«عدالت» از شئون و مقومات وجود و محور زندگانی انسان است که بدون آن آدمیان معنای زندگی را درنمی یابند و جامعه نیز جز با قیام به قسط و گسترش آن قوام نمی یابد. علاوه بر این، عدالت و قسط، عدالت خواهی و قسط طلبی شأنی از شئون فطری انسان است که بدون آن انسانیت انسان معنا نمی یابد و آدمی که دارای عقل سلیم است، با جذبه ای خاص به سوی عدل و داد در حرکت است. «عدالت اجتماعی» عبارت است از: ارزشی که با فراگیر شدن آن، جامعه دارای شرایط و زمینه هایی می شود که هر صاحب حقی به حق خود می رسد و امور جامعه به تناسب و تعادل، در جای شایسته خویش قرار می گیرد. این مقاله کوشیده است با تحلیل مفاهیم و منابعی از قرآن، سیرة امیرمؤمنان علی، و دیدگاه های امام خمینی و امام خامنه ای از سیاست گذاری در حوزه عدالت اجتماعی، به بررسی این موضوع بپردازد که تا چه حد این سیاست گذاری ها مدنظر قرار گرفته است. پس از انقلاب دولت هایی بر سر کار آمدند که همه آنها در مسیر عدالت اجتماعی دست به عصا حرکت کردند. این مسیر دو مفهوم را به ذهن متبادرمی کند: یا سیاست گذاری ها ناقص و نارسا بوده و یا دولت ها چندان تمایلی به اجرای این سیاست گذاری ها نداشته اند. با بررسی فعالیت این دولت ها به این نتیجه می رسیم که با وجود سیاست گذاری مناسب در تحقق عدالت اجتماعی، دولت ها به این سیاست گذاری ها تن نداده اند.