله یا ابزار یکبارمصرف است و در مقابل سازمانی که نهادینه میشود، دارای ارزش میگردد و به شکل یک جامعة طبیعی درمیآید که هدف نهایی آن بقای زندگی و ادامة حیات است (اسكات، 1987، ص 494).
به عقیدة سلزینک، سازمانها ابزارهاي فنی هستند و بهگونهای طرحریزی میشوند که برای تأمین هدف بهعنوان وسیله از آنها استفاده ميشود. آنها بر مبنای مفروضات مهندسی ارزیابی و قضاوت ميشوند و قابلمصرف هستند. در مقابل، نهاد اگرچه بهعنوان یک گروه یا نوعی فعالیت در نظر گرفته شود، میتواند تا حدی دارای ویژگیهای مهندسی باشد؛ اما درنهایت، دارای تبلوری طبیعی است و محصول رابطة متقابل با محیط خود است. بهعبارتدیگر، نمایی از آرمانگرایی گروه است که بهراحتی نمیتوان آن را به مصرف رساند (سلزینك، 1957، ص 21-22).
در الگوی سلزینک، بر اهمیت تاریخ تأکید میشود؛ یعنی «تاریخ طبیعی» سیر تکامل یک موجود زنده است که باگذشت زمان، همواره خود را با شرایط در حال تغییر وفق میدهد او بر یک دیدگاه کلنگر و محتوایی تأکید ميكند. طبق اظهار نظر پرو (پرو، 1986ص 157-158)، برای تجزیه و تحلیل نهاد، باید کل سازمان را تجزیه و تحلیل کرد. با در نظر گرفتن ویژگی «انداموار » سازمان، اگر بخواهیم عدالت رعایت شود باید به سازمان در قالب یک کل توجه كنیم. روشن است که فرایندهای خاص بهصورت تفصیلی تجزیه و تحلیل ميشوند؛ ولی زمانی این مجموعه فرایندها دارای معنا میشوند که همگی یکجا و بهصورت کامل مطمحنظر قرار گیرند.
سلزینک با پذیرفتن ریسک مربوط به ساده کردن موضوع (بهجای ارائة یک دیدگاه پیچیده) از این دیدگاه بر «نهادینهسازی» تأکید میکند؛ زیرا نهادینهسازی راهی است برای تلفیق ارزشها، ارائة ارزشهای ذاتی یا درونی به یک ساختار یا فرایند (ساختار یا فرایندی که پیش از نهادینه شدن تنها بهصورت یک ابزار یا وسیله است). با تلفیق ارزشها، فرایند «نهادینهسازی» تقویت و تثبیت میشود؛ یعنی با گذشت زمان ساختار خود را تقویت مینماید و تداوم پیدا میکند (اسكات، 1987ص 494).
سلزینک بهصورتی کاملاً صریح و آشکار، نهادینهسازی را یک فرایند میداند؛ چیزی که در طول زمان، برای سازمان رخ میدهد (سلزینك، 1957، ص 16). او مشاهده کرد که در سازمانهای گوناگون، دامنه یا گسترة نهادینهسازی متفاوت است. (برای مثال، سازمانهایی که دارای هدفهای خاص بودند و از نظر عملیات، بهصورت فنی و تخصصی عمل میکردند، در مقایسه با آنهایی که دارای چنین ویژگیهایی نبودند، کمتر «نهادینه» میشدند.) او در نخستین اثر خود، اثری که بیشتر حالت توصیفی در تشخیص داشت، بر ماهیت ساختارهای تحمیلی بر سازمانها بهصورت کاملاً برنامهریزی نشده و بدون مقصود بر فرایند نهادینهسازی تأکید کرد. (سلزینك، 1957) برعکس، در آخرین اثر خود، که بیشتر حالت هنجاری داشت و از بارنارد (بارنارد، 1938) پیروی میکرد، به مفهوم « تصویب یا تقویم» توجه کرد و بر دیدگاههای اثربخشی توجه كرد که توانسته بودند ارزشهايی مانند «رسالت» یا «مأموریت» سازمان را، که باید نهادینه شوند، تعریف و از آنها دفاع كرد. (سلزینك، 1957). فرایند نهادینهسازی از این دیدگاه مورد توجه قرار گرفت که پیوسته دستخوش طرحریزی آگاهانه و مداخلهگریهای مستمر میشد.
میتوان نتیجه گرفت: دیدگاهی را که سلزینک ارائه کرد بیشتر جنبة تعریف و توصیف دارد. او ورود این فرایند را تعریف و تشریح کرد، ولی نتوانست بهصورتی آشکار، علت وجودی آن را بیان كند. شیوهای که او دربارة نهادینهسازی بدان توجه كرد بهگونهای است که ما را از ارزشهایی آگاه میسازد که با هم تلفیق شدهاند و دربارة شیوهای که این رویدادها رخ میدهند چیزی نمیگوید (اسكات، 1987، ص 495).
الگوی نهادینهسازی فرایندی برای خلق واقعیت
دومین و سومین الگوی نظری بیشتر مدیون آثار پیتر برگر (Peter Berge) است. تخصص برگر در زمینة جامعهشناسی بود. این کار بیشتر بر پایة اصول فلسفی قرار دارد که پدیدهشناسان و آرمانگرایان آلمانی مانند دیلتی و هاسرل (Dilthey and Husserl) ارائه کردند و بر دیدگاههای آلفرد شوتز (Alfred Schutz) مبتني است. کاملترین و اثرگذارترین دیدگاه برگر در خصوص نهادینهسازی را باید در اثری مشاهده نمود که با نویسندة دیگری به نام لاکمن (Luckman) منتشر کرد و پرسش اصلی در این اثر چنين است: ماهیت و منشأ نظم اجتماعی چیست؟ (اسكات، 1987، ص 495).
