جایگاه سرمایهی فکری و نقش انسان در آن از منظر اسلام
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
در مديريت سنتي، سرمايهها (capitals) به امور فيزيکي و مادي (material)، مانند ساختمان، کارخانهجات، پول و امکاناتي که در فرايند توليد نقش داشتند، خلاصه ميشد و عمده تلاش مديران نيز استفادة بهينه از همين امور بود. اما با ابتکار مديريت دانش (knowledge management)، مفهوم «سرمايه» گسترش يافت و سرماية فکري (intellectual) به جمع سرمايههاي قبلي نه تنها افزوده شد، بلکه اهميت و جايگاه مهمتر و ويژه را به خود اختصاص داد. امروزه اهميت سرماية فکري براي يک سازمان نه تنها از اين نظر مهم است که فينفسه اعتبار و ارزش ايجاد نموده و به سازمان اعتبار و ارزش ميبخشد، بلکه در واقع، سرماية فکري بر ساير داراييها و سرمايههاي سازمان، تأثير مثبت و مضاعف ميگذارد و از مزاياي قابل توجهي برخوردارند، به گونهاي که اگر براي مديريت آنها طرح و برنامهاي نباشد نه تنها سازمانها خودِ اين سرمايه را از دست ميدهند، بلکه در تأمين سرمايههاي فيزيکي و مادي نيز با شکست مواجه ميشوند. بدينروي، ميتوان گفت: به همان ميزان که وجود سرماية فکري براي يک سازمان مهم است، به موازات آن، فقدان سرماية فكري و استفاده نكردن از آن خسارتهاي جبرانناپذيري بر سازمان و سرمايههاي فيزيکي و مادي آن نيز خواهد گذاشت.
براي نمونه، پيتر دراکر معتقد است که در جامعة پساسرمايهداري، دانش جانشين ابزار، سرمايه، مواد اوليه و نيروي کار جسماني در فعاليتهاي تجاري خواهد شد. به عبارت ديگر، در آينده، مزيت نسبي يک سازمان وابسته به حجم سرمايههاي فيزيکي مانند زمين، تجهيزات يا امکانات توليدي نخواهد بود و خلق ارزش در سازمانها از طريق داراييهاي ناملموس، که به آن «سرماية فکري»، ميگوييم حاصل ميشود (احمديان و قرباني، 1392).
پيشينة تحقيق دربارة سرماية فکري، به نحوي با مديريت دانش گره خورده است. از اين نظر ميتوان گفت: سرماية فکري عصارهاي از مديريت دانش بهشمار ميرود که به صورت مستقل کمتر توجه دانشمندان را برانگيخته است. شايد به همين سبب بوده که برخي از پژوهشگران در تعريف «سرماية فکري»، اصطلاح «دانش مفيد بستهبندي شده» (packaged useful knowledge) را بهکار گرفتهاند (زاهدي و لطفيزاده، 1386). اصطلاح «سرماية فکري» را نخستين بار جان کنت گالبرايتدر در 9196 مطرح کرد و پس از وي، محققان ديگر در بسط اين اصطلاح، تلاش نمودند.
سرماية فکري و مديريت دانش در ميان پژوهشگران جوامع اسلامي، با استقبال مواجه گرديده است. ترجمه و تأليف کتابها و مقالات متعدد، برگزاري همايش، تشکيل انجمن، ايجاد پارکهاي علم و فناوري، همگي نشان از استقبال دانش و سرماية فکري در جوامع اسلامي دارد. اما با توجه به ظرفيتي که در منابع اسلامي نسبت به سرماية فکري به طور خاص و مديريت دانش به صورت عام وجود دارد، دانشمندان مسلمان به تجزيه و تحليل مديريت دانش و سرمايه فکري با نگاه اسلامي و بومي توجه شايسته و بايستهاي ننموده، به الگوسازي و استنباط آن از منابع اسلامي کمتر اقدام کردهاند. با مراجعه به منابع اسلامي، ميتوان دريافت که دانش و سرماية فکري در منابع اسلامي از همان اوايل ظهور اسلام مورد اهميت و تأکيد بوده، امتيازات و برتريهاي آن نسبت به سرماية فيزيکي و مادي نيز مورد توجه واقع شده است. براي نمونه، در خصوص حضرت سليمان، آمده است که او بين سه چيز (مال، حکومت و دانش)، مخير شد؛ اما او دانش را برگزيد؛ آنگاه حکومت و مال نيز به دنبال اختيار دانش، به حضرت سليمان، اعطا گرديد (نهجالفصاحه، 1385، ص476). همچنين امام علي، در وصف تفکر ميفرمايند: «طُولُ الْفِكْرِ يَحْمَدُ الْعَوَاقِبَ وَ يُصْلِحُ الْأُمُور»؛ انديشيدن بسيار (هنگام اقدام به كارها) پايان هر كار را پسنديده مىسازد، و از تباهى امور جلوگيرى مىكند (ليثي واسطي، 1376، ص 318).
با توجه به اهميت مضاعف، تأکيدهاي مکرر و مزايايي که منابع اسلامي نسبت به سرمايه فکري قايل است، اين پژوهش كوشيده است سرماية فکري را از منظر اسلام، موضوع بحث قرار دهد و مسئله يا مسائل ذيل را از منظر آيات و روايات- که به نوعي جنبة نوآوري اين تحقيق محسوب ميشود- تجزيه و تحليل كند.
سرماية فکري چيست؟ آيا سرمايه صرفاً به امور فيزيکي و مادي اختصاص دارد يا «سرمايه» معناي وسيعي دارد که قلمرو آن سرمايههاي فکري را نيز دربر ميگيرد؟ سرماية فکري در مقايسه با سرمايههاي فيزيکي و مادي از چه مزايايي برخوردار است؟ علل اين امتيازها چيست؟ نقش و جايگاه انسان در سرماية فکري چيست؟ و سرانجام اينکه راهکارهاي ارتقاي سرماية فکري و محدوديتهاي آن در رويکرد اسلامي چيست؟
سرمايه چيست؟
در تعريف «سرمايه» (capital) گفتهاند: «سرمايه» در معناي محدود اقتصادي، عبارت است از: دارايي مادي که در خدمت کسب مستقيم سود به صورت پولي يا جنسي قرار ميگيرد. «سرمايه» در معناي گسترده، به تمام دارايي مادي، ملموس و غيرمادي يا غيرملموس اطلاق ميشود که به صورت مستقيم يا غيرمستقيم براي کسب هدفمند به کار ميرود (راسخ، 1391، ج 1، ص 678).
در تعريف «دارايي» نيز گفتهاند: دارايي چيزي است که به فرد يا مؤسسهاي تعلق دارد و در زمان حال يا آينده به صاحب خود، نفع اقتصادي ميرساند. (زاهدي و الواني، 1379، ص21).
