ویژگیهای رفتاری رهبر از منظر قرآن (با تأکید بر ویژگیهای رفتاری حضرت موسی(ع) )
Article data in English (انگلیسی)
ويژگيهاي رفتاري رهبر از منظر قرآن
(با تأکيد بر ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي)
محمدحسين شيخي عليآباد / دکتري مديريت مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني shikhi.mh@gmail.com
دريافت: 28/11/1403 ـ پذيرش: 25/12/1403
چکيده
يکي از متغيرهاي تأثيرگذار در پيشرفت مادي و معنوي جامعه وجود رهبران شايسته، هم به لحاظ ويژگيهاي شخصيتي و هم به لحاظ ويژگيهاي رفتاري است. رهبري هدايتبخش با توانمندي فکري و شخصيتي و رفتارهاي سازندهاي که از خود نمايان ميسازد، در پيروان خود نفود ميکند و آنان را بهسوي اهداف متعالي به حرکت واميدارد. نظريهپردازان رفتارگرا رفتارهاي رهبران را مطالعه و سبکهاي رفتاري گوناگون را مشاهده کردهاند. آنان برخي از سبکهاي رفتاري را کارآمدتر از ساير سبکها ميدانند و آن را عامل مهمي در موفقيت رهبري قلمداد ميکنند. اين تحقيق با روش توصيفي ـ تحليلي آيات قرآن ناظر به ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي در رهبري را مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهد. يافتههاي تحقيق مستفاد از آيات قرآن کريم نشان ميدهد که ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي بدين شرح است: يکتاپرستي، قاطعيت در برابر تخلفات، وظيفهشناسي، تحمل سختيها، صبر، رحمت و محبت در ادارة امور، ظلمستيزي، تواضع و نيکوکاري.
کليدواژهها: رفتار، ويژگيهاي رفتاري، سبک رهبري.
مقدمه
«رهبري» بهمعناي فراگرد نفوذ اجتماعي است که در آن، رهبر مشارکت داوطلبانة کارکنان را در تلاش براي کسب هدفهاي سازمان طلب ميکند. پرسشي که در زمينة رهبري مطرح ميشود، اين است که آيا رهبري بايد با اعمال زور باشد يا خير؟ شواهد تحقيقي بيانگر اين است که رهبري اثربخش، هم با عملکرد بهتر و هم اخلاقيتر همراه است. اهميت اين بحث از آنجاست که پرورش رهبران شايسته و اثربخش و نيز شناسايي آنان در جامعه در گرو روشن شدن پاسخ اين پرسش است (رضائيان، 1384، ص375). نظريهپردازانِ رفتار رهبري، بهجاي تمرکز بر ويژگيهاي شخصيتي رهبر بهعنوان عامل مؤثر بر موفقيت و اثربخشي رهبر، محور مطالعات خود را بر روي رفتارهاي رهبران قرار دادهاند. آنان رفتارهاي رهبران در صحنة عمل را مورد بررسي و مشاهده قرار ميدهند و سبکهاي رفتاري گوناگوني را فهرست کردهاند. آنان بر اين باورند که ويژگيهاي شخصيتي، هرچند مهماند، صرفاً پيششرطي براي رهبري بهشمار ميآيند. بنابراين الگوهاي رفتاري رهبر و سبک شناختي او نيز اهميت دارد و لازم است در بررسي عوامل اثربخشي و موفقيت مديريت مورد مطالعه قرار گيرند؛ زيرا صفات مشخصه، در رفتار بروز و نمود پيدا ميکند و سرانجام، افراد رهبران را بر اساس رفتارهايشان ارزيابي ميکنند و تصميم به پيروي از آنان ميگيرند (رضائيان، 1384، ص380ـ381). در يکي از مطالعات مربوط به نظريههاي رفتار رهبري، رهبران به دو دستة خدمتگزار (انسانگرا) و تحولگرا (سازمانگرا) تقسيمبندي ميشوند. رهبران خدمتگزار به اعضاي سازمان توجه دارند و هدفگذاري جمعي را ترويج ميکنند و رهبران تحولگرا اهداف و مأموريتهاي سازمان را مقدم ميشمارند (چابکي و ديگران، 1394، ص163ـ164). رهبران تحولگرا، در واقع بهجاي توجه به کارکنان به کار اهتمام ميورزند. آنان کار را تعريف و چگونگي انجام آن را مشخص ميکنند؛ مسئوليت هريک از افراد را براي کار معين بيان مينمايند؛ انجام و اتمام کار را مورد تأکيد قرار ميدهند و نتايج عملکرد را پيگيري ميکنند. رهبران خدمتگزار بدين روش عمل ميکنند: با افراد، گرم و حمايتي برخورد مينمايند؛ ارتباطات اجتماعي راغبانه برقرار ميکنند؛ به احساسات ديگران احترام ميگذارند؛ نسبت به نيازهاي کارکنان حساسيت نشان ميدهند و به کارکنان اعتماد ميکنند (رضائيان، 1384، ص381).