بحث اصلی این است که نظم اجتماعی بر پایة یک واقعیت مشترک اجتماعی قرار دارد و آن هم به نوبة خود، چیزی جز ساختة دست بشر نیست که در سایة روابط متقابل اجتماعی به وجود میآید. در این دیدگاه، به این واقعیت توجه میشود که مرد یا زن، بهعنوان یک موجود زنده در الگوی فطری با محدودیتها یا عوامل محدودکننده بسیار کمی روبهرو میشوند؛ ولی همین محدودیتها یا عوامل محدودکننده در قالب نظم اجتماعی به وجود میآید. برگر و لاکمن چنین استدلال کردند که این نظم دستاورد مستمر انسان است که در جریان مستمر برونگرایی یا تماس مستمر با خارج به دست میآید (برگر و لاکمن ، 1991، ص 69-70). به عبارت دیگر، نظم اجتماعی در صورت نتیجه فعالیت انسان به دست میآید. اين نظم زمانی به وجود میآید که افراد دست به اقدام بزنند، این اقدام را تفسیر کنند و تفسیر خود را از رویدادها با دیگران در میان بگذارند. این تفسیرها یا بیان خاص دیدگاهها، تلاشی است که افراد در راه طبقهبندی رفتار و قرار دادن آنها در گروههایي انجام ميدهند؛ گروههايي كه موجب ميشوند از عمل متقابل، به روشی مشابه واکنش نشان دهند. «نهادینهسازی» یعنی: تکرار این عملها در طول زمان، و دادن معانی یکسان به وسیلة فرد انجام دهنده و یا افراد دیگر. نهادینهسازی زمانی مطرح میشود که انواع ایفاگران نقش و مجریان عمل، عملیاتی مشابه، همانند و متقابل انجام میدهند. برگر و لاکمن همانند سلزینک بر ضرورت بهکارگیری دیدگاه تاریخی تأکید کردند:
تفسیرهای متقابل در خصوص عمل، در یک دورة تاریخی مشترک به وجود میآید. این تفسیرها نمیتوانند بهصورت آنی به وجود آیند. هر نهادی دارای یک تاریخ است که خود محصول آن تاریخ است. بدون درک فرایند تاریخی، که نهاد به وجود آورده است، نمیتوان آن را درک کرد (برگر و لاکمن ، 1991، ص 71).
همانگونه که برگر و لاکمن توضیح دادند، نهادینهسازی مستلزم گذر از سه مرحله یا سه مقطع زمانی است: «برونگرایی» (externalization)، «عینیتگرایی» (objectivation) و «درونگرایی» (internalization)، ما و همکاران دست به عمل میزنیم (برونگرایی)، ولی هردوی ما این عملیات را بهعنوان یک واقعیت خارجی و جدا از خود تفسیر میكنیم (عینیتگرایی). گذشته از این، ما این دنیای عینی را تبدیل به درونگرایی مینماییم؛ یعنی درصدد برمیآییم ساختار ذهنی از نوع آگاهی را مشخص سازیم (نهادینه شدن) (ودنو، 1984، ص39).
هر لحظه به یک ویژگی خاص از دنیای اجتماعی مربوط میشود. جامعه محصول یا دستاورد انسان است. جامعه یک واقعیت عینی است. انسان یک محصول اجتماعی است. دیدگاه آنها درمجموع، یک معنا را به وجود میآورد: انسان میتواند دنیایی را به وجود آورد و سپس او میتواند آن را بهعنوان چیزی غیر از دستاورد یا محصول انسان، تجربه كند (برگر و لاکمن، 1991، ص 86).
این دیدگاه بسیار عمومی منشأ آثار دانشمندانی مانند زاکر، مایر و روئان قرار گرفت. آنان این دیدگاه را برای تجزیه و تحلیل شکلهای سازمانی ارائه کردند. فرمولهایی که برگر و لاکمن ارائه دادند، تعریفهای قابلمشاهدهاي بودند که این نظریهپردازان بهعنوان مبنای آثار خود از آنها استفاده كردند. به همین دلیل، زاكر بیان کرد که نهادینهسازی از یکسو، یک فرایند و از سوی دیگر، یک متغیر شخصی است (اسكات، 1987ص 496). از دیدگاه ایشان، نهادینهسازی فرایندی است که از يك سو، افراد را (در حال عمل به چیزی که از دیدگاه اجتماعی بهعنوان یک واقعیت تعریف شده است) متحول میسازد، و از سوی دیگر، در هر نقطه از این مرحله، معنای این عمل بهگونهای تعریف میشود که بخشی از واقعیت اجتماعی را تشکیل میدهد. بنابراین، باید اقداماتی را که در فرایند نهادینهسازی انجام میشود بهعنوان اقدامات «عینی» و «برونگرا یا دارای منبع خارجی» به تصوير درآورد (زاكر، 1977، ص 728).
مایر (Meyer) و روئان (Rowan) در مقالة مشهور خود، با عنوان «سازمانهای نهادینهشده: ساختار رسمی به عنوان آداب و رسوم» دربارة سازمانهای نهادینهشده از دیدگاه برگر و لاکمن حمایت کردند و آن را تأیید نمودند.
مقررات نهادینهشده عبارتند از: طبقهبندیهای تعبیهشده در جامعه، ناشی از تغییرهای حاصل از روابط متقابل (برگر و لاکمن ، 1991، ص 71) نهادینهسازی مستلزم فرایندهایی است که در آن فرایندهای اجتماعی در قالب تعهدات یا آنچه در واقع انجام میشود. به صورت عمل و اندیشة اجتماعی و مبتنی بر بستر نظام صورت میگیرد (ماير و روئان ، 1977، ص 341). به نظر میرسد ویژگی مشترک همة تعریفها این است: نهادینهسازی بهعنوان یک «فرایندي اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد که در آن افراد یک تعریف مشترک از واقعیت اجتماعی را میپذیرند؛ مفهومی که اعتبار آن مستقل از دیدگاهها و عملیات شخصی فرد است». ولی فرض بر این است که میتوان «امور را بدانگونه که هستند» و یا «امور را بدانگونه که باید انجام شوند» تعریف كرد (اسكات، 1987ص 496).
این تعریفها جنبة کلیگویی دارد و به ساختار واقعیت اجتماعی مربوط میشود و ازاینرو، چنین فرض میشود که نظم اجتماعی دارای نوعی ثبات است. این تعریفها نمیتواند به پیدایش یک سازمان رسمی خاص بینجامد؛ ولی برگر و همکارانش در اثر بعدی خود، کوشیدند وجوه متمایز و مشخص مجموعهای از باورهای اجتماعی مربوط به پیدایش «نوینگرایی اجتماعی» را مشخص نماید، در اثری که چندان مورد استقبال قرار نگرفت (اسكات، 1987، ص 496).
زاکر نیز همین صدا را منعکس کرد و بر این دیدگاه تأکید نمود که سازمان دارای شکل نهادینهشده است. بنابراين، او بر «شکل نهادینهشدة سازمان» تأکید زیادی كرد (زاكر، 1983، ص 1). با توجه به آثار زاكر، تأکید بر نهادینهسازی بهعنوان یک فرایند همچنان مطرح است. در روش ایشان، یک الگوی منحصربهفرد یا رفتار شخصی یا سازمان مطمحنظر قرار میگرفت و نوع روحیة افراد مورد تأیید بود.