با توجه به تعاريف ارائه شده، ميتوان دريافت که امروزه سرمايه به امور فيزيکي و مادي منحصر نبوده، بلکه امور غيرفيزيکي و غيرمادي را هم دربر ميگيرد که در اين ميان، ميتوان سرمايههاي فکري را جزو مهمترين سرمايههاي يک سازمان به شمار آورد که براي سازمان ارزش و اعتبار ويژه خلق ميکند. بدينروي، مناسب است در ذيل، به انواع سرمايه که با اين بحث مرتبط است اشاره شود تا هم عدم انحصار سرمايه در امور مادي و فيزيکي روشن گردد و هم به طور مشخص «سرماية فکري»، تعريف شود و امتيازات و برتريهاي آن در مقايسه با سرماية فيزيکي و مادي از منظر اسلام تبيين گردد.
انواع سرمايه
سرمايه انواع گوناگوني دارد که دانشمندان از زواياي گوناگون به آن توجه كردهاند مانند سرمايه مادي، سرماية مالي، سرماية حياتي، سرماية تجربي، سرماية فرهنگي، سرماية اجتماعي، سرماية معنوي و سرماية فکري (مرادي، 1394)؛ اما ازآنرو، که پژوهش حاضر رويکرد مديريتي دارد و «سرماية فکري» يک اصطلاح رايج در مديريت دانش است، همچنين سرماية فکري در مقابل سرماية فيزيکي، واضحتر تعريف مي شود، تلاش ميگردد سرمايه با اين رويکرد، موضوع بحث و بررسي قرار گيرد.
الف. سرمايه فيزيکي
مراد از «سرماية فيزيکي و مادي» سرمايههاي ملموس و قابل اشارة حسي، مانند ساختمان، دستگاهها، اشيا و افرادي است که در فرايند توليدي يک سازمان نقش دارند (برگرون، 1386، ص 24).
ب. سرمايه فکري
با توجه به تعريفي که از «سرمايه» ارائه شد، ميتوان گفت: «سرماية فکري» يک واژة ترکيبي (مرکب از سرمايه و فکر) است. بدينروي، مناسب است همانگونه که «سرمايه» به «هرنوع دارايي» تعريف شد، «فکر» نيز از منظر واژهشناسي و اصطلاح شناسي تعريف گردد.
دانشمندان علم لغت «فکر» را به «انديشه» تعريف کردهاند. از منظر دانشمندان منطق، فلسفه و کلام اسلامي نيز فکر انديشهاي است که با حرکت ذهن از امر معلوم براي رسيدن به امر مجهول و يا از مبادي و مقدمات به مقاصد حاصل ميشود (سجادي، 1361، ص 448).
بدينروي، «سرماية فکري» از منظر دانشمندان مديريت به نوعي، به سرمايههاي نامشهود سازمان اطلاق ميشود که در مقابل سرماية فيزيکي و مادي قرار ميگيرد. سرماية فکري دانش، اطلاعات، تجربه، ساختار، روابط و ارزشهاي نهفته در درون يک سازمان است که از اجزا و عناصر ذيل تشکيل شده است:
سرماية انساني: سرماية انساني شامل دانش و مهارت، تجربة کاري، تواناييها، لياقت شغلي، روحيه کاري، انعطافپذيري، وفاداري، رضايت، يادگيري و خلاقيت افراد در سازمان ميگردد.
سرماية رابطهاي: اين نوع سرمايه به روابط رسمي، روابط غيررسمي، شبکههاي اجتماعي، شرکا، اتحاد و همبستگي، علايم تجاري، اعتماد، شهرت شرکت، وفاداري مشتري، التزام مشتري، شرايط مشترک، تقسيم قراردادها و قرارداد رسمي اشاره دارد.
سرماية ساختاري: اين سرمايه به فرهنگ سازماني، ارزشهاي شرکت، سرمايه اجتماعي، فلسفه مديريتي، فرايندها و عادات، فرايندهاي رسمي، فرايندها و عادات غيررسمي، فرايندهاي مديريتي، اموال فکري، نام تجاري، داده و اطلاعات، دانش کدبندي شده، اطلاعات و کپي رايت، و رموز تجاري اطلاق ميگردد (دستگير و محمدي، 1388).
در يک تقسيمبندي ديگر، سرماية فکري در دو سطح فردي و سازماني مطرح شده است. در سطح فردي، سرماية فکري شامل دانش، مهارت، استعداد و خلاقيت نيروي انساني و در سطح سازماني شامل پايگاه داده، فناوري، فرايندهاي سازماني و ارتباطات ميشود (سپهردوست و مطيعي، 1390).
با توجه به آنچه اشاره شد، ميتوان گفت: سرماية فکري شامل مجموعهاي از دانش، مهارت، فرايندها و داراييهاي ناملموس مانند علايمهاي تجاري، حق ثبت و بهرهبرداري محصولات و نامهاي تجاري و امثال آن ميشود که معمولاً در ترازنامههاي سازمان نشان داده نميشوند (مهرمنش و اميني، 1391، ص30).
بدينروي، مراد از «سرماية فکري» دانشي کارآمد، مفيد و بستهبندي شده است
(packaged useful knowledge) (زاهدي و لطفيزاده، 1386، ص 41). در بيان ديگر، از سرماية فکري به جمع دانش اعضاي سازمان و کاربرد دانش آنها تعبير شده است (دستگير و محمدي، 1388).
بر اساس گفتار مزبور، امروزه سرمايه منحصر در امور مادي و فيزيکي، مانند ساختمان، دستگاهها و ساير فرايند توليد نمانده، بلکه «سرمايه» مفهوم عميق و مصداق وسيع و گسترده اي پيدا کرده است که در اين ميان، سرماية فکري در مديريت دانش، يکي از مصاديق بارز سرمايه به شمار ميرود و سرمايههاي فکري و تأثيرات آنها بر رفتار افراد و فعاليت سازمان روز به روز مورد توجه و تأکيد بيشتر قرار ميگيرد. ازاينرو، حسابداران سازمان به اندازهگيري سرماية فکري در ترازنامه علاقهمندند. متخصصان فناوري اطلاعات در صدد کدگذاري سرماية فکري در نظامهاي اطلاعاتياند. جامعهشناسان سازمان، دوست دارند قدرت را از طريق سرماية فکري محک بزنند. روانشناسان صنعتي ميخواهند ذهنها و مخزن سرماية فکري را توسعه دهند. مديران منابع انساني تمايل دارند از سرماية فکري در برنامههاي آموزش و توسعة منابع انساني کمک بگيرند (قليج لي، 1388، ص 31).
بنابراين، سرماية فکري يک موضوع هيجانانگيز در رشتهها و گرايشهاي گوناگون علمي است که فوايد بالقوه آن نسبت به سرماية فيزيکي و مادي بسيار گسترده است و ميتواند براي هر نوع کسب و کاري مفيد باشد؛ زيرا با داشتن سرماية فکري و معنوي، ميتوان به سرماية فيزيکي و مادي هم رسيد؛ و اين در حالي است که فقدان و کمبود سرماية فکري و معنوي، و سهلانگاري و غفلت از آن در منابع اسلامي محروميتهاي دنيوي و عواقب ناگوار اخروي در پي دارد (طوسي، 1414ق، ص126).
به سبب امتيازات و اهميت سرمايههاي فکري در سازمان، تلاش ميشود در ذيل، امتيازات سرماية فکري نسبت به سرماية فيزيکي و مادي از منظر اسلام ذكر شود.