بررسي و مطالعة رفتار رهبران الهي به چند دليل حائز اهميت است: نخست اينکه آنان مسئوليت سنگين هدايت جامعه را بر عهده دارند و در صورتي در انجام اين مأموريت موفق خواهند شد که متصف به ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري شايسته باشند. در غير اين صورت، پيروان آنان هيچ تعهد و الزامي به عمل کردن به دستورهايشان را نخواهند داشت. ديگر اينکه تربيت رهبران و مديران شايسته و شناسايي آنان براي تصدي ادارة امور در سازمانها و نهادهاي کشوري و لشگري مستلزم شناخت سيرة رفتاري رهبران الهي در قرآن است تا با الگوبرداري از آن بتوان اقدام اساسي در تحول نظام اداري و مديريتي جامعة اسلامي را بنا نهاد. خداوند براي رشد و تعالي حيات مادي و معنوي انسان پيامبران را از ميان برترين انسانها انتخاب کرد و آنان را الگو قرار داد تا مردم ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري آنان را مشاهده کنند و در زندگي سرلوحة عمل خود قرار دهند. بنابراين رفتار پيامبران الهي در حوزههاي مختلف فردي، سازماني و اجتماعي را که برگرفته از سرچشمة وحي است، ميتوان عاملي اساسي و تعيينکننده در شکلگيري جامعة اسلامي متخلق به فضايل اخلاقي و انساني دانست. قرآن کريم با توصيف ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي بهعنوان يک رهبر الهي، از آن بهمنزلة يک متغير تأثيرگذار در هدايت مردم از ضلالت و گمراهي به رشد و تعالي ياد ميکند. تحقيق پيش رو تلاش خواهد کرد که با روش توصيفي ـ تحليلي آيات قرآن کريم اين ويژگيها را تبيين کند. با توصيفي که گذشت، سؤال اصلي تحقيق اين است: ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي بهعنوان يک رهبر الهي از منظر قرآن چيست؟ همچنين ميتوان سؤالات فرعي را ذيل عنوان سؤال اصلي بدين شرح تدوين کرد: الف) سبک رفتاري حضرت موسي در برابر تخلفات چيست؟ ب) سبک رفتاري حضرت موسي در برابر سختيها چيست؟ ج) سبک رفتاري حضرت موسي در تعامل با مردم چگونه است؟
اهداف تحقيق
اهداف تحقيق را ميتوان در چند محور زير بيان کرد:
ـ تبيين ويژگيهاي رفتاري رهبر جامعه از منظر قرآن کريم بهمنظور الگوبرداري از آن در جهت شناسايي و پرورش رهبران کارآمد و اثربخش براي آيندة جامعة اسلامي و جهان اسلام.
ـ تبيين ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي از منظر قرآن کريم.
ـ آشنا کردن اساتيد و دانشجويان با مديريت اسلامي و ويژگيهاي رهبر در قرآن.
ـ بسترسازي نظريهپردازي در حوزههاي علوم انساني اسلامي، بهويژه در حوزههاي علوم مديريت، علوم سياسي و ساير رشتههاي علوم انساني با گرايش قرآن.
ضرورت تحقيق
با شکلگيري انقلاب اسلامي در ايران دو مسئلة اساسي در نظام علمي و اداري کشور وجود داشت. در نظام علمي و دانشگاهي به دليل نبود منابع اسلامي در حوزة مديريت و رهبري و ساير گرايشهاي علمي، همان نظريههاي صاحبنظران غربي تدريس ميشد. بنابراين لازم بود که يک تلاش تحقيقاتي در موضوعات علمي زير نظر انديشمندان و مجتهدين اسلامي که اشراف کامل بر مباني و منابع اسلامي داشتند، انجام شود. نظام اداري و حکومتي نيز نيازمند مديران و رهبراني کارآمد و اثربخش بود که با مباني و احکام اسلام آشنا باشند و بتوانند کشور را بر اساس انديشههاي اسلامي اداره کنند. تحقق اين امر نيز مستلزم وجود تحقيق و پژوهشهاي اسلامي در حوزة مديريت و رهبري است تا بتوان بر اساس آن معيارها به تربيت و شناسايي رهبران شايستة نظام اسلامي اقدام کرد. بنابراين ميتوان گفت که انجام اين تحقيق از دو جهت ضروري است و دو کاربرد دارد: نخست بهعنوان يک منبع علمي براي تدريس در دانشگاهها و مؤسسات علمي؛ دوم بهعنوان منبعي براي تربيت مديراني کارآمد و شايسته.
پيشينة تحقيق
در خصوص ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي تحقيقي با اين عنوان يافت نشد؛ ولي برخي از نويسندگان ضمن عنوان ويژگيهاي پيامبران، يک يا چند صفت رفتاري حضرت موسي را نيز مطرح کردهاند. بدين منظور براي انجام تحقيق، از پيشينههاي عام استفاده شده است. براي نمونه، در تحقيقي با همين عنوان به دو ويژگي رفتاري حضرت موسي اشاره شده است: 1. صبر و استقامت در برابر مشکلات؛ 2. صراحت و قاطعيت (سبحاني، 1385).
1. ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي
هر فعاليت و عملي که موجود زنده انجام ميدهد و متضمن کارهاي بدني آشکار و پنهان و اعمال فيزيولوژيک، عاطفي و عقلي باشد، «رفتار» خوانده ميشود. اين اصطلاح براي هر عمل خاص يا مجموعه اعمال بهکار ميرود (شعارينژاد، 1364، ص54). بنابراين رفتار بهمعناي يک رشته فعاليت است. انسان همواره در حال انجام کاري است؛ مانند قدم زدن، صحبت کردن، کار کردن، خوردن و خوابيدن و... . انسان در بيشتر موارد در آنِ واحد بيش از يک فعاليت انجام ميدهد. انگيزهها، عوامل رفتار هستند. آنها موجب آغاز و ادامة فعاليت ميشوند و جهت کلي رفتار هر فرد را معين ميسازند. انگيزهها را گاهي به نيازها، تمايلات، سائقهها يا محرکات دروني فرد تعريف ميکنند. رفتار انسان در هر لحظة معين تحت تأثير نيازهاي متعددي برانگيخته ميشود. نيازي که شديدتر است، موجب فعاليت ميگردد. وقتي نياز شديد قدري ارضا شد، از شدت آن کاسته ميشود و اين نياز در چنين حالتي طبعاً محرک رفتار فرد نخواهد بود (رضائيان، 1384، ص54). با اين وصف، اکنون ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي بيان ميشود: چهارچوب و مدل اين ويژگيهاي رفتاري و تعداد آنها بر اساس آياتي از قرآن کريم است که ناظر به سيرة رفتاري حضرت موسي ميباشد.
1ـ1. يکتاپرستي
ايمان به پروردگار يکتا تنها زماني حاصل ميشود که رهبر الهي در عمل نيز پايبندي خود را به وحدانيت خدا نشان دهد. طبيعت انسان بهگونهاي است که وقتي به قدرت برسد و در رفاه و آسايش قرار گيرد، خدا را فراموش ميکند و چنانچه گرفتار وقايع و پيشامدهاي ناگوار و سخت شود، زبان به شکايت ميگشايد و ايمانش ضعيف ميشود؛ درحاليکه رهبران الهي در همة شرايط سخت و دشوار و رفاه و آسايش به ياد خدا هستند و لحظهاي او را فراموش نميکنند. آنان سختيها و بلاها را آزمون الهي ميبينند که نقش مؤثري در تربيت و رشد معنوي آنان خواهد داشت. اين حوادث نهتنها ايمانشان را به وحدانيت خدا تضعيف نخواهد کرد، بلکه زمينة رشد فکري و معنوي آنان را فراهم خواهد ساخت. اين ويژگي رهبر در قول و عمل، تأثير شگرفي در رشد و تحول فکري و رفتاري پيروان خواهد داشت. حضرت موسي نهتنها پيروان خود را به توحيد دعوت ميکند: «إِنَّما إِلهُكُمُ اَللهُ اَلَّذِي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً» (طه: 98)؛ معبود شما فقط خداي يکتاست که جز او معبودي نيست، دانش او همه چيز را فراگرفته است، بلکه در شرايط سخت نيز ضمن اينکه از خدا ياري ميطلبد، پيروانش را نيز دعوت ميکند تا در سختيها تنها از او ياري جويند: «قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ اِسْتَعِينُوا بِاللهِ وَاِصْبِرُوا إِنَّ اَلأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَاَلْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (اعراف: 128)؛ موسي به قومش گفت: از خدا ياري بخواهيد و شکيبايي ورزيد. يقيناً زمين در سيطرة مالکيت و فرمانروايي خداست. آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد، ميبخشد؛ و سرانجام نيک براي پرهيزگاران است.
2ـ1. قاطعيت در برابر تخلفات
قرآن کريم مسامحه و سازش در اصول و مباني اعتقادي را بهشدت مورد نکوهش قرار ميدهد و از آن نهي ميکند. خداي حکيم پيامبر گرامي اسلام را از سازش و مداهنه با کفار و مشرکان نهي کرده است: «وَإِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ اَلَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَإِذاً لاَتَّخَذُوكَ خَلِيلاً» (اسراء: 73)؛ و نزديک بود که تو را از آنچه به تو وحي کرديم، بلغزانند تا غير آن را از روي افترا به ما نسبت دهي؛ و در اين صورت، تو را دوست خود ميگرفتند. بنابراين هرگونه سستي و انفعال دربارة دين و مباني ديني، از منظر آموزههاي قرآني ممنوع است: «اِتَّبِعْ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَأَعْرِضْ عَنِ اَلْمُشْرِكِينَ» (أنعام 106)؛ از آنچه از سوي پروردگارت به تو وحي شده است، پيروي کن؛ هيچ معبودي جز او نيست؛ و از مشرکان روي بگردان. پيامبر گرامي اسلام نيز براي تنبيه متخلفان و کساني که از شرکت در جنگ با روميان سر باز زدند، با شدت و غضب برخورد کردند و به مسلمانان دستور دادند که هيچکس با آنان سخن نگويد. آن حضرت متخلفان را در تنگناي شديد اجتماعي قرار دادند؛ بهگونهاي که مجبور شدند شهر مدينه را ترک کنند و براي مدت طولاني به کوههاي اطراف پناه ببرند. حضرت موسي نيز با قاطعيت در برابر ستمگران و متجاوزان به حقوق مردم ميايستاد و از افراد مظلوم و ستمديده حمايت ميکرد و در اين راه از هيچ تهديدي نميترسيد. حمايت او از يکي از بنياسرائيل که مورد ظلم يکي از فرعونيان قرار گرفته بود، به کشته شدن فرد فرعوني انجاميد:
وَدَخَلَ اَلْمَدِينَةَ عَلى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فِيها رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شِيعَتِهِ وَهذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ اَلَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى اَلَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسى فَقَضى عَلَيْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ اَلشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ (قصص: 15)؛
و [موسي] به شهر وارد شد، درحاليکه اهل آن [در خانهها استراحت ميکردند و از آنچه در شهر ميگذشت] بيخبر بودند. پس دو مرد را در آنجا يافت که با هم [بهقصد نابودي يکديگر] زدوخورد ميکردند. اين يک از پيروانش و آن ديگر از دشمنانش. آنکه از پيروانش بود، از موسي بر ضد کسي که از دشمنانش بود، درخواست ياري کرد. پس موسي مشتي به او زد و او را کشت. گفت: اين [نزاع ميان آن دو] از عمل شيطان است. قطعاً او گمراهکننده و دشمنياش آشکار است.