سیستمهای نهادی بهعنوان یک طبقه از عناصر
در دیدگاه سوم از نظریة نهادی بر این موضوع تأکید میشود که سیستمهای اعتقادات نهادینهشده، بهصورت طبقة متمایزی از عناصر درمیآیند که میتوان بر اساس آنها ساختار سازمانی را توضیح داد. گذشتة این بحث به دیدگاه مایر و روئان (1977) برمیگردد. از منظر آنها، نه تنها میتوان شکل سازمانی را به پیچیدگیهای «شبکههای بخردانِ» و فرایندهای مبادله منتسب کرد، بلکه میتوان آنها را به دیدگاه «افسانههای بخردانِ» یا سیستمهای اعتقادی مشترک هم مرتبط دانست. در این دیدگاه، بهجای تأکید بر ویژگیهای سیستم اعتقادات عمومی برگونهای از منابع یا مجموعهای از احکام یا دستورات بیطرفانه و منطقی تأکید میشود که میتوان بهوسیلة آنها هدفهای گوناگون اجتماعی را شناسایی کرد و برای تأمین آنها از روشهای مناسبی که مشروعیت مییابد، استفاده نمود (ماير و روئان، 1977، ص 343). در این دیدگاه، منابعی را نهادینه مینامند که وجود و اثربخشی آنها در معیار و شاخصی قرار دارد که ورای اختیارات سازمان یا فرد مشارکتکننده قرار میگیرند.
در این فرمول جدید، بر نقشی تأکید میشود که ارکان فرهنگی (نمادها، سیستمهای شناختی، باورها و اعتقادات هنجاری) و منبع یا منشأ این عناصر را تشکیل میدهد. عناصر یا ارکان نهادینهشدة عوامل محیطی بر اساس عوامل فنی تعریف میشوند. با گذشت زمان، این تعریف روشنتر میگردد و مفاهیم اعلام میشود. بر همین مبنا، اسکات و مایر «محیط فنی» را اینگونه تعریف کردند: «آنچه در درون آن کالا یا خدمتی در بازار تولید میشود و دادوستد میشود، بهگونهای که سازمانها به سبب اعمال کنترل اثربخش و کارایی در فرایند انجام کارها به انجام صحیح آنها پاداش میدهند» (ميير و اسكات، 1983، ص 140). در این دیدگاه، سازمانها مجموعهای از اعتقادات یا باورهای نهادینهشده را میپذیرند، البته نه بدان سبب که آنها بهصورت «واقعیت» و یا یک فرض مسلم درآمدهاند، بلکه بدان سبب که سازمان با چنین اقدامی به پاداش نیکو دست مییابند (از طریق افزایش مشروعیت، منابع و افزایش توان بقا و ادامة حیات) (ماير و روئان، 1977).
در این دیدگاه، مفهوم «نهادینهسازی» با یک فرایند مشخص و یا متمایز مرتبط نمیشود. بدينروي، تحلیلگران درصدد برآمدند در خصوص انواع فرایندهایی که موجب میشود سازمان ساختار خود را به شیوهای تغییر دهد که با یک الگوی نهادینهشده سازگار گردد، دیدگاههای جدیدی ارائه دهند. بهترین تحلیل و طبقهبندی به وسیلة دیماجيو (DiMaggi) و پاول (Powel) ارائه شد. آنان توانستند بین فرایندهای الزامی یا هنجاری و اختیاری، که منجر به سازگاری میشود، فرق قايل شوند. ولی هیچ یک از این طبقهها با تعریف پیشین در خصوص «نهادینهسازی» مبتنی بر فرایند سازگار نیست؛ یعنی هیچ یک از این دیدگاهها، بر فرایند سازشکاری تأکید نميكنند (اسكات ، 1987، ص 498).
در این دیدگاه، اگرچه به فرایند توجه کمتری كردهاند، ولی به ماهیت سیستمهای اعتقادی توجه بیشتری نمودهاند. مایر و روئان در دیدگاهی که بهصورت رسمی اعلام کردند، دربارة اثرات عمومی ساختار معقول و نهادینهشده نظریههایی ارائه دادند و از این زاویه به موضوع نگاه کردند که گویا فقط همين ساختار وجود دارد. ولی با توجه به تصور یا دیدگاهی که دربارة «افسانههای معقول و بخردانِ» داشتند، در این راه از نمونههای متعدد و گوناگونی استفاده كردند (عقیدة مردم، سیستمهای آموزشی، قوانین، دادگاهها، رشتههای تخصصی، ایدئولوژیها، ساختارهای قانونگذاری، پاداشها و جوایز، سازمانهای صادرکننده گواهینامه، جواز اعطای رتبههای اعتباری مقررات، الزامات و تأییدیههای نهادهای دولتی). آنها به تعدد و گوناگونی سیستمهای ارتباطی و منابع نهادی (نهادینهشده) موجود در جوامع نوین توجه کردند. پس از ظاهر شدن چنین نگرش و دیدگاهی، پژوهشگران بهجای توجه به یک عامل در محیط، به چندین عامل مؤثر در «نهادینهسازی» توجه کردند. (ميير و اسكات، 1983).
نکتة قابلتوجه دیگر در این دیدگاه، آن است که در این دیدگاه، به این واقعیت توجه میشود که در جوامع نوین و دارای کارایی بالا، شکل و منبع باورهای اجتماعی و سایر سیستمهای نمادین نیز - به خودیخود - کارا شدهاند. در این دیدگاه، عرف و سنت به قوانین و مقررات ختم میشوند. حکومتهای ملی، حرفهایها و سیستمهای کارا جایگزین شوراهای سالخوردگان و سایر نهادهای سنتی میشوند. بدینسان در چنین الگویی از نظریه نهادی، به نقش سایر بازیگران مانند جوامع حرفهای و حکومتی (که به زندگی سازمانی شکل میدهند) توجه میشود. در این دیدگاه، با تأکید به جنبههای نمادین عوامل محیطی و سایر منابع، نظریة نهادی توانسته است در سایة احیای فرهنگ، دوباره مطرح شود و در این زمینه نقش مهمی بر عهده گیرد (اسكات، 1987، ص 499).