امتيازات سرماية فکري بر سرمايههاي فيزيکي و مادي در منابع اسلامي
در منابع اسلامي، از دانش، که عصارة آن، همان فکر و انديشه است، به «کنز» (گنج) ياد شده است. حضرت علي، ميفرمايند: «الْعِلْمُ كَنْزٌ» (تميمي آمدي، 1410ق، ص 43)؛ دانش گنج است. در کلام ديگر آن حضرت آمده است: «الْعِلْمُ كَنْزٌ عَظِيمٌ لَا يَفْنَى» (همان)؛ دانش گنج بزرگي است که تمام شدني نيست. همچنين آمده است: «لَا كَنْزَ أَنْفَعُ مِنَ الْعِلْمِ» (همان)؛ هيچ گنجي پرسودتر از دانش نيست.
«کنز» در واژهنامههاي فارسي و عربي به معناي جمع کردن، حفظ کردن و انباشتن آمده است. در فرهنگ معين آمده است: «گنج» به معناي سرماية پنهاني و گوهرهاي قيمتي مانند طلا و نقره است که در زير خاک يا جاهاي امن ديگر نگهداري ميشوند (معين، 1360، ج3، ص 3400).
راغب نيز در المفردات آورده است: کنز، از «كَنَزْتُ التّمرَ في الوعاء» گرفته شده است؛ يعني انباشتن خرما در ظرف (راغب، 1412ق، ص 727).
بنابراين، دانش نيز همانند سرمايههاي ديگر، يک دارايي و گنجينة پنهان و پوشيده است که قابليت کسب، نگهداري، انباشتن و انتشار دادن دارد. در تشبيه ميان نحوة مواجهه با سرمايههاي فيزيکي و فکري ميتوان گفت: همانگونه که پيش از اين بانکهاي اقتصادي تأسيس شده بود تا از سرمايههاي مادي، فيزيکي و پولي افراد حفاظت كنند، امروزه سازمانها به همين منظور، بانکهاي اطلاعاتي و پارکهاي علم و فناوري تأسيس ميکنند تا از سرمايههاي فکري و ارزشهاي معنوي سازمانها حفاظت و حمايت نمايند و بازار اطلاعات و دانش را رونق ببخشند و روح معنويت را در سازمانها بدمند.
با توجه به آنچه گفته شد، سرماية فکري نه تنها از اين نظر که سرماية يک سازمان محسوب ميشود ارزش و اهميت دارد، بلکه سرماية فکري از اين نظر که اعتبار و ارزش را براي سازمان به دنبال دارد و براي سازمان قدرت پديد ميآورد، اهميت مضاعف پيدا ميکند. در اين زمينه، رسول گرامي، دربارة حضرت سليمان، فرمودند: «خُيِّرَ سُلَيمانُ بَينَ المالِ وَ المُلكِ وَ العِلمِ فَاختارَ العِلمَ فَاُعطِيَ المُلكَ وَ المالَ لِاِختِيارِهِ العِلمَ» (نهجالفصاحه، ص 476)؛ حضرت سليمان بين مال و حکومت و دانش مخير شد، اما او دانش را برگزيد؛ آنگاه حکومت و مال نيز به دنبال اختيار دانش به او عطا گرديد.
رسول گرامي اسلام، ميفرمايند: «تَنَاصَحُوا فِي الْعِلْمِ، فَإِنَّ خِيَانَةَ أَحَدِكُمْ فِي عِلْمِهِ أَشَدُّ مِنْ خِيَانَتِهِ فِي مَالِهِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سَائِلُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ (مجلسي، 1403ق، ج 2، ص 68)؛ در دانش، همديگر را راهنمايي کنيد که خيانت هر يک از شما در دانشش سختتر از خيانت وي در مالش است، و خداوند روز قيامت از شما باز خواست ميکند.
امام علي، در حديثي، دانش را (که يک سرمايه فکري و معنوي است) با مال (که يک سرماية فيزيکي و مادي است) مقايسه نموده، به خاطر هفت امتياز، دانش و سرماية فکري را برتر از مال و داراييهاي ديگر معرفي کردهاند:
الْعِلْمُ أَفْضَلُ مِنَ الْمَالِ بِسَبْعَةٍ: الْأَوَّلُ أَنَّهُ مِيرَاثُ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَالَ مِيرَاثُ الْفَرَاعِنَةِ الثَّانِي. الْعِلْمُ لَايَنْقُصُ بِالنَّفَقَةِ وَ الْمَالُ يَنْقُصُ بِهَا؛ الثَّالِثُ. يَحْتَاجُ الْمَالُ إِلَى الْحَافِظِ وَ الْعِلْمُ يَحْفَظُ صَاحِبَهُ؛ الرَّابِعُ. الْعِلْمُ يَدْخُلُ فِي الْكَفَنِ وَ يَبْقَى الْمَالُ؛ الْخَامِسُ. الْمَالُ يَحْصُلُ لِلْمُؤْمِنِ وَ الْكَافِرِ وَ الْعِلْمُ لَا يَحْصُلُ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ؛ السَّادِسُ. جَمِيعُ النَّاسِ يَحْتَاجُونَ إِلَى الْعَالِمِ فِي أَمْرِ دِينِهِمْ وَ لَايَحْتَاجُونَ إِلَى صَاحِبِ الْمَالِ؛ السَّابِعُ. الْعِلْمُ يُقَوِّي الرَّجُلَ عَلَى الْمُرُورِ عَلَى الصِّرَاطِ وَ الْمَالُ يَمْنَعُهُ» (شهيد ثاني، 1409ق، ص110).
امام علي در حديث فوق، سرماية فکري يا دانش را نسبت به سرماية فيزيکي و مادي از هفت جهت برتر و ارزشمندتر معرفي کردهاند:
نخست. دانش ميراث پيامبران است، ولي مال باقيماندة فرعونيان و سرکشان.
دوم. دانش نه تنها با انفاق و بخشش کم نميشود، بلکه افزايش مييابد، ولي ثروت چيزي است که با انفاق کاهش مييابد.
سوم. ثروت و مال نگهبان و محافظ نياز دارد، ولي دانش نه تنها خود به محافظ نياز ندارد، بلکه صاحبش را نيز محافظت ميکند.
چهارم. دانش پيوسته، حتي زمان مرگ، در قبر و کفن همراه آدمي است، و حال آنکه ثروت برزمين ميماند و آدمي را رها ميکند.
پنجم. مال براي مؤمن و کافر دستيافتني است، ليکن دانش گوهري است که تنها براي مؤمن قابل دستيابي است.
ششم. تمامي مردم در امر دين خود به دانشمند نياز دارند، ولي به صاحب مال نيازي ندارند.
هفتم. دانش گوهري است که آدمي را بر گذشتن از سختيهاي پس از مرگ و رسيدن به سعادت اخروي نيرومند ميسازد، و حال آنکه مال آدمي را در عبور از اين راه بازميدارد.