اين اقدام حضرت موسي سبب شد که فرعون و اطرافيانش حکم اعدام او را صادر کنند. اين رفتار او يکي از مصاديق آشکار سازشناپذير بودن او در برابر متجاوزان و متخلفان را به تصوير ميکشد. او پس از بازگشت از ميعادگاه پروردگار و مشاهدة روي آوردن پيروان خود (بنياسرائيل) به گوسالهپرستي، با شدت و عصبانيت با برادر خود هارون برخورد کرد و درحاليکه ريش و موي سرش را گرفته و بهسوي خود ميکشيد، گفت: آيا از دستور من سرپيچي کردي؟! هارون که ناراحتي شديد برادر را ديد، براي اينکه از عصبانيتش بکاهد و عذر موجه خويش را در اين ماجرا بيان کند، گفت:
فرزند مادرم! ريش و موي سر مرا مگير. من فکر کردم که اگر به مبارزه برخيزم و درگيري پيدا کنم، تفرقة شديدي در ميان بنياسرائيل ميافتد و از اين ترسيدم که تو به هنگام بازگشت بگويي: چرا در ميان بنياسرائيل تفرقه افکندي و سفارش مرا در غيابم بهکار نبستي.
در پاسخ به اين رفتار تند حضرت موسي با هارون، با اينکه هر دو پيامبر و معصوم از خطا بودند، چنين استدلال شده است: هدف حضرت موسي از اين رفتار اين بود که به بنياسرائيل بفهماند که گناه بسيار بزرگي مرتکب شدهاند و گوسالهپرستي مسئلة ساده و قابل گذشتي نيست؛ گناهي که حتي پاي برادر موسي را که خود پيامبر بود و رهبري امت را بر عهده داشت، به محکمه کشانده است؛ آنهم با شدت عمل. پس آنطورکه بنياسرائيل پنداشتهاند، انحراف از توحيد و بازگشت به شرک، آنهم بعد از آنهمه تعليمات و ديدن آنهمه معجزات و آثار عظمت حق، قابل قبول نيست و بايد با قاطعيت هرچه بيشتر در برابر آن ايستاد. چهبسا هنگامي که حادثة عظيمي رخ ميدهد، انسان يقة خود را چاک ميزند و بر سر و صورت خود ميزند، چه رسد به اينکه برادرش را مورد عتاب و خطاب قرار دهد. بيگمان براي حفظ هدف و گذاشتن اثر رواني در افراد منحرف و نشان دادن عظمت گناه به آنها، اين برنامهها مؤثر است (مکارم شيرازي، 1374، ج13، ص284).
3ـ1. وظيفهشناسي
وظيفهشناسي مهمترين تکليف انسان در سراسر زندگي است. زندگي انسان در هر کجا و هر موقعيت، دو گام بنيادي دارد: 1. شناخت وظيفه؛ 2. عمل به وظيفه .بيشتر مشکلات زندگي انسان نتيجة کوتاهي دربارة اين دو گام اساسي است. گاهي در شناخت وظيفه کوتاهي ميشود و گاهي در عمل به وظيفه. اگر اين دو بيماري بزرگ علمي و عملي درمان شود، بشر با سعادت و سلامت در دو جهان زندگي ميکند (مهديپور، 1390، ص3). اين ويژگي باعث ميشود که انسان در همة امور زندگي فردي، سازماني و اجتماعي به دنبال انجام وظايف خود باشد. فرد هرگاه با امور متعدد در پيش روي خود مواجه گردد و مردد شود که کدام يک را انجام دهد، سعي ميکند ببيند که در آن شرايط و اقتصائات، وظيفة او چيست و همان را در اولويت قرار ميدهد. قرآن کريم در توصيف اين ويژگي حضرت موسي بيان ميکند: او از اينکه نتواند وظيفة خويش را انجام دهد و قبل از آن کشته شود، به شدت ميترسيد: «قالا رَبَّنا إِنَّنا نَخافُ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيْنا أَوْ أَنْ يَطْغى» (طه: 45)؛ گفتند: پروردگارا! ما ميترسيم که [پيش از دعوت کردنش به حق] با سختگيري و شکنجه بر [ضد] ما پيشي گيرد يا بر سرکشي خود بيفزايد. ازآنجاکه ترس از ساحت وجودي پيامبران الهي به دور است، تنها توجيهي که دربارة اين آيه ميتوان کرد، اين است که ترس حضرت موسي و برادرش هارون از انجام اين مأموريت الهي از اين جهت بوده است که قبل از عمل به وظيفة خود مورد شکنجه و آزار و اذيت قرار گيرند و از انجام تکليف بازمانند.