نهاد بهعنوان یک حوزه متمایز اجتماعی
چهارمین دیدگاه دربارة نهاد، شامل دیدگاهی میشود که قبلاً به آن اشاره شد؛ یعنی ناهمگونی سیستمهای اجتماعی و رابطة آنها با دیدگاه سنتی مبتنی بر نهاد اجتماعی که در جامعهشناسی عمومی قابلمشاهده است. از دیدگاه عرف و سنت، تعریف آن چنين است: مقصود از نهاد اجتماعی یک سیستم نسبتاً بادوام از باورهای اجتماعی و شیوههای عمل سازمانیافته در جامعه است که در زمینههای گوناگون در درون سیستم اجتماعی (مذهب، کار، خانواده و سیاست) انجام میشود. در بیشتر این تعریفهای سنتی، نهاد اجتماعی از این زاویه مطمحنظر قرار میگیرد که از یکسو، سیستمهای نمادین (هنجاری و شناختی)، و از سوی دیگر، سیستمهای رفتاری هستند و بر مسئلة «تداوم و ثبات» بهعنوان یکی از ویژگیهای تعیینکننده تأکید میشود (اسكات، 1987، ص 499). براي مثال، هیوز (Hughes) در بحث بسیار مشهور و اثرگذار خود، اینچنین میگوید:
معمولاً واژة «نهاد» در خصوص ویژگیهایی از زندگی اجتماعی بهکاربرده میشود که دوام آن بیش از نسلهای بیولوژیک است و یا میتوان در برابر تغییرات اجتماعی (که انتظار میرود به هستی آنها پایان دهد) مقاومت كند و به حیات خود ادامه دهد... انسانها دوست دارند مسیر برایشان مشخص شود. تردیدی نیست که سایر حیوانات هم تمایل مشابهی دارند؛ ولی تنها انسان است که تعداد زیادی از شیوههای رفتاری را به نسلهای بعد منتقل میکند؛ و فقط انسان است که برای این نوع رفتار خود دلیلهایی ارائه میدهد و به آنها ارج مینهد و برای قدمت آنها ارزش قايل میشود (هيوز، 1939، ص 183-284).
بحث هرتزلر (Hertzler) دربارة نهادهای اجتماعی نیز اثرهای مهمی بر جای گذاشت. او هنگام بیان این مطلب، بر مضمون و درونمایة این دیدگاه تأکید کرد كه نهادهای جامعه دارای درجة بالایی از ثبات و وظیفه هستند و بهعنوان ابزارهای مهمی از آنها استفاده ميشود که میتوانند تداوم اجتماعی را تضمین كنند. او بر اهمیت جنبههای خارجی ماهیت الگوهای نهادینهشده، که دارای نقشة قدیمی و سرنوشتساز هستند، تأکید زیادی كرد (هرتزلر، 1961، ص 84).
موضوع مهم این واقعیت است كه آنها سازمانیافتهاند؛ یعنی پایگاه محکمی دارند، نظاممند هستند، دارای اساسنامهاند، تأیید شدهاند، و اعمال میشوند و ازاینرو، در تمام شرایط مربوط به نوع عمل یا فعالیتهای جاری، قابل پیشبینی و اثربخش هستند.
فریدلند و الفورد (Friedland and Alfor) بیان كردند که این دیدگاه در خصوص ساختار اجتماعی، که تقریباً به دست فراموشی سپرده شده است، میتواند یک بار دیگر موضوع بحث قرار گیرد و الگوهای جدیدی ارائه دهد. آنها در آغاز بحث خود، بیان داشتند که چنین دیدگاهی از جامعه دربرگیرندة حوزههای اندیشة متفاوت در جامعه، شامل سیستمهای اعتقادی متفاوت میشود. ازاینرو، آنها انواع روابط اجتماعی را سودمند و درست دانستند. گذشته از این، آنها بر این نکته تأکید کردند که باید در بحث نهادها، به جنبة محتوایی هم اندیشید. حوزههای اندیشة متفاوت در برابر نهادها، در رابطه با نظامهای اعتقادی گوناگون مطرح است. برای مثال، دیدگاه مادی منطق سرمایهداری، بر انباشت ثروت و فعالیت انسانی و تبدیل آن به یکقلم کالا مبتني است. در خصوص حکومت، با استفاده از سلسلهمراتب سازمانی و قانونی، میکوشند برای فعالیتهای انسانی نظم قايل شوند و آنها را توجیه كنند. در این دیدگاه، خانواده یک جامعه است و موضوع انگیزة مربوط به فعالیت انسانی مطرح میشود که فرد نسبت به اعضا و رفاه آنها وفاداری بدون قید و شرط دارد (اسكات، 1987، ص 500).
فریدلند و الفورد در نخستین بحثهایی خود، فرض مربوط به انسجام نهادها و یکپارچگی هنجاری یا الزامی را (همان فرضی که بيشتر در رابطه با الگوهای کارکردی یا مبتنی بر عمل مطرح میشود) مستثنا کردند. آنها بر این باور بودند که بین اجزای نهادها هیچگونه هماهنگی وجود ندارد. گذشته از این، در این باره که در یک جامعه برای انجام چنین فعالیتهایی چه اعتقاداتی باید وجود داشته باشد نیز توافق نظر وجود ندارد. هر نوع فعالیتی دارای چندین معناست و هر یک از آنها با توجه به تعریفی که از نهاد خود دارند و با توجه به نوع تقاضا معنا میشود. برخی از مهمترین برخوردها بین گروهها، سازمانها و طبقات، دربارة نوع رابطهای است که بین نهادها وجود دارد. بر همین اساس، منطق فعالیتهای هر نهاد دارای نظم میشود و خطمشی افرادی را که در این طبقات قرار میگیرند، مشخص میسازد. آیا بازار و یا دولت باید مقررات مربوط به تأمین مسکن و بهداشت را تدوین نماید؟ آیا کنترل سیستم آموزشی باید در دست خانواده، کلیسا و یا دولت باشد؟ آیا مقررات مربوط به تولید مجدد باید بهوسیلة دولت، خانواده یا کلیسا تحلیل شود؟ (اسكات، 1987، ص 500).
برای بحث در خصوص این دیدگاه، باید به محتوا توجه بیشتری کرد تا بتوان بدان وسیله، رفتارها و اعتقادات محکم و موجود در حوزههای گوناگون یک نهاد را بررسی نمود و برای کامل کردن فعالیتهای کنونی، که در سطح سازمانی تجزیه و تحلیل ميشوند، بايد اقدام به تجزیه و تحلیل در سطح اجتماعی كرد.
اسكات در جمعبندي خود از اين چهار الگو، ميگويد: با توجه به چهار الگوی بحث دربارة نظریه «نهاد»، باید این موضوع روشن شده باشد که با وجود درونمایهها یا مضمونهای اصلی، که همواره مطمحنظر تحلیلگران قرار میگیرد، در زمان کنونی گونههای متعددی از نظریههای نهادی در خصوص سازمانها وجود دارد. هنگامیکه یک نفر اعلام میکند نهادی را ترسیم و تحلیل ميكند، پرسش بعدی باید بدینگونه مطرح شود: با استفاده از کدام الگو؟ (اسكات، 1987، ص 501). در جدول ذیل، خلاصهای از الگوهاي چهارگانة نظریة «نهادي» ارائه شده است:
نظريه نظریهپرداز خلاصه نظريه
تلفیق ارزشها
فیلیپ سلزينگ انسان میتواند دنیایی را به وجود آورد، سپس آن را بهعنوان چیزی غیر از دستاورد یا محصول انسان، تجربه كند
خلق واقعیت
پیتر برگر افراد یک تعریف مشترک از واقعیت اجتماعی را میپذیرند مفهومی که اعتبار آن مستقل از دیدگاهها و عملیات شخصی فرد است
یک طبقه از عناصر
مایر و روئان سازمانها مجموعهای از اعتقادات یا باورهای نهادینهشده را میپذیرند، البته نه بدان سبب که آنها بهصورت «واقعیت» و یا یک فرض مسلم درآمدهاند، بلکه بدان سبب که سازمان با چنین اقدامی به پاداش نیکو دست مییابد.