با توجه به فرازهاي مزبور از حديث مبارک امام علي، روايتي از رسول اکرم، و سيره حضرت سليمان، در انتخاب ميان ملک، مال و دانش، و همچنين آموزههاي ديگري که در منابع اسلامي نسبت به دانش وجود دارد، ميتوان دريافت که دانش نه تنها يک سرماية عادي و معمولي در کنار ساير سرمايههاي سازمان، مانند ساختمان، وسايل و امکانات ديگر قرار دارد، بلکه دانش يک گنجينه و سرماية ارزشمند، پايدار و ماندگاري است که ميتواند ساير سرمايههاي ديگر را در سازمان تحت تأثير قرار دهد و سازمان را در مسير فعاليت و ميدان رقابت، امور مادي و معنوي و دنيوي و اخروي کمک كند و براي سازمان، قدرت، اعتبار و ارزش ايجاد نمايد. در حديثي از امام علي، آمده است: «اَلعِلمُ سُلطانٌ، مَن وَجَدَهُ صالَ بِه وَ مَن لَم يَجِدهَ صِيلَ عَلَيه» (ابن ابيالحديد، 1404ق، ج 20، ص 319)؛ دانش قدرت است؛ کسي که آن را داشته باشد غالب است و کسي که ندارد مغلوب است.
خداوند در قرآن ميفرمايد: «هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِير أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّور» (رعد: 16)؛ «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُون» (زمر: 9).
آيات فوق با استفهام انکاري آغاز شدهاند؛ يعني خداوند با انکارِ عدم تساوي کوري و بينايي، تاريکي و روشنايي، دانايي و ناداني، ميخواهد انسان را به تفکر وادارد که آيا اين امور با هم مساوياند يا خير؟ قطعاً کوري با بينايي، ناداني با دانايي، و تاريکي با روشنايي برابر نيست. بنابراين، دانش از منظر اسلام، هم ارزش ذاتي دارد و هم ارزش غيري و مقدماتي. دانش از اين نظر ارزش ذاتي دارد که- في نفسه - نور و روشنايي است. بدينروي، هيچ انسان عاقلي، تاريکي، ظلمت و جهل را بر نور، روشني و دانش ترجيح نميدهد. اما دانش ارزش غيري و مقدماتي نيز دارد؛ زيرا با دانش، ميتوان به سرمايههاي فيزيکي و مادي، اوج قلههاي کمال، سعادت و خوشبختي دنيا و آخرت دست يافت که حضرت سلميان يکي از نمونههاي بارز آن است.
علاوه بر آيات و روايات قبلي، احاديث ديگري نيز و جود دارد که به صراحت، به دانش به عنوان سرمايه و گنجينة عظيم و فناناپذير توجه كرده و آن را مورد توجه جدي قرار داده است:
رسول اکرم ميفرمايند: «اَلعِلمُ مِيراثِي وَ مِيراث الاَنبِياءِ قَبلِي» (نهجالفصاحه، 1385، ص 582). دانش ميراث من و ميراث پيامبران پيش از من است.
امام علي ميفرمايند: «ثَرْوَةُ الْعِلْمِ تُنْجِي وَ تُبْقِي» (تميمي آمدي، 1410ق، ص 51)؛ ثروت دانش رهاييبخش و ماندگار است. همچنين آن حضرت ميفرمايند: «الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَة وَ نِعْمَةٌ عَمِيمَة» (ليثي واسطي، 1376، ص50)؛ دانش ميراث ارزشمند و نعمت عام و گسترده است.
حاصل کلام آنکه با توجه به گزارههاي تجويزي منابع اسلامي، ميتوان گفت: از منظر اسلام، اولاً، دانش سرمايه و گنجي فناناپذير است. ثانياً؛ اين سرمايه را خداوند در درون انسان و فطرت وي نهاده و به او هديه کرده است. ثالثاً؛ اين سرماية دروني و فکري انسان قابليت بهرهبرداري و شکوفايي دارد.
اما اينکه چگونه ميتوان گنجينه و سرماية فکري را افزايش داد و استعداد انسان را به فعليت تبديل کرد، ابتدا جايگاه و نقش انسان را در سرماية فکري بررسي ميكنيم و سپس به راهکارهاي شکوفاسازي و سرانجام، به محدوديتهاي اين سرمايه از منظر اسلام اشاره مينماييم.
نقش انسان در سرمايه فکري
بر اساس پژوهشهايي که دانشمندان انجام دادهاند، در سرماية فکري، مؤلفههاي زيادي نقش دارند که مهمتر از همه، ميتوان به سه مؤلفة «انسان»، «سازمان» و «فناوري» اشاره کرد. از ميان مؤلفههاي سهگانه، انسان نقش بيبديلي در سرماية فکري به عهده دارد؛ زيرا به خاطر برخورداري از استعدادهاي خدادادي، دانش را خلق و توليد و پردازش ميکند و آن را انتشار ميدهد. سازمانها دانش خلق شده توسط انسان را به کار ميگيرند و فناوري در فرايند خلق، نگهداري، بهکارگيري و انتشار دانش، به انسان و سازمان کمک ميکند. اين پژوهشگران با ترسيم نموداري، سهم مؤلفههاي سهگانه را به صورت ذيل ارائه دادهاند (جمعي از نويسندگان، 1390، ص 16).
نمودار(1): سهم مؤلفههاي سه گانه در سرمايه فكري (گروهي از نويسندگان، 1390، ص 16)
همانگونه که در نمودار به خوبي نمايش داده شده است، در سرماية فکري، نقش انسان ممتاز و بيبديل است و هيچ چيز نميتواند در جايگاه او قرار گيرد و يا با او به رقابت بپردازد؛ زيرا انسان برخوردار از استعداد و ويژگيهاي جسمي، روحي و معنوي است که هيچيک از منابع سازمان اين ويژگيها را ندارند. بدينروي، فقط انسان به عنوان يکهتاز ميدان و بيرقيب، فکر مدير شدن و تصميم گرفتن و همهکاره شدن سازمان را در ذهن خود ميپروراند و براي تسخير و تدبير ساير سرمايهها و منابع سازمان ميانديشد و چارهجويي ميکند. بايد چنين باشد؛ زيرا منابع ديگر از ادارة سازمانها عاجزند، درک و شعور ندارند، و اختيار و تکامل در آنها بيمعناست. پس بايد تمام منابع سازمان مطيع فرمان خليفة خدا در زمين، يعني انسانِ خلاّق، عاقل، متفکر، با استعداد و با اراده باشند.
بنابراين، انسان داراي ويژگيها، استعدادها و قابليتهايي است که موجودات ديگر فاقد آنهايند. در ذيل، به اختصار، به نقش انسان در ارتباط با سرماية فکري از منظر اسلام اشاره ميشود:
توليد فکر و انديشه
توليد انديشه و تهية خوراک فکري سازمانها از جمله ويژگيهاي منحصر به فرد انسان به شمار ميرود؛ زيرا انسان معدن فکر و انديشه است، و انتظار خلق فکر و توليد انديشه از هر موجودي جز انسان، يک انتظار نابجاست. فيلسوفان، متکلمان و منطقدانان نخستين تعريف و فصل مميز انسان از نباتات و حيوانات و ساير موجودات ديگر را «نطق» و «فکر» ميدانند؛ يعني انسان موجودي است متفکر و انديشمند که با تأملات ذهني و خلق انديشه، قادر است مسائل مجهول را با استفاده از امور معلوم کشف کند (سجادي، 1361، ص 448).