4ـ1. تحمل سختيها
سنت الهي دربارة انبيا و اوليايش اين است که آنان را به گرفتاريها و سختيهاي شديد مبتلا ميکند تا از رهگذر آن، تواناييها و شايستگيهاي لازم را براي پذيرش مسئوليت سنگين رهبري و هدايت کسب کنند و هنگامي که در اين آزمونهاي سخت موفق شوند، آنان را الگو براي مردم قرار ميدهد. بنابراين فلسفة بسياري از مشکلاتي که در مسير حرکت انبيا و اولياي الهي پيش ميآيد، در جهت تربيت و رشد آنان است تا با انقطاع از اسباب و علل مادي، با تمام وجود به خدا روي آورند. در اين هنگام است که مأموريت آنان ابلاغ ميشود (عابديني، 20/2/1399). قرآن کريم يکي از روشهاي الهي براي تربيت انبيا و اوليايش را مبتلا کردن آنان به انواع سختيها بيان ميکند:
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَلا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ اَلْغَمِّ وَفَتَنّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى (طه: 40)؛
آنگاه که خواهرت بهسوي کاخ فرعون رفت و گفت: آيا شما را به کسي که از اين نوزاد سرپرستي کند، راهنمايي کنم؟ پس تو را به مادرت برگردانديم تا خوشحال و شاد شود و غم و غصه نخورد؛ و کسي [از فرعونيان] را کُشتي و ما تو را از اندوه [و نگراني بر ارتکاب قتل آن مشرک] نجات داديم؛ و چنانکه بايد، امتحانت کرديم. پس از سالياني در ميان اهل مدين ماندي؛ سپس اي موسي! بر اساس تقدير الهي [براي انتخاب شدن به مقام پيامبري، اينجا] آمدي.
حضرت موسي با حوادث سختي مواجه شد: نخست توطئة درباريان براي به قتل رساندن وي، که موجب شد به مدت ده سال به سرزمين مدين مسافرت کند. او هجران دوري از پدر، مادر، خواهر، برادر و يارانش را به جان خريد و پس از گذشت ده سال، هنگامي که خبر درگذشت پدر و شهادت خواهرش را شنيد و بيم آن داشت که مادر و برادرش هارون نيز توسط درباريان شناسايي شوند و به قتل برسند، مجبور شد در شرايطي بسيار سخت عزم سفر کند؛ درحاليکه همسرش حامله و هوا نيز سرد بود، سفر را آغاز کرد؛ اما در تاريکي شب راه را گم کرد و سرگردان و مضطرب شد. در اين هنگام که به اضطرار رسيد و تمام راهها را به روي خود بسته ديد، با تمام وجودش به عالم غيب متوجه گشت و همين حالت وي باعث شد آتشي را ببيند که ديگران آن را نميديدند و او آگاه بود که اين يک آتش عادي نيست؛ چراکه با ديدن آن، تمام وجودش آرامش پيدا ميکرد. به همين دليل به سمت آتش حرکت ميکند تا وسيلة گرمايش در آن شب سرد بيابد و هم به کمک آن، راه را پيدا کند (عابديني، 27/2/1399). وقتي نزديک شد، اين ندا را شنيد:
فَلَمّا أَتاها نُودِيَ يا مُوسى إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ اَلْمُقَدَّسِ طُوىً وَأَنَا اِخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى (طه: 11ـ13)؛
پس چون به آن آتش رسيد، ندا داده شد: اي موسي! به يقين اين منم، پروردگار تو. پس کفش خود را از پايت بيفکن؛ زيرا تو در وادي مقدس طوي هستي. و من تو را [به پيامبري] برگزيدم؛ پس به آنچه وحي ميشود، گوش فرادار.