يك حوزه متمايز اجتماعي هیوز مقصود از «نهاد اجتماعی» یک سیستم نسبتاً بادوام از باورهای اجتماعی و شیوههای عمل سازمانیافته در جامعه است که در زمینههای گوناگون در درون سیستم اجتماعی (مذهب، کار، خانواده و سیاست) انجام میشود.
جدول 1: خلاصه الگوهاي چهارگانة نظرية نهادي
نکتة کانونی در تمام چهار الگوي بیانشده، که میتواند نقطة اشتراک همه آنها باشد، عبارت است از: معنا و مفهوم «نهادینهسازی» که تقریباً برایند همة آنها عبارت است از ایجاد، تداوم، ماندگاری و تثبیت، حال چه خلق ارزش یا واقعیت باشد و یا طبقهای از عناصر و یا یک حوزه، اجتماعی متمایز.
آنچه بهعنوان مسئلة اصلی این بخش میتوان از آن نام برد عبارت است از: تبيين معنا و مفهوم «نهادینهسازی»، به عبارت دیگر، يكي از مسائل مهمی که باید در مطالعات اسلامي به دنبال پاسخگویی به آن باشيم، در پاسخ به سؤالهاي ذيل نهفته است:
واژگان و يا مفاهيم متناسب با مفهوم نهادینهسازی در قرآن چيست؟
با توجه به مفهومشناسي قرآني، تعريف «نهادينهسازي» چيست؟
مفهوم و ماهيت «نهادینهسازی» از منظر قرآن
بعد از مشخص شدن ماهیت و مفهوم «نهادینهسازی» در ادبیات رایج، بررسی ماهیت و مفهوم آن در ادبیات قرآنی مرحله بعدی از این تحقیق است. برای رسیدن به این هدف، چند گام اساسی برداشته شد که در ذیل، به آنها اشاره میشود:
انتخاب کلیدواژه محوري
استفاده از کلیدواژه یکی از متداولترین روشها در مطالعات قرآنی است؛ چنان كه پایه و اساس بعضی از روشهای تحقیق بر همین مبنا قرار داده شده است؛ مانند «روش تحقیق موضوعی در قرآن» که مبنای اصلی آن استفاده از کلیدواژههاست (لسانیفشارکی 1393). در این تحقیق، شروع کار بر مبنای همین روش قرار داده شده است.
در اين تحقيق، برای مفهومشناسی و معادلشناسی مؤلفههای اصلی «نهادینهسازی» در ادبیات دینی و قرآنی، با توجه به اینکه در ادبیات قرآنی، واژهای مترادف با مفهوم «نهادینهسازی» یافت نشد، با انجام مصاحبهها و جمعآوری نظر خبرگان و مراجعة مداوم به متون، واژههای مترادف و هممعنا با «نهادینهسازی» و گامهای اصلی آن جمعآوری گرديد كه بعد از عرضه به استادان راهنما و مشاور، 20 واژه (ابداء، استقامت، انتشار، بصيرت، انذار، تأکید، تبشیر، تبلیغ، تثبیت، تدبر، تذکر، تربیت، تزکیه، تعلیم، تلاوت، جعل، سکینه، شدت، مستقر و یقین) مرتبط با نهادینهسازی و گامهای آن شناسایی شد. با مشورت استادان 10 واژه از آن در قالب پرسشنامه (1) برای پیدا کردن رتبة نزدیکی هرکدام از واژگان به مفهوم «نهادینهسازی» انتخاب شد، و مجموع 20 واژه با هم به منظور پیدا کردن جایگاه نسبی هر واژه در فرایند و یا گامهای آن در پرسشنامه (2) در نظر گرفته شد. ازاینرو، آزمون خبرگی در قالب دو پرسشنامه طراحی گرديد تا واژههای نزدیک به مفهوم «نهادینهسازی» و گامهای اصلی آن مشخص شود.
با توجه به تخصصی بودن پرسشنامه، در انتخاب خبرگان با وسواس و دقت فراوان، سعی شد آنان دارای ویژگیهای ذيل باشند:
- همة خبرگان دارای تحصیلات حوزوی در سطوح بالا باشند.
- خبرگان علاوه بر تخصص حوزوی، در یکی از رشتههای مرتبط، دارای تخصص بالایی باشند. ازاینرو، 35 تن از پاسخگویان در رشتة تخصصی خود، دارای مدرک دکترا و یک تن دارای مدرک فوقلیسانس بود.
- سعی شد از میان خبرگان افرادی انتخاب شوند که مطالعات قرآنی بیشتری دارند؛ مثلاً، دو تن از خبرگان محترم حافظ کل قرآن بودند.
- دو نفر از خبرگان در میان حوزویان مشهور به اجتهاد هستند (آيةالله رجبي و آيةالله فياضي) که از این بزرگواران بهصورت شفاهی مصاحبه گرفته شد.
- تعدادی از خبرگان محترم در مصاحبه و یا در پرسشنامه، پیشنهادهایی ارائه دادند که کمکهای شایانی به محقق كرد.
- محقق تمام پرسشنامهها را بهصورت حضوري به خبرگان تحویل ميداد. مزیت این اقدام آن بود که با مشاهدة حضوري در بیشتر اوقات، توضیحات ارائه شده به خبرگان عامل ایجاد انگیزه ميشد و به انتخاب خبرگان بعدي (روش گلوله برفي) بهصورت هدفمند کمک شایانی میکرد. تعداد 40 پرسشنامه بین خبرگان توزیع شد كه از این تعداد 36 پرسشنامه برگشت داده شد. علاوه بر پرسشنامه، با تعدادی از خبرگان با توجه به تخصص آنها مصاحبه نیز انجام شد. در جدول 2 و نمودار 1 فراوانی خبرگان از حیث تخصص نشان داده شده است.
مديريت علوم قرآني و تفسير علوم تربيتي فلسفه و کلام جامعهشناسي روانشناسي
24 4 2 4 3 1
جدول 2: فراوانی خبرگان از حیث تخصص
نتایج حاصل از پرسشنامة 1 نشانگر آن است که واژة «تثبیت» از نظر خبرگان، بیشترین قرابت را با مفهوم «نهادینهسازی» دارد. همچنان که در جدول 3 مشاهده میشود، شش واژة انتخابی از یک تا شش رتبهبندی شدند که در آن 22 تن از خبرگان واژة «تثبیت» را در رتبة یک امتیازبندی نمودند.