قرآن کريم، که اولين، مهمترين و جامعترين منبع کشف و استنباط معتبر معارف اسلامي است، انسان را موجودي متفکر و انديشمند معرفي ميکند. براي نمونه، آخرين قسمت بسيارى از آيات قرآن، انسان را به تفکر دعوت کرده است. اين آيات بيانگر اين واقعيتاند که انسان موجودي است که با استفاده از فکر و انديشه ميتواند مصالح زندگي خود را تشخيص دهد؛ به عواقب کاري که انجام ميدهد فكر كند؛ و از پيامد و آثار آن عبرت بگيرد. در قرآن کريم مکرر آمده است: «اِنَّ فى ذلِکَ لاَيات لِقَوْمِ يتَفَکَّرون» (رعد: 3؛ زمر: 42؛ جاثيه: 13). همچنين برخي آيات ديگر وقتي واقعيتي را بيان ميکنند، در پايان ميفرمايند: «فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصار»ِ (حشر: 3)؛ يا در عواقب و عبرت از انجام کار مجرمان ميفرمايد: «فَانظرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمِين» (نمل: 69)؛ عبرت بگيريد که فرجام کار مجرمان چگونه بوده است.
قرآن، تفکر نكردن را از ويژگيهاي اهل جهنم برشمرده است؛ زيرا آنان از تواناييهاي ادراکي، بينايي، و شنوايي خود استفاده نکردند و به عواقب امور خود نينديشيدند. قرآن کريم ميفرمايد: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لايَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لايُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لايَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف: 179).
بنابراين، از منظر قرآن، تفکر نكردن از ويژگيهاي اهل جهنم، و در مقابل، تفکر از ويژگيهاي اهل هدايت معرفي شده که خداوند به آنها بشارت داده و آنان را «خردمندان عالم» ياد کرده است: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ» (زمر: 17-18)؛ بندگانم را بشارت ده؛ آنان كه چون سخني بشنوند به نيكوترين وجه عمل كنند، آنان هستند كه خداوند به لطف خاص خود، هدايتشان نموده و همآنان به حقيقت، خردمندان عالماند.
علاوه بر آيات، رواياتي که از پيشوايان ديني وارد شده نيز انسان را معدن دانش، فکر و انديشه معرفي کرده است. امام صادق ميفرمايند: «النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ» (کليني، 1429ق، ج 15، ص 422)؛ مردم معادني هستند؛ همانند معدنهاي طلا و نقره. همچنين امام علي انسانها را براي خلق انديشه، به تفکرات دروني خود تشويق نمودهاند:
لَيسََ العِلمُ في السّماء فَينزل عَليكم، و لا فِي الأرضِ فَيصعد إليكُم، بَل مَخزُونٌ مكنونٌ في قُلوبِكم، تَخلّقوا بأخلاقِ اللَّه يظهر لَكُم (سليماني آشتياني و درايتي، 1387، ص328).
دانش نه در آسمان است که بر شما نازل شود، و نه در زمين تا برايتان بيرون آيد، بلکه دانش در دلهايتان سرشته شده است. متخلق به اخلاق الهي گرديد تا بر شما آشکار گردد.
بنابراين، اولين و مهمترين نقش انسان در سرماية فکري، توليد فکر و انديشه است. انسان با مرور وضعيت گذشته، بررسي وضعيت حال، همچنين با نگاهي به افق آينده، به تفکر ميپردازد و با استفاده از دانستهها و معلومات خود، مسائل مجهول را کشف ميکند. انسان موجودي سرشار از تحرک و فعاليت فکري است که توليد فکر و انديشه، جولان ذهني و فکر توانمند او را از جوشش فرو ننشانده، آرام نميسازد، بلکه او همچنين به پردازش، سازماندهي و دستهبندي انديشههاي توليد شدة خود نيز اقدام ميکند.
پردازش فکر و انديشه
يکي ديگر از نقشهاي انسان در سرماية فکري، پردازش فکر و انديشه است؛ به اين معنا که انسان پس از جمعآوري و توليد انديشه، به تجزيه، تحليل و طبقهبندي آن نيز مشغول ميشود و به نحوي، به غربالگري و تشخيص انديشة درست از نادرست اقدام ميکند. نقش پردازش انسان در سرماية فکري، از آن نظر اهميت دارد که هر تفکر و انديشهاي انسان را به سعادت و کمال نميرساند. فکري انسان را به سعادت واقعي ميرساند که در جهت دستورات الهي قرار بگيرد. رسول اکرم ميفرمايند: «تَفَكَّرُوا فِي خَلْقِ اللَّهِ وَ لَاتَفَكَّرُوا فِي اللَّهِ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَقْدِرُوا قَدْرَه». دربارة خلق خدا فکر کنيد و از تفکر در ذات خدا بپرهيزيد؛ زيرا شما با علم محدود خود، توان درک خداي نامحدود را نداريد. در حديثي از امام صادق نيز آمده است:
«مَا يَكُونُ مِنْهُ وَ فِيهِ الْفَسَادُ مَحْضاً وَ لَا يَكُونُ فِيهِ وَ لَا مِنْهُ شَيْءٌ مِنْ وُجُوهِ الصَّلَاحِ فَحَرَامٌ تَعْلِيمُهُ وَ تَعَلُّمُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ وَ أَخْذُ الْأَجْرِ عَلَيْه وَ جَمِيعُ التَّقَلُّبِ فِيهِ مِنْ جَمِيعِ وُجُوهِ الْحَرَكَات» (حرعاملي، 1409، ج 17، ص 85).
آنچه از آن و در آن فقط فساد است و هيچ اثري از صلاح در آن و از آن نباشد، ياد دادن و يادگرفتن و عمل به آن و مزد گرفتن بر آن و همه تصرفات ديگر، از هرنوع که باشد، حرام است.
بنابراين، از منظر اسلام، انسان قدرت پردازش افکار مختلف (درست و نادرست) را دارد که نقش جهتدهندگي و هدايتگري آموزههاي اسلامي نيز اين حقيقت را آشکار ميکند. بدينروي، همانگونه که آموزههاي اسلامي انسان را به تفکر فراخوانده، مانع خردورزي وي نشده است، نسبت به فرورفتن در تفکرات انحرافي که موجب شقاوت، عذاب و پشيماني انسان گردد، هشدار داده و از آن نهي کرده است.
انتشار فکر و انديشه
از منظر اسلام، انديشه و دانشي را که انسان بهعنوان سرمايه و ميراث گرانبها به دست ميآورد، بايد در اختيار ديگران قرار دهد، و به انتشار و ترويج انديشه و استفادة ديگران از آن بپردازد. امام علي در ترغيب انتشار فکر و انديشه ميفرمايند: «مَنْ مَاتَ وَ مِيرَاثُهُ الدَّفَاتِرُ وَ الْمَحَابِرُ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّة»؛ کسي که بميرد و ميراثش دفتر و دوات باشد، بهشت بر او واجب ميشود (ديلمي، 1412ق، ص176).