5ـ1. صبر
«صبر» در لغت بهمعناي امساک است. راغب «امساک در تنگي» را صبر ميداند. صبر بهمعناي خويشتندارى و حبس نفس است بر چيزي كه شرع و عقل تقاضا ميكند يا از چيزي كه شرع و عقل از آن نهى ميكند. اين خويشتنداري بر اساس اختلاف موارد، فرق ميکند: اگر خويشتنداري در مصيبت باشد، به آن «صبر» ميگويند که مفهوم مخالف آن «جزع» است؛ اگر در جنگ باشد، به آن «شجاعت» ميگويند و مفهوم مخالف آن «جبن» است و اگر در پيشامد باشد، آن را «سعة صدر» ميگويند و در امساک از سخن، به آن «کتمان» ميگويند. راغب ميگويد: اگر امساک نفس در زيادي مال باشد، به آن «عفت و قناعت» ميگويند. ماه رمضان نيز از آن جهت که نوعي حبس و منع نفس در آن است، ماه صبر خوانده شده است (قرشي بنابي، 1371، ج4، ص105ـ106). در تمام کتابهاي آسماني و گفتار همة پيامبران و اولياي خدا و امامان، با تأکيدهاي فراوان، به صبر و استقامت سفارش شده است؛ بهطوريکه آن را عامل اصلي حل مشکلات، و ضد آن را موجب انحرافات و بدبختيهاي ويرانگر ميدانند. در ساية داشتن ويژگي صبر و پايداري است که انسان ميتواند در عرصههاي مختلف زندگي فردي و اجتماعي و مادي و معنوي رشد و تکامل يابد و به اهداف خويش دسترسي پيدا کند. امام علي ميفرمايد: «الصبر الظفر» (تميمي آمدي، 1410ق، ص477)؛ صبر مساوي با پيروزي است. قرآن کريم در بيان علت رسيدن بعضي از بنياسرائيل به مقام امامت و هدايت مردم ميفرمايد: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَکانُوا بِآياتِنا يوقِنُونَ» (سجده: 24)؛ و از آنان امامان (و پيشواياني) قرار داديم که به فرمان ما (مردم را) هدايت ميکردند؛ چون شکيبايي نمودند و به آيات ما يقين داشتند. در اين آيه، «صبر» يکي از مقدمات رسيدن به مقام پيشوايي شمرده است و انسان را در مقام قرب الهي تا جايي بالا ميبرد که شايستگي امامت بر مردم را پيدا ميکند، که خود دليلي آشکار بر ارزش والاي صبر در راه خداست (صادقي تهراني، 1406ق، ج23، ص301). بنياسرائيل ويژگيهاي رفتاري بسيار ناپسندي داشتند. آنان قومي بهانهجو و لجوج بودند و به پيامبران خود نيز جسارت و بيادبي ميکردند. بيترديد يکي از عوامل مهم موفقيت حضرت موسي در امر هدايت و رهبري آنان، صبر و تحمل او بود. قرآن کريم نيز وي را به صبر در برابر مشکلات توصيه ميکند:
فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا اَلْعَزْمِ مِنَ اَلرُّسُلِ وَلا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ ما يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاّ ساعَةً مِنْ نَهارٍ بَلاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْفاسِقُونَ (احقاف: 35)؛
پس صبر کن، همانگونهکه پيامبران اولوالعزم صبر کردند؛ و براي آنان [در نزول عذاب] شتاب مکن؛ روزي که آنان آنچه را وعده داده ميشوند ببينند، گويي فقط ساعتي از يک روز [در دنيا] درنگ داشتند. [اين قرآن] ابلاغي است براي همه؛ پس آيا جز مردم نافرمان هلاک ميشوند؟
6ـ1. رحمت و محبت در ادارة امور
تصدي مسئوليتهاي مديريتي مستلزم شايستگيهاي علمي و تخصصي است که بهراحتي بهدست نميآيد؛ بلکه با تمرينهاي سخت عيني و عملي و گذراندن دورههاي مقدماتي کوتاهمدت و بلندمدت ميسر ميشود. در اين دورهها آموزشهاي رفتاري ارائه ميشود تا فرد از ظرفيت وجودياي برخوردار شود که بتواند فشارها و مشکلات زياد را تحمل کند و در اوج سختيها آرامش خود را حفظ کرده، با مردم با نرمي رفتار کند يا در هنگامي که فرد به قدرت و امکاناتي دست مييابد، دچار تکبر و خودبرتربيني نشود. اشتغال انبياي الهي به چوپاني را ميتوان يکي از اين آزمونهاي عملي بهشمار آورد. فرد با اشتغال به اين کار، بسياري از رفتاريهاي اخلاقي را ميآموزد و روحية خودبرتربيني را از خود بيرون ميکند و شيوة تعامل با مردم از روي رأفت و رحمت را ميآموزد. روزي گوسفندي از گلة حضرت موسي فرار کرد و آن حضرت بدون هيچ ناراحتي آن گوسفند را با رأفت و رحمت مورد نوازش قرار داد. خداوند چون اين شايستگي او را مشاهده کرد، فرمود: اين براي پيامبري سزاوار است (عابديني، 6/2/1399).
ادارة امور بر اساس رحمت و محبت و مدارا جايگاه ويژهاي در پيشگاه الهي دارد. ازهمينرو خداي متعال رسول گرامي اسلام را با اين ويژگي توصيف کرده است که در ادارة امور و هدايت مردم، از رحمت و محبت برخوردار است و آن حضرت را به گذشت و بخشش و طلب آمرزش براي امت فرمان ميدهد. پيامبر اکرم به سبب رحمت الهي به چنان محبت و ملايمتي در مديريت دست يافته بود که بهراحتي توانست موانع ادارة جامعهاي دچار تشتت و مشکلات فراوان را برطرف کند و زمينههاي رشد و کمال آن جامعه را فراهم آورد. علاقه و محبت زمامدار، عامل بزرگي براي ثبات و ادامة حيات حکومت است. تا عامل محبت نباشد، رهبر نميتواند يا بسيار دشوار است که بتواند اجتماعي را رهبري کند و مردم را افرادي منضبط و قانونمند تربيت نمايد؛ حتي اگر عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونمند خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببينند و آن علاقههاست که مردم را به پيروي و اطاعت ميکشاند (دلشاد تهراني، 1394، ص73ـ74).