جدول 3: رتبهبندیهای حاصل از پرسشنامه
در ادامه، چنان که در جدول 4 قابل مشاهده است، امتیازبندی با اعمال ضرایب ارزشگذاری شده انجام گرديده که حاصل جمع امتیازات هرکدام از واژگان قابلمشاهده است. براي مثال، واژة تثبیت در مجموع 180 امتیاز کسب کرد.
جدول 3-4: امتیازبندی با اعمال ضرایب ارزشگذاری شده
نمودار 1: نمودار ستونی تجميع امتيازات
کلیدواژة اصلی يعني «تثبيت»و تمام 19 کلیدواژة دیگر و همچنين ديگر کلیدواژههای كه توسط خبرگان محترم پيشنهاد داده شده بود در قرآن بررسی گرديد.
بررسي کلیدواژه محوري
در پایان این مرحله، کلیدواژة «تثبیت» بهصورت جداگانه در دو كتاب تفسیر نمونه و فرهنگ قرآن در «کتابخانه الکترونیک نور» بررسی شد. چنانكه در شکلهای 1 و 2 ملاحظه میشود، تعداد كدهای استخراج شده از فرهنگ قرآن 40 كد و كدهای استخراج شده از تفسیر نمونه 22 نمونه است.
شكل 1: نماي از كدهاي مستخرج از فرهنگ قرآن
شكل 2: نماي از كدهاي مستخرج از تفسير نمونه
بارگذاري كدها بر روي نرمافزار
تمام 62 كد استخراج شده از دو کتاب فرهنگ قرآن و تفسیر نمونه به انضمام كدهاي استخراج شده از 19 کلیدواژة دیگر، كه در پرسشنامه موجودند، همچنین كدها و کلیدواژههای استخراجشده از مصاحبهها و پیشنهادهاي خبرگان با استفاده از نرمافزار «اطلسی تي آي» بر روی متن قرآن شریف بارگذاری شد که مجموع آنها به 179 كد رسید؛ چنانکه در شکل 3 نشان داده شده است. كدهای مذکور با رنگهای آبی (مستخرج از مصاحبه و پیشنهاد خبرگان محترم)، صورتي (كدهای استخراجشده از فرهنگ قرآن و تفسیر نمونه) و قهوهای (كدهای پیشنهادی آیةالله فیاضي) مشخص شد تا در ادامة بررسی، بر روي کل قرآن کریم، بهواسطة پشتوانة خبرگی مورد توجه باشد. تمام این كدها برایند نظر خبرگان و رجوع به دو کتاب مزبور است. ازاینرو، دارای پشتوانهاي قوی است. میتوان ادعا کرد كه چارچوب اصلی کار نیز بر روي همين 179 كدبسته شده و تلاش محقق بر این بوده است كه در طول مطالعة قرآن کریم، آنها را در نظر بگيرد.
شكل 3: نمایی از كدهاي اوليه و ویژگیهای آنها در نرمافزار «اطلس تی آي»
شروع كدگذاری با مطالعه كل قرآن
در این مرحله، برای اتقان کار و همچنین بنا بر توصیة استادان محترم، شروع به مطالعه کل قرآن شد، هرچند بنا بر روش تحقیق موضوعی در قرآن، تا همین مرحله محقق میتوانست به جمعبندی و ارائة الگو بپردازد، اما با مطالعة انجام شده پیشبینی میشد که چهبسا بسیاری از برداشتها و سیاقها مغفول واقع شود که این امر از پیشنهادهای خبرگان محترم کاملاً مشهود بود. ازاینرو، محقق با استعانت از خداوند تبارکوتعالی، شروع به مطالعة کل قرآن از اول تا انتها نمود که حاصل این مطالعه، استخراج بيش از 697 كد شد كه در شکل 4 نشان دادهشده است.
شكل 4: نمایی از كدهاي مستخرج از مطالعة كل قرآن در نرمافزار «اطلس تی آي»
ویژگی این بخش از مطالعات در اين است که علاوه بر دو کتاب تفسیر نمونه و فرهنگ قرآن به تفسیر المیزان نیز مراجعه شده است که با عنوان «یادداشتها» بر روي رمزها و «كوتيشنها» (كوتيشن(Quotations) نقل قولي است که رمز و يا برداشتي به آن نسبت داده شده است و میتواند شامل یک يا چند آیه و یا اسنادی از تفسیر المیزان، تفسیر نمونه، يا فرهنگ قرآن باشد. (نقلقولها) در متن نرمافزار مشخص شدند که در شكل 5 قابل مشاهده است):
شكل5: نمایی از چگونگی استفاده از تفاسیر برای روي كدها و كتيشنها
ويژگيهاي ماهيت نهادينهسازي از منظر قرآن
برای تبیین مفهوم «نهادینهسازی» از منظر قرآن و ارائه تعریفی مشخص از آن، ميتوان از نتایج حاصل از پرسشنامة «آزمون خبرگی» بهعنوان شروع كار استفاده كرد؛ بدین معنا که «نهادینهسازی» داراي برخي مؤلفههاي اصلي است که میتوان از کنار هم قرار دادن آنها به تعريفي مشخص رسید؛ عبارتاند از جملة آنهاست:
«تثبیت»؛ مفهوم کلیدی نهادینهسازی
فرایندی بودن نهادینهسازی: نتایج حاصل از پرسشنامة دوم آزمون خبرهای (مراحل اصلی و گامهای هر مرحله از نهادینهسازی از منظر قرآن) نشانگر این مطلب است كه تمام خبرگان بر فرایندی بودن نهادینهسازی تأکید دارند (نتایج حاصل از پرسشنامة دوم آزمودن خبرگی).
پس تا بدینجا، میتوان گفت: نهادینهسازی از منظر قرآن، «فرایندی است برای تثبیت» با پایه قرار دادن این دو مؤلفة اصلي و رجوع به رمزهای استخراج شده از متن قرآن میتوان مؤلفههاي دیگر تعریف را استخراج كرد که در ادامه، به آنها اشاره میشود.