مهمترين ويژگي ميراث اين است که با مرگ صاحبش به صورت قهري، به نسلهاي بعد منتقل ميگردد؛ و چه زيباست که انسان با تأسي از انبيا و پيشوايان الهي، در زمان حيات خود، آگاهانه و با قصد قربت و کمک به همنوعان، فکر و انديشة خود را در اختيار ديگران قرار دهد. رسول اکرم از دانش بهعنوان ميراث خود و ميراث پيامبران الهي ياد کردهاند: «اَلعِلمُ مِيراثِي وَ مِيراث الاَنبِياءِ قَبلِي» (نهجالفصاحه، 1385، ص 582)؛ دانش ميراث من و ميراث پيامبران پيش از من است.
خداوند از انسان به خاطر حمل امانت الهي تمجيد نموده است: «اِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسان» (احزاب: 72)؛ ما امانت خويش را بر آسمانها و زمين و کوهها عرضه داشتيم که نپذيرفتند آن را بردارند و از آن ترسيدند، و انسان آن را برداشت.
امانت الهي در آية فوق و اينکه مصداق «امانت» چه بوده، ميان مفسران بحث مفصلي دارد؛ اما نکتة مهم و قابل توجه اين است که در مديريت دانش و سرماية فکري، اگر انسان امين نباشد، در فرايند مديريت دانش، مانند کسب، نگهداري و همچنين حمل و انتقال انديشه به ديگران، از هيچ خيانتي مصون نخواهد ماند؛ از توليد انديشه تا انتشار آن به ديگران، گرفتار تحريف، گرانفروشي و حتي امتناع خواهد شد. به سبب اهميت خلق و انتشار انديشه، رسول گرامي ميفرمايند: «تَنَاصَحُوا فِي الْعِلْمِ؛ فَإِنَّ خِيَانَةَ أَحَدِكُمْ فِي عِلْمِهِ أَشَدُّ مِنْ خِيَانَتِهِ فِي مَالِهِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سَائِلُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (مجلسي، 1403ق، ج 2، ص 68).
از منظر اسلام، انديشه و تفکر بايد انتشار يابد و کتمان نگردد. پيامبر اکرم ميفرمايند: «كاتِمُ العِلم يَلعَنُه كُلّ شَيء حتّى الحُوت فِي البَحر وَ الطّير في السَّماء» (نهجالفصاحه، 1385 ص603)؛ پنهانكنندگان دانش را همه چيز، حتي پرندگان آسمان و ماهيان دريا، لعنت ميکنند. بنابراين، كسي که دانش نصيبش گشته بايد شکرگزار الهي باشد، به دانش خود عمل کند، و دانش فراگرفته را به ديگران ببخشد. حضرت علي ميفرمايند: «شُكْرُ الْعَالِمِ عَلَى عِلْمِهِ عَمَلُهُ بِهِ وَ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّه» (کراجکي، 1410ق، ج 2، ص 108). سپاسگزاري دانشمند اين است که به دانش خود عمل کند و آن را به افراد مستحق ببخشد و انتشار دهد.
بدينروي، ميتوان گفت: از منظر اسلام، انسان موجود متفکري است که هم در توليد سرماية فکري و هم در پردازش و انتشار آن نقش اساسي و بيبديلي ايفا ميکند. انسان موجود مستعدي است که ميتوان استعداد نهفتة وي را آشکار و شکوفا کرد و با شکوفاسازي استعداد انسان، از سرماية فکري استفاده بهينه نمود. اما مسئله اين است که راهکار شکوفاسازي استعداد انسان در بخش توليد، پردازش و انتشار فکر و انديشه و به عبارت ديگر، راهکار تبديل اين استعداد به فعليت چيست؟ پاسخ و بررسي اين مسئله در ذيل خواهد آمد:
شکوفاسازي سرمايه فکري
از منظر منابع اسلامي، علمِ مطلق و سرماية اصلي و واقعي همگي از آن خداست؛ يعني همانگونه که خودِ انسان تجلي وجود الهي است، دانش، سرمايه، فکر و انديشة او نيز تجلي نور و دانش الهي است که بر قلب انسان نازل ميشود (مصباح الشريعه، 1400ق، ص16). خداوند هرچند آگاهيهاي اوليه، مورد نياز و ضروري را به طور غريزي و فطري در وجود انسان به وديعت نهاده، اما زمينة ارتقا و افزايش آن را نيز تعبيه کرده است. بنابراين، انسان موجود مستعدي است که توان شناخت و دانشِ محدود وي با گذر زمان، افزايش مييابد و استعداد وي شکوفا ميشود و به فعليت تبديل ميگردد.
سؤال جدي و مهم اين است که چگونه ميتوان دانش نهفته در وجود انسان را ارتقا و افزايش داد؟ به عبارت ديگر، چگونه ميتوان استعداد انسان، سرمايه فکري و دانش واقعي او را شکوفا كرد و به بهرهبرداري رساند؟ در اين ارتباط، ميتوان گفت: شکوفاسازي استعداد و راهکارهاي تبديل دانش پنهان به آشکار، هرچند هم در دانش بشري مطمحنظر دانشمندان قرار گرفته و هم در منابع اسلامي به آن اشاره شده، اما نکتة مهم اين است که اين دو نظرگاه (علوم انساني و علوم ديني)، هم در روش شکوفاسازي استعداد و هم در اهدافي که از افزايش دانش انسان دارند، دو رويکرد متفاوت به شمار ميروند که در ذيل تبيين ميگردد:
در رويکرد مطالعات انساني، دانشمندان معتقدند: يادگيري در ذات و سرشت آدمي است. انسان در ذات خود، علمي ميانديشد و استعداد پيچيده را، که از بدو تولد با خود به همراه دارد، در صورتي که شرايط و محيط برايش فراهم باشد، به کار ميگيرد و با طبقهبندي و سازماندهي، ميتواند ساختار ذهني خود را سامان دهد و استعداد خود را شکوفا سازد. بدينروي، از مهمترين راههاي شکوفاسازي اين استعداد، آموزش، تربيت و تمرين است (جمعي از نويسندگان، 1390، ص180).
اهداف رويکرد مطالعات انساني از افزايش دانش و تبديل دانش پنهان به آشکار، عمدتاً رفاه، امنيت و افزايش سود است و چشماندازي بالاتر از آن را براي دانش بشر و تکامل انسان ترسيم نکرده و نتوانستهاند ترسيم كنند.
در رويکرد مطالعات اسلامي، خداوند، هم خالق انسان و هم شکوفاکنندة استعداد و جهتدهندة افکار اوست. امام صادق، ميفرمايند: «الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء» (مصباحالعشريعه ص 16)؛ دانش نوري است که خداوند آن را در دل هرکه بخواهد ميافكند. بنابراين، شايسته و بايسته است که براي رشد و هدايت انسان، از نسخههاي تجويزي خداوند، انبيا و جانشينان او در تمام زمينهها و از جمله شکوفايي استعداد انسان و تبديل دانش پنهان به آشکار استفاده گردد؛ زيرا هيچ طبيب حاذقي نسخهاي شفابخشتر از خالق و آفرينندة هستيبخش تجويز نميکند. پس نسخة او علاج هر درد و راهنماي هر جستوجوگري به سوي کمال است. بنابراين، براي رسيدن به راهکار تبديل دانش پنهان به آشکار از منظر اسلام، در ذيل، احاديث مرتبط ارائه و با استفاده از آنها، نتايج نيز تبيين ميگردد.
