سال يازدهم، شماره دوم، پياپي 23، پاييز و زمستان 1400، ص99ـ112
سيدعبدالمهدي حسيني/ كارشناس ارشد جامعهشناسي دانشگاه پيام نور واحد پرند sa.hossini63@gmail.com
دريافت: 20/02/1401 ـ پذيرش: 25/06/1401
چکيده
«عدالت» از شئون و مقومات وجود و محور زندگاني انسان است که بدون آن آدميان معناي زندگي را درنمييابند و جامعه نيز جز با قيام به قسط و گسترش آن قوام نمييابد. علاوه بر اين، عدالت و قسط، عدالتخواهي و قسططلبي شأني از شئون فطري انسان است که بدون آن انسانيت انسان معنا نمييابد و آدمي که داراي عقل سليم است، با جذبهاي خاص به سوي عدل و داد در حرکت است. «عدالت اجتماعي» عبارت است از: ارزشي که با فراگير شدن آن، جامعه داراي شرايط و زمينههايي ميشود که هر صاحب حقي به حق خود ميرسد و امور جامعه به تناسب و تعادل، در جاي شايسته خويش قرار ميگيرد. اين مقاله کوشيده است با تحليل مفاهيم و منابعي از قرآن، سيرة اميرمؤمنان علي، و ديدگاههاي امام خميني و امام خامنهاي از سياستگذاري در حوزه عدالت اجتماعي، به بررسي اين موضوع بپردازد که تا چه حد اين سياستگذاريها مدنظر قرار گرفته است. پس از انقلاب دولتهايي بر سر کار آمدند که همه آنها در مسير عدالت اجتماعي دست به عصا حرکت کردند. اين مسير دو مفهوم را به ذهن متبادرميکند: يا سياستگذاريها ناقص و نارسا بوده و يا دولتها چندان تمايلي به اجراي اين سياستگذاريها نداشتهاند. با بررسي فعاليت اين دولتها به اين نتيجه ميرسيم که با وجود سياستگذاري مناسب در تحقق عدالت اجتماعي، دولتها به اين سياستگذاريها تن ندادهاند.
کليدواژهها: عدالت اجتماعي، سياستگذاري، حکمراني اسلامي، امامين انقلاب.