نتیجة حاصل از بررسی آیات دربارة ماهيت نهادینهسازی، بیانگر این مطلب مهم است كه نهادینهسازی از منظر قرآنی به صورت يك در پیوستار قابل تبيين است. در اين پيوستار، همواره برای نهادینهسازی ارزشها، باید به نقطة مقابل آن، يعني چگونگی عملکرد رقبا و دشمنان برای نهادینهسازی ضد ارزشها توجه شود. به عبارت دیگر، نمیتوان بدون توجه به عملکرد جبهة مقابل، فرایند تثبیت ارزشها را طي نمود. ازاینرو، ميتوان نهادینهسازی را در قالب يک پيوستار در نظر گرفت که يک سمت پيوستار عبارت است از: نهادينه شدن ارزشهاي الهي که در قالب نهادينه شدن «ايمان» قابل تصور است، و يک سمت ديگر اين پيوستار ميتواند نهادينه شدن ارزشهاي شيطاني باشد که در قالب نهادينه شدن «کفر» قابل تصور است. این پیوستار دارای ویژگیهای برجستهای است که در نمودار 2 قابل مشاهده است. كه در ادامه، به آنها اشاره میشود:
نمودار 2: ویژگیهای پیوستار نهادینهسازی
مثبت و منفی بودن پیوستار
يکي از موضوعاتي که ميتوان بهعنوان منطق حاکم بر قرآن از آن نام برد، عبارت است از: بيان تقابلها و تضادها در کنار همديگر؛ مثل تقابل حق و باطل، و يا مؤمن و کافر، و يا پاداشها و کيفرها که اين منطق درسهاي فراواني با خود به همراه دارد. حال با توجه به هدف اين تحقيق، ميتوان از اين موضوعات براي بيان يک فرايند و تحليل نهادینهسازی استفاده كرد. ازاينرو، ميتوان گفت: همچنان که در نمودار 3 قابل مشاهده است، نهادینهسازی از منظر قرآن میتواند داراي بعد منفي و مثبت باشد كه در کنار همديگر قابل تشريح هستند که یک سر آن حرکت در جهت نهادینه شدن ایمان و مستحکم شدن نهاد ایمان است، و سر دیگر آن در جهت نهادینه شدن کفر و محکمتر شدن نهاد کفر است. ویژگی منحصر به فرد این نگاه آن است که همة کارگزاران نهادینهسازی و افرادی که در فرایند نهادینهسازی قرار میگیرند، همواره مکلف به انتخاب و رصد جایگاه خود در پیوستار هستند، و سؤال جدی که باید به آن جواب بدهند این است که آیا ما در جهت نهادینه شدن ارزشهای اسلامی، گام برمیداریم يا در جهت نهادینهسازی ارزشهای شیطانی؟ حال با عنايت به اين مطلب، ميتوان در دستيابي به هدف اين تحقيق از آنها کمک گرفت. به عبارت دیگر، اگر ما به اهداف و استلزامات و نتايج نهادینهسازی منفي آگاهي داشته باشيم و يا به راههايي که شياطين براي نهادینهسازی از آن استفاده ميکند آشنايي داشته باشيم، بهتر ميتوانيم براي تحقق نهادینهسازی مثبت و الهي گام برداريم.
با بررسی و مطالعة قرآن کریم، قريب 35 نقلقول با ویژگی بیان تقابلگونة حق و باطل، مؤمن و کافر، و يا پاداشها و کيفرها در کنار همدیگر احصا شد که به چند نمونة از آنها اشاره میشود. براي مثال، آيات دوم تا هفتم سورة مبارکة بقره ابتدا از ايمان و اثرات نهادينه شدن آن سخن به ميان ميآورد و در ادامه، از کفر و آثار نهادينه شدن آن سخن ميگويد.
«اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ وَ اَلَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ِانَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ خَتَمَ اَللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ».
(پرهیزگاران) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان میآورند، و نماز را برپا میدارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند. و آنان که به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده ایمان میآورند، و به رستاخیز یقین دارند. آنان بر طریق هدایت پروردگارشاناند؛ و آنان رستگارند.کسانی که کافر شدند، برای آنان تفاوتي نمیکند که آنان را (از عذاب الهی) بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد. خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهایشان پردهای افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنهاست.
و یا در آیة 67 سورة مبارکة نساء، در این مقایسه، جایگاه افراد مؤمن و كافر در جبهه الهی و طاغوتي مشخص میشود:
«اَلَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اَللّهِ وَ اَلَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اَلطّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ اَلشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ اَلشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً»؛
کسانی که ایماندارند در راه خدا پیکار میکنند و آنها که کافرند در راه طاغوت [= بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان پیکار کنید (و از آنها نهراسید!)؛ زیرا نقشة شیطان (همانند قدرتش) ضعیف است.
سير صعود (اعتلا) و سقوط (انحطاط) در پيوستار
در پیوستار نهادینهسازی از منظر قرآن، بُعد مثبت آن را ميتوان در سه مرتبة «ديانت» (مسلمين، مؤمنين و محسنين) در نظر گرفت كه سير صعودي دارد. آخرین مرتبة نهادینه شدن ارزشها در معصومان است که مخصوص بندگان خاص خداوند است. اين مرتبه از تثبیت ارزشها عنایتی است از جانب خداوند نسبت به بندگان خاص خود «وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً» (الإسراء: 74) برخي مفسران معتقدند: مقصود از «تثبيت»، عصمت افاضه شده از جانب خداوند است (طباطبائي، 1390، ج 13، ص 173).
کارگزاران نهادینهسازی همچنان که در نمودار 3 مشهود است، در سه مرتبة اول سعی میکنند با تثبيت الزامات مربوط به آن مرحله، مقدمات ارتقای سطح دیانت بهمراتب بالاتر را فراهم سازند و همچنين سعي مينمايند مخاطبان غیرمسلمان را به درجات بالاتر هدايت نمايند تا وارد سير صعودي شده، مراتب را تا رسيدن به قرب الهي ادامه دهند.
در مقابل نيز سير سقوطي پيوستار قرار دارد كه شياطين انس و جن (كارگزاران نهادینهسازی كفر) در تلاش هستند با رخنه در مراتب ايمان مخاطبان، آنها را به درجات پايينتر برده و بهسوی انحطاط و كفر و نابودي بكشانند، كه اين افراد همچنان که در نمودار 3 مشهود است، در دو گروه «ضالين» و «مغضوب عليهم» قابل تقسيم هستند.
امكان حفظ و تثبيت ايمان تا آخر عمر
یکی از ویژگیهای پیوستار نهادینهسازی از منظر قرآن، امکان تثبیت و نگهداری آن در طولانی مدت است. از منظر قرآن، امکان حفظ و تثبیت ارزشها تا آخر عمر وجود دارد. در قرآن به این نکته اشاره شده است که پيوسته به ياد خدا بودن و خداترسي عامل ماندن در اسلام تا هنگام مرگ است.
«يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّقُوا اَللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (آلعمران: 102).
ای کسانی که ایمان آوردهاید، آنگونه که حق تقوا و پرهیزگاری است، از خدا بپرهیزید! و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید! باید گوهر ایمان را تا پایان عمر حفظ کنید.
امکان تزلزل ايمان بعد از تثبيت
یکی دیگر از ویژگیهایی که در پیوستار نهادینهسازی از منظر قرآن قابل تبیین است، امکان تزلزل بعد از تثبیت است که آیات ذيل به آن اشاره دارد: (14 نقل قول)
«رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ اَلْوَهّابُ (آلعمران: 8)؛
(راسخانِ در علم، میگویند:) پروردگارا، دلهایمان را بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای!