- حضرت علي ميفرمايند: «الْعِلْمُ كَنْزٌ عَظِيمٌ لَا يَفْنَى» (تميمي آمدي، 1410ق، ص 43)؛ دانش گنج بزرگي است که پاياني ندارد.
- امام صادق ميفرمايند: «النَّاسُ مَعَادِنُ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ» (کليني، 1429ق، ج15، ص422)؛ مردم معادني هستند؛ همانند معادن طلا و نقره.
- امام علي ميفرمايند: «لَيسََ العِلمُ في السّماء فَينزل عَليكم، و لا فِي الأرضِ فَيصعد إليكُم، بَل مَخزُونٌ مكنونٌ في قُلوبِكم؛ تَخلّقوا بأخلاقِ اللَّه يظهر لَكُم» (سليماني آشتياني و درايتي، 1387، ص 328)؛ دانش نه در آسمان است که بر شما فرود آيد و نه در زمين تا برايتان بيرون آيد، بلکه دانش در دلهايتان سرشته شده است. متخلق به اخلاق الهي گرديد تا بر شما آشکار گردد.
حضرت علي در يکي از خطبههايشان فرمودند: «فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول» (نهجالبلاغه، 1389ق، خ1)؛ خداوند رسولان خود را پىدرپى اعزام كرد تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان بازجويند و نعمتهاى فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام كنند و توانمندىهاى پنهان شدة عقلها را آشكار سازند.
احاديث مزبور هرکدام- به ترتيب- به نکات مهم ذيل اشاره كردهاند:
يكم. دانش گنجينهاي عظيم و سرمايهاي بيپايان است.
دوم. انسان معدن دانش است.
سوم. شکوفاسازي استعداد انسان نياز به لطف الهي و صفاي باطني انسان دارد.
چهارم. توانمنديهاي انسان در پرتو اطاعت از خدا و با بعثت انبيا به فعليت تبديل ميگردد.
براي توضيح مطالب فوق و نتيجة روشنتر، بايد اضافه كرد که از منظر اسلام، دانش و عمل، با هم رابطة دوطرفه دارند؛ يعني دانش انسان را به ايمان و عمل صالح و خالصانه دعوت ميکند (مجلسي، 1403ق، ج 1، ص171)، و در مقابل، عمل صالح، موجب افزايش دانش انسان ميگردد (همان، ج40، ص 128). از رابطة هماهنگ و تعاملي اين سه مؤلفه (دانش، ايمان و عمل صالح)، انسان به سعادت، کمال و قرب الهي نايل ميشود. بدينروي، با در نظر گرفتن و تعامل اين سه مؤلفه، استعداد انسان شکوفا ميگردد.
در اينباره شهيد مطهري مينويسد:
علم و ايمان، متمّم و مكمّل يكديگرند. علم نيمى از ما را مىسازد و ايمان نيمى ديگر را هماهنگ با آن. آنجا كه علم و معرفت نيست، ايمانِ مؤمنان نادان وسيلهاى مىشود در دست منافقان زيرك، كه نمونهاش را در خوارج صدر اسلام و در دورههاى بعد، به اشكال مختلف ديده و مىبينيم. علم بدون ايمان نيز تيغى است در كف زنگى مست؛ چراغى است در نيمه شب در دست دزد براى گزيدهتر بردن كالا. علم به ما روشنايى و توانايى مىبخشد و ايمانْ عشق و اميد و گرمى. علم ابزار مىسازد و ايمان مقصد. علم سرعت مىدهد و ايمان جهت. علم توانستن است و ايمانْ خوب خواستن. علم وجود انسان را به صورت افقى گسترش مىدهد و ايمان به شكل عمودى بالا مىبرد (مطهري، 1381، ج 2، ص، 36).
ايشان در جاي ديگر، ضمن بيان اين مطلب، که علم حقيقتاً مقدس است و دانش در محيط بيايماني، غريب و بيگانه است، در توضيح حديث «الْحِكْمَةُ ضالَّةُ الْمُؤْمِنِ يَطْلُبُها ايْنَما وَجَدَها فَهُوَ احَقُّ بِها» (طوسي، 1414ق، ص 25). مينويسد: «جاى علم آن خانهاى است كه ايمان هم آنجا هست. اگر علم را در خانة هركسى ديديد- ولو در دست مشرك- بگيريد؛ زيرا دانش در دست او عاريه است» (مطهري،1381، ج 22، ص 461).
در خصوص رابطة دوسوية دانش و ايمان، دانشمندي ديگري گفته است:
ايمان درجات متفاوتي دارد. کسي که ايمان به حضور همهجانبة خداوند داشته باشد، کوچکترين گناه را در پيشگاه ربوبي شرمندگي و شرمساري ميبيند. آدمهايي که علم به مضرات الکل دارند ولي بازهم الکل مصرف ميکنند، دليلش اين است که اين افراد ايمان ندارند؛ يعني علم به مضرات الکل در قلب آنها رسوخ و نفوذ نکرده است. اسلام به دنبال دانشي است که در قلب انسان رسوخ و نفوذ کند (نصري، 1385، ص 156).
حاصل کلام آنکه اسلام توصيه ميكند همراه ساختن ايمان و عمل صالح در پرتو اطاعت از اوامر و نواهي خداوند، انبيا و پيشوايان ديني يكي از بهترين راههاي شكوفاسازي استعداد انسانهاست. اما اينکه آيا ممکن است انسانهاي عادي (غير از معصومان) بتوانند به تمام امور دنيوي و اخروي علم پيدا کنند و استعدادشان تا آنجا شکوفا شود که از علوم و امدادهاي غيبي بينياز گردد؟ اين مسئله نيازمند تحقيق جداگانه و گستردة ديگري است که در ذيل، تنها به اختصار به آن اشاره ميشود:
محدوديتهاي سرماية فکري
نکته يا نکتههاي مهمي که در دانش انسان و سرماية فکري سزاوار تذکر است اين است که هرچند انسان خودآگاه و بصير است و نسبت به موجودات ديگر، توان تدبير دارد و گل سرسبد آفرينش به شمار ميآيد که خداوند از نظر دانش، عقل و خرد، به انسان توجه ويژهاي نموده و از نظر رفتاري و کمال نيز اوج فضايل و عاليترين مقام کمال و قرب را براي انسان به تصوير کشيده است، اما انسان نبايد فراموش کند که فقط به محدودة خاصي از دانش دست مييابد. انسان هميشه و پيوسته از نظر فيزيکي و فکري، محتاج راهنماييها و الطاف خداوند، پيامبران و پيشوايان ديني است و به تناسب تلاش علمي، ايمان و عمل صالح، ميتواند به دانش حقيقي و کمال واقعي دست پيدا کند.