اين ويژگي در سيرة رهبري حضرت موسي نيز وجود دارد. او در مدت زماني که در دربار فرعون ادارة امور را به عهده داشت، بهگونهاي با مردم رفتار ميکرد که بسياري از افراد، شيفته و مريد او شدند. او از افراد ضعيف در برابر زورگوييهاي فرعونيان حمايت ميکرد و اين رفتار او بهتدريج دامنة نفوذش را در بين مردم بيشتر ميکرد. ايجاد شبکة ارتباطي در درون دستگاه اداري و رفتوآمد در شهر موجب ميشد که اين فرستادة الهي از نزديک شاهد مسائل و مشکلات اقشار محروم و مستضعف باشد و براي رفع آنها تلاش کند. البته اين رفتار وي موجب خشم و ناراحتي درباريان ميشد؛ ولي ازآنجاکه تعامل خوب وي با مردم موجب استحکام حاکميت فرعون ميشد، خشنودي او را بهدنبال داشت و سعايتهاي اطرافيان برضد موسي را بياثر ميکرد. تعامل خوب حضرت موسي با مردم محبوبيت او را در بين اقشار مختلف گسترش داده بود؛ بهگونهاي که افراد زيادي به وي ايمان آورده بودند و او را پناهگاه خود در برابر ظلم و ستم درباريان مييافتند (عابديني، 17/12/1398).
همچنين آن حضرت هنگامي که خسته و گرسنه پس از طي مسافت طولاني به مدين رسيد و با دختران حضرت شعيب مواجه شد، بدون هيچگونه چشمداشتي به آنان کمک کرد و گوسفندان آنان را سيراب کرد. اين رفتار باعث شد که محبت وي در دل دختران شعيب جاي گيرد و به همين دليل يکي از آنها به پدرش پيشنهاد کرد که وي را بهاستخدام درآورد (عابديني، 23/1/1399). قرآن کريم در اين زمينه ميفرمايد: «قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الأَمِينُ» (قصص: 26)؛ يکي از آن دو زن گفت: اي پدر! او را استخدام کن؛ زيرا بهترين کسي که استخدام ميکني، کسي است که نيرومند و امين باشد [و او داراي اين صفات است].
7ـ1. ظلمستيزي
مهمترين علت مشکلات و ناهنجاريهاي جوامع بشري، وجود حاکمان جائر و باطل در رأس حکومت است و نجات مردم از چنگال آنان وظيفهاي الهي است. يکي از ويژگيهاي حضرت موسي ظلمستيزي او بود. او با شجاعت تمام در برابر ظالمين ميايستاد و از ستمديدگان حمايت ميکرد. مداخلة وي در نزاع بين يکي از درباريان و يکي از بنياسرائيل که از ياران آن حضرت بود، منجر به قتل فرد درباري شد. فرعون و اطرافيانش با اين رويداد يقين کردند کسي که ميخواهد قيام کند و فرعون را از حکومت برکنار نمايد، همين فرد است. به همين دليل در طول ده سالي که حضرت موسي در مدين بهسر ميبرد، آنان نگران بودند که او با لشکري به آنان حمله کند؛ ازاينرو برجهاي بلند درست کردند و براي حفظ شهر نيروهاي زيادي را بهکار گماردند. اين در حالي بود که بنياسرائيل از اينکه موسي توانسته بود از چنگ فرعونيان بگريزد، خوشحال بودند؛ چراکه او سالها از آنان در برابر ستم درباريان حمايت ميکرد (عابديني، 9/1/1399).
8ـ1. تواضع
تواضع و فروتني نقطة مقابل تکبر و فخرفروشي است؛ آنگونهکه نكوهش از يكى، ملازم تمجيد و ستايش از ديگرى است. در روايات به آثار و ثمرات فراواني براي تواضع اشاره شده است که محبت، نظم در کارها، قبولي عبادات و طاعات و...، از آن جملهاند. تواضع، علاوه بر اثرگذاري در زندگي علمي و فرهنگي انسان، در زندگي اجتماعي او نيز تأثيرگذار است؛ چراکه افراد متواضع از محبوبيت فوقالعادهاي در اجتماع بهرهمندند و مردم براي آنها احترام خاصي قائلاند. قرآن يكي از صفات بارز مؤمنان را تواضع آنها دانسته است. امام علي در وصف متقين ميفرمايند: «راه رفتن آنان متواضعانه است». در اين سخن، راه رفتن متواضعانه شامل مشي بهمعناى وسيع آن مىشود كه تمام رفتارهاى آنان را دربرميگيرد. خداي سبحان به موساي کليم گفت: تو را براي اين انتخاب کردم که تو بعد از هر نمازي اينطور سر به سجده ميگذاشتي؛ بعد که از سجده بلند ميشدي، دست به محل سجده ميگذاشتي و به بدنت ميکشيدي؛ و اين حال خاکساري تو و اين تواضع و عبوديت سبب انتخاب تو شد (عابديني، 13/2/1399). امام صادق ميفرمايد: خداوند به موسي فرمود: آيا ميداني چرا تو را برگزيدم؟ زيرا خضوع و خشوع تو به درگاه من بينظير بود؛ هرگاه به نماز ميايستادي، گونههاي خود را بر خاک مينهادي. در حديث ديگري آمده است که خداوند فرمود: چون در ميان بندگانم خود را در برابر من ذليلتر ميدانستي.