«يا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ اَلَّذِينَ أُوتُوا اَلْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ كافِرِينَ (آلعمران: 100)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از گروهی از اهل کتاب، (که کارشان نفاقافکنی و شعلهور ساختنِ آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمیگردانند.
تضاد حق و باطل در پيوستار
چنانكه در پیوستار نهادینهسازی بیان شد، سمت مثبت پیوستار حرکت به سمت نهادینه شدن ایمان است، و سمت منفی آن حرکت به سمت نهادینه شدن کفر. ازاینرو، شناسایی منشأ و خاستگاه اصلی ایمان و کفر یکی از نکات کلیدی و مهم است که قرآن کریم در آیات ذیل، ریشه ایمان را تبعیت از حق، و ریشة کفر را تبعیت از باطل بیان میدارد، كه اين دو در تضاد كامل هستند و قابلجمع نیستند:
«ذلِكَ بِأَنَّ اَلَّذِينَ كَفَرُوا اِتَّبَعُوا اَلْباطِلَ وَ أَنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا اِتَّبَعُوا اَلْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اَللّهُ لِلنّاسِ أَمْثالَهُمْ» (محمد: 3)؛ این به خاطر آن است که کافران از باطل پیروی کردند، و مؤمنان از حقّی که از سوی پروردگارشان بود تبعیّت نمودند. اینگونه خداوند برای مردم مثلهای (زندگی) آنان را بیان میکند!
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اَللّهِ إِلَيْكُمْ فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اَللّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اَللّهُ لايَهْدِي اَلْقَوْمَ اَلْفاسِقِينَ (صف: 5)؛
به یاد آورید هنگامی را که موسی به قومش گفت: ای قوم من؛ چرا مرا آزار میدهید، با اینکه میدانید من فرستادة خدا بهسوی شما هستم؟! هنگامیکه آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت؛ و خدا فاسقان را هدایت نمیکند.
نتيجهگيري
با در کنار هم قرار دادن مباحث مطرح شده در اين مقاله، میتوان «نهادینهسازی» را از منظر قرآن اینگونه تعریف كرد: «نهادینهسازی از منظر قرآن، فرایندی است پیوستارگونه که میتواند مثبت (رو به اعتلا) یا منفی (رو به انحطاط) باشد. جهت اعتلاي آن براي كساني است كه درصدد تثبیت ایمان، و جهت انحطاط آن براي كساني است كه درصدد تثبیت کفر هستند».
یکی از نتایج این تحقیق تفاوت مفهوم «نهادینهسازی» در نگاه قرآن و یافتههای علمی است. در ادبیات غرب، مفهوم «نهادینهسازی» اشاره به فرایندی دارد که کارگزاران از آن برای تثبیت و تعمیق ارزشهای منظور خودشان اقدام ميكنند. اما از نگاه قرآن، فرایند «نهادینهسازی» در یک پیوستار مشاهده میشود و دارای بعد مثبت و منفی است. بهعبارتدیگر، از منظر قرآن، کارگزاران نهادینهسازی باید همواره به این نکته اساسی توجه داشته باشند كه در كدام سمت پيوستار حركت ميكنند. در پیوستار نهادینهسازی از منظر قرآن، بُعد مثبت آن را ميتوان در سه مرتبة ديانت (مسلمين، مؤمنين و محسنين) در نظر گرفت كه سير صعودي دارد و کارگزاران نهادینهسازی - همچنان که در الگو قابل مشاهده است - در سه مرتبة اول سعی میکنند با تثبيت الزامات مربوط به آن (اجزاي اصلي فرهنگ مطلوب اسلامي) مقدمات ارتقای سطح دیانت به مراتب بالاتر را فراهم کنند و همچنين سعي ميكنند مخاطبان غیرمسلمان را به درجات بالاتر هدايت كنند تا وارد سير صعودي شده، و مراتب را تا رسيدن به قرب الهي ادامه دهند. در مقابل نيز سير سقوطي پيوستار قرار دارد كه شياطين انس و جن (كارگزاران نهادینهسازی كفر) در تلاش هستند با رخنه در مراتب ايمان مخاطبان، آنها را به درجات پايينتر برده، بهسوی انحطاط و كفر و نابودي بكشانند.
- جوادی آملی, عبدالله، 1395، سى و ششمین سالگرد ارتحال علامه طباطبایي، چهاردهمین همایش اساتید تفسیر حوزه قم، دارالقرآن علامه طباطبایی.
- طباطبایی محمدحسین،1390، المیزان في تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
- کعبی، عباس، 1389، گفتوگو با آیتالله کعبی در مبانی فلسفی علوم انسانی، گفتوگوها. قم، دبيرخانه همايش مباني فلسفي علوم انساني مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- لسانیفشارکی محمدعلی و همكاران، 1393، روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم، قم، بوستان کتاب.
- Barnard, C. I. 1938. The Functions of the Executive. Harvard University Press.
- Berger, P. L. & T. Luckmann. 1991. The Social Construction of Reality: A Treatise in the Sociology of Knowledge. Penguin Adult.
- Hertzler, J. O. 1961. American social institutions: a sociological analysis. Allyn and Bacon.
- Hughes, E. C. 1939. Institutions. In An Outline of the Principles of Sociology, ed. R. E. Park, 283-346.: New York: Barnes & Noble.
- Meyer, J. W. & B. Rowan (1977) Institutionalized Organizations: Formal Structure as Myth and Ceremony. American Journal of Sociology, 83, 340-363.
- Meyer, J. W. & W. R. Scott. 1983. Organizational environments: ritual and rationality. Sage.
- Perrow, C. 1986. Complex Organizations: A Critical Essay. McGraw-Hill Companies,Incorporated.
- Scott, W. R. 1987 The Adolescence of Institutional Theory. Administrative Science Quarterly, 32, 493-511.
- (2009)The Adolescence of Institutional Theory. In Theories of Organization, ed. H. L. Tosi, 215-232. SAGE Publications.
- Selznick, P. 1949. TVA and the grass roots; a study in the sociology of formal organization. Berkeley,: Univ. of California Press.
- Selznick, P. 1957. Leadership in Administration a Sociological Interpretation.
- Wuthnow, R. 1984. Cultural analysis: the work of Peter L. Berger, Mary Douglas, Michel Foucault, and Jürgen Habermas. Routledge & Kegan Paul.
- Zucker, L. G. 1977 The Role of Institutionalization in Cultural Persistence. American Sociological Review, 42, 726-743.
- Zucker, L. G. 1983 Organizations as institutions. Research in the Sociology of Organizations, 2, 1-47.