مراتب داشتن دانش انسان و محدوديت آن واقعيتي است که هم خداوند، هم اولياي الهي و هم دانشمندان اسلامي به آن توجه کرده و تذکرات خود را نسبت به محدوديتهاي دانش و سرماية فکري انسان دادهاند. براي نمونه، در ذيل، فهرستوار برخي از آنها تبيين ميگردد:
خداوند متعال، كه خالق و آفرينندة انسان است، در ارتباط با محدوديت دانش انسان مي فرمايد: «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا» (اسراء: 85)؛ آنچه از دانش به شما انسانها روزى شده بسيار اندك است.
همچنين حضرت علي در محدوديت دانش و سرمايههاي نهفته در درون انسان، مي فرمايند: اگر انبيا نبودند فطرت انساني انسان بيدار نميشد و خِرد دفن شدة انسان شکوفا نميگرديد. (نهجالبلاغه، 1389، خ1).
مفسر بزرگ شيعه، علي بن ابراهيم قمي، نيز دربارة محدوديت دانش انسان گفته است: «اَنَّ الْعِلْمَ الْإِنْسَانِيَّ الْمُتَرَقِّي يَفْهَمُ أَحْيَاناً بَعْضَ الْأَسْرَارِ الْمُوَدَّعَةِ فِيهِ» (قمي، 1404ق، ج 2، ص 58)؛ دانشِ انسان هرقدر هم ترقي کند، بعضي از اسرار را درک ميکند.
علاوه بر نكات مزبور، مطالعاتي که در زمينة ظرفيتِ پردازش اطلاعات انسان درخصوص مغز، ذهن و فرايند ورودي (چشم، گوش، بيني و مانند آن) و واحد پردازش ذهني و حافظه، همچنين خروجيها (حرکتي، کلامي، نوشتاري و مانند آن) انجام شده سهم قابل توجهي از پردازش اطلاعات و دانش را به انسان نسبت دادهاند؛ اما با وجود اين دانشمندان به نقصِ دانش و محدوديت پردازش حافظه و ذهن انسان در اطلاعات اعتراف كردهاند (رضاييان، 1382).
با توجه به آنچه اشاره شد، هرچند انسان نقش مؤثر و مهمي در مديريت دانش و سرمايههاي فکري دارد، اما با وجود اين، دانش و استعداد انسان تا محدودة خاصي قابليت رشد و شکوفايي دارد که در اين ميان، نبايد نبوغ و خلاقيتهاي ذهني انسان سبب شود از علم مطلق الهي غفلت کند و خود را با انبيا و اولياي الهي مقايسه نمايد و با عصيان، طغيان و بينيازي، خود را در سراشيبي سقوط قرار دهد و از سعادت و کمال حقيقي محروم گردد.
بهطورکلي، به سبب ذومراتبي بودن دانش انسان و همچنين محدود بودن افرادي که توان و استعداد يا نبوغ بالاتري دارند کشورهاي استعمارگر، همانگونه که منابع و سرمايههاي مادي و فيزيکي برخي کشورهاي ديگر را به غارت ميبرند، همواره ميكوشند منابع فکري و سرمايههاي انساني کشورهاي ديگر را نيز به سوي خود جذب کنند و از استعداد و فکر آنها استفاده كرده، کشورهاي مبدأ را از منابع و سرمايههاي فکري تهي سازند و سرانجام، از هر نظر محتاج و وابسته به خود سازند. بدينروي، مديريت سرمايههاي فکري از اولويتهاي اساسي کشورها و سازمانهاي دانش بنيان است که بجاست براي مديريت، ارتقا و نگهداري آنها چاره انديشي شود.
جمعبندي و نتيجهگيري
«سرماية فکري»، عصارة دانش است که از آن به «دانش مفيد بستهبندي شده» تعبير ميشود. اين دانش و سرمايه محصول ذهن و استعداد خدادادي انسان است، و هيچ موجود و مخلوقي را سزاوار مقايسه با انسان نيست، زيرا انسان با افعال اختياري خود، کمالاتي را کسب ميکند و عنوان اشرف مخلوقات و گل سرسبد آفرينش را به خود اختصاص ميدهد. بنابراين، انسان توليدگر، پردازشگر و انتشاردهندة فکر و انديشه با استفاده از دانش و انديشة خود، به تدبير و ادارة سازمانهاي بزرگ و کوچک و تسخير موجودات ديگر ميپردازد.
تمام امتياز و اعتبار انسان به نيروي دروني او، يعني عقل، شعور و منطق و به عبارت ديگر، انديشه و تفکر نهفتة اوست. تفکر و انديشة انسان ارزشمندترين سرماية فردي و سازماني سازمانها به شمار ميرود که در مقايسه با سرمايههاي فيزيکي و مادي، از امتيازات و اهميت ويژهاي برخوردار بوده و از همين روست که مديريت سرمايههاي فکري امروزه به هيجانانگيزترين موضوعات مديريتي تبديل شده و توجه سازمان هاي دانشبنيان را به خود جلب کرده است.
دانش و سرماية فکري از منظر اسلام، ميراث پيامبران الهي است که با انفاق و بخشش کم نميشود؛ و سرمايهاي است که در زندگي و مرگ همراه آدمي است. سرماية فکري چنان اعتبار و قدرتي براي افراد و سازمانها ايجاد ميکند که تمام مردم خود را محتاج آن دانسته، تأمين نياز خود را مرهون آن ميدانند. از منظر اسلام، دانش گوهري است که انسان را بر گذشتن از سختيهاي پس از مرگ و رسيدن به سعادت اخروي نيرومند ميسازد. بدينروي، ميتوان به اين نتيجه رسيد که سرماية فکري يک سازمان نه تنها از يک جهت، بلکه از جهات متعدد بر سرماية فيزيکي و مادي برتري و اهميت دارد، و سازمانهايي که به دنبال تعالي و توسعة خود هستند نيز بايد براي تحقق اهداف خود، از اين رهگذر تلاش كنند؛ زيرا با سرماية فکري، هم سرمايههاي فيزيکي و مادي به دست ميآيد و هم قدرت، توان، اعتبار و ارزش سازمانها افزايش مييابد. علاوه بر امتيازات مذکور، اين سرمايه قابليت کشف، بهرهبرداري و شکوفاسازي نيز دارد.
شکوفاسازي و ارتقاي انديشة انسان از منظر اسلام، البته به اين معنا نيست که او بر تمام حقايق جهان غيب و شهود احاطه پيدا ميکند و با دانش محدود خود، به امور نامحدود دست مييابد و رازهاي نهان دنيا و آخرت را کشف ميکند، به گونهاي که از دستورات ديني بينياز گردد؛ زيرا از منظر اسلام، انسان موجودي است که همواره محتاج الطاف بيکران الهي است که در عرصههاي گوناگون بايد او انسان را نصرت و هدايت كند. بنابراين، به موازاتي که انسان به دستوارات الهي متعهد باشد، به همان ميزان، جلوههاي نور و دانش الهي بر قلب انسان ميتابد. بدينروي، «علم»، «ايمان» و «عمل صالح» سه مؤلفة اساسي و مکمل شکوفاسازي استعداد انسان به شمار ميروند که با يکديگر رابطة تعاملي و دو سويه دارند.