9ـ1. نيکوکاري
يکى از صفات بارز پيامبران، نيکوکارى به دوست و دشمن است و درحقيقت، آنها از مظاهر صفات رحمان و رحيم خداوند بودند و با هر فرد و جمعيتى به نيکويي و مهرباني رفتار ميکردند. قرآن مجيد بعد از اشاره به اسحاق و يعقوب، دو فرزند برومندى که خداوند به ابراهيم در آخر عمر عنايت کرد، اين صفت را براي بسياري از پيامبران بزرگ بيان کرده است:
وَوَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَنُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَسُلَيْمانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسى وَهارُونَ وَكَذلِكَ نَجْزِي اَلْمُحْسِنِينَ (انعام: 84)؛
و اسحاق و يعقوب را به ابراهيم بخشيديم [و] هريک را هدايت کرديم و [نيز] نوح را پيش از اين هدايت نموديم؛ و از فرزندان او داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون را [هدايت کرديم]؛ و اينگونه نيکوکاران را پاداش ميدهيم.
عبارت «وَكَذلِكَ نَجْزِي اَلْمُحْسِنِينَ»؛ يعني اينکه يکي از صفات بارز پيامبران الهي ويژگي احسان است (مکارم شيرازي، 1386، ج7، ص65).
در نمودار شمارة 1 ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي نشان داده شده است.
نمودار 1: ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي
نتيجهگيري
«رهبري» فرايند نفوذ بر زيردستان بهمنظور ترغيب آنان به پيروي از دستورها و انجام وظايف از روي شوق و ميل باطني است، نه اجبار براي دستيابي به اهداف. بديهي است که اين هدف هنگامي عملي ميشود که رهبر از ويژگيها و شايستگيهاي رفتاري برخوردار باشد تا بتواند در پيروان خود نفوذ کند. اگر اين حقيقت جنبة عملي بيابد، ميتوان يقين حاصل کرد که به دليل پيوند عميق ايجادشده ميان رهبر و پيروانش همة افراد تمام سعي خود را براي انجام منويات رهبر بهکار خواهند گرفت و بدين ترتيب جامعه به اهداف از پيش تعيينشده دست خواهد يافت. در خصوص ويژگيهاي رفتارياي که موجب شايستگي و صلاحيت رهبر براي هدايت جامعه به سمت پيشرفت و تعالي ميشود، بايد گفت که صاحبنظرانِ رفتارگرا سبکهاي رفتاري گوناگوني را در اين زمينه يادآور ميشوند. آنان به اين حقيقت اذعان دارند که برخي از اين سبکهاي رفتاري، در نفوذ رهبر در بين زيردستان خود و موفقيتش اثربخشتر و کارآمدترند. در اين تحقيق، موضوع از منظر آيات قرآن کريم و بر اساس ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي مورد بررسي قرار گرفت. بر اساس آنچه از مضامين آيات قرآن بهدست آمد، ويژگيهاي رفتاري حضرت موسي که زمينههاي موفقيت آن حضرت را ايجاد کرد و پيوند ميان او و مردم را مستحکم ساخت، عبارتاند از: يکتاپرستي، قاطعيت در برابر تخلفات، وظيفهشناسي، تحمل سختيها، صبر و مقاومت در برابر مشکلات، رحمت و محبت در ادارة امور، تواضع و نيکوکاري.
- تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد (1410ق). غررالحکم و درر الکلم. تحقیق و تصحیح: مهدی رجایی. قم: دار الکتاب الإسلامی.
- چابکی، امالبنین و دیگران (1394). بازشناسی عوامل رهبری حضرت موسی با تأکید بر سورة طه. مدیریت اسلامی، 23(1)، 159ـ181.
- دلشاد تهرانی، مصطفی (1394). سیرة نبوی: سیرة مدیریتی. تهران: دریا.
- رضائیان، علی (1384). مبانی مدیریت رفتار سازمانی. تهران: سمت.
- سبحانی، جعفر (1385). خصوصیات روحی و رفتاری پیامبران در راه تبلیغ. مبلغان، 8(81)، 61ـ67.
- شعاری نژاد، علیاکبر (1364). فرهنگ علوم رفتاری. تهران: سپهر.
- صادقی تهرانی، محمد (1406ق). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه. تهران: فرهنگ اسلامی.
- عابدینی، محمدرضا (17/12/1398، 13/2/1399، 9/1/1399، 23/1/1399، 6/2/1399، 27/2/ 1399، 20/2/1399). سیرة تربیتی حضرت موسی. برنامة سمت خدا.
- قرشی بنابی، علیاکبر (1371). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الإسلامیه.
- مکارم شیرازی، ناصر (1386). پیام قرآن. تهران: دار الکتب الإسلامیه.
- مکارم شیرازی، ناصر (1374). تفسیر نمونه. تهران: دار الکتب الإسلامیه.
- مهدیپور، محمود (1390). بهسوی وظیفهشناسی. فرهنگ کوثر، 15(86)، 3ـ